جهاد با نفس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جهاد با نفس، اصطلاحی
در اخلاق اسلامی، برگرفته از
روایات دینی به معنای تلاش و کوشش
در تهذیب اخلاق و
نفس و هر نوع مبارزه و مخالفت با خواستهای مذموم نفسانی است.
در قرآن و
روایات بر جهاد با نفس تاکید شده است و
در روایات، جهاد با نفس
در مرتبهای بالاتر از
جهاد با دشمن قرار گرفته و دارای مراتب و درجاتی است.
نخستین گام
در طریق
تربیت و
تهذیب، «
مجاهده» است؛ یعنی تلاش
در جهت رفع موانعی که
سد راه
کمال انسان است و بدون آن هر نوع تربیتی بیحاصل است. از ویژگیهای
تربیت دینی این است که پیش از آنکه از بیرون به تربیت انسان بپردازد،
در آغاز، خویشتن فرد را به وی مینمایاند و ضعفها و قوتهایش را بدو گوشزد میکند تا خودجوش
در تکاپوی رشد و
تزکیه باشد و موانع را از میان بردارد.
مجاهده درونی و برونی (
جهاد با نفس و جهاد با دشمن بیرونی) که هر دو نقش تربیتی و انسانسازی دارند.
در ابتدا، سخن از جهاد با نفس است که برای تبیین آن باید به چند مطلب توجه داشت:
نفس و خطرهای آن، ضرورت مجاهده با نفس،
حقیقت مجاهده، مراحل
عملی تهذیب نفس و ره توشه مجاهده.
شناخت نفس نخستین ضرورت
در امر مجاهده است. همانگونه که
در گذشته گفتیم، یکی از مراتب نفس (مرتبه نازل آن)
نفس اماره است که از درون به بدی فرمان میهد (اِنَّ النَّفْسَ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ).
و
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را سرسختترین دشمنان خوانده است و
در آیات،
روایات و توصیههای اخلاقی، عرفانی و ادبیات ما، از آن نکوهش بسیار شده و پیروی
هوای نفس سرچشمه همه خطاها و گمراهیها به شمار آمده است.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «نَفْسُکَ اقرَبُ اعدائِکَ اِلَیْک».
قرآن کریم پیروی هوای نفس را نوعی
پرستش مشرکانه میداند که چشم
عقل را
کور و
قلب را ظلمانی میکند و آدمی را از هویت الهی محروم و از مشاهده حقایق محجوب میسازد و
در اینباره میفرماید: آیا دیدی آن کس را که هوای نفس خود را خدای خود گرفت و با داشتن
علم و دانش، خداوند گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر زد و بر دیدگانش پرده افکند.
امام صادق (علیهالسّلام) از نفس به عنوان وحشتناکترین و تاریکترین
حجاب میان
انسان و
خدا نام بردهاند: «لاحِجابَ اَوْحَشُ و اظْلَمُ بین العبدِ و بینَ اللهِ تَعالی مِنَ النفسِ و الهوی».
هوای نفس به گردابی مهلک مانَد که هر مقدار آدمی
در آن پای بفشارد بیشتر به اعماق آن کشیده میشود و
امید،
نجات را از دست میدهد. هوای نفس تنها به
گناه بسنده نمیکند، بلکه آدمی را تا سر
حد کفر و
انکار آیات خدا به پیش میراند. به فرموده حضرت
امام خمینی (رحمةاللهعلیه):
و چون
سلطنت نفس اماره و
شیطان در باطن، قوی شد و تمام قوا سر به رقّیّت و
طاعت آنها گذاشتند و
خضوع در پیشگاه آنها نمودند و تسلیم تام شدند، آنها قانع به معاصی نمیشوند و کمکم از معصیتهای کوچک انسان را به معاصی بزرگ و از آنها به سستی عقاید و از آن به
ظلمت افکار و از آن به تنگنای جحود و از آن به
بغض و دشمنی
انبیا و
اولیا میکشانند.
با توجه بدانچه از خطرهای نفس اشاره شد، مجاهده با نفس اماره که
در روایات با عنوان «جهاد اکبر» آمده، «
ابی عبدالله (علیهالسّلام): «ان النبی بعث سریة فلما رجعوا قال مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر قیل یا رسول الله و ماالجهاد الاکبر؟ قال جهاد النفس»
امری است اجتنابناپذیر که تا آخرین روزهای زندگی ادامه دارد. حضرت علی (علیهالسّلام) جهاد با نفس را بالاترین نوع جهاد خوانده است: «ما مِن جِهادٍ افْضَلُ مِن جهادِ النفسِ».
راز مطلب این است که اولاً، اصلاح نفس که اساس
تربیت اخلاقی است، جز از طریق
مجاهده میسر نیست؛ همانگونه که حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «فی مجاهدة النفسُ کَمالُ الصَّلاحِ»؛
ثانیاً، نیل به درجات عالی و کمالات معنوی
در پرتو مجاهده با نفس، میسر است؛ زیرا هوای نفس، آدمی را از علم و کمال و
کرامت و
عزّت و تجلّی استعدادهای انسانی باز میدارد.
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) میفرماید: «مَن اَحَبَّ َنیْلَ الدَّرجاتِ العُلی فَلْیَغْلِبِ الْهَوی»؛
ثالثاً، اگر انسان
در جبهه نفس شکست بخورد،
در همه جبههها شکست خورده است و
اسارت نفس انسان را به هر نوع
بردگی و انحطاط میکشاند. به فرموده حضرت علی (علیهالسّلام): «مَن اتَّبَعَ هواه اردی نَفْسَه».
بنابراین، اگر انسان بخواهد مالک خویشتن باشد و از
قید و بند
طبیعت و اسارت تن و اسارت دیگران رهایی یابد، بناچار باید محدودیتهایی را بپذیرد تا از خودِ محدود آزاد شود. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به
مالک اشتر چنین مینویسد: تو باید مالک خود باشی و نسبت به خواستههای نامشروع نفس، بخلورزی، که بخل ورزیدن نسبت به نفس، عین
انصاف در حق آن است.
مجاهده با نفس
در پارهای روایات با عنوان «ریاضت» مطرح شده است. ریاضت یعنی تلاش جهت رام کردن نفس
در برابر مشتهیات که به گفته
معصوم (علیهالسّلام)، از
شریعت انفکاکناپذیر است (الشَّریعَةُ ریاضَةُ النَّفْسِ) و عالیترین درجات آن برای اولیای خداست. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)
در نامهای به
عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار خود
در بصره، مینویسد: همانا نفس خویش را باتقوا و ریاضت تمرین میدهم که تا
در روز هولناک
قیامت در امان باشد و بر آن لغزشگاه، ثابت و استوار بماند.
از روایات چنین بر میآید که ریاضت قله برتر و مرتبه متعالی مجاهده است که پوینده راه کمال نه تنها از
محرمات و
مکروهات پرهیز میکند، بلکه از بسیاری امور مباح نیز خودداری میورزد و بدینوسیله
در چهارچوب
شرع، بر صفای نفس و توان روحانی خود میافزاید. (
در فرهنگ امروز
عرب، از ورزش به ریاضت بدنی تعبیر میشود. بدین ترتیب، بیتناسب نیست گفته شود همانگونه که ورزش جسمانی بر قوای بدن میافزاید، ورزش روحی (ریاضت) نیز قدرت نفسانی بشر را بالا میبرد و هراندازه با تمایلات تن مبارزه شود، روحی قویتر شده،
اعمال خارقالعاده انجام میدهد. راز
اعمال غیرعادی مرتاضان را
در همین قدرت روحی باید جست، هر چند
در مشروع بودن برخی ریاضتها جای گفتگوست و
ریاضت شرعی با ریاضیتهای غیرشرعی تفاوت بارز دارد.)
باری، جلوههای ملکوتی نفس ناطقه، رهیابی
عقل به
معارف الهی و عروج
روح در ملکوت اعلا و کسب عزت و کرامت انسان، پیش از هر چیز،
در گرو پالایش روح و ریاضت و مجاهده با نفس اماره است.
مجاهده و ریاضت
در اسلام، نه به معنای محرومیت از نعمتهای الهی و سرکوب تمایلات مشروع مادی است، آنگونه که درپاره مسلکهای افراطی ترویج شده است، بلکه به معنای محدود ساختن و مهار کردن و به کار گرفتن این استعدادها
در جهت رشد و کمال و تعالی آدمی است.
در واقع، محدودیت که یک اصل منطقی
در نظام
آفرینش است و به طور خودکار و تحت
تدبیر و امر الهی جریان دارد، رمز مصونیت و بقای موجودات و از جمله انسان است؛ مثلاً انسان با خصلت غریزی خود به خوردنیها و آشامیدنیهای مطبوع تمایل نامحدود دارد، اما
در همین حال، ساختار طبیعی بدن، او را محدود میسازد و آنگاه که نیاز بدن تامین شد و به مرز طبیعی رسید،
آب و غذا را پس میزند.
پیامبران خدا برانگیخته شدند تا کاروان انسانی را
در مسیر کمال همراهی کنند و محدوده هر یک از قوا را مشخص نمایند تا انسان
در پرتو عقل و شرع،
شهوت و
غضب را
مهار کند، نه آنکه به تعطیل بکشاند.
و نیز ناگفته نماند که
اسارت و بردگی انسان
در برابر امیال نفسانی نه تنها سد راه تکامل و مقامات عالی انسانی است و موجب به
رکود و
خمول کشیده شدن توان نامحدود معنوی اوست و
سعادت ابدی او را به مخاطره میافکند، بلکه
در همین جهان مادی و زندگی دنیوی نیز موجب
فساد و ویرانی و هرج و مرج اخلاقی خواهد بود و ادامه حیات اجتماعی را
در فضایی از عواطف انسانی و تعهدات اخلاقی ناممکن میسازد؛ به همین
دلیل است که هیچ یک از جوامع، آزادی انسان را به طور مطلق نپذیرفتهاند و همه مکاتب، نوعی محدودیت را الزامی میدانند.
مربیان اخلاق و ارباب سلوک، برای تهذیب نفس و حرکت از نقص به سوی کمال، مراحلی ذکر کردهاند. این مراحل بنابر آنچه
در کتاب چهل حدیث حضرت امام آمده است، عبارتند از:
یقظه،
تفکر،
عزم،
مشارطه،
مراقبه،
محاسبه و
تذکر.
یقظه یعنی بیداری و
تنبه و خروج از
غفلت و خودفراموشی که بدون آن، آدمی هیچ گاه به فکر
تزکیه نخواهد افتاد، همانگونه که بیمار اگر به
بیماری خود توجه نکند به فکر
درمان نخواهد بود؛ با این تفاوت که بیماری جسم چون غالباً توام با درد است، بدن حساسیت نشان داده، شخص
در صدد
معالجه بر میآید، اما بیماریهای نفس ناپیداست و اغلب توام با لذت، و
در عین حالی که تاثیر آن عمیقتر و خطر آن دیرپایتر است، انسان به
دلیل گرایش شدید به مادیات و عرصه مادی که
در آن زندگی میکند، کمتر به فکر چاره بر میآید و این خصلت طبیعی انسان است که
قرآن بدان اشاره میکند: «اِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَرائَهُمْ یَوْماً ثَقِیلاً».
حضرت علی (علیهالسّلام) غفلت را زیانبارترین دشمنان، نوعی بیماری، بدترین سستیها و
عامل کوردلی و
مرگ قلب خوانده است.
از اینرو، مربیان الهی برانگیخته شدند تا پردههای غفلت را کنار زنند و انسان را به
خدا و به خویش و به
عوامل رشد و انحطاطش توجه دهند. رمز اینکه قرآن
در نخستین آیات
دعوت از «
انذار» سخن میگوید،
در همین نکته نهفته است: «یا اَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَانْذِرْ».
«وَ اَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْاَقْرَبِینَ».
البته نباید مسئولیت خود انسان را نیز
در این بیداری و تنبه نادیده گرفت. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: سستی دل را با پایداری، و
خواب غفلت را
در دیدهات با بیداری
درمان کن.
امام صادق (علیهالسّلام) خاطر نشان میسازد که هر کس که قلب خویش را از غفلت
مراقبت کند و نفس را از شهوت باز دارد و عقل را از
جهل برهاند، نامش
در دیوان آگاهان ثبت گردد.
حضرت امام
در اینباره میگوید:
تمام صفات نفسانیه قابل اصلاح است، لیکن
در اول امر، کمی زحمت دارد، آن هم بعد از ورود
در اصلاح، سهل و آسان میشود.
عمده به فکر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب بیدار شدن. منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر طبیعت است و فهمیدن اینکه انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله میطلبد و راحله انسان، خصال خود انسان است.
توصیههایی که
در خصوص سیر فی الارض و
عبرت از سرنوشت گذشتگان و تفکر
در عواقب
اعمال و زیارت اهل قبور و عیادت بیماران و
تشییع جنایز و امثال آن شده، علاوه بر بعد اخلاقی و اجتماعی،
عامل تنبه و بیداری است:
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «کَفی بالمَوتِ واعِظاً».
دومین مرحله
تهذیب، تفکر است. تفکر «سیر باطن انسان است از مبادی به مقاصد» و هیچکس از مرتبه نقصان به مرتبه کمال جز به تفکر نتواند رسید. مبادی تفکر، یعنی نقطه آغازین اندیشه، عبارت است از نظر
در آیات «آفاق و انفس»، تفکر
در آثار خدا و نعمتهای بیکران او که توجه به آنها نفس را به
خضوع و سپاس وا میدارد، و نیز اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفهای که
در برابر آفریدگار خود دارد و اینکه هدف از این زندگی دنیوی چیست، مقصد نهایی
حیات کجاست و برای وصول به آن مقصد چه باید کرد.
آیات بسیاری از قرآن کریم به تفکر و
تدبر، نظر و پذیرش عبرت توصیه میکند؛ از جمله: آیا با خود نمیاندیشند که خداوند
آسمان و
زمین و آنچه را
در میان آنهاست، جز به حق نیافریده است.
در روایات نیز از تفکر به عنوان بهترین
عبادت و طریق علم و
عمل و نیل به
سعادت و درجات عالی یاد شده است.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «لا عِلْمَ کالتَّفَکُّر»
و نیز
در مقام
نصیحت به فرزندش
امام حسن (علیهالسّلام) خاطر نشان میسازد: «لا عِبادَةَ کالتَّفَکُّرِ فی صَنْعَةِ الله» و همچنین میفرماید: «التَّفَکُّرُ یَدْعُوا الی البِرِّ و
العَمَلِ».
در برخی روایات یک ساعت تفکر معادل هفتاد سال عبادت به شمار آمده «تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنة»
که فلسفه آن سرنوشتساز بودن تفکر است. بسا یک ساعت فکر کردن که سرنوشت انسانی را تغییر داده و بسا عبادتهای چندین ساله که با غفلتی به بیحاصلی انجامیده است.
حضرت امام (رحمةاللهعلیه)
در اینباره میگوید: اگر انسان عاقل لحظهای فکر کند، میفهمد که مقصود از این بساط چیز دیگری است و منظور از این
خلقت، عالم بالا و بزرگتری است و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست. و انسان عاقل باید
در فکر خودش باشد و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب کند: ای نفس شقی! که سالهای دراز
در پی
شهوات، عمر خود را صرف کردی و چیزی جز
حسرت، نصیبت نشد، خوب است قدری به حال خود رحم کنی، از مالک الملوک حیا کن و قدری
در راه مقصود اصلی، قدم زن که آن موجب حیات همیشگی و
سعادت دائمی است و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه فانی که آن هم به دست نمیآید، حتی با زحمتهای طاقت فرسا.
سومین مرحله تهذیب، عزم است؛ یعنی تصمیم بر
ادای فرایض و ترک محرمات و
جبران مافات و پایداری
در راه
حق. انسان بدون عزم و تصمیم، به هیچ یک از مقامات نخواهد رسید. خداوند پیامبران برگزیده خود را به عنوان «
اُولِی العَزمِ» نام برده و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به
صبر و
پایداری چون آنان فراخوانده است: «فَاصْبِرْ کما صَبَرَ اولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ».
حضرت امام (رحمةاللهعلیه) درباره عزم بیانی داردکه خلاصه آن چنین است: عزم، جوهره انسانیت و
میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از عزم بر ترک معاصی و فعل
واجبات و
جبران آنچه از او فوت شده
در ایام
حیات و بالاخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات
شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد و تاسی به آن بزرگوار بکند
در جمیع حرکات و سکنات و
در تمام افعال و تروک...
«حضرت امام از استاد خود «مرحوم
شاه آبادی» نقل میکند که: «بیشتر از هرچه، گوش کردن به تغیّنات سلب
اراده و عزم از انسان میکند». مقصود از تغیّنات، همان
غنا و
لهو و لعب است که
در شرع مقدس
حکم به
حرمت آن شده است.»
تملک نفس و اتکال به
حق و
پرهیز از
معاصی میتواند عزم را قوت ببخشد و سستی اراده را
درمان کند؛ زیرا برای تضعیف اراده و سستی عزم آدمی هیچ
عاملی مانند
گناه نیست و تا انسان درهای گناه را بر روی خود نبندد و هواهای نفسانی را به بند نکشد، دارای عزمی استوار نخواهد شد.
هر چند
عوامل تضعیف و سستی اراده به حسب حالات روانی و حساسیتهای افراد، مختلف است، همچنان که
در روایات نیز اشاراتی وجود دارد، از
چشم و
گوش که دریچه ارتباطی انسان با
جهان خارجند، به عنوان
عامل بسیار مؤثرتر میتوان یاد کرد.
جوانی و نیروی اراده. همانگونه که
در جوانی نیروهای جسمانی، فعال و بانشاط است و میتواند بر مشکلات فایق آید، نیروهای روانی جوانان نیز قویتر از دوران کودکی و
پیری است. چه بسیار مشکلاتی که جوان با اراده آهنین خود آسان میکند و چه بسا رهاوردهای زیبایی که به بار میآورد. البته آسیبپذیری
جوان نیز قابل
انکار نیست و از اینرو، بر مربیان است که زمینههای درخشان روانی جوانان را بشناسند و
در تربیت آنان بکوشند و جوانان نیز از سرمایه سرشار جوانی بهره گیرند و پیش از آنکه به پیری برسند
در اصلاح و
تهذیب نفس بکوشند.
حضرت امام (رحمةاللهعلیه) میفرماید:
جوانان ننشینند که گرد پیری، سر و روی آنان را سفید کند. شما تا جوان هستید میتوانید کاری انجام دهید. تا نیروی جوانی دارید میتوانید هواهای نفسانی مشتهیات دنیایی و خواستههای حیوانی را از خود دور سازید، ولی اگر
در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر
در پیری کار از کار گذشته است.
مشارطه که آن را
معاهده نیز میگویند، عبارت است از
شرط و
تعهد انسان بر ترک
معصیت و پایبندی به
عهد و میثاقی که
در این خصوص بسته است.
در قرآن کریم بر التزام به تعهدات که بالاترین آنها تعهد به خداست، تاکید فراوان شده است؛ از جمله: «اَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ اِذا عاهَدْتُمْ».
و «وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً».
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: هرگاه بر کار نیک عزم کردید، بدان
عمل کنید.
حضرت امام (رحمةاللهعلیه)
در مشارطه گفتاری دارد که بخشی از آن چنین است:
مشارطه آن است که
در اول
روز مثلاً با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده حق تبارک و تعالی رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است که یک روز خلاف نکردن امری است خیلی سهل و انسان به آسانی میتواند از عهده به
در آید...
مراقبه آن است که
در تمام مدتی که فرد شرط کرده است خلاف نکند، مراقب خود باشد و بر عهد و پیمان بایستد و به وسوسههای شیطان و نفس دل نسپارد و از
شر آنها به خدا پناه ببرد.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «اجْعَلْ لِنَفْسِکَ علی نَفْسِکَ رَقیباً...».
حضرت امام (قدس سره) میگوید:
انسان باید مثل
طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد
غفلت، مهار بگسلد و انسان را به
خاک مذلت و هلاک کشاند و
در هر حال، به خدای تعالی پناه برد از شر
شیطان و
نفس اماره.
محاسبه آن است که انسان هر روز از خود حساب گیرد که چه طاعتی یا معصیتی مرتکب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتکب شده
در جبران آن بکوشد و بداند که خداوند از
اعمال و
اسرار نهان او آگاه است و آن را حسابرسی خواهد کرد: «وَ اِنْ تُبْدُوا ما فِی اَنْفُسِکُمْ اَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ».
امام علی (علیهالسّلام) میفرماید: آن کس که نفس را حسابرسی کند، بر عیبها و گناهانش واقف گشته، از گناهان پوزش طلبد و
در اصلاح عیبهایش بکوشد.
امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) میفرماید: از ما نیست کسی که هر روز نفس خود را محاسبه نکند. پس اگر
عمل نیک انجام داده بر آن بیفزاید و اگر بد کرده از آن
استغفار کند.
تذکر یعنی متذکر عظمت خداوند بودن و نعمتهای او را یاد کردن و توجه داشتن به اینکه انسان
در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد.
آیات در باب ذکر و تذکر بسیار است؛ از جمله: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً».
در سوره اعراف،
در وصف پرهیزکاران آمده است: آنان با تذکر و تنبه، وساوس شیطانی را دفع کرده، با بصیرت ایمانی از گناه
اجتناب میورزند.
نقطه مقابل تذکر،
فراموشی و غفلت است که
در آیات و
روایات مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن کریم
هشدار میدهد: از کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یادشان برد و به ورطه
فسق و
فجور کشیده شدند؛
و شیطان بر آنان مسلط شده و ذکر خدا را از یادشان برده است. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِکْرِ اللَّهِ؛
حضرت امام (رحمةاللهعلیه) میفرماید:
این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس اماره و شیطان رجیم از غفلت از
یاد حق و
عذاب و
عقاب اوست. غفلت از حق کدورت
قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره و
مفاسد را روزافزون کند و تذکر و یادآوری از حق، دل را صفا دهد و قلب را صیقلی نماید و جلوهگاه محبوب کند و
روح را تصفیه نماید و خالص کند و از
قید اسارت برهاند و
حب دنیا را که منشا خطیئات و سرچشمه سیئات است از دل بیرون کند.
در زمره شرایط تزکیه نفس، از ضبط خیال نیز نام بردهاند؛ چه نیروی تخیل مانند مرغی به هر سو پرواز میکند و گاه
در دام اوهام
فاسد و خیالات باطل میافتد و سبب انحراف
فکر و
اعتقاد و آلودگی روح و
فساد در عمل میشود. از اینرو، مهار کردن نیروی خیال و
هدایت آن
در قلمرو
شرع و
عقل برای رهروان طریق کمال، ضروری است.
امام خمینی شرایطی برای جهاد با نفس برمیشمارد ازجمله:
۱- تفکر: نخستین شرط جهاد با نفس تفکر
در کار خداوند و نعمتهای اوست و بهواسطه
تفکر در مقصود هستی و فرستادن پیامبران (علیهمالسّلام) انسان متوجه میشود منظور از گسترده این بساط اداره کردن شهوت و حیات حیوانی نبوده، بلکه مقصود عالمی بالاتر و بزرگتر است یکی از مواضع تفکر، تفکر
در موازنه و مقایسه منافع و مضرات هر یک از اخلاق
فاسده و ملکات رذیله با فضایل نفسانی و ملکات فاضله و نیز مقایسه آثار این دو از اخلاق است.
۲- عزم: پس از تفکر باید عزم بر ترک
گناهان و بهجایآوردن واجبات و جبرانهرآنچهه از شخص فوت شده است بگذارد.
۳- مشارطه، مراقبه و محاسبه: انسانی که میخواهد
در مسیر تهذیب و جهاد با نفس گام بردارد، باید
در آغاز شرط کند که خلاف حکم شرع رفتار نکند، سپس همواره مراقبت بر شرط خود کند و
در پایان نفس خود را حسابرسی کند که به شرط خود
عمل کرده است یا خیر.
۴- محافظت از خیال: برای جهاد با نفس
در مقام باطن آن، نخستین شرط که میتواند سبب غلبه بر شیطان و جنود او شود، محافظت از خیال و به دست گرفتن زمام آن است؛ زیرا خیال
در هر لحظه از شاخهای به شاخه دیگر میآویزد و یکی از دستاویزهای شیطان برای دعوت به شقاوت است و انسان مجاهد باید مانع از پردازش خیال بهسوی معاصی و شیطنت شود و همیشه باید خیال خود را متوجه امور شریفه کند، کاری که
در آغاز قدری دشوار به نظر میرسد اما با مراقبه و مواظبت آسان میشود.
۵- ریاضت و تلاش مستمر: جهاد با نفس به زحمت طولانی و ریاضت نیاز دارد، البته این ریاضت
در آغاز پیدایش صفات رذیله کمتر است، ولی هنگامی که این صفات
در نفس مستقر شد و
در روزگار سالمندی زوال آن، بهزحمت و ریاضت بسیاری نیاز دارد ازاینرو
در روزگار جوانی شرایط تهذیب و خودسازی بهتر از زمان پیری است.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «جهاد با نفس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۴. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.