تقویمالصحة
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقویم الصِّحَّه مهمترین و معروفترین نوشته
حکیم عیسوی بغدادی، مختار
بن حسن
بن عَبدون، مشهوربه
ابن بُطْلان است.
تقویم الصِّحَّه (یا، به روایت نادرست
ابن قفطی،
تقویم الصّحّه فی قُوی ' الاغذیة و دفع مَضارِّها)، مهمترین و معروفترین نوشته حکیم (
پزشک و
متفلسف)
عیسوی بغدادی، مختار
بن حسن
بن عَبدون، مشهوربه
ابن بُطْلان (سده پنجم)، و در واقع، دستینه یا خودآموز
بهداشت (بویژه بهداشت غذایی)،
طب خانگی، و، احیاناً '
تطبب، است.
با وجود چند نسخه خطی از متن اصلی
عربی این تألیف در
جهان، متن اصلی هنوز به ویرایش و چاپ نرسیده است (لذا در این مقاله، اعتماد و استناد ما عمدتاً به چاپ ویراسته غ.
یوسفی (۱۳۶۶ ش) از یک ترجمه قدیم
فارسی بوده است و گهگاه به تصویر نامطلوب نسخه خطی ظاهراً یگانه متن عربی موجود در
ایران و آن هم بسیار آشفته و بدخط).
ابن بطلان در باره مآخذ این تألیف میگوید: «من چندان که ممکن و کتب طب در وُسع من بود بخواندم چون این
تصنیف خواستم ساختن»
و «اقتدا، به سخنهای قدیم و مُحْدَث کردیم».
خودِ او فهرستی از ۲۴ مأخذ «قدیم و مُحدَث» در اواخر کتاب
ذکر کرده است (و اختصار را، برای بیشتر آنها نشانی قرار داده، مثلاً، (د) را برای دیسقوریدوس (دیوسکوریدس)، (را) را برای
محمد زکریای رازی، (ق) را برای اسحاق (
بن عِمران)، که تعیین
هویت بعض آنها ــ مثلاً، «یهودی»، «مصری»، «قُدماء» و «(تعالیق) مقلوبی» (کذا) ــ ناممکن یا نامسلّم است.
در حدود دوازده مأخذ دیگر هم در مطاوی کتاب مذکورند، که در آن فهرست نیامدهاند (به شمارش نویسنده حاضر و به ترتیب
بسامد ذکر آنها) : اَرخیجانِس و
علی بن عباس مَجوسی، هر یک، ده بار؛ ابن عبدون/ عَبدان، هفت بار (شاید خودش منظور باشد)؛ ابن مَنْدَوَیه اصفهانی، پنج بار؛ «جُندیشاپوران/ جُندیشابوریّون»، سه بار (شاید منظور آن گروه از حکیمان جندیشاپور در خوزستان قدیم است که در بعض منابع ــ مثلاً الصیدنة بیرونی و الحاوی رازی ــ به عنوان «الخوز» یاد کرده شده اند)؛ «عبد الرحمان»، دو بار؛ اِرَسطراطیس/ اراسیستراتوس، ارسطو، «مجهول» (کذا)، «عیسی
بن عباس»، طَبَری،
«کتاب فلاحه» (الفلاحة النَبَطیّة)،
یعقوب کندی و «قدماء» (کذا)، هر کدام، یک بار.
از این گذشته، ظاهراً تجارب و آرای خود او هم گهگاه یافت میشود، مثلاً: «نَبینی که
گربه به وقت
بهار گیاهها خورَد (و) تن از فضلاتْ پاک به قَی ء کند؟ و مانند این در دیگر حیوانات بسیار است»
«نَرد و
شطرنج دو مثالنداز هر چه در عالَم رَوَد، به اتفاق یا به
تفکر؛ و شطرنج به فکرت مخصوص است و نرد به
اتفاق و
بخت».
مخاطبانِ، نامصرَّح تقویم الصّحّه، چندانکه در آغاز اشارهای به آن رفت، نه اهل
فن و دانشمندان، بلکه ' سوادآموختگانِ، (به اصطلاح امروزی) روزگار ابن بطلان و پس از آن بودهاند، که در
علم بهداشت، خودآموزی کنند تا نیازمند به پزشکان نشوند و عنداللزوم برای مردم بی دانش و بی
تجربه، ' تطبُّب، هم بنمایند.
لذا، مؤلف بنای تألیف را بر اختصار و آسان سازی خودآموزی و بهره گیری گذاشته است.
در توجیه این رویکرد، خود میگوید
که «چون بیشترین مردم را
ملول یافتیم از خواندن کتابهای دراز (و) مقصودْ منفعت گرفتن بود نه برهان دانستن (یعنی مباحث استدلالیِ نظری/
تئوریک پزشکیِ بقراطی ـ جالینوسی مقبول و معهود قدیم)، ما این کتاب را بنیاد بر اختصار و به هم آوردن (مطالب) پراکنده نهادیم».
بدین منظور، ابن بطلان دو شیوه یا طرز بیان به کار برده است :
عمده مطالب خود را نه به شکل متنی پیوسته، بلکه به صورت ' مُجَدوَل، (بی جمله بندی، بجز در بخش «اختیارات»)، عَرضه کرده است، بدین صورت: هر جدول
مستطیل ــ که به سبب اختلاف با ' قطع، مستطیل عمودی رایج در نسخههای خطی، بر روی دو صحیفه متقابل نوشته (یا چاپ شده) است ــ از تقاطع یک ستون افقی زبرینِ
مشترک میان همه جدولها با پانزده ستون عمودی حاصل شده است.
ستون افقی زبرین شامل پانزده «خانه» (عنوان) است، بدین ترتیب (از راست به چپ) :
۱) شماره ترتیب موضوعها (
متناظر با شماره ترتیب آنها در فهرست کلی مندرجات در اوایل کتاب، به شمارش اَبجدی)؛ ۲) نام مادّه یا موضوع مورد بحث؛ ۳) «طبع»
ماد ّه یا چیز منظور (
گرم،
سرد، تر،
خشک)؛ ۴) «درجه» آن «طبع»؛ خانههای ستون عمودی مربوط به درجات «طبع»، به جای اینکه درجه ۱ تا ۴ (الف ـ د) طبع را تعیین کند، دوباره خود
طبع را با نشانهای اختصاری (ح یعنی حارّ، ب یعنی بارِد، ر یعنی
رطب، م یعنی
معتدل) می نمایاند؛ ۵) بهترین گونه مادّه یا چیز منظور؛ ۶)
سود آن؛ ۷)
زیان آن؛ ۸) چگونه یا با چه آن زیان را میتوان
رفع کرد؛ ۹) «آنچه (آن مادّه یا چیز منظور) در تن
تولد کند»؛ ۱۰ـ۱۳) مزاجها، سِنها، فصلها، اقالیم و «شهرهای» (بلاد، اقالیم) مناسب برای استفاده از مادّه یا چیز منظور؛ ۱۴) نامهای حکیمانی که مؤلف به ایشان در باره مطالب پیشین استناد کرده است؛ ۱۵) «اختیارات»، حاوی توضیحات و نکات گوناگونی که مؤلف نمیتوانسته به شکل ' مجدوَل، ارائه کند (لذا این عنوان برای این «خانه» نادرست و نارساست).
شمار ستونهای افقی متفاوت زیرین، یا مواد و دیگر موضوعهای مورد بحث، ۲۷۹ (رعط، به حساب ابجد) ' مدخل، است؛ نخستین، «
انگور» و آخرین، «
تریاق و مانندش».
شمار ستونهای افقی در دو صحیفه متقابل، سه یا چهار است (بسته به طول و تفصیل موضوع؛ در نسخه خطی عربی، هفت ستون).
اگر موضوع کلی مبسوط باشد و در دو صحیفه متقابل به پایان نرسد، جدول مربوطه در دو یا چند صفحه ادامه مییابد؛ مثلاً، مشروحترین موضوعها، مبحث میوه های «تَر» (آبدار؛ مثلاً، آلو) و «خشک» (مثلاً، گردو و مویز)، در هشت جدولِ دو صحیفه ای متوالی امتداد دارد، روی هم شامل ۲۸ میوه اصلی.
مثلاً، مطالب خانههای ستون شماره ۱۷، «
خربزه هندی» (
هندوانه)، را ذکر میکنیم: ۳)
طبع: «
جالینوس:
سرد و تر»؛ ۴) درجت: «ب، ۲ (و غیره)»؛ ۵) بهترینش: «هرچه شیرینتر و آبدارتر»؛ ۶) منفعتش: «بیماریها و تبهای تیرزا»؛ ۷) مضرتش: «دشوارْ هضم»؛ ۸) دفع مضرتش: «به شکر و پانیذ»؛ ۹) «آنچه تولّد کند» : «خونی مائی» (آبکی، رقیق)؛ ۱۰)
مزاج مناسب:
صفراوی؛ ۱۱) سنّ مناسب: «جوانان»؛ ۱۲) فصل مناس:
تابستان؛ ۱۳) «شهرها» ی مناس: جنوبی؛ ۱۴) «رایهای حکیما» : رازی،
طبری؛ ۱۵) «اختیارات» : «مختار است در میان تبهای سوزنده و بیماریهای تیز و مزاجهای گرم؛ و چون آبش با شکر و سکنجبین خورند
ادرار بول آرد و مثانه بشوید و چون بسیار خورند هیضه را بیم باشد.»
خانه مذکورِ «اختیارات»، چنانکه گفته شد، حاوی اطلاعات گوناگونی است ــ نه فقط «اختیار» (یعنی، ذکر صلاحیت و
کراهت استفاده از فلان چیز یا موضوع در فلان بیماریها یا موارد)، بلکه ذکر بعض خواص آن چیز، موادِّ جنساً یا خاصیتاً شبیه فلان چیز، و جز اینها.
چند مثال تالی تنوع محتوای خانه «اختیارات» را نشان میدهد : «انگور، مختار است عصیرش و مکروهست دانه و پوستش (زیرا) هضم نشود» (ش ۱)؛ «بهترین نوعی از
شفتالو (
هلو) آن است که به آسانی از دانه بیرون آید (به اصطلاح کنونی، «هسته جُدا»)» (ش ۳)؛ «
شراب سیب خام سبز سود دارد زهر کرورا (نام جانوری نامعلوم) را و این از جمله استنباطهای جندشاپوران است (زیرا) این حیوان به عَسکرِ مُکْرَم (شهری سابق در خوزستان) بود و اول (ایشان) این (را) بدانسته اند» (ش ۱۰، سیب ترش)؛ «جالینوس میگوید
واجب کردیم که این نوع («خرنوب شامی») را از بلاد
شام نیاورند بدین جا، زیرا مضرتش بیشتر از آن است که در شام» (ش ۲۵)؛ «کرفس دو نوع است: نَبَطی و رومی» (ش ۵۲)؛ «خداوندان فلاحت گفتهاند که فُستُق (پِسْته) ترکیب (پیوند) درخت گَوز (گِردو) دارد» (ش ۲۰۶).
ابن بطلان گاهی در این «خانه» مواد دیگری را هم که (نمی دانیم چرا) مدخل جداگانه ای ندارند، ذکر کرده است؛ مثلاً، در ش ۵۸ («خردل»)، طبع و خواص
فلفل،
شونیز،
خشخاش، کراویا،
زیره کرمانی و نبطی را آورده است، و در ش ۶۱ («خولَنجان»)، طبع و کنش انگژد (اَنجُدان)، «دارْ پِلْپِل»، سنبل الطیب،
زنجبیل و
دارچین را ! (بدینسان، مواد خوراکی و داروییِ مطروح در این تألیف بسی بیش از شماری است که مدخلهای اصلی نشان میدهند.)
ابن بطلان محتویات جدولها را برای خودآموزی (و محتملاً تطبّب) کافی ندانسته و لذا متنی پیوسته (یعنی نه به شکل عبارتهای منقطع) نیز در بعض کُلیات دارو و خوراک شناسی و در توضیح بعض مطالبِ خود، افزوده و در فضای خالیِ بالا و پایین جدولها گنجانده است (در ترجمه فارسیِ مطبوع، فقط در بالای جدولها، زیرا ویراستار ترجمه از فضای زیرین برای ذکر «نسخه بَدَل» ها و بعض نکات ویرایشی استفاده کرده است).
متن مزبور شامل این موضوعهاست :
چهار «قانون» کلی در شناخت «طبع» خوراکیهای «
بسیط» از روی مزه آنها (قانون اول)،
مثلاً : هر چیز تلخ «بغایت گرم، و هرچیز
قابض، «بغایت سرد» است) و در «استنباط درجتهای» چهارگانه طبعها؛ «در دانستن طبع مرکّبات» (خوراکیها و داروهای مرکّب از چیزهای مختلف الطبع و مختلف القُوی ') (قانون سوم)،
مثلاً : اگر «غذایی از دو ضد (مثلاً، سرد و گرم) مرکّب بوَد و هر دو ضد برابر آیند (یعنی از حیث درجه، یکی باشند)، حکم کنیم بر اعتدال غذا، چون زیره باج (آش زیره»؛ و مثالی از قانون چهارم (در تشخیص «
منفعت و مضرت غذاها و دفع آن بر طریق
قیاس و تجربت»،
: «خوراکیهای «ترش تسکین
صفرا کند و
نفخ آرد و عصبها و آلات
شکم را
زیان دارد.
و ضدِ (آن، غذاهای) حِرّیف (تُند) است» (یعنی خوراکیهایی تند برای رفع زیانهای خوراکیهای ترش)
«قانونهای خاص»،
که هر یک کلیات، توضیحات یا دستورهایی است کمابیش
نامنسجم در باره بیشتر موضوعهای مطروح در جدولها، مثلاً :
(در مورد میوهها) : «هرچه
قابض بوَد پیش از
طعام شکم ببندد و، پس از طعام، براند، چون آبی (بِهْ)، و هر میوه که مائی (پُرآب) بوَد
ادرار بول آرد، چون
خربزه»؛
(در باره حُبوب و نانها) : «در سالهای بد،
گندم با شَیْلَم (تلخه) آمیخته شد؛ هر که از آن بخوردی، سَرَش به درد آمدی؛ پس
واجب (است) که
حبوب از دانه های غریب جدا کنند»
و «یوحنّا (ابن ماسویه) و
محمدِ بن زکریّایِ رازی بر خلاف
بقراط گویند هر
نان که دو روز بر او بگذرد (به اصطلاح کنونی، نانِ «بَیات») بهتر باشد از تازه، خصوصاً چون خمیرش بسیار بوَد»
(در باره «تَره ها» (سبزیها)) : «از همه ترهها گرچه بسیار بخوری، جز خِلطی اندک تولد نکند»
(در باره ترشیها) : «هرچه از
سرکه کُنند عصبها و بَر و
سینه و اَمعاء و را زیان دارد»
(در مبحث گوشتها) : «نیش کژدم
مس و
روی را سوراخ کند زودتر از آنکه مِثْقَب (دریل، در اصطلاح کنونی) باریک و تیز (چنانکه) نیش کیک و
پشه، گرچه ضعیفند بغایت، اندام سخت تر حَیَوان را سوراخ کنند و خونش باز خورند»
(در باره موسیقی) : «موسیقی را در حفظ
صحت استعمال کنند و این صِناعت (هنر) را در قدیم نهادند تا نفوس را سیرتها و سنّتها ستوده گشتند و پس از آن، پزشکان استعمال کردند در معالجت بیماریها»
(در باره
ریاضت (
ورزش)) : «وقت ریاضت آن گاه بوَد که طعام هضم شده باشد پس از آنکه از خواب برخیزد، و حرکت پیش از غذاء عادتی ستوده است و پس از غذاء، عادتی سخت بد»
(در باره موی) : «چون خواهی که موی نروید اصلاً، نخست (موی) بکَنَد، آن گاه آرد باقلی ' را تَر کرده بر (آن موضع) بمالد»
(در باره مَساکن) : «صورتهای (تصویرهای) نیکو بر دیوارهای نشستگاهها
مستحب است تا
چشم در لذت بهره ور شود و دیدن آن (ها) خواب آورد، همچنان که شنیدن افسانه های خوش».
چون ابن بطلان تقریباً همه محتویات این تألیف را از آثار حکیمان پیشین (مذکور در بالا) گلچین و
تلخیص کرده، همچنانکه لوکلر از بررسی متن عربی آن دریافته و ذکر کرده، تقویم الصّحّه از این لحاظ تازگی نداشته است.
چیزی که سبب
شهرت و سودمندی آن در قدیم شده شکل مُجَدْوَل است که برای ارائه عمده مواد خود برگزیده - شیوهای که امروزه بسیار رایج است.
بر خلاف گمان لوکلر و سارتون، که ابن بطلان مبتکر یا واضع این شیوه جدول بندی بوده، وی بی شک آن را از شیوه معمول در تقویمهای
اخترشناسی و نجومی
تقلید کرده، و ابتکار او فقط در این بوده که آن را در زمینه دیگری، یعنی داروشناسی و
بهداشت، اِعمال کرده است.
خود او
گفته است : «(این تألیف را) بر مثال
جداول تقویم نجومی کردیم تا چون بزرگان و مهتران در آن نگاه کنند، ملول نشوند، (چرا) که عادت دارند نگاه کردن در تقویمهای نجومی که بدین ماند.
» گرچه جدول بندی با موضوعهای ثابتِ مذکور در ستون افقی زبرین (
طبع، درجه طبع،
سود و
زیان و جز اینها) برای تلخیص مطالب مربوطه و آسان سازی مراجعه به ویژگیهای خوردنیهای غذایی و دارویی سودمند است اما تسرّی آن به مباحثی چون «اَحداث نفسانی (
شادی،
خجالت و
خشم)»،
حرکت و
سکون،
ورزش و
موسیقی، بیهوده و بیجا مینماید.
به هرحال، چند تن از دانشمندان آن روزگاران آن را پسندیدند و به کار بردند:
ابن جزله بغدادی (متوفی ۴۹۳)، همکار هم روزگار اما جوانتر او، تقویم الابدان، و ابن بِکْلارِش، حکیم یهودی اندلس (سده پنجم) کتابی را در داروهای ساده به
تقلید از ابن بطلان به صورت مجدول تألیف کردند.
در رشتههای دیگری از دانش، بعض دانشمندان سپسین این شیوه جدول بندی ابن بطلان را کمابیش به کار گرفتند، مثلاً :
ابوحامد غزالی (۴۵۰ـ ۵۰۵) در
إحیاء علوم الدین،
ابن أبی رَبیع در
سلوک المالک فی تدبیر الممالک (۶۵۵) و
ابوالفداء در
تقویم البللدان (۷۲۱).
در اروپا، ترجمه لاتینی تقویم الصّحّه (به وسیله مترجمی ناشناخته؛ شاید مترجم یهودی سیسیلی، فَرَج
بن سالم یا ابن فَرَج، به گمان لوکلر در ۹۲۸/ ۱۵۳۱ و ترجمه آلمانی میخائیل هِر، ظاهراً از روی ترجمه لاتینی، در ۱۵۳۳ در استراسبورگ انتشار یافتند.
ترجمه لاتینی با
حُسن قبول روبرو نشد زیرا، به نوشته لوکلر، بسیار
معیوب و
مغلوط و،
بالتبع، نامفهوم بود: مترجم بسیاری از واژه های «فنّی»، و از جمله، بسیاری از معمولیترین آنها را ترجمه نکرده بلکه آنها را به صورت ممسوخ و بسیار نادرست به خط لاتینی آوانگاری کرده است (مثلاً، نام و نسبت مؤلف ــ «ابوالحسن المختار، پزشک بغدادی» ــ به این صورت در آمده است: Elluchasem Elimithar, medici de Baldath).
ترجمه آلمانی هم (به نقل سارتون از لوکلر) «بسیار بد» بود (برای چاپهای تصویری سپسینِ نسخه های خطی ترجمه لاتینی (۱۹۳۷ و ۱۹۴۰).
در این میان، ترجمه فارسی تقویم الصّحّه از مترجمی نامعلوم در اواخر سده پنجم یا اوایل سده ششم، جایگاه والایی در آثار فارسی پزشکی دارد ــ نه به سبب محتوای پزشکی ــ بهداشتی آن، بلکه به سبب مواد واژگانی و سبک بیان آن، که یادآور زبان و سبک
هِدایة المتعلمین فی الطبّ
اَخَوَینی بُخاری، کهنترین پزشکینامه بازمانده به فارسی (سده چهارم) است.
«ترجمه به نثری ساده و روان (و) اسلوب جمله بندی و نیز مفردات و ترکیباتش (همچون) شیوه نثرهای علمی اواسط قرن پنجم است» و در پایان فهرستی از مفردات و ترکیبات واژگانی آن فراهم آورده است).
چندین نسخه از متن عربی تقویم الصّحّه در بعض کتابخانههای
جهان موجود است.
در مورد نسخههای خطی ترجمه فارسی،
یوسفی چهار تا از آنها را، که برای ویرایش از آنها بهره مند شده، وصف کرده است.
(۱) ابن بطلان، تقویم الصّحّه، متن عربی، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۲۳۹.
(۲) ابن بطلان، ترجمه فارسی از مترجمی نامعلوم (اواخر قرن پنجم/ اوایل قرن ششم)، چاپ غلامحسین
یوسفی، تهران ۱۳۶۶.
(۳) دانشنامه ایران و اسلام، زیر نظر احسان یارشاطر، تهران ۱۳۵۴ـ۱۳۷۰ ش، ذیل «ابن بطلان» (از یوزف شاخت).
(۴)
علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء
قفطی، ترجمه فارسی از قرن یازدهم هجری، چاپ بهین دارائی، تهران ۱۳۴۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقویم الصّحّه»، شماره۳۷۶۳. که laquo;
تریاق و مانندش