تمیم داری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تمیم داری از
صحابی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نخستین قصه گوی
مسلمان و اهل
فلسطین میباشد.
تمیم بن اوس بن خارجه، از تیره بنی دار بن هانی از
قبیله لخم از عرب قحطانی (جنوبی) است و از همین رو
به «داری» شهرت یافته است
و چون تنها فرزندش رقیه نام داشت،
به کنیه ابورقیه معروف است.
اصل او را از بَنودار، از فرزندان دار بن هانی از قبیله لَخْم و اصالتاً
عرب دانستهاند؛ اما نام وی جزو جنگجویان «
عجم » شرکت کننده در
جنگ بدر نیز ذکر شده است. در بیان نسبت وی برخی معتقدند که «دار» از «دیر» گرفته شده، زیرا تمیم قبل از
مسلمان شدن در دیر بسیار
عبادت میکرده است.
نسب وی به قبیله بزرگ تر
کهلان بن سبا قحطانی میرسید.
نام
جد او در بیشتر منابع، خارجه خوانده شده است
و گمان میرود که نامهای دیگر همچون حارثه
و جاریه
تصحیف آن باشد.
به تناسب
قبیله یا شهر وی، از او با نسبتهای گوناگون همچون داری (منسوب به تیره دار بن هانی
یا دارین در بحرین
)، دیری (منسوب به دیر که او پیش از اسلام آوردن در آن میزیسته است)،
لخمی،
شامی،
و فلسطینی
یاد شده است. به فراخور نام دخترش رقیه، کنیهاش ابورقیه بوده است.
از زمان و مکان تولد تمیم آگاهی چندانی در دست نیست؛ همچنان که زندگی پیش از
اسلام او نیز مبهم است. نصرانی بودن او
تایید گشته و به سکونت او در دیر اشاره شده است.
در شماری از منابع، از هم پیمانی او با
حارث بن عبدالمطلب، عموی پدر پیامبر، سخن به میان آمده؛ اما سبب و چگونگی آن دانسته نیست.
تمیم پیش از مسلمان شدن در منطقه
شام سکونت داشت
و از
راهبان آن سرزمین به شمار می آمد
. البته زمان هجرت او یا خاندانش به آن سرزمین معلوم نیست. آنچه مسلم است، لخمیها و جذامیها در زمره آن دسته از عرب جنوبی بودند که از مدتها قبل از ظهور
اسلام به
سوریه و
لبنان مهاجرت کرده بودند.
بر اساس برخی گزارشها تمیم به سبب اشتغال به
تجارت به
حجاز رفت و آمد داشته است.
بر پایه سخن مشهور، تمیم در سال نهم هجرت (یک سال پیش از رحلت پیامبر) پس از
غزوه تبوک ، همراه برادرش نعیم و هیئتی ۱۰ نفره از بنی دار
به
مدینه نزد
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آمده و
مسلمان شدند
برخی گزارشها اسلام او را در سال هفتم، پس از
نبرد خیبر دانسته اند.
همراهان تمیم تا رحلت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)
و خود او تا قتل
عثمان (م. ۳۵ ق.) در مدینه ماندند.
تمیم الدّاری و برادرش از دوره پیش از
اسلام برای
تجارت به
مکه آمد و شد داشتند، اما پس از هجرتِ پیامبراکرم مرکز تجارت خود را به
مدینه منتقل کردند.
( در
شأن نزول آیات ۱۰۶ـ ۱۰۸
سوره مائده آمده است که تمیم و برادرش نعیم ــ که هر دو مسیحی بودند
ــ در سفری تجاری با بُدیل بن ابی ماریه مسلمان همراه شدند و در راه با
مرگ بدیل به
وصیت او
خیانت کرده،
ظرف گران قیمتی را از اموال او برداشتند. پس از رسیدن به مدینه و با
شکایت وارثانِ بدیل برای
داوری نزد
پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم رفتند. بر اثر داوری صادقانه پیامبر، تمیم و برادرش
توبه کردند. آوردهاند که تمیم در
سال نهم
هجرت در مدینه اسلام آورد اما بقیه
خانواده او
مسیحی باقی ماندند.
به گزارش زهری و کلبی، در ملاقات این هیئت با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، تمیم از آن حضرت خواست در صورت فتح شام، شماری از روستاهای محل سکونتش مانند «حبُری» (حبرون، روستایی است کنار
بیت المقدس که آرامگاه
ابراهیم (علیه السلام) در آن واقع است
) و «بیت عینون» را به او، و به نقلی به همراهان یا خاندانش
اَقطاع (بخشیدن زمین برای گذراندن زندگی) دهد. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نیز با خواسته او موافقت کرد و در این خصوص سندی تنظیم فرمود. متن سند در بسیاری از منابع آمده است.
بنا به گفته
قلقشندی (م. ۸۲۱ ق.) مکتوب رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در دست
خاندان تمیم به عنوان خدام حرم ابراهیم خلیل(علیه السلام) موجود است.
به نقل
زید بن عامر ثقفی ، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) خود از تمیم خواست، چیزی از حضرت بخواهند و او روستاهای یاد شده را درخواست کرد و پیامبر آنها را به او واگذار کرد.
برخی محققان، سند یاد شده را ساخته و پرداخته دوران خلفا یا
بنی امیه دانسته اند که با توجه به اعتبار تمیم و طرفداری او از دستگاه خلافت، برای وی فضیلت تراشی کرده اند.
در برخی منابع، در این باره که آیا پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و امام، ملکی را که در تصرفشان نیست می توانند به دیگری واگذار کنند یا نه، نظرها و توجیهاتی ارائه شده است.
گفتهاند که پس از جنگ خیبر تمیم الدّاری در رأس چند تن از افراد خانواده خود نزد پیامبراکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم رفت و پیامبر بخشی از
قلعه خیبر را به ایشان واگذار کرد. این واقعه را پس از
واقعه تبوک نیز ذکر کردهاند. همچنین آمده است که تمیم از پیامبر اکرم درخواست کرد که
قریه عَینون و حَبرون الخلیل /حَبری را در
بیت المقدّس به ایشان واگذار کند تا او و خانوادهاش در آنجا زندگی کنند و پیامبر پذیرفت، هرچند که فلسطین هنوز از آنِ بیزانس (
روم شرقی ) بود. این امر از این جهت که اولین اشاره به یک
اقطاع رسمی است، دارای اهمیت است و مبیّن پیش بینی پیامبراکرم نیز هست.
مؤلفان
مقاله تمیم الدّاری در د. اسلام
شخصیت تمیم را اسطورهای دانستهاند. به نظر ایشان، بنا به گزارشهای موجود در
منابع اسلامی ،
سند اقطاع پیامبر اکرم به تمیم متعلق به دورههای بعدی است که فرزندان تمیم برای
مشروعیت بخشیدن به
تملک نواحی مذکور
جعل کردهاند.
برخی همچون بلاذری
و
یاقوت حموی غیر از دو قریه مذکور، قریه مرطوم و بیت ابراهیم را نیز جزو آن اقطاع میدانند که کسانی چون
علی بن ابی طالب علیهالسلام،
عمر ،
عثمان ،
ابوبکر ،
عباس بن عبدالمطلب و جَهْم بن قیس شاهد آن بودند و آن را ثبت کردند. حتی ذکر شده که دستنوشته حضرت علی در اقطاع حِبْرون و عینون به
خط کوفی موجود است. پس از آن اقطاع، تمیم همچنان در مدینه ماند و در برخی
غزوات همراه پیامبر شرکت کرد، بعد از
قتل عثمان (۱۸
ذیحجّه ۳۵) به
شام بازگشت و در قریهای که به وی داده شده بود، ساکن و امیر آنجا شد؛ به این ترتیب نام وی در شمار اصحاب حضرت علی علیهالسلام ذکر نشده است.
در زمان گسترش
فتوحات اسلامی نیز این زمین در دست خانواده تمیم باقی ماند و امروزه هم نگهدارندگان حرم الخلیل خود را وارث تمیم الدّاری میدانند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به درخواست تمیم، در نامهای
روستاهایی از
بیت المقدس را به
اقطاع به آن دو بخشید.
در این هنگام،
شام هنوز در اختیار حکومت روم بود. نام این روستاها حبری یا حبرون، محل
مرقد حضرت ابراهیم علیهالسّلام
یا
بیت عینون و یا
بیت لحم، زادگاه
حضرت عیسی علیهالسّلام
یاد شده است.
بر خلاف مشهور، برخی بر آنند که تمیم همراه شش تن، از جمله برادرش نعیم، در
مکه اسلام آورد و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بخشی از شام را به آن دو بخشید. آنان پس از
هجرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به مدینه، دیگر بار خدمت پیامبر آمدند و آن نامه را تجدید کردند.
پس از
رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دیگر بار در دوران
ابوبکر به مدینه آمدند و تجدید نامه را درخواست کردند. ابوبکر در نامهای به
ابوعبیده جراح، فرمانده سپاه خود در شام، از او خواست تا به محتوای نامه عمل شود.
به سخن
بکری، تا هنگام وی به سال ۴۸۷ق. قریههای یاد شده در دست خاندان تمیم داری بوده است.
گفتهاند هنگامی که بعدها برخی قصد معارضه با بازماندگان تمیم در باره این زمینها را داشتند،
غزالی (م. ۵۰۵ق.) به
کفر معارضان
فتوا داد.
شاید بدین سبب، نامهای که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نوشت، به گفته
قلقشندی، تا هنگام وی به سال۸۲۱ق. همچنان در دست تمیمیان بود و هرگاه کسی با آنان منازعه میکرد، آنان با آوردن این نامه نزد سلطان، دادخواهی میکردند.
برخی از محققان معاصر، به دلیل آن که تمیم نیز مانند
عبدالله بن سلام و
کعب الاحبار،
نصرانی و از هواداران حکومت بوده است، احتمال دادهاند که خبر چنین نامهای از ساختههای حاکمان، به ویژه
معاویه، باشد.
برخی از شرق شناسان همانند وات و کرنکوف نیز در صحت این گزارش تردید کرده و آن را از ساختههای سدههای پسین دانستهاند.
نامه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چندان اهمیت داشت که نوشتههای مستقل پیرامون آن نگاشتند. از آن جمله، میتوان به الضوء الساری فی خبر تمیم الداری نوشته مقریزی (م. ۸۴۵ق.) و الفضل العمیم فی اقطاع تمیم نوشته
سیوطی (م. ۹۱۱ق.) اشاره کرد.
برخی سیره نویسان، چون
ابن اسحاق ، بدون ذکر نام غزوات، تمیم را از کسانی دانسته اند که در برخی از آن ها، همراه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود.
براساس گزارش واقدی، آن حضرت از غنایم
جنگ خیبر ، سهمی برای تمیم و هیئت بنی دار اختصاص داد.
این گزارش فقط در صورتی می تواند مورد توجه قرار گیرد که بنابر نقل غیر مشهور، اسلام تمیم را در سال هفتم بدانیم.
منابع بدون اشاره به زمان مشخصی آورده اند که تمیم با ام فروه خواهر
ابوبکر ازدواج کرد که دوامی نیافت و به
طلاق انجامید
. با توجه به اینکه ام فروه در سال ۱۱ هجری با
اشعث بن قیس ، رهبر
کندیان ، ازدواج کرد
می توان طلاق او را قبل از این سال دانست. در گزارشی دیگر آمده است که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، ام مغیره یا ام حکیم، دختر نوفل بن حارث بن عبدالمطلب را به تمیم داری تزویج کرد.
ابن حجر پس از ذکر این خبر،
سند آن را ضعیف دانسته است.
گزارشهای منابع در باره زندگانی وی در دوره مسلمانی، آمیزهای از واقعیت و قصه پردازی را در خود دارد. در این میان، گاه تشخیص سره از ناسره، آسان و گاه مشکل است. در باره زندگی وی در دوران
حیات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آوردهاند که او پس از اسلام آوردن در پی
غزوه تبوک، همراه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در نبرد شرکت کرد.
اما در
تاریخ اسلام، غزوهای پس از
تبوک ثبت نشده است. نیز آوردهاند که او اسبی به نام «ورد» را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هدیه کرد؛ اما زمان دقیق آن معلوم نیست
که ایشان آن را به
عمر بخشید.
جنجالیترین گزارشها در باره وی، داستان
دجال و
حدیث جساسه است که به «قصه دجال»، «
حدیث الجساسه» و «
قصة الجساسه» شهرت یافته است. بر پایه این داستان، تمیم پیش از مسلمان شدن، همراه شماری از لخمیان و جذامیان به میان دریا رفته و با موجودی عجیب که از آن با عنوان دجال و
جساسه یاد کرده، برخورد نموده است. در ادامه این گزارشها آمده که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پس از شنیدن این داستان، سخنان او را به گونهای تاییدآمیز برای مردم گزارش کرده است.
این گزارش افسانه گون در دوره معاصر از جانب دانشمندان
سنی و
شیعه نقد و رد شده است.
بر پایه شماری از منابع شیعی،
جنیان، گزارش
بعثت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را در یکی از بیابانهای مسیر مدینه به شام، به تمیم دادهاند.
نیز برخی از گزارشها که در صحت آنها تردید است، ادعا دارند که تمیم داری ساخت نخستین
منبر در مدینه را پیشنهاد داده است. بر پایه این گزارشها، هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به علت خستگی از ایستاده سخن گفتن شکوه کرد، تمیم که در سفرهای خود به شام، نمونهای از منبر را دیده بود، پیشنهاد ساخت آن را داد. پس از ساخته شدن آن منبر، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نخستین بار بر آن نشست و سخن گفت.
این گونه گزارشها دستاویز مستشرقانی همچون دلاویدا، مؤلف مقاله تمیم الداری در دائرة المعارف اسلام، شده تا ساختن منبر در
جهان اسلام را برگرفته از سنت مسیحی بدانند و تمیم را در آشنا ساختن
مسلمانان با این گونه دستاوردهای
مسیحیان مؤثر بشمارند. اما شماری از دانشوران مسلمان همچون احمد محمد شاکر به تفصیل به نقد این داستان و نقش تمیم در انتقال سنتهای مسیحی پرداختهاند.
همچنین تمیم را نخستین کسی دانستهاند که در مسجد مدینه چراغ برافروخت.
شخصیت وی به تفاسیر سنی و شیعی نیز راه یافته و برخی از مفسران
شان نزول آیه ۱۰۶
مائده/۵
را تمیم و رفیقش دانستهاند. آوردهاند که این
آیه که با عبارت (یا ایها الذین آمنوا شهادة بینکم اذا حضـر احدکم الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم) آغاز شده، هنگامی نازل شد که تمیم به خیانتی که پیش از مسلمانی کرده بود، اعتراف نمود. در این داستان آمده که تمیم و رفیقش
عدی بن بداء با مردی از
بنی سهم همسفر شدند. در این سفر، آن مرد درگذشت و اموالش را به آن دو سپرد تا به خانواده اش تحویل دهند؛ اما آن دو بخشی از اموال را تحویل ندادند و خاندان آن مرد شکایت نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بردند. پیامبر آن دو را
سوگند داد و آنان
سوگند دروغ خوردند. پس از آن که اموال گمشده در مکه پیدا شد و صاحب آن ادعای خرید از تمیم را به میان آورد، حقیقت آشکار گشت و تمیم و رفیقش ناچار شدند قیمت آن اموال را بازگردانند. سپس این
آیه نازل شد.
نیز برخی او را در کنار
سلمان و
ابن سلام، از مصداقهای
آیه (و من عنده علم الکتاب)
دانستهاند.
ابن سعد،
تمیم را یکی از گردآورندگان
قرآن دانسته است. بعد از مرگ پیامبر اکرم از زندگی تمیم چیزی نمیدانیم. وی از پیامبر اکرم حدیث نقل کرده است؛ افرادی همچون
ابن عباس، عطاء بن یزید لیثی، انس بن مالک، عبدالله بن وهب، سُلیم بن عامر و شرحبیل بن مسلم، از ناقلان و راویان حدیث او بوده اند.
با این که صحابی بودن تمیم دیری نپایید، روایات منسوب به او که از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم گزارش شده، فراوان است؛ به گونهای که در بیشتر منابع اصلی اهل سنت، میتوان به
روایات او دست یافت. بیشتر این روایات در موضوعات اخلاقی و مواظبت بر
نماز و
قرآن هستند.
تمیم و به نقل مشهور غلام وی، اولین کسی بود که در
مسجد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با استفاده از
روغن ،
چراغ روشن کرد
و بدین سبب آن حضرت در حق وی
دعا کرد. پیش از آن، برای روشنایی
مسجد از شاخه و برگ خرما استفاده می شد.
مطابق نقلی، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هنگام سخنرانی و خطابه، بر شاخه ای از
خرما تکیه می دادند و چون احساس خستگی خود را یادآور شدند، تمیم پیشنهاد کرد برای آن حضرت منبری ساخته شود. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پس از
مشورت با
صحابه ،پذیرفت.
برخی نیز ساخت
منبر را در سال هفتم یا پس از آن به افراد دیگری نسبت می دهند.
دلاویدا، مؤلف مقاله تمیم الدّاری در د. اسلام
تأکید دارد ساختن منبر در عالم اسلام به تأسی از
سنّت مسیحی بوده و تمیم در آشنا ساختن مسلمانان با این قبیل امور مسیحی بسیار مؤثر بوده است، اما احمدمحمد شاکر بتفصیل ادعای دالّ بر نقش تمیم در انتقال
عادات و سنّتهای مسیحی و نیز روایت داستان مذکور را نقد کرده است.
از وی در عهد خلافت ابوبکر، خبری در دست نیست، جز فرمان خلیفه مبنی بر واگذاری
اقطاع داده شده به تمیم در زمان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)
؛ اما خلیفه دوم، توجهی ویژه به او داشت، چنان که گفته اند:
عمر وی را تمجید و از او با عنوان بهترین مدنی (خیر اهل المدینه) یاد می کرد
و وی را صاحب
کرامات می دانست.
گویند در سال ۱۴ قمری پس از آنکه عمر دستور داد نمازهای
نافله در شب های ماه مبارک
رمضان به صورت جماعت (نماز
تراویح ) گزارده شود در زمان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و ابوبکر به صورت فرادی خوانده می شد به
ابی بن کعب و تمیم دستور داد امامت این نمازها را بر عهده گیرند، از این رو آن دو،
امامت جماعت مردان را و
سلیمان بن ابی حشمه امامت جماعت زنان را عهده دار شدند
؛ نیز آمده است که تمیم نخستین کسی بود که در مسجد پیامبر به
قصه گویی پرداخت.
زیرا عمر به کسی اجازه نمی داد برای مردم
قصه بگوید؛ ولی به او اجازه داد. بنابه گزارشی، تمیم در عهد عمر در هفته یک روز و در دوره عثمان، دو روز برای مردم قصه می گفت.
برخی قصه گویی او را صرفاً به زمان عثمان نسبت داده و از توجه ویژه عثمان به او سخن گفته اند.
طبق نقلی، عمر تنها در یک مورد تمیم را نکوهش کرد و او را با
تازیانه زد و آن بدان سبب بود که تمیم پس از
نماز عصر به رغم نهی عمر از نمازگزاردن بعد از نماز عصر تا مغرب دو
رکعت نماز خواند.
تمیم در
فتح مصر (۱۶ ۲۰ ق.)
شرکت داشت و مدتی بر
بیت المقدس امارت کرد که زمان آن مشخص نیست.
مهمترین ویژگی تمیم در این دوره که نام او را با تحولات فرهنگی
حرمین و به ویژه مدینه گره زده است،
قصه گویی به صورت رسمی است.
تمیم آشنا به فن
وعظ و
خطابه بوده
و اولین
راوی قصص دینی در
مسجد بوده که از عمر بن خطاب اجازه داشته است.
او را راوی قصه
دجّال و
جسّاسه دانستهاند و حتی برخی معتقدند که پیامبر این
داستان را از تمیم شنید، در حالی که پیامبر اکرم آن را قبل از شنیدن از تمیم برای اصحاب نقل کرده بود.
در روزگار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
ابوبکر (حک: ۱۱-۱۳ق.) و اوایل دوره عمر، عنوانی رسمی با عنوان
قصه گو (
قاص) که از تایید حکومت برخوردار باشد، وجود نداشت.
تمیم داری که قصه گویی را در سفرهای خود به شام، از کنیسهها و وعاظ آن سرزمین آموخته بود،
نخستین بار در روزگار عمر قصه گویی را آغاز کرده و از او خواست تا به صورت رسمی به وی اجازه قصه گویی در مسجد مدینه را عطا کند. عمر نخست نپذیرفت و حتی وی را به
قتل تهدید کرد
؛ اما سرانجام در برابر اصرارهای او تاب نیاورد و به وی اجازه داد تا بر پا ایستاده، قصه بگوید.
در گزارشی آمده که پس از این رخصت، هنگامی که از نزدیک وی میگذشت، با
شلاق خود او را آزرد.
بیشتر منابع بر آنند که تمیم پس از چندی قصه گویی و
وعظ، جای خود را در میان مردم و حکومت باز کرد؛ به گونهای که عمر در محفل وی مینشست و به سخنان او گوش فرا میداد
و بعدها به وی اجازه داد تا در روزهای جمعه پیش از آن که
خطبه بخواند، او در مسجد مدینه به قصه گویی بپردازد.
سپس در ادامه روزگار عمر و نیز در دوره
عثمان، تعداد مجالس قصه گویی او به دو یا سه بار در هفته رسید.
معاصران در تحلیل محتوای قصههای او که بیشتر بر حدس استوار است، بر آنند که افزون بر وعظ، به دلیل پیشینه
مسیحیت، از آثار اندیشههای مسیحی نیز بهره داشته است. از این رو، گزارشهای او را از گونه «
مسیحیات» و هم پایه «
اسرائیلیات» قلمداد کردهاند.
گمان میرود گوشهای از محتوای وعظها و قصههای او به دست راویانش که برخی همچون
ابن عباس،
ابوهریره و
عبدالله بن عمر از
صحابه و بعضی مانند
عطاء بن یزید و
ابن سیرین از
تابعین بودهاند، به
کتب روایی نیز راه یافته باشد. ظهور تمیم در این دوره به عنوان واعظ و قصه گو که مردم را با این شیوه به
زهد و
تقوی دعوت میکرد و نیز سیره زندگی وی باعث شده تا از او چهرهای زاهد و عابد در منابع ترسیم شود تا جایی که او را «راهب الامة فی عصره» خواندهاند.
هنگامی که وی پس از
قتل عثمان (۳۵ق.) به شام رفت و در
فلسطین ساکن شد، به او عنوان «عابد اهل فلسطین» دادند.
زمانی تمیم به مسافرتی طولانی رفت. همسرش به گمان درگذشت او با شخص دیگری
ازدواج کرد و چون تمیم از
سفر بازگشت برای حل مشکل، نزد امیرمؤمنان(علیهالسلام) آمد و با
قضاوت آن حضرت، زن به خانه تمیم بازگشت.
از آنجا که تمیم پس از قتل عثمان
و در آغاز حکومت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) به شام رفت، لذا می توان این گزارش را مربوط به دوره قبل از حکومت آن حضرت دانست.
از همین رو، در میان روایات او، بیشتر به مضامین عبادی و اخلاقی بر میخوریم؛ چنان که از میان ۱۸
روایت او از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
موضوعاتی همچون جایگاه ویژه نماز در
قیامت،
وجوب نماز جمعه، فضیلت قرائت ۱۰۰
آیه در هر شب، حق مرد بر زن، و فضیلت آماده کردن مرکب به دست خود را مینگریم.
همچنین گزارشهای فراوان در باره سیره عبادی وی رسیده که بیشتر آنها اغراق آمیز است. از آن جمله است: خواندن همه
قرآن در یک رکعت نماز،
گذراندن همه شب به
قرائت قرآن،
تکرار
آیهای از
قرآن (
آیه ۲۱
جاثیه/۴۵
) در همه شب،
ختم قرآن در یک هفته،
نخوابیدن تا یک سال به علت آن که شبی برای
نماز شب به پا نخاسته بود.
نیز آوردهاند که او حلهای به ارزش ۱۰۰۰
درهم برای نماز خریده بود.
در باره توجه او به مداومت بر نماز آوردهاند پس از آن که عمر از خواندن
نماز مستحب پس از
نماز عصر نهی کرد، تمیم اعتنا ننمود و آن گاه که عمر او را
تازیانه زد، گفت: «در روزگار رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم که از تو بهتر بود، نیز پس از نماز عصر نماز مستحب خواندهام.»
ترسیم این چهره از تمیم در منابع، صرف نظر از درستی یا نادرستی گزارشها، باعث شد تا او در میان مردم چهرهای زاهد و عابد یابد؛ به گونهای که
مزار او محل رفت و آمد مشتاقان شود. در
سده نهم ق. دانشمندی حنبلی به نام احمد بن محمد موصلی، کتابی با عنوان تحفة الساری الی زیارة تمیم الداری نگاشته است.
همچنین در اندکی از منابع، او را از جمع کنندگان قرآن
و نیز نخستین
قاضی در
اسلام خواندهاند که با گزارشهای منابع پرشمار تفاوت دارد.
تمیم تا هنگام قتل عثمان (۳۵ق.) در مدینه ماند. سپس به
بیت المقدس رفت و در آن جا ساکن شد و به عبادت پرداخت.
به سخن شیخ
آقا بزرگ تهرانی، منزل تمیم در مدینه تا هنگام آقا بزرگ معروف بوده و
زیارت میشده است.
از برخی منابع بر میآید که او چندی در بیت المقدس حکمرانی داشته است.
وی به سال ۴۰ق. در بیت المقدس درگذشت.
محل
قبر او را در
بیت جبرین یا
بلاطه دانستهاند.
نام تمیم را در شمار همسران
ام فروه، خواهر ابوبکر، آوردهاند.
از تمیم پسری باقی نماند و تنها یک دختر به نام رقیه داشت. به همین مناسبت،
کنیه وی را ابورقیه گفتهاند.
در نسلهای بعد، از
احمد بن محمد داری از نوادگان او، به عنوان
راوی یاد شده است.
نسل او در سدههای پیاپی بخشی از مناطق بیت المقدس را در تصرف خود داشتهاند؛ چنان که
ذهبی (م. ۷۴۸ق.) در سده هشتم ق. گزارشی از این تصرف در زمانه خود را به دست میدهد.
مشهور آن است از وی نسلی نماند
؛ اما برخی او را دارای فرزند دانسته، احمد بن محمد بن یعقوب داری محدّث را به او منتسب می دانند.
خانه تمیم داری در مدینه تا عصر حاضر محل توجه
اهل سنت بوده و
زیارت می شد.
منابع
اهل سنت برای تمیم شأن و مقامی والا قائل اند و وی را در زمره زاهدان و اهل
تهجد دانسته
و آورده اند که در نمازش
سوره های طولانی (مئین) را تلاوت می کرد
، همه
قرآن را در یک رکعت خوانده
و
ختم قرآن او در مدت ۷ روز بود.
کراماتی نیز به وی نسبت داده شده است؛ مانند هدایت
آتش با دستش به دره ای یا غاری.
به نقل
ابن سیرین ، در جامه ای که ۱۰۰۰
درهم خریده بود، نماز گزارده است.
کسانی از بزرگان اهل سنت، مانند ابن سیرین، برخی اعمال خود، چون نمازخواندن در جامه های گرانبها را به کار تمیم مستند کرده اند، از این رو عمل تمیم را به معترضان، یادآوری می کردند
. در شرح حال و تکریم تمیم، اخباری نیز آورده اند که نمی توان آنها را تأیید و بر آنها اعتماد کرد؛ مانند اینکه او مژده
بعثت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را از زبان
جنّ شنید و پس از آنکه به
مدینه آمد
مسلمان شد
، تنها کسی بود که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) سخن او را درباره
جسّاس و
دجّال بر منبر بازگفت
و قرآن را در دوران حیات رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) جمع کرد.
در مقابل، برخی محققان شیعی، با تنقیص تمیم او را همانند
کعب الاحبار و
وهب بن منبه دانسته اند که
اسرائیلیات را وارد فرهنگ اسلامی می کرد
؛ نیز حرکت وی از مدینه به شام، پس از قتل عثمان
را نشان انحراف تمیم از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می دانند.
درباره تمیم،
مقریزی کتابی با عنوان ضوء الساری فی معرفة خبر تمیم الداری نگاشته است.
به زبان اردو و فارسی نیز کتابی به نام حکایت تمیم الداری نوشته شده است.
در تفاسیر، در شأن نزول آیات ۱۰۶ ۱۰۸
دو گزارش متضاد در خصوص تمیم، وجود دارد که با کنکاش در منابع تاریخی و تفسیری، خطاهای آشکاری در آن گزارشها به چشم می خورند.
بنا به یکی از گزارشها تمیم داری به اتفاق دو نفر
نصرانی به نامهای ابن بندی و ابن ابی ماریه سهمی، به قصد
تجارت از
مدینه خارج شدند. در اثنای راه، تمیم بیمار شد و چون
مرگ خود را نزدیک دید وصیتنامهای متضمن بر صورت اثاثیه خود، نوشت و آن را در میان کالاهای سفرش پنهان کرد؛ آن گاه اموال خویش را به همسفرانش سپرد و بدانان
وصیت کرد که در بازگشت از
سفر آنها را به ورثهاش تحویل دهند. همسفران پس از مرگ تمیم، با تجسس در اموال وی، برخی از اشیای قیمتی آن، از جمله
جامی زرین را ربودند و سایر ما ترک او را طبق وصیت وی به خانواده اش تحویل دادند. ورثه با خواندن فهرست اموال تمیم که خود وی میان وسایلش جاسازی کرده بود دریافتند برخی از اموال تمیم موجود نیست، از این رو نخست مطلب را با همسفران وی در میان گذاشتند؛ اما چون آنان اظهار بی اطلاعی کردند و منکر دستبرد به اموال شدند، موضوع را با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در میان گذاشتند. آن حضرت چون دلیلی ضد همسفران تمیم نداشت پس از سوگند دادنشان، ایشان را تبرئه کرد؛ اما چیزی نگذشت که اموال ربوده شده شناسایی شد. ورثه تمیم جریان را به عرض رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)رساندند. حضرت منتظر حکم ماند تا آیات یاد شده نازل شدند. در پی آن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) دستور داد اولیای تمیم سوگند یاد کردند؛ آن گاه اموال را از سارقان گرفت و به ورثه داد.
این گزارش با داده های تاریخی سازگاری ندارد، زیرا به نقل سیره نویسان و مورخان، تمیم داری در سال چهلم هجرت درگذشته است.
مناسبات او با عمر و عثمان نیز که بدان اشاره شد، حیات تمیم را دست کم تا سال یاد شده تأیید می کند، از این رو نظر
بحرانی ،
کلینی و
قمی را نمی توان تأیید کرد.
در گزارشی دیگر، از طرفی برخی مفسران مشهور، به نقل از خود تمیم داری آوردهاند که این آیات درباره من و
عدی بن بداء نازل شده که هر دو مسیحی بودیم
و در سفری تجاری، بدیل بن ابی ماریه سهمی قریشی که همراه، بود، بیمار شد و درگذشت. پس از مرگ وی، ما از میان لوازم سفرش، جامی زرین را ربوده، به مبلغ ۱۰۰۰
درهم فروختیم و آن را میان خود قسمت کردیم. در بازگشت، مطابق وصیت بدیل، اموال وی را به خانواده اش بازگرداندیم و چون آنان مطابق نوشته بدیل که میان اثاثیه اش جاسازی کرده بود، از مفقود شدن جام آگاهی یافتند به ما مراجعه کردند؛ ولی ما منکر
سرقت آن شدیم. با گذشت زمان، هنگامی که من مسلمان شدم، با مراجعه به ورثه بدیل، آنان را از ربوده شدن جام زرین آگاه ساخته، ۵۰۰ درهم بدانان پرداختم و برای دریافت مبلغ باقیمانده، ایشان را به همسفرم عدی، راهنمایی کردم. ورثه بدیل، نزد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) آمدند و آن حضرت از آنان دلیل خواست. سپس آنان را سوگند داد و چون آیات یاد شده نازل شد، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) ۵۰۰ درهم را از عدی گرفت و به آنها داد.
این آیات برای حفظ حقوق و اموال مردم دستورهایی می دهند، مانند وصیت به هنگام مرگ، سوگند بعد از نماز برای ادای
شهادت و نحوه شهادت:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنکُم اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِی الاَرضِ فَاَصبَتکُم مُصیبَةُ المَوتِ تَحبِسونَهُما مِن بَعدِ الصَّلوةِ فَیُقسِمانِ بِاللّهِ اِنِ ارتَبتُم لانَشتَری بِهِ ثَمَنًا ولَو کانَ ذاقُربی ولا نَکتُمُ شَهدَةَ اللّهِ اِنّا اِذًا لَمِنَ الاثِمین
• فَاِن عُثِرَ عَلی اَنَّهُمَا استَحَقّا اِثمًا فَاخَرانِ یَقومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذینَ استَحَقَّ عَلَیهِمُ الاَولَینِ فَیُقسِمانِ بِاللّهِ لَشَهدَتُنا اَحَقُّ مِن شَهدَتِهِما وما اعتَدَینا اِنّا اِذًا لَمِنَ الظّلِمین • ذلِکَ اَدنی اَن یَأتوا بِالشَّهدَةِ عَلی وجهِها اَو یَخافوا اَن تُرَدَّ اَیمنٌ بَعدَ اَیمنِهِم واتَّقُوا اللّهَ واسمَعوا واللّهُ لا یَهدِی القَومَ الفسِقین».
گزارش های دیگری نیز از این داستان با اندک تفاوت هایی رسیده اند.
مفسران برخی آیات مکّی را که از علم و اعتقاد
اهل کتاب به ظهور رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و حقانیت قرآن سخن می گویند، بر مسیحیان و یهودیان معدودی همانند تمیم داری که سالها پس از هجرت آن حضرت به
یثرب ، به
اسلام گرویدند تطبیق کرده اند.
قتاده ،
ابن عباس و
مجاهد گفته اند:
آیه ۴۳
رعد ، به مسیحیانی چون تمیم داری،
سلمان فارسی و یهودیانی چون
عبدالله بن سلام اشاره دارد:«و یَقولُ الَّذینَ کَفَروا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفی بِاللّهِ شَهیدًا بَینی و بَینَکُم و مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتب». در این
آیه، با تأکید بر
معجزه بودن قرآن، خطاب به کافرانی که هر روز بهانه ای تازه تراشیده، معجزه می طلبند آمده است که گواهی خداوند و کسانی که علم کتاب نزد آن هاست، برای حقانیت و رسالت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) کفایت می کند؛ اما براساس روایات فراوانی مقصود از«من عنده علم من الکتاب»امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) است.
طبرسی به نقل از قتاده آورده است:هنگامی که مسیحیانی چون تمیم داری، سلمان فارسی و جمعی از علمای یهود از اهل کتاب مسلمان شدند، آیات
۵۲ ۵۵
قصص درباره ایشان نازل شد. در این آیات، خداوند به ایمان آوردن کسانی که قبلا به آنها کتاب آسمانی داده شده، اشاره فرموده که آنان چون قرآن را هماهنگ با نشانه هایی می بینند که در کتب آسمانی خود یافته اند، با خوانده شدن آیات قرآن، ضمن تصدیق آن، می گویند که ما پیش از آنکه قرآن نازل شود در برابر آن تسلیم بودیم. آنان دوبار از پاداش برخوردار می شوند؛ یک بار به سبب ایمانشان به کتاب آسمانی خودشان و یک بار نیز به سبب ایمان آوردن به پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآله) یا بدین سبب دوبار اجر داده می شوند که قبل از ظهور پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و بعد از آن، به آن حضرت ایمان داشتند. «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون • و اِذا یُتلی عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین • اُولئِکَ یُؤتَونَ اَجرَهُم مَرَّتَینِ بِما صَبَروا و یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ ومِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون».
ابن قتیبه دینوری تمیم داری را در زمره کسانی دانسته که
آیه ۹۴
یونس بدانان اشاره دارد و می فرماید:ایشان به کتاب آسمانی ایمان داشته و آن را تلاوت می کردند:«فَاِن کُنتَ فی شَکّ مِمّا اَنزَلنا اِلَیکَ فَسَلِ الَّذینَ یَقرَءونَ الکِتبَ مِن قَبلِکَ لَقَد جاءَکَ الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکونَنَّ مِنَ المُمتَرین؛پس اگر در آنچه به تو فرو فرستادیم تردید داری، از کسانی که پیش از تو کتاب
[۱۵۸] می خواندند بپرس. حق از جانب پروردگارت به تو رسیده است، پس مبادا از تردیدکنندگان باشی».
وفات وی را، بنا بر تاریخی که بر روی
قبر او ذکر شده، در سال چهلم هجرت دانستهاند،
اما احتمالاً وفات او پیش از این بوده است. محل قبر او را در بیت جبرین (حد فاصل
غزه و
بیت المقدس ) یا بلاطه ذکر کردهاند.
کتاب تحفه الساری الی زیاره تمیم الداری تألیف احمد موصلی (متوفی ۸۷۰)
و حکایه تمیم الداری الانصاری به فارسی در باره زندگی تمیم نوشته شده است، کتاب اخیر به اردو هم ترجمه و در هند چاپ شده است.
(۱) الآحاد و المثانی، ابن ابی عاصم (م. ۲۸۷ق.)، به کوشش باسم فیصل، ریاض، دار الدرایه، ۱۴۱۱ق.
(۲) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۳) اسد الغابه، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۴) اضواء علی السنة المحمدیه، محمود ابوریه (م. ۱۳۸۵ق.)، دار الکتاب الاسلامی.
(۵) الاعلام، الزرکلی (م. ۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۶) الانساب، عبدالکریم السمعانی (م. ۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
(۷) این سنة الرسول و ماذا فعلوا بها، احمد حسین یعقوب، بیروت، الدار الاسلامیه، ۱۴۲۱ق.
(۸) بحار الانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۹) البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
(۱۰) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۱۱) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۲) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه (م. ۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۱۳) تاریخ یحیی بن معین، ابن معین (م. ۲۳۳ق.)، به کوشش عبدالله احمد، بیروت، دار القلم.
(۱۴) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۵) تحذیر الخواص من اکاذیب القصاص، السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، به کوشش الصباغ، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۳۹۴ق.
(۱۶) تحفة الاحوذی، المبارک فوری (م. ۱۳۵۳ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
(۱۷) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م. ۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۸) تقریب التهذیب، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش مصطفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۱۹) تهذیب التهذیب، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۴ق.
(۲۰) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۱) الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم الرازی (م. ۳۲۷ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ق.
(۲۲) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۲۳) حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهره، السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، مصر، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۸۷ق.
(۲۴) دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ش.
(۲۵) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش.
(۲۶) الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی (م. ۱۳۸۹ق.)، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق.
(۲۷) زاد المسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
(۲۸) سبل السلام، الکحلانی (م. ۱۱۸۲ق.)، مصر، مصطفی البابی، ۱۳۷۹ق.
(۲۹) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۳۰) سنن ابن ماجه، ابن ماجه (م. ۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
(۳۱) السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر.
(۳۲) سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۳۳) صبح الاعشی، احمد القلقشندی (م. ۸۲۱ق.)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م.
(۳۴) صحیح ابن حبان، علی بن بلبان الفارسی (م. ۷۳۹ق.)، به کوشش الارنؤوط، الرساله، ۱۴۱۴ق.
(۳۵) صحیح مسلم بشرح النووی، النووی (م. ۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
(۳۶) الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر.
(۳۷) الطبقات، خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۳۸) غریب الحدیث، ابن سلام الهروی (م. ۲۲۴ق.)، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۳۹۶ق.
(۳۹) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه.
(۴۰) فتوح البلدان، البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش صلاح الدین، قاهره، النهضة المصریه، ۱۹۵۶م.
(۴۱) فیض القدیر، المناوی (م. ۱۰۳۱ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۴۲) القصاص و المذکرین، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.) به کوشش الصباغ، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۹ق.
(۴۳) قصه خوانان در تاریخ اسلام و ایران، رسول جعفریان، قم، دلیل ما، ۱۳۷۸ش.
(۴۴) کشف الظنون، حاجی خلیفه (م. ۱۰۶۷ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
(۴۵) المذکر و التذکیر و الذکر، احمد بن ابی عاصم (م. ۲۸۷ق.)، به کوشش الردادی، ریاض، المنار، ۱۴۱۳ق.
(۴۶) مسند احمد، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر.
(۴۷) المصنف، عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
(۴۸) المعارف، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
(۴۹) معالم المدرستین، العسکری (م. ۱۳۸۶ش.)، بیروت، نعمان، ۱۴۱۰ق.
(۵۰) المعجم الاوسط، الطبرانی (م. ۳۶۰ق.)، قاهره، دار الحرمین، ۱۴۱۵ق.
(۵۱) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(
۵۲) المعجم الصغیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۵۳) المعجم الکبیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۵۴) معجم ما استعجم، عبدالله البکری (م. ۴۸۷ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
(۵۵) المفصل، جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۶م.
(۵۶) مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق.
(۵۷) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب (م. ۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
(۵۸) المنمق، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
(۵۹) نسب معد و الیمن الکبیر، ابن الکلبی (م. ۲۰۴ق.)، به کوشش محمود فردوس دمشق، دار الیقظة العربیه.
(۶۰) نقش ائمه، در احیای دین، سید مرتضی عسکری، تهران، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۷۰ش.
(۶۱) الوافی بالوفیات، الصفدی (م. ۷۶۴ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
(۶۲) هدیة العارفین، اسماعیل پاشا (م. ۱۳۳۹ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «تمیم داری». دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تمیمالداری»، شماره۳۸۹۳. دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تمیم داری لخمی». عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۱، ص۱۷۳.