جهاد نفس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جهادِ
نفس، اصطلاحی در
اخلاق اسلامی به معنای
تهذیب نفس و هر نوع
مبارزه و مخالفت با خواستهای
مذموم
نفسانی است.
در
قرآن کریم، هر یک از کلمات
جهاد و
نفس، به طور جداگانه و در برخی موارد
در کنار یکدیگر آمدهاند. در عین حال، در بیشتر موارد، لفظ جهاد در قرآن، حتی در مواردی که در کنار
نفس آمده،
به معنای
جنگ با
کافران و
مشرکان است.
از مواردی که این واژه به معنایی اعم از جهاد با
کفار و مشتمل بر جهاد
نفس گرفته شده، آیه ۷۸
سوره حج است.
در
آیه ۲۱۸
سوره بقره هم مفهوم جهاد
نفس از مصادیق جهاد در راه
خدا دانسته شده است.
برخی مفسران، جهاد در آیه ۶۹
سوره عنکبوت را هم به معنایی عام و شامل جهاد
نفس گرفتهاند.
بیشترین کاربرد اصطلاح جهاد
نفس در
احادیث، خاصه
احادیث شیعه، دیده میشود. مشهورترین بیان در اینباره، که از
پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نقل شده است، در متون اصلی حدیث
اهل سنت وجود ندارد، اما
کلینی
آن را از
امام صادق علیهالسلام
روایت کرده است؛ به این مضمون که
پیامبر اکرم گروهی را به جهاد (
سَریه) فرستاد و چون آنان بازگشتند، به ایشان فرمود: آفرین بر گروهی که
جهاد کوچکتر را پشت سرگذاشتهاند و اینک
جهاد بزرگتر برعهده آنان مانده است، سپس توضیح دادند که مراد از جهاد بزرگتر همانجهاد با
نفس است.
ابن بابویه
در ادامه حدیث این تتمه را نیز نقل کرده است: «ثُمَّ قالَ: اَفْضَلُ الْجِهادِ مَنْ جاهَدَ
نَفْسَهُ الَّتی بَین جَنْبَیهِ» (برترین
جهاد این است که شخص با
نفس خود جهاد کند).
مراد از جهاد، به کار گرفتن کل نیرو و توان در قلمرو
قول و
فعل است
منظور از
نفس، که مشترک لفظی است، یا اوصاف
سقیم و
اخلاق و اعمال
مذموم است
یا
مترادف با
قلب و
روح است که، برحسب احوال مختلف، با صفاتِ
مطمئنه و
لوّامه و
امّاره وصف میشود.
در این حدیث، جهاد با
نفس در مرتبهای بالاتر از جهاد با کفار قرار گرفته است، شاید به این دلیل که جهاد با
نفس، دشوارتر و خطیرتر از جهاد با کفار و مشرکان است، زیرا شکست در جهاد با دشمنان، از نظر
قرآن
پیروزی است، اما مغلوب شدن در برابر
نفس، مغلوب شدن در برابر شیطان است. از سوی دیگر، جهاد با دشمن، خود از آثار پیروزی در جهاد
نفس است.
بر اهمیت جهاد
نفس، البته با تعبیرات دیگر، در آیات قرآن
و در
احادیث، با همین تعبیر و تعبیرات مشابه، تأکید شده است. در حدیثی،
وجوب آن به مثابه وجوب جهاد با دشمن
و در حدیثی دیگر، جهاد
نفس وظیفه دائم
مؤمن دانسته شده است.
در باره دشواری جهاد
نفس گفتهاند که مردم به طور عادی یکبار میمیرند ولی کسی که در مسیر جهادنفس و
مبارزه با
شیطان و
هواهای نفسانی خود قرار میگیرد، روزی هفتاد بار میمیرد.
بر اساس حدیثی در این باب،
انسان وقتی میتواند
مالک
نفس خود شود که پیوسته با آن مبارزه کند.
همچنین جهاد با
نفس ثمره
شناخت آن دانسته شده است.
در پارهای دیگر از احادیث جهاد
نفس به منزله بهای
بهشت است.
به این ترتیب، میتوان جهاد
نفس را ــ که مضمون آن در قرآن و احادیث و
کتب اخلاقی، با استفاده از این تعبیر یا تعبیرات دیگر، بارها به کار رفته است ــ شالوده
اخلاق اسلامی تلقی کرد که همه دستورهای اخلاقی موجود در کتاب و
سنّت، در چارچوب آن
تفسیر و
توجیه شدنی است.
غزالی
بر آن است که
حُسن خلق، که کمالِ مطلوبِ
عقل و
شرع است، به
اعتدال
قوه عقل و
حکمت کامل و نیز به اعتدالِ
قوه غضب و
شهوت، و
مطیع عقل و شرع کردن آن دو بازمیگردد و از دو راه حاصل میشود: یا فطری است یا اکتسابی.
فطری بودن آن نصیب افراد اندکی چون
انبیا میشود، اما صورت دوم ویژه سایر آدمیان است و از راه
مجاهده و
ریاضت و واداشتن
نفس بر اعمالی که
خُلق مطلوب را اقتضا میکنند به دست میآید.
غزالی در جایی دیگر
راه سومی را به این دو میافزاید که
الگو قراردادن افراد نیک کردار و
مصاحبت با آنهاست (در اینجا وی به «
الگوبرداری »، که ابزار مهم
تربیتی است، اشاره میکند).
غزالی
معالجه
رذایل نفسانی و کسب
فضائل و
اخلاق حسنه را به
مداوای
بدن ِ
بیمار و بهبود
امراض آن تشبیه میکند. وی اساسیترین راه
اصلاح
نفس را مخالفت با تمایلات
نفسانی میداند، یعنی سپردن راهی مخالف با آنچه
نفس میپسندد.
چنان که در
آیه ۴۰ و ۴۱
سوره نازعات نیز بدان تصریح شده است.
غزالی
اصل مهم برای به ثمر رسیدن مجاهده با
نفس را
وفای به عهد و
عزم دانسته و این مطلب را چنین تحلیل کرده که وقتی شخص عزم به ترکِ خواستی میگیرد، وسایل انجام آن برایش فراهم میشود، که این خود
امتحان الهی است.
در این صورت شخص باید
صبر کند و کار خود را ادامه دهد و در صورت
ترک آن، برای خود
جریمهای تعیین کند، زیرا اگر
نفس را نترساند
نفس بر او غلبه میکند و تمام مجاهدات و ریاضتهایش
تباه میشود؛ البته مراد از مجاهده با خواستهای
نفس، مبارزه با تمام خواستهای آن نیست، زیرا نه همه چیزهایی که
نفس میخواهد
مذموم است و نه همه چیزهایی که نمیخواهد
ممدوح است. معیار این است که
نفس چیزهایی را که مطلوب خداست در نظر بگیرد، خواه موافق طبع باشد خواه مخالف آن.
جهاد
نفس مراتب و درجاتی دارد.
قشیری
به پنج مرحله جهاد
نفس اشاره کرده که عبارتاند از: ترک همه
محرّمات، ترک چیزهای شبهه ناک، ترک
مباحات، ترک کل
عُلقهها و سرانجام این که در همه اوقات هر چه را که باعث
انصراف شخص از
خدا میشود ترک کند.
محمد بن حسن حرّ عاملی،
فقیه و
محدّث نامور امامی (متوفی ۱۱۰۴) مجموعه احادیث مرتبط با جهاد
نفس را در مبحث «
کتابالجهاد»
وسائلالشیعه گرد آورده است.
کتابهایی هم در همین باب و احیاناً تحت همین عنوان نوشته شده است.
امام خمینی حقیقت جهاد
نفس را خارج شدن از تصرف جنود
شیطان و وارد شدن در حیطه تصرف جنود خداوند معرفی میکند.
به اعتقاد امام خمینی این جهاد همان جهاد اکبر است که مقدم بر همه جهادهاست و آن جهادی است که انسان با طاغوت
نفس خود انجام میدهد.
امام خمینی برای جهاد با
نفس شرایطی برمیشمارد:
۱-
تفکر: نخستین شرط جهاد با
نفس تفکر در کار خدا و نعمتهای اوست و بهواسطه تفکر در مقصود هستی و فرستادن
پیامبران، انسان متوجه میشود منظور از گستره این بساط،
اراده کردن
شهوت و حیات حیوانی نبوده، بلکه مقصود عالمی بالاتر و بزرگتر است.
۲- عزم پس از تفکر: باید
عزم بر ترک
گناهان و بهجایآوردن
واجبات و جبران هرآنچه از شخص فوت شده بگذارد.
۳-
مشارطه،
مراقبه و
محاسبه: انسانی که میخواهد در مسیر جهاد با
نفس گام بردارد، باید در آغاز شرط کند که خلاف حکم شرع رفتار نکند، سپس همواره مراقبت بر شرط خود کند و در پایان
نفس خود را خود را حسابرسی کند که به شرط خود عمل کرده است یا نه.
۴- محافظت از خیال: برای جهاد با
نفس در مقام باطن، باید از خیال محافظت کرد، زیرا
خیال در هر لحظه از شاخهای به شاخه دیگر میرود.
۵- ریاضت و تلاش مستمر: جهاد با
نفس به زحمت طولانی و
ریاضت نیاز دارد، البته این ریاضت در آغاز پیدایش
صفات رذیله کمتر است ولی هنگامیکه این صفات در
نفس مستقر شد، در روزگار سالمندی زوال آن به زحمت و ریاضت بسیاری نیاز دارد.
۶- مراعات
نفس: از امور مهم در جهاد با
نفس مراعات حال
نفس در ریاضت است،
سالک لازم است با
نفس خود مدارا کند و بیش از توان خود بر او تحمیل نکند وگرنه ممکن است عنان
نفس گسیخته شود و زمام اختیار آن، از دست او رها شده و او به پرتگاه هلاکت بیفتد، البته ملاک در مراعات
نفس، این است که
انسان ملتفت
نفس خود باشد و به مناسبت قوت و ضعف آن، او را به
عبادت و ریاضت وادار کند.
(۱) قرآن.
(۲) آقابزرگ طهرانی.
(۳) محمد بن حسین آقاجمال خوانساری، شرح محقق بارع جمالالدین محمد خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۴) ابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۵) ابنشعبه، تحفالعقول عن آلالرسول، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
(۶) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت.
(۷) محمد بن محمد زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۸) طباطبائی، تفسیر المیزان.
(۹) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۱۰) محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
(۱۱) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکامالقرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۱۲) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالهالقشیریه، چاپ عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش.
(۱۳) عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطائف الاشارات، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۸۱ـ۱۹۸۳.
(۱۴) کلینی، اصول کافی.
(۱۵) مجلسی، بحار الانوار.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جهاد نفس»، شماره۵۲۵۵. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.