• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حارث ‌بن کلده ثقفی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حارث بن کَلَده بن عمرو بن عِلاج ثقفی، پزشک عرب معاصر پیامبر اسلام صلی‌اللّه‌علیه وآله‌وسلم بود.



گرچه تقریباً همه مآخذ کهن از او با عنوان ستایش‌آمیز «طبیب ‌العرب» یاد کرده اند، اما آگاهی درباره زندگی و به ویژه چگونگی آموزش و شیوه‌های درمانی‌اش بسیار اندک و برگرفته از داستانهایی است که بی‌گمان پس از روزگار وی تنظیم شده اند و بسیاری از اجزای آن ها برساخته می‌نمایند.
شگفت آن که در بسیاری از منابع، به ویژه آثار ادبی و کتابهای انساب، از نام حارث نه در مقام درمانگر، بلکه به سبب ذکر حکایاتی درباره دو همسرش و فرزندان مشهور این دو یاد شده است.


حارث از قبیله ثقیف و از مردم طائف بود.
[۱] ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸، چاپ عبد السلام محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲).
[۲] علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ص۱۶۱، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.

مؤلفانی که در سنّت «طبقات ‌الاطباء و الحکماء» آثاری از خود برجای گذاشته اند ــ گویا به پیروی از ابن ‌جلجل ــ هم داستان اند که حارث در ایران و یمن، که وابستگی فرهنگی آشکاری با ایران داشت، پزشکی و داروشناسی و عود نوازی آموخت و پس از کسب مهارت، چندی در ایران به پزشکی مشغول شد و کارش چندان بالا گرفت که نزد خسرو انوشیروان، پادشاه ایران، بار یافت و سپس با ثروتی که اندوخته بود، به زادگاه خود بازگشت و نه تنها محضر پیامبر که حتی روزگار معاویه را نیز درک کرد
[۳] ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، ص۵۴، چاپ فؤاد سید، قاهره ۱۹۵۵.
[۴] ابن صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم: تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری، ص۲۱۲، چاپ غلامرضا جمشید نژاد اول، تهران ۱۳۷۶ش.
ــ قفطی، ابن ابی‌اصیبعه و ابن عبری به دانش‌آموزی وی در جندیشاپور تصریح کرده اند
[۵] علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ص۱۶۱ـ۱۶۲، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
[۶] ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
[۷] ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، ص۹۲، چاپ انطون صالحانی یسوعی، بیروت ۱۹۵۸.
ــ اما باید توجه داشت که اگر حارث به عنوان پزشکی ورزیده نزد انوشیروان رفته و سالها بعد در روزگار معاویه درگذشته، دست کم ۱۲۰ سال زیسته است.
سخن ابن فضل اللّه عمری
[۸] ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ص۱۶۰ـ۱۶۱، سفر۹، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایا صوفیه، ش ۳۴۲۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
را در بند آغازین گزارش احوال حارث ــ که «. . . حکمت یونانی را بر زبان آوری عربی افزود و. . . » ــ باید مانند بند نخست اغلب تذکره ها در باب وی، ستایشی اغراق آمیز و آمیخته با ظرایف ادبی به شمار آورد.


در کتابهای سیره و مغازی و انساب و نیز آثار ادبی ـ تاریخی، به چند و چون دانش‌آموزی وی اشاره‌ای نشده است، اما گفته اند که به پاداش درمان یکی از ملوک کِنده در یمن، به وی جاریه‌ای عطا شد که اصالتا ایرانی و از مردم زَنْدْوَرد در نزدیکی کَسْکَر، و به قولی تحفه شاهنشاه ایران به این پادشاه بود (روایات دیگری نیز در این باب آمده است). حارث او را سمیه نامید که بعدها شهرت یافت.
زیاد بن اَبیه، والی فارس در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام و سپس کارگزار امویان، یکی از فرزندان همین زن بود که معاویه، در روزگار خلافت خود، او را رسما برادر خود خواند و واکنشهایی را نیز برانگیخت.


هنگامی که مردم طائف، اسلام را پذیرفتند، گروهی از ریش‌سفیدان خود را برای مذاکره نزد پیامبر صلی‌اللّه‌علیه و آله‌وسلم فرستادند.
سخن‌گوی این جمع، حارث بن کلده بود که در پیشگاه رسول اکرم اظهار بندگی کرد، اما پیامبر آنان را بزرگ داشت.
[۹] محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۳۱ـ۹۳۲، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
[۱۰] ابن هشام، السیرة النبویة، ص۴۸۵، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبد الحفیظ شلبی، (بیروت) : دار ابن کثیر.
[۱۱] احمد بن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸، ج ۱، چاپ محمد حمید اللّه، مصر ۱۹۵۹.
[۱۲] ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۵، ص۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.



واقدی
[۱۳] محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۳، ص۱۱۱۶، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
نوشته است که پیامبر اکرم به مسلمانان توصیه می‌کرد هنگام بیماری نزد حارث بروند؛ وقتی سعد بن ابی وقاص در آخرین حج پیامبر سخت بیمار شد، پیامبر پس از عیادت از وی، فرمان داد تا حارث را برای درمان وی فراخوانند.


در آثار سنّت طبقات الاطباء و الحکماء
[۱۴] ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج۱، ص۱۱۳، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
[۱۵] ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ص۱۶۷، سفر۹، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایا صوفیه، ش ۳۴۲۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
، نضر بن حارث بن کلده ثقفی (از دشمنان سرسخت پیامبر، که سرانجام به فرمان وی کشته شد) را به اشتباه فرزند حارث بن کلده به شمار آورده و گفته اند که نزد وی پزشکی نیز آموخته است.
لوکلر
[۱۶] لوسین لوکلر، تاریخ طب عرب، ج ۱، ص ۲۶، نیویورک ۱۹۷۱.
شاید با تکیه بر همین روایت و نیز گزارش دیگر ابن ابی اصیبعه
[۱۷] ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج۱، ص۱۱۲، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
که به شباهتهای اندرزهای بهداشتی منسوب به حارث بن کلده و برخی احادیث منسوب به پیامبر صلی‌اللّه علیه وآله‌وسلم و علی علیه السلام اشاره کرده، چنین پنداشته که حارث بن کلده پس از بازگشت از ایران، در عربستان شاگردانی داشته است، از جمله نضر بن حارث و پیامبر اسلام.


بنابر روایتی که در اغلب آثار تاریخی بدان اشاره شده و اعتبار آن دست کم از نظر ابن جلجل درباره درگذشت حارث بن کلده در روزگار معاویه به مراتب بیش‌تر است، یهودیان در غذای ابوبکر سمّی ریختند که یک سال پس از ورود به بدن، اثر می‌گذاشت.
حارث، که آن هنگام با ابوبکر هم غذا بود، پس از خوردن چند لقمه دست کشید و گفت که ما را مسموم کرده اند و تا یک سال دیگر خواهیم مرد و چنین نیز شد و پیش از گذشت یک سال، یعنی در سال ۱۳، نخست ابوبکر درگذشت و اندکی پس از وی حارث.
[۱۸] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۴۱۹.
[۱۹] مسعودی، مروج الذهب (بیروت)، ج۳، ص۴۳.
[۲۰] ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۴۹ـ۲۵۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
[۲۱] ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۶، ص۲۹۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.



برای برخی جنبه های دیگر زندگی حارث برخی نکته‌ها و توصیه‌های پزشکی نیز از او نقل کرده اند
[۲۳] ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، ج ۲، جزء۴، ص ۶۵، بیروت، دارالکتاب العربی.
[۲۴] ثابت بن قُرّه، کتاب الذخیرة فی علم الطب، ص۱۸۶، چاپ صبحی، قاهره ۱۹۲۸.
[۲۵] الگود سیریل، تاریخ پزشکی ایران و خلافت شرقی، به نقل از ثابت بن قره، ص ۱۲۷، کمبریج ۱۹۵۱.
[۲۶] ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۶، ص۳۸۹، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.



داستان باریافتن حارث بن کلده به دربار انوشیروان، در آثار متعدد تاریخی آمده است، ابن عبد ربه متن کامل سخنانی را که به زعم او میان خسرو انوشیروان و حارث بن کلده رد و بدل شده آورده است.
[۲۷] ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۶، ص۳۸۷ـ۳۹۱، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.

همین داستان را ابن ابی اصیبعه
[۲۸] ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۱۲، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
و ابن فضل اللّه عمری
[۲۹] ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ص۱۶۱ـ۱۶۵، سفر۹، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایا صوفیه، ش ۳۴۲۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
تکرار کرده اند.
دست نوشته‌ای از این روایت در برلین نگهداری می‌شود
[۳۰] آلوارت، فهرست نسخه های خطی عربی در کتابخانه سلطنتی برلین، ج ۵، ص ۵۰۸، برلین، ۱۸۸۷-۱۸۹۹.
که در آن نام راوی، هیثم بن عَدی آمده است.

۹.۱ - گفتگوی حارث و انوشیروان

بنابر این رساله، انوشیروان پس از بار دادن به حارث بن کلده از نام و نسب و قوم و حرفه او می‌پرسد و چون درمی‌یابد که پزشکی عرب است زبان به نکوهش مردم عرب می‌گشاید که «عرب با پزشک چه سازد با این نادانی، کم خردی. . . » و حارث در پاسخ می‌گوید که اگر عرب چنین باشد (به داشتن پزشک) شایسته‌تر است، زیرا نیازمندِ کسی است که نادانی‌اش را به صلاح آورد.
سپس انوشیروان پرسشهای بسیار می‌کند و حارث نیز بدانها پاسخ می‌دهد و از شیوه کار خویش سخن می‌گوید.
[۳۱] ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۶، ص۳۸۷ـ۳۹۱، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.


۹.۲ - موارد مستفاد از گفتگوی حارث و انوشیروان

آنچه در این رساله آمده است بیانگر برخی دیدگاههای پزشکی بقراطی (مانند اخلاط و طبایع چهارگانه)، برخی اندرزهای بهداشتی مبتنی بر میانه روی و نیز شناخت بهترین نوع از هر چیز است.


صدیقی
[۳۲] محمد زبیر صدیقی، مطالعات انجام شده در پزشکی ادبیات فارسی و عربی، ص ۷، کلکته ۱۹۵۹.
و شارل پلّا
[۳۳] شارل پلّا، د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۵ـ۶، ذیل مادّه، لیدن ۱۹۸۲.
، این مکالمه را از برساخته‌های حدود سده سوم می‌شمارند و فزون بر این، پلّا
[۳۴] شارل پلّا، د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۵ـ۶، ذیل مادّه، لیدن ۱۹۸۲.
در انتساب اندرزهای بهداشتی دیگر به حارث نیز تردید کرده است
[۳۵] مانفرد اولمان، طب در اسلام، ص ۱۹ـ۲۰، لیدن ۱۹۷۰.
.
نگارش رسائلی مجعول درباره مباحثاتی با مضامین اندرزگونه یا علمی میان پادشاهان نامدار و به ویژه کسانی که (چه به حق چه به ناحق) در حکمت و دانش شهرت داشته اند، گونه یا سنّت ادبی بسیار رایجی در دوره اسلامی بوده، که اتفاقا در موارد بسیاری، پادشاه این قصه‌ها، خسرو انوشیروان بوده است، از جمله در رساله پهلوی خسرو قبادان و ریدک‌وی، که ساختاری کم و بیش شبیه به مکالمه کسری و حارث دارد.



(۱) ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، چاپ فؤاد سید، قاهره ۱۹۵۵.
(۴) ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبد السلام محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲).
(۵) ابن صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم: تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری، چاپ غلامرضا جمشید نژاد اول، تهران ۱۳۷۶ش.
(۶) ابن عبد ربّه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
(۷) ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، چاپ انطون صالحانی یسوعی، بیروت ۱۹۵۸.
(۸) ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، سفر۹، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایا صوفیه، ش ۳۴۲۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۹) ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۱۰) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبد الحفیظ شلبی، (بیروت) : دار ابن کثیر.
(۱۱) احمد بن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج ۱، چاپ محمد حمید اللّه، مصر ۱۹۵۹.
(۱۲) ثابت بن قُرّه، کتاب الذخیرة فی علم الطب، چاپ صبحی، قاهره ۱۹۲۸.
(۱۳) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۴) علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
(۱۵) مسعودی، مروج الذهب (بیروت).
(۱۶) محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
(۱۷) آلوارت، فهرست نسخه های خطی عربی در کتابخانه سلطنتی برلین، برلین، ۱۸۸۷-۱۸۹۹.
(۱۸) الگود سیریل، تاریخ پزشکی ایران و خلافت شرقی، کمبریج ۱۹۵۱.
(۱۹) شارل پلّا، د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۵ـ۶, لیدن ۱۹۸۲.
(۲۰) لوسین لوکلر، تاریخ طب عرب، نیویورک ۱۹۷۱.
(۲۱) محمد زبیر صدیقی، مطالعات انجام شده در پزشکی ادبیات فارسی و عربی، کلکته ۱۹۵۹.
(۲۲) مانفرد اولمان، طب در اسلام، لیدن ۱۹۷۰.


۱. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸، چاپ عبد السلام محمد هارون، قاهره (۱۹۸۲).
۲. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ص۱۶۱، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
۳. ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، ص۵۴، چاپ فؤاد سید، قاهره ۱۹۵۵.
۴. ابن صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم: تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری، ص۲۱۲، چاپ غلامرضا جمشید نژاد اول، تهران ۱۳۷۶ش.
۵. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ص۱۶۱ـ۱۶۲، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
۶. ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
۷. ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، ص۹۲، چاپ انطون صالحانی یسوعی، بیروت ۱۹۵۸.
۸. ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ص۱۶۰ـ۱۶۱، سفر۹، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایا صوفیه، ش ۳۴۲۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۹. محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۳۱ـ۹۳۲، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
۱۰. ابن هشام، السیرة النبویة، ص۴۸۵، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبد الحفیظ شلبی، (بیروت) : دار ابن کثیر.
۱۱. احمد بن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸، ج ۱، چاپ محمد حمید اللّه، مصر ۱۹۵۹.
۱۲. ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۵، ص۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
۱۳. محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، ج۳، ص۱۱۱۶، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
۱۴. ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج۱، ص۱۱۳، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
۱۵. ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ص۱۶۷، سفر۹، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایا صوفیه، ش ۳۴۲۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۶. لوسین لوکلر، تاریخ طب عرب، ج ۱، ص ۲۶، نیویورک ۱۹۷۱.
۱۷. ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج۱، ص۱۱۲، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
۱۸. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۴۱۹.
۱۹. مسعودی، مروج الذهب (بیروت)، ج۳، ص۴۳.
۲۰. ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۴۹ـ۲۵۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
۲۱. ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۶، ص۲۹۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
۲۲. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۱۸۴۱۹.    
۲۳. ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، ج ۲، جزء۴، ص ۶۵، بیروت، دارالکتاب العربی.
۲۴. ثابت بن قُرّه، کتاب الذخیرة فی علم الطب، ص۱۸۶، چاپ صبحی، قاهره ۱۹۲۸.
۲۵. الگود سیریل، تاریخ پزشکی ایران و خلافت شرقی، به نقل از ثابت بن قره، ص ۱۲۷، کمبریج ۱۹۵۱.
۲۶. ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۶، ص۳۸۹، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
۲۷. ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۶، ص۳۸۷ـ۳۹۱، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
۲۸. ابن ابی‌اصیبعه، کتاب عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۱۲، چاپ امرؤالقیس بن طحان (آوگوست مولر)، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲.
۲۹. ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ص۱۶۱ـ۱۶۵، سفر۹، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایا صوفیه، ش ۳۴۲۲، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳۰. آلوارت، فهرست نسخه های خطی عربی در کتابخانه سلطنتی برلین، ج ۵، ص ۵۰۸، برلین، ۱۸۸۷-۱۸۹۹.
۳۱. ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج۶، ص۳۸۷ـ۳۹۱، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
۳۲. محمد زبیر صدیقی، مطالعات انجام شده در پزشکی ادبیات فارسی و عربی، ص ۷، کلکته ۱۹۵۹.
۳۳. شارل پلّا، د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۵ـ۶، ذیل مادّه، لیدن ۱۹۸۲.
۳۴. شارل پلّا، د. اسلام، چاپ دوم، تکمله ۵ـ۶، ذیل مادّه، لیدن ۱۹۸۲.
۳۵. مانفرد اولمان، طب در اسلام، ص ۱۹ـ۲۰، لیدن ۱۹۷۰.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حارث بن کَلَده بن عمرو بن عِلاج ثقفی»، شماره۵۶۸۸.    






جعبه ابزار