برادری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برادری، از مفاهیم رایج در
فرهنگ اسلامی است. این معنا نخست برای
اشاره به برادران همخون به کار میرفته، و به تدریج در فرهنگ
عرب جاهلی و پس از آن در فرهنگ اسلامی، کاربردهایی ثانوی یافته است.
اخوّت، مصدر «أخ» و به معنای برادری،
دوستی و مصاحبت آمده است. معنای اصلی و حقیقی «أخ»،
شریک در ولادت یا شیرخوارگی است که برادر نَسَبی و رضاعی را شامل میشود و در دیگر مفاهیم مانند هم قبیلگی، مشارکت در کار و
صنعت،
دین و دوستی، به صورت
استعاره و
مجاز به کار رفته است.
طرح برادری و استفاده از این واژه، از ابتکارات
اسلام است. در صدر اسلام
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به همراه هفتصد و چهل نفر در منطقه «نخیله» حضور داشتند که
جبرئیل نازل شد و فرمود: «
خداوند میان
فرشتگان عقد برادری بسته است. حضرت نیز میان اصحابش عقد اخوّت بست و هر کس با دیگری که همفکرش بود برادر میشد. مثلاً:
ابوبکر با
عمر،
عثمان با عبدالرحمن،
سلمان با
ابوذر،
طلحه با
زبیر، مصعب با
ابو ایوب انصاری، حمزه با
زید بن حارثه،
ابودرداء با بلال،
جعفر طیار با
معاذ بن جبل،
مقداد با
عمار،
عایشه با
حفصه،
ام سلمه با
صفیه و شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با
حضرت علی (علیهالسلام) برادر شدند.»
در
جنگ احد، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) دستور داد دو نفر از شهدا (
عبداللّه بن عمر و عمر بن جموح) را که میانشان برادری برقرار شده بود در یک
قبر،
دفن کنند.
از اشتراک بیواسطه در
پدر و
مادر یا یکی از آن دو پدید میآید و آثار و احکام ویژه حقوقی، فقهی و اخلاقی دارد. برادری علاوه بر نسب، از راه رضاع نیز حاصل میشود. اهمّ مواردی که «برادری» «خواهری» از نظر فقهی دارای حکم است، عبارت است از: میراث که بنا به
اجماع همه مذاهب، در صورت فقدان افراد طبقه اول یعنی پدر، مادر و فرزندان، نوبت به افراد طبقه دوم یعنی
برادر و
خواهر خواهد رسید. در جزئیات این حکم، آرای متفاوت وجود دارد.
حِضانت برادر یا خواهر خردسال که برخی از فقها به وجود چنین حقی
فتوا دادهاند.
وجوب یا
استحباب پرداخت هزینه زندگی برادر یا خواهر تهیدست.
پذیرفتن گواهی یک نفر به سود برادر یا خواهر که برخی از فقهای مذاهب
عامّه نسبت به آن تردید کردهاند.
قرآن برای ایجاد روح دوستی و همکاری و همبستگی بین
مؤمنان و در جامعه دینی
آنان را برادر یکدیگر خوانده است.
برخی مفسّران، این تعبیر را تشبیه بلیغ، برخی
استعاره و برخی قراردادِ (اُخُوَةٌ اعتباریّةٌ) دینی با آثار اجتماعی خاصّ
دانستهاند و حتی به نقل
فخر رازی از برخی لغتنویسان عرب، کاربرد کلمه «اِخْوَة» (برادران نَسَبی) به جای اِخْوان (برادرانی که با یکدیگر دوستاند) در این
آیه به منظور تأکید بر این پیوند بوده است.
این گزارش قرآنی را، گذشته از جنبه اخباری آن، متضمّن انشاء نیز میداند، بدین بیان که
مؤمنان باید با یکدیگر برادر باشند. لازمه قطعی این برادری، البته دعوت به
اصلاح و پرهیز از نزاع و
اختلاف در مناسبات اخلاقی و در سطح اجتماعی است.
در قرآن
نیز بر نقش
ایمان در نابود کردن کینهها و منازعات و ایجاد روح دوستی و همدلی و به تعبیر قرآن برادری، تأکید شده است.
در احادیث به جنبههای گوناگون «برادری دینی» اشاره شده است، از جمله اینکه برادری دینی از هر پیوند نَسَبی و خویشاوندی پایدارتر است،
و گسستن آن نکوهیده،
باید همواره از حال برادر دینی، بویژه اگر مدتی غایب شود، خبر گرفت،
راز برادر دینی را نگاه داشت، عیب او را باز نگفت،
در سختی و آسودگی باید به او نیکی کرد،
از
جدال،
مباهات،
فخر فروشی،
عنادورزی و
حسد نسبت به برادر دینی دوری جست و با او به
انصاف و عطوفت رفتار کرد.
نشانههای برادر دینی خصلتهایی چون:
مواسات، یاری رساندن در راه فرمانبرداری از
خدا، گوشزد کردن لغزشهای
انسان به او، خیرخواهی، پوزش پذیری، بینیازسازی به هنگام نیاز، ترس زدایی از انسان و از همه مهمتر اهتمام ورزی به
نماز است.
امام خمینی واژه برادر و برادری را در مفهوم مشترک دینی و ایمانی میان مسلمانان به کار برده است، و مسلمانان را سفارش به دوستی، نیکویی و برادری میکند.
و اوج برادری را مشروط به انجام تعهداتی دوطرفه میان برادران بیان میکرد. ایشان شرط برادری را افزون بر عطوفت و مهربانی و ردّ کردن
غیبت برادر مؤمن میدانست و با استناد به روایتی معتقد بود کسی که غیبت برادرش را رد کند، خداوند هزاران شر در دنیا و آخرت را از او دور میکند.
در نگاه امام خمینی برادر ایمانی، برادر مؤمنش را تنها نمیگذارد و خیر و صلاحی را که برای برادرش خواستار است برای تمام ملت میخواهد. امام خمینی تاکید داشت در اسلام فرقی میان اقوام، فقیر و غنی، زبان و نژاد نیست و همه با هم ملزم به رفتار برادرانه و محبتآمیزند.
امام خمینی باتوجهبه اینکه یکی از جلوههای برادری میان مسلمانان، موسم حج است، فلسفه حج را گستراندن اخوت و وحدت میان مسلمانان در قبال برادران دینی میشمارد.
امام خمینی معتقد بود ملت مسلمان بر پایه اخوت و برادری همواره به دنبال این بودهاند که با دیگر ملتهای مسلمانان علیه دشمن اصلی متحد شوند تا با این اتحاد، کشورهای اسلامی نجات یابند.
امام خمینی بر اساس این چارچوب، اختلافهای میان
شیعه و سنی در جهان اسلام را مغایر با اصل برادری و پیشبرد منافع مشترک جوامع اسلامی میشمارد و آن را موجب بهرهبرداری دشمنان اسلام میدانست و معتقد است که اخوت اسلامی علاوه بر اینکه حکمی اخلاقی است، حکم اجتماعی و سیاسی است و اخوت ایمانی مورد تاکید خداوند، ویژهٔ مسلمانان یک کشور نیست بلکه شامل تمامی مسلمانان میباشد.
بر اساس بسیاری از
روایات،
پیامبر اسلام (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) میان هر دو تن از
صحابه خود پیوند برادری برقرار کرد که در تاریخ اسلام با
نام «مؤاخاة» شناخته میشود.
برخی از منابع شیعی این کار را پس از نزول آیه ۱۰
سوره حجرات دانستهاند.
امّا بنابر گزارشهای دیگر
مؤاخاة دوبار انجام شده است؛ بار نخست، پیش از
هجرت و در میان
مسلمانان مکّه و بار دوم در نخستین ماههای پس از هجرت، میان
مهاجرین و
انصار.
در شماره اشخاصی که مؤاخاه بین آنان انجام گرفت اختلاف نظر هست. به گفته برخی، تعداد آنان نود تن بوده است که بعدها اشخاص دیگری نیز به آنان اضافه شدهاند،
و به گفته برخی دیگر، تا سیصد تن نیز میرسیده است.
در منابع تاریخی و حدیثی، نامهای کسانی که با یکدیگر «برادر» شدند، آمده است.
طبق این منابع، پیوند برادری گاهی بین دو تن از مهاجران، گاهی بین دو تن از انصار و گاهی بین یک نفر از مهاجران و یک نفر از انصار بر قرار شده بود. پیوند برادری بین صحابه بر اساس رعایت حق و مواسات نسبت به دیگری بود.
برخی،
ارث بردن از یکدیگر (توارُث) را نیز به آن اضافه کرده و گفتهاند که پس از نزول آیه «واولو الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اللّه؛
به حکم کتاب خدا، خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند»، توارث فسخ شده است.
در برابر، به اعتقاد برخی محقّقان، توارث از مواد مؤاخاه نبود، بلکه عدهای از مسلمانان چنین گمان کرده بودند و با نزول آیه مذکور، خلاف آن روشن شد. گواه بر این نکته، اجرا نشدن توارث میان کشتگان
بدر بود، با اینکه این
جنگ قبل از نزول
آیه روی داد.
بیشتر مورّخان و سیرهنویسان به برقراری پیوند برادری میان پیامبر اسلام (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) و
علی (علیهالسّلام)، در پایان واقعه مؤاخاه اشاره کردهاند و گزارش آن را با عباراتی مشابه آوردهاند.
در متون حدیثی
شیعه نیز همین گزارش آمده است.
افزون بر این واقعه، پیامبر اسلام (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) در مواردی دیگر نیز بر برادری خود با علی (علیهالسّلام) تأکید کرده است.
ازینرو حضرت علی (علیهالسّلام) پس از در گذشت پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) در مواردی به این پیوند استناد میکرد. به نوشته ابن عبدالبرّ
و
ابن شهر آشوب علی (علیهالسلام) بارها میگفت که من بنده خدا و
برادر پیامبرم، و هر که جز من چنین سخنی بگوید دروغگوست.
پیوند برادری پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) با علی (علیهالسّلام) در بین مردم شهرت بسیار داشت و به نوشته
ابن ابی الحدید در روزگار
بنی امیه آنگاه که عدیِّ بن اَرطاة به آن حضرت ناسزا گفت،
حسن بصری با
گریه بانگ بر آورد: «امروز به کسی ناسزا گفته شد که برادر پیامبر در
دنیا و
آخرت بود».
با اینهمه، برخی از مؤلفان، ماجرای مؤاخاة بین مهاجران بویژه مؤاخاة پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) و علی (علیهالسّلام) را انکار کردهاند از آنرو که کاری لغو و بیثمر بوده است.
در برابر، گفته شده است که این مناقشات، از قبیل رد گزارشی مستند بر پایه ذهنیّات و ناشی از
غفلت و ناآگاهی به
فلسفه مؤاخاة است؛ زیرا مهاجران از نظر
ثروت پیوندهای خانوادگی و تواناییهای دیگر، یکسان نبودند و پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) بین آنان پیوند برادری بر قرار ساخت تا از یکدیگر بهرهور شوند. برادری پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم)، علی (علیهالسّلام) نیز برخاسته از همبستگی نزدیک آن دو از دوران کودکیِ علی (علیهالسّلام) بود که همچنان ادامه داشت.
برادری نسبی در روزی گسسته خواهد شد (فلا اَنساب بینهم)
ولی برادری دینی حتّی
روز قیامت پایدار است. (اخوانا علی سرر متقابلین)
أُخوت در میان
زنان مؤمنه نیز هست، چنانکه در جای دیگر تعبیر اخوّت در مورد زنان نیز بکار رفته است. (وان کانوا اخوة رجالا و نساء)
برادری باید تنها برای خدا باشد، امام علی (علیهالسّلام) در این مورد میفرماید: مردم (مسلمان) برادرند. اگر برادری آنان برای غیر خدا باشد، آن برادری، دشمنی است و این است سخن خداوند متعال که: «النّاس إخـوان؛ فمن کانت اخوّته فی غیر ذات اللّه فهی عداوة، و ذلک قوله عزّ و جلّ:«الأخلاّء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقین؛
در آن روز، دوستان با هم دشمنند مگر پرهیزگاران».
آنچه مهمتر از گرفتن برادر است حفظ برادری است و در
روایات از کسانی که برادران دینی خود را رها میکنند به شدّت انتقاد شده است تا آنجا که سفارش شده است که اگر برادران، از تو فاصله گرفتند تو با آنان رفت و آمد داشته باش. «صل من قطعک»
یکی از یاران
امام صادق (علیهالسّلام) حق
مومن را بر مومن پرسید. امام فرمود: ۱- آسانترین حق این است که آنچه برای خود میخواهی برای او نیز بخواهی و آنچه برای خود بد میدانی برای دیگران نیز بد بدانی. ۲- برای برطرف کردن نیازهای او تلاش کنی و رضایت او را جلب کنی امر و خواسته او را اطاعت کنی. ۳- به او با جان،
مال،
دست،
پا و زبانت کمک کنی. ۴-
چشم و راهنما و
آئینه و پیراهنش باشی. ۵- طوری نباشد که تو سیر باشی و او گرسنه، تو پوشیده باشی و او برهنه و...
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در
حدیثی میفرماید: مؤمن بر مؤمن از جانب خدا هفت حق
واجب دارد: ۱-
احترام: او را در چشم خود، بالا مرتبه ببیند. ۲-
محبت: از عمق دل او را دوست داشته باشد. ۳-
مواسات: در مال و
اموال خود با او شریک باشد. ۴-
حمایت: در مقابل
غیبت و بدگوئی دیگران از او حمایت کند. ۵-
عیادت: در زمان بیماریش از او عیادت کند. ۶- تشییع: در
تشییع جنازه مؤمن، شرکت بکند. ۷- یاد خیر: پس از مردن
مؤمن جز به خوبی از او یاد نکند.
امام سجاد (علیهالسّلام) در ضمن حدیثی میفرماید: حقّ برادرت این است که: «و أمّا حقّ أخیک فتعلم أنّه یدک التی تبسطها و …»؛ ۱- او را
سلاح نافرمانی خدا قرار نده. ۲- وسیلهای برای
ستم کردن به
خلق خدا قرار نده. ۳-کمک نمودن به او، در برابر دشمنش. ۴- حائل شدن میان او و شیطانهایش. ۵-
نصیحت و خیرخواهیاش. ۶- توجه به او در راه خدا را. این همه در صورتی است که او مطیع فرمان پروردگارش باشد و اوامر او را بخوبی انجام دهد و اگر این طور نباشد باید خدا در نزد تو مقدّم و گرامیتر از او باشد.
«فان تابوا و اقاموا الصّلوة و اتوا الزّکوة فاخوانکم فی الدّین؛
هر گاه توبه کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند برادر دینی شما هستند». اگر توبه کنند وظیفه اسلامی
نماز و
زکات را انجام دهند مزاحمشان نشوید، در این آیه میفرماید: برادر دینی شما هستند، یعنی هیچگونه تفاوتی با سایر مسلمانان از نظر احترام و محبّت نخواهند داشت، همان گونه که میان برادران تفاوتی نیست.
در این آیه شرایط برادر ایمانی شدن را میشمارد: ۱ـتوبه کننده باشد، ۲ـ اقامه نماز کند، ۳ـ زکات
مال خود را پراخت کند.
مرادش از
توبه به دلالت سیاق این است که به سوی
ایمان به خدا و آیات او برگردند و به همین جهت به صرف توبه اکتفا نکرده و مساله به پا داشتن نماز را که روشنترین مظاهر عبادت خداست و هم چنین زکات دادن را که قویترین ارکان جامعه دینی است به آن اضافه کرد و این دو را به عنوان نمونه و
اشاره به همه وظایف دینی که در تمامیّت ایمان به آیات خدا دخالت دارند ذکر نمود. اگر این سه را رعایت کنند با سایر مؤمنین در حقوقی که
اسلام آن را معتبر دانسته مساوی خواهند بود.
و اگر در این آیه و در آیه «انما المؤمنون اخوة؛
مؤمنان برادران یکدیگرند»، مساله تساوی در حقوق را به برادری تعبیر کرده برای این است که دو برادر دو شاخه هستند که از یک تنه جدا و منشعب شدهاند و این دو در همه شئون مربوط به اجتماع،
خانواده و در قرابتی که با اقربا و فامیل دارند مساوی هستند. و چون برای این اخوت احکام و آثاری شرعی است لذا قانون اسلام آن را یک سنخ برادری حقیقی میانه افراد مسلمین معتبر کرده است که عیناً مانند برادری طبیعی آثاری عقلی و دینی بر آن مترتب میشود بنابراین اگر قرآن این معنا را برادری نامیده این نامیدنش به طور
مجاز و
استعاره نبوده است بلکه یک نحوه برادری جدّی است همچنان که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به طوری که نقل شده است فرموده: مردم با ایمان نسبت به هم برادرند، پستترین ایشان با عهد و ذمه ایشان سعی میکند و همگی آنان علیه دشمنان خود دست واحدی هستند.
اگر توبه کردند و نماز بپا داشتند و زکات دادند در این صورت برادران دینی شما هستند و با انها مانند سایر برادران مؤمن خود رفتار کنید. توبه یعنی اگر از
شرک و
بتپرستی پشیمان شدند و تصمیم گرفتند تا دیگر بدان باز نگردند و اسلام را بپذیرند.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بعد از
تلاوت آیه «انّما المؤ منون اخوة» فرمودند: تمام افراد مسلمین برادر و برابر و
خون و
جان همه آنها در یک سطح و مساوی با هم است و هر گونه
تعهد و پیمانی که یک فرد از مسلمانان با
کفار داشته باشد از نظر همگی محترم است اگر چه آن یک فرد از نظر موقعیت اجتماعی و یا مالی در سطح پائینتری باشد...؛ «و هم یَدٌ علی مَن سَواهم».
در روایات، نشانه بهترین برادر را اینگونه میخوانیم: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «بهترین برادران کسی است که با شما در کارهای اخروی مساعدت کند»
یعنی تو را در کارهای آخرت یاری رساند.
۱) رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «بهترین برادران شما کسی است که عیبهایتان را به شما اهدا کند.»
۲)
امام علی (علیهالسّلام) فرمودند: «خیر الاخوان أقلهم مصانعة فی النصیحة؛
بهترین برادر آن است که در
نصیحت و
ارشاد کمتر ملاحظه کند.» یعنی آنست که مدارای او در نصیحت تو در بدیها کمتر از سایر برادران باشد.
۳) همچنین فرمودند: «بهترین برادر تو کسی است که در راه
حق، بر تو زیاد
خشم گیرد.»
یعنی در آنچه حقّ باشد اگر خلاف حقّ از تو ببیند منع و زجر تو کند.
۴) امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «خیر الإخوان من لا یحوج إخوانه إلی سواه؛
بهترین برادر آن است که برادران
خویش را نیازمند دیگری نسازد.» یعنی خود کفایت امور ایشان بکند و نگذارد که محتاج به دیگری شوند.
۵) امام علی (علیهالسّلام) چنین فرمود: «بهترین برادران تو کسی است که به تو یاری دهد و بهتر از او کسی است که تو را بسنده باشد و اگر به تو نیازمند شد از تو بگذرد.»
۶) امام علی (علیهالسّلام) فرمودند: «خیر إخوانک من واساک بخیره، و خیر منه من أغناک عن غیره؛
بهترین برادران تو آن کسی است که با مال
خویش تو را یاری رساند و بهتر از او کسی است که تو را از دیگری بینیاز سازد.»
۷) امام علی (علیهالسّلام) میفرماید: «خیر الإخوان من کانت فی اللّه مودّته؛
بهترین برادران کسی است که دوستیاش برای خدا باشد.»
۸) امام علی (علیهالسّلام) چنین میفرماید: «خیر الإخوان من لم تکن علی الدنیا اخوته؛
بهترین برادران کسی است که برادریش برای
دنیا نباشد.»
۹) امام علی (علیهالسّلام) فرمودند: «خیر الإخوان من إذا فقدته لم تحب البقاء بعده؛
بهترین برادران آن کسی است که چون او را از دست دهی، دوست نداشته باشی پس از او زنده بمانی.»
۱۰) امام علی (علیهالسّلام) میفرماید: «خیر إخوانک من سارع إلی الخیر و جذبک إلیه، و أمرک بالبر و أعانک علیه؛
بهترین برادران تو کسی است که برای انجام کارهای نیک بشتابد و تو را نیز به نیکوکاری بکشاند و به
نیکی فرمانت دهد و در آن یاریات دهد.»
۱۱) امام علی (علیهالسّلام) فرمودند: «خیر إخوانک من دعاک إلی صدق المقال بصدق مقاله، و ندبک إلی أفضل الأعمال بحسن أعماله؛
بهترین برادران تو آن کسی است که با راستگویی خود، تو را به
راستگویی فراخواند و با نیکو کاریاش تو را به بهترین کارها
دعوت کند.»
در روایات نشانه بدترین برادر را اینگونه میخوانیم: امام علی (علیهالسّلام) فرمودند: «شر الإخوان من تکلف له؛
بدترین برادر آن است که مایه
رنج و زحمت آدمی باشد.»
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «بدترین برادر آنست که نافرمانی خدا را در پیش تو آراسته جلوه دهد.»
یعنی
معصیت خدا را در نظرت زیبا جلوه دهد.
از نگاهی مردم شناسانه، میتوان گفت که از سویی به اقتضای نوع زندگی عرب جاهلی در خانوادههای بزرگ و از دیگر سو، به دلیل کمبود شدید منابع حیاتی در منطقه
جزیرة العرب و نیاز ساکنان آن به حمایت افراد قبیلهشان در تلاش برای بقا، نقش برادران خانواده بزرگ، یعنی افراد
قبیله پر رنگ میشده است. اگر از یاد نبریم که اقتضائات خانواده در آن محیط جاهلی، مستلزم گونهای بیمهری به فرزندان بوده است،
دلیل پررنگ شدن هرچه بیشتر مفهوم برادری در مقایسه با دیگر مفاهیم مشابه همچون پدر و فرزندی بهتر شناخته میشود. شواهدی در دست است که نشان میدهد دست کم تا بیش از یک
قرن پس از اسلام، هنوز معناهای ثانوی برادری با برادری خونی ارتباط تنگاتنگ داشته است.
مقارن با صدر اسلام، برادری میان دو نفر، به معنای وجود مشابهتهایی میان آنان، به همراه تعلقی اجتماعی برای همکاری و حمایت متقابل بوده است.
در بعضی از نمونهها مفهوم برادری در فرهنگ آن عهد در کنار دیگر انواع حمایتهای اجتماعی قرار گرفته است.
برادری در فرهنگ آن زمان، الزاماً تلازمی با صمیمیت و دوستی عمیق میان دو نفر نداشته است. شواهد بسیاری از عصر متقدم اسلامی در دست است که قرارداد برادری میان جنیان و
فرشتگان با یکدیگر، میان ملایک، جنیان و حیوانات، اعضای یک قبیله یا
عشیره و معتقدان به یک مسلک یا
دین را منعکس میسازد.
وجود نوعی خاص از پیوند برادری میان دو نفر، هیچ گاه سبب نادیده انگاشتن انواع دیگر برادری میان او و دیگران نمیشده، و شخص در آن واحد، خود را نسبت به همه برادران
خویش وفادار میدانسته است. به همین سبب است که در زمان محاصره اقتصادی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اصحابش در
شعب ابیطالب، با استناد به برادریهای قومی میان
مسلمانان و
مشرکان،
ابوطالب از
قریش میخواهد که به محاصره برادران
خویش پایان دهند.
به عبارت واضحتر، مسلمان بودن برادر، سبب نگشته است که حقوقش به فراموشی سپرده شود. از شواهد این مسأله، همان است که در
قرآن کریم،
پیامبران را حتی نسبت به اقوام طاغی و غیر مؤمن، برادر نامیده، و از طرف دیگر، آنها را نیز برادران پیامبران برشمارده است.
پیدا شدن مفهوم برادری دینی در فرهنگ صدر اسلام، زمینهای کهنتر از ترویج برادری از سوی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در میان مهاجران و انصار، پس از
هجرت به
مدینه داشته است. از کهنترین نمونههای کاربرد تعبیر برادری میان مسلمانان، تعبیر ناظر به برادری مسلمانان مکه با هم کیشانی در
یثرب، در روزهای پیش از هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و مسلمانان به آنجاست.
این امر به خوبی نشان میدهد که از دید
عرب آن زمان، کاملا طبیعی بوده که افراد با همکیشان خود برادر دانسته شوند.
از دیگر سو، به نظر میرسد مفهوم برادری دینی در فرهنگ اسلامی یک امر عارضی و بازتاب صرف فرهنگ عرب جاهلی نبوده، و در شمار اصلیترین راهکارهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) محسوب میشده است.
از مهمترین دغدغههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، چگونگی برقراری
عدالت اجتماعی در میان همه مردم بوده است
و لازمه پدیدار گشتن چنین عدالتی، از یک سو بر افتادن تضادهای طبقاتی و از دیگر سو، ایجاد پیوندهای قرابت میان آحاد مردمان بوده است. به همین سبب پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) پیوند برادری دینی را به عنوان راهکاری عملی برای برقراری برادری و برابری میان همه انسانها پی افکندند.
برای ارائه تصویر واضحی از مفهوم برادری دینی در صدر اسلام، توجه به هنجارهای رفتاری برادران دینی ضروری است. شاید بتوان گفت که تا مدتها بعد مهمترین شاخصه رفتار برادران دینی، رازداری و عیب پوشی بوده، و کمتر شاخصهای تا این اندازه مورد تأکید قرار گرفته است.
برادران دینی لزوماً در یک سطح از دارایی،
سن و
سال، موقعیت اجتماعی و حتی
تقوا نیستند؛ آنها با یکدیگر «مخالطه» دارند،
نسبت به همدیگر محرمند،
و مانند اعضای یک پیکر هستند که با ناراحتی عضوی، دیگر اعضا نیز بیقرار میشوند.
اندیشه دشمنی میان آنان وجود ندارد،
هر چند که در عالم واقع، ممکن است مواردی پیشامد کند،
هر غیر مسلمانی نیز که
توبه کند و
ایمان بیاورد، در این برادری
شریک خواهد بود.
در اثر ایجاد این برادری میان مؤمنان، دشمنیهایشان به دوستی بدل گردید
حتی گمان میرفت کسانی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در میانشان برادری برقرار کرده بود، از هم
ارث برند.
مسلمانان عرب، غیر عربها و همه کسان دیگری را نیز که به هر دلیل از وابستگی و حمایتهای قبیلهای خاصی برخوردار نبودند، برادر دینی و در حمایت
خویش میدانستند.
در چنین فضایی است که استناد
شیعه به برادری پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت علی (علیهالسّلام) برای اثبات «احق» بودن وی در امر
امامت، معنا پیدا میکند.
به تدریج، برای مسلمانان هویتی ایجاد شد که همانند برادری خود با دیگران، روابط دیگران را نیز در تقابل با برادریهای خود معنا کنند.
حتی در دورههای بعد، غلبه برادری دینی بر دیگر انواع برادریها، مفسران را مجبور ساخته تا در مواردی که بحث از برادریهای قومی به میان آمده است، اختلاف مفاهیم را یادآور شوند.
نیز ملاقات با برادران دینی، از لذتهای
حج،
نماز جماعت و مانند آنها شمرده شده است.
گویا در میان اصحاب، حضرت علی (علیهالسّلام) و
ابو هریره بیش از همه نسبت به این مفهوم توجه داشتهاند (برای آشنایی با نمونههایی از روایات ابوهریره،
). در سخنان منسوب به حضرت علی (علیهالسّلام)، روایات قابل توجهی درباره وظایف برادران دینی وجود دارد که نشان از بروز مشکلاتی در کارکردهای برادری دینی آن روزگار میدهد.
به مرور زمان، معنای برادری دینی دچار دگرگونیهایی شد و به تدریج، استعمال آن برای اشاره به دوستان، افراد یک
فرقه و هم مسلکان رایجتر گردید.
هر چند هرگز آن معنای نخستین به فراموشی سپرده نشد. از
سفیان ثوری نقل شده است که هدایای سلاطین را بر هدایای دیگران ترجیح میداده است. بدینسان، میان سلاطین و برادران تقابل افتاده که با برادری رایج در فرهنگ صدر اسلام - که فرقی میان حاکم و محکوم نمینهاده - متفاوت است.
حتی برخی توصیهها در روایات
اهل بیت (علیهمالسّلام) مبنی بر محترم داشتن برادران
فقیر آمده است
که نشان میدهد تلازم برادری دینی با نفی نظام ارزشی طبقاتی، به تدریج از یاد رفته بود و تذکار برخی نکتهها از سوی ایشان لازم آمده است. گهگاه نیز از برادری، معناهایی مخالف ارزشهای اسلامی اراده میشده است.
بزرگان برخی از فرقهها،
ایمان را به داشتن عقاید صحیح مشروط کرده، و با ناصحیح دانستن عقاید مخالفان، آنها را از حقوق برادران دینی
خویش محروم ساختهاند.
در پایان باید گفت نگارش کتاب درباره اهمیت برادری دینی و حقوق برادران، از دیرباز مورد توجه بوده است. به عنوان نمونهای از این کتابها، میتوان به مصادقه الاخوان
ابن بابویه (چ قم، ۱۴۰۲ق) اشاره کرد.
مفهوم برادری که در فکر دینی اسلامی با توانایی نظری در تنظیم همه اجزاء حیات و روابط
انسان، همواره از عوامل ایجاد جامعه سالم به شمار میرفته، در صحنه اندیشه و عمل اجتماعی و تاریخی، عملاً همین نقش را داشته است. احادیث و سنن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و
امامان (علیهالسّلام)، و نیز آثار بسیاری در
تصوف و
حکمت عملی که مفاهیم و مصادیق «برادری» را مورد بحث قرار داده، و خصایص و حقوقی برای آن برشمردهاند، مؤید همین امر است. مدار کار برخی از نحلههای متصوفه و به ویژه اهل فتوت اساساً بر مفهوم «اخوت» بنا نهاده شده که از صدر اسلام، از نشانههای مسلمانی و پایبندی به جامعه اسلامی، به شمار میرفت؛ چنانکه وقتی غیرمسلمانی، مسلمان میشد، او را برادر میخواندند،
و پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) یکی از نشانههای
آخرالزمان را کمیابی برادران یکرنگ دانسته است.
پایبندی به برادری و حقوق آن برای دانایان و اهل ذوق و
ادب وجهی برای تلذذ از دنیا بود.
با اینهمه، برخی کسان برای حقوق برادری چنان اهمیتی قائل بودند که از بیم ناتوانی بر رعایت آن، چندان دوست نمیگرفتند،
یکی از خصایل صوفیه، مراعات حقوق برادران بود که همواره بر آن تأکید شده است.
همچنین در اینباره روایاتی نیز از امامان شیعه (علیهالسّلام) نقل شده است.
در علم آداب الصحبه نیز ابواب ممتعی به مفهوم برادری و حقوق اخوان در برآوردن نیازها و سکوت از ذکر عیوب و ترویج مناقب و چشمپوشی از لغزشها و
دعا در حق آنان اختصاص داده شده است.
در اینباره میتوان به آثاری چون مصادقه الاخوانِ ابن بابویه، تحفه الاخوان فی آداب اهل العرفان از احمد دردیر،
کتاب الاخوان از
ابن ابی الدنیا،
حقوق الاخوانِ محمد عیاشی،
هدایه الاخوان از بابا نعمتالله نخجوانی، تحذیر الاخوان فیما یورث الفقر و النسیان از شیخ برهانالدین ابراهیم ناجی دمشقی، و رساله ایها الاخوان از شیخ
جمال خلوتی اشاره کرد.
ادیبان و دانشمندان،
ارشاد و
تعلیم برادران دینی را کاری پسندیده میدانستند و آثاری برای این برادران و خطاب به آنها مینوشتند. از آن میان، در ادب: مراسلات الاخوان و محابات الخلان از علی بن محمد کسروی، منادمه الاخوان و تسامر الخلان از
ابوالفرج اصفهانی،
مکاتبات الاخوان اثری منظوم از
ابن معتز،
نزهه الاخوان و تحفه الخلان از
سیوطی در تاریخ: تذکره الاخوان فی حوادث الزمان از
نعیمی دمشقی در
فلسفه: ارشاد الاخوان الی الفرق بین القدم بالذات و القدم بالزمان از شهابالدین احمد غنیمی،
و بسیاری دیگر قابل ذکرند.
مفهوم برادری در فرهنگ اسلامی همیشه جذابیت خاصی برای مسلمانان در تشکیل نحلهها و گروههای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی داشته است. علاوه بر فتوت و گروه فتیان، برجستهترین گروهی که آثار و دیدگاههای علمی و فرهنگیشان نقش و تأثیر مهمی داشته است، اخوان الصفا بودند که در وجه تسمیه خود چنین گفتهاند: کسانی را که به دانشها و هنرهای عالی دست یافته، و به آرامش درون رسیدهاند و خود را در زندگی دنیوی از دیگران بینیاز میبینند، باید اخوان الصفا نامید و هر کس چنین نباشد، از اهل صفا نیست
و بلکه اگر کسی منکر بقای
روح و
روز رستاخیز است، در زمره پیروان تاریکی و یاران
شیطان به شمار میرود.
از برخی سخنان این «برادران» برمیآید که خود را استمرار
حیات آدمی از آدم به این سوی دانستهاند که همواره به گونهای پنهان و آشکار میزیستهاند،
چنانکه حوادث پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، به ویژه
واقعه کربلا، موجب پنهان شدن آنان گشت.
این برادران خود را پیکرهای گوناگون با یک روح میدانستند و دوستی را مانند خویشاوندی میشمردند.
برادران گروهی عقلگرا بودند و چنان بر این موضع پای میفشردند که میگفتند اگر کسی از برادران، از پذیرش شرایط
عقل خودداری کند، باید از انجمن رانده شود.
از اینرو، معتقد بودند که مرتبه «اهل معرفت» آن است که رویکردی بیطرفانه و عقلانی نسبت به دین داشته باشند. چه، دینِ همه پیامبران یکی است، گرچه شریعتها متفاوت است
و «معرفت الهی» هدف نهایی همه دانشهاست.
تشکل قابل توجه دیگر که ماهیتی مذهبی - اجتماعی و شبه صوفیانه داشت، تشکیلات و سازمان «اخی» هاست که چند
قرن پس از اخوان الصفا، در سدههای ۷ و ۸ق/۱۳ و ۱۴م در آناتولی پدید آمد.
ابن بطوطه این تشکیلات را «اخیه الفتیان» خوانده، و آورده است که یک طریقه فتوت بوده که به رئیس آن اخی (برادرم) اطلاق میشده است. این برادران سلوک و اخلاق جوانمردانه داشتند و به آن سخت پایبند بودند. برخی برآنند که این تشکل اصلاً سازمانی صنفی در ترکستان بوده، و سپس به آناتولی راه یافته، و در اینجا با تشکیلات فتوت درآمیخته است
براساس نشانهها و گزارشهایی، در عصر سلاجقه دوم از میان اخیهای آسیای صغیر، حاکم و سیاستمدار نیز وجود داشته است.
در آغاز تشکیل دولت عثمانی، اخیها با آنان ارتباط نزدیک داشتند و بعدها نیز در دستگاه عثمانیان مقامات بلند سیاسی و معنوی به دست آوردند
در
ایران، از اواخر عصر قاجار که ارتباط میان ایرانیان با
تمدن و فرهنگ غرب توسعه یافت، برخی از اصلاحگرایان دینی و اجتماعی به مخالفت با دستاوردهای غرب برخاستند. ایشان با پذیرش وجود رکود و انحطاط در سرزمینهای اسلامی و میان مسلمانان، سبب این انحطاط را رویگردانی از تعالیم اسلامی، خاصه اتحاد و برادری مسلمانان میدانستند. شیخالرئیس قاجار که خود از جمله پیشروان اصلاحگرایی به شمار میرود، معتقد است که نزاع و افتراق میان دولتهای مسلمان و اصحاب مذاهب، به جای اتحاد و برادری، علت اصلی ناتوانی و انحطاط مسلمانان است. وی اعلام کرده که برای مقابله با
قدرت روزافزون
اروپا لازم است که میان دو دولت بزرگ
شیعه و
سنی، یعنی ایرانی و عثمانی، برادری و اتحاد برقرار گردد: «چاره تدبیری که در اعاده صحت و ازاله علت و احیاء و ابقاء ملت به کار آید... جز این نیست که دو دولت قویمه و دو ملت عظیمه اسلام در زیر... رایت ملکوت لااله الاالله تجدید مؤاخات کنند»؛ «... که بیتفرق کلمه...
در اعلای کلمه اسلام بذل مجاهدت نمایند».
برخی دیگر با انتقاد از وضعیت اخلاقی و دینی مسلمانان و بررسی علت تفوق
علم و فرهنگ غرب، معتقد شدند که تا
اخلاق مسلمانان اصلاح نگردد و مفهوم درست فضایل اخلاقی و نیز اتحاد و برادری را درنیابند، اخذ تمدن جدید و دانشهای نوین سودی ندارد و موجب پیشرفت نمیگردد. دردی اصفهانی همچنین اصول تعلیم و تعلم اروپایی را نقد کرده، و از خللی که این فرهنگ در اخلاق مسلمانان
هند ایجاد کرده، سخن رانده است. وی بر آن است که راه مبارزه با سیطرهجویی غرب، برادری و همدردی مسلمانان است تا همه برادران اسلامی با ثبات قدم در راه پیشرفت گام نهند.
تقریباً در همین دوران، مقارن اواخر عصر عثمانی که ابن سعود در شبه جزیره
عربستان به قیام و استقلال خواهی برخاست، برای پیشبرد اهداف خود و به ویژه سرکوب مخالفان، جمعیتی نظامی و آیینی به
نام «اخوان» یا «اخوان التوحید» بنیاد کرد که به شدت به
وهابیت گرایش داشت. نخستین موطن و مسکن این برادران در ناحیه ارطاویه قرار داشت و چون روی به افزایش نهادند، آبادیهای این ناحیه را به اردوگاههای نظامی و جامعه مذهبی وهابی تبدیل کردند و بسیاری از بدویان نیز به آنها پیوستند و یکجانشین شدند.
آنگاه به دستور ابن سعود، از ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م، مهاجرنشینهای متعدد برادران روی به افزایش نهاد و تا حدود ۳ سال بعد، ۲۰۰ آبادی از این دست به صورت شبکه پیچیده نظامی و آیینی پدید آمد که به مثابه بازوی آهنین ابن سعود به گسترش قدرت او در شبه جزیره مدد میرساند.
این برادران، کسانی را که از وهابیت پیروی نمیکردند،
مشرک میخواندند.
آنان علاوه بر سپاهیگری و تبلیغ وهابیت، به کشاورزی و شبانی نیز میپرداختند و نقش مهمی در اسکان بسیاری از بادیهنشینان برعهده داشتند. با اینهمه، پس از استقرار دولت سعودی و بینیازی از اینان - خاصه که برخی از آنها نافرمانی نیز میکردند - پایه جنبش «برادران» سست شد و سرانجام از هم پاشید و بقایای آنان در گارد ملی عربستان به
نام «مجاهدون» ادغام شدند.
مفهوم برادری نه فقط برای مسلمانان قلمرو اصلی اسلام، بلکه در میان مسلمانان سرزمینهای دور افتاده نیز برانگیزاننده احساسات دینی و اجتماعی بود؛ ایجاد حرکتهایی برای ترویج آموزههای اسلامی و ایجاد فرقهای متمایل به صوفیه توسط دانشمندی از مسلمانان چین به
نام مامینگ مسین پدید آمد.
از آن سوی اندیشه برادری دینی که در میان رهبران نقشبندی آسیای مرکزی و مردم متمایل به این فرقه وجود داشت، به میان نقشبندیان چین هم راه یافت و در اواخر سده ۱۳ق/۱۹م به ظهور طایفه «برادران» در شمال غربی چین انجامید.
دعوت برادران که در میان فرقههای اسلامی چین به طایفه سوم موسومند، نخست در میان طایفه غیرچینی کوچک و
مسلمان دونگهسیانگ رواج یافت؛ اما اصلیترین شاخه برادران موسوم به ماکوهیو آن در اوایل سده ۱۴ق/۲۰م به دست دانشمندی به
نام نوح ماوانگ فو (معروف به ماکوهیو آن) از قوم دونگ هسیانگ ایجاد شد که خود
زبان فارسی و
عربی میدانست و
علوم دینی را در سرزمینهای اسلامی تحصیل کرده بود.
وی در سالهایی که وهابیان به دعوت و سلطهجویی مشغول بودند، وارد سرزمین عربستان شد و به نظر میرسد که دیدگاههای وهابی بر او مؤثر افتاد؛.
وی درباره اصلاح رسوم و آیینهای دینی بر پایه دستورات
قرآن، دستور عمل ۱۰مادهای صادر کرد.
طریقه «اخوان» ماکوهیوآن در سرزمینهایی وسیع از شمال غربی چین گسترش یافت و بسیاری از مردم اقوام مختلف آن
سرزمین به آن گرویدند. از آن میان سالارهای مسلمان به پیروی از این طریقه شهرت خاصی یافتند. اینان که اعتقادات جهادگرایانه داشتند، در اواخر سده ۱۹م بر ضد سلسله چینگ قیام کردند، ولی سرکوب شدند. اکنون طایفه برادران به عنوان سومین طایفه مسلمان در چین رسماً وجود دارد.
از اواخر سده ۱۴ق/۱۹م، در ایران نیز تشکیلاتی موسوم به «انجمن اخوت» به فعالیت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی پرداخت. این انجمن که ظاهراً در اصل رنگ صوفیانه داشت، توسط علیخان ظهیرالدوله از مریدان صفیعلیشاه، در اواخر عهد ناصری تأسیس شد، ولی با مقابله شاه که نسبت به فعالیت آن بدگمان شده بود، روبهرو گشت و تا مدتها جلسات خود را پنهانی تشکیل میداد.
با توجه به عقاید سیاسی و اجتماعی ظهیرالدوله، بسیاری از رجال
خوش
نام و آزادی خواه به انجمن پیوستند و همین امر، موجب بیمناکی شدید محمدعلیشاه شد. در واقع، با آنکه انجمن ظاهراً فعالیت خود را منحصر به امور ادبی و هنری کرده بود، از ایراد انتقادات سخت به
حکومت نیز خودداری نمیکرد و بدینسبب، محمدعلیشاه در استبداد صغیر آن را تعطیل کرد.
پس از پیروزی
مشروطه، انجمن اخوت فعالیتهای ادبی و هنری خود را ادامه داد و در امور عامالمنفعه به فعالیت پرداخت.
برخی از محققان برآنند که ظهیرالدوله در تأسیس انجمن اخوت به
فراماسونری نظر داشته است و بلکه این انجمن را صریحاً شاخهای از فراماسونری دانستهاند.
انجمن اخوت دارای تشکیلات منظم و دقیق بود و ظهیرالدوله از آغاز کار نظامنامه آن را با عنوان «دستور ظاهری انجمن اخوت» تدوین و منتشر کرد. این انجمن در شهرهای مختلف نیز شعبههایی داشت و نشریاتی منتشر میکرد. انجمن اخوت تا پیش از
انقلاب اسلامی ایران فعالیت داشت و از آن پس منحل گردید.
در نیمه سده ۱۴ق در
مصر هم سازمان و نهضتی به
نام «اخوان المسلمین» به دست حسن البناء در مصر پدید آمد که تأثیرات بزرگ فرهنگی و سیاسی بر بسیاری از سرزمینهای عربی و اسلامی برجای نهاد. در حقیقت ضعف مفرط و اوضاع پریشان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان اسلام و سیطره روزافزون غرب - به ویژه مسأله دفاع از
فلسطین - انگیزه اصلی ایجاد این تشکیلات بود. در پنجمین کنگره اخوان المسلمین در ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م، این سازمان با اعلام برنامهها و اهداف کلان خود توسط حسن البناء که آنها را میتوان در رهانیدن سرزمینهای اسلامی از سلطه بیگانه و تشکیل دولت اسلامی خلاصه کرد، وارد دوره نوینی شد
و عملاً نیز به
حمایت سیاسی و مالی و حتی نظامی فلسطینیان در مقابله با صهیونیستها برخاست.
این تلاشها موجب شهرت و محبوبیت عظیم اخوان المسلمین در جهان اسلام شد تا حدی که دولتمردان مصر و
انگلستان هراسناک شدند و ملک فاروق در اوایل سال ۱۳۶۸ق آن را منحل، و اعضایش را بازداشت کرد.
اخوان المسلمین پس از این، فعالیت خود را زیرزمینی کرد و به خارج از مصر کشاند؛ به ویژه پس از
اعدام چند تن از رهبران سازمان به روزگار جمال عبدالناصر، فعالیت اخوان المسلمین بیش از پیش زیرزمینی شد.
از دیدگاه سیاسی، اخوان المسلمین خواهان تشکیل
حکومت اسلامی بودند و حسن البناء به صراحت در آثار خود از آن، و خلیفه
جهان اسلام سخن راند
و تصریح کرده که مرادش حکومتی اسلامی با نظام پارلمانی و معتقد به آزادیهای فردی و محترم دانستن قراردادهای اجتماعی است.
با اینهمه، عجیب است که وی نظام چند حزبی را نپذیرفته،
و آن را مخالف اسلام دانسته است. در واقع چارچوب و شکل حکومت مورد نظر او مبهم است و با آنکه بعدها کسان دیگری به تبیین شکل یک دولت اسلامی بر اساس نظر البناء دست زدند،
ولی معلوم نیست که این تفاسیر با نظر وی هماهنگ بوده باشد.
اخوان المسلمین از دیدگاه اجتماعی و اقتصادی طرفدار اصلاحات بودند و به رغم مواضع سیاسی خود با دولت مصر همکاری داشتند. در این زمینه، آنان از
اصلاح اوضاع مالیاتی، ملی کردن بانکها و منابع طبیعی، صنعتی کردن کشور، قانون انتخابات طرفداری میکردند، ولی مخالف نمایندگی و زمامداری بانوان بودند.
از دیگر عقاید آنان، میتوان به مخالفت شدیدشان با تجددگرایی غربی که آن را نافی روح دینی اسلام میدانستند، اشاره کرد.
سازمان اخوان المسلمین چند بخش تشکیلاتی مانند بخش سری، شاخه نظامی موسوم به «جواله»، و گروهی با عنوان «کتائب انصارالله» را در برداشت. بخش سری از وفادارترین و معتقدترین اعضای سازمان تشکیل میشد و مستقیماً زیرنظر مرشد عام یا رهبر سازمان قرار داشت. ترورهای سازمان و تصفیههای درونی به دست این بخش و به دستور مرشد عام صورت میگرفت.
کتائب انصارالله وظیفه آموزشهای اخلاقی و اعتقادی و ایجاد ارتباط میان اعضای سازمان را برعهده داشت.
بررسی همه جانبه فعالیتها و مواضع اخوان نشان میدهد، اگرچه اینان به مناسبتهای مختلف همواره مواضع عملی خود را، دست کم از دیدگاه اجتماعی و اقتصادی، تغییر میدادند، ولی نهضتی که پدید آوردند، تأثیر مهمی در بیدار ساختن انگیزه اسلامی مردم داشت و به ویژه در مصر تحولات سخت قابل توسعه پدید آورد. افکار آنان با آنکه در سرزمینهای شیعهنشین با استقبال روبهرو نشد، ولی در قیامها و انقلابهای
عراق و
ایران بیتأثیر نبود و در این کشورها هم احزابی شبیه به اخوان المسلمین تشکیل شد. آخرین حرکت قابل توجه سیاسی از سوی یکی از جمعیتهای وابسته یا متمایل به اخوانالمسلمین در عربستان رخ داد که طی آن چند تن از مخالفان دولت سعودی در پایان
ذیحجه ۱۳۹۹/نوامبر ۱۹۷۹ به روزگار ملک فهد، در اعتراض به حکومت،
مسجد الحرام را اشغال کردند، ولی پس از ۴۲ روز، سرکوب و سرانشان اعدام شدند.
(۱) محمد ابشیهی، المستطرف، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۲) احمد ابن ابی عاصم، الزهد، به کوشش عبدالعلی عبدالحمید حامد، قاهره، ۱۴۰۸ق.
(۳) محمد بن اسحاق، السیره، به کوشش محمد حمیدالله، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۴) محمد بن بابویه، الخصال، قم، ۱۴۰۳ق.
(۵) احمد بن تیمیه، الصارم المسلول، به کوشش محمد عبدالله عمر حلوانی و محمد کبیر احمد شودری، بیروت، ۱۴۱۷ق.
(۶) احمد بن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی فی التفسیر، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، ۱۹۸۲م.
(۷) عبدالرحمان بن جوزی، زاد المسیر، به کوشش محمد سید جلیند، بیروت، ۱۴۰۴ق.
(۸) عبدالرحمان بن جوزی، العلل المتناهیه، به کوشش خلیل میس، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۹) محمد ابن حبان، الصحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
(۱۰) یوسف بن عبدالبر، التمهید، به کوشش مصطفی بن احمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
(۱۱) ابن کثیر، البدایه و النهایه، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۹۹۳م.
(۱۲) ابن کثیر، تفسیر القرآنالعظیم، به کوشش محمدابراهیم بنا و دیگران، استانبول، ۱۹۸۵م.
(۱۳) یعقوب ابوعوانه، المسند، به کوشش ایمن بن عارف دمشقی، بیروت، ۱۹۹۸م.
(۱۴) حسین ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمد جعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۶ش.
(۱۵) احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، به کوشش وصی الله محمد عباس، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۱۶) هاشم بحرانی، البرهان، تهران، ۱۴۱۵ق.
(۱۷) محمد بخاری، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۰ق.
(۱۸) احمد بزار، المسند، به کوشش محفوظ رحمان زین الله، بیروت/مدینه، ۱۴۰۹ق.
(۱۹) حسین بغوی، معالم التنزیل، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۲۰) احمد بیهقی، شعب الایمان، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.
(۲۱) عبدالرحمان ثعالبی، الجواهر الحسان، به کوشش ابو محمد غماری ادریسی حسنی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۲۲) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۲۳) علی حلبی، السیره الحلبیه، به کوشش عیسی عبدالله حمیری، بیروت، ۱۴۰۰ق.
(۲۴) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۲۵) خطیب بغدادی، احمد، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، به کوشش محمود طحان، ریاض، ۱۴۰۳ق.
(۲۶) محمد رویانی، المسند، به کوشش ایمن علی ابویمانی، قاهره، ۱۴۱۶ق.
(۲۷) سیوطی، الدر المنثور، به کوشش مازن مبارک، بیروت، ۱۹۹۳م.
(۲۸) شیخ طوسی، محمد، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۲۹) سلیمان طبرانی، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق.
(۳۰) علی طبرسی، مشکاه الانوار، نجف، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۳۱) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، بیروت، ۱۳۷۹ق.
(۳۲) سلیمان طیالسی، المسند، بیروت، دارالمعرفه.
(۳۳) اسماعیل عجلونی، کشف الخفاء، به کوشش احمد قلاش، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۳۴) محمد فاکهی، اخبار مکه، به کوشش عبدالملک عبدالله دهیش، بیروت، ۱۴۱۴ق.
(۳۵) قرآن کریم.
(۳۶) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعظیم بردونی، قاهره، ۱۳۷۲ق.
(۳۷) عبدالحی کتانی، التراتیب الاداریه، به کوشش محمد رضوان دایه، بیروت، ۱۴۱۰ق.
(۳۸) محمد کتانی، الرساله المستطرفه، به کوشش محمد منتصر زمزمی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۳۹) محمد کلینی، الکافی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۰) یوسف مزی، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، ۱۴۰۰ق.
(۴۱) احمد نحاس، معانی القرآن، به کوشش محمد علی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
(۴۲) نهج البلاغه.
(۴۳) علی هیثمی، مجمع الزوائد، قاهره/بیروت، ۱۴۰۷ق فرهنگ مهروش.
(۴۴) آقایی، بهمن و خسرو صفوی، اخوان المسلمین، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۵) ابن بطوطه، رحله، بیروت، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۴۶) علی ابن سعید مغربی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۴۷) عبدالحی ابن عماد، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۴۸) اسماعیل ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، مکتبه المعارف.
(۴۹) محمد ابن ندیم، الفهرست، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۵۰) اسماعیل امینالملک مرزبان، پیوست مقدمه خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۵۱) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۵۲) ژان ژاک بربی، جزیره العرب، ترجمه نجده هاجر و سعید غز، بیروت، ۱۹۶۰م.
(۵۳) طارق بشری، الحرکه السیاسیه فی مصر ۱۹۴۵-۱۹۵۲، بیروت/قاهره، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۵۴) حسن البناء، مجموعه الرسائل، بیروت، مؤسسه الرساله.
(۵۵) زکریا سلیمان بیومی، الاخوان المسلمون و الجماعات الاسلامیه، قاهره، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۵۶) پژوه، احمد (مبشر همایون)، ترجمه و حواشی بر انقلاب ایران از ادوارد براون، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۵۷) پینگ، لیوجی، معماری اسلامی در چین، ترجمه مریم خرم، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵۸) عبدالرحمان جبرتی، عجائب الاثار، بیروت، دارالجیل.
(۵۹) اسحاق موسی حسینی، الاخوان المسلمون، بیروت، ۱۹۵۵م.
(۶۰) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۶۱) اسماعیل دردی اصفهانی، همدردی، سکندرآباد، ۱۳۲۶ق.
(۶۲) اسماعیل رائین، فراموش خانه و فراماسونری در ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۶۳) الرساله الجامعه، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۶۴) رسائل اخوان الصفا، بیروت، ۱۹۵۷م.
(۶۵) امین ریحانی، ملوک العرب، بیروت، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
(۶۶) زرکلی، اعلام.
(۶۷) زرکلی، الوجیز فی سیره الملک عبدالعزیز، بیروت، دارالعلم للملایین.
(۶۸) سعید رفعت، قاده العمل السیاسی فی مصر، قاهره، ۱۹۷۷م.
(۶۹) علی سمان، رویارویی مسلکها و جنبشهای سیاسی در خاورمیانه عربی تا سال ۱۹۶۷م، ترجمه ن حمید، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۷۰) احمدمحمد شاموق، کیف یفکر الاخوان المسلمون؟، بیروت/ خرطوم، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۷۱) شیخ الرئیس قاجار، ابوالحسن، اتحاد اسلام، به کوشش صادق سجادی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۷۲) محمدصدیق صدیقحسنخان، ابجد العلوم الوشی المرقوم فی بیان احوال العلوم، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، ۱۹۷۸م.
(۷۳) ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷۴) احمد طاش کوپریزاده، الشقائق النعمانیه، بیروت، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
(۷۵) عبدالرزاق کاشی، تحفه الاخوان، به کوشش محمد دامادی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۷۶) محمود عرفان، «فراماسونها»، یغما، تهران، ۱۳۲۸ش، س ۲، شم ۱۱-۱۲.
(۷۷) حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷۸) محمدعلی فریدالملک همدانی، خاطرات، به کوشش مسعود فرید، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۷۹) سنت جانفیلبی، تاریخ نجد و دعوه الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ترجمه عمر دیراوی، بیروت المکتبه الاهلیه.
(۸۰) احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۸۱) رابرت لیسی، سرزمین سلاطین، ترجمه فیروزه خلعتبری، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۸۲) زهیر ماردینی، اللدودان الوفد و الاخوان، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۸۳) محمود متولی، دراسات فی تاریخ مصر، قاهره، ۱۹۸۵م.
(۸۴) دوستعلی معیرالممالک، رجال عصر ناصری، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۸۵) چو نینگ، القومیات المسلمه فی الصین، ترجمه وجیه هوادی چینگ، پکن، ۱۹۸۸م.
(۸۶) محمد واقدی، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل.
(۸۷) Akdag، M، TOrkiye'nin iktisad Q ve i ۵ tima Q tarihi، Istanbul، ۱۹۷۷.
(۸۸) ۴ agatay، N، Bir TOrk kurumu olan ahilik، Ankara، ۱۹۸۹.
(۸۹) Cahen، C، Pre-Ottoman Turkey، tr JJones-Williams، London، ۱۹۶۸.
(۹۰) China's Minority Nationalities، ed Ma Yin، Peking، ۱۹۸۹.
(۹۱) Chu، Wen-Djang، X The Immediate Cause of the Moslem Rebellion in North-West China in ۱۸۶۲ n، Central Asiatic Journal، Wiesbaden، ۱۹۵۷-۱۹۵۸، volIII.
(۹۲) EI ۲.
(۹۳) ER.
(۹۴) Hayward، HD، X Chinese-Moslem Literature n، The Moslem World، New York، ۱۹۳۳، vol XXIII.
(۹۵) KNprOlO، M F، Osmanl o imparatorlugunun kurulusu، Ankara، ۱۹۷۲.
(۹۶) The Middle East and North Africa (۱۹۸۴-۸۵)، London، ۱۹۸۶.
(۹۷) Togan، ZV، Umum QTOrk tarihine giris، Istanbul، ۱۹۸۱.
(۹۸) The Travels of Marco Polo، tr W Marsden، London/New York، ۱۹۴۶.
(۹۹) Uzun ۵ arsolo، IH، Osmanl o devletinin saray teskil @ t o، Ankara، ۱۹۸۴.
(۱۰۰) Zwemer، SM، X The Fourth Religion of China n، The Moslem World، New York، ۱۹۳۴، vol XXIV؛
•
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برادری»، شماره۴۶۸۰. •
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برادری»، شماره۸۵۵. •
سایت پژوهه •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «برادری»، تاریخ بازیابی۹۵/۱۰/۲۳. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.