علم (دانش)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علم، امروزه در زبان فارسی و عربی کلمه «علم» به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.
معنای اصلی و نخستین علم،
دانستن در برابر ندانستن است.
قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»، (آیا یکسانند آنان که میدانند و آنان که نمیدانند.)
از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته میشود مطابق این معنا،
اخلاق، ریاضیات،
فقه، دستور زبان،
مذهب، زیست شناسی و
نجوم همه علماند... کلمه Knowledge در انگلیسی و Connaissance در فرانسه معادل این معنا از علماند.
کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنیهایی اطلاق میشود که بر
تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند.
علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار میگیرد که
آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبیها و بدیها)،
متافیزیک (دانش
احکام و عوارض مطلق
هستی)،
عرفان (تجارب درونی و شخصی)،
منطق (ابزار هدایت
فکر)، فقه،
اصول،
بلاغت، و... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار میگیرند و همه به این معنا غیر علمیاند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا از علماند.
دیده میشود که علم در این معنا بخشی از علم به معنای اول را تشکیل میدهد و به سخن دیگر
علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار
بشر میتواند قرار گیرد.
رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره
رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با
تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی «خلق الانسان علمه البیان»، (
خداوند رحمن
انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد.)
بهترین موید این معناست.
امام خمینی علم را مفهومی عام و
بدیهی میداند که بینیاز از تعریف است و تعریفهای موجود را
شرح الاسمی میداند، بااینحال او خاطرنشان کرده است علم نور است که برای خود در ذاتش ظهور دارد و غیر خود را نیز ظاهر میکند.
امام خمینی میان علم و معرفت دو تفاوت قائل است:
۱- علم در اصل لغت مخصوص به کلیات است و معرفت مخصوص به جزئیات، ازاینرو گفتهشده عارف بالله کسی است که حق را به مشاهده حضوری میشناسد و عالم بالله کسی است که به براهین فلسفی علم بهحق پیدا میکند.
۲- در معرفت، سابقه فراموشی وجود دارد، و چیزی که در ابتدا،
ادراک به آن تعلق میگیرد گفته میشود، به آن حاصل شده است و چیزی را که معلوم بوده و فراموششده و سپس ادراک شده، گفته میشود، معرفت به آن حاصل شده است.
امام خمینی در تبیین و تقریر حقیقت علم، دو روش را در پیش گرفته است:
الف) روش و تقریر مشهور: امام خمینی در این روش به تقریر ماهوی بودن علم پرداخته است؛ یعنی علم را از سنخ ماهیت،
مقولات و
کیف نفسانی میداند ازاینرو سخن کسانی که علم را از
مقوله انفعال یا
اضافه میدانند، نقد میکند.
ب) روش حکمت متعالیه: ایشان در این روش بر وجودی بودن علم تاکید میکند و علم را از سنخ وجود میداند.
امام خمینی علم را مفهومی عام میداند که بهتساوی، قابل صدق بر افراد است اما حقیقت علم را مانند حقیقت وجود، یک حقیقت
مشکک میداند یعنی اختلاف میان مصادیق آن بهشدت و ضعف است برایناساس علم از حقایقی که در خارج مساوق وجود است و از سنخ ماهیت نیست و آنچه از آن فهمیده میشود، مفهوم آن است که هم بر کشف ناقصی که در یک موجود است، صادق و هم بر کشف تام و تمام به نحو حقیقی
بنابراین علم از مقوله
جوهر و
اعراض نیست بلکه فوق مقوله است.
امام خمینی علم را به دو قسم
حصولی و
حضوری تقسیم میکند و علم حصولی را آن علمی میداند که حصول آن نیازمند بهواسطه است و علم حضوری آن علمی است که نیازمند بهواسطه نیست.
•
سایت اسلامیک داک • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.