تاریخ تورات (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تورات کتابی آسمانی و نازل شده قبل از
انجیل و
قرآن است، که تاریخ اقوام
پیشین مثل:
عاد،
ثمود،
قوم نوح و
قوم لوط در آن تبیین شده است.
تورات، کتابی نازل شده قبل از
قرآن است:
نزل علیک الکتـب بالحق مصدقـا لما بین یدیه وانزل التورة والانجیل• من قبل هدی للناس...
(همان کسی که)
کتاب را به
حق بر تو نازل کرد، که با نشانههای کتب
پیشین، منطبق است و «تورات» و «
انجیل» را.•
پیش از آن، برای هدایت مردم فرستاد... .
وما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله علی بشر من شیء قل من انزل الکتـب الذی جاء به موسی نورا وهدی للناس تجعلونه قراطیس تبدونها وتخفون کثیرا وعلمتم ما لم تعلموا انتم ولا ءاباؤکم قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون.
آنها
خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده است! » بگو: «چه کسی کتابی را که
موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم،
نور و
هدایت بود اما شما) آن را بصورت پراکنده قرار میدهید قسمتی را آشکار، و قسمت زیادی را پنهان میدارید و مطالبی به شما
تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید! » بگو: «خدا! » سپس آنها را در گفتگوهای
لجاجت آمیزشان رها کن، تا
بازی کنند!
محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ترهم رکعـا سجدا یبتغون فضلا من الله ورضونـا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود ذلک مثلهم فی التورة ومثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطـه فـازره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار وعد الله الذین ءامنوا وعملوا الصــلحـت منهم مغفرة واجرا عظیما.
محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر
کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند پیوسته آنها را در حال
رکوع و
سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند نشانه آنها در صورتشان از اثر
سجده نمایان است این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به
تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری نمو و
رشد کرده که زارعان را به شگفتی وا میدارد این برای آن است که
کافران را به
خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که
ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند
وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.
تورات کتابی آسمانی و نازل شده قبل از انجیل است:
وقفینا علی ءاثـرهم بعیسی ابن مریم مصدقـا لما بین یدیه من التورة وءاتینـه الانجیل فیه هدی ونور ومصدقـا لما بین یدیه من التورة وهدی وموعظة للمتقین.
و به دنبال آنها (
پیامبران پیشین)،
عیسی بن مریم را فرستادیم در حالی که کتاب
تورات را که
پیش از او فرستاده شده بود
تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم که در آن،
هدایت و نور بود و (این کتاب آسمانی نیز) تورات را، که قبل از آن بود، تصدیق میکرد و هدایت و موعظهای برای پرهیزگاران بود.
در
تعقیب آیات مربوط به تورات، در این دو آیه اشاره به وضع انجیل کرده، میگوید: پس از رهبران و پیامبران
پیشین،
مسیح علیهالسلام را مبعوث کردیم، در حالی که نشانههای او کاملا با نشانههایی که تورات داده بود، تطبیق میکرد (و قفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التوریة) این جمله
تفسیر دیگری نیز دارد و آن اینکه مسیح علیهالسلام به حقانیت تورات که بر
موسی بن عمران نازل شده بود،
اعتراف کرد، همانطور که تمام پیامبران آسمانی به حقانیت پیامبران
پیشین، معترف بودند. سپس میگوید: انجیل را در
اختیار او گذاشتیم که در آن هدایت و نور بود (و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور).
و قفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التوراة، کلمه قفینا از
باب تفعیل، و
مصدر آن تقفیه است و به معنای آن است که چیزی را دنبال چیزی و بعد از آن قرار دهی و این مصدر از کلمه قفا (پشت گردن) گرفته شده، و کلمه آثار جمع اثر است، و اثر به معنای حاصل از هر چیزی است که با دیدن آن اثر پی به وجود آن چیز برده میشود، ولی غالبا استعمالش در شکلی است که از جای پای رونده، در
زمین میماند، و ضمیر جمع در آثارهم به
انبیا بر میگردد.
و عبارت: و قفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم،
استعاره به
کنایه است و منظور از آوردن این تعبیر این بوده که بفهماند عیسی بن مریم علیهالسّلام نیز همان راهی را رفت که
انبیای قبل از او رفتند و آن عبارت بود از طریق
دعوت به
توحید و
تسلیم شدن در برابر خدای تعالی.
و جمله: مصدقا لما بین یدیه من التوراة، بیانگر جمله قبلی و اشاره است به اینکه دعوت عیسی بن مریم علیهالسّلام همان دعوت موسی علیهالسّلام بوده، و هیچ جدایی بین آن دو نبوده است.
تبیین تاریخ اقوام
پیشین (
عاد،
ثمود،
قوم نوح و
قوم لوط) در تورات آمده است:
ام لم ینبا بما فی صحف موسی• وان الی ربک المنتهی• وانه اهلک عادا الاولی• وقوم نوح من قبل انهم کانوا هم اظلم واطغی• والمؤتفکة اهوی• فغشــها ما غشی.
یا از آنچه در کتب موسی نازل گردیده با
خبر نشده است؟! • (و آیا از کتب
پیشین انبیاء به او نرسیده است) که همه امور به پروردگارت منتهی میگردد؟• (و آیا به
انسان نرسیده است که در کتب
انبیای پیشین آمده) که خداوند قوم «عاد نخستین» را هلاک کرد؟! • و همچنین قوم «ثمود» را، و کسی از آنان را باقی نگذارد! • و نیز شهرهای زیر و رو شده (قوم لوط) را فرو کوبید، • و نیز قوم نوح را
پیش از آنها، چرا که آنان از همه ظالمتر و طغیانگرتر بودند! • سپس آنها را با
عذاب سنگین پوشانید!
این آیات هم چنان ادامه مطالبی است که از کتب
پیشین صحف ابراهیم و موسی نقل شده است، در آیات مورد بحث که تنها به ذکر یک مطلب میپردازد سخن از
مجازات و هلاکت دردناک چهار
قوم از اقوام ستمگر
پیشین است که هشداری است برای آنها که از دستورات گذشته سرپیچی میکنند و به
مبدأ و
معاد ایمان ندارند. نخست میفرماید: آیا انسان خبر ندارد که در کتب
پیشین آمده است که خداوند قوم عاد نخستین را هلاک کرد؟! (و انه اهلک عادا الاولی).
توصیف قوم عاد به الاولی (نخستین) یا به خاطر قدمت این قوم است به طوری که در میان
عرب معمول است هر چیز قدیمی را عادی میگویند، و یا به خاطر آن است که در
تاریخ دو قوم عاد وجود داشتهاند و قوم معروف که پیامبرشان
حضرت هود علیهالسلام بود همان عاد نخستین است. سپس میافزاید: همچنین خداوند قوم ثمود را بر اثر طغیانشان هلاک کرد و احدی از آنها را باقی نگذارد (و ثمود فما ابقی). سپس درباره قوم نوح میفرماید: و نیز قوم نوح را قبل از آنها هلاک کرد (و قوم نوح من قبل). چرا که آنها از همه ظالمتر و طغیانگرتر بودند(انهم کانوا هم اظلم و اطغی). چرا که پیامبرشان نوح در مدتی طولانیتر از تمام
انبیاء به
تبلیغ آنان پرداخت، با این حال جز تعداد کمی به
دعوت او پاسخ نگفتند، و در
شرک و
بت پرستی و
تکذیب و
آزار نوح پافشاری و سرسختی فوق العادهای داشتند. قوم لوط چهارمین قومی هستند که به آنها اشاره کرده میگوید: خداوند شهرهای زیر و رو شده قوم لوط را بر زمین زد (و المؤتفکة اهوی). در ظاهر
زلزله شدیدی این آبادیها را به
آسمان پرتاب کرد و واژگون ساخت و بر زمین کوبید، و طبق
روایات جبرئیل آنها را به قوت خداداد از زمین بر کند و وارونه کرد و بر زمین افکند. سپس آنها را با عذاب سنگینی پوشانید (فغشاها ما غشی). آری بارانی از سنگهای آسمانی بر آنها فرو ریخت و سراسر این شهرهای زیر و رو شده را زیر آواری از
سنگ مدفون ساخت. در پایان این بحث به مجموعه نعمتهایی که در آیات گذشته آمده است، اشاره کرده و در شکل یک
استفهام انکاری میفرماید: در کدامیک از نعمتهای پروردگارت
شک و
تردید داری (فبای آلاء ربک تتماری). آیا در
نعمت حیات، یا اصل نعمت
آفرینش، و یا این نعمت که خداوند کسی را به جرم دیگری مجازات نمیکند و خلاصه آنچه در صفحه
پیشین آمده و در
قرآن نیز تاکید شده است شک و تردید داری؟. آیا در این نعمت که خداوند شما را از مجازاتهای اقوام
پیشین برکنار داشته، و
عفو و رحمتش را شامل حال شما کرده است، تردید دارید؟ و یا در نعمت
نزول قرآن و مساله
رسالت و ایمان و
هدایت؟! درست است که مخاطب در این آیه شخص
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است. ولی مفهوم آن همگان را شامل میشود، بلکه هدف اصلی از آن بیشتر افراد دیگرند.
نزول
تورات، پس از
ابراهیم علیهالسلام بود:
یـاهل الکتـب لم تحاجون فی ابرهیم وما انزلت التورة والانجیل الا من بعده افلا تعقلون.
ای
اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و
نزاع میکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی مینمایید)؟! در حالی که تورات و
انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا
اندیشه نمیکنید؟!
محاجه در ابراهیم به این معنا است که هر یک از دو طرف محاجه ابراهیم را از خود بداند و از طرف دیگر نفی کنند، این بگوید: ابراهیم از ما است و از شما نیست، آن طرف دیگر هم بگوید از ما است و از شما نیست و اعتبارا هم باید اینطور باشد که اول منظورشان این بوده باشد که حقانیت خود را اثبات کنند، مثلا
یهود بگوید: ابراهیم علیهالسّلام از ما است که
کتاب آسمانی ما او را ستوده،
نصاری هم در پاسخ بگویند: نه، ابراهیم داعی به سوی
حق و خود بر
دین حق بود و حق هم با
ظهور عیسی ظاهر شده، پس ابراهیم از ما است ولی این بگو مگو در آخر به
لجبازی و
تعصب کشیده باشد، یهود گفته باشد: اصلا ابراهیم یهودی بوده، و نصاری گفته باشد خیر، نصرانی بوده، با اینکه میدانستند دین یهودیت بعد از نزول تورات بر موسی علیهالسلام و دین نصرانیت بعد از نزول انجیل بر عیسی بن مریم علیهالسلام تاسیس و
تشریع شده و این دو بزرگوار بعد از ابراهیم به
دنیا آمدند، پس چگونه بر سر یهودی بودن و یا نصرانی بودن آن جناب با یکدیگر
مجادله میکردند؟ و چگونه ممکن است ابراهیم یهودی یعنی گرونده به
شریعت موسی علیهالسلام و یا نصرانی یعنی گرونده به شریعت عیسی علیهالسلام باشد.
ها انتم هؤلاء حاججتم فیما لکم به علم، فلم تحاجون فیما لیس لکم به علم... ، کلام خدای تعالی به هر حال برای یهود و نصارا دو محاجه اثبات نموده، از دو قسم بگو مگو خبر میدهد: یکی دو مسالهای که درباره آن
علم داشتهاند و یکی در مسالهای که در آن سر بی صاحب تراشیدهاند، باید دانست آن محاجهای که در مورد آن علم داشتهاند چیست؟
علاوه بر اینکه از ظاهر آیه بر میآید که هر دو محاجه بین خود اهل کتاب بوده، نه بین آنان و مسلمین، چون اگر بین آنان و مسلمین واقع شده باشد لازمهاش این است که
مسلمین در آن مسالهای هم که اهل کتاب دارای علم و سند بودهاند محاجه کرده باشند، و چنین محاجهای باطل و بطلانش برای هر کس روشن است.
آنچه در معنای آیه میتوان گفت (و
خدا داناتر است) این است که همانطور که گفتیم احتجاج در بین خود اهل کتاب آنهم در مسالهای واقع شده که بین آنان مورد
اختلاف بوده، البته مسائل دینی مورد اختلاف یهود و نصارا بسیار است، لیکن آنچه عمده و از مسائل اصول دینی این دو طایفه است، مساله
نبوت عیسی علیهالسلام است که نصارا در باره آن جناب میگفت: او یا خود خدا است و یا
پسر خدا است و یا سومی از سه خدا است و با یهود بر سر مساله
بعثت و نبوت او
احتجاج میکرد که در این مساله دارای علم و مدرک بودند و در مقابل یهودیان بر سر انکار مساله خدایی و پسر خدا بودن عیسی احتجاج میکردند، و سومین خدا بودن از سه خدا که ایشان هم در این مساله دارای علم و مدرک بودند، و اما محاجه و بگومگوی هر دو بر مسالهای که علمی به آن نداشتند همان محاجه آنان در باره یهودی بودن و یا نصرانی بودن ابراهیم بود.
و منظور از
جاهل بودنشان نسبت به آن این نیست که نمیدانستند تورات و انجیل بعد از ابراهیم علیهالسلام نازل شده، چون هیچ عاقلی از یهود و نصارا
شک نداشته که ابراهیم علیهالسلام قرنها قبل از این دو شریعت زندگی میکرده است، و نیز این نیست که نمیدانستند که سابق معقول نیست تابع لاحق و یا گذشتگان پیرو آیندگان باشند، جمله: افلا تعقلون، هم با این احتمال مخالفت دارد، چون میرساند به اینکه مساله آن قدر روشن است که کمترین توجه برای درک آن کافی است، پس یهود و نصارا میدانستند وجود ابراهیم بر تورات و انجیل سبقت داشته است، ولی از اینکه این علمشان لازمهای دارد،
غفلت داشتند و آن این است که ابراهیم علیهالسلام نمیتواند یهودی و نصرانی باشد، بلکه بر
دین خدا است، یعنی
اسلام و
تسلیم خدا شدن.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تاریخ تورات».