بدیهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدیهیات ، جمع
بدیهی از ریشه بَدَأَ، از اصطلاحات
منطق صوری و
فلسفه میباشد.
بَداهت در
لغت به معنای «ابتدائاً و ناگهانی برکسی وارد آمدن» و در اصل «بَدَاءَة» («هاء» بدل از همزه) است.
بدیهی و
بدیهیات در دو باب مختلف در
منطق صوری مطرح شده است: باب
علم و
تقسیمات آن؛ و باب
صناعات خمس.
در
منطق،
علم حصولی را به
تصور و
تصدیق، و هر یک را به
ضروری یا
بدیهی، و
کسبی یا
نظری تقسیم میکنند.
بدیهی، اعم از اینکه تصور یا تصدیق باشد، علمی است که حصول آن بر
فکر و
نظر متوقف نباشد، گرچه ممکن است مبتنی بر توجه
عقل ،
احساس ،
تجربه و یا
حدس باشد.
در منطق، درباره اینکه بر این قسم از علم، خواه تصور باشد خواه تصدیق، اصطلاح بدیهی اطلاق شود یا اصطلاحات
ضروری و
اولی، اختلاف نظر وجود دارد.
اما این اختلاف در
لفظ است نه در معنا.
برخی از
منطقیون اصطلاحات تقسیمات علوم را در
عبارات خود به
ترادف و یا در توضیح یکدیگر به کار بردهاند.
اما
جرجانی ، بدیهی را
مرادف ضروری تعریف کرده است و به
اعتباری نیز آن را
اخص از
ضروری میداند.
در معنای اخیر، بدیهی قسمی از تصور و تصدیق
ضروری به شمار میآید که نه تنها بر کسب و نظر متوقف نیست، بلکه حتی نیازی به حدس و تجربه و احساس ندارد و تنها توجه عقل در حصول آن کافی است.
وی اصطلاح اولی را نیز به همین معنا اطلاق کرده است.
در
عبارات صدرالدین شیرازی درباره ملاک بداهت سخن به میان آمده که در اقوال پیشینیان به این
صراحت نیامده است.
به گفته او حصول یک تصور، مانند مفهوم
وجود و
شیئیت ، به دلیل
بساطت و اعرف بودن آن، بر کسب و نظر و بر
تعریف حدی یا
رسمی متوقف نیست، و به همین جهت بدیهی یا اولی است؛ یعنی چون چنین تصوری اجزای منطقی (
جنس و
فصل یا
خاصه ) ندارد، برای
ذهن از طریق
حد و
رسم حاصل نمیشود و بیواسطه نزد ذهن حاضر است.
ملاک بداهت در
تصدیقات ، استلزام
دوْر در اقامه
برهان بر آنهاست؛ زیرا چنین تصدیقی خود مبدأ و مقدمه برهان در اثبات
صدق هر گونه
قضیه است، پس چگونه میتوان بر آن اقامه برهان کرد و مواجه با اشکال دور نشد.
بدین ترتیب، علم (چه تصور باشد چه تصدیق) به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم میشود و
جایز نیست که همه علوم ما بدیهی باشد؛ زیرا لازم میآید که هیچ چیز نزد ما
مجهول نباشد، در حالی که مجهولات ما بسیار است و حصول آنها جز از طریق حد و رسم یا برهان ممکن نیست.
و همچنین جایز نیست که تمام علوم ما نظری باشد؛ زیرا در این صورت، لازم میآید که هر علمی به نحو دور یا
تسلسل ، بر دیگری متوقف باشد.
بحث درباره بدیهیات، در
صناعات خمس نیز مطرح میشود.
در این باب چون
ماده استدلال مطرح میشود که آن نیز از
قضایا فراهم میآید، لذا از بداهت در خصوص قضایا سخن به میان میآید.
منطقیون قضایایی را که
وجوب و
ضرورت حکم در آنها «فی نفسه» باشد و عقل صریح در قبول وجوب و
تصدیق به حکم، جز به تصور طرفین قضیه محتاج نباشد،
قضیه اولی نامیدهاند.
به
عبارت دیگر، نفسِ تصور اجزای قضیه، در حکم به وجوب و تصدیق و یقین به آن، بدون نیاز به
حد وسط و علتی از خارج یا اقامه برهان، کفایت میکند.
در این باب، اصطلاح اولی به جای بدیهی به کار رفته و از این نظر تقریباً اختلافی میان منطقیون نیست،
جز اینکه
ابن سینا در
منطق شفاء تعبیر «علم متعارف» و «مقدمه واجب القبول» را نیز برای چنین قضایایی به کار برده است.
ملاّ عبدالله نیز در حاشیه خود بر
تهذیب المنطق تفتازانی ،
یقینیات را که مقدمه برهان واقع میشوند به بدیهی که اصول یقینیات است، و نظری که متفرع بر آن اصول است،
تقسیم کرده و
قضایای بدیهی را منقسم به
اوّلیات ،
مشاهدات ،
تجربیات ،
حدسیات ،
متواترات و
فطریات میداند.
علامه حلّی از
قضایای یقینی به
ضروری تعبیر میکند و بدیهی را، با همان تعریفی که دیگران برای قضیه اولی گفتهاند، یکی از اقسام
ضروری به شمار میآورد.
صدرالدین شیرازی نیز
بدیهی را به قسم اولی و غیر اولی تقسیم میکند.
اطلاق «اوّلی» را فقط شایسته قضیه «النقیضان لایجتمعان و لایرتفعان» دانستهاند
و از آن به «
أحق الاقاویل »، «
اولی الاوائل »، «
أم القضایا » و قضیه «
اولی التصدیق »
تعبیر میکنند.
چون تنها تصدیق این قضیه است که مبتنی بر تصدیق دیگر و اقامه برهان نیست، زیرا مستلزم دور خواهد بود، بلکه اثبات صدق تمام قضایا، اعم از بدیهی و نظری، ناگزیر محتاج و متقوّم به این قضیه است.
صدرالدین شیرازی نسبتِ این قضیه را به سایر قضایا مانند نسبت
واجب الوجود به
ممکنات میداند.
همچنانکه واجب الوجود،
موجود بحت
مطلق از
تقیید و
تخصیص به معنایی خاص است، و ممکنات
مقید به
قیود و
ماهیات خاصاند، این قضیه نیز مقید به هیچ قیدی نیست، و غیر آن هر قضیهای، اعم از اینکه بدیهی باشد یا نظری، در حقیقت
عبارت است از همین قضیه (امتناع
تناقض) بعلاوه قیدی مخصوص.
پس همچنانکه مبدأ و منتهای همه موجودات واجب الوجود است، مبدأ و منتهای همه قضایا، اُولی الاوائل یعنی قضیه
امتناع تناقض است.
بدیهیات شش قسمند که در ذیل آورده می شود.
الف-
اولیات ب-
فطریات ج-
مشاهدات د-
متواترات ه-
حدسیات و-
تجربیات.
اولیات مانند اين قضيه كه كل بزرگتر از جزء خود است.
فطریات قضائى هستند كه قياسات آنها با آنها است (اربعه زوج است).
مشاهدات آنچه بوسيله حواس ظاهرى ادراك شود.
متواترات مانند قضايائى كه
شهرت و يا
اجماع بر وقوع يا لا وقوع آنها باشد.
حدسیات قضايائى كه بر مبناى حدس و گمان باشند.
تجربیات مانند بدست آوردن قواعد كلى از
استقراء و
تجرب ه و
آزمایش در موارد متعدد.
(۱) ابن رشد، تلخیص منطق ارسطو، چاپ جیرارجهامی، بیروت ۱۹۸۲.
(۲) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع شرح لِنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لِقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
(۳) ابن سینا، دانشنامه علائی، چاپ احمد خراسانی، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۴) ابن سینا، الشفاء، چاپ ابراهیم مدکور، چاپ افست قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۵.
(۵) ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۶) ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی سیری، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۷) مسعود بن عمر تفتازانی، تهذیب المنطق، قم (بی تا).
(۸) علی بن محمد جرجانی، تعریفات، چاپ عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۷.
(۹) هادی بن مهدی سبزواری، شرح منظومه، تهران ۱۳۶۷.
(۱۰) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعة مصنفات شیخ اشراق، چاپ هنری کربین، ج ۲: بخش ۱، کتاب حکمة الاشراق، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۱۱) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، تهران ۱۳۸۳.
(۱۲) محمدحسین طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی بقلم مرتضی مطهری، تهران ۱۳۶۸ـ۱۳۷۰ ش.
(۱۳) محمدحسین طباطبائی، نهایة الحکمة، چاپ عبدالله نورانی، قم ۱۳۶۲ ش.
(۱۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید، قم ۱۳۶۳ ش.
(۱۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
(۱۶) محمد بن محمد قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیة، و بأسفله حاشیة لِعلی بن محمد جرجانی، بیروت (بی تا).
(۱۷) محمود بن مسعود قطب الدین شیرازی، درة التاج، چاپ محمد مشکوة، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۱۸) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ عبدالستار احمد فراج (و دیگران)، کویت ۱۳۸۵ـ ۱۴۰۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۸۶.
(۱۹) مرتضی مطهری، شرح مبسوط منظومه، تهران ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۰ ش.
(۲۰) ملا عبدالله بن حسین یزدی، الحاشیة علی تهذیب المنطق لِلتفتازانی، قم (بی تا).
(۲۱) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۷ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدیهیات»، شماره۸۳۱. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۳۹۶.