ترجمه فارسی در دوره معاصر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نهضت ترجمه در
ایران ريشهای تاريخی دارد. ايرانيان برای كسب
دانش و فنون مختلف در دورههای تاريخی از طريق ترجمه با
علوم ساير ملتها آشنا شده و سپس خود دست به
ابتکار میزدند. مهمترين دورهای كه جريان ترجمه توانست تاثير بسياری در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران داشته باشد، نهضت ترجمه در دوره
معاصر با
رشد کمی و کیفی در
صنعت چاپ و
نشر و تاسیس مراکز تخصصی ترجمه و
تالیف کتاب میباشد.
در دوره
قاجار در فاصله سالهای ۱۲۱۰ تا ۱۳۴۴ شمسی، نخستین کوششهای جدّی برای
اقتباس اندیشه جدید غربی در
ایران، آغاز گردید.
در حقیقت نخستین تلاش جدی برای
اقتباس اندیشه جدید غربی در ایران مربوط به عهد
فتحعلی شاه (۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) است، گرچه ظاهراً قدیمیترین سندِ
ترجمه از «لَتینی و فرنگ» به
فارسی، بدایع الهندسه در لوح حلزون است که نسخهای از آن متعلق به
سال ۱۱۱۱ هجری است.
در دوره فتحعلی شاه که از یک سو فرستادگان کشورهای اروپایی بخصوص
فرانسه بیش از گذشته به
دربار ایران آمد و شد داشتند و از سوی دیگر،
سپاه ایران به رغم
کوشش بسیار در جنگهای مرزی با
روسیه (دور اول؛ ۱۲۱۸ـ ۱۲۲۸، دور دوم؛ ۱۲۴۱ـ۱۲۴۳) ناکام مانده بود، رفتهرفته برخی دولتمردان به بیسامانی اوضاع و
عقبماندگی ایران پی بردند و درصدد چارهجویی برآمدند. عباسمیرزا (۱۲۰۳ـ۱۲۴۹)،
نایب السلطنه و
سردار سپاه ایران، و وزیرش قائممقام اول، همچون
عثمانیان در دوره اصلاحات
سلطان سلیم سوم (۱۲۰۳ـ۱۲۲۳/ ۱۷۸۹ـ۱۸۰۷)، با
اصلاح سپاه و ترجمه آثار فرانسوی در باب لشکر آرایی و
توپخانه، گام اول را به سوی
مدنیت غربی برداشتند.
ترجمههای اولیه را
مستشاران و هیئتهای نظامی فرانسوی و
انگلیسی، تاجران و مبلّغان مذهبی اروپایی و
ارمنی، محصلان و گروههای ایرانی بازگشته از
اروپا و
هندوستان و
عثمانی، انجام میدادند،
از جمله به فرمان عباسمیرزا کتابهای نظامی
گیبرت و آییننامههای
مانور پیاده نظام ترجمه شد.
او همچنین به
مطالعه تاریخ تحولات و پیشرفتهای اروپا و
انحطاط کشورهای هم
سرنوشت با ایران
علاقه داشت؛ از این رو بهدستور وی، محمد رضی تبریزی حوادثنامه (تاریخ جنگهای
ناپلئون با دولتهای
اتریش و
روسیه در ۱۲۲۰/ ۱۸۰۵ـ۱۸۰۶) را در ۱۲۲۲ از
ترکی عثمانی به فارسی ترجمه کرد.
جیمز کمل نیز در ۱۲۲۸ تاریخ
اسکندر را گردآوری و ترجمه کرد و به نایبالسلطنه تقدیم نمود.
ابتکار دیگر عباسمیرزا
اعزام دانشجو به اروپا بود. یکی از این دانشجویان، میرزا رضا مهندس بود که دو اثر تاریخی به نامهای تاریخ
پطرکبیر و
شارل دوازدهم، هر دو تألیف ولتر، را به سفارش عباسمیرزا از متنی انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. این آثار افزون بر گزارش وقایع، حاوی تحلیلهای
فلسفی و اجتماعیاند و از طریق آنها ایرانیان برای نخستین بار با نمونههایی از
تاریخنگاری علمی آشنا شدند.
دو ترجمه مذکور به همراه تاریخ اسکندر در ۱۲۶۳ در یک مجلد چاپ شدند.
به
عقیده پولاک، این ترجمهها در دوره
محمد شاه (۱۲۵۰ـ۱۲۶۴) صورت گرفته است. در مؤخره
چاپ سنگی ۱۲۶۳ مترجم این آثار موسی جبرئیل و
زبان مبدأ آنها فرانسوی دانسته شده است.
میرزا رضا مهندس، به سفارش عباسمیرزا، بخش نخست تاریخ تنزل و خرابی
دولت روم اثر ادوارد گیبون (متوفی ۱۲۰۹/ ۱۷۹۴) را نیز در ۱۲۴۷ ترجمه کرد.
این اثر نه تنها مایه
عبرت شاه و
درباریان نشد، بلکه
چاپ آن ممنوع گردید و ترجمه آن ناتمام ماند.
نخستین آثار علمی نیز در همان ایام به فارسی در آمد. در
پزشکی جدید، میرزامحمدبن عبدالصبور خویی تعلیمنامه در اعمال آبلهزدن، نوشته کرمیک (
پزشک عباسمیرزا)، را از انگلیسی ترجمه کرد که در ۱۲۴۵ در باسمهخانه دارالسلطنه
تبریز چاپ شد.
در
کیهان شناسی جدید نیز مختصری از قواعد
کاپرنیکس (
کوپرنیک) با شرح نیوتان (
نیوتن) ترجمه و منتشر گردید.
مشهورترین ترجمه این دوره، تاریخ
ناپلئون اول اثر والتر اسکات فرانسوی است که میرزارضا تبریزی (ظاهراً همان میرزارضا مهندس) در ۱۲۵۳ آن را از متن انگلیسی به فارسی برگرداند،
اما ناطق این کتاب را ترجمه ریشارخان فرانسوی دانسته است.
در دوره محمدشاه اعزام دانشجو به خارج و ترجمه آثار اروپایی کمابیش ادامه یافت.
در این دوره دربار ایران به راهنمایی ریشارخان فهرستی از آثار اروپایی فراهم آورد و
سفیر ایران در فرانسه را مأمور تهیه آن آثار کرد. این فهرست حاوی ۴۷ اثر مهم فرنگیان در
فلسفه،
اقتصاد، تاریخ،
علوم طبیعی و
فنی، نقشههای جغرافیایی و نمونَک (ماکِت)
قطار و
راه آهن و
کشتی بخار و
ماشین بخار بود.
در میان این سفارشها، آثار بسیار مهمی وجود داشت که عرضه آنها به
جامعه آن
روز ایران، میتوانست مقدمه انقلابی علمی و فرهنگی باشد، از جمله
دایره المعارف ۳۵ جلدی فرانسوی اثر نویسندگان
عصر روشنگری، مجموعه آثار
پاسکال و
دکارت و
سیسموندی. ظاهراً بخش عمدهای از این آثار به ایران نرسید و پس از سالها، بیش از یک دو اثر از آن مجموعه ترجمه نشد.
در دوره
ناصرالدین شاه (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳)، با تأسیس «دستگاه مترجمان دولتی» و
دار الفنون و
دار الترجمه ناصری، ترجمه آثار اروپایی برای نخستین بار انسجام و سامان یافت.
گسترش مناسبات با دولتهای خارجی،
امیرکبیر را به
استخدام و
تربیت مترجم واداشت. او در دستگاه مترجمان دولتی، برخی از فرنگیان و ایرانیان
مسیحی و تحصیل کردگان
مسلمان را به کار گماشت، از جمله ادوارد برجیس، آندره نمساوی، جان داوود، میرزا ملکمخان، میرزا ابراهیم، نظر آقا (یمینالسلطنه)، یحییخان (مشیرالدوله)، میرزامحسن، میرزاآقا تبریزی، میرزامحبعلی یکانلو، میرزاعبدالرسول، میرزا زکی مازندرانی، محمدقلیخان، محمدرضاخان کاشانی، محمدحسنخان قاجار.
این مرکز
فعالیت ممتازی در ترجمه آثار اروپایی نداشت اما کسانی که در آن فعالیت میکردند بعدها در مراکز دیگر به کار ترجمه پرداختند.
تأسیس دارالفنون در ۱۲۶۸ و استفاده از استادان خارجی در آن، موجب شد که علاوه بر ترجمه
شفاهی درسْگفتارهای معلمان، برخی کتابهای درسی نیز برای استفاده دانشجویان ترجمه و منتشر شود. در مدرسه نظامی و مدرسه سیاسی نیز چنین کوششهایی معمول بود
حجم کتابهایی که در دوره امیرکبیر از اروپا وارد ایران شد، در خور توجه است؛ مثلاً ۲۹۳ کتاب و ۳۲۳
نقشه جغرافیایی در ۱۲۶۵ از فرانسه به ایران رسید و شماری از آنها ترجمه شد.
تاریخ دقیق تأسیس دارالترجمه ناصری معلوم نیست. این دارالترجمه، زمانی همچون دارالفنون و دارالطباعه و دارالتألیف، از ادارات
وزارت علوم و
تجارت بود، اما پس از
ذیحجّه ۱۳۰۰ ــ که به
فرمان ناصرالدین شاه مترجمان همه وزارتخانهها به این مرکز پیوستند و «مجلس دارالترجمه» افتتاح شد ــ
استقلال و اهمیت دارالترجمه بیشتر گشت.
از ۱۲۸۷ تا ۱۳۱۳، محمد حسن خان صنیع الدوله (بعدها ملقب به اعتمادالسلطنه)، که بر زبان فرانسه مسلط بود،
ریاست دارالترجمه را برعهده داشت. او مترجمانی از زبانهای
عربی،
ترکی،
اردو،
هندی و نیز زبانهای اروپایی به کار گمارد.
کلاسهای عمومی
آموزش زبان فرانسه،
انگلیسی،
روسی و ترکی عثمانی در دارالترجمه دولتی به صورت
رایگان برگزار میشد.
تعداد زبان آموزان این مرکز در سه ماه آغاز کار به شصت تن رسید،
اعتمادالسلطنه گاهی مترجمان و کتابهای ترجمه شده را نزد شاه میبرد تا مترجمان مورد
التفات قرار گیرند.
در سال ۱۳۰۲
مجلس وزرا
بودجه دارالترجمه را صد تومان در ماه مقرر کرد، اما شاه از پرداخت این
مبلغ اکراه داشت و همان انعامهای گاه و بیگاه را کافی میدانست. بهگفته اعتمادالسلطنه، در همان زمان سلطان عثمانی سالانه سه هزار
لیره (نود هزار تومان) صرف روزنامهای فرنگی زبان میکرد.
اعتمادالسلطنه در ۱۳۱۰ معترض شد که طی ده سال، سالانه هزار
تومان از
سرمایه خود خرج دارالترجمه کرده است و مترجمان او در این مدت بیش از هزار کتاب و کتابچه ترجمه نمودهاند.
از جمله وظایف این مترجمان گردآوری روزنامههای خارجی و ترجمه برخی
اخبار و مطالب آنها بود.
این کار ادامه کوششهایی بود که امیرکبیر در تهیه گزارشهایی با عنوان ترجمه
روزنامه فرنگستان
آغاز کرده بود. ۶۱ گزارشنامه از این دست در مجموعه نسخههای خطی
کتابخانه ملی موجود است.
پس از
در گذشت اعتمادالسلطنه و ناصرالدینشاه، کار دارالترجمه و دارالطباعه ناصری راکد شد، اما مترجمان در
مطبوعات و مراکز دیگر
فعالیت میکردند.
در سال ۱۳۱۶ شمشی گروهی از دانشوران عصر مظفری، «شرکت ترجمه و طبع کتاب» را برپا کردند. این شرکت که نخستین مرکز خصوصی ترجمه بود، در
اطلاعیه فروش سهام خود با اشاره به
اهمیت کتاب در اصلاح امور
مملکت، برنامه و هدفش را چنین اعلام کرد: عرضه چاپهای خوب و پاکیزه از کتابهای گذشتگان با
قیمت مناسب و ترجمه و
تألیف کتابهای جدید حاوی
علوم و
اطلاعات تازه.
میرزا محمدحسین فروغی و فرزندش محمدعلی فروغی و محمد قزوینی از مترجمان و مؤلفان این
شرکت بودند.
نمایه موضوعی ترجمههای دوره قاجار، موجود در مجموعه نسخههای خطی
کتابخانه ملی به رغم کاستیهایش، وضع کلی ترجمهها را از عهد عباسمیرزا تا انقلاب مشروطه نشان میدهد. بسیاری از ترجمههای این دوره به چاپ نرسیده و شمارش نسخههای خطی برای
پژوهش آماری در این باب راهگشاتر از رجوع به آثار چاپ شده است.
بیشترِ ۳۲۷ ترجمه مربوط به این دوره به ناصرالدینشاه اهدا شده و
ذوق و
سلیقه او در انتخاب موضوع ترجمهها تأثیر بسیار نهاده است، چنانکه
سفرنامه و
سرگذشتنامه و کتابهای تاریخی و جغرافیایی، بیش از نیمی از این مجموعه را تشکیل میدهند. به
احتمال بسیار، انتشار این آثار تأثیر فراگیرتری در دگرگونی افکار اجتماعی میگذاشت، بهطوری که برخی مترجمان، بهترین وسیله
نشر فرهنگ جدید را ترجمه احوال مردم و اوضاع شهرهای کشورهای خارجی میدانستند،
اما اغلب فقط شاه و درباریان خواننده این آثار بودند.
ترجمههای به جا مانده از دوره قاجار نشان میدهد که در عهد ناصری ترجمه متون تاریخی و جغرافیایی، برای آگاهی از وقایع سیاسی
جهان،
رواج بیشتری داشته است. کتاب جهان نمای جدید یا جغرافیای کره را جان داوود ارمنی گردآوری و ترجمه کرد و چون
نثر فارسیاش خوب نبود، میرزامحمدحسین فراهانی آن را نگاشت. این کتاب که به درخواست امیرکبیر در دورهای که وزیر نظام
سفارت عثمانی بود، تألیف شد تا مدتها بهترین اثری بود که اطلاعات عمومی بسیار دقیقی در باره کشورهای جهان در
اختیار فارسی زبانان قرار میداد.
پس از صدارت امیرکبیر تا
انقلاب مشروطه ترجمه کتابهای تاریخی، بویژه ترجمه آثاری در باره انقلابهای
ضد استبدادی، ادامه یافت. بهدستور امیرکبیر برای مطالعه ناصرالدینشاه، تاریخ مفصّل فرانسه در دو جلد به انشای میرزاشفیع منشی به فارسی در آمد.
برخی ترجمههای دیگر عبارتاند از:
۱- تاریخ
انقلاب کبیر فرانسه در سه جلد، ترجمه یوسف مرتضوی تبریزی در ۱۳۳۱ که از ترجمههای خوبِ دوره قاجار است.
۲- تاریخ فردریک گیوم، در باره انقلاب
پروس و
آلمان از ۱۲۰۹ تا اوایل قرن چهاردهم/ ۱۷۹۴ تا اواخر قرن نوزدهم اثر بوسوئه، ترجمه محمدطاهرمیرزا، چاپ تهران ۱۳۱۷؛
۳- هانری چهارم اثر الکساندر دوما، ترجمه میرزامحمد امیندفتر از عربی، چاپ تهران ۱۳۲۳؛
شورش روسیه، مؤلف نامعلوم، ترجمه سیدعبدالحسین کرمانی از عربی، که در ۱۳۲۶ مخفیانه، بهصورت جزوه منتشر شد. این ترجمه در
شوال ۱۳۲۷ به صورت کتاب چاپ شد و از جمله آثاری بود که بر
نهضت مشروطه تأثیر درخور توجهی نهاد.
از دیگر ترجمههای مهم این دوره،
حقوق بینالملل برگردان میرزامحبعلی یکانلو در ۱۲۶۹ از روی ترجمه ترکی اوطوقار در ۱۲۶۳
و کونستیتوسیون
دولت عثمانی ترجمه میرزا هاراطون در ۱۲۹۴ است. این اثر که حاوی قرار تنظیمات دولت عثمانی در ۱۱۹ فقره است، سی سال پیش از صدور فرمان مشروطیت ترجمه شد.
اگرچه ناصرالدین شاه به آن اعتنایی نکرد. پیش از آن نیز میرزایوسف مستشارالدوله (متوفی ۱۳۱۳)، شارژ دافر (کاردار) ایران در پاریس، خلاصهای از نخستین
قانون اساسی فرانسه را در نوزده اصل و با نام رساله یک کلمه به فارسی درآورده و به
زعم خود آن را با
آیات و
روایات اسلامی مشروع و
مستدل ساخته بود.
این کتاب در ۱۲۸۷ منتشر شد و سالها در محافل فکری و سیاسی ایران مورد توجه بود، از این رو در اوایل سده چهاردهم به فرمان ناصرالدین شاه مترجم را دستگیر کردند و رساله را آنقدر بر فرقش کوفتند که چشمهایش
آب آورد.
آنچه ناصرالدین شاه در این گونه آثار تحمل نمیکرد، یکسان بودن
قانون برای شاه و
گدا و
رعیت و لشکری بود و گرنه او نیز
اندیشه آشتی دادن ترقیهای
تمدن غربی با
اسلام را میپسندید؛ چنانکه در ۱۲۸۷ به
فرمان وی، علیبن رضای نامهنگار، «سواره دوکنستانتی نوپل و نامه او به علیپاشا صدراعظم عثمانی» اثر میسْمِر را از فرانسه و انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. این کتاب شامل مباحثی در
حقانیت اسلام و
راز ترقی غربیها و سرانجام سازگاری اسلام با تمدن غربی است.
آثاری از این دست، ادبیات سیاسی ـ اجتماعی نهضت مشروطه را شکل بخشیده است.
برخی رمانهای تاریخی فرانسوی نیز به همین منظور انتخاب میشد، از جمله:
۱- لویی چهاردهم و
قرن و عصرش اثر الکساندر دوما، ترجمه محمدطاهر میرزا، چاپ تهران ۱۳۱۵؛
۲- سرگذشت کنتس دوپاری
معشوقه لوئی پانزدهم، ترجمه نظمالدوله ابوتراب نوری، در چهار جلد، چاپ تهران دهه ۱۳۲۰؛
۳-
بوسه عذرا یا
مجسمه برنزی اثر جُرج رنولدز، ترجمه سیدحسین صدرالمعالی، تصحیح ذکاءالملک فروغی.
رمان روشنگرانه اخیر در ۱۳۱۱ ترجمه شد ولی تا ۱۳۲۶ اجازه چاپ نیافت. امینالدوله در نامهای به مترجم این کتاب گفته است که
غرض از انتخاب قالب رمان برای
نقد استبداد، پوشیده داشتن منظور در
کنایات و
استعارات و جدّ و
هزل و جلوه دادن مطلب همچون افسانهای بیاصل، برای موافق افتادن آن با
مزاج پادشاه وقت بوده است.
گذشته از این، برخی مترجمان ایرانی تلقی خاصی از رمان داشتند و آن را تنها نوع ادبی میدانستند که ضمن سرگرم کردنِ خواننده، میتواند موجب
توسعه و ارتقای
فرهنگ و فراگیر شدن
آموزش در ایران شود.
در این دوره آشنایی مترجمان با فرهنگ و ادبیات غربی اندک بود، به همین دلیل ترجمهای از آثار برخی نویسندگان قرن دوازدهم و سیزدهم؛ هجدهم و نوزدهم همچون
بالزاک،
دیکنز،
تولستوی،
داستایوفسکی،
تورگنیف و
استاندال نمییابیم. با این همه برخی از مشهورترین آثار ادبی ترجمه شده در این دوره عبارت بودند از:
۱- دون کیشوت اثر سروانتس، ترجمه ماردروس داوود خانف، معلم روسی دارالفنون
۲- اتللو اثر شکسپیر، ترجمه ابوالقاسمخان ناصرالملک قرهگزلو؛
۳- تیرهبختان (بینوایان) اثر ویکتور هوگو، ترجمه یوسف اعتصامالملک؛
۴- سرگذشت حاجی بابا اصفهانی اثر جیمز موریه، ترجمه میرزا حبیب اصفهانی؛
۵- برخی آثار
الکساندر دوما همچون کنت مونت کریستو، سه تفنگدار، ملکه مارگو، هر سه ترجمه محمدطاهرمیرزا.
۶- سرانجام باید از ترجمه هزار و یک
شب نام برد که ملا عبداللطیف طسوجی آن را در ۱۲۵۹ از
عربی به فارسی برگرداند و سروش اصفهانی اشعار عربی آن را به
نظم فارسی درآورد.
خوشنویسی و
کتابآرایی این اثر در مجمع الصنایع ناصری، آن را از آراستهترین نسخخطی دوره قاجار ساخته است.
علاوه بر آن ارزش ادبی ترجمه هزار و یک شب به حدی است که برخی صاحبنظران آن را همراه با سرگذشت حاجیبابا اصفهانی و ژیل بلاس
و اتللو، چهار ترجمه برجسته ادبی دوره قاجار میدانند.
از سال ۱۳۱۷ تا ۱۳۴۰، طبق برآورد بالائی حدود شصت رمان ترجمه و چاپ شد.
در باره نخستین نمایشنامهای که به فارسی برگردانده شد، اطلاع چندانی در دست نیست. به نوشته هرمان اته، در ۱۲۴۴ نمایشنامهای به نام
انعام زن، در تهران اجرا شد. گذشته از این اثر،
گزارش مردم گریز (میزانتروپ) اثر مولیر، ترجمه میرزاحبیب اصفهانی (چاپ
استانبول ۱۲۸۶) را میتوان نخستین
نمایشنامه ترجمه شده به فارسی دانست.
طبیب اجباری،
عروس و
داماد، و عروسی جنابمیرزا (با اقتباس از عروسی
اجباری)، هر سه نوشته مولیر، نیز در دوره ناصری و مظفری به فارسی ترجمه شدند.
ویژگی درخور توجه این چهار ترجمه آن است که در همه آنها وقایع و شخصیتها و حتی مَثلها و
اصطلاحات کاملاً شرقی شدهاند.
در
علوم طبیعی نیز آثاری تأثیرگذار مبتنی بر اندیشه جدید غربیان ترجمه و تألیف شد. در ۱۲۸۷، یازده سال پس از انتشار اصل انواع بنابر
انتخاب طبیعی داروین،
میرزاتقیخان کاشانی (طبیب و معلم دارالفنون) خلاصهای از این نظریه را از روی شرحهای سادهتر اثر داروین به فارسی درآورد و نام آن را جانورنامه گذاشت. او که از تصریح به موضوع اصلی کتاب (
نظریه تبدل انواع)
ابا داشت، در مقدمه نوشت که نیتش از تحریر کتاب، معرفی «جنبندگان زهرناکِ مملکت پارسیان» است.
در کیهان شناسی نیز فلک السعاده اثر اعتضادالسلطنه در ۱۲۷۸ منتشر شد. اعتضادالسلطنه یک سال پیش از تألیف این کتاب، سبب شده بود حکمی مبنی بر
اجبار منجمان به حذف
خرافات تنجیمی از حاشیه تقویمها صادر شود. وی در این کتاب بر پایه تحقیقات نیوتنی، درصدد باطل ساختن
هیئت بطلمیوسی و ابطال
اعتقاد به احکام نجوم بر آمد
در این زمینه عبدالرحیم طالبوف نیز کتاب هیئت جدیده اثر فلاماریون را از ترجمهای روسی به فارسی برگرداند و در ۱۳۱۲ در استانبول به چاپ رساند.
از دیگر نتایج درخور توجه
نهضت ترجمه در
دوره معاصر، گذاشتن
علایم سجاوندی در نوشتههاست. بهگزارش پولاک، تا عهد ناصری بهکار بردن علایم سجاوندی مرسوم نبود و خواندن ترجمه فارسی کتاب مقدّس چاپ لندن ــ که دارای علایم سجاوندی و فاصله بین کلمات بود ــ برای خوانندگان ایرانی دشوار بود.
در ترجمههای این دوره، بخصوص در چاپهای سربی همچون اصل اروپایی متون، به تدریج علایم سجاوندی به کار رفت و چندی بعد کاربرد آنها در چاپ آثار تألیفی نیز معمول شد. نخستین دستور
علایم سجاوندی را نشریه اطلاع در ۱۳۰۴، سالها پیش از معمولشدن نشانهگذاری در کتابها و مطبوعات، با عنوان «اصول تنقیط یا رموز متداوله در محررات» عرضه کرد.
نخستین اثر فلسفی که مبانی این اندیشه را به فارسی زبانان عرضه کرد، گفتار در روش درست بهکاربردن
عقل بود. این کتاب را کنت دوگوبینو ــ وزیرمختار و ایلچی مخصوص دولت فرانسه در ایران که خود در
قرن نوزدهم از نخستین مترجمان متنی از
هگل به فرانسوی بود ــ به کمک
خاخام یهودی، موسائی همدانی مشهور به ملا لالهزار، با نام
حکمت ناصریه یا کتاب دیاکرت از فرانسوی به فارسی درآورد و منتشر ساخت. کتاب دیاکرت گویا نخست در ۱۲۷۰ بهچاپ رسیده بود ولی نسخههای آن را سوزانده بودند.
مترجمان در مقدمه چاپ ۱۲۷۹ این ترجمه، «حکمای عالیمقدار» ایرانی را از این گونه تألیفات
مستغنی شمرده و از آنان خواستهاند که بیرون بودن مصنف و مترجمان را از «
شریعت مطهره» به
اغماض بنگرند و
حقیقت را از هر که بگوید قبول کنند.
گوبینو کتابهایی را که ایرانیان برای
شناخت اروپا ترجمه و منتشر کرده بودند،
معرف افکار و
عقاید تازه غربیان نمیداند، زیرا به عقیده او این کتابها فقط راجع به برخی علوم عملی و نظامی بودهاند و بههیچ وجه در اندیشه ایرانی تأثیر نگذاشتهاند و از این رو ایرانیان میپندارند که اروپاییان فقط کارگران قابلی هستند و بس.
این موضوع وی را در ترجمه و انتشار کتابی که روح تمدن غربی را به فارسیزبانان بنمایاند
مصمم ساخت. وی هنگام ترجمه گفتار در روش، در نامهای به دوست اتریشی خود، کنت پروکش استن، اساس
فلسفه دکارت را امکان
کشف امر
نامتناهی از طریق سلسلهای از محاسبات یقینی معرفی کرد. به عقیده او این اندیشه در عین کوتهنظرانه و
حقیر بودن بیش از هر شیوه
تفکر دیگر، اروپایی است و به فلسفههای آسیایی شباهتی ندارد.
بهگزارش گوبینو طالبان
فلسفه در ایران
عطش فوقالعادهای برای شناختن
اسپینوزا و
هگل دارند، چون این دو متفکر روحیه آسیایی دارند ولی تفکر آنها عناصر فکری جدیدی وارد ایران نمیکند.
به عقیده او، ایرانیان کسانی نیستند که به روش
تجربه و
آزمایش توجه زیادی داشته باشند و بتوانند از
افراط در طریقه
استنتاج دست بکشند و به اعتدالی برسند که اروپاییان بدان رسیدهاند. او در عین حال میخواسته بداند که فکر ایرانی با «میاندیشم پس هستم» دکارتی به چه نتایج جدیدی میرسد.
اما کتاب دیاکرت بهرغم انتظارات گوبینو بیثمر ماند، چرا که ترجمه آن در برخی موارد
نامفهوم بود و در بعضی جاها منظور مؤلف دگرگون شده بود.
به عقیده مجتهدی ملا لالهزار نه از
فلسفه غرب اطلاعی داشته نه از
فلسفه اسلامی، به علاوه نه بر زبان فرانسه مسلط بوده نه بر فارسینویسی.
میراثی که گوبینو از رهگذر ترجمه کتاب دیاکرت برای جامعه فکری ایران برجای نهاد،
عقلگرایی دکارتی نبود بلکه اندیشه
تناظر فرهنگ و
نژاد و
اعتقاد به
انحطاط فرهنگهای پیرامون تمدن جدید غربی بود. او اساساً انتقال تمدن از ملتی به ملت دیگر را امری ناممکن یا لااقل بیسابقه دانسته و
ریشه اختلاف اندیشه آسیایی و اروپایی را به تفاوتهای نژادی بازگردانده است.
دغدغه اساسی او به عنوان
خاورشناسی اروپایی که مناسباتی رسمی با قدرتی
استعماری نیز داشت، گریختن از آفتی بود که در گذشته از آسیا به
یونان و
رم رسیده بود و حالِ اروپای جدید را به همان اندازه
تهدید میکرد، زیرا به عقیده او در غلبه بر ملتهای
پیر و پست نژاد، ارزشهای معنوی قوم غالب نیز فاسد میگردد.
غرض گوبینو از ترجمه اندیشه دکارتی،
متمدن کردن ایرانیان ــ که به زعم او همچون سایر اقوام آسیای مرکزی،
حیات گیاهی داشتند ــ نبود بلکه برای او
مشاهده رشد یا دستکم تداوم آشفتگی فکری جوامع آسیایی و دیدن اینکه از هر گشایشی، پیچیدگیهای تازهای برای آنها پدید میآمد، خوشایند بود.
کوششهای اولیه دولتمردان و اندیشوران ایرانی در
اقتباس تمدن غربی معطوف به
اصلاح سپاه و امور نظامی و آموزش علوم طبیعی و فنون کاربردی بود. پس از گذشت حدود نیم
قرن توجه تجددخواهان از این روبنا به زیربنای تمدن غربی جلب شد.
آخوندزاده، از نخستین منادیان این تغییر رویکرد، معتقد بود که خیالات (افکار تجددطلبانه) اروپاییان در
اندیشه مردم ایران باید بر
تجارت و مصنوعات آنان
سبقت و تقدم داشته باشد.
وی در
مقدمه مکتوبات کمالالدوله با
انتخاب و شرح مفاهیمی چون دیسپوت (
مستبد)، سیویلیزاسیون (تمدن)، فاناتیک (
متعصب مذهبی)، فیلوسوف (
فیلسوف)، روولیسیون (
انقلاب)، پروقره (
ترقی)،
پروتستانتیسم،
لیبرال و
پارلمان، اهمیت بنیادی این باورها را در تمدن جدید غربی یادآور شد.
در نزد تجددگرایان تن دادن به این
عقاید اجتنابناپذیر بود. تعریف آخوندزاده از «فیلوسوف»
آشکارا بر خودبنیادی
عقل و انفصال آن از
وحی و علمزدگی و
تحصلگرایی مبتنی است.
اندیشههای گوبینو و غربیان همفکر او، در شرایطی که عمدهترین دغدغه اندیشمندان ایرانی پی بردن به علل انحطاط
شرق و
پیشرفت و
ترقی غرب میشد، راهنمای مناسبی نبود. حسینقلیآقا، میرزافتحعلی آخوندزاده، جلالالدین میرزای قاجار و میرزاآقاخان کرمانی از جمله تجددخواهانی بودند که تحت تأثیر اروپاییان،
نژاد و
مذهب را از عوامل عقبماندگی ایران دانستند و با
ستایش ایران باستان، انحطاط و
زوال تمدن ایران را
گناه تازیان و
اسلام شمردند. برای گوبینو نیز تقارن میان آشنایی با اندیشههای جدید اروپایی همچون
انقلاب فرانسه، و
میل به احیای گذشته باستانی در افرادی چون حسینقلیآقا جالب توجه بود. او این افراد را واردکنندگان افکار اروپایی آسیایی شده به جامعههای خود معرفی کرده است.
باستانگرایی این منورالفکرها، تقلیدی
ناقص از
رنسانس اروپایی و اسلامستیزی آنان پیروی نسنجیدهای از دینستیزی فیلسوفان عصر روشنگری بود.
اندیشههای آخوندزاده متأثر از آثار
ولتر،
منتسکیو،
روسو،
میرابو و بیش از همه
ارنست رنان بود.
او نخستین کسی بود که در دل جوامع اسلامی، به پیروی از فیلسوفان حسی مشرب جدید،
منکر وجود خداوند شد و پایه
حکمت اولی را بر
آب دانست. وی خود را لیبرال و «از سالکان مسلک پُروقْرِه و طالبان سیویلیزه» معرفی میکرد و انتشار علوم و صنایع و رفع
فقر و
ذلت را در گرو
هدم اساس اعتقادات دینیای میدانست که پرده
بصیرت مردم و مانع ترقی ایشان در امور دنیوی شده بود.
آخوندزاده در نگارش مکتوبات کمالالدوله از انتقادهای تحصلگرایانه ارنست رنان از
مسیحیت و
یهودیت الگو گرفته بود، خود نیز به این وحدت دیدگاه و روش اشاره کرده است.
رساله هفتاد و دو ملت میرزاآقاخان نیز اقتباس و تقلیدی از قصه برناردن دوسن پیر فرانسوی در انتقاد از تعصبات مذهبی است.
همه تجددخواهان و متأثران از غرب جزو این گروه نبودند، برای نمونه مستشارالدوله ــ که رساله یک کلمه خود را روحالاسلام نامیده بود ــ در ۱۲۸۶ به آخوندزاده نوشت: «به جمیع اسباب ترقی و سیویلیزاسیون از
قرآن مجید و
احادیث صحیح، آیات و براهینی پیدا کردهام که دیگر نگویند فلان چیز مخالف
آیین اسلام یا آیین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون است».
میرزا ملکمخان نیز تبیین عقبماندگی ایران بر پایه نژاد و مذهب را رد میکرد و
استبداد سیاسی و انزوای فرهنگی را عامل این وضع میدانست و در اندیشه حکومتِ
قانون و رواجِ مفاهیم و عقاید جدید در قالبهای موردپسند اسلام بود.
او اگرچه نخستین منادی اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی بود، این
رأی را بیش از هر چیز ناظر بر اخذ
اندیشه سیاسی غرب صادر میکرد.
ملکمخان ــ که متأثر از اندیشههای جدید غربی بویژه
تحصلگرایی سنسیمون و دینِ انسانیت
اگوست کنت بود ــ برای اقبال جامعه اسلامی ایران از ذکر منابع افکار خود اجتناب میکرد تا جایی که قزوینی نوشتههای او را ترجمه تحتاللفظی اندیشههای ولتر و مونتسکیو خواند و او را به سبب این
انتحال،
متقلب لقب داد.
گروه دیگری از تجددخواهان، نویسندگان
روزنامه کاوه بودند؛ که دومین شعار مرامنامه تجددخواهانه آنان «نشر کتب مفیده و ترجمه کتب فرنگی و منتشر ساختن آنها» بود. به عقیده تقیزاده
کتابهایی باید ترجمه میشدند که غیرمطول، اصلی در هر رشته، قابل
فهم برای تحصیلکردگان و
ناظر بر طرفین
آرا و
عقاید متناقض بودند. او ترجمه برخیرمانها را بینهایت خطرناک میپنداشت. تقیزاده ترجمه را نیاز زمانه و غایت مطلوب آن را غربی شدن و ترک زندگی شرقی و نزدیک شدن به
بینش یونانی و دوری از بینش
هندی میدانست.
نویسندگان کاوه پیشتر به جدایی بینش یونانی و هندی ــ که سازنده فرهنگ غربی و شرقی است ــ به تفصیل پرداخته بودند. به زعم آنان
فلسفه شرقی اساس روحانی و آسمانی دارد و اساس تفکر غربی، جسمانی و زمینی است و انحطاط تاریخی ایرانیان ناشی از برگرفتن بینش هندی و
ستیز با
بینش یونانی است.
در نیمه نخست سده سیزدهم مطبوعات جایگاه اصلی عرضه آثار و اندیشههای جدید غربی و مباحث روشنفکری شده بود. بسیاری از آثار ترجمه شده به فارسی، قبل از انتشار به صورت کتاب، در نشریات بهچاپ میرسیدند. در میان نشریات پرشمار آن دوره، بهار و دانشکده از این حیث بیش از دیگر مجلات درخور توجهاند. نخستین شماره بهار در ۱۳۲۸ منتشر شد. میرزا یوسف اعتصامالملک ــ که مجله بهار را منتشر میکرد ــ میکوشید با ترجمههایش ایرانیان را با طرز نگارش اروپایی آشنا کند.
او بینوایان و آخرین روزهای یک محکوم اثر
ویکتور هوگو و آثار برگزیدهای از
الکساندر دوما، پونسون دوتیرای، ژولورن، والتر اسکات،
لئون تولستوی، فلاماریون،
ژانژاک روسو، ولتر،
ماکسیم گورکی، هاینریش هاینه، جیاکومو، لئو پاردی و مانند اینها را در شمارههای گوناگون بهار بهچاپ رساند.
مجله دانشکده را
ملک الشعرای بهار در ۱۳۳۶ دایر کرد. او که خود از فرانسه به فارسی ترجمه میکرد، حکایات لافونتن را ترجمه و در این مجله چاپ کرد. دانشکده در ستون همیشگی انقلاب ادبی به مسئولیت رشید یاسمی، تحولات ادبی فرانسه در
قرن هجدهم و بیستم را
گزارش میداد.
برخی نشریات دیگر که دائماً ترجمههایی از متون اروپایی در آنها چاپ میشد، عبارت بودند از:
۱- دانش (مشهد ۱۲۹۸)،
۲- حقیقت (باکو ۱۳۲۵)،
۳- آفتاب (اصفهان ۱۳۲۹، تجدید چاپ محمدباقر الفت)
۴- ارمغان (تهران ۱۲۹۸) که برای نخستین بار
قرارداد اجتماعی روسو به فارسی در آن بهچاپ رسید.
ترجمه در دوره پهلوی یعنی بین سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ شمسی فراز و فرودهایی داشته است.
پساز
کودتای ۱۲۹۹ ش و روی کار آمدن
رضاخان و سپس به
سلطنت رسیدن وی (۱۳۰۴ـ۱۳۲۰ ش)، روند نوسازی و تجددخواهی و نیز
ستایش ایران باستان
قوّت یافت و این دو
مؤلفه در تقابلی اظهارنشده با فرهنگ دینی، سیاستهای فرهنگی دوره پهلوی اول و دوم را جهت بخشید. در این میان آثاری که برای ترجمه برگزیده میشد عمدتاً برآوردهکننده همین مقاصدفرهنگی بود. اگرچه مخالفاناین جریانِ رسمی نیز بیکار نماندند و از رهگذر ترجمههایشان گفتمانهای سیاسی و فرهنگی متقابلی را شکل دادند.
مجموعه تحولات اجتماعی و فکری اواخر دوره قاجار سبب شد که گروههای مختلف، گذشته از خاستگاهها و منظورهای متفاوتشان بر سر اهمیت ترجمه، به توافق برسند؛ برای نمونه حتی
سید حسن مدرس،
روحانی مدافع سنّتهای دینی، در ۱۳۰۰ ش در
نطق خود در
مجلس چهارم بیان داشت که «رکن اعظم معارف»، «دایره دارالترجمه» است. او که با توجه به نیاز ایرانیان به علوم غربی، اعزام دانشجو به فرنگ را کافی نمیپنداشت، از وزیر
معارف خواست که با تأسیس دارالترجمه، کتابهای اروپایی را بهکمک متخصصان خارجی آن علوم و علمای داخلی به فارسی در آورد. توجه مدرّس به معارف غربی تا آنجا بود که
علم حقوق، منازعهانگیزترین علم اروپایی در مباحث
علمای مشروطه، را مثال زد و بر لزوم ترجمه متون حقوقی تأکید ورزید.
از سوی دیگر، دولتمردانی همچون
محمد علی فروغی (ذکاءالملک)،
علیقلی بختیاری (سردار اسعد)،
محمد مصدق و
سیدحسن تقیزاده که ترجمه نیز میکردند، بر رونق جریان ترجمه افزودند.
در باره
موضوع و تعداد ترجمههای دوره پهلوی، همچون سایر دورهها، مطالعه دقیقی صورت نگرفته است. غنیترین بررسی را در این باب، «مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی شورای عالی فرهنگ و هنر» در ۱۳۵۴ ش بر اساس برگههای موجود در آن مرکز و فهرستنامههای ایرج افشار و خانبابا مشار و
کتابشناسی کتابخانه ملی ایران انجام داده است.
به استناد این پژوهش، از ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۹ ش رده
ادبیات با ۹۲ ترجمه، ۶۶% از ترجمهها را به خود اختصاص داد. در این مدت ده کتاب از میشل زواگو، نُه اثر از موریس لبلان و پنج کتاب از ویکتور هوگو ترجمه شد. از مشهورترین ترجمههای ادبیات در آن دهه است:
۱- هُمِر و ایلیاد، ترجمه محمود عرفان، چاپ ۱۳۰۳ ش؛
۲- بیچارگان اثر ویکتور هوگو، ترجمه
نصراللّه فلسفی، چاپ ۱۳۰۵ ش و ترجمه حسینقلی مستعان با نام بینوایان، چاپ ۱۳۰۷ـ۱۳۱۰ ش؛
۳- مرگ سقراط اثر لامارتین، ترجمه ذبیحاللّه صفا، چاپ ۱۳۰۵ ش؛
۴- شاهکارهای شکسپیر (هاملت، رومئو و ژولیت، ماکبث) ترجمه سلطانحمید امیرسلیمانی، چاپ ۱۳۰۷ ش.
در دیگر زمینهها نیز آثاری به فارسی ترجمه شد، از جمله:
۵- نوامیس روحیه تطور ملل اثر گوستاو لوبن، ترجمه علی دشتی از روی ترجمه عربی آن، چاپ ۱۳۰۲ ش؛
۶- گاتها، ترجمه پورداود، چاپ ۱۳۰۵ ش؛
۷- سلطنتِ قباد و ظهور مزدک اثر کریستینسن، ترجمه
نصراللّه فلسفی و احمد بیرشک، چاپ ۱۳۰۶ ش؛
۸- افسانه گتها یا تاریخ ژرمن و روم اثر فلیکس داهن در هفده جلد، ترجمه یمینالدوله انشاء و ابراهیم نشاط، چاپ ۱۳۰۶ـ۱۳۱۱ ش.
در دهه ۱۳۱۰ ش نیز بیشترین ترجمهها در حوزه ادبیات بود، از جمله؛
۱- فلسفه
عشق اثر شوپنهاور، ترجمه ربیع مشفق همدانی، چاپ ۱۳۱۱ ش؛
۲- ارداویرافنامه از زبان پهلوی، چاپ ۱۳۱۴ ش،
۳- تاریخ ادبیات ایران از
صفویه تا مشروطه اثر ادوارد براون، چاپ ۱۳۱۶ ش،
۴- ایران در زمان
ساسانیان اثر کریستینسن، چاپ ۱۳۱۷ ش، هر سه ترجمه غلامرضا رشیدیاسمی؛ ۵- دنکیشوت اثر سروانتس، ترجمه محمدقاضی، چاپ ۱۳۱۶ ش؛
۶- فاوست اثر گوته، ترجمه عباس بنیصدر، چاپ ۱۳۱۷ ش؛
۷- تاریخ فلسفه در اسلام اثر دیبور، ترجمه عباس شوقی، چاپ ۱۳۱۹ ش.
۸- در این دهه و اوایل دهه ۱۳۲۰ ش به مناسبت هزاره
بوعلی سینا بسیاری از آثار وی به فارسی برگردانده شد، از جمله رساله
جبر و
اختیار، چاپ ۱۳۱۱ ش؛ رساله
نفس، چاپ ۱۳۱۵ ش؛ فن سماع طبیعی، چاپ ۱۳۱۶ ش و رسائل ابنسینا (شامل
حکمت عرشیه، سرّالقدر،
فیض الاهی و رساله عشق)، چاپ ۱۳۱۸ ش؛ ضیاءالدین درّی از اصلیترین مترجمان این آثار بود.
از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۹ ش بیشترین ترجمهها در حوزه ادبیات بود و در این میان بیشترین کتابهای ترجمه شده از آثار اشتفان تسوایک (شانزده کتاب)، ماکسیم گورکی (دَه کتاب) و آناتول فرانس (هشت کتاب) بود. تحولات سیاسی ـ اجتماعی پس از
جنگ جهانی دوم و شهریور ۱۳۲۰ش، موجب پیدایی گفتمانهای سیاسی ـ فرهنگی جدیدی شد. از رهگذر ترجمههایی که به
اهتمام و
هدایت حزب توده انجام گرفت، آثار نویسندگان و شاعران چپگرا، یا نویسندگان و شاعرانی که چپگرایان بهگونهای به آنها نظر داشتند، بویژه از زبانهای روسی و فرانسوی به فارسی در آمد و اندیشههای مارکسیستی به روایت استالینی آن رواج یافت
روزنامه مردم و مجله پیامنو از جمله جایگاههای عرضه این افکار بود. پس از
انحلال حزب توده بسیاری از ترجمههای ادبیات چپ، به صورت پنهانی و غیررسمی منتشر میشد؛ برای نمونه چگونه فولاد آبدیده شد اثر نیکلای استروفسکی؛ تا هنگام
انقلاب اسلامی (۱۳۵۷ش) از کتب ممنوعه به شمار میرفت. در اوایل ۱۳۵۸ ش اغلب این ترجمهها دوباره منتشر شدند.
برخی از کتابهای ترجمه شده در حوزه
علوم اجتماعی در این دهه عبارت بودند از:
۱- نامههای ایرانی اثر منتسکیو، ترجمه حسن ارسنجانی، چاپ ۱۳۲۰ ش؛
۲- مانیفست و بیانیه حزب کمونیست آثار کارل مارکس و فردریک انگلس، چاپ ۱۳۲۱ ش؛
۳- کاپیتال اثر کارل مارکس، چاپ ۱۳۲۳ ش، هر دو ترجمه محمد عباسی؛
۴- قرارداد اجتماعی اثر ژانژاک روسو، ترجمه غلامحسین زیرکزاده، چاپ ۱۳۲۴ ش؛
۵- امیل یا
آموزش و
پرورش اثر روسو، ترجمه همو، چاپ ۱۳۲۸ ش؛
۶- انقلاب و
ضدانقلاب اثر میشل سدیرس و آلبرت برن، ترجمه م. بابک، چاپ ۱۳۲۷ ش.
در دهه ۱۳۳۰ ش افزون بر اینکه شمار ترجمهها نسبت به دهه قبل نزدیک به دو برابر افزایش یافت، تحولات کیفی مهمی در فن ترجمه پدید آمد.
این تحولات که با تأسیس انتشارات
دانشگاه تهران در ۱۳۲۶ ش آغاز شده بود، با تأسیس «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» (۱۳۳۱ ش) زیر نظر احسان یارشاطر آغاز شد. حاصل کوشش بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انتشار سلسله کتابهایی در حوزه ادبیات خارجی، کودکان و نوجوانان، ایرانشناسی و موضوعات دیگر بود. جمهور
افلاطون، برگردان فؤاد روحانی (چاپ ۱۳۳۵ ش) و مقدمه
ابنخلدون، ترجمه محمد پروینگنابادی (چاپ ۱۳۳۶ ش) نمونهای از ترجمههای پرشمار و متنوع این بنگاه است.
تحولات کیفی در این دهه با تأسیس «مؤسسه انتشارات فرانکلین» (۱۳۳۳ ش) به سرپرستی همایون صنعتیزاده ادامه یافت. اما مؤسسه انتشارات فرانکلین با هدفی خاصتر تأسیس شد. این مؤسسه که تنها یک سال پس از تأسیس مرکز اصلی آن در نیویورک و چند ماه پس از کودتای امریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شعبهای در تهران دایر کرده بود، از رهگذر ترجمه و تألیف به معرفی و
ترویج فرهنگ امریکایی
اهتمام داشت البته شعبه تهران چندی پس از تأسیس،
استقلال مالی یافت و از
نفوذ امریکاییان در آن کاسته شد.
فرانکلین با رعایت
حقوق مؤلفان در ترجمه و مقابله و ویرایشِ ترجمهها الگویی تازه برای سایر ناشران پدید آورد و در طول فعالیت خود حدود هفتصد کتاب به فارسی ترجمه کرد.
از مهمترین کارهای این مؤسسه ترجمه تاریخ تمدن
ویل دورانت برگردانِ احمد آرام و دیگران و تألیف و ترجمه نخستین
دایره المعارف فارسی به سرپرستی
غلامحسین مصاحب بود.
نخستین قراردادهای ترجمه را نیز مؤسسه فرانکلین در دهه ۱۳۳۰ ش رایج کرد که کاملاً به سود مؤسسه تنظیم شده بود؛ مترجم حقالترجمهای مقطوع و ده نسخه رایگان از کتاب میگرفت و مؤسسه در ویرایش، چاپ یا عدم چاپ و حتی حذف نام مترجم مختار بود.
در دهه ۱۳۳۰ ش ناشران خصوصی نیز بهطور گسترده ترجمه متون غربی را آغاز کردند. مؤسسه انتشارات امیرکبیر در نخستین سال تأسیس (۱۳۲۸ ش) پیروزی آینده
دموکراسی اثر توماسمان، برگردان محمدعلی اسلامیندوشن را به چاپ رساند.
در دهه ۱۳۳۰ ش بیش از نیمی از ترجمهها در حوزه ادبیات بود و در این میان، بیشترین ترجمهها از آثار جکلندن،
(دوازده کتاب)، ماکسیم گورکی (ده کتاب)، اشتفان تسوایک و ویکتورهوگو (هر یک نُه کتاب) صورت گرفت در این دهه، همچنین بیش از بیست ترجمه از آثار موریس مترلینگ منتشر شد. اغلب این آثار در باره شگفتیهای
آفرینش است و تا چند دهه از پرفروشترین کتابها بوده است.
رشد کمّی و کیفی ترجمههای حوزه فلسفه و
روانشناسی نیز درخور توجه است. برخی از کتابهایی که در این حوزه ترجمه شدند عبارتاند از:
۱-
رؤیا اثر زیگموند فروید، ترجمه محمد حجازی، چاپ ۱۳۳۲ ش؛
۲-
اگزیستانسیالیسم اثر فولکیه، ترجمه ایرج پورباقر، چاپ ۱۳۳۲ ش؛
۳-
جمهوریت افلاطون، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ۱۳۳۴ ش؛
۴-
تحقیق در فهم
بشر اثر
جانلاک، ترجمه صادق رضازاده شفق، چاپ ۱۳۳۶ ش؛
۵- تاریخ فلسفه
ویل دورانت، ترجمه عباس زریابخویی، چاپ ۱۳۳۶ ش؛
۶- سه مجموعه مهم و نامبردنی از برگزیده آثار فیلسوفان و دانشمندان غربی با عنوانهای
فلسفه علمی و
فلسفه نظری و
فلسفه اجتماعی در اواخر این دهه و اوائل دهه چهل ترجمه و چاپ شد. احمد آرام، عبداللّه انوار، منوچهر بزرگمهر، محمدتقی بهرامیحران، حسن تقیزاده، کمال جناب، رضا صدوقی، محمود صناعی و محمدعلی فروغی از جمله مترجمان این سه مجموعهاند.
کاهش آثار ترجمه شده در رده فلسفه و روانشناسی و نیز
علوم اجتماعی و افزایش چشمگیر ترجمهها در دو رده ادبیات و ادیان از نکات درخور توجه در جدول پراکندگی موضوعی ترجمههای دهه چهل است. در دهه چهل شمار آثار ترجمه شده در رده فلسفه و روانشناسی و رده علوم اجتماعی بترتیب ۵ر۳۷% و ۱ر۲۰% کاهش یافت و همین شمار در ردههای ادبیات و ادیان بترتیب ۸ر۲۹% و ۵ر۳۷% افزایش پیدا کرد. در این دهه نقد ترجمه و در پی آن کیفیت ترجمهها سامان یافتهتر شد.
از کودتای ۱۳۳۲ ش تا انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ش، ترجمه اهمیت سیاسی ـ اجتماعی مضاعفی داشت. به عقیده احمد کریمیحکاک، در دهه چهل ترجمه ابزار
رقابت سیاسی بین انگلیسیها و امریکاییها در ایران بود.
از سوی دیگر، منتقدان نظام سیاسی و فرهنگی غرب نیز رفتهرفته آثاری را بهفارسی درآوردند یا بر آثار ترجمه شده نقدهایی نوشتند.
نمونهای از این آثار اینهاست:
۱- سرگذشت
فلسطین یا کارنامه سیاه
استعمار اثر اکرم زعیتر، ترجمه اکبر هاشمی رفسنجانی، چاپ ۱۳۴۳؛
۲-
عرب و
اسرائیل اثر ماکسیم رودنسون، ترجمه رضا براهنی، چاپ ۱۳۴۹ ش؛
۳- چهره
استعمارگر،
چهره استعمارزده اثر آلبرممی، ترجمه هما ناطق، چاپ ۱۳۴۹ش؛
۴-
فقر آموزش در
آمریکای لاتین (
صدقه و
آزار) اثر ایوان ایلیچ، ترجمه هوشنگ وزیری، چاپ ۱۳۵۳ش. در
انتخاب و ترجمه این دسته از آثار افزون بر کوششهای آشکار و پنهان افراد متمایل به اندیشههای چپ تلاشهای محافل روشنفکری نیز مؤثر بود. با این همه،
حمید عنایت ــ که مدتی سرپرست بخش ویرایش مؤسسه انتشارات فرانکلین بود ــ در اوایل دهه پنجاه با تأکید بر ناآگاهی ایرانیان از تمدن غربی، یادآور شدکه هنوز به
یقین ۹۹% متون اساسی ادبی و فلسفی و علمی اروپایی ترجمه نشده است.
سرانجام باید افزود که علاقهمندان به پژوهش و تفکر دینی نیز آثار بسیاری در زمینه شناخت
تعالیم و
تاریخ اسلام به فارسی در آوردند. هر چند این مقاله صرفاً عهدهدار بررسی جریان ترجمه آثار غربی در دوره معاصر است اما سزاوار گفتن است که ترجمه برخی از آثار مربوط به تفکر دینی بویژه آثار نویسندگان دنیای معاصر عرب واکنشی به فضای پدید آمده در اثر ترجمههای غربی بویژه آثار
مادیگرایانه و الحادی بود. برای نمونه احمد آرام که خود از پرکارترین مترجمان آثار غربی است کتابهایی نیز از عربی به فارسی در آورد؛ از جمله، مجلداتی از در سایه قرآن اثر
سیدقطب، چاپ ۱۳۳۴ـ۱۳۴۷ ش.
برخی دیگر از آثار ترجمهشده در حوزه تفکر دینی اینهاست:
۱-
جاهلیت قرن بیستم اثر محمد قطب، ترجمه صدرالدین بلاغی، چاپ ۱۳۴۶ ش؛
۲- نقش دانشجویان در بقای آینده اسلام اثر ابوالاعلی مودودی، ترجمه عباس سعیدیفر، چاپ ۱۳۳۱ ش؛
۳- برنامه انقلاب اسلامی اثر ابوالاعلی مودودی، ترجمه سیدغلامرضا سعیدی، چاپ ۱۳۴۰ ش؛
۴- اسلام و تمدن غرب اثر ابوالاعلی مودودی، ترجمه ابراهیم امینی، چاپ ۱۳۴۸ ش؛
۵- علی (علیهالسلام) و دو فرزند بزرگوارش اثر طه حسین، ترجمه احمد آرام، چاپ ۱۳۳۲ ش؛
۶- گفتوشنود فلسفی در زندانِ ابوالعلاء معرّی اثر طه حسین، ترجمه حسین خدیوجم، چاپ ۱۳۴۴ ش؛
۷- راه محمد اثر عباس محمود عقّاد، ترجمه اسداللّه مبشری، چاپ ۱۳۲۷؛
۸- خدا، اثر عباس محمود عقّاد، ترجمه محمدعلی خلیلی، چاپ ۱۳۲۸ ش؛
۹- نخستین انسان، اثر عباس محمود عقّاد، ترجمه خلیل خلیلیان، چاپ ۱۳۴۳ ش؛
۱۰-
کمونیسم و اسلام اثر عقّاد و احمد عطار، ترجمه احمد خدایی، چاپ ۱۳۵۵ ش؛
۱۱- کتابهایی از مستشرقان مثل
عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن اثر جان دیون پورت، ترجمه سیدغلامرضا سعیدی. آثار فراوانی از این دست در طول سالهای پیش از انقلاب اسلامی در شمار پرفروشترین کتابها بود.
بررسی وضع ترجمه در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهسبب آشفتگی و پراکندگی اطلاعات مربوط به آن دوره بسیار دشوار است.
فعالیت گسترده گروههای مختلف فکری در آستانه انقلاب و سالهای اولیه پس از
پیروزی انقلاب و برچیده شدن دستگاه ممیزی و نظارت دولتی بر کار نشر، ترجمههایی را که سالها اجازه چاپ نیافته بود، روانه چاپخانه کرد. آثار جدیدی نیز با شتاب ترجمه و منتشر میشد و در این میان مشخصات بسیاری از ترجمهها حتی به مراجعی همچون کتابشناسی کتابخانه ملی ایران راه نیافت. بر اساس برآوردی حداقلی و نادقیق، ۴۲۱ ترجمه در ۱۳۵۸ ش به چاپ رسید که ۶ر۸۳% آن چاپ اول بود. در میان این آثار رده علوم اجتماعی با ۳ر۳۵% بیشترین میزان ترجمه را بهخود اختصاص داده بود. بنا بر همین برآورد، در ۱۳۵۹ ش شمار ترجمهها ــ با کاهش ۹ر۱۵% نسبت به سال قبل ــ به ۳۵۴ ترجمه رسید که ۲ر۸۲% آن چاپ اول بود. در این سال نیز رده علوماجتماعی با ۴ر۲۷% بیشترین شمار نسبی ترجمهها را داشت، در حالیکه بر اساس برآوردی نسبتاً دقیق، از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ ش ۹۹۲ اثر ترجمه شده بوده است.
با اعلام انقلاب فرهنگی و
تعطیل موقت دانشگاهها، با توجه به نیازها و کمبود مواد درسی، گروههای آموزشی دانشگاهها به تألیف و ترجمه و تصحیح متون دانشگاهی فرا خوانده شدند. ستاد انقلاب فرهنگی در مهر ۱۳۵۹ ش «کمیته ترجمه و تألیف و تصحیح کتابهای دانشگاهی» را «مرکّب از اساتید
متعهد دانشگاهها» تشکیل داد. این کمیته که از گروههای تخصصی رشتههای گوناگون دانشگاهی تشکیل شده بود، در
اسفند ۱۳۵۹ ش به «مرکز نشر دانشگاهی» تغییر نام داد و اساسنامه آن به تصویب ستاد انقلاب فرهنگی رسید.
گروههای تخصصی کمیته ترجمه و تألیف از طریق پرسشنامههایی که به گروههای آموزشی دانشگاهها میدادند، متون مناسب هر رشته را انتخاب میکردند و مترجمانی را به ترجمه این متون میگماشتند. دو شماره نخست دوماهنامه نشر دانش که به عنوان نشریه کمیته ترجمه و تألیف منتشر شد، گزارشهای گروههای تخصصی از شیوه انتخاب متون برای ترجمه و نام برخی از این متون را ارائه کرده است.
بر اساس گزارشهای گروههای تخصصی، در
زمستان ۱۳۵۹ ش در گروه
شیمی و مهندسی شیمی ۳۳۸ تن در کار ترجمه ۱۹۲ کتاب بودند.
اما تا ۱۳۷۹ ش تنها ۸۵ عنوان ترجمه شده در این حوزه چاپ شد.
همچنین در
تابستان ۱۳۶۰ ش در گروه
فیزیک، ۲۵۰ مترجم به ترجمه ۱۸۰ کتاب مشغول بودند،
اما تاکنون فقط ۷۶ عنوان ترجمه شده در رشته فیزیک منتشر شده است.
گروه زیستشناسی هم در همان شش ماهه آغاز کار ترجمه ۳۶ اثر را تعهد کرد،
اما پس از بیست سال تنها چهارده ترجمه در این حوزه به چاپ رسید که نام هیچ یک از آنها در فهرست اولیه نیست؛ با این همه، مرکز نشر دانشگاهی مهمترین مرکز دولتی ترجمه آثار دانشگاهی در تاریخ ایران، بویژه در علوم محض و عملی، بهشمار میآید. اکنون نیز کمیته فنی و مهندسی، که از ادغام کمیتههای کوچکتر اولیه بهوجود آمده، فعال است. ترجمه متون
علوم انسانی، برخلاف علوم پایه و مهندسی، برنامه و سامان ویژهای نداشته است.
نصراللّه پورجوادی، مدیر مرکز نشر دانشگاهی، علت آن را دشواری ترجمه متون علوم انسانی و انگشتشمار بودن مترجمان توانا در این حوزه ذکر کرده است. فقدان سنّت تربیت مترجم نیز سبب بیجانشین ماندن مترجمان مجرب گذشته، بویژه در زبان فرانسه (و آلمانی)، شده است.
مرکز نشر دانشگاهی برای
ویرایش ترجمهها و یکدست کردن
اصطلاحات و واژههای علمی در هریک از کمیتههای تخصصی خود شاخه واژهگزینی تشکیل داد. حاصل فعالیت این شاخهها، چاپ ۲۴ مجموعه واژگان و واژهنامه در حوزههای گوناگون علوم پایه و فنی و مهندسی بوده است که با احتساب بسامد واژهها روی هم رفته شامل حدود ۷۰۰، ۱۸۶ واژه انگلیسی و معادلهای فراوان فارسی آنهاست.
محصول کوشش ناشران خصوصی در ترجمه پس از انقلاب اسلامی به مراتب پرشمارتر شد، بعضی از این ناشران، برنامهای مشخص در انتخاب و ترجمه متون خارجی دارند.
آمار ترجمه در دو دهه اخیر نشان دهنده شکلگیری حرکتی گسترده در ترجمه به فارسی است، اگرچه
داوری در باره نتیجه و ادامه این حرکت هنوز امکانپذیر نیست. بر اساس برآوردی غیردقیق، شمار ترجمههای چاپ شده در دهه ۱۳۶۰ش، ۶۱۵، ۱۴ عنوان بود که ۴۵۲، ۸ عنوان آن چاپ اول بود و بنا بر آماری نسبتاً قابل
اعتماد، در دهه ۱۳۷۰ ش، ۱۶۰، ۳۲ ترجمه به چاپ رسید که از آن شمار ۴۳۵، ۱۶ عنوان چاپ اول بود. دقت نسبی اطلاعات درباره دهه ۱۳۷۰ ش بررسی نسبت کاهش و افزایش شمار ترجمهها را با تحولات فرهنگی ـ سیاسی
جامعه ممکن میسازد.
رشد سالانه شمار ترجمهها در این دهه از ۲۰% کاهش در ۱۳۷۵ ش تا ۳ر۶۵% افزایش در ۱۳۷۶ ش نوسان داشته است. همزمان با فضای فکری و سیاسی پدید آمده پس از
خرداد ۱۳۷۶، شمار ترجمهها در همه زمینهها افزایش یافت و در ۱۳۷۷ ش به اوج خود رسید، اما در ۱۳۷۸ ش و ۱۳۷۹ ش این شمار بترتیب ۱ر۷% و ۸ر۱۹% کاهش سالانه داشته است.
(۱) آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، درآمدی بر جامعهشناسی ایران معاصر، ترجمه احمد گلمحمدی ومحمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۲) آخوندزاده، فتحعلی، الفبای جدید و مکتوبات، گردآورنده حمید محمدزاده، تبریز ۱۳۵۷ ش.
(۳) آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۴) آدمیت، فریدون، اندیشه ترقی و حکومت قانون، عصر سپهسالار، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۵) آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزافتحعلی آخوندزاده، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۶) آدمیت، فریدون، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۷) آرینپور، یحیی، از صبا تا نیما، ج۲، تهران ۱۳۵۷ ش، ج۳، از نیما تا روزگار ما، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۸) اعتمادالسلطنه، محمد حسن بن علی، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۹) اعتمادالسلطنه، محمد حسن بن علی، المآثر و الاثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۰) افشار، ایرج، نخستین شرکت ملی طبع کتاب، تهران، هرمس، ۱۳۷۸ ش.
(۱۱) اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ تمدن جدید، قسمت ۲، تاریخ تمدن جدید در ایران، تهران، بینا، بیتا.
(۱۲) امامی، کریم، در جستجوی قرارداد منصفانه برای مؤلفان و مترجمان، نشر دانش، سال ۳، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲).
(۱۳) امامی، کریم، نقش ناشران در افتوخیز ترجمه ادبی، مترجم، سال ۸، ش ۳۱ (زمستان ۱۳۷۸).
(۱۴) انوار، عبداللّه، فهرست نسخ خطی کتابخانه ملّی، تهران ۱۳۴۳ـ ۱۳۵۸ ش.
(۱۵) مجلس شورای ملی ایران، مذاکرات مجلس، دوره چهارم تقنینیه، تهران ۱۳۳۰ ش.
(۱۶) بابازاده، شهلا، تاریخ چاپ در ایران، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۷) بالائی، کریستف، پیدایش رمان فارسی، ترجمه مهوش قویمی و نسرین خطاط، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۸) بزرگمهر، شیرین، تأثیر ترجمه متون نمایشی بر تئاتر ایران، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۱۹)
پورجوادی،
نصراللّه، در باره کمیته ترجمه، تألیف و تصحیح (مصاحبه)، نشر دانش، ش ۱ (آذر و دی ۱۳۵۹).
(۲۰)
پورجوادی،
نصراللّه، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، مصاحبه، ۲۴ بهمن ۱۳۸۰.
(۲۱) ادوارد پولاک، یاکوب، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۲۲) تربیت، محمدعلی، تاریخ مطبوعات ایران، در ادوارد گرانویل براون، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره مشروطیت، ج ۳، ترجمه رضا صالحزاده، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۲۳) ترجمه در نیمقرن اخیر، فرهنگ و زندگی، ش ۲۳ (پاییز ۱۳۵۵).
(۲۴) تقیزاده، حسن، مقالات تقیزاده، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۹ـ ۱۳۵۸ ش.
(۲۵) طَرْقی، محمد توکلی، اثر آگاهی از انقلاب فرانسه در شکلگیری انگاره مشروطیت در ایران، ایراننامه، سال ۸، ش ۱ (زمستان ۱۳۶۸).
(۲۶) حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۲۷) حائری، عبدالهادی، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویه بورژوازی غرب، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۲۸) دانشپژوه، محمدتقی، نخستین کتابهای فلسفه و علوم جدید در ایران، نشر دانش، سال ۲، ش ۲ (بهمن و اسفند ۱۳۶۰).
(۲۹) دروویل، گاسپار، سفر در ایران، ترجمه منوچهر اعتمادمقدم، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۳۰) دولتآبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۱) زرینکوب، عبدالحسین، نقد ادبی، جستجو در اصول و روشها و مباحث نقادی با بررسی در تاریخ نقد و نقادان، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۳۲) سیدحسینی، رضا، گفتگو با رضا سیدحسینی، مترجم، سال ۸، ش ۳۰ (پاییز ۱۳۷۸).
(۳۳) سیدحسینی، رضا و رحیمی، مصطفی، گفتگو با رضا سیدحسینی و مصطفی رحیمی از منظری دیگر، نشر کتاب بخارا، ش۲۰ (مهر و آبان ۱۳۸۰).
(۳۴) شاملو، محسن، تاریخی از وضع لغت در ایران، وحید، سال ۵، ش ۹ (۱۳۴۷ ش).
(۳۵) عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، از حمله ناپلئون به مصر تا جنگ جهانی دوم، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۳۶) عنایت، حمید، شش گفتار در باره دین و جامعه، تهران (۱۳۵۳ ش).
(۳۷) فشاهی، محمدرضا، نهضت ترجمه در عهد قاجار، نگین، سال ۹ (ش ۹۹ و ۱۰۰).
(۳۸) قاسمی، فرید، سرگذشت مطبوعات ایران، ج ۱ و ۲، روزگار محمدشاه و ناصرالدینشاه، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۳۹) قاسمی، فرید، مشاهیر مطبوعات ایران، ج ۱، محمدحسن اعتمادالسلطنه، تهران ۱۳۷۹ ش،
(۴۰) ناجی نصرآبادی، محسن، فهرست کتابهای فارسیشده چاپی از آغاز تا سال ۱۳۷۰، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۰.
(۴۱) قزوینی، محمد، یادداشتهای قزوینی، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۲) سمسار، محمدحسن، کاخ گلستان، گنجینه کتب و نفائس خطی، گزینهایاز شاهکارهای نگارگری و خوشنویسی، عکسبرداری، سعید محمودی ازناوه، تهران، انتشارات زرین و سیمین، ۱۳۷۹ ش.
(۴۳) کیانفر، جمشید، ترجمه، گذرگاه انتقال فرهنگ غرب به ایران، تهران، سروش، ۱۳۷۵ ش.
(۴۴) آرتور گوبینو، ژوزف، سه سال در آسیا، ۱۸۵۵ـ ۱۸۵۸، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۴۵) آرتور گوبینو، ژوزف، مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ترجمه م ف، بیجا، بیتا.
(۴۶) مجتهدی، کریم، آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، مجموعه پژوهشی، فصل ۱۰، میرزافتحعلی آخوندزاده و فلسفه غرب، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۴۷) محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، ج ۱، تهران، ۱۳۵۴ ش.
(۴۸) مرکز نشر دانشگاهی، فهرست انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۴۹) مرکز نشر دانشگاهی، فهرست توصیفی کتابهای مرکز نشر دانشگاهی، فرهنگها، واژگانها و واژهنامهها، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۵۰) ملکپور، جمشید، ادبیات نمایشی در ایران، ج ۱، نخستین کوششها تا دوره قاجار، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵۱) ملکم، جان، تاریخ ایران، ترجمه اسماعیل حیرت، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۲) منافزاده، علیرضا، نخستین متن فلسفه جدید غربی به زبان فارسی، ایراننامه، سال ۹، ش ۱ (زمستان ۱۳۶۹).
(۵۳) میرزای گلپایگانی، حسین، تاریخ چاپ و چاپخانه در ایران، ۱۰۵۰ قمری تا ۱۳۲۰ شمسی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۵۴) مینوی، مجتبی، اولین کاروان معرفت، یغما، سال ۶، ش ۱ (فروردین ۱۳۳۲).
(۵۵) ناطق، هما، ایران در راهیابی فرهنگی، ۱۸۴۸ـ۱۸۳۴، لندن ۱۹۸۸.
(۵۶) ناطق، هما، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، ۱۹۲۱ـ۱۸۳۷، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۵۷) نوابی، داود، تاریخچه ترجمه از فرانسه به فارسی در ایران از آغاز تاکنون،) کرمان) ۱۳۶۳ ش.
(۵۸) EIR, vs "Abbas Mirza", by H Busse;.
(۵۹) Routledge encyclopedia of translation studies, ed Mona Bakerr, London، Routledge, ۱۹۹۸, s v "Persian tradition" by Ahmad Karimi Hakak.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ترجمه فارسی در دوره معاصر»، شماره ۵۰۲۵.