حجاز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حِجاز، سرزمینی در مغرب
عربستان سعودی واقع در کرانه دریای سرخ، در بخش مرکزی
جزیرة العرب است. از
احکام آن در باب
جهاد سخن گفتهاند.
درباره حدود حجاز اختلافاتی وجود دارد.
به طور کلی، حدود حجاز از شمال به جنوب به طول ۲۰۰، ۱ کیلومتر از مرزهای
اردن و
عربستان سعودی آغاز میشود و به موازات کرانه دریای سرخ تا منطقه عسیر در جنوب عربستان سعودی امتداد مییابد.
عریضترین بخش آن در طول این مسیر ۴۵۰ کیلومتر و مساحت آن حدود ۴۵۴، ۴۳۶ کیلومتر مربع است.
مکه،
مدینه،
جُدَّه،
طائف،
تبوک و
ینبُع از مهمترین شهرهای حجازند.
حجاز همواره یکی از نواحی مهم
جزیرة العرب بوده است.
این ناحیه در حدود
قرن دوم مشتمل بر دوازده «دار» (قسمت) بود: مدینه؛
خیبر؛
فدک؛ دوالْمَروه؛ بَلِیّ؛ اَشْجع؛ مُزَینه؛ جُهینه؛ نفر، که
قبیله هوازن در آنجا بودند؛ جُلّسلیم؛ جُل هلال؛ و ظهر حرّة لیلی.
در تقسیمات اداری
عثمانیان، منظور از ولایت حجاز، منطقه مکه بوده است که به سه سنجق به نامهای مکه، مدینه و جده تقسیم میشده و دارای پنج قضا (شهرستان) و بیست ناحیه بوده است.
در ۱۳۰۲ ش/۱۹۲۳ که عربستان سعودی به دو منطقه اداری بزرگ تقسیم شد، یکی از آنها حجاز،
نجد و ملحقات آن نام داشت که، به مرکزیت مکه، در نیمه غربی عربستان سعودی واقع بود و شامل مناطق هم مرز با اردن (قَریات، جوف و تبوک)، مدینه، مکه، طائف، غامِد، لیث، زهران (منطقه باحه کنونی)، قُنفذه و تمام مناطق مرتبط با حجاز بود.
در تقسیمات کشوری عربستان در ۱۳۷۱ ش/۱۹۹۲، کشور عربستان سعودی به سیزده منطقه اداری تقسیم شد که سرزمین حجاز در پنج منطقه آن (به ترتیب از شمال به نامهای تبوک، مدینه، مکه، باحه و عسیر) قرار گرفته است.
جمعیت حجاز در ۱۳۵۳ ش/۱۹۷۴ حدود ۰۰۰، ۶۵۷، ۲ تن (۳۳% جمعیت کشور) بود که این تعداد در ۱۳۶۴ ش/۱۹۸۵ به ۰۰۰، ۳۷۱، ۴ تن و در ۱۳۷۰ ش/۱۹۹۱ به ۰۰۰، ۴۶۳، ۵ تن (۳۲% جمعیت کشور) رسید.
در ۱۳۷۲ ش/ ۱۹۹۳ پرجمعیت ترین شهرهای حجاز به ترتیب عبارت بودند از: جده (۰۰۰، ۰۴۶، ۲ تن) که پرجمعیتترین
شهر عربستان پس از
ریاض بود، مکه (۶۹۷، ۹۶۵ تن)، مدینه (۰۰۰، ۶۰۸ تن)، طائف (۰۰۰، ۴۱۶ تن)، تبوک (۰۰۰، ۲۹۲ تن)، ینبع (۰۰۰، ۱۲۰ تن) و باحه (۰۰۰، ۱۱۶ تن).
شهرهای حجاز با راه اصلی شمال غربی ـ جنوب شرقی باهم و با راههای شرقی ـ غربی به دیگر شهرهای عربستان سعودی مرتبطاند.
راههای دریایی نیز، به ویژه از طریق بندرهای جده و ینبُع فعال است و فرودگاههای جده و مدینه، بیشترین ارتباط هوایی حجاز را با دیگر نقاط دارند.
در گذشته، موقعیت جغرافیایی حجاز نیز موجب فعالیتهای هرچه بیشتر
بازرگانی در داخل و خارج
عربستان سعودی شده بود.
سواحل طولانی دریای سرخ در حجاز و هممرزی حجاز با
شام در شمال و
یمن در جنوب، موقعیت بسیار مناسبی برای بازرگانان حجاز در
داد و ستد با اغلب بازرگانان بلاد مجاور فراهم آورده بود.
کاروانهای تجار که از یمن میآمدند پس از طی سرزمین حجاز راهی شمال میشدند و به سرزمین شام میرفتند و برخی نیز عازم
مصر میشدند و معمولا از شهرهای مهمی چون صنعا، مأرَب، مکه و مدینه میگذشتند و کالاهای مورد نیاز هر منطقه را با خود حمل میکردند.
حجاز پیوسته پذیرای کشتیهای بازرگانی
حبشه،
چین،
هند و مصر بود.
این امر موجب شهرت بازرگانی مکه، مدینه، طائف و جده شده بود.
در منابع، مکه به سبب واقع شدن در مسیر کاروانهای بازرگانی شام و یمن، محل داد و ستد کالاها معرفی شده که
آب و نیازهای مالی کاروانها را نیز برای ادامه سفر برآورده میساخته است.
وجود
کعبه در مکه نیز نقش بسیار مهمی در
اقتصاد حجاز داشته است.
هزاران
مسلمان از نقاط گوناگون جهان، گذشته از
زیارت، به داد و ستد نیز پرداختهاند.
نزدیکی مکه به بندر جده موجب اهمیت بازرگانی جده نیز شده است.
حجاز در گذشته، علاوه بر بازرگانی،
کشاورزی نیز داشته، چنان که طائف یکی از حاصلخیزترین مناطق حجاز معرفی شده است.
مکانها و آثار قدیمی مهم حجاز در
مکه و
مدینه قرار دارد.
این شهرها از قدیم بیشترین
کاروانسراها را داشتهاند که به ویژه از آغاز قرن پنجم، به دلیل کثرت
حجاج و نیز افرادی که برای کسب
علم بدانجا میرفتند، ساخته شدهاند.
از جمله
کاروان سراهای آنجاست: سِدْره که در
سده دوم ایجاد و در سال ۴۰۰ وقف شد؛ دارالخیزران، نزدیک
صفا، که در ۴۰۲ وقف گردید؛ فقاعیه، که در ۴۹۲ وقف بانوان گردید؛ قزوینی، در نزدیکی
مسجدالحرام، که در ۵۲۹ وقف شد؛ دمشقیه، که با کمک تجار
دمشق بنا و در ۵۲۹ وقف فقرای اهل شام و
عراق گردید؛ مغاربه، که در ۵۶۲ به همت تجار مغرب وقف شد؛ حضارمه، که در ۵۷۰ با حمایت تجار
حضرموت بنا گردید؛ و بخاریه، که بازرگانان بخارا آن را در ۵۷۶ بنا کردند
(برای اطلاع بیشتر به این منابع رجوع کنید
).
شهرهای حجاز، به ویژه مکه و مدینه، از قرن سوم تا سقوط
دولت عثمانی،
حصار داشتند.
از جمله این حصارها، حصار مکه بود که در زمان
خلافت مقتدر باللّه عباسی (۲۹۵ـ۳۲۰) وجود داشت و در ۶۰۷ ملک مظفر، حاکم اربل، قسمتی از آن را تجدید بنا کرد.
حصار شهر مدینه زمانی بنا شد که
قرامطه به مکه حمله میکردند و امیر شهر از مقتدر باللّه درخواست کرد حصاری به دور شهر بکشد.
این حصار در ۳۱۸ بنا شد و دروازههای آن عبارت بودند از: باب
بقیع، باب شام، باب مصر، و باب جنوب که به جانب
قبله بود.
شهر جده نیز حصاری داشت که قرنها برپا بود.
چاهها و
چشمههای حجاز شهرت بسیاری در جزیرة العرب داشتهاند، از جمله
چاه زمزم که از قدیم نزد
اعراب جایگاه ویژهای داشته است.
برخی دیگر از
چاههای حجاز در مکه عبارت بودهاند از: عَجُول، بَذَّر، سَجْلَه یا بنی نوئل، طَوِی، جَفْر، خُمّ، رُمّ، سُنْبُله و سیره.
چاههای مدینه نیز
اُنا، اُنس، اَهاب، حِلوَه، قُریصه، حاء، عُروه و
چاه فاطمه بنت الحسین بودند.
از جمله چشمههای معروف حجاز، الرشاد و خیف و شهداء بودند.
حجاز مرکز علمی جزیرة العرب از ابتدای ظهور
اسلام بوده و همواره در حیات علمی و حفظ میراث اسلامی نقش اساسی داشته است و به ویژه در ایام
حج که
مسلمانان از همه سو به حجاز میآمدند، در مکه مجالس و مباحثات علمی برپا میشد،
سپس عده زیادی از حجاج در همانجا مقیم میشدند و برخی دیگر پس از تکمیل
مدارج علمی، به
موطن خود باز میگشتند و
علوم اسلامی را به آنجا انتقال میدادند.
جلسات علمی در مسجدالحرام و
مسجدالنبی، نقش مهمی در فعالیتهای علمی و فرهنگی سرزمین حجاز داشته است.
برخی مدارس مشهور حجاز عبارت بودهاند از: ارسوفیه، که آن را عفیف عبداللّه بن محمد ارسوفیِ تاجر در ۵۷۱ تأسیس کرد؛
زنجبیلی، که در سال ۵۷۹ در مکه تأسیس شد و در کنار آن رباطی مخصوص
طلاب بنا گردید که نزدیک مسجدالحرام بود؛ طاب الزمان؛ نهاوندی؛ ابن ابی زکریا؛ ابی حداد مهدوی؛ و مظفریه
که
ابن بطوطه در این
مدرسه در جلسه درس
فقیه زاهد، حاج ابوالحسن
علی بن رزق اللّه انجری، حضور داشته است.
هدف از تأسیس اینگونه مدارس در مکه و مدینه، اهتمام به
علوم دینی و مطالعه و
تفسیر قرآن کریم، بود.
حجاز مهد اسلام و مهمترین قسمت جزیرة العرب از لحاظ تاریخی است
و به سبب وجود شهرهای مکه و مدینه در تقسیمات جغرافیایی جزیرة العرب و نیز در بسیاری از منابع جغرافیایی اسلامی جایگاه مهمی داشته است.
این سرزمین جزو اقلیم دوم به شمار میآمده
و
ابن فقیه آن را از معتبرترین مکانهای جهان معرفی کرده است.
درباره
وجه تسمیه حجاز گفتهاند که چون این منطقه میان نجد و تهامه، حائل شده بدان حجاز میگویند.
قبل از اسلام، زندگی در حجاز به دو شیوه بیابانگردی و شهرنشینی بود و چون بخش اعظم حجاز، مانند سایر جاهای جزیرة العرب، خشک و صحرایی بود
زندگی بدوی نیز در آنجا متداولتر بود.
اغلب روستاها و شهرها در واحههای حاصلخیز یا در استراحتگاهها و در مسیر کاروانها
تأسیس میشدند.
حجاز مسکن قبایل بدوی بزرگی از
عَدنان،
قَحطان و
قُضاعه بود.
در مکه قبیله قریش، در طائف قبیله ثقیف، و در یثرب (مدینه) قبایل
اوس و
خزرج سکونت داشتند.
قبایلی از
یهودیان نیز در شهرهای وادی قری،
یثرب، خیبر، فدک، تیماء و اذرح اقامت داشتند؛ در یثرب، علاوه بر دو قبیله اصلی اوس و خزرج، سه قبیله یهودی
بنی قَینُقاع،
بنی نَضیر و
بنی قُرَیظه معروف بودند.
در مکه نیز عدهای از رومیان،
ایرانیان و حبشهایهای
یهودی و
مسیحی، که به بازرگانی اشتغال داشتند، زندگی میکردند.
اهمیت حجاز به سبب مرکزیت دینی آن، یعنی شهر مکه و
مسجدالحرام، بود؛ هر چند پیش از اسلام،
بتپرستی در آنجا رواج بسیار داشت و در شهرهای حجاز
معابد و
بتهای متعدد آن مورد احترام اعراب بود.
موقعیت و اهمیت حجاز سبب شده بود که یونانیان و رومیان، پس از تصرف
مصر و
شام، در صدد تصرف آن باشند تا از این طریق به سهولت به یمن دست یابند.
آنان از راه خشکی و دریا اقداماتی کردند، ولی موفق نشدند؛ بنا بر این،
جنگ دیگری را از طریق جنوب و حبشه، که همپیمان روم شرقی بود، تدارک دیدند.
در ۵۲۵ میلادی حبشیها یمن را تصرف کردند.
در ۵۷۰ میلادی
ابرهه اشرم، فرمانده حبشی، با لشکری بزرگ در صدد اشغال مکه برآمد تا با رفتن به شمال به همپیمانان رومی خود برسد، ولی شکست خورد و این شکست موجب پراکندگی لشکریان حبشه و تضعیف نیروی آنان در یمن شد، به طوری که سیف بن ذی یزن آنان را از یمن بیرون راند.
در همین هنگام، مرکزیت حجاز میان عربها تقویت شد و مکه نیز اهمیت بیشتر و نیروی بسیار یافت.
قرآن به واقعه
حمله ابرهه به مکه و درهم شکستن
سپاه او تصریح کرده است.
پس از ظهور اسلام، حجاز از شأن و منزلت بیشتری برخوردار شد و
دولت اسلامی که
پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، مؤسس آن بود، موجب وحدت شبه جزیره شد.
پس از
وفات پیامبر اکرم در آغاز سال یازدهم، اهتمام
خلفا بیشتر مصروف گسترش حاکمیت اسلام در جزیرة العرب و نواحی دیگر شد.
پس از کشته شدن
عثمان بن عفان در سال ۳۵ و انتقال
خلافت به
علی بن ابی طالب علیهالسلام، و در پی آن، وقوع جنگهای
جمل و
صفّین و تعرض
معاویه به قلمرو حکومت
امام علی علیهالسلام، آن حضرت مرکز خلافت را به
کوفه منتقل کرد.
در همین اوان، بخش اعظمی از قبایل بزرگ
مهاجرت کردند و شهرهایی نیز در سرزمینهای فتح شده تأسیس گردید.
در سال ۴۱ خلافت به
معاویة بن ابی سفیان رسید و او سرزمین شام را مرکز حکومت خود و دمشق را
پایتخت دولت اسلامی کرد و حجاز با سه منطقه اداری، به نامهای مکه و مدینه و طائف، به صورت ناحیهای درآمد که با مرکز خلافت ارتباط مستقیم داشت.
انتقال مرکز سیاسی به شام در دوره
امویان و سپس به
بغداد در دوران
عباسیان، از اهمیت حجاز و شهرهای مکه و مدینه نکاست.
در دوران امویان و عباسیان حجاز، که ایالتی تابع حکومتهای مذکور بود، منزلت دینی خود را در میان
مسلمانان جهان، که هر ساله برای حج به مکه و برای
زیارت قبر رسول اکرم به مدینه میرفتند، حفظ کرد.
در دوره امویان، مدینه مرکز سرزمین حجاز بود و فقط در دوره خلافت
عبداللّه بن زبیر (۶۴ـ۷۳) مکه مرکز حجاز گردید.
در این دوره، حجاز بسیاری از امتیازات مالی خود را که در زمان خلفا داشت، از دست داد و از درآمدهایی مثل
خراج،
جزیه و
عُشر بازرگانان محروم شد.
ضمن آنکه در روایتها تأکید شده است که تمام سرزمین حجاز و سرزمینهای عربیِ فتح شده به دست رسول اکرم، سرزمین عُشر بود و از آن خراج گرفته نمیشد.
سرزمین حجاز تنها سرزمینی بود که تمام جمعیت آن
مسلمان بود، زیرا حضرت رسول، به امر خدا یهودیانِ بنی قینقاع و بنی نضیر را از مدینه بیرون راند و دستور
قتل بنی قریظه و
اسارت زنان و
فرزندان آنها را، به علت
مکرشان و
پیمان شکنی در اثنای
غزوه خندق، صادر کرد و
عمر بن خطّاب نیز پس از آن
یهودیان را از
فدک و
خیبر بیرون راند.
خلفای
بنی امیه شدیدآ اوضاع حجاز را پیگیری میکردند و همیشه با آنجا رابطه مستقیم داشتند و هزینه تأسیساتی چون حفر
چاه و احداث سدّ و جاده را میپرداختند و دولت مکلف به پرداخت هزینه لشکریان و حقوق والیان و قضات و کارگران و کارمندان بود
(برای اطلاع بیشتر از
اراضی عُشری به این منبع رجوع کنید
).
در سال ۱۴۵، محمد بن عبداللّه معروف به
نفس زکیه، از
سادات بنی حسن، در مدینه بر
منصور عباسی خروج کرد و بر مدینه و مکه و یمن مسلط شد، امّا پس از دو ماه و نیم در نبرد با سپاه منصور شکست خورد و کشته شد.
در پی این
واقعه، منصور بر اهل حجاز سخت گرفت و آنها را از دریافت اموال محروم کرد.
در سال ۱۶۹
حسین بن علی بن حسن، از سادات بنی حسن، در مدینه خروج کرد و سپس عازم مکه شد، زیرا اهالی آن طرفدار وی بودند اما با
دسیسه منصور، حسین بن علی و برخی از
علویان کشته شدند (
شهید فخّ، حسین بن علی).
قساوت والیان عباسی در رفتار با
آل علی مشهور است، منصور آنها را از دریافت اموال محروم کرده بود و حجاز در
فقر به سر میبرد.
این فقر و عوامل دیگر، موجب بی رونقی و رکود
علم و
فرهنگ در این سرزمین شد، ولی
علم حدیث و
فقه چندان تحت تأثیر قرار نگرفت.
در سال ۳۰۱، علویان به رهبری
محمد بن سلیمان، از نوادگان
سلیمان بن داوود فرزند
حسن مثنّی (فرزند
امام حسن مجتبی علیهالسلام)، در مکه
مراسم حج و تجمع حجاج را مغتنم شمردند و به اماراتی که تحت تسلط عباسیان بود دست یافتند و محمد بن سلیمان خود را
خلیفه مسلمانان اعلام کرد.
با ضعف خلافت عباسیان،
شورش در سرزمین حجاز آغاز شد.
قحطی و گرسنگی و نیز حمله
قرامطه بحرین به کاروانهای حجاج، موجب آزار اهالی حجاز شد.
در ۳۱۷ قرامطه بحرین به مکه تاختند و بسیاری را به قتل رساندند و
حجرالاسود را به بحرین بردند و تا ۳۳۹ باز نگرداندند.
به علت حمله قرامطه به کاروانهای حجاج،
عراقیها چند سال نتوانستند در مراسم حج حضور یابند، تا اینکه عباسیان بر قرامطه فایق آمدند و مجددآ در حجاز صاحب نفوذ شدند و در ۳۳۷ به نام خلیفه الراضی
خطبه خوانده شد،
ولی چون خلیفه قادر به ادامه حمایت از
مناسک حج و
حرمین شریفین نبود، اداره امور حجاز و
حرمین را به والی مصر، محمد بن طُغج اخشیدی، که در مصر به نام
خلفای عباسی حکومت میکرد، محول نمود.
حجاز مدت چندانی در دست اخشیدیان باقی نماند.
آل بویه پس از روی کار آمدن، کوشیدند نامشان در خطبه بغداد و دیگر سرزمینهای اسلامی، بعد از نام خلیفه، ذکر شود.
این کشمکشها در حجاز در ۳۴۲ به خوبی مشهود بود، چون هر یک از امیران حج مصر و عراق فقط نام امیرالاُمرای خود را به کار میبردند تا اینکه، پس از کشتارهای خونین، امیرالامرای بغداد پیروز شد و به نام آل بویه و خلیفه عباسی در منابر مکه خطبه خوانده شد.
در ۳۵۸، پس از فتح مصر به دست
فاطمیان، جعفر بن محمد بن حسن، از
سادات حسنی، در مکه اعلام خودمختاری کرد و در خطبه جمعه از خلیفه فاطمی نام برده شد و در ۳۶۰ طاهر بن مسلم حسینی در مدینه اعلام استقلال کرد و به نام خلیفه فاطمی، معزلدین اللّه، خطبه خواند.
بدین ترتیب، شماری از علویان در دو شهر مقدّس مکه و مدینه به ولایت رسیدند و به سبب شرافت انتساب به رسول اکرم، حکام آنها
لقب شریف یافتند و خلفای فاطمی اموال و
خلعت برای شرفای حجاز و
خاندان آنها و غلات و حبوبات برای اهالی مکه و مدینه و روستاهای مجاور آنها فرستادند.
نفوذ فاطمیان در حجاز پدیده جدیدی در
تاریخ اسلام به وجود آورد که همان رقابت میان خلفای عباسی و فاطمی برای اقامه خطبه در منابر حرمین شریفین بود.
هر یک از آنان میکوشید نامش در منابر حرمین شریفین خوانده شود و به همین سبب همه ساله اموال و هدایا و خلعت برای حکام و اهالی آنجا ارسال میداشت که با قطع این کمکها حاکمیت آنها در حجاز به خطر میافتاد.
ارسال اموال و هدایا در تداوم روابط مذهبی و سیاسی حجاز برای هر یک از خلفای عباسی و فاطمی نقش مهمی داشت.
معزلدین اللّه همه ساله در
موسم حج این اموال را ارسال میداشت و خطبا در منابر حرمین نام او را ذکر میکردند، ولی در زمان فرزندش، عزیز، که این کمکها قطع شد خطبه به نام خلفای عباسی خوانده شد و عباسیان نیز فرصت را غنیمت شمردند و اموال بیشتری برای تضمین تملک مکه برای اهالی آنجا فرستادند و همین امر سبب شد که در ۳۶۷، خلیفه عزیز باللّه به ابن زیری صنهاجی، امیرالحاج مصر، دستور دهد حرمین را تصرف کند.
زمانی که حلقه محاصره بر اهالی مکه تنگ شد، آنها مجددآ، به جای خلیفه عباسی، به نام خلیفه فاطمی خطبه خواندند.
مدینه به سبب داشتن زمینهای کشاورزی از قطع کمکهای خلیفه فاطمی چندان آسیب ندید، ولی به خلفای فاطمی وفادار بود تا اینکه طاهر بن مسلم حسینی،
امیر مدینه، در ۳۸۱ فوت کرد و پسرش، حسن، جانشین وی شد و او نیز به تبعیت از فاطمیان ادامه داد.
از ۵۶۷ نفوذ فاطمیان در مصر و حجاز رو به کاهش گذاشت.
در این سال،
صلاح الدین ایوبی متوجه سرزمین حجاز شد و حملات خود را به حجاز و
یمن، به فرماندهی برادرش تورانشاه، در ۵۶۹ آغاز کرد، تورانشاه بدون مواجه شدن با هیچ مقاومتی وارد مکه شد و شریف عیسی بن خلیفه از او استقبال کرد و متعهد شد پس از نام خلیفه به نام صلاح الدین خطبه بخواند.
حفاظت از اماکن مقدّس حجاز در برابر
صلیبیان یکی از اقدامات مهم
ایوبیان بود؛ در ۵۷۷، که حاکمِ صلیبیِ امارت کرک (واقع در مشرق بحر المیت)، به منظور توسعه قلمرو صلیبیان و حمله به
اماکن مقدّس مسلمانان در حرمین شریفین و استیلا بر راههای دریایی حجاج، به حجاز حمله کرد
و در ۵۷۸ که ناوگان صلیبیها از بندر عیذاب روانه سواحل حجاز شد، ایوبیان از اماکن مقدّس دفاع کردند.
صلیبیان علاوه بر ایجاد ناامنی حجاز، موجب اختلال در
تجارت مسلمانان با
مسیحیان و نیز ناامنی کاروانها شده بودند.
البته آنان به هدف اصلی خود که اشغال
مدینة النبی بود، نرسیدند و پس از شکست،
اسیر شدند.
صلاح الدین پیوسته میکوشید دریای سرخ و سرزمین حجاز را از خطر صلیبیان محفوظ بدارد و اصرار داشت تجارت در دست مسلمانان باشد.
در ۶۲۲
حسن بن قَتاده که پیش از آن مدتی والی مکه بودــ با قبایل اطراف مکه و امیر مدینه متحد شد تا با ملک مسعود (جانشین حسن و نایب برگزیده حاکم یمن برای اداره مکه) مقابله کند، ولی موفق نشد و یاقوت مسعودی تا ۶۲۹ در مکه امارت کرد.
در نیمه نخست
سده هفتم، دولت ایوبیان در یمن سقوط کرد و
دولت بنورسول در آنجا بر سر کار آمد و امرای مدینه تحت فرمان سلاطین بنورسول قرار گرفتند.
خلافت عباسیان نیز در ۶۵۶ به دست مغولان سقوط کرد و بنورسول بر همه سرزمین حجاز حکمفرما شدند.
حجاز در اوایل سده دهم در قلمرو عثمانیها قرار گرفت.
پیش از آن، حدود سه قرن (از اواسط
قرن ششم تا نیمه اول قرن نهم) حکام مملوکی و چرکسهای مصر آن را اداره میکردند.
از شکوفایی علمی و اقتصادی حجاز در این سه قرن، گزارشهایی در منابع دیده میشود.
عثمانیها از آغاز ظهورشان، هر سال اموال و هدایایی به حرمین شریفین میفرستادند؛ مردم نام این کمکها را
صدقه رومیان گذاشته بودند.
این اموال و هدایا را، طی تشریفات و جشنی در استانبول، از شاهزادگان، وزرا، درباریان و ثروتمندان جمعآوری و با حراست خاصی به حجاز ارسال میکردند.
عثمانیان
قضاتی به حرمین میفرستادند تا خطبه به نام خلیفه عثمانی خوانده شود و نام امیر مکه نیز پس از نام سلطان عثمانی ذکر میشد.
آنها آرامش و امنیت حرمین شریفین را از طریق نیروهایی که سالیانه از اردوگاههای مصر فرستاده میشدند، تأمین میکردند.
حجاز در سالهای ۱۲۱۸ تا ۱۲۲۱، درگیر شورشهای
وهابیان شد که به مکه و مدینه حمله بردند.
محمد علی پاشا، والی مصر، از سوی سلطان عثمانی مأمور سرکوب آنان شد و وهابیان را در ۱۲۳۳ مغلوب کرد.
حجاز تا ۱۲۶۱ از سوی
مصر اداره میشد.
از آن پس، دولت عثمانی مستقیمآ به آنجا والی میفرستاد.
راه آهن حجاز نیز در همین دوره برای تسهیل رفت و آمد حجاج، از دمشق تا حجاز احداث شد.
در ۱۳۳۵، حسین بن علی، شریف مکه، حجاز را از تبعیت عثمانی آزاد کرد و مملکت مستقلی تشکیل داد که بریتانیای کبیر
استقلال آن را تضمین کرد، در حالی که به عبدالعزیز سوم،
ابن سعود، نیز همین وعده را داده بود.
ابن سعود به جنگ شریف حسین رفت و در ۱۳۴۳ به حجاز حمله برد و
مکه و
مدینه و
جدّه را تصرف و کمی بعد
سلطنت خود را بر حجاز و
نجد اعلام کرد.
وی در ۱۳۱۱ ش/۱۹۳۲ خود را سلطان
عربستان سعودی نامید.
بنا بر قول
مشهور- بلکه ادعای
اجماع شده که-
سکونت کفار در سرزمین حجاز ممنوع است.
از برخی نقل شده که مراد از حجاز، خصوص مکه و مدینه است.
در
جواز ورود کفار به حجاز به صورت عبوری یا برای فروختن
آذوقه اختلاف است.
برخی، داخل شدن کفّار به
حرم مکه را مطلقا
جایز ندانستهاند؛ لیکن ورود آنان به غیر حرم از این سرزمین را با
اذن امام جایز دانسته و گفتهاند: اگر
کافری بدون اذن امام وارد حجاز شود،
تعزیر میگردد.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳) ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۹۲/۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
(۴) ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۵) ابن خرداذبه، المسالک و الممالک.
(۶) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون.
(۷) ابن رسته، الاعلاق النفسیه.
(۸) ابن فقیه، اخبار البلدان.
(۹) ابن واصل، مُفَرِّج الکروب فی اخبار بنی ایوب، چاپ جمال الدین شیال، (قاهره ۱۳۷۷/۱۹۵۷).
(۱۰) احمد ابراهیم شریف، دورالحجاز فی الحیاة السیاسیة العامة فی القرنین الاول و الثانی للهجرة، (قاهره ۱۹۶۸).
(۱۱) محمد بن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ عبدالملک دهیش، مکه ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۲) اصطخری، صور الاقالیم.
(۱۳) اطلس المملکة العربیة السعودیة، ریاض: وزارة التعلیم العالی، ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۱۴) محسن امین، تجدید کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، چاپ حسن امین، (بیروت) ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
(۱۵) محمد ظلی بن درویش اولیا چلبی، الرحلةالحجازیة، ترجمها عن الترکیة و قدم لها صفصافی احمد مرسی، قاهره ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۱۶) عبدالباسط بدر، التاریخ الشامل للمدینة النورة، مدینه ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۱۷) بلاذری، فتوح البلدان (بیروت).
(۱۸) ابراهیم بیضون، الحجاز و الدولةالاسلامیة: دراسة فی اشکالیة العلاقة مع السلطة المرکزیة فی القرن الاول الهجری، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۹) تاریخ معاصر کشورهای عربی، ۱۹۱۷ـ۱۹۷۰، تهیه شده در فرهنگستان دانش های اتحاد شوروی، پژوهشگاه خاورشناسی، ترجمه محمدحسین شهری، ج ۱، (تهران) : آوا، ۱۳۶۰ ش.
(۲۰) خالد جابری، الحیاةالعلمیة فی الحجاز خلال العصر المملوکی: ۶۴۸ـ۹۲۳ ه/ ۱۲۵۰ـ۱۵۱۷ م، ریاض ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۲۱) مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، ترجمه تقویم التواریخ: سالشمار وقایع مهم جهان از آغاز آفرینش تا سال ۱۰۸۵ هق، از مترجمی ناشناخته، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۲۲) حدودالعالم، از مؤلف ناشناخته.
(۲۳) محمد خضری، الدولة العباسیة، قاهره ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۲۴) احمد بن زینی دحلان، خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، مصر ۱۳۰۵.
(۲۵) مدیحة احمد درویش، تاریخ الدولة السعودیة حتی الربع الاول من القرن العشرین، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸.
(۲۶) برهان الدین دلّو، جزیرةالعرب قبل الاسلام: التاریخ الاقتصادی، الاجتماعی، الثقافی و السیاسی، بیروت ۱۹۸۹.
(۲۷) محمد رضا، تاریخ الانسانیة و ابطالهامن بدء الخلیفة الی خاتم المرسلین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۸) ابراهیم رفعت باشا، مرآةالحرمین، او، الرحلات الحجازیة و الحج و مشاعره الدینیة، بیروت: دارالمعرفة، (بی تا).
(۲۹) شمس الدین بن خالد سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/۱۸۸۹ـ۱۸۹۸.
(۳۰) احمد سباعی، تاریخ مکة: دراسات فی السیاسة و العلم و الاجتماع و العمران، مکه ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۳۱) علی بن عبداللّه سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفی، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۳۲) سیدامیر علی، مختصر تاریخ العرب و التمدن الاسلامی، ترجمة ریاض رأفت، قاهره ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۳۳) سیده اسماعیل کاشف، مصر فی عصرالاخشیدیین، (قاهره) ۱۹۸۹.
(۳۴) محمود شاکر، التاریخ الاسلامی، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۳۵) شوقی ضیف، تاریخ الادب العربی: عصرالدول و الامارات، الجزیرةالعربیة، العراق، ایران، قاهره (۱۹۸۰).
(۳۶) ناصر صالح، «الجغرافیا السیاسیة للمملکة العربیة السعودیة»، در الموسوعة الجغرافیة للعالم الاسلامی، ریاض: جامعة الامام محمد بن سعودالاسلامیة، ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۳۷) صالح احمد علی، الحجاز فی صدر الاسلام: دراسات فی احواله العمرانیة و الادرایة، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۳۸) ایوب صبری پاشا، مرآة جزیرةالعرب، ترجمة و تعلیق احمد فؤاد متولّی و صفصافی احمد مرسی، قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۳۹) احمد بن عبداللّه طبری، القری لقاصد ام القری، چاپ مصطفی سقا، بیروت (بی تا).
(۴۰) احمد بن عبدالحمید عباسی، کتاب عمدة الاخبار فی مدینة المختار، چاپ محمد طیب انصاری، (قاهره، بی تا).
(۴۱) عمرفاروق سیدرجب، المدن الحجازیة، (قاهره) ۱۹۸۱.
(۴۲) محمد عناقره، الحیاة الاقتصادیة فی الحجاز فی عصر دولةالممالیک: ۶۴۸ـ۹۲۳ ه/ ۱۲۵۰ـ۱۵۱۷ م، ریاض ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
(۴۳) محمد بن احمد فاسی، شغاء الغرام بأخبار البلدالحرام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۴۴) همو، العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، چاپ محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
(۴۵) قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشاء.
(۴۶) ولادیمیر باریسوویچ لوتسکی، تاریخ الاقطار العربیة الحدیث، ترجمه عفیفه بستانی، مسکو ۱۹۷۱.
(۴۷) سلیمان عبدالغنی مالکی، بلاد الحجاز: منذبدایة عهدالاشراف حتی سقوط الخلافة العباسیة فی بغداد، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴۸) محمد جمال الدین سرور، سیاسة الفاطمیین الخارجیة، (قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳).
(۴۹) حسین مدرسی طباطبائی، زمین در فقه اسلامی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۰) ابوبکر بن حسین مراغی، تحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجرة، چاپ عبداللّه بن عبدالرحیم عسیلان، مدینه ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۵۱) مقدسی، البدء و التاریخ.
(۵۲) احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۵۳) الموسوعة العربیة، دمشق، هیئة الموسوعةالعربیة، ۱۹۹۸.
(۵۴) الموسوعةالعربیة العالمیة، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۵۵) ناجی معروف، المدارس الشرابیة ببغداد و واسط و مکة، بغداد ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۵۶) ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران۱۳۶۳ ش.
(۵۷) محمد بن احمد نهروالی، کتاب الاعلام باعلام بیت اللّه الحرام، چاپ علی محمد عمر، قاهره ۱۴۲۵/۲۰۰۴.
(۵۸) عبداللّه ولیعی، «البنیة الجیولوجیة و التضاریس»، در الموسوعة الجغرافیة للعالم الاسلامی، قاهره ۱۴۲۵/۲۰۰۴.
(۵۹) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۶۰) یعقوبی، البلدان.
(۶۱) می یمانی، مهدالاسلام: البحث عن الهویة الحجازیة، ترجمه غاده حیدر، بیروت ۲۰۰۵.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حجاز»، شماره۵۸۲۴. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۲۱۵-۲۱۶.