بنی کنانه (دانشنامهموضوعیقرآنکریم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی کنانه از قبایل بزرگ عدنانی ساکن
حجاز می باشد.
بنی کنانه در عصر
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مجموعه قبایل
عرب عدنانی بودند که
نسبشان به ابونضر کنانة
بن خزیمة
بن مدرکة
بن الیاس
بن مضر
بن نزار
بن معد
بن عدنان میرسید.
کنانة بن خزیمه،
جد هفتم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پسران بسیاری داشت که شمار آنها به ۱۴ تن میرسید: نضر، عبد مناة، مالک، ملکان، عامر، حارث، عمرو، سعد،
عوف، غنم، مخرمه، جرول، غزوان و حُدال.
بعضی از ایشان خود منشا قبیلههای کوچک و بزرگ دیگری شدند و کنانه را در مناطق وسیعی از
شبه جزیره عربستان گستراندند، چنان که از
نضر بن کنانه،
قریش و از
عبد مناة بن کنانه تیرههای بزرگی چون
بنی بکر،
بنی عامر،
بنی لیث،
بنی دیل (دوئل)؛
بنی ضمره،
بنی غفار و
بنی مدلج و از نسل
مالک بن کنان ه تیرههای
بنی فراس،
بنی حارث بن غنم،
بنی عمرو و
بنی نابغه شکل گرفتند. از دیگر فرزندان کنانه نیز تیرههایی پدید آمد که از شهرت چندانی برخوردار نیستند.
هرچند در مقطعی همه کنانه یک مجموعه بودهاند و گاه برخی از ویژگی های یکی از قبایل کنانه به عموم آن ها نسبت داده شده است؛ اما از گزارش ها برمی آید که در عصر
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قریش که خود بخشی از کنانه بودند مجموعهای مستقل به شمار میآمدهاند.
با توجه به گستردگی کنانیها، آنان در عصر جاهلی در مناطق وسیعی از
حجاز ،
تهامه و
یمن از جمله
مکه و اطراف آن،
مدینه و در برخی نواحی مانند
ودان،
مطهر و
بیض پراکنده بودند. با آغاز فتوحات در عصر اسلامی برخی از ایشان به
کوفه،
شام و
مصر مهاجرت کردند.
«
مجنه » بازاری در اطراف مکه، به کنانی ها اختصاص داشته و از زمین های آنان بوده است.
این بازار پس از
بازار عکاظ در ۱۰ روز پایانی ماه
ذیقعده برپا میشده و بنابر نقلی به قبیله بنی دئل از کنانه تعلق داشته است.
این گزارش، نشان میدهد که بخشی از بنی کنانه در آن روزگار به تجارت و
بازرگانی نیز مشغول بودهاند، چنان که از گزارش های پراکنده دیگری نیز برمی آید که برخی تیرههای این قوم به
کشاورزی و
دامداری اشتغال داشتهاند.
بخشندگی از آداب
دوره جاهلی کنانیها بود. به عنوان نمونه، سُلَمی
بن نَوْفل از بنی دُیِل در شمار بخشندهترین عربهای جاهلی (
اجواد الجاهلیه) جای داشت.
از دیگر آداب این دوره بنی کنانه
مهمان نوازی بود. بر پایه نقلی، بنی کنانه رسم مهمان دوستی را از
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) به ارث برده
و تنهایی خوردن و آشامیدن را بر خود
حرام کرده بودند. آنان چون سفرهای میگستراندند، آن قدر میماندند تا مهمانی برسد.
در عصر اسلامی با فرود آمدن این فقره از
آیه ۶۱
سوره نور:
«...لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَاکُلوا جَمیعـًا اَو اَشتاتـًا...»
خداوند ایشان را در عمل به این رفتار مخیر کرد. غالب گزارش های موجود، نزول این آیه را درباره بنی کنانه یا از قبایل آن دانستهاند.
درگیری های
دوران جاهلیت بنی کنانه با دیگر قبایل حتی
ماههای حرام را هم در برمی گرفت.
جنگهای فجار، جنگ های عرب جاهلی در ماه های حرام بود که بر اثر شکستن
حرمت ماههای حرام به این نام مشهور شد. این جنگ ها ۴ بار رخ داد که بنی کنانه در سه بار آن شرکت داشت:
فجار اول، میان کنانه و قریش با
قبیله قیس بن عیلان درگرفت.
بعضی این درگیری را میان کنانه و
هوازن میدانند.
فجار دوم بین
قریش و کنانه رخ داد
و برخی آن را میان قیس و کنانه میدانند.
در
فجار سوم بنی کنانه با تیرهای از هوازن درگیر شدند.
گروهی این جنگ را میان قریش و کنانه شمردهاند.
جنگ کنانه با قریش در
ذات نکیف و
یوم مشلل و درگیری بنی ضمره کنانی با قریش
از دیگر ستیزهای بنی کنانه در
عصر جاهلیت بوده است.
در
جنگ یوم شهورة بنی ضمره از تیرههای بنی کنانه، با قریش و دو تیره دیگر از کنانه به نام های
بنی دیل و
بنی لیث درگیر شد که از بزرگترین جنگ های کنانه شمرده شده است.
بنی کنانه چندین بار با
قبیله خزاعه جنگیدند؛ از جمله
جنگ عتود و ستیزی که در محلی از
یمامه رخ داد.
درگیری
بنی فراس، تیرهای از کنانه، با گروهی از هوازن در منطقه
کدید نبرد دیگری است که به
یوم کدید شهرت یافت.
کنانی ها از متولیان
کعبه بودند.
خبرهای موجود، از توجه و اهتمام فراوان بنی کنانه به امور
مکه حکایت دارد. آنان در حفظ کعبه و دور نگهداشتن آن از
تجاوز و
ستم میکوشیدند و در مقابل حرمت شکنی هایی که به خانه کعبه میشد، میایستادند.
وقتی
قبیله «جُرْهُم» در مکه، به ستمگری روی آوردند و برخی
حرام ها را
حلال کرده، بر
زائران کعبه ستم کردند و هدایای آنان برای کعبه را دزدیدند، گروهی از بنی کنانه با خزاعی ها یکی شدند و با این قبیله جنگیده، آنان را از مکه راندند.
عمرو بن لُحَیّ رهبر خزاعی ها نیز به یاری بنی کنانه حکومت خود را بر مکه تثبیت کرد. وی اجرای بخشی از
مناسک و
شعائر حج را به کنانی ها واگذارد.
در دورههای بعدی
قُصَیّ بن کِلاب کنانی نیز برای پایان دادن به تسلط خزاعی ها، از بعضی بنی کنانه کمک گرفت و بر
مکه دست یافت.
وی تیرههای منتسب به
نضر بن کنانه را که بعدها به
قریش معروف شدند، در مکه گردهم آورد و برای اداره امور مکه مناصبی را تاسیس کرد.
کنانی ها در ماجرای لشکرکشی
ابرهه به مکه نقش داشتند. رفتارهای بازدارنده کنانی ها در برابر
توطئه ابرهه از دغدغه ایشان برای حفاظت از
کعبه خبر میدهد، هرچند که این رفتارها بر انگیزه ابرهه در حمله به
خانه خدا افزود؛
بر پایه گزارش های موجود، یکی از مردان بنی کنانه وقتی شنید ابرهه در
یمن عبادتگاهی ساخته تا مردم را به آن جا بکشاند و از
زیارت کعبه بازدارد، راهی یمن شد و به آن بی حرمتی کرد. ابرهه از این کار سخت برآشفت و تصمیم گرفت
حمله گستردهای را برای
تخریب خانه خدا تدارک ببیند.
ابرهه که به قصد تخریب کعبه
سپاهی بزرگ فراهم کرده بود، کسی را فرستاد تا مردم را بار دیگر به زیارت
عبادتگاهی که ساخته بود دعوت کند. فرستاده ابرهه به دست برخی کنانی ها کشته شد. وقتی این خبر به ابرهه رسید، برانگیزه اش در حمله به مکه شدت بیشتری بخشید.
کنانی ها و دیگر قبایل مکه برای رویارویی با سپاه ابرهه خود را آماده کردند؛ اما با آگاه شدن از قدرت و توان برتر سپاه ابرهه، دست از
جنگ کشیدند.
از کارهای دیگر بنی کنانه برای حفظ کعبه حفاظت از
حجرالاسود بود. گروهی قصد داشتند حجرالاسود را از کعبه به
صنعا در یمن ببرند و بنی کنانه به مقابله با آن ها برخاسته، بعضی را کشته و برخی دیگر را
اسیر کردند.
کنانی ها بدعت هایی را در
مراسم حج نهادند.
جا به جایی در
ماههای حرام از ویژگی های بنی کنانه بود. آن ها که از
فتوا دهندگان عرب جاهلی بودند، حرمت متوالی سه ماه
ذیقعده ،
ذیحجه و
محرّم را مایه
مشقت و مانع از ادامه جنگ های خود میدانستند، از این رو در
موسم حج با اعلام جابه جایی ماه ها و تاخیر انداختن ماه محرم توالی سه ماه حرام را از بین میبردند.
این بدعت را که از آن به «
نَسیء » یاد شده است، بیشتر حذیفه از
بنی مالک بن کنانه بنا نهاد و فرزندانش تا پس از
اسلام ادامه دادند.
جز گزارشی که بنی کنانه را پایه گذار این
بدعت شمرده
دیگر گزارش ها صرفاً مردی از کنانه را بدعت گذار معرفی کرده و نامی از وی نبردهاند.
برخی نیز با ذکر نامش او را مالک
بن کنانه، ثعلبة
بن مالک، حارث
بن مالک القلمس، سریربن القلمس، ابو ثمامة جنادة
بن عوف بن امیة
بن عبدبن فقیم،
جنادة
بن عوف،
ابوثمامة صفوان
بن امیه،
القلمّس،
نعیم
بن ثعلبه
و سمیر
بن ثعلبة
بن حارث
معرفی کردهاند.
خداوند با نزول
آیه ۳۷
سوره توبه،
نسیء و به تاخیر افکندن
ماههای حرام را نشانه فزونی
کفر معرفی کرد:
«اِنَّمَا النَّسِیءُ زیادَةٌ فِی الکُفرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَروا یُحِلّونَهُ عامـًا ویُحَرِّمونَهُ عامـًا لِیواطِـوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلّوا ما حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُم سوءُ اَعمــلِهِم واللّهُ لا یَهدِی القَومَ الکـفِرین
نسییء (جا به جا کردن و تاخیر ماههای حرام)؛ افزایشی در کفر است که با آن، کافران گمراه میشوند؛ یک سال آن را
حلال، و سال دیگر آن را
حرام میکنند تا به مقدار ماههایی که خداوند حرام کرده
تحریم بشود و به این ترتیب آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند گروه کافران را
هدایت نمیکند».
از بدعتهای دیگری که کنانیها همپای مشرکان قریش در مراسم
حج نهادند، ترک
وقوف در عرفه بود.
آن ها از سر همراهی با قریش در
موسم حج در
مکه میماندند و به
عرفات نمیرفتند، در حالی که وقوف در عرفه را از مناسک
حج ابراهیمی میدانسته، خود نیز به آن اقرار داشتند. این بدعت، تا
ظهور اسلام نیز ادامه داشت.
خداوند با نزول آیه ۱۹۹
سوره بقره همگی را دستور داد تا به عرفات
وقوف کرده، از آنجا به
مشعرالحرام و سپس به
مِنا کُوچ کنند:
«... فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـت فَاذکُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ... ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ و استَغفِروا اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم».
طواف با بدن
عریان ، از دیگر بدعت های بنی کنانه بود. آنان این گونه طواف را
تقلید از نیاکان و فرمان خدا میپنداشتند.
خداوند برای
تکذیب آن ها این آیه را فرو فرستاد:
«و اِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا وجَدنا عَلَیها ءاباءَنا واللّهُ اَمَرَنا بِها قُل اِنَّ اللّهَ لا یَامُرُ بِالفَحشاءِ اَتَقولونَ عَلَی اللّهِ ما لا تَعلَمون».
گفته شده: بدعت ها و تحریف های یاد شده همچنین
تعصب فراوان بنی کنانه در حفاظت کعبه و اهتمام به
مناسک حج بر اثر «حُمْسی» بودن آنان بوده است؛ بنی کنانه از جمله قریش و قبایلی دیگر از «
حمس » به شمار میآمدند. حمسی ها، خود را برتر و نسبت به مراسم و مناسک حج محکم تر میپنداشتند، از این رو، جابه جایی،
تحریف ،
بدعت و تغییر در مناسک حج را
حق خود میدانستند و بیش از دیگران به نگهداری کعبه اهمیت میدادند.
کنانیان میپنداشتند
فرشتگان دختران خدایند، در حالی که خداوند در آیه ۵۷
سوره نحل با اشاره به این
اعتقاد نادرست، خود را از داشتن
فرزند منزه دانسته، میفرماید:
«و یَجعَلونَ لِلّهِ البَنـتِ سُبحـنَهُ و لَهُم ما یَشتَهون».
برخی گزارش ها
نزول این
آیه را درباره کنانه و
خزاعه میدانند.
بنی کنانه با اصرار میگفتند: خدا با
جنیّان ازدواج کرده و حاصل آن دخترانی به نام
ملائکه است.
خداوند با فرود آوردن آیه ۱۵۸
سوره صافّات دراین باره، از احضار جنیان برای کیفر در روز قیامت خبر داده و نسبت میان آنان با
خدا را نسبت
عبودیت و
ربوبیت دانسته نه نسبت ولادت و فرزندی:
«و جَعَلوا بَینَهُ و بَینَ الجِنَّةِ نَسَبـًا و لَقَد عَلِمَتِ الجِنَّةُ اِنَّهُم لَمُحضَرون».
کنانی ها همچون دیگر قبایل
عرب جاهلی به
پرستش بت روی آوردند. بت «
عُزّی » به
قریش و کنانه اختصاص داشت و از آن به بزرگی یاد میکردند.
برخی مفسران نیز ذیل آیه ۱۹
سوره نجم به این امر اشاره کردهاند:
«اَفَرَءَیتُمُ اللّـتَ والعُزّی = آیا بت لات و عزّی را (که بیاثر است) دیدید».
پرستش بت «
سُواع» در منطقه نعمان
و عبادت «
هُبَل »
از
آیین های جاهلی اعضای بنی کنانه به شمار میرفت.
مالک و ملکان، پسران کنانه، در محل سکونت خود بتی به نام «
سعد » داشتند.
برخی این
بت را از آنِ
بنی بکر بن کنانه دانستهاند.
برابر گزارش های موجود، هر قبیلهای که میخواست
حج بگزارد، نزد بت خود میرفت،
نماز و پس از آن
تلبیه گفته، روانه مکه میشد. تلبیه بنی کنانه عبارت بود از: «لبیک اللهم لبیک، الیوم یوم التعریف، یوم الدعاء والوقوف.»
بنی کنانه به سبب بزرگی و گستردگی در
دوره جاهلیت و
اسلام چهرههای بنامی در زمینههای گوناگون داشته و بعضی
حاکم ،
فرمانده و
رئیس قبیله خود بودهاند.
گروهی در بخشندگی،
مهمان دوستی،
شجاعت،
شرف و جز این ها شهره بوده و دستهای از جنگجویان و سواران زمانه خود به شمار میآمدهاند.
شاعر
و نحوی
نیز در میان این قوم بوده است.
با آغاز دعوت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
یگانه پرستی، بعضی اعضای بنی کنانه از نخستین کسانی بودند که این دعوت را اجابت کرده، به پیامبر
ایمان آوردند.
ابوذر غفاری نخستین
مسلمان از کنانیان و چهارمین ایمان آورنده به پیامبر بود
؛ همچنین ایاس، خالد، عاقل و عامر پسران بکیر، از قبیله
بنی لیث ، نخستین مسلمانان کنانی بودند که در مکه و در مخفیگاه «
دار ارقم » به
اسلام گرویدند.
در پی ناتوانی
قریش در برابر دعوت پیامبر و مقاومت
بنی هاشم در برابر دیگر قبایل، قریشیان در منطقه
خیف کنانه هم قسم شدند تا با بنی هاشم و
بنی عبدالمطلب ازدواج و
داد و ست د نکنند تا آنان را مجبور کنند پیامبر را تحویل دهند.
پس از
هجرت پیامبر به
مدینه نیز افراد معدودی از قبایل کنانی به اسلام روی آوردند، چنان که آوردهاند: مردی از کنانه که در مکه به
دین پیامبر در آمده بود، پس از هجرت پیامبر از
مکه ، به قصد دیدار آن حضرت رهسپار مدینه شد؛ اما در میانه راه مرد. قومش که هنوز در
شرک و
کفر مانده بودند از روی
تمسخر و
استهزا گفتند: نه به آنچه میخواست رسید و نه در میان قوم خود ماند تا دفنش کرده، برایش عزا برپا کنند. در این باره
آیه ۱۰۰
سوره نساء نازل شد:
«... و مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِرًا اِلَی اللّهِ و رَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللّهِ و کانَ اللّهُ غَفورًا رَحیمـا
و هرکس از خانه خویش هجرت کنان به سوی خدا و رسول بیرون آید، سپس
مرگ ، او را دریابد پس اجر و ثواب چنین کسی بر خداست و خدا پیوسته آمرزنده
مهربان است».
همچنین در گزارشی آمده است: شماری از کنانی ها نزد
پیامبر آمدند تا اسلام آورند؛ اما گروهی راه را بر ایشان بسته، آن ها را کشتند و اموالشان را به غارت بردند.
جبرئیل پیامبر را از این حادثه خبر داد و آیه ۳۳
سوره مائده را فرود آورد:
«اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم واَرجُلُهُم مِن خِلـف اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ ذلِکَ لَهُم خِزیٌ فِی الدُّنیا ولَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابٌ عَظیم
کیفر آن ها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی خیزند و اقدام به
فساد در روی زمین میکنند، فقط این است که
اعدام شوند، یا به دار آویخته شوند یا دست و پای آن ها به عکس یکدیگر بریده شود، یا از سرزمین خود
تبعید گردند. این رسوایی آن ها در دنیاست و در آخرت کیفر بزرگی دارند».
پس از استقرار پیامبر در مدینه، به سبب وجود سکونت گاه های بسیاری از قبایل کنانه در نزدیکی مدینه و در مسیر کاروان های تجاری مکه به
شام ، پیامبر با این دسته از آنان ارتباط بیشتری برقرار کرد و از آنجا که آن حضرت در اقدام های نظامی خود کاروان های تجاری
قریش را مد نظر داشت به ناچار در تعقیب آن ها از مناطق مسکونی برخی قبایل کنانی عبور میکرد.
در همین اعزام ها که عمدتاً در سال های نخست پس از
هجرت پیامبر روی داد، قبایل مزبور (
بنی مدلج ،
بنی ضمره و...) با
رسول خدا پیمان عدم تعرض بسته، از همراهی با قریش روی گردانیدند. بر اساس صلح نامهای که میان رسول خدا و جمعیتی از بنی کنانه در
غزوه ابواء بسته شد، این دسته از کنانی ها متعهد شدند تا از هرگونه برتری مالی و نفری نسبت به
مسلمانان بپرهیزند و دشمنان
اسلام را یاری ندهند.
همکاری نکردن دستهای از بنی کنانه با
مشرکان قریش در
جنگ بدر، گواه دیگری است بر اینکه آنان از دشمنی با مسلمانان کناره میگرفتند.
برپایه خبرهای آمده در ذیل آیه ۴۸
سوره انفال ،
شیطان با وسوسههای خود مشرکان قریش را برای
جنگ با پیامبر و پیروانش تحسین و تشویق میکرد. او وقتی که مشرکان را از همکاری بنی کنانه با
پیامبر بیمناک دید، خود را به شکل
سراقة بن مالک از سران بنی کنانه درآورد
و به مشرکان قریش از بی طرفی بنی کنانه در
جنگ بدر اطمینان داد. وقتی که دو
سپاه در برابر هم قرار گرفتند، شیطان فرشتگان بسیاری دید که برای امداد مؤمنان فرود آمده بودند. او گریخت و از پی وی سپاه مشرکان از هم گسیخت و درهم شکست.
خداوند با یادآوری این ماجرا آیه ۴۸
سوره انفال را نازل کرد:
«و اِذ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطـنُ اَعمــلَهُم وقالَ لا غالِبَ لَکُمُ الیَومَ مِنَ النّاسِ و اِنّی جارٌ لَکُم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیهِ و قالَ اِنّی بَرِیءٌ مِنکُم اِنّی اَری ما لاتَرَونَ اِنّی اَخافُ اللّهَ واللّهُ شَدیدُ العِقاب».
هرچند احتمال ساختگی بودن چنین اخباری وجود دارد؛ اما میتوان پذیرفت که
پیمان برخی قبایل کنانی با پیامبر و بی طرفی آنان در جنگ بدر موجبات نگرانی قریش را فراهم آورده است.
خداوند با نزول آیه ۸
سوره ممتحنه ،
مسلمانان را از نیکی و انصاف نسبت به این گروه منع نکرد:
«لا یَنهـکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقـتِلوکُم فِی الدّینِ ولَم یُخرِجوکُم مِن دیـرِکُم اَن تَبَرّوهُم وتُقسِطو ا اِلَیهِم اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقسِطین
خدا شما را از نیکی و رعایت
عدالت نسبت به کسانی که در امر
دین با شما پیکار نکردند و از
خانه و دیارتان بیرون نراندند، باز نمیدارد؛ زیرا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد».
برخی گزارش ها از حضور زنان
و مردان کنانی در سپاه مشرکان در
اُحُد و نیز گروهی از آنان از جمله
عمرو بن عبدود در
خندق خبر دادهاند.
گزارشی نیز ذیل آیه ۹
سوره احزاب آمده است که بر شرکت بنی کنانه در جنگ خندق دلالت دارد:
«یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَةَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ جاءَتکُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحـًا وجُنودًا لَم تَرَوها و کانَ اللّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیرا
ای کسانی که
ایمان آوردهاید،
نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، در آن هنگام که لشکرها
عظیم به سراغ شما آمدند؛ ولی ما
طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمیدیدید و خدا همواره به آنچه انجام میدهید بیناست».
در سال نهم هجری و با نزول
سوره برائت ، از حضور مشرکان در
مکه جلوگیری شد؛ اما این حکم شامل قبایل مشرک
هم پیمان با پیامبر که عمدتاً کنانی بودند نمیگردید، از این رو ذیل برخی آیات
سوره توبه از پایبندی ایشان به پیمان هایشان سخن به میان آمده است.
برابر گزارش هایی که ذیل
آیه ۷ توبه
مشاهده میشود،
بنی ضمره و
بنی بکر از تیرههای مشهور کنانی، بر پیمان خود با
پیامبر استوار مانده، همانند قریش و سایر گروه ها
عهد نشکستند. خداوند در این باره فرمود:
«کَیفَ یَکونُ لِلمُشرِکینَ عَهدٌ عِندَ اللّهِ و عِندَ رَسولِهِ اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ فَمَا استَقـموا لَکُم فَاستَقیموا لَهُم اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین
چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود، مگر کسانی که نزد
مسجدالحرام با آنان پیمان بستید، پس تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که
خداوند پرهیزگاران را دوست دارد»؛
همچنین از اخباری که ذیل آیه ۴ همین
سوره آمده، دانسته میشود که مراد از «اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم مِنَ المُشرِکینَ...» گروه هایی از بنی کنانه شامل بنی ضمره و
بنی مدلج بوده است. آنان از هم پیمانان
پیامبر بودند و بر سر پیمان خود به درستی ماندند.
به نظر میرسد آخرین رویارویی
مسلمانان با کنانی ها در
سریّه بنی جزیمه صورت گرفت.
خالدبن ولید در این
سریّه بسیاری از ایشان را به ناحق کشت.
.
برخی دیگر از اعضا و تیرههای کنانی سال نهم هجری معروف به «
عام الوفود » در کنار دیگر هیئت ها و گروه ها نزد پیامبر آمده،
اسلام آوردند که در این میان میتوان به هیئت های
بنی علیم به ریاست قطن و انس پسران حارثه،
بنی لیث به ریاست صعب
بن جثامه و
بنی بکیر به ریاست
عدی بن شراحیل اشاره کرد.
بر این اساس عمده کنانیان تا سال های پایانی حیات پیامبر مسلمان نشدند. نبردهای
خیبر ،
حنین ،
فتح مکه و چندین
غزوه و سریه دیگر از میدان هایی بود که معدود مسلمانان کنانه در آن ها شرکت کردند.
اعتماد پیامبر به بعضی از مسلمانان بنی کنانه چنان بود که وقتی برای
حج یا غزوهای به بیرون از
مدینه میرفت، کسی از کنانی ها را در جای خود مینشاند.
عویف بن اضبط ،
کلثوم بن حصین و
سباع بن عرفطه از این جمله بودهاند.
پیامبر از برخی مسلمانان کنانی برای اجرای ماموریت های ویژه کمک میگرفت؛ از جمله
عمرو بن امیه ضمری که
رسول خدا او را برای چند ماموریت به کار گرفت؛ قتل
ابوسفیان ، دعوت
نجاشی به اسلام، استقبال از سپاه
جعفر بن ابی طالب ، برگرداندن جنازه
خبیب بن عدی از یاران پیامبر و...
؛ همچنین
ابوجعد ضمری را برای فراخوانی قومش در غزوه
فتح مکه به میان قبیله اش فرستاد.
بر پایه گزارشی، گروهی از واژگان
قرآن به
لهجه و لغت کنانه نازل شده است.
سیوطی در گزارشی ۱۷ نمونه از این واژهها را بر میشمرده که عبارتاند از: السفهاء (نادانان)؛ خاسئین (رانده شدگان)؛ شطر (سمت و سو)؛ خِلاق (بهره)؛ مَلوکاً (آزاد)؛ قَبیلاً (رویارو)؛ مُعْجزین (ناتوان کنندگان) یَعزُب (پنهان میشود)؛ ولاترکنوا (متمایل نشوید)؛ فَجْوَة (جای وسیع)؛ مَوْئلا (پناه و گریزگاه)؛ مُبْلِسون (ناامیدان)؛ دُحُوراً (رانده شدن)؛ الخَرّاصون (دروغگویان)؛ اسفاراً (نوشتهها)؛ اُقِّتَت (جمع شده)؛ کَنود (ناسپاس).
الاتقان فی علوم القرآن؛ اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاشتقاق؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاعلام؛ انساب الاشراف؛ انوار التنزیل و اسرار التاویل، بیضاوی؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ تاریخ خلیفة
بن خیاط؛ تاریخ الیعقوبی؛ تفسیر عبدالرزاق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التکمیل والاتمام لکتاب التعریف و الاعلام؛ جامع انساب قبائل العرب؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة النسب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روض الجنان و روح الجنان؛ سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ السیر و المغازی؛ کتاب الاصنام (تنکیس الاصنام)؛ کتاب النسب؛ الکشاف؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند احمد
بن حنبل؛ المعارف؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ معجم قبائل العربیه؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنمق فی اخبار قریش.
دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بنی کنانه».