تجدد ادبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تجدد ادبی، نهضت نوگرایی و نوآوری در ادبیات
ایران بود.
تجدد ادبی در ایران از عهد قاجار و پیش از
انقلاب مشروطیت آغاز گردید و تا روزگار ما ادامه یافته است.
در
قرن سیزدهم/ نوزدهم ــ در پی انقلاب صنعتی و اقتصادی در
اروپا و نیز ورود
ناپلئون به
مصر (۱۲۱۳/ ۱۷۹۸)،
توسعه طلبی تزار روس و نفوذطلبی انگلیس ــ کشورهای
مسلمان ، نظیر ایران، ترکیه عثمانی، مصر،
سوریه و
لبنان ، به عقب ماندگی اقتصادی کشورهای خود پی بردند و به اصلاحات اقتصادی پرداختند که کمابیش و بتدریج با
وابستگی به اروپا همراه شد.
برخی مؤلفههای این جنبش، از جمله
آموزش به سبک جدید و ایجاد
صنعت چاپ و رواج
مطبوعات ، سبب تحولات ادبی در این کشورها شد.در کشورهای عربی زبان، نظیر مصر و سوریه، تجدد ادبی با عنوان عصر نهضت پدید آمد.جنبش تنظیمات (اصلاحات) هم در ترکیه عثمانی، ادبیات جدیدی را در پی داشت.در
ایران نیز نهضت تجدد ادبی شکل گرفت.
در ایران زمینه تجدد ادبی، پیش از هر چیز بحران سیاسی و اجتماعی و روشنفکری بود.
برخورد با غرب و ورود گرایشهای جدید در
قرن سیزدهم، موجب پیکارِ سنّت و تجدد در تمامی زمینهها گردید.
جنگ ایران و روس و در پی آن انعقاد دو
قرارداد گلستان و
ترکمان چای و سپس از دست رفتن
هرات ، موجب شد که بعضی از سیاستمداران آن روزگار، از جمله
عباس میرزا (متوفی ۱۲۴۹) و
امیرکبیر (متوفی ۱۲۶۸)، دریابند که ابزارهای نظام کهن پاسخگوی تحولات جهان نیست، ازینرو فعالیتهای جدیدی صورت گرفت، از جمله نوسازی
سپاه ، اعزام
محصل به اروپا، ایجاد
چاپخانه ، تأسیس نهادهای آموزشی جدید مانند
دارالفنون و ترجمه آثار اروپایی.
در همین زمان، اندیشه آزادی در
ذهن شماری از کارگزاران و اندیشمندان قاجار به وجود آمد.ملکم خان در رساله کتابچه غیبی، فتحعلی آخوندزاده در رساله سه مکتوب، حبیب اصفهانی در ترجمه غرائب عوائد ملل از رفاعه بک طهطاوی، عبدالرحیم طالبوف در رساله سیاست طالبی، از
حریت و
قانون و ترقی و
عدالت سخن گفتند و با مخالفت روبرو شدند.
فکر ترقی و تجدد، با وجود روند کند آن، بتدریج در بین گروههای گوناگون
جامعه گسترش یافت، این فکر در نیمه اول سده سیزدهم فقط دغدغه افرادی چون میرزاابوطالب خان (متوفی ۱۲۲۰) صاحب مسیر طالبی و میرزاعبداللطیف شوشتری (متوفی ۱۲۲۰) نویسنده تحفة العالم و میرزاصالح شیرازی، از نخستین محصلان ایرانی در خارج از کشور، بود.اما از نیمه دوم این سده حتی مردم کوچه و
بازار هم با آن آشنا شدند.شاید فرهیختگان بدان جهت که بیشتر به امور فکری میپرداختند و درباریان و کارگزاران
حکومت بدان سبب که با دنیای خارج تماس بیشتر داشتند، زودتر و بیشتر از طبقات دیگر جامعه با مدنیت جدید آشنایی یافتند.
این مسائل بر
تاجران نیز که در
دادوستد مداوم با عوامل تجدد بودند، اثر گذارد.
روحانیان هم، با درنظر گرفتن ارزشهای دینی و مصالح
کشور اسلامی ، اندیشه عدالت خواهی را ترویج کردند.
مطبوعات هم کل جامعه را با این اندیشهها آشنا کردند.
فساد دستگاه حکومت نیز اذهان را متوجه لزوم اصلاح امور و برقراری
عدالت و
قانون میکرد.
این اندیشهها به
انقلاب مشروطه انجامید که هدف آن براندازی
استبداد و تشکیل حکومت قانونی بود.
این دوره پرحادثه برای دگرگونی ادبیات و نوآوری در آن محیطی مناسب پدید آورد.
ادبیات
دوره قاجار مشتمل بود بر ادبیات منشیانه دیوانی و درباری و ادبیات
طبقه خواص و طبقه عوام.
تأثیر ذوق و
سلیقه گروههای گوناگون جامعه بر یکدیگر، دگرگونیهایی در حوزه ادبیات منشیانه ایجاد کرد.
سبک هندی
عهد صفوی به سبب
افراط ، بتدریج حتی برای
نخبگان ادبی نامفهوم شد و در واکنش به آن، نهضت بازگشت ادبی پدید آمد که تا حدی
شعر فارسی را از ابهام و
اغراق رهانید،
ولی به طورکلی در حوزه معانی و انواع
تصویر و
خیالپردازی و نیز زبان شعر نوآوری چندانی دیده نشد.
با اینهمه، در شعر دوره بازگشت آثاری نوگرایانه پدید آمد.قائم مقام فراهانی و فتح اللّه خان شیبانی اشعاری با مضامین اجتماعی سرودند.شعر قائم مقام نشانههایی از تحول معنایی و هدفمندی داشت
و فتح اللّه خان شیبانی با استفاده از
زبان پیشینیان به نقدهای اجتماعی پرداخت و اوضاع سیاسی و اجتماعی زمانهاش را تصویر کرد.
در حقیقت، نوگرایی در شعر فارسی در دوره جدید با
نام این دو پیوند خورده است.
نثر فارسی تا دوره مشروطیت ادامه شیوه صفوی بود، اما تا حدودی جذابتر شد.در این دوره،
قائم مقام فراهانی پیشگام نثرنویسی جدید فارسی (ساده نویسی) بود.نثر او در منشآت، با وجود استفاده از قواعد نثر موزون و به کار بردن تعابیر عربی و برخی از اشعار قدما، بسیار ساده بود.
نثرنویسانی همچون
فاضل خان گروسی (راوی بایندری، متوفی ۱۲۵۳)،
میرزا علیخان امین الدوله (متوفی ۱۳۲۲)،
امیرنظام گروسی (متوفی ۱۳۱۷)، فرهاد میرزا معتمدالدوله (متوفی ۱۳۰۵)،
میرزاعبداللطیف طسوجی (متوفی پیش از ۱۲۹۸) مترجم نامدار هزار و یکشب، نیز با آثار ساده و روان خود طلیعه دار نثر جدید فارسی شدند و زمینهای برای ایجاد نثر ساده دوره مشروطه به وجود آوردند.
در تجدد ادبی ایران، بعضی از کانونهای فرهنگی و سیاسی نیز مؤثر بودند. برخی از این کانونها در خارج از ایران، مثلاً در
قفقاز و
استانبول و حتی
کلکته و
بمبئی ، بودند و عدهای از
مهاجران ایرانی در آنها فعالیت میکردند و آثار خود را به ایران میفرستادند. در استانبول افرادی چون میرزا آقاخان کرمانی (متوفی ۱۳۱۴)، حبیب اصفهانی (متوفی ۱۳۱۱)، زین العابدین مراغهای (متوفی ۱۳۲۸)، محمدطاهر تبریزی (متوفی ۱۳۱۶)، شیخ احمد روحی (متوفی ۱۳۱۴) و
سیدجمال الدین اسدآبادی (متوفی ۱۳۱۴) فعال بودند و به لحاظ فرهنگی، تحت تأثیر گروههایی چون ترکهای
جوان قرار داشتند.کسانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزاعبدالرحیم طالبوف از جریان متلاطم
فرهنگ و اندیشه
روسیه و قفقاز متأثر بودند.
در انقلاب مشروطه ایران، قفقاز از نقاط مهم تأثیرگذار بر فرهنگ و
سیاست بود.روزنامه حبل المتین هم با تبلیغ فکر آزادی خواهی از کلکته میآمد.پارسیان هند نیز در بسط و غنای تجدد ایران سهمی درخور داشتند.
در
جنگ جهانی اول ،
برلین کانون فعالیت شماری از صاحبان ذوق و ادب و
هنر شد.آنان در نشریه کاوه تجارب جدید خود را در حوزه ادب و هنر عرضه میکردند.
در ایران گروههای ادبی بسرعت سامان گرفتند.
محمدتقی بهار ، انجمن ادبی دانشکده را در ۱۳۳۶ در
تهران تأسیس کرد که سعید نفیسی و رشید یاسمی از اعضای بنام آن بودند. روش این انجمن، انقلاب آرام ادبی و تجدیدنظر در ادبیات بود.
انجمن ادبی ایران هم به رهبری وحید دستگردی، چند
سال بعد، همان راه انجمن دانشکده را پیمود.این دو انجمن، با ماهیت محافظه کار خود، نتوانستند بر ادبیات ایران اثر فوری بگذارند.
هم زمان با آنها، کانون روزنامه تجدد در
تبریز ، با شاعران تجددطلبی چون تقی رفعت (متوفی ۱۳۲۹) و جعفر خامنهای و شمس کسمایی (متوفی ۱۳۴۰ش)، شیوهای دیگر داشت.آنان تحت تأثیر ادبیات اروپایی، اشعاری با قالبها و مضمونهای جدید پدید آوردند.
به این ترتیب، شعرا و نویسندگان به دو دسته هواداران سنّتهای کهن ادبی و متجددان تقسیم شدند
و در دفاع از موضع خود، گاه به مجادلههای ادبی میپرداختند.
سرانجام در مجله دانشکده سلسله بحثهایی با عنوان «انقلاب ادبی» درج شد که در آن درباره تاریخچه
انقلاب ادبی در جهان، بخصوص در ممالک غربی، بحث شد.روزنامه تجدد نیز به دفاع و پاسخگویی پرداخت.
متجددان عقیده داشتند: ادبیات با
مسائل اجتماعی و ملی آمیخته، بنابراین مسئلهای اساسی است، ادبیات هر
ملت ، آیینه مدنیت آن است، نمیتوان ادبیات را از جامعه دور و برکنار ساخت، قاطعترین نتیجه
انقلاب سیاسی ، انقلاب ادبی است، تجدد در ادبیات باید از نظر شکل و زبان و اسلوب مورد مطالعه و تدقیق قرار گیرد، صنعت ادبی را باید آن طوری که در عصر ما
تفسیر و تعبیر میشود، اخذ کرد و پذیرفت و به پیروی از تعلیمات بین المللی، «صنعت» (هنر) را ضروری دانست.
تجدد در
شعر فارسی، بکُندی صورت گرفت، شماری از شاعران کوشیدند خود را از قید اصول و قراردادهای پیشینیان برهانند. شعر ــ که ستون ادبیات فارسی بود ــ چنان در سنّتها غرق بود که دگرگونی آن غیرممکن مینمود، اما به هرحال از لحاظ مضمون و
تخیل و شکل و ترکیب، دگرگونیهایی به آن راه یافت.دگرگونی در مضمون شعر راحتتر صورت گرفت، انقلابهای سیاسی و تا حدودی تغییرات اجتماعی ــ که بخصوص در انقلاب مشروطه (۱۳۲۴) و رویدادهای پس از آن پدید آمد ــ مضامین شعری را دگرگون کرد.
این مضامین بتقریب شامل این مسائل شد: وطن دوستی و استقلال طلبی، قانون خواهی و
آزادی ، انتقاد از استبداد و
استعمار ، فرهنگ و
تعلیم و
تربیت نو، تحسین علوم جدید، وضع
زنان و جایگاه اجتماعی آنان، نقد اصول کهن اخلاقی، نقد
خرافات مذهبی و گاهی خود
مذهب .
افزایش تحصیلکردگان و تحولات سیاسی و اجتماعی، شعر را از
دربار به کوچه و
بازار آورد.شاعرانی نظیر
علی اکبر دهخدا و سیداشرف الدین حسینی قزوینی مشهور به نسیم شمال، با زبان مردم برای آنها و از آلام و رنجهای آنها میسرودند.
موضوعات روزمره وارد شعر شد و هدف آن
تشویق مردم برای شرکت در امور سیاسی، تعلیم وطن پرستی و آزادمنشی، و زنده نگه داشتن
روح انقلابی در آنان بود.
شعر شاعران این دوره همچون بهار،
ابوالقاسم لاهوتی ،
عارف قزوینی ، میرزاده عشقی و فرخی یزدی، آکنده از مضامین سیاسی و اجتماعی است.
در قلمرو زبان نیز در
شعر دگرگونیهایی به وجود آمد، بروز عواطف و احساسات نو و پدید آمدن مخاطبان جدید و انتقال شعر به درون توده مردم، زبانی نو و عامه فهم طلب میکرد.شاعران، از جمله پیشگامانی چون
ایرج میرزا ، بهار، لاهوتی و
پروین اعتصامی ، در پی آن بودند که اندیشههای خود را با تعابیر و واژگانی بیان کنند که کاربرد عمومی داشته باشد، ازینرو از دوره مشروطه به بعد، زبان شعر ساده و صمیمی و بی پیرایه شد.
واژگان اروپایی هم به
شعر راه یافت و کاربرد آن عادی گردید.بعضی شاعران حتی این امر را نشانه تجدد میدانستند.
در زمانهای که همه جا را
انقلاب و دگرگونی فراگرفته بود،
شاعر هدفی جز این نداشت که پیام خود را با صراحت به مخاطبان برساند. در چنین اوضاعی گاه پیام و مضمونِ بسیار مهم بر شکل شعر اثر گذاشته و آن را از جنبه هنریاش دور کرده و به آن جنبه ابزاری داده است.
با اینهمه، در آثار شاعرانی چون بهار، لاهوتی و حتی عشقی، بخصوص در سه تابلوی مریم او، میتوان صور خیال جدید و بیان تازه مشاهده کرد.
قالب شعر این دوره بیشتر قالب سنّتی بود، ولی کاربرد سنّتی قالبها تا حدودی دگرگون شد و شاعران به شکلهایی همچون
مستزاد و
مسمط روی آوردند که قابلیت بیان مفاهیم بیشتر و تازه را داشته باشد
و
قصیده که نمیتوانست پاسخگوی نیازهای مردمی باشد، فقط در مواردی خاص، آن هم با معیارهای کهن، به کار رفت،استاد قصیده در این ایام ملک الشعرای بهار بود.
غزل سیاسی باب شد و وجه غنایی غزل تا حدودی از دست رفت، بهترین غزلهای سیاسی در این دوره، از آنِ فرخی یزدی است.شاعرانی چون ایرج میرزا و بهار و جعفر خامنهای نیز با وارد کردن مضامین اجتماعی و سیاسی کاربرد
مثنوی را دگرگون کردند.پس از آنان نمونه عالی اینگونه مثنویها را پرویز ناتل خانلری با شعر عقاب خود پدید آورد.
تصنیف ــ که در فرهنگ توده مردم حیاتی دیرینه داشت ــ در این دوره به خدمت شاعران در آمد و با
مسائل اجتماعی و سیاسی درآمیخت و در شعر عارف و بهار تعالی یافت.
رواج قالب چهارپاره با مضامین عاطفی و عاشقانه از دیگر ویژگیهای دوران تجدد ادبی در
ایران است که نمونههای عالی آن را در اشعار پرویز ناتل خانلری، فریدون توللی،
فروغ فرخزاد و نادر نادرپور میتوان دید.
در زمینه تجدد شعر،
نیما یوشیج (متوفی ۱۳۳۸ش) کار عمدهای کرد؛ او قوالب کهن شعر را با ادعای گنجایش کافی نداشتن برای مضامین تازه درهم ریخت، عواطف انسانی عصر خود و صور خیالی را ــ که رنگ محلی داشت و از تجربه شخصی او مایه میگرفت ــ با کلمات و ترکیبات تازه در شعر خود بیان کرد،
افاعیل عروضی را درهم شکست و مصراعها را کوتاه و بلند کرد و علاوه بر ایجاد تغییر در
موسیقی شعر، امکانات بیشتری برای ارائه عواطف و صور خیال خویش پدید آورد.بدین ترتیب، تجدد در شعر با نیما چند بُعدی و همه جانبه شد.
شاعران پیرو نیما، متأثر از سبک وی، کوشیدند تا
شعر آزاد را گسترش دهند.در آغاز بیش از همه فریدون توللی و سپس کسانی چون مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد،
احمد شاملو ،
سهراب سپهری ، محمدرضا شفیعی کدکنی و اسماعیل خویی شعر آزاد نیمایی را گسترش دادند، و شاعرانی مانند احمد شاملو از نوآوریهای نیما نیز فراتر رفتند و به ساختن شعر بی وزن و
قافیه یا
شعر سپید پرداختند.
در دوره تجدد ادبی، نثر فارسی بیشتر از شعر دستخوش تغییر شد و تنوع و گسترش بیشتری یافت و قالبهای جدیدی چون مقاله،
داستان ، داستان کوتاه، نمایشنامه،
ترجمه ، نقد و تحقیق نیز در این دوره پیدا شد.
افزایش شمار مخاطبان ادبیات و تغییر وظیفه و منزلت ادبیات، سبب اهمیت
نثر شد و آن را برای تشریح اوضاع جدید اجتماعی آمادهتر کرد.نثر این دوره در صورتها و وجوه مختلف (ترجمه، روزنامه نگاری،...) تجلی یافت.
روزنامهنگاری در ایران از روزگار
محمدشاه قاجار (۱۲۵۰ـ۱۲۶۴) آغاز شد
و بتدریج از ارکان مشروطیت گردید و از همان آغاز با
استبداد و سلطهجویی مبارزه کرد و برای برقراری آزادی و تأمین منافع و مقاصد عمومی جامعه کوشید.روزنامهنگاری به زبانی ساده و عامه فهم نیاز داشت، ازینرو بر پیراستن نثر فارسی از پیچیدگیها تأکید شد.
نشریات متعددی که در
ایران و خارج از ایران به فارسی منتشر شدند
در مردم ایران افکار آزادی خواهانه پدید آوردند.محمدحسین فروغی ذکاءالملک روزنامه تربیت (۱۳۱۴ـ۱۳۲۴/ ۱۸۹۶ـ۱۹۰۶) را منتشر و آثار خود را در زمینههای
زندگینامه و ترجمه و رسالات علمی در آن چاپ میکرد.انقلاب مشروطه فعالیت مطبوعات را بیشتر کرد.پس از اعلان مشروطیت و آزادی مطبوعات و تغییر ضوابط آن، شمار روزنامهها فزونی گرفت و در شهرستانها هم نشریاتی منتشر شد.
ممتازترین نشریات آن دوره، مساوات سیدمحمدرضا شیرازی چاپ تبریز، صوراسرافیل میرزا جهانگیرخان (متوفی ۱۳۲۶) و نسیم شمال سیداشرف الدین حسینی قزوینی بودند که دو
نشریه اخیر به سبب توجه به ادبیات و
طنز جایگاهی ویژه داشتند.
ملانصرالدین جلیل محمد قلیزاده نیز از روزنامههای مهمی بود که در قفقاز چاپ میشد و در روزنامههای ایران تأثیر داشت.
روزنامه تیاتر میرزا رضاخان طباطبائی نائینی نیز به تجدد ادبی گرایش داشت.
تلاش روزنامهنگاران برای روشنی و سادگی بیان،
نثر فارسی را کاملاً دگرگون کرد، نثر فارسی قلمروی وسیع یافت و بیشتر شاخههای فرهنگ و
هنر معاصر ایران را تحت تأثیر قرار داد.
داستان نویسی در ادبیات کهن فارسی ریشهای عمیق داشت، ولی نوشتن داستان به شیوه جدید و با رویکرد اجتماعی ـ سیاسی، مقارن با مشروطیت متداول شد.ترجمه داستانهای اروپایی در خلق داستانهای ایرانی جدید بسیار مؤثر بود.
آثاری چون حاجی بابای اصفهانی، سیاحت نامه ابراهیم بیگ نوشته حاج زین العابدین مراغهای و حتی چرندپرند
علی اکبر دهخدا در روزنامه صوراسرافیل، زمینه مساعدی برای داستان نویسی معاصر پدید آورد .
مضمون نخستین داستانهای معاصر، تاریخی و اجتماعی بود.
تاریخ در دوره مشروطه منزلت والایی یافت و نوعی باستان گرایی و وطن پرستی به ادبیات معاصر وارد شد.
نخستین داستان نویسان نیز داستانهای تاریخی نوشتند و هدف آنان، ارائه اطلاعات تاریخی به خوانندگان به منظور تقویت تفاخر ملی آنها بود.
داستان شمس و
طغرا (۱۳۲۷ـ ۱۳۲۸) نوشته محمدباقر خسروی، عشق و سلطنت یا فتوحات کوروش کبیر (۱۳۳۷) از شیخ موسی نثری کبودَرآهنگی، داستان باستان (۱۳۳۸) از میرزا حسن بدیع و دامگستران یا انتقام خواهان مزدک (۱۳۳۹) نوشته عبدالحسین صنعتی زاده کرمانی، از نخستین داستانهای تاریخیاند .
این داستانها از نظر اصول داستان نویسی و زبان و بیان داستانی کاستیهایی داشتند.
مسائل اجتماعی و اصلاح نهادهای کهنه نیز نظر داستان نویسان را جلب کرد.
وضع نامطلوب
زنان ، امتیازات اجتماعی بعضی از طبقات جامعه، بدبختی طبقات فرودست و تصویر مصائب ملی از موضوعات داستانهای نخستین بود.
بیشتر این داستانها به صورت پاورقی در نشریات نوشته میشد و سپس به صورت کتاب انتشار مییافت.
مشفق کاظمی داستان تهران مخوف (۱۳۴۳) را در دو جلد نوشت و در آن، فضای اجتماعی
تهران را در آستانه کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
رضاخان تصویر کرد.
عباس خلیلی، مدیر روزنامه اقدام، داستانهای اجتماعی روزگار سیاه (۱۳۰۳ ش)،
انتقام (۱۳۰۴ش)،
انسان (۱۳۰۴ش) و اسرار شب (۱۳۰۵ ش) را نوشت و در آنها به وضع نامطلوب زنان و
ازدواج های اجباری پرداخت.
شهرناز (۱۳۰۵ش) نوشته یحیی دولت آبادی و مجمع دیوانگان (۱۳۰۳ش) نوشته صنعتی زاده کرمانی هم از اولین داستانهای اجتماعی بودند که فضای احساساتی بر آنها حاکم بود.
نویسندگانی چون محمد حجازی، علی دشتی، محمد مسعود، حسینقلی مستعان، جهانگیر جلیلی و ربیع انصاری این نوع داستاننویسی را ادامه دادند .
چندی بعد، برخی از نویسندگان در آثار خود، با جهت گیری اجتماعی و گاهی سیاسی، به زندگی گروههای گوناگونی از مردم شهرنشین (اشراف، کارمندان، روشنفکران، پیشه وران و کارگران) و روستاییان پرداختند و نوعی نقد اجتماعی پدید آوردند.
در ۱۳۰۰ش مجموعه داستانی به نام یکی بود یکی نبود از سیدمحمدعلی جمالزاده منتشر شد که به روشی نو و با دیدی انتقادی نوشته شده بود .
این مجموعه داستان، سرآغاز و سرمشق داستان کوتاه نویسی در
ایران شد.
صادق هدایت نیز در داستان نویسی بر نویسندگان بعدی تأثیر داشت و در این زمینه، نمونه اصلی و سرمشق تجدد گردید .
داستان کوتاه موردتوجه جمعی از نویسندگان قرار گرفت و بتدریج گنجینهای از آن پدید آمد.
بزرگ علوی، صادق چوبک، ابراهیم گلستان،
جلال آل احمد ، بهرام صادقی (متوفی ۱۳۶۳ش)، غلامحسین ساعدی (متوفی ۱۳۶۴ش)، جمال میرصادقی و برخی دیگر در این قلمرو بسیار کوشا بودهاند.
نمایشنامه نویسی در ایران از ترجمهها شروع شد و چند نمایشنامه از مولیر، نمایشنامه نویس فرانسوی، به فارسی
ترجمه شد، از جمله مردم گریز ترجمه میرزا حبیب اصفهانی در ۱۲۸۶، طبیب اجباری ترجمه اعتمادالسلطنه در ۱۳۰۶ و
تمثیل عروس و
داماد ترجمه میرزا جعفر قراچه داغی در ۱۳۰۸.
البته پیشتر افرادی چون میرزاصالح شیرازی، ابوالحسن خان شیرازی، فرخ خان امین الدوله، حسینخان آجودانباشی، در سفرنامهها و یادداشتهای خود ایرانیان را با نمایش غربی آشنا کرده بودند.
نخستین کسی که در جهان
اسلام نمایشنامه به شیوه جدید نوشت، میرزا فتحعلی آخوندزاده بود که شش نمایشنامه و یک داستان به ترکی نوشت و میرزا جعفر قراچه داغی آنها را با اطلاع خود نویسنده با عنوان تمثیلات (۱۲۹۱) به فارسی برگرداند.
ملکم خان، عبدالرحیم طالبوف و آقاخان کرمانی نیز، گرچه نمایشنامه به معنای اخص کلمه ننوشتند، تألیفاتی داشتند که دارای گفتگوهای نمایشی بود، بخصوص آقاخان کرمانی که در نوشتن سوسمارالدوله و کلانتر در رساله سه مکتوب از اصول نمایشنامهنویسی بهره جسته بود.
نخستین کسی که به فارسی نمایشنامه نوشت، میرزا آقا تبریزی، متأثر از نمایشنامههای آخوندزاده، بود.
در دوره مشروطه، افزون بر تداوم ترجمه از آثار غربی و تشکیل گروههای نمایشی در
تهران و ولایات، بر شمار نمایشنامه نویسان هم افزوده شد.
احمد محمودی، کمال الوزاره، نمایشنامه اخلاقی ـ اجتماعی اوستاد نوروز پینه دوز (۱۳۳۷) را درباره مسئله چندزنی نوشت.
محمودی به اسلوب نمایشنامه نویسی وارد بود و با بهره گیری از زبان محاورهای و تعابیر عامیانه به طرح تازهای دست یافت.
راهی را که او گشود، بعدها نمایشنامه نویسانی چون حسن مقدم (متوفی ۱۳۰۴ش)، گریگور یقیکیان (متوفی ۱۳۲۹ ش)، سیدعلی نصر (متوفی ۱۳۴۰ ش)، عبدالحسین نوشین (متوفی ۱۳۵۰ ش)، ذبیح بهروز (متوفی ۱۳۵۰ ش)، غلامحسین ساعدی (با نام مستعار گوهرمراد)،
علی نصیریان ، بهرام بیضایی و اکبر رادی ادامه دادند.
ادبیات نمایشی ایران، حامل عناصری از تجدد ادبی بود و در دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی و ادبی ایران تأثیری شایان داشت.
آشنایی با مبانی اندیشه اروپایی، بیش از همه، راه را برای پیدایش نقد ادبی جدید در ایران گشود.
شیوه سخنوری کهن، محل چون و چرا قرار گرفت و این چون و چرا در کلام آخوندزاده، آقاخان کرمانی، حاج زین العابدین مراغهای و ملکم خان انعکاس یافت.
آخوندزاده به نقد ادبی اروپایی توجه کرد و آن را با همان
لفظ فرنگی «کرتیکا» به کار برد.
آقاخان کرمانی هم در آثارش به نقد
عقاید و اوضاع زمانه و ادبیات کهن فارسی پرداخت.
حاج زین العابدین مراغهای نیز در سیاحت نامه ابراهیم بیگ به نقد سیاسی و اجتماعی پرداخت.
ملکم خان در نوشتههایش جلوهای تازه از اشتیاق به تجدد را نشان داد.
او در
رساله فرقه کج بینان به مغلق نویسان و فضل فروشان تاخت و شاعران و سخنوران را به آراستگی کلام و واقع گرایی و دوری از تظاهر فراخواند.
نوشتههای اینگونه نویسندگان، معیارهای جدیدی پدید آورد و سنّتها را دگرگون کرد و از دوره مشروطه به بعد با افزایش مدرسهها و کتابها و روزنامهها و انجمنها به آموزههای مشخصی بدل شد و انواع و فنون تازهای در
ادب ظاهر گشت.
در برلین در ایام
جنگ جهانی اول شماری از ایرانیان، از جمله سیدحسن تقی زاده، محمد قزوینی و حسین کاظم زاده ایرانشهر به فعالیتهای علمی و ادبی میپرداختند.
این افراد از طریق تحقیقات شرق شناسان و بهره گیری از روش آن در تحقیق و استفاده از کتابخانههای آنها در متون علمی و ادبی کهن تحقیق کردند و نتیجه کارشان را در نشریه کاوه به چاپ رساندند یا به صورت کتاب در چاپخانه کاویانی برلین منتشر کردند.
نشریه کاوه در القای شیوه جدید تحقیقات در ایران، تأثیر داشت و شالوده نقد و تحقیق را به وجود آورد.
نخستین محققان ایرانی، تجددطلبی و سنّت گرایی را در کار علمی و ادبی خود تلفیق کردند و کسانی چون محمدحسین فروغی ذکاءالملک،
میرزا یوسف خان اعتصام الملک (متوفی ۱۳۵۶) و بعضی از ادیبان در این مقام به فعالیت پرداختند.
محمد قزوینی شیوه جدید نقد و تصحیح متون کهن را پی افکند و مقابله نسخههای معتبر و پرهیز از تصحیح قیاسی را توصیه کرد.
زمینه بروز و گسترش اینگونه گرایشهای علمی و ادبی بسرعت فراهم آمد و کسانی همچون محمدعلی فروغی، غلامرضا رشیدیاسمی، حسن وحیددستگردی، ملک الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر (متوفی ۱۳۴۹ش) و
عباس اقبال آشتیانی (متوفی ۱۳۳۴ش) وارد عرصه تحقیقات ادبی شدند.
این افراد نقد و تحقیق را گسترش دادند و شیوه درستی در نقد متون و تصحیح کتب کهن و کاربرد زبانی متین و فصیح ایجاد کردند.
گرایش به نقد و تحقیق، موجب تألیف مقالات علمی و ادبی درباره موضوعات گوناگون شد.مقالات انتقادی از کسانی چون علی دشتی و محمود عرفان در نشریات به چاپ رسید و انگیزهای برای
نسل دیگری از محققان و منتقدان شد تا محصول کارشان را به صورت مقالات و نقد و مقابله متون انتشار دهند.احمد بهمنیار (متوفی ۱۳۳۴ ش)، سعید نفیسی (متوفی ۱۳۴۵ ش)، لطفعلی صورتگر (متوفی ۱۳۴۸ ش)، محمد معین (متوفی ۱۳۵۰ ش)، مجتبی ' مینوی (متوفی ۱۳۵۴ ش)، جلال الدین همایی (متوفی ۱۳۵۹ ش)، پرویز ناتل خانلری (متوفی ۱۳۶۰ ش)، ذبیح اللّه صفا (متوفی ۱۳۷۸ ش) از این محققان بودند.
با تداوم این سنّت، از دهه بیست به بعد محققان و نقادان و مقاله نویسان دیگری به فعالیتهای علمی و ادبی پرداختند.
پرویز ناتل خانلری با انتشار مجله سخن موج جدیدی در معرفی ادبیات معاصر
اروپا و
ایران و نقد و بررسی آن ایجاد کرد.
(۱) یرواند آبراهامیان، مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی : «استبداد شرقی: بررسی ایرانِ عصر قاجار»، تهران ۱۳۷۶ش.
(۲) فتحعلی آخوندزاده، مقالات، تهران ۱۳۵۱ش.
(۳) فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران ۱۳۵۴ش.
(۴) فریدون آدمیت، اندیشههای طالبوف تبریزی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۵) فریدون آدمیت، اندیشههای میرزاآقاخان کرمانی، تهران ۱۳۴۶ش.
(۶) فریدون آدمیت، اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهران ۱۳۴۹ش.
(۷) فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت، ج ۱، تهران ۱۳۵۵ش.
(۸) یحیی آرین پور، از صبا تا نیما، تهران ۱۳۵۴ش.
(۹) یعقوب آژند، نمایشنامه نویسی در ایران: از آغاز تا ۱۳۲۰ ه ش، تهران ۱۳۷۳ش.
(۱۰) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
(۱۱) کریستف بالائی، پیدایش رمان فارسی، ترجمه مهوش قویمی و نسرین خطاط، تهران ۱۳۷۷ش.
(۱۲) محمدتقی بهار، «مرام ما»، دانشکده، سال ۱، ش ۱ (ثور۱۲۹۷).
(۱۳) جمشید بهنام، ایرانیان و اندیشه تجدد، تهران ۱۳۷۵ش.
(۱۴) تقی پورنامداریان، خانه ام ابری است: شعر نیما از سنّت تا تجدد، تهران ۱۳۷۷ش.
(۱۵) ابوالقاسم جنتی عطائی، بنیاد نمایش در ایران، تهران ۱۳۵۶ش.
(۱۶) پرویز خانلری، «نثر فارسی در دوره اخیر»، در نخستین کنگره نویسندگان ایران، تهران ۱۳۲۶ش.
(۱۷) عبدالحسین زرین کوب، نقد ادبی: جستجو در اصول و روشها و مباحث نقادی با بررسی در تاریخ نقد و نقادان، تهران ۱۳۶۱ش.
(۱۸) محمدعلی سپانلو، نویسندگان پیشرو ایران: از مشروطیت تا ۱۳۵۰، تهران ۱۳۶۶ش.
(۱۹) محمدرضا شفیعی کدکنی، ادوار شعر فارسی: از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران ۱۳۵۹ش.
(۲۰) محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان ۱۳۶۳ـ۱۳۶۴ش.
(۲۱) رضا طباطبائی نائینی، تیاتر: مجموعه روزنامه، به همراه شرح احوال و آثار میرزا رضاخان طباطبائی نائینی، چاپ محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۲) احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۵۶ش.
(۲۳) ورا کوبیچکووا، «نگرشی بر ادبیات نوین ایران»، در ادبیات نوین ایران: از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی، ترجمه و تدوین یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۴) حسین محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، ج ۱، تهران (۱۳۵۴ش).
(۲۵) محمد محیط طباطبائی، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۶) شاهرخ مسکوب، داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع، تهران ۱۳۷۳ش.
(۲۷) جمشید ملک پور، ادبیات نمایشی در ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۸) منیب الرحمن، شعر دوره مشروطیت، ترجمه یعقوب آژند، تهران ۱۳۷۸ش.
(۲۹) محمد بن علی ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران ۱۳۶۲ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تجدد ادبی»، شماره۳۲۸۵.