تمسخر در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از
محرمات (که از عوامل
غیبت هم به شمار میرود)
سخریه و
استهزاء است و شک نیست که سخریه و استهزاء یکی از آن عوامل است که بسیاری از اوقات انسانهای ضعیف الایمان را وادار به غیبت میکند.
برخی از انسانها به منظور بی اعتبار کردن دیگران از عامل
تمسخر بهره میگیرند و برای مجلس آرایی و خنداندن حاضران از
آبرو و
حیثیت دیگران مایه میگذارند و با کارهایی از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقی از
اشاره و
کنایه و... دیگران را به
مسخره میگیرند و از این راه حس
خودپسندی و
انتقام جویی خویش را
اشباع میکنند و دست کم با خرج کردن آبروی دیگران مستمعان و دوستان خود را راضی میسازند.
و بدین جهت است که
قرآن کریم از این عمل به شدت
نهی کرده و آن را به عنوان
ظلم و ستم مورد
توبیخ و
تهدید قرار داده است و امر به
توبه میکند و میفرماید:
«یا ایها الذین امنوا لا یسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیرا منهم و لا نساء من نساء عسی ان یکن خیرا منهن و لا تلمزوا انفسکم و لا تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئک هم الظالمون».
؛
ای کسانی که
ایمان آوردهاید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را
استهزاء کنند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع میشوند بهتر از مسخره کنندگان باشند و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره میکنند بهتر باشند. و مبادا از یکدیگر
عیب جویی کنید و زنهار از این که یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامی که نشان از
فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است.»
برخی از مفسران در
شان نزول آیه فوق گفتهاند: این آیه درباره
ثابت بن قیس بن شماس نازل شده است. ثابت گوش هایش سنگین بود و هنگامی که وارد
مسجد میشد برای او راه باز میکردند تا برود نزدیک
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بنشیند و سخنان حضرت را بشنود. یک روز وارد مسجد شد در حالی که مردم از
نماز صبح فارغ شده و هر کدام در جایی نشسته بودند. ثابت نیز طبق روش هر روز سعی میکرد نزدیک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بنشیند، به این جهت جمعیت را میشکافت و میگفت جا بدهید، جا بدهید تا خدمت پیامبر بروم. سر انجام یکی از آنها گفت همین جا بنشین. او نیز همان جا نشست، ولی از اینکه راهش ندادند تا نزدیک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بنشیند به شدت ناراحت شد. پس از این که هوا روشن شد ثابت از روی ناراحتی گفت: این مرد کیست؟ گفت: من فلان کس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام
مادر او را طوری بر زبان جاری کرد که در آن دوران (
دوران جاهلیت) این گونه تعبیر را مایه
سرزنش و
ملامت میدانستند. آن مرد شرمنده شد و از
خجالت سر به زیر افکند، سپس این آیه نازل شد.
ملاک و
میزان و
معیار ارزشها نزد خدای متعال
تقوا و
پاکدامنی است. در قرآن کریم پنج معیار برای
فضیلت و
برتری میان افراد بشر ذکر شده است که عبارت است از:
الف. تقوا که فرمود: «ان اکرمکم عند الله اتقیکم...»
: بهترین شما با تقواترین شما است...
ب.
عقل و تعقل (بکارگیری عقل) که
خمیر مایه سایر ارزشها است و آیات فراوانی از قرآن کریم بر آن
گواهی میدهد.
ج.
جهاد در راه خدا، چنانکه میفرماید:
«لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر والمجاهدون فی سبیل الله باموالهم وانفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم وانفسهم علی القاعدین درجة وکلا وعد الله الحسنی وفضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما»
؛ افراد با ایمانی که بدون
بیماری و ناراحتی از
جهاد باز نشستند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند یکسان نیستند. خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد کردند بر
قاعدان برتری بخشیده و به هر یک از این دو دسته (به نسبت اعمال نیکشان) خداوند وعده
پاداش نیک داده و
مجاهدان را بر قاعدان برتری و پاداش عظیمی بخشیده است».
د. ایمان.
ه.
علم و
دانش: علم و ایمان دو معیار اساسی و دو
رکن شجره طیبه فضیلت و
انسانیت است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
«... یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات...»
؛ خداوند به آنها که ایمان آورده و بهرهای از علم دارند درجات بزرگی ارزانی میدارد...
ولی باید دانست که در میان تمام ارزشها تقوا از همه بالاتر است بلکه تقوا اساس و
پایه تمام ارزشها است زیرا بدون داشتن تقوا نه علم کارساز است و نه جهاد راهگشا و نه عقل راهنما و نه ایمان میتواند انسان را به سر منزل مقصود برساند. در زمینه تقوا است که عقل حقایق را درک میکند و علم حلال مشکلات میشود. این همه تعریف و
تشویق و
ستایش از علم مشروط به آن است که هدف از
تعلیم و تعلم شناخت
حقیقت و آگاهی به مسئولیت و خدمت به بندگان خدا و تحصیل خشنودی
پروردگار متعال باشد، وگرنه نتیجه علم همان خواهد شد که
مولوی میگوید:
بد گهر را علم و فن آموختن • دادن تیغ است دست راهزن
تیغ دادن در کف زنگی مست • به که آید علم ناکس را به دست
علم و مال و منصب و جاه و قران • فتنه آمد در کف بد گوهران.
از این رو هیچ کس حق ندارد دیگری را کوچک بشمرد و با چشم
حقارت به او بنگرد، چه بسا همین شخص پیش خدا آبرومند باشد.
بنده مؤمن نزد خداوند متعال بسیار
عزیز و محترم است. خداوند بندگان
مؤمن را دوست میدارد و
عزت و سربلندی را از آن
مؤمنان میداند، چنان که میفرماید:
«و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین... ؛
عزت و سرفرازی تنها از آن خدا و پیامبر و
مؤمنان است...» و به همین جهت در
سوره حجرات آیه «لا یسخر قوم من قوم...»
فرمود هر کس
مؤمنان را مسخره کند یا با القاب زشت از آنها یاد کند در زمره ستمکاران محسوب میشود.
و در جای دیگر میفرماید:
«الذین یلمزون المطوعین من المؤمنین فی الصدقات و الذین لا یجدون الا جهدهم فیسخرون منهم سخر الله منهم و لهم عذاب الیم؛
آنان که از
مؤمنان متعبد و متعهد به خاطر صدقاتی که در راه خدا میدهند
انتقاد و
عیب جویی میکنند و نیز افراد بی بضاعتی را که حداکثر توانشان را در طبق اخلاص نهادهاند، به مسخره میگیرند، خداوند نیز آنها را مسخره خواهد کرد و برای آنان عذابی دردناک در پیش است.»
همچنین در
احادیث اسلامی آمده است که احترام به
مؤمن،
احترام به خدا است و
اهانت و
تحقیر مؤمن، اهانت به ذات اقدس الهی و موجب
خشم خداوند سبحان است و در
حدیث قدسی آمده است: خداوند به کسانی که
مؤمنان را بیازارند
اعلان جنگ میدهد:
عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: «قال الله عز و جل: لیاذن بحرب منی، من اذل عبدی المؤمن و لیامن من غضبی من اکرم عبدی المؤمن.»
از
امام صادق (علیهالسّلام) آمده است که خداوند عزّوجلّ فرمود: «کسی که
بنده مؤمن مرا
خوار شمارد باید بداند که خداوند با او در
جنگ است و کسی که
بنده مؤمن مرا
تعظیم و
تکریم کند بی شک از غضب من در
امان است.»
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«و من اذل مؤمنا اذله الله... ؛
کسی که مؤمنی را خوار شمارد خدا او را
ذلیل خواهد کرد.»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود:
«من حقر مؤمنا لقلة ماله حقره الله فلم یزل عند الله محقورا حتی یتوب مما صنع... ؛
کسی که به خاطر
فقر و
تهیدستی مؤمنی را کوچک شمرد خداوند او را کوچک میشمارد و همیشه در نزد خدا خوار و
زبون است تا آنکه از کردارش
توبه کند...»
ابن ابی الحدید در شرح این جمله از
نهج البلاغه (اذا استولی الصلاح علی الزمان و اهله...) روایتی را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل میکند:
«و الخبر ما رواه جابر قال: نظر رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الی الکعبه فقال: مرحبا بک من بیت ما اعظمک و اعظم حرمتک و الله ان المؤمن اعظم حرمة منک عند الله عز و جل، لان الله حرم منک واحدة و من المؤمن ثلاثة: دمه و ماله و ان یظن به ظن السوء... ؛
جابر روایت کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
کعبه نظر افکند و فرمود: آفرین بر تو، خانهای که چقدر بزرگ هستی و احترام تو چقدر زیاد است
سوگند به خدا، احترام
مؤمن نزد خدا از تو بیشتر است، زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است (که
خونریزی در تو
حرام است)، ولی
مؤمن از سه جهت احترام دارد:
۱.
خون وی
محترم است.
۲.
مال او
حرمت دارد.
۳.
بدگمانی نسبت به او
حرام است.»
آنچه بیش از هر چیز در پیشگاه خدای متعال اهمیت و ارزش دارد تقوا است و سایر امور از قبیل
پول،
جاه،
مقام،
منصب و... دلیل بر عظمت و
محبوبیت انسان نیست. از این رو نباید در هیچ مؤمنی به دیده حقارت و
پستی نگریست، چرا که ما نمیدانیم
اولیای خدا چه کسانی هستند، چون از باطن افراد جز پروردگار هیچ کس آگاه نیست، چنان که حضرت رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز در ضمن یکی از سخنان خود فرمود:
«ان الله عزّوجلّ کتم ثلاثه فی ثلاثه: ... و کتم ولیه فی خلقه... و لا یزر ان احدکم باحد من خلق الله فانه لا یدریای هم ولی الله. ؛
خدای عزّوجلّ سه چیز را در سه چیز
مخفی کرده است: ...
ولی خود را در میان
خلق خویش مخفی داشته است... بنابر این مبادا هیچ یک از شماها احدی از بندگان خدا را کوچک شمرد، زیرا نمیداند کدام یک از آنها
ولی خدا است.»
همچنین
حضرت علی (علیهالسّلام) در ضمن حدیثی فرمود:
«ان الله تبارک و تعالی اخفی اربعة فی اربعة... و اخفی ولیه فی عباده فلا تستصغرن عبدا من عبید الله فربما یکون ولیه و انت لا تعلم؛
خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز
پنهان نموده است: ... ولی خود را در میان بندگان خویش پنهان داشته است. پس به هیچ
بندهای از بندگان خدا با چشم حقارت نگاه مکن که شاید همان (کسی که به او بی اعتنا هستی) ولی خدا باشد و تو ندانی.»
بی تردید، کسی که به مردم
اهانت کند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد گناه بزرگی را مرتکب شده و باید در انتظار عواقب سوء و آثار بد آن باشد، زیرا هیچ عملی بدون بازتاب نخواهد بود زیرا:
«فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره
ومن یعمل مثقال ذرة شرا یره؛
پس در آن روز هر کس به قدر ذرهای کار نیک کرده آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذرهای کار زشت مرتکب شده آن را خواهد دید.»
از آثار بد
هرزه گویی و مسخره کردن دیگران
غفلت و بی تفاوتی و از دست دادن
احساس مسئولیت است. افرادی که به این
بیماری دچار میشوند، به ناچار از
ذکر خدا غافل شده و از
عبادت پروردگار لذت نمیبرند، یعنی در
عبادت حضور قلب ندارند و با
اکراه و بی میلی با آن رو به رو میشوند.
از
قرآن کریم استفاده میشود که یکی از موجبات غفلت و
فراموشی از
یاد خدا، استهزاء و
تحقیر مؤمنان است، زیرا بندگان
مؤمن، مظاهر
دین و مفاخر
شریعت سید مرسلیناند و بی اعتنایی به مقام و منزلت آنان موجب
سلب توفیق و باعث
تاریکی دل میشود و سر انجام انسان را با
دوزخیان گمراه، همراه و همنشین میسازد.
خداوند متعال در کتابش آن گاه که
وخامت حال دوزخیان و کیفیت
بازپرسی از آنان را ترسیم و تشریح میکند و به
جزع و فزع آنان برای بیرون آمدن و
نجات از عذاب دردناک و سوزان
دوزخ اشاره و با جمله «... اخسئوا فیها و لا تکلمون»؛
به آنها پاسخ میدهد و سپس میفرماید: «انه کان فریق من عبادی یقولون ربنا آمنا فاغفر لنا وارحمنا وانت خیر الراحمین فاتخذتموهم سخریا حتی انسوکم ذکری وکنتم منهم تضحکون انی جزیتهم الیوم بما صبروا انهم هم الفائزون؛
این شما بودید که وقتی گروهی از بندگان من میگفتند: «پروردگارا ما ایمان آوردهایم، ما را بیامرز و بر ما
ترحم فرما که تو بهترین رحم کنندگانی» آنها را به باد
مسخره گرفتید تا آنجا که مرا به کلی فراموش کرده بودید و تنها کارتان این بود که بر آن خدا پرستان
خنده میکردید. اما امروز من به آنان به خاطر
صبر و استقامتشان پاداش (نیک) میدهم، که تنها آنان پیروز و رستگارند.»
حال که معلوم شد یکی از موجبات غفلت و فراموشی از ذکر خدا استهزای
مؤمنان و بی احترامی به آنان است، باید دانست که اگر کسی با همین حال از دنیا برود و توبه نکند
زندگی سخت و طاقت فرسایی در انتظار اوست و در روز
قیامت کور و نا بینا وارد
محشر شده و مشمول
رحمت الهی واقع نخواهد شد، چنان که میفرماید:
«و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا قال کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی؛
هر کس از یاد من روی گرداند برای او زندگی سخت و تنگی خواهد بود و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم. او میپرسد: پروردگارا چرا مرا
نابینا محشور کردی با این که من در دنیا بینا بودم؟ خدا در پاسخ میگوید: این به خاطر آن است که
آیات ما به تو رسید ولی تو آنها را به کلی فراموش کردی و به
کیفر آن امروز تو فراموش خواهی شد (ما تو را فراموش میکنیم).»
قرآن کریم در جای دیگر میفرماید: «کسانی که در دنیا افراد با ایمان را مسخره میکنند و با خندههای تمسخر آمیز و تحقیر کننده از کنارشان میگذرند و با اشارههای
چشم و
ابرو آنان را به مسخره میگیرند و از این کار (زشت) خود اظهار
سرور و خوشحالی نموده و به آن
مباهات میکنند و... باید بدانند که فردا نوبت
مؤمنان است که بر آنها بخندند.»
بر اساس آیات قرآن کریم، روزی آنان
مومنان را مورد تمسخر قرار می دادند:
«ان الذین اجرموا کانوا من الذین امنوا یضحکون؛
مجرمان و بد کاران همیشه در
دنیا به
مؤمنان میخندیدند.»
«و اذا مروا بهم یتغامزون؛
و هنگامی که از کنار
مؤمنان میگذرند با
اشارههای چشم و ابرو آنها را مسخره میکنند.»
«و اذا انقلبوا الی اهلهم انقلبوا فکهین؛
و هنگامی که به سوی
خانواده خود باز میگردند مسرور و خندانند.»
«و اذا راوهم قالوا ان هؤلاء لضالون؛
و هنگامی که آنها را (
مؤمنان را) میدیدند میگفتند: اینها گمراهانند.»
«و ما ارسلوا علیهم حافظین؛
در حالی که آنها هرگز مامور مراقبت و متکفل آنان (
مؤمنان) نبودند.»
«فالیوم الذین امنوا من الکفار یضحکون؛
ولی امروز
مؤمنان به کافران میخندند.»
«علی الارائک ینظرون؛
در حالی که بر تختهای مزین بهشتی نشستهاند و نگاه میکنند.»
سپس به عنوان
طعن و تمسخر گفته میشود:
«هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون؛
آیا کافران
پاداش اعمالشان را گرفتند؟»
خلاصه این که سخریه و استهزاء نوعی
عیب جویی است و سزاوار نیست انسان برای این که عدهای را بخنداند مرتکب این
گناه شود و دیگران را تحقیر کند و کسانی که مردم را مسخره میکنند به خود مغرورند و همین
غرور و
خودبینی آنان سبب میشود که افراد
مؤمن و متدین را به چشم
حقارت بنگرند و در نتیجه برای خود عذابی سخت و دردناک آماده کنند که نمونهای از آن در آیات فوق از نظرتان گذشت.
در روایات
معصومین (علیهمالسّلام) نیز از کسانی که
مؤمنان را تحقیر و تمسخر میکنند به شدت
نکوهش شده است. در این مورد به چند
حدیث اکتفا میشود:
معصوم (علیهالسّلام) میفرماید: «کسانی که از راه
غیبت،
تهمت،
اهانت و
تحقیر مردم، دیگران را میخندانند باید بدانند که در روز قیامت از خاسران و زیانکارانند.»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «کان بالمدینه رجل بطال یضحک الناس منه فقال قد اعیانی هذا الرجل ان اضحکه (یعنی علی بن الحسین) قال: فمر علی (علیهالسّلام) و خلفه مولیان له قال: فجاء الرجل حتی انتزع ردائه من رقبته، ثم مضی، فلم یلتفت الیه علی (علیهالسّلام) فاتبعوه و اخذوا الرداء منه فجاؤا به فطرحوه علیه، فقال لهم، من هذا؟ فقالوا: هذا رجل بطال یضحک اهل المدینه فقال: قولوا له ان لله یوما یخسر فیه المبطلون؛
در شهر
مدینه مردی پست و فرومایه بود که کار او فقط
هرزه گویی و خنداندن مردم بود. یک روز گفت که این مرد (یعنی
علی بن الحسین) مرا عاجز کرده است زیرا تا کنون نتوانستهام او را بخندانم. (منتظر فرصتی بود) تا این که روزی
امام سجاد (علیهالسّلام) به همراه دو تن از خدمت گزاران خود میگذشت. او نیز (فرصتی به دست آورد) و
عبای آن حضرت را از دوش مبارکش کشید و رفت.
امام هیچ گونه اعتنایی به او نکرد. کسانی که آنجا بودند رفتند و ردای امام سجاد (علیهالسّلام) را از او گرفته و بر
دوش مبارک آن بزرگوار انداختند. امام (علیهالسّلام) پرسید: این شخص که بود؟ گفتند: او مرد هرزه گو و خوشمزهای است که مردم مدینه را میخنداند. فرمود: به او بگویید خدا را روزی است که در آن روز یاوه سرایان زیانکار خواهند شد.»
به هر حال، تردیدی نیست که این گونه افراد در روز قیامت گرفتار انواع عذاب و
شکنجه خواهند شد و همان گونه که در دنیا
مؤمنان را مسخره میکردند و میخندیدند
اهل ایمان نیز در روز قیامت بر آنها میخندند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«ان المستهزئین بالناس یفتح لاحدهم باب من الجنة فیقال هلم هلم فیجی ء بکربه و غمه فاذا اتاه اغلق دونه ثم یفتح له باب اخر فیقال هلم هلم فیجی ء بکربه و غمه فاذا اتاه اغلق دونه فما یزال کذلک حتی ان الرجل لیفتح له الباب فیقال له هلم هلم فلا یاتیه؛
در روز قیامت کسانی را که در دنیا مردم را مسخره میکردند میآورند و دری از
بهشت به روی آنان میگشایند و به آنها میگویند بیایید بیایید. آنها با آن همه سختی و ناراحتی به پیش میآیند و همین که نزدیک در میرسند در به روی آنها بسته میشود. سپس در دیگری به روی آنها باز میشود و گفته میشود
شتاب کنید شتاب کنید. این بار نیز آنها با ناراحتی حرکت میکنند و همین که نزدیک این در میروند آن نیز بسته میشود و همین طور این کار تکرار میشود تا جایی که نا امید میشوند و سر انجام دیگر به سوی هیچ دری نمیروند. در اینجا
مؤمنان که ساکنان بهشتاند به آنها نظاره میکنند به آنان میخندند.»
با توجه به مطالبی که گفته شد افراد متعهد و
مؤمن باید از این رفتار زشت و ناپسند از دو جهت دوری جویند:
۱- آن که
هرزگی و مسخرگی بالطبع زشت است.
۲- آن که موجب
گناه کبیره دیگر (یعنی
غیبت) نیز میشود.
لذا از پروردگار متعال می خواهیم ما را از لغزشها محفوظ بدارد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تمسخر در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۱۲