تزکیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تزکیه در
لغت به معنای استوار ساختن و دور کردن شئ از
عیب و در اصطلاح
علم اخلاق عبارت است از پاککردن و پیراستن
نفس از نقایص و
صفات رذیله و آراستن آن به
صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است.
تزکیه، واژهای مطرح در فرهنگ تربیتی
قرآن و اصطلاحی در
علم حدیث و امر قضا که از آن مفهوم پاکیزهسازی اراده میشود.
تزکیه به صورتهای گوناگون بیش از ۲۰ بار در
قرآن به کار رفته است.
تزکیه در
لغت و اصطلاح دارای معنای نزدیک به هم است.
تزکیه از ماده «زـ ک ـ و» در لغت به معنای استوار ساختن و دور کردن شئ از عیب و کاستی
و ایجاد رشد،
برکت و
طهارت در آن یا به معنای دور دانستن شئ از عیوب و گواهی به پاکی و
طهارت آن
است.
و به معنای تطهیر نفس و مال، صلاح،
تقوا، زمین پاک،
مدح و ستایش و تنزیه خویش میباشد.
تزکیه از ریشه «زکا» به معنای رشد و نمو است
و از آنجا که امکان رشد منوط به نبود آفات و موانع و وجود شرایط است، در اصطلاح نیز،
تزکیه، پاکی نفس از اوصاف رذیله (موانع رشد) و آرایش آن به صفات جمیله (شرایط رشد) معنا شده است.
تَزْکیه، واژهای مطرح در فرهنگ تربیتی
قرآن و اصطلاحی در
علم حدیث و امر قضا که از آن مفهوم پاکیزهسازی اراده میشود.
برخی معنای اصلی
تزکیه را کنار زدن نادرستیها از امور صحیح دانسته و دیگر معانی را از لوازم و آثار آن به حساب آورده
و افزودهاند: تفاوت
تزکیه با
تطهیر و
تهذیب در این است که در تطهیر دستیابی به «طهارت» در برابر «رجس» و در
تزکیه کنار زدن آنچه باید کنار گذاشته شود و در تهذیب، حاصل شدن صلاح و خلوص، مورد نظر است.
البته به گفته برخی
تزکیه مبالغه در تطهیر است
و عدهای هم گفتهاند: تطهیر پیراستن و
تزکیه آراستن است.
و به عبارت دیگر تطهیر بیرون راندن آلودگیها و پاک کردن شیء است تا آماده رشد و نمو گردد و
تزکیه رشد دادن و به شکوفایی رساندن آن است.
در اصطلاح اخلاق و عرفان، عبارت است از تطهیر و پاکسازی نفس از اخلاق ناپسند و آلودگیهای اخلاقی، به منظور گام برداشتن در جهت فضائل اخلاقی که در نهایت موجب کمال و سعادت واقعی در دنیا و آخرت میشود.
تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است.
و برخی برای آن مراحلی برشمردهاند، از جمله:
۱.
توبه،
۲.
مشارطه (شرط کردن با خود مبنی بر بازنگشتن به
گناه)،
۳.
محاسبه،
۴.
معاتبه و
معاقبه (عتاب و عقاب کردن
نفس در صورت گناه).
معنای
قرآنی تزکیه نیز تناسب فراوانی با ریشۀ لغوی آن دارد.
قرآن مجید
فلاح و
تزکیه را قرین هم میداند و در
سوره شمس، آشکارا تحقق فلاح را برای اهل
تزکیه تضمین میکند
و آنان را به جاودانگی در
بهشت و
نعمت الاهی مژده میدهد.
افزون بر این، از نظر
قرآن کسانی که نفس خویش را
تزکیه نکردهاند، بیگمان در خسراناند.
از منظر
قرآن، هدف ارسال
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز
تزکیه و
تعلیم کتاب و حکمت است، اگرچه در آیات الاهی غالباً
تزکیه مقدم بر تعلیم کتاب و حکمت آمده،
در آیهای، این تعلیم، مقدم بر
تزکیه شده است
از اینرو میتوان رابطهای متقابل میان تعلیم و
تزکیه تصور کرد.
از دیدگاه
قرآن، نفس انسانی در ابتدا مانند لوحی سفید و خالی است که هم قابلیت
تزکیه و دریافت کمالات و هم قابلیت آلوده گشتن به تیرگیها را دارد که هر دو با اختیار و انتخاب خود
انسان صورت میگیرد.
در اهمیت
تزکیه نفس، همین بس که
قرآن پس از یازده مرتبه قسم در سوره شمس،
تزکیه نفس را تنها عامل رستگاری و وصول به سعادت فردی معرفی مینماید و فساد اخلاقی را منشا بدبختی و مایه زیان میشناسد
و از همین جهت است که خداوند بواسطه رحمتش، انبیاء (علیهالسّلام) را مبعوث فرموده تا مردم را از اعمال بد و عواقب سوء آن آگاه کنند.
هرچند
تزکیۀ قرآنی بهطور کلی با نفس، در همۀ مراتب، ارتباط دارد، بیشتر مفسران
تزکیه را از نوع «افعال» نفس دانستهاند، به ویژه افعالی چون انجام طاعات، ترک معاصی و برخی اعمال عبادی مانند
نماز و
زکات.
در
قرآن کریم ادای حق کسان،
انفاق و نیز تخصیص بخشی از اموال به مصارف الاهی، سبب و شرط تطهیر مال و زندگی است، از اینرو،
تزکیۀ مالی بارزترین مصداق اجتماعی
تزکیه به شمار میآید.
تأکید و توصیۀ الاهی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در گرفتن زکات مال برای
تزکیۀ افراد و سپس ایجاد ارتباط با
تزکیهشدگان نیز از همینرو ست، ارتباطی که فضای رشد را برای تکتک افراد جامعه افزون میسازد.
قرآن کریم، بدون در نظر گرفتن جایگاه اجتماعی افراد، توجه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بیشتر به کسانی جلب میکند که امید
تزکیۀ آنها میرود.
قرآن تزکیه را نیز مانند سایر فضایل انسانی، لطفی الاهی میداند که حصول آن، بدون ارادۀ پروردگار ممکن نیست.
گروهی از
اهل کتاب به سبب آنکه عهد و سوگند الاهی را به بهایی اندک میفروشند، محرومیت خود را از
تزکیه فراهم میآورند. بر این پایه، به ویژه از آنرو که
تزکیه در
قیامت هم ادامه خواهد داشت،
عذاب ایشان تداوم دارد.
در
قرآن کریم دعوی
تزکیۀ خویش و پاک دانستن خود از آلایشها،
به ویژه دربارۀ گروهی از اهل کتاب که با اعتقاد به
تزکیه، خود را پسران و دوستان خدا
و مصون از
آتش جهنم میدانند،
مردود شمرده شده است. مفسران با توسع در این دیدگاه، با طرح تعبیر «
تزکیۀ قولی»، آنرا مذموم دانسته،
و طلب کردن
مرگ و آماده بودن آن را
از نشانههای صدق این دعوی یاد کردهاند. در مقابل، «
تزکیۀ عقلی» امری نیکوست که نفعش، مخصوصاً با توضیح «وَ اِلَی اللّهِ المَصیرُ»، به خود فرد باز میگردد.
بدینترتیب کمال
تزکیه جایگزینی صفات انسانی به صفات الاهی است.
تزکیه در
قرآن دارای مراتب و مقاطعی است:
تزکیۀ خدایی، که به
فضل و
رحمت او نسبت دارد.
تزکیۀ نبوی، به عنوان مجری ارادۀ
پروردگار در امور تربیتی.
تزکیۀ شخصی، که به تلاشهای رشدافزای
عبد منسوب میشود.
تزکیه به معنای پاک کردن یا پاک دانستن نفس از آلودگیها به صورتهای گوناگون بیش از ۲۰ بار در
قرآن به کار رفته و افزون بر آن از واژهها و موضوعات دیگر مرتبط با
تزکیه نیز استفاده شدهاست.
در این موارد عمدتاً از مطالبی چون
تزکیه هدف از بعثت پیامبران
رستگاری و مخلّد بودن اهل
تزکیه در
بهشت و عوامل، موانع، آثار و برکات
تزکیه سخن به میان آمده است.
در
روایات، آلودگی و طهارت نفس به عنوان مانعی برای انسان در راه رسیدن به کمال و جلب برکات الهی و معنوی و مادی ذکر شده است و از طرفی دیگر
تزکیه و طهارت نفس، شرط ورود و جلب نظر و رحمت و قرار گرفتن در عرش الهی دانسته شده است.
امام سجاد (علیهالسّلام) در حدیثی فرمودند:
حضرت موسی (علیهالسّلام) از
خداوند پرسید: آنها که در قیامت در سایه
عرش تو به سر میبرند چه کسانیاند؟ فرمود: پاکدلان در سایه عرش من به سرمیبرند. آنان که غیر حق را نمینگرند و نمیخواهند و از هیچ اطاعتی دریغ نمیورزند.
تعدیل راوی در سلسلۀ سند حدیث و پذیرش خبر و شهادت او را
تزکیه گویند.
این اصطلاح در کتابهای
علم حدیث، در ذیل مبحث تعدیل و تجریح آمده است. در واقع، عمل
تزکیه کار کسانی است که
عدالت راوی یا محدثی را تأیید میکنند. در طول تاریخ برخی کسان به سبب دارا بودن همین توانایی، به مُزَکّی شهرت یافتهاند.
در مقابل این تعدیل، جرح میآید که در حقیقت وصف عدم
تزکیه است.
برای مزکی شروطی همچون
عدالت و آگاهی یاد شده است. همچنین مزکی باید
بالغ،
عاقل، ضابط، حافظ و سالم از
فسق باشد و در جرح هم افراط نکند.
امکان
تزکیه چه از نوع حسی (در صورت مصاحبت، همزمانی یا هممکانی)، و چه از نوع حدسی (
اجتهاد و تتبع در آثار و اقوال گذشتگان) از موضوعات مهم برای پذیرش فعل مزکی است.
راههای این اجتهاد عبارتاند از:
استفاضه،
شهرت، شهادت قرائن و تنصیص عدلین.
در پذیرش راوی، در مبحث
تزکیۀ عدلین یا عدل واحد، گاه اختلاف آراء پدید آمده است،
تزکیۀ عدلین، مخصوصاً نزد
اهل عامه، از اتفاقنظر بیشتری برخوردار است.
در نظر امامیان، به ویژه به سبب نوع نگرش ایشان به مبحث
حجیت خبر واحد،
و نیز برخی از اهل عامه،
تزکیۀ عدل واحد پذیرفتنی است.
در سخن از قبول جرح و تعدیل راوی، رجالشناسان با توسع در پذیرش
تزکیه، تعدیل را بدون بیان اسباب و علل آن از سوی مزکی پذیرفتنی میدانند، اما جرح، بدون مدرک و ارائۀ شواهد پذیرفته نیست. به سبب وجود تفاوت در نظر جرحکنندگان، بهویژه دربارۀ شرایط و نشانههای جرح از نظر هر مزکی، ارائۀ مدارک الزامـی است تا در داوری رجالی از آن استفاده گردد.
هرگاه
تزکیه یا عدم
تزکیۀ راوی در تعارض قرار گیرد، در نظر عامه، جرح بر تعدیل مقدم است
حال آنکه از نظر
امامیه، مذهب راوی نقش تعیینکننده دارد، بر این مبنا اگر جرح، از غیر امامی باشد،
تزکیه مقدم است.
در علم مصطلح الحدیث برای بیان درجۀ اعتبار راوی از اصطلاحاتی متفاوت، با درجاتی مختلف استفاده میشود.
افزون بر اصطلاحاتی ویژه همچون تکرار ثقه: «ثِقَةٌ ثقةٌ»، بالاترین واژههای به کار رفته برای تعدیل بر وزن اَفعل (همچون اوثَق، اَضبَط وَ اَثبَت)، و برای تجریح معمولاً به صیغۀ مبالغه (همچون کذّاب و وَضّاع) میآید
(مجموعۀ این اصطلاحات که از آنها در موضوع اصلی جرح و تعدیل راوی و یادکردِ ضعفا و ثقات بهره گرفته میشود، خود، موضوع تألیف انبوهی از آثار در همین زمینهها گشته است.
)
تزکیه افزون بر حدیث، در بخش شهادات از آداب قضا هم موضوعیت دارد. در واقع یکی از شیوههای حصول اطمینان
قاضی از عدالت شهود، اظهار نظر مزکیان است
همانند نوع نگرش موجود در میان رجالیان علم حدیث، در قضا هم شمار مزکیان دارای اهمیت است.
تزکیه دارای شرایطی است و مزکی با قرائت سوگندنامهای، از پیش به صدق سخن خود شهادت میدهد.
تزکیه به عنوان حقی الاهی و حق قاضی، لازمالاجراست، اما چگونگی برخورد نسبت به تعدیل یا جرح متفاوت است و جرح نیازمند بیان دلیل و مدرک است.
تزکیه نفس از رذایل اخلاقی و شهوات نفسانی به جهت آثار و فوایدی که برای انسان در پی دارد مورد توجه همه ملتها و ادیان الهی بوده و آنان برای تحصیل این امر از روشهای گوناگونی بهره میجستهاند.
برهمائیان، پیروان یکی از مذاهب هند قدیم گرچه به
توحید و
نبوت اعتقادی نداشتند، لیکن به
تزکیه نفس اهتمام میورزیدند.
آنان مدت عمر خویش را به ۴ مرحله تقسیم کرده، یکی از مراحل آن را به ترک لذتهای مادی و دنیوی و پناه بردن به جنگلها برای
تزکیه نفس اختصاص داده بودند.
فرقه بودایی، مذهب خود را بر تهذیب نفس و مخالفت با هواها بنا کرده بودند.
بودا رئیس این فرقه که از شاهزادگان بود در جوانی مادیات و سلطنت را رها کرده و برای
ریاضت و معرفت نفس به جنگلها پناه برد.
مانویه، نفس را از
عالم نور میدانستند که به عالم تاریک بدن هبوط کرده و معتقد بودند که نفس جز با
مرگ و خروج آن از بدن یا ریاضت به
سعادت نخواهد رسید.
صابئیه از دیگر فرقههای
بتپرست و
مشرک یا
موحد به نظر برخی
تطهیر نفس از شهوات و تهذیب اخلاق را بر خود
واجب کرده، راه دستیابی به این مرتبه را ریاضت و دوری از
شهوات میدانستند.
اهل کتاب یعنی
یهود،
نصارا و
مجوس نیز به
تزکیه نفس اهتمام فراوانی میورزیدند و در کتب آنان دستورات فراوانی برای اصلاح نفس و تهذیب آن از شهوات وجود دارد.
چنانکه
قرآن کریم در آیاتی به برخی اعمال نصارا برای تهذیب نفس همچون ترک دنیا و انتخاب
رهبانیت و برخی اعمال متعبدان یهود چون تلاوت آیات خدا در حال
سجده گوشهگیری از مردم برای
عبادت و
خودسازی،
ترک دنیا و انتخاب رهبانیت
اشاره کردهاست.
اسلام برای
تزکیه نفس و تطهیر پیروان خود از آلودگیهای
کفر و
گناه و اخلاق ناپسند اهمیت فراوانی قائل شده که این اهتمام را از موارد ذیل میتوان استفاده کرد.
قرآن در آیاتی یکی از عمدهترین اهداف انبیا را
تزکیهنفس و پاک کردن بشر از آلودگیها دانسته است.
از جمله در
آیه ۱۵۱
سوره بقره خطاب به
مسلمانان میگوید: ما به سوی شما پیامبری فرستادیم تا با تلاوت آیات الهی شما را از آلودگیها پاک سازد: «اَرسَلنا فیکُم رَسولاً مِنکُم یَتلوا عَلَیکُم ءایـتِنا ویُزَکّیکُم؛
»
رسیدن به فلاح اخروی از بالاترین اهداف
مؤمنان است که
قرآن راه دستیابی به آن را مبارزه با هواهای نفسانی و
تزکیه ذکر کرده است: «قَد اَفلَحَ مَن
زَکـّها؛
»
همچنین
قرآن در آیاتی دیگر مؤمنانی را رستگار دانسته است که در جهت
تزکیه نفس میکوشند: «قَد اَفلَحَ المُؤمِنون... والَّذینَ هُم لِلزَّکوةِ فـعِلون؛
»
زکات در این آیه اعم از پرداخت
زکات و
تزکیه نفس است.
قرآن در ۴ آیه
تزکیه را با
تعلیم و
تعلم در کنار یکدیگر آورده که در سه آیه
تزکیه را مقدم داشته: «و یُزَکّیکُم ویُعَلِّمُکُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ؛
» و در یک آیه تعلیم مقدم شده است: «ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ ویُزَکّیهِم؛
»
در اینکه فلسفه این تقدیم و تأخیر چیست و کدامیک در واقع بر دیگری تقدم دارد اقوال متعددی در بین مفسران مطرح است، ولی آنچه از همه قویتر به نظر میرسد این است که تعلیم هرچند از جهت وجود خارجی بر
تزکیه مقدم است، اما از جهت اهمیت و رتبه از آن متأخر است، زیرا تعلیم و تعلم مقدمه و وسیلهای برای رسیدن به
تزکیه است که اگر این هدف بدون تعلیم حاصل میشد ضرورتی برای تعلیم نبود.
و تقدم
تزکیه در سه آیه از ۴ آیه مؤید همین امر است
اما اینکه در دعای
ابراهیم (علیهالسلام) تعلیم بر
تزکیه مقدم شده بدان جهت است که ابراهیم در مقام طلب چند خواسته از خداوند است و در مقام تحقق و عالم خارج علم مقدم بر
تزکیه است، زیرا انسان ابتدا باید به
اعمال صالح و اخلاق فاضله آگاه شود و بعد خود را
تزکیه کند.
امام خمینی بر اساس آیه
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَاِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ) تزکیه را مقدم بر تعلیم میداند.
این تقدم در علوم حقیقی و حکمت است، اما در امور تقلیدی و عادی، تعلیم پیش از
تزکیه واقع میشود و ازاینجهت تعلیم مقدم بر
تزکیه میباشد. امام خمینی با الهام گرفتن از آموزههای دینی بر این باور است که مسئله تهذیب و
تزکیه نفس مهمتر از تعلیم است، زیرا علم بدون
تهذیب نهتنها سبب
سعادت انسان نمیشود؛ بلکه حجاب نفس و مایه بدبختی و هلاکت انسان میشود.
به باور ایشان علم، طبق بعضی روایات نور است، و اگر
تزکیه و تهذیب نفس نباشد، نصیب انسان نمیشود. ازاینرو تا انسان قلب خود را از رذایل اخلاقی پاک نکند نور علم در آن وارد نخواهد شد.
چنانکه زیان دانشمندان و عالمان غیرمهذب برای بشر، از سود آنان بیشتر است و اسلام و مکتبهای توحید همواره از آنها آسیبدیده است.
به باور امام خمینی
تزکیه شغل انبیاء است؛ زیرا آنها آمدهاند که انسان را درست کنند و
تزکیه بدهند
ازاینرو به اعتقاد ایشان غایت بعثت
تزکیه و دنبالش تعلیموتعلم است، زیرا نفوسی که
تزکیه و تربیت نشدهاند در هر صحنهای که وارد شوند خطرناک خواهند بود. علم انسان را تهذیب نمیکند، گاهی علم، انسان را به
جهنم میفرستد، بلکه مقدم
تزکیه است و علم تنها فایدهای ندارد، علمی که تربیت و
تزکیه در آن نباشد فایدهای ندارد، آنهایی که انبار علم در باطنشان هست و تمام صناعات و تخصصات را داشته باشند؛ اما تربیت و
تزکیه نشده باشند نهتنها علم برای آنها فایدهای ندارد؛ بلکه مضر هم هست. چهبسا عالمانی که برای بشر تباهی هدیه میآورند و از جهال بدتر هستند.
خداوند در
سوره شمس به
خورشید و
ماه و
شب و
آسمان و بناکننده آن و
زمین و گستراننده آن و نفس انسان و مرتبکننده آن سوگند یاد کرده است که
تزکیهکننده نفس رستگار خواهد شد: «والشَّمسِ وضُحـها والقَمَرِ اِذا تَلـها والنَّهارِ اِذا جَلـّها والَّیلِ اِذا یَغشـها والسَّماءِ و ما بَنـها والاَرضِ و ما طَحـها و نَفس و ما سَوّها... قَد اَفلَحَ مَن
زَکـّها؛
»
سوگندهای یادشده نشان آن است که مسئله اصلی
بشر همین
تزکیه نفس است که در صورت وجود آن انسان
اهل سعادت وگرنه
اهل شقاوت و بدبختی خواهد بود.
عوامل و اسباب متعددی در درون یا برون آدمی وجود دارد که هریک به نوعی در
تزکیه نفس نقش دارد، این عوامل عبارتاند از:
منشأ همه امور خیر
خداوند است و تا اراده او به چیزی تعلّق نگیرد تحقق آن از سوی بشر امکانپذیر نیست، بر این اساس انسان در همه امور از جمله
تزکیه نفس نیازمند عنایت الهی و توفیق اوست و اگر
فضل و
رحمت خدا نباشد هیچ انسانی به
تزکیه خود قادر نخواهد بود: «و لَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکی مِنکُم مِن اَحَد اَبَدًا و لـکِنَّ اللّهَ یُزَکّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم؛
»
به همین جهت از جمله اسمای الهی که در
روایات و ادعیه ذکر شده مزکّی
یعنی
تزکیهکننده است و همانگونه که
تزکیهکننده حقیقی خداست تنها کسی که میتواند به حق بر پاکی و
تزکیه افراد گواهی دهد خداوند است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یُزَکّونَ اَنفُسَهُم بَلِ اللّهُ یُزَکّی مَن یَشاءُ ولا یُظلَمونَ فَتیلا؛
»
در شأن نزول آیه فوق نقل شده که اهل کتاب خود را انسانهایی پاک و برتر از دیگران میدانستند که آیه فوق نازل شد و
تزکیهکننده حقیقی را خداوند دانست.
و این بدان جهت است که خداوند از ظاهر و باطن افراد بهتر از خود آنان آگاهی داشته، میتواند پاکی یا ناپاکی آنان را تصدیق کند.
پیامبران،
امامان و اولیای خاصّ الهی ـ که بر فطرت پاک آفریده شده و بهطور موهبتی و غیر اکتسابی از آلودگیهای
شرک و گناه و صفات ناپسند منزهاند،
«قالَ اِنَّما اَنَا رَسولُ رَبِّکِ لاَِهَبَ لَکِ غُلـمـًا زَکیـّا؛
» به عنوان واسطه فیض الهی و مربّی انسانها از عوامل عمده
تزکیه انسانها به شمار میروند که با تلاوت آیات
قرآن و بیان احکام الهی و فضایل اخلاقی انسانها را از آلودگی شرک و گناه و اخلاق رذیله پاک میکنند.
و به همین جهت که اینان نقش عمدهای در جهت
تزکیه انسانها دارند ابراهیم (علیهالسلام) از خداوند تقاضای
فرستادن پیامبرانی میکند تا نسل او را از آلودگیها پاک کنند: «رَبَّنا وابعَث فیهِم رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم ءایـتِکَ ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ و یُزَکّیهِم؛
»
همچنین
قرآن در آیات ۱۸-۱۷
سوره نازعات به
موسی (علیهالسلام) فرمان میدهد که به سوی
فرعون رفته، او را به
تزکیه فرا خواند:«اِذهَب اِلی فِرعَونَ اِنَّهُ طَغی فَقُل هَل لَکَ اِلی اَن تَزَکّی؛
» به نظر برخی مراد از
تزکیه بشر از سوی انبیا
تزکیه در قول است، یعنی آنان در
قیامت بر پاک بودن نفوس شهادت میدهند.
پایبندی به
ایمان و
عمل صالح، هرچند خداوند با فرستادن پیامبران و توفیق و عنایت خویش زمینه
تزکیه انسانها را فراهم میکند، ولی این خود افراد هستند که با پذیرش آگاهانه و آزادانه دعوت انبیا و پایبندی به دستورات و مقررات الهی، خویش را از برکات بعثت پیامبران برخوردار ساخته، پاکی و
تزکیه را برای خود رقم میزنند.
از اینرو
قرآنکریم در آیات ۷۶-۷۵
سوره طه از یک سو بهشت و درجات عالی آن را برای
مؤمنان و
صالحان ثابت میکند و از سوی دیگر همه آنها را جزای اهل
تزکیه میداند: «و مَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلی جَنّـتُ عَدن تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی؛
» و این بدان معناست که
تزکیه بدون ایمان و عمل صالح به دست نمیآید.
در آیهای دیگر،
قرآن مؤمنان را از خودستایی و پاک شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاهتر به حال تقواپیشگان معرفی کرده است:«فَلاتُزَکّوا اَنفُسَکُم هُوَ اَعلَمُ بِمَنِ اتَّقی؛
»
از این آیه به دست میآید که راه دستیابی به
تزکیه، تقوا و عمل است نه ادعای پاک بودن.
همچنین در آیه ۱۸
سوره فاطر تزکیه بدل از خشیت و
اقامه نماز معرفی شده است: «ولا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخری واِن تَدعُ مُثقَلَةٌ اِلی حِملِها لا یُحمَل مِنهُ شَیءٌ ولَو کانَ ذا قُربی اِنَّما تُنذِرُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ واَقاموا الصَّلوةَ و مَن تَزَکّی فَاِنَّما یَتَزَکّی لِنفسِهِ واِلَی اللّهِ المَصیر؛
»
و این از پیوند عمیق
تزکیه با اعمال انسان پرده برمیدارد، بر این اساس میتوان گفت عمدهترین فلسفه تشریع عبادات و مکلّف ساختن انسانها دورکردن آنها از آلودگیها و رشد و تکامل معنوی آنان است، چنانکه
قرآن در آیات متعددی به برخی از عبادات اشاره کرده و آنها را عامل دوری انسان از آلودگیها دانسته است.
قرآن در آیات متعددی به برخی از عبادات اشاره کرده و آنها را عامل دوری انسان از آلودگیها دانسته است.
نماز از عباداتی است که اگر با آداب و شرایط آن به جا آورده شود هم باعث جلوگیری از آلوده شدن انسان به گناه میگردد: «واَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ؛
» و هم او را از گناهانی که مرتکب شده پاک میکند: «واَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وزُلَفـًا مِنَ الَّیلِ اِنَّ الحَسَنـتِ یُذهِبنَ السَّیِّـاتِ؛
»
در شأن نزول آیه فوق نقل شده که یکی از مسلمانان بنام
ابو الیسر برای پاک شدن خود از گناهی که مرتکب شده بود نزد
رسول خدا آمد که آیه فوق نازل شد و پس از آن، پیامبر به وی فرمود: نماز تو کفاره گناه توست.
در روایتی نماز همچون آبی دانسته شده است که همه گناهان بین دو نماز را محو میکند.
و برپایه روایتی دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: نمازی که با آداب و شرایط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان میریزد.
انفاق مال چه واجب و چه
مستحب موجب پاک شدن و تطهیر قلوب از آلودگیها و صفات ناپسند همچون
بخل و دوستی دنیا میگردد.
«خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکّیهِم بِها؛
»
بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زکات واجب دانستهاند
اما برخی مراد از آن را بخشی از اموال افراد گنهکار دانستهاند که جهت
کفاره گناه خویش میپردازند.
شأن نزول آیه فوق
که به گناه
ابو لبابه و گرفتن بخشی از اموال او از سوی پیامبر جهت کفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد که از پذیرش توبه گناهکاران و قبول انفاقهای آنان از سوی خداوند سخن گفته: «اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ و یأخُذُ الصَّدَقـتِ؛
» مؤید این نظرند، اگرچه استفاده حکم زکات واجب و انفاقهای دیگر از آیه با یکدیگر تنافی ندارد.
در آیات ۱۹-۱۸
سوره لیل نیز به انفاق در راه خدا و نقش آن در
تزکیه اشاره کرده و آن را از صفات متقین دانسته است: «و سَیُجَنَّبُها الاَتقی اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی؛
»
در روایات اسلامی نیز بر تأثیر انفاق در
تزکیه و محو گناهان تأکید شده است، از جمله پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هر کس خانواده مسلمانی را یک شبانهروز پذیرایی کند خداوند گناهان او را محو میکند.
پیمودن راه کمال و رسیدن به مقامات عالی، کار آسانی نیست، بلکه به علت وجود موانع در این راه، کار دشوار شده و بر انسان مؤمن لازم است که برای برطرف ساختن آنها به
تزکیه و
جهاد با نفس خویش بپردازد. موارد ذیل را میتوان به عنوان مانع برشمرد.
از آنجا که
شیطان دشمن انسان است
و
سوگند یاد کرده تا همه انسانها را گمراه کند
وی یکی از عوامل اصلی آلوده شدن انسانها به گناه و مانع عمده تحصیل
تزکیه به شمار میرود.
بر همین اساس
قرآن مؤمنان را از پیروی او برحذر داشته، میگوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دامها و وسوسههای شیطان
هیچکس قادر به
تزکیه خود نبود: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ ومَن یَتَّبِع خُطُوتِ الشَّیطـنِ فَاِنَّهُ یَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنکَرِ ولَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکی مِنکُم مِن اَحَد؛
»
نافرمانی خداوند و ارتکاب برخی گناهان از دیگر اموری است که
قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان بر میشمارد، چنانکه در آیه ۱۷۴
سوره بقره به برخی از این گناهان از جمله پیمان شکنی یهود و کتمان حقایق به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره کرده و آن را مانع
تزکیه آنان دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الکِتـبِ ویَشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ ما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیـمَةِ ولا یُزَکّیهِم»، «اِنَّ الَّذینَ یَشتَرونَ بِعَهدِ اللّهِ واَیمـنِهِم ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ لا خَلـقَ لَهُم فِی الأخِرَةِ ولا یُکَلِّمُهُمُ... و لایُزَکّیهِم؛
»
مراد از عدم
تزکیه این افراد این است که خداوند آنان را از آلودگی گناهشان به وسیله آمرزش پاک نمیکند.
البته برخی گفتهاند: مراد از عدم
تزکیه آن است که خداوند به پاکی و طهارت آنان گواهی نمیدهد.
یا مراد این است که خداوند این افراد را در جایگاه پاکان قرار نمیدهد.
عدم پذیرش نفس
بزرگترین مانع
سیر و سلوک، عدم آمادگی نفس مؤمن است. دلی که در اثر گناه، آلوده و تاریک شده است، دیگر نمیتواند مرکز تابش انوار الهی گردد. زیرا که چنین قلبی جایگاه شیطانی میباشد که
قرآن آن را به عنوان دشمن سعادت انسان مطرح کرده است.
امام باقر (علیهالسّلام) در حدیثی میفرمایند: وقتی انسان مرتکب گناه شد، یک نقطه سیاه در قلبش پیدا میشود، اگر از گناه توبه کرد، این نقطه محو میشود و اگر همچنان به
معصیت ادامه داد، نقطه سیاه تدریجا بزرگتر میشود تا اینکه بر مجموع قلب غلبه نماید و در این صورت هرگز به رستگاری نمیرسد.
بنابراین بر انسان واجب است در آغاز
تزکیه، از گناهان دوری کند.
هرچه که ما را از خدا دور و به غیر حق مشغول کند، دنیاست.
علاقه افراطی و خارج از چارچوب به
مال و
ثروت و جاه و مقام و ریاست، انسان را از حرکت و سلوک به سوی سعادت حقیقی که همان قرب حق است باز میدارد.
زیرا قلبی که به این امور فانی انس گرفته، چگونه میتواند به سمت سعادت رود؟
تمایلات نفسانی قلب را تیره و تار ساخته و آن را به این طرف و آن طرف میکشاند و فرصت خلوت با خدا و انس با او را به قلب نمیدهند، بدینجهت چنین دلی لایق تابش انوار پاک معنوی نمیباشد.
سستی اراده و عدم قدرت بر تصمیمگیری از موانعی است که انسان را از شروع در عمل باز میدارد. زیرا که شیطان همواره در قلب انسان نفوذ کرده و گاهی آنچنان موضوع را سخت جلوه میدهد که سبب پیدایش یاس در انسان میگردد. بنابراین انسان باید جلوی وسوسههای شیطانی را گرفته و با مراجعه به آیات و احادیث و کتب اخلاق، به ارزش و ضرورت سیر و سلوک واقف گردد و زمانی که سعادت ابدی خود را در این سیر و سلوک ببیند، بهطور جدی وارد عمل شده و ناامیدی را از خود دور میکند.
از جمله آثار و فوایدی که بر
تزکیه نفس مترتب است میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
۱. فلاح و رستگاری: از نتایج تهذیب نفس، رسیدن به خیر و سعادت ابدی است و باید دانست سعادت مطلق برای انسانها حاصل نمیشود مگر اینکه نفس خود را از تمام صفات رذیله مبرا کند و به تمام اوصاف و اعمال نیکو مزین نماید.
۲. اصلاح دنیا و آخرت:
حضرت علی (علیهالسّلام) ضمن حدیثی بیان فرمودند: کسی که میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسی که امور آخرت را اصلاح نماید، خداوند امور دنیای او را اصلاح خواهد کرد و کسی که از درون جان واعظی دارد، خدا را بر او حافظی است.
۳. نیکو شدن ظاهر و باطن: یکی از ثمرات دیگر
تزکیه، آشکار کردن ظاهر و باطن است. چنانچه امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمودند: کسی که نهان خود را اصلاح کند، خدا آشکار او را نیکو گرداند و کسی که برای دین خدا کار کند، خدا دنیای او را کفایت میکند.
۴. رسیدن به قرب الهی: یکی دیگر از فواید
تزکیه نفس، تقرب و نزدیک شدن به خداوند میباشد. در حدیثی از
امام صادق (علیهالسّلام) آمده است که از جمله نجواهای خداوند با موسی این بود که: ای موسی! تقربجویان به من، به چیزی مانند پرهیز از حرامهای من به من نزدیک نشوند. من بهشتهای ماندگار خود را به آنان میبخشم و هیچکس را شریکشان قرار نمیدهم.
نقش و کارکرد
تزکیه را نمیتوان در حوزه فردی خلاصه کرد، بلکه آثار اجتماعی
تزکیه که به اشکال مختلف و متنوع بروز و ظهور میکند نشان میدهد که
تزکیه دارای چه اهمیت و ارزشی در حوزه مسایل اجتماعی جوامع بشری دارد. در آیه ۱۵۱ سوره بقره و نیز آیه ۱۶۴
سوره آل عمران به جایگاه رفیع و ارزشمند
تزکیه در مسایل اجتماعی جامعه توجه داده شده است و بیان میشود که چگونه خداوند بر امت اسلام منت نهاده و آنان را به کمک
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تزکیه نموده و از ناپاکیها، رهایی بخشیده و امتی سالم و مسلم ایجاد کرده است، به بیانی دیگر، از آن جایی که بعثت و هدفهای آن (تعلیم و
تزکیه) از ضروریات بنیادی برای تشکیل امت مسلمان است میتوان گفت که مایه رسیدن امتها به مقام تسلیم در برابر خداوند،
تزکیه و تطهیر از آلودگیهاست.
پیشگیری و ترک گناه بهترین راه تهذیب نفس است. شخصی که اصلا به گناه آلوده نشود و با همان صفا و پاکی ذاتی باقی بماند یقینا از گناهکاری که بعدا توبه کند برتر است.
اگر انسان به گناه آلوده شد نباید از رحمت خدا مایوس گردد، زیرا راه سیر و سلوک و اصلاح نفس هیچگاه مسدود نمیباشد، بلکه خداوند راه توبه را برای بندگانش باز گذاشته است.
«ای بندگان من که بر خود
ستم و اسراف کردهاید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه
گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است؛
»
باید توجه داشت که توبه، صرفا بیان کلماتی که بیانگر پشیمانی باشد نیست، بلکه روح
توبه و حقیقت آن، عمل و اقدام جدی برای بازگشت به سوی خدا میباشد.
تقوا در
قرآن و احادیث به عنوان یک ارزش اصیل و بهترین داروی شفابخش بیماریهای قلبی و بزرگترین وسیله
تزکیه نفس معرفی شده است.
انسان مؤمن به وسیله تقوا، میتواند راه خودسازی را بپیماید، زیرا تقوا نیرویی درونی و تعهد انسان به اطاعت از قوانین و دستورات شرع است که او را در برابر گناه کنترل میکند. چنانچه حضرت علی (علیهالسّلام) میفرمایند: ای بندگان خدا بدانید تقوا دری است مستحکم و غیر قابل نفوذ.
یکی از عوامل مهم خودسازی، مراقبت و توجه به نفس است. انسانی که به سعادت خود میاندیشد نمیتواند از اخلاق رذیله و بیماریهای نفسانی خویش، غافل بماند. بلکه همواره باید مراقب و مواظب نفس خود باشد و اخلاق و کردار و حتی افکارش را تحت کنترل و نظارت کامل بگیرد و تمام توجهش به خدا شود. در مراقبه، انسان باید دادگاهی در درون خویش ایجاد کند و همواره نفس خود را به حساب کشد، بهگونهای که اگر کار نیکی از او سر زد،
خدا را سپاس گوید و آن را توفیقی از جانب او بداند و اگر خطایی را مرتکب شد، بلافاصله توبه کند. در حدیثی قدسی آمده است: در بهشت عَدن، کسانی ساکن میشوند که چون قصد معصیتی کردند، عظمت مرا یاد آورند و متوجه من باشند و به این جهت آن را ترک کنند.
علمای اخلاق و عرفا تقسیمبندی دیگری را برای اصلاح نفس بیان کردهاند:
تخلیه: تخلیه یعنی تهذیب و پاکسازی باطن و خالی کردن آن از ملکات و صفات زشت و پرهیز از آنچه سبب اشتغال به دنیا و مانع توجه به عالم غیب میگردد. به عبارتی رساتر، تخلیه عبارت است از حفظ کردن نفس از زیانهای اجتماعی و انفرادی و خود را از مفاسد دنیوی و اخروی بر حذر داشتن.
تحلیه: نفس پس از رسیدن به مقام تخلیه، باید به اخلاق نیکو و صفات پسندیدهای که در نظام اجتماعی و رشد فردی و تکاملش مؤثر است، مزین شود. بنابراین تحلیه نوعی طهارت معنوی است و تا زمانی که بدست نیاید، انسان پاک و طاهر نشده است، اگرچه به طهارت ظاهری متصف باشد. از باب مثال میتوان اتصاف نفس به مرتبه تحلیه را، به تقویت مریض با غذاهای مقوی بعد از بیماری تشبیه کرد. از جمله مواردی که انسان میتواند به واسطه آن نفس خود را پرورش دهد، اموری مانند: مداومت بر ذکر،
نماز شب،
دعا، تقوا،
توکل،
روزه و... است.
تجلیه: تجلیه به معنای تهذیب ظاهر و جلا دادن آن از طریق عمل به دستورات دین است. یعنی نفس انسان، قوا و اعضایش را با مراقبت کامل، مطیع احکام شرع نموده و پیرو دستورات دین گردد. اوامر دین را انجام دهد و از نواهی آن پرهیز کند، تا آثار طهارت در او ظاهر شود.
•
دانشنامه موضوعی قرآن •
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تزکیه»، تاریخ بازیابی ۹۷/۰۱/۱۹ •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تزکیه نفس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۳/۲۱. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.