ترور شخصیت موسی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ترور شخصیت
حضرت موسی علیهالسلام از برنامههای مبارزاتی
فرعون در مقابل او بود، گاهی با نسبت دادن انواع بدی به او گاهی با
دروغگو خواندنش و افتراهای مختلف حضرت موسی علیهالسلام را مورد ترور
شخصیت قرار میدادند.
شخصیت موسی علیهالسّلام از سوی فرعونیان، با نسبت دادن بدیها به وی مورد
ترور قرار میگرفت:
ولقد اخذنآءال
فرعون بالسنین ونقص من الثمرت لعلهم یذکرون• فاذا جآءتهم الحسنة قالوا لنا هـذه وان تصبهم سیئة یطیروا بموسی ومن معه الآ انما طـئرهم عند الله ولـکن اکثرهم لایعلمون.
و ما نزدیکان
فرعون (و
قوم او) را به
خشکسالی و کمبود میوهها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند!
(اما آنها نه تنها
پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و
نعمت) به آنها میرسید، میگفتند: «بخاطر خود ماست.» ولی موقعی که بدی (و
بلا) به آنها میرسید، میگفتند: «از شومی موسی و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست ولی بیشتر آنها نمیدانند!
از ظواهر امر بر میآید که قوم
فرعون وقتی پس از قحط سالی به سال خوشی میرسیده و نعمت و روزی شان فراوان میشده میگفتهاند: این از خود ما است، و مقصودشان این بوده که، ما تا آنجا که به یاد داریم هرگز به قحط سالی دچار نشدهایم، و اگر در گذشته مبتلا به آن خشکسالی شدیم از نحوست موسی بوده است، و اگر این حرف را پس از نجات از قحط سالی زدهاند برای این بوده که تا آن
روز دچار چنین بلائی نشده بودند، و معلوم است که
انسان معمولا وقتی متوجه
ارزش و اهمیت نعمتی میشود که به ضد آن مبتلا بشود. قوم
فرعون هم اگر به قحط سالی دچار نشده بودند پس از نجات و رسیدن به فراوانی نعمت نمیگفتند: این از ما است، گو اینکه طبعا و عادتا بایستی قضیه برعکس اینکه واقع شده بود واقع میشد، به این معنا که بایستی قبل از
تفأل بد به موسی زدن میگفتند: این از ما است، چون وقتی مردمی قحط سالی و بلا را از نحوست شخص معینی میدانند که بر حسب ارتکاز و
عادت دیرینه، نعمت و فراخی
روزی و
رفاه عیش را از خود بدانند، زیرا تا به رفاه و راحت خو نکرده باشند از گرفتاری و بلا آن طور که باید
وحشت نمیکنند، ولیکن همانطور که گفتیم از ظواهر قضیه بر میآید که تفال بد به موسی زدن قبل از گفتن این از ما است بوده.
متهم شدن
موسی علیهالسّلام به دروغگویی از سوی مخالفان، به
انگیزه ترور شخصیت وی بود:
وقال
فرعون یـایها الملا ما علمت لکم من الـه غیری... انی لاظنه من الکـذبین.
فرعون گفت: «اى
جمعیت اشراف! من خدايى جز خودم براى شما سراغ ندارم. (امّا براى تحقيق بيشتر،) ... من
گمان مىكنم او از دروغگويان است!»
ولقد ارسلنا موسی بـایـتنا وسلطـن مبین• الی
فرعون وهـمـن وقـرون فقالوا سـحر کذاب.
ما موسى را با
آیات خود و دليل روشن فرستاديم ...
بسوى
فرعون و
هامان و
قارون ولى آنها گفتند: «او ساحرى بسيار
دروغگو است!»
به هر حال موسی هم مجهز به
منطق عقل بود، و هم کارهای خارق العادهای که نشانه ارتباط او با
عالم ما وراء طبیعت بود انجام میداد، ولی موضعگیری سرکشان فرعونی در مقابل او چیزی جز این نبود که او را متهم به
سحر و
کذب میکردند.
اتهام سحر در برابر آیات و معجزات بود، و
تکذیب در برابر استدلالات منطقی، و این خود
شاهد دیگری است برای تفسیری که در مورد این دو تعبیر برگزیدیم. آری همیشه سردمداران
کفر برای خنثی کردن دلائل
صدق مردان
حق برچسبهای دروغین از این قبیل پیدا میکردند که امروز هم نمونههای فراوانی از آن با
چشم خود میبینیم. قابل توجه اینکه نام سه کس در این آیه آمده است که هر کدام مظهر و سمبل چیزی بودند:
فرعون سمبل
طغیان و سرکشی و حاکمیت
ظلم و جور. هامان مظهر شیطنت و طرحهای شیطانی. و قارون مظهر
ثروتمند یاغی و استثمارگر که برای حفظ ثروت خویش از هیچ کاری ابا نداشت.
به این ترتیب موسی علیهالسلام مامور بود به
ظلم حاکمان بیدادگر، و شیطنت سیاستمداران خائن، و تعدی ثروتمندان مستکبر پایان دهد و جامعهای بر اساس
عدالت و داد از نظر سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بسازد، اما آنها که منافع نامشروعشان در خطر بود سخت به
مقاومت برخاستند.
نسبت ناروای جادوگری به موسی علیهالسّلام یکی دیگر از برنامههای مبارزاتی از سوی فرعونیان برای ترور
شخصیت او بود:
ثم بعثنا من بعدهم موسی بـایـتنآ الی
فرعون وملایه... • قال الملا من قوم
فرعون ان هـذا لسـحر علیم.
سپس بدنبال آنها (
پیامبران پيشين) موسى را با آيات خويش به سوى
فرعون و اطرافيان او فرستاديم... .
اطرافيان
فرعون گفتند: «بى شک، اين ساحرى ماهر و
دانا است!
ولقد اخذنآ أل
فرعون بالسنین ونقص من الثمرت لعلهم یذکرون• وقالوا مهما تاتنا به من ءایة لتسحرنا بها فما نحن لک بمؤمنین.
و ما نزدیکان
فرعون (و
قوم او) را به
خشکسالی و کمبود میوهها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند!
و گفتند: «هر
زمان نشانه و معجزهای برای ما بیاوری که سحرمان کنی، ما به تو
ایمان نمیآوریم!»
ثم بعثنا من بعدهم موسی وهـرون الی
فرعون وملایه بـایـتنا فاستکبروا وکانوا قوما مجرمین• فلما جآءهم الحق من عندنا قالوا ان هـذا لسحر مبین.
قال اجئتنا لتخرجنا من ارضنا بسحرک یـموسی.
قال لهم موسی ویلکم لاتفتروا علی الله کذبا فیسحتکم بعذاب وقد خاب من افتری• قالوا ان هـذن لسـحرن یریدان ان یخرجاکم من ارضکم بسحرهما ویذهبا بطریقتکم المثلی.
قال ءامنتم له قبل ان ءاذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلاقطعن ایدیکم وارجلکم من خلـف ولاصلبنکم فی جذوع النخل ولتعلمن اینآ اشد عذابا وابقی.
قال للملا حوله ان هـذا لسـحر علیم• یرید ان یخرجکم من ارضکم بسحره فماذا تامرون.
قال ءامنتم له قبل ان ءاذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر...
والق عصاک فلما رءاها تهتز کانها جان ولی مدبرا... • فلما جاءتهم ءایـتنا مبصرة قالوا هـذا سحر مبین.
فلما جاءهم موسی بـایـتنا بینـت قالوا ما هـذا الا سحر مفتری وما سمعنا بهـذا فی ءابائنا الاولین• فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا لولا اوتی مثل ما اوتی موسی اولم یکفروا بما اوتی موسی من قبل قالوا سحران تظـهرا وقالوا انا بکل کـفرون.
ولقد ارسلنا موسی بـایـتنا وسلطـن مبین• الی
فرعون وهـمـن وقـرون فقالوا سـحر کذاب.
ولقد ارسلنا موسی بـایـتنا الی
فرعون وملایه فقال انی رسول رب العــلمین• وقالوا یـایه الساحر ادع لنا ربک بما عهد عندک اننا لمهتدون.
وفی موسی اذ ارسلنـه الی
فرعون بسلطـن مبین• فتولی برکنه وقال سـحر او مجنون.
در این
آیات، سخن از نخستین واکنشهای
فرعون و دستگاه او در برابر
دعوت موسی و معجزاتش به میان آمده است.
آیه نخست از قول اطرافیان
فرعون چنین نقل میکند که آنها با مشاهده اعمال خارق العاده موسی فورا وصله
سحر به او بستند، و گفتند این ساحر دانا و کهنه کار و آزمودهای است! (قال الملا من قوم
فرعون ان هذا لساحر علیم).
ولی از آیات
سوره شعراء استفاده میشود که این سخن را
فرعون درباره موسی گفت، قال للملا حوله ان هذا لساحر علیم:
فرعون به اطرافیان خود
گفت این مرد ساحر دانایی است. اما این دو آیه هیچگونه منافاتی با هم ندارند، زیرا بعید نیست که این سخن را نخست
فرعون گفته باشد، چون همه چشمها به دهان او دوخته شده بود سپس اطرافیان
متملق و چاپلوسش که هیچ هدفی جز ارضای رئیس خود نداشتند، و چشمشان همواره به دهان و
قیافه و اشاره او دوخته شده است، سخن او را تکرار کردند و یک
زبان گفتند: صحیح است، این
مرد ساحر آزمودهای است، این برنامه اختصاص به
فرعون و اطرافیان او ندارد، بلکه درباره همه ستمگران
جهان و کارگردانان آنها
صادق است.
اکنون ببینیم
فرعون طغیانگر،
مستکبر و
لجوج در برابر موسی و معجزات او چه گفت، و او را چگونه(طبق معمول همه زمامداران زورگو)
متهم ساخت؟
گفت: ای موسی! آیا آمدهای که ما را از سرزمین و وطنمان با سحرت بیرون کنی؟! (قال ا جئتنا لتخرجنا من ارضنا بسحرک یا موسی): اشاره به اینکه: ما میدانیم مساله
نبوت و دعوت به
توحید، و ارائه این معجزات همگی
توطئه برای غلبه بر
حکومت و بیرون کردن ما و
قبطیان از سرزمین آباء و اجدادمان است، منظور تو، نه دعوت به توحید است و نه نجات بنی اسرائیل، منظور حکومت است و سیطره بر این سرزمین و بیرون راندن مخالفان!.
این
تهمت درست همان حربهای است که همه زورگویان و استعمارگران در طول
تاریخ داشتهاند که هرگاه خود را در خطر میدیدند، برای تحریک مردم به نفع خود، مساله خطری که مملکت را تهدید میکرد، پیش میکشیدند مملکت یعنی حکومت این زورگویان و موجودیتش یعنی موجودیت آنها! بعضی از مفسران معتقدند که اصلا آوردن بنی اسرائیل به
مصر و نگهداری آنها در این سرزمین، تنها برای استفاده از نیروی
کار آنها در شکل بردگان نبود بلکه در عین حال میخواستند، آنها که قومی نیرومند بودند
قدرت پیدا نکنند مبادا تبدیل به کانون خطری شوند، دستور کشتن پسران آنها نیز تنها به خاطر
ترس از
تولد موسی نبود، بلکه برای جلوگیری از قدرت و
قوت آنها بود، و این کاری است که همه قلدران انجام میدهند، بنابراین بیرون رفتن بنی اسرائیل طبق خواسته موسی یعنی قدرت یافتن این
ملت، و در این صورت تاج و تخت
فراعنه به خطر میافتاد. نکته دیگر اینکه در همین عبارت کوتاه،
فرعون، موسی را متهم به سحر کرد، همان اتهامی که به همه
پیامبران در برابر معجزات روشنشان زدند.
قال الملا من قوم
فرعون ان هذا لساحر علیم، خدای تعالی در اینجا کلام
فرعون را نقل نکرده که او در این هنگام چه گفته، بلکه گفتگویی را که بزرگان قومش با یکدیگر داشتهاند نقل کرده، و از آن چنین بر میآید که این بزرگان در هر امر مهمی
مجلس شور تشکیل داده و با یکدیگر شور میکردهاند و آنچه را که به اتفاق تصویب میکردند به نظر
فرعون میرساندهاند تا او آن را به مرحله اجراء در آورد. درباره این
معجزه هم با هم
مشورت کردند و رای نهایی خود را چنین اظهار کردند که: ان هذا لساحر علیم، این
مرد به
یقین ساحری است
استاد که مساله
رسالت را بهانه کرده تا بدین وسیله
بنی اسرائیل را از چنگ ما نجات داده و آنان را مستقل کرده و به دستیاری آنان شما را از سرزمینتان بیرون کند و
دین و
طریقت شما را هم باطل سازد.
فتولی برکنه و قال ساحر او مجنون، کلمه تولی، از
مصدر تولی است، که به معنای اعراض است. و حرف باء در جمله برکنه، بای مصاحبت است. و منظور از رکن
فرعون، جنود او است، هم چنان که آیه بعدی نیز این معنا را تایید میکند. و معنای آیه این است که:
فرعون با لشکریانش از موسی روی گردانده دعوتش را نپذیرفتند.
و قال ساحر او مجنون، یعنی
فرعون یک بار گفت که موسی مجنون است، که
حکایت این گفتارش در آیه، ان رسولکم الذی ارسل الیکم لمجنون
آمده، و یک بار دیگر گفت که وی ساحر است، و حکایت این تهمتش در آیه، ان هذا لساحر علیم
آمده است.
نسبت ناروای
جنون به
موسی علیهالسلام، با هدف ترور
شخصیت آن حضرت نمونه دیگر مبارزه فرعونیان علیه او بود:
قال ان رسولکم الذی ارسل الیکم لمجنون.
(
فرعون) گفت: «پیامبری که بسوی شما فرستاده شده مسلما دیوانه است!»
فتولی برکنه وقال سـحر او مجنون.
اما او با تمام وجودش از وی روی برتافت و گفت: «این
مرد یا ساحر است یا دیوانه!»
فرعون به
موسی علیهالسّلام بر چسب دیوانگی میزند و او را
تهدید به
زندان میکند، قال ان رسولکم الذی ارسل الیکم لمجنون، این جمله،
حکایت کلام دوم
فرعون است، که از در هوچیگری و
مسخره،
رسالت او را به حاضرین نسبت داد و گفت رسولی که نزد شما فرستاده شده، چون خواست بگوید شان من اجل است از اینکه رسولی نزد من فرستاده شود، در نهایت هم به او نسبت دیوانگی داد، که چرا گفت: پروردگار شما و پروردگار شما و پروردگار پدران گذشته شما... و اگر این گفتار وی را تشریح کنیم چنین میشود که گویا خواسته است بگوید: این
مرد دیوانه است، برای اینکه سخنانش آشفته است و
حکایت میکند از اینکه نیروی تعقلش پریشان و آشفته شده، برای اینکه میگوید: من رسول رب العالمینم و چون میپرسم رب العالمین چیست؟ دوباره همان رب العالمین را با عبارتی دیگر تکرار میکند و وقتی از سخن او
تعجب میکنم، دوباره گفتار خود را
تفسیر کرده میگوید: رب شما و پدران گذشته شما.
افترای برادرکشی به موسی علیهالسّلام از سوی
بنی اسرائیل، به انگیزه ترور شخصیت آن حضرت نیز نمونه دیگر مبارزه با وی بود:
یـایها الذین ءامنوا لاتکونوا کالذین ءاذوا موسی فبراه الله مما قالوا وکان عند الله وجیها.
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! همانند کسانی نباشید که موسی را
آزار دادند و خداوند او را از آنچه در
حق او میگفتند مبرا ساخت و او نزد خداوند، آبرومند (و گرانقدر) بود!
در احتمالی منظور از «فبراه الله» تبرئه موسی علیهالسّلام از
قتل برادر خویش (
هارون علیهالسلام) است.
به دنبال بحثهایی که پیرامون
احترام مقام
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و ترک هرگونه
ایذاء نسبت به آن حضرت در آیات گذشته آمد، در اینجا روی سخن را به
مؤمنان کرده میگوید: ای کسانی که
ایمان آوردهاید مانند کسانی نباشید که موسی را
اذیت و آزار کردند، اما
خدا او را از همه نسبتهای ناروا مبرا و پاک نمود، و او در پیشگاه خدا آبرومند و بزرگ منزلت بود (یا ایها الذین آمنوا لا- تکونوا کالذین آذوا موسی فبراه الله مما قالوا و کان عند الله وجیها).
انتخاب موسی از میان تمام پیامبرانی که مورد ایذاء قرار گرفتند بخاطر آن است که موذیان
بنی اسرائیل بیش از هر پیامبری او را آزار دادند، بعلاوه آزارهایی بود که بعضا شباهت به ایذاء
منافقان نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
اسلام داشت.
در اینکه منظور از ایذاء موسی علیهالسلام در اینجا چیست؟ و چرا
قرآن آن را به صورت سربسته بیان کرده؟ در میان مفسران گفتگو است، و احتمالات گوناگونی در تفسیر آیه دادهاند از جمله:
۱. طبق روایتی موسی علیهالسلام و
هارون علیهالسلام بر فراز
کوه رفتند و هارون بدرود
حیات گفت،
شایعه پراکنان بنی اسرائیل
مرگ او را به موسی علیهالسلام نسبت دادند، خداوند
حقیقت امر را روشن ساخت و مشت شایعه سازان را باز کرد.
۲. چنان که مشروحا در ذیل آیات اخیر
سوره قصص آوردیم
قارون حیلهگر برای اینکه
تسلیم قانون زکات نشود، و
حقوق مستمندان را نپردازد، توطئهای چید که
زن بدکارهای در میان
جمعیت برخیزد و موسی علیهالسلام را
متهم به روابط نامشروع با خود کند که به
لطف الهی نه تنها این
توطئه مؤثر نیفتاد بلکه همان
زن به پاکی موسی علیهالسلام و توطئه قارون گواهی داد.
۳. گروهی از دشمنان موسی علیهالسلام او را
متهم به
سحر و
جنون و
دروغ بستن بر خدا کردند، اما خداوند به وسیله معجزات باهرات او را از این نسبتهای ناروا مبرا ساخت.
۴. جمعی از جهال بنی اسرائیل او را متهم به داشتن پارهای از عیوب جسمانی مانند
برص و غیر آن کردند، زیرا او به هنگامی که میخواست
غسل کند و خود را شستشو دهد هرگز در برابر دیگری
برهنه نمیشد، اما روزی هنگامی که میخواست در گوشهای دور از جمعیت غسل کند
لباس خود را بر قطعه سنگی گذاشت اما
سنگ به حرکت درآمد و لباس موسی را با خود برد، و بنی اسرائیل
بدن او را دیدند که هیچ
عیب و نقصی نداشت!
۵. بهانه جوئیهای بنی اسرائیل یکی دیگر از عوامل آزار موسی علیهالسلام بود گاه تقاضا میکردند خدا را به آنها نشان دهد، گاه میگفتند غذای یک نواخت (من و سلوی) برای ما مناسب نیست، و گاه میگفتند ما حاضر نیستیم وارد
بیت المقدس شویم و با
عمالقه بجنگیم، تو و پروردگارت بروید و آنجا را فتح کنید تا ما وارد شویم؟
اما آنچه نزدیکتر به معنی آیه است اینست که آیه شریفه یک
حکم کلی و جامع را بیان میکند، زیرا بنی اسرائیل از جنبههای مختلف موسی علیهالسّلام را ایذاء کردند، ایذاءهایی که بی شباهت به آزار بعضی از مردم
مدینه نسبت به
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نبود، و مانند پخش شایعات و نقل اکاذیب و نسبت ناروایی که به
همسر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دادند و خرده گیریهایی که در مورد
ازدواج پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با
زینب داشتند و مزاحمتهایی که در
خانه او و یا به هنگام
صدا زدن نامؤدبانه نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ایجاد میکردند.
ترور شخصیت موسی علیهالسّلام از سوی
فرعون با افترای افسون شدن به وی بود:
ولقد ءاتینا موسی تسع ءایـت بینـت فسـل بنی اسرءیل اذ جآءهم فقال له
فرعون انی لاظنک یـموسی مسحورا.
ما به موسی نه
معجزه روشن دادیم پس از بنی اسرائیل
سؤال کن آن
زمان که این (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟!
فرعون به او گفت: «ای موسی! گمان میکنم تو
دیوانه (یا ساحری)!»
در
آیات مورد بحث در
حقیقت نمونهای از این صحنه را در امتهای پیشین بیان میکند که چگونه انواع خارق عادات و معجزات را دیدند و باز هم
بهانه گرفتند و
راه انکار را هم چنان ادامه دادند. در آیه نخست میگوید: ما به موسی نه آیه و نشان روشن دادیم (و لقد آتینا موسی تسع آیات بینات).
اين آيات عبارتند از:
عصا،
ید بیضاء ،
طوفان،
ملخ، يک نوع آفت نباتى به نام قمّل، فزونى
قورباغه،
خون،
خشکسالی، كمبود ميوهها.
سپس برای تاکید بیشتر اضافه میکند: اگر مخالفانت حتی این موضوع را انکار کنند برای
اتمام حجت به آنها، از
بنی اسرائیل سؤال کن که در آن
زمان که این آیات به سراغشان آمد چگونه بودند (فسئل بنی اسرائیل اذ جاءهم) ولی با این حال
فرعون گردنکش
جبار و طغیانگر نه تنها
تسلیم نشد بلکه موسی را
متهم به
ساحر بودن و یا دیوانه بودن کرد و گفت: من
گمان میکنم ای موسی تو ساحر یا دیوانهای. (فقال له
فرعون انی لاظنک یا موسی مسحورا) در بیان معنی مسحور مفسران دو
تفسیر گفتهاند بعضی آن را به معنی ساحر دانستهاند به
شهادت آیات دیگر
قرآن که میگوید
فرعون و فرعونیان همه جا او را متهم به ساحر بودن کردند، و آمدن
اسم مفعول به معنی
فاعل در
لغت عرب شبیه و نظیر دارد مانند: مشئوم به معنی شائم، کسی که مایه بدبختی است، و میمون به معنی یامن، کسی که مایه خوشبختی است ولی جمعی دیگر از مفسران مسحور را به همان معنی مفعولی وا گذاشتهاند، به معنی کسی که
سحر در او اثر گذاشته، چنان که از آیه ۳۹
ذاریات استفاده میشود که هم نسبت سحر به او دادند هم جنون.
به هر حال این روش همیشگی مستکبران است که مردان الهی را بخاطر نوآوریها، و حرکت بر ضد مسیر جامعههای
فاسد، و همچنین نشاندادن خارق عادات متهم به سحر و یا جنون میکردند، تا در افکار مردم ساده
دل نفوذ کنند و آنها را از گرد
پیامبران پراکنده سازند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۵۳۲، برگرفته از مقاله «ترور شخصیت موسی». مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲۹، ص۳۶۸، برگرفته از مقاله «ترور شخصیت موسی».