حجابگریزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حجاب، اصطلاحی دینی ناظر به حکم
پوشش زنان در برابر دیگران، است. در جامعه
مسلمانان بعضی هنجار گریزیهایی در مسئله حجاب بهچشم میخورد که ما آن را با نام «بیحجابی یا بدحجابی» شناختهایم؛ یعنی همان خود نماییهای زنانه در قالب
خودآرایی یا پرده بر گرفتن از اندام خود یا پوششهای کامل؛ اما تحریکآمیز و حساسیتبرانگیز که عواملی مثل:
شناخت،
فرهنگ،
خانواده،
اجتماع،
تاریخ،
سیاست و
اقتصاد و... هر کدام در این رفتار سهمی دارند.
در
لغت واژه
حجاب به پرده و حائلی که بین دو چیز قرار میگیرد یا هر چیزی که مانع دیدن شود، معنا شده است.
مفهوم لغت حاجب (دربان) نیز از این معنا بر میخیزد؛ زیرا دربانها مانعی هستند میان افراد داخل
عمارت و خارج از آن.
قرآن کریم کلمه «حجاب» را در هفت
آیه و «محجوب» را به صورت
جمع مذکر در یک آیه گنجانیده
است که همان معنای پرده و حائل را دارند.
روایات و فتاوای فقیهان برای رساندن این معنا از کلمه «ستر» (
پوشش) بهره میجویند و مجموعه احکامی را در بر میگیرد که
زنان فراخوان داده میشوند به گونهای واحدی از پوشش، سلسلهای از پیشبینیها و عاقبتاندیشیها برای دور داشتن آنان از آسیب؛ از اینرو حجاب در جامعه دینی «هنجاری» خواهد بود که زنان به آن
مکلف و مامورند تا میل به خودنمایی و
خودآرایی کار دستشان ندهد و به انحرافشان نکشاند. «سفارش به حجاب زن به سبب فتنهآفرینی او نیست؛ بلکه چون مرد در برابر جاذبههای جنسی وی شکیبا نیست از او خواسته شده از جلوه دادن اندام ناپوشیده خود در حضور مردان اجتناب ورزد».
با این همه در جامعه
مسلمان مظاهری از بعضی هنجار گریزیها به چشم میخورد که ما آن را با نام «بیحجابی یا بدحجابی» شناختهایم؛ یعنی همان خود نماییهای زنانه در قالب
خودآرایی یا پرده بر گرفتن از اندام خود یا پوششهای کامل؛ اما تحریکآمیز و حساسیت برانگیز.
جملاتی که در پی میآیند، برآنند از عوامل و انگیزههای این هنجار گریزی پرده بر گیرند و نمایی از آنها هر چند کم و کوتاه و به قدر توان نویسنده نشان بدهند،
شناخت،
فرهنگ،
خانواده،
اجتماع،
تاریخ،
سیاست و
اقتصاد و...هر کدام در این رفتار سهمی دارند که با رعایت ترتیب به چند و چون آنها خواهیم پرداخت.
یکی از عوامل حجابگریزی
جهانبینی نادرست انسانهاست.
نوع پوشش
بشر، جدا از پیوستگی با شرایط و حالات گوناگون، با «جهانبینی و نظام فکری» او پیوند میخورد.
هرگاه زنی پوشش مناسب دینی را روی کتف خود آزار دهنده و سنگین و غیر قابل تحمل میبیند، شاید این کار به جهت جهانبینی نادرست او و برگرفته از اعتقادش به دیدگاه «اومانیستی» باشد؛ زیرا طبق این تفکر، آرزوها از زمین غرایز سر بر میآورند و آخر کار در خاک همین
دنیا دفن میشوند؛ از این روی باید غرایز را تشنه و ناکام نگذاشت و وعده
انبیا درباره
قیامت را باور نکرد و به اشباع کامل غرایز روی آورد.
طبیعی است که در این
فرهنگ و میان مریدان و بین مصرفکنندگان محصولات فکری و اعتقادیش، لباسهای مردانه و زنانه تنگ، تُنُک، کوتاه و چسبان» بوده و حاصل این خصوصیات بدننمایی و رونمایی حجم و پوست اندام بوده باشد.
ضعف اعتقاد به
دین بنیاد هر کار مطلوب دینی را بر میاندازد. دل دل کردن در بود یا نبود
خالق آفرینش، شکاکیت در حقانیت
پیامبران و مکاتب آنان و کامل ندانستن روش دینی برای
زندگی، برداشت ماتریالیستی از آموزههای مختلف دینی و آسمانی، تفسیر فردی از اعتقادات و احکام که همه معنایی دیگرند از سستی اعتقاد به دین، روش افراد را نسبت به اسلوب زندگی و زاویه دید آنان را درباره زندگی تغییر میدهد. تا زمانی که داربست اعتقادات انسانی استوار نایستد بنای ثبات رفتاری نیز شکل نمیگیرد.
حجاب فرع بر اعتقاد تحقیقی و غیر تقلیدی به دین، حکیم بودن
خداوند و توجه او به مصالح و مفاسد در
تشریع احکام است که اگر کسی به اینها با چشم
شک بنگرد انگیزهای بر رعایت آن نخواهد داشت.
نویسنده کتاب
اخلاق و رفتارهای جنسی، نظر سنجی و تحقیق هشت ساله خود را دلیل مناسب میداند که اساسیترین علت پدیده کم توجهی دختران و زنان بدحجاب نا آگاهی آنان است: «اظهارات هشتاد درصد از آنان نشان داد که بیاطلاعی از فواید پوشیدگی و پیامدهای ناپوشیدگی، اصلیترین عامل کم حجابی است. برخی از نتایج آن نظر سنجی به قرار ذیل است:
الف) در میان بانوان بیاعتنا به حجاب برخی دختران از خانوادههای مذهبی بودند که خانواده ایشان در توجیه و
تربیت آنان موفق نبودهاند.
ب) عدهای از دختران و زنان، پوشش ناکامل خود را کافی میدانستند.
ج) به اظهار عدهای دیگر، مراعات پوشش اسلام مانع فعالیتهای اجتماعی است.
د) بعضی با اعتقاد به لزوم پوشش بهتر اعتراف میکردند که برای این کار باید
ایمان قوی داشت که آنان از ایمان قوی بیبهرهاند.
و) گروهی حجاب را در زندگی خود عامل خوشبختی و موفقیت یا پیشرفت نمیدانستند و نقش آن را خنثی میپنداشتند، نزد این عده نه فقط حجاب، بلکه بیشتر امور اخلاقی عامل خوشبختی یا پیشرفت نیست».
وسوسه شیطان (جنی و انسی) و خواهش غریزهگرای نفسانی (
عجب،
تکبر،
غرور و...) ، هر کار متصل به
معنویت را سخت و سنگین جلوه میدهند و فرد را نسبت به کلاس تربیت دینی گریز پا میکنند. بدون شک داشتن حجاب ارزشی است دینی و الهی.
نفس اماره از درون و شیطان (انسی و جنی) از برون در کمین ارزشها نشستهاند و چون از بیحجابی و
خودآرایی زنان برای خودنمایی،
گناهان فراوانی سر بر میآورد، ارزش حجاب بیشتر در معرض رصد و هدفگیری آن دو قرار میگیرد و با القاءات گوناگونی مثل اظهار روشنفکری، تجدد، پیشرفت، تکامل اجتماعی و...باعث کشیده شدن
چادر از سر زنان میشوند.
از عوامل دیگر حجابگریزی بحث روانشناختی آن است.
تنوعطلبی و لذتجویی
زن ممکن است دو محور فرعی و اصلی داشته باشد: اول جلب علاقه و
محبت فرد غیر هم جنس (فرعی)، دوم برقراری رابطه
زناشویی (اصلی). زنان متدین و آشنا به اصول اخلاقی و حجاب، این دو تمایل را به
همسر خود بروز میدهند؛ اما با عدول از این روش و عادت به ناپوشیدگی اندام و موها تمایل نوع اول برای افراد غیر همسر نیز سر میجنباند؛ با آنکه تمایل نوع دوم، همچنان برای همسر خود دست نخورده مانده است.
با عدم ارضاء عاطفی و جنسی در منزل، دریافت
مهر و
محبت از
نامحرم، با گذشت زمان و همسخنی با بیگانه و جلب توجه و محبت آنان در بعضی از زنان، میل رابطه زناشویی به میل به
زنا تغییر جهت میدهد. در بعضی از جوامع غربی و دارای فضای باز جنسی معمولاً این اتفاق بدون مانع و نکوهش میافتد؛ ولی در جاهایی که زمینه ظهور این میل منع و قبح قانونی و عرفی دارد، اتفاق دیگری رخ میدهد: زنان کمپوشش میکوشند تا حدی که میتوانند با جلا و جلوه هر چه بیشتر خود را در دیدرس جویندگان لذت در آورند که از این کار به شهوترانی خاموش تعبیر میشود.
عدهای که خواسته یا ناخواسته به
گناهان و بدحجابی و عواقب برخاسته از آن گرفتار آمدهاند در خود نوعی احساس گناهکاری غیر قابل بازگشت و ناامیدی دارند. احساس گناه و ناامیدی از نجات راه آنان را برای بازگشت به حجاب میبندد.
اشخاصی که هنوز به دلیل
اعتماد به نفس عزت نفس و احساس ارزشمندی پایین از درون تهی ماندهاند و هنوز به شخصیتی ارزنده و ممتاز دست نیافتهاند در پی آنند که چیزهایی را بجویند جذابیت دار و چشم پرکن، با این تصور که بر جذابیت و
استقلال شخصیتی خود افزودهاند و در نظر این و آن تشخص و امتیازی یافتهاند.
روی آوری به خود جلوهگری اجتماعی در دختران نوجوان و
جوان از این عامل نیز ریشه میگیرد. لباسهای رنگارنگ، نمایش موها و اندامها و آرایش آنها و حرکات توجه برانگیز در آنان نشان از هویت گمشدهای دارد که در پی آنند. مسائلی مثل بحران هویت، تلاش برای بازسازی باورها و شناختها، پی بردن به رمز و راز وجودی خود و یافتن سؤالهای بنیادین در مسیر رشد اگر به موقع و از کانال صحیح پاسخ داده نشوند، مخرب شخصیت میشود.
یکی از خصوصیات
انسان به خصوص زنان، میل به ستایشگری و تایید دیگران از آنان است زن میخواهد مقبولیت کسب کند و از این راه به
آرامش درونی دست بیابد. او میخواهد شخصیت و حقیقتش را بشناسند و او را تایید کنند و بستایند. اگر این حس از گذرگاه سنجیدهای نگذرد، از بیراهههای جلوهنمایی اندام و فرم و خصوصیات و جاذبههای ظاهری او سر بر میآورد و با نوعی بیقراری، هر پدیده باز دارندهای مثل حجاب را از سر راه بر میدارد.
بینش تعمیمی در تقلید از الگوها:
یکی از آسیبهایی که در مسیر فطری «میل به تقلید» وجود دارد، تعمیم در
تقلید رفتارها، منشها و گفتار الگوهاست. افرادی که به الگویی وابستهاند و چشم دوختهاند و میخواهند پا جای پای آنان بگذارند فراتر از آن چه آن الگوها را الگو کرده به مسائل فرعی و شخصی آنان نیز نظر میدوزند، مثل چگونگی سخن گفتن، غذا خوردن، سبک زندگی، پوشاک آنان و....که نام این کار را بیش تعمیمی میگذاریم. این بیش تعمیمی در تقلید از فرهنگ غربی نیز اتفاق افتاده است: افراد به جای آنکه به آن چه غربیها را پیش برده بنگرند به مظاهر و نمادهای زندگی آنان توجه کردهاند و روی آوردهاند.
انسان به ویژه جوانان، بسیاری از چیزها را جدید و دگرگونه میخواهند و دوست دارند قالبها را بشکنند و از خود فردی جدید بسازند. (مراجعه شود به مباحث الگوها و جنبههای روانشناختی آنها.) این موضوع در طریقه پوشش،
تفکر، به کار بردن لغات و اصطلاحات تازه و... ظهور مییابد. این حس اگر درست رهبری نشود به رویگردانی از ارزشها میانجامد؛ زیرا این اعتقاد پدید میآید که هر چیز نو بر کهنه آن میچربد که به جدال نمایان با سنتها از جمله حجاب کشیده میشود.
افراد بیتوجه به عدم همه شمولی این قاعده ظاهراً بینقص هر چیزی نو را با هر آنچه به نظر کهنه میآید به راحتی عوض میکنند و سنتگرایی را مساوی با تحجر و جمود فکری دانسته و شعار مدرنیته سر میدهند.
بعضی در زندگی خود با ابزارهای نفسانی، شیوههای روانشناختی، تبلیغاتی و... به
اسارت «مد» در آمدهاند و به هیچ شکلی نیز توان گسستن از آن را ندارند، بدون اینکه بدانند «مدها» با خود چه پیامی میآورند، چه به او میدهند و چه چیزی را از او میگیرند هر روز خیره به در مینشیند، که مد امروز بیاید و تا از آن پیروی کند.
مرد نمایی:
زنانی هستند که به هر دلیلی از زنبودن خود سیرند و در رؤیاهای خود عالم مردانگی را نقش میبندند آنگاه میخواهند این عالم را در خارج و در مرحله عمل نیز از
تجربه بگذرانند. از این روی نیم برهنگی راهی خواهد بود برای ورود به دنیای مردانگی و تبدیل شدن به یک بدل برای
مرد. تبلیغات خزنده فمنیستی نیز در اینجا کارگر و موثر عمل میکند.
زن تحقیرشده به سبب ضعف جسمیاش و نادیده گرفتن بعد وجودیش و رسالتهای بزرگش، میکوشد در مقایسه خود با مردان و حق از دست رفتهاش با پوشیدن لباس کمتر رقیب خود را مجذوب توانایی خودش کند و به این دلخوش باشد که دیگران در او چیزی یافتهاند که در خور توجه است.
فرد خودنما نیروی متراکم آزاد نشدهای در خود احساس میکند که نمیداند از چه راهی باید آن را آزاد و دیگران را از وجود آن با خبر سازد؛ بنابر این بخشی از نیروی آماده و آشکار خود را استفاده میکند تا شاید بتواند راهی برای نفوذ در دلها بیابد و
قدرت و
استعداد خود را به اثبات رساند»
زن در صفات جنسیتی خود و بهطور ذاتی میل به خودنمایی دارد، چیزی که
خداوند به او داده مثل همه نعمتهای دیگر. اگر این میل در محیط
خانواده و بین
محارم مورد بیمهری قرار بگیرد سلامت روانی زن را به مخاطره و این حس شخصیتی خود را به عرصه جامعه خواهد کشاند و هنجارشکنی در خودنمایی را پدید میآورد.
یکی از عوامل مهم حجابگریزی، عامل فرهنگی آن است.
آنکه
فرهنگ خودش را، ارزشهای اصیلش را و آنرا که دارد، نشناسد یا خرد و ناچیز بپندارد و داشتههای دیگران برایش غنی و با هیبت و همینه جلوه کند به وارفتگی در مقابل فرهنگ دیگران دچار شده است چنانچه این اتفاق در کشورهای شرقی و اسلامی در مقابل فرهنگ غربی رخ نمود.
به مرور زمان یک برداشت فراگستر اجتماعی در گوشهها و خیابانها در گوشی رد و بدل شد که فرهنگ خودی یعنی عقبماندگی، در جا زدن یا بازگشت به گذشتههای دور و فرهنگ غربی یعنی نویدی خوش برای آینده و راه و رسمی نیکو برای تعالی
بشر؛ از اینرو حجاب که یکی از نمادهای اصلی و اصیل ملی و مذهبی در
ایران به شمار میرود به معنای نماد عقبگرد،
تحجر، کهنگی و...تلقی شد و
برهنگی و اندامنمایی مظهر تعالی و پویایی افراد بشر؛ چنین اتفاقی یک اعتقاد عرفی را بر جای گذاشت که زنان رو گرفته و پوشیده زنانی از همهجا رانده و ماندهاند، زنانی اجتماع گریز، افسرده، جامد و امل (کسی که به آداب تمدن و تجدد آشنا نباشد،)
و زنان روباز، زنده، اجتماعی، قابل توجه، بالنده، سیال و نوگرا.
در رسانهها به تبع فهم عرفی از حجاب و خودباختگی فرهنگی رسوب گرفته در لایههای ذهنی جامعه، در بسیاری از مجموعههای تلویزیونی، فیلمهای سینمایی، تئاترها و... کسانی که ارزش اجتماعی پایینی دارند با پوشش اسلامی و ظاهری دینی نقش بازی میکنند و کسانی که دارای جایگاهی ستودنی و بالا هستند با نمایی از فرهنگ بیگانه.
نقش افراد ساهلوح،
فقیر، فالگیرها، گداها، جادوگران، جنزدهها، فلکزدهها و بخت برگشتهها حق بیبازگشت چادرها و ریشدارها و نمازخوانها و
تسبیح به دستها است و نقش افراد زیرک، باسواد، مودب، ثروتمند، فعال و رنگ و رودار حق زنان فاقد پوشش دینی و مردان متظاهر به فرهنگی غربی.
از جمله تبلیغات منفی حجاب، بعضی از مجریان تلویزیونی و هنر پیشگانی هستند که در مجموعهها و فیلمها نقش یک زن یا دختر دارای پوشش دینی را بر عهده گرفتهاند. رها کردن چادر روی سر، پوشیدن مانتوهای کوتاه و جلوهدار و... از مصادیق پوششهای تحریککننده و حساسیتبرانگیز است که به
جامعه الگو میدهند؛ علاوه بر آن گسترش چادرهایی به نام چادر ملی، دانشجویی و رنگی و امثال آنها که بیضابطه و عجولانه و بودن بازرسی کافی فضای جامعه را در مینوردد آینده مبهمی را پیش روی حجاب اسلامی خواهد گذاشت.
در بوق و کرنا کردن طرح ساماندهی مد و پوشش و جنجالی کردن این طرح فرهنگی نیز عبارت «از قضا اسکنجبین صفرا فزود» را تداعی میکند؛ چون که تغییر فرهنگی در هر جامعهای به صورت چراغ خاموش و بیصدا و با رعایت اصل تدریج تحقق خواهد یافت و از سرکشیها و موانع و گزند حوادث بیشتر به دور خواهد ماند. مقایسه نوع عکسالعمل جامعه با رفتار پهلوی اول و دوم در مسئله
کشف حجاب و نهادینه کردن آن به اهمیت مطلب خواهد افزود؛ زیرا رفتار اولی مبتنی بر ارعاب، تحمیل و سر نیزه بود و رفتار دومی بر تبلیغات، کارهای فرهنگی و اقداماتی از این دست.
تهاجم فرهنگی یکی از عوامل مهم حجابگریزی، است.
یکی از عوامل مهم حجابگریزی، عامل محیط خانواده و اجتماع است.
خانوادههایی که حجابگریزی را از نان شب واجبتر میدانند و اخلاقی ماندگار، سنتی و دیرینه در آنها به شمار آید فرزندانشان نیز بهطور کاملا طبیعی چنین صفتی را به
ارث میبرند و گذر زمان این کار را در آنان نهادینه میکند.
محیطی که افراد در آن زندگی میکنند و یا معمولا با آن سر و کار دارند همانند محیط فامیل، بستگان، دوستان مراکز آموزشی و محل کار و کسب و نوع
هنر و معماری و... دانسته یا ندانسته فرد را به همرنگی و همسانی با خود میکشانند که در این میان برای نوجوانان و جوانان، دوستان قویترین و برنده و بُرندهترین عاملاند برای گرایش به همفکری و همداستانی در رفتارهای مشابه و موازی.
مردانی که به هر دلیلی کنترل و نظارت موثر را در سلوک و رفتار و
اخلاق خانواده خود از کف نهادهاند راه را برای رویآوری اعضای خانواده به هر نوع نگرش و رفتاری باز گذاشتهاند. نداشتن
تعصب و
غیرت دینی، نبود حساسیت نسبت به حجاب برتر،
تسامح و تساهل بیضابطه، اشتغالات بیش ازاندازه، عدم ارضای جنسی و عاطفی همسران خود، جذاب نبودن آنان برای زنانشان، رفت و آمدهای ناسالم خانوادگی و بسیاری موارد مشابه سر آغاز انحرافات فکری، اخلاقی و رفتاری خانوادههاست که مرد در به وجود آمدن آن نقش اصلی را دارد.
در بعضی از خانوادهها آنچه را خداوند نیز دستور به
حرام بودنش، حتی
مکروه بودنش نداده آنان حرامش میکنند. تعصب ورزیهای بیمورد، غیرتورزیهای نامعقول و احساسی، منع از
تفریح،
مسافرت، مهمانی،
بازی و سرگرمی و معاشرتهای سالم نمونههایی است که فضای
خانه را به تنگی و
فشار قبر شبیهتر میکند.
وقتی از خردسالی به دختران بهطور مستقیم و غیر مستقیم تحمیل و تفهیم شود که دختر باید مقید، محدود و تحت سلطه باشد و پسر قرعه رهایی، قدرتمندی و سلطهگری را به نام خود زده، در بزرگی و سن استقلال شخصیت، او را به کوششی تلافیجویانه وا داشتهایم که با چشیدن طعم
آزادی به همه مسائل تحمیلی پشت پا خواهد زد. این کارهای او اعتراضی خواهد بود به آنچه تاکنون روح او را میآزرده است.
تقید به حجاب کامل و رعایت کم و کیف آن علاوه بر پیوند شناختی و عاطفی نیاز به تمرینهای رفتاری دارد. بیتردید خانوادههایی که خود در این جهت تلاش نکردهاند و یا برنامهای حساب شده برای با حجاب کردن فرزندانشان بهطور کامل از قبل از
بلوغ و پس از آن نداشتهاند. نمیتوان انتظار داشت فرد بدون تمرین کارهای مثبت، خوب عمل کند.
هر رویداد تکاندهنده و تاثیرگذار تاریخی اگرچه با گذشت زمان فرو مینشیند و به موزه تاریخ میرود؛ اما پس لرزههای آنگاه تا چند
نسل بعد یا چند
قرن بعد همچنان پا برجاست. واقعه کشف حجاب در تاریخ
ایران و کارهای اجرایی و فرهنگی انجام شده برای تثبیت آنکه ما اکنون با نام یک حادثه تاریخی از آن یاد میکنیم تخم و ترکههای خود را بر جای گذاشته و رفته است.
از نبود
قانون قابل ملاحظه و مراجعه و دارای شفافیت و ضمانت اجرایی مناسب و مداوم و سیاستهای سلیقهای و چندگانه دولتها در رویارویی با حجاب و لوازم سلبی و اثباتی آن بیتوجه نباید گذشت.
یکی از عوامل مهم حجابگریزی، عامل اقتصادی است.
دنیای سرمایه داری:
برای اینکه انبوه اجناس مراکز تولیدی و کارخانجات روی دست سرمایهداران نماند و
بازار همواره جدید و همیشگی باشد و گاه صندوقهای دنیای سرمایهداری لاغر و کمپول نماند، ضرورت دارد هر روز و پیاپی کالاهایی جایگزین کالاهای دیروز بشود و شمایلی تازهتر به آن بدهند و مردم را به مد زدگی بیشتر دچار کنند.
اگر زن با پوششی مثل چادر قدم به میدان تماشای هزاران
چشم بگذارد دیگر مجبور نیست نگران جلوه،
آرایش و رنگ و لعاب
لباس خود باشد و انگیزه چندانی هم به خرید وسواسی و مداوم لباس و تزئینات نخواهد داشت؛ این حجاب و این پوشش در برابر نظام سرمایهداری خواهد بود؛ برای همین آنان باید بخشی از پول خود را صرف مبارزه با حجاب و گسترش فرهنگ حجابگریزی و گرایشهای فمنیستی کنند.
«کاد الفقر ان یکون کفراً»
و «من الفراغ تکون الصبوه»
؛ اینکه
فقر با
کفر همسایگی دارد و بیکاری سبکسری میآورد یکی از مصادیق خود را در پوشش زنان نشان میدهد. فقر مالی، انسانهای ضعیف، کم اراده، مطیع و منفعل را در بسیاری موارد به خودفروشی وا میدارد. خودفروشی نیز جلوهگری میخواهد و نمایشگری، بلکه مشتری کالایش را بجوید و بپسندد و بپذیرد.
از دیگر سو رد پای
ثروت سرشار و جیبپر، در حجابگریزی کم از دستتنگی ندارد. ثروت یکی از عوامل جنونزا و بر هم زننده تعادل روانی و روحی بعضی افراد است. خوشحالی به توانایی و ثروت به نوعی فرد را در گرداب خود فراموش میغلتاند و به توجه صرف به غرایز میخواند.
بیشک، حجاب در زمره
عبادات قرار میگیرد. فساد اقتصادی با تاثیر گذاشتن بر کسب درآمده نامشروع و غذای حرام و با اثر وضعی خود بر قلب،
انسان را نسبت به عبادت بیاشتها میکند و لوازم
خداپرستی و توجه به معنویات را از او میدزدد. حجاب نیز در این میان استثنا نیست.
در بازار عرضه و تقاضای جامعه ما این اتفاق میافتد که اجناس دارای ارزشهای هویتی و فرهنگی از چند چیز کم نصیب ماندهاند: «
تبلیغ، کیفیت و طراحی مناسب و مطابق با خواست افراد و منطبق با فرهنگ بومی، فراوانی و ارزانی» و کالاهای بیگانه و وارداتی در موارد گفته شده از نصیب بیشتری بهرهمندند با این تفاوت که آن کالاها متاع فرهنگ خویش را به ما القا میکنند.
نکته: عوامل دیگری که هر کدام به عوامل کلی پیشگفته باز میگردند، را نیز بر شمردهاند: «الگوهای نماپذیرفته، احساس محدودیت،
خشونت و سختگیری، خودآزمایی، کشف دنیای اسرارآمیز درون، شوق نظاره شادمانی دیگران، آشنایی با دنیای رازناک مردان، گریز از تحقیر، آزار رسانی (
سادیسم)، تحقیرپذیری»،
«ضعف
حیا،
ازدواج و ملامتگریزی»
از آن جملهاند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بنیانهای حجابگریزی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۱.