• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ایمان به تورات (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اهل کتاب وظیفه دارند که به تورات ایمان بیاورند بلکه لازم است مسلمانان نیز به تورات ایمان بیاورند، اما عده‌ای از یهود به دروغ ادعا به ایمان آوردن به تورات کردند، اما در مقابل گروهی از عالمان اهل کتاب به تورات، ایمان واقعی آوردند.



ایمان اهل کتاب به تورات، در پرتو تلاوت شایسته آن باید باشد:
الذین ءاتینـهم الکتـب یتلونه حق تلاوته اولـئک یؤمنون به ومن یکفر به فاولـئک هم الخـسرون.
کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده‌ایم (یهود و نصاری) آن را چنان که شایسته آن است می‌خوانند آنها به پیامبر اسلام ایمان می‌آورند و کسانی که به او کافر شوند، زیانکارند.

از آنجا که جمعی از حق طلبان یهود و نصاری، دعوت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله را لبیک گفتند و این آئین را پذیرا شدند، قرآن پس از مذمت گروه سابق از اینها به نیکی یاد می‌کند و می‌گوید: کسانی که کتاب آسمانی را به آنها دادیم و از روی دقت آن را تلاوت کرده و حق تلاوتش را (که تفکر و اندیشه و سپس عمل است) ادا کردند به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان می‌آورند (الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به). و آنها که نسبت به آن کافر شدند به خودشان ظلم کردند، همان زیانکارانند (و من یکفر به فاولئک هم الخاسرون).
اینها کسانی بودند که براستی حق تلاوت کتاب آسمانی خویش را بجا آوردند و همان سبب هدایتشان شد، چرا که بشارتهای ظهور پیامبر موعود را که در آن کتب خوانده بودند منطبق بر پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله دیدند و تسلیم شدند و خدا هم از آنها تقدیر کرده است.


یهود، ادعای دروغین مبنی بر ایمان به تورات می‌کردند:
واذا قیل لهم ءامنوا بما انزل الله قالوا نؤمن بما انزل علینا ویکفرون بما وراءه وهو الحق مصدقـا لما معهم قل فلم تقتلون انبیاء الله من قبل ان کنتم مؤمنین.
و هنگامی که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ایمان بیاورید! » می‌گویند: «ما به چیزی ایمان می‌آوریم که بر خود ما نازل شده است.» و به غیر آن، کافر می‌شوند در حالی که حق است و آیاتی را که بر آنها نازل شده، تصدیق می‌کند. بگو: «اگر (راست می‌گویید، و به آیاتی که بر خودتان نازل شده) ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل می‌رساندید؟!»

۲.۱ - تفسیر آیه

در تفسیر آیات گذشته بیان شده که یهود با آن همه زحمات و مشکلاتی که در راه رسیدن به پیامبر موعود تورات متحمل شدند به خاطر حسد، یا به خاطر اینکه این پیامبر از بنی اسرائیل نیست، و منافع شخصی آنها را به خطر می‌اندازد از اطاعت و ایمان به او سرباز زدند. در تعقیب آن در آیات مورد بحث به جنبه تعصبات نژادی یهود که در تمام دنیا به آن معروفند اشاره کرده چنین می‌گوید: هنگامی که به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل فرموده ایمان بیاورید، می‌گویند ما به چیزی ایمان می‌آوریم که بر خود ما نازل شده باشد (نه بر اقوام دیگر) و به غیر آن کافر می‌شوند (و اذا قیل لهم آمنوا بما انزل الله قالوا نؤمن بما انزل علینا و یکفرون بما وراءه). آنها نه به انجیل ایمان آوردند و نه به قرآن، بلکه تنها جنبه‌های نژادی و منافع خویش را در نظر می‌گرفتند، در حالی که این قرآن حق است و منطبق بر نشانه‌ها و علامت‌هایی است که در کتاب خویش خوانده بودند (و هو الحق مصدقا لما معهم). پس از آن پرده از روی دروغ آنان برداشته و می‌گوید: اگر بهانه عدم ایمان شما این است که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله از شما نیست، پس چرا به پیامبران خودتان در گذشته ایمان نیاوردید؟ پس چرا آنها را کشتید اگر راست می‌گوئید و ایمان دارید؟! (قل فلم تقتلون انبیاء الله من قبل ان کنتم مؤمنین). اگر به راستی آنها به تورات ایمان داشتند، توراتی که قتل نفس را گناه بزرگی می‌شمرد نمی‌بایست پیامبران بزرگ خدا را به قتل برسانند. از این گذشته اصولا این سخن که ما تنها به دستوراتی ایمان می‌آوریم که بر ما نازل شده باشد، انحراف روشنی از اصول توحید و مبارزه با شرک است، این یک نوع خود خواهی و خود پرستی است، چه در شکل شخصی باشد یا در شکل نژادی. توحید آمده است که این گونه خوهای زشت را از وجود انسان ریشه کن سازد، تا انسان‌ها دستورات خدا را فقط به خاطر اینکه از ناحیه خدا است بپذیرند. به عبارت دیگر اگر پذیرش دستورات الهی مشروط به این باشد که بر خود ما نازل گردد این در حقیقت شرک است نه ایمان، و کفر است نه اسلام، و قبول چنین دستوراتی هرگز دلیل ایمان نخواهد بود. جالب اینکه در آیه فوق می‌گوید: هنگامی که به آنها گفته شود به آنچه خدا نازل کرده ایمان بیاورید...، که در این عبارت نه محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله مطرح است و نه موسی و عیسی علیهماالسلام بلکه صرفا ما انزل الله.


ایمان آوردن به تورات عطا شده به موسی علیه‌السلام لازم است:
قولوا ءامنا بالله وما انزل الینا وما انزل الی ابرهیم واسمـعیل واسحـق ویعقوب والاسباط وما اوتی موسی وعیسی وما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون.
بگویید: «ما به خدا ایمان آورده‌ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید، و (همچنین) آنچه به موسی و عیسی و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمی‌شویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم (و تعصبات نژادی و اغراض شخصی، سبب نمی‌شود که بعضی را بپذیریم و بعضی را رها کنیم.)»
قل ءامنا بالله وما انزل علینا وما انزل علی ابرهیم واسمـعیل واسحـق ویعقوب والاسباط وما اوتی موسی وعیسی والنبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون.
بگو: «به خدا ایمان آوردیم و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمی‌گذاریم و در برابر (فرمان) او تسلیم هستیم.»

۳.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی

بعد از آنکه دعوت یهود و نصاری بسوی پیروی مذهب خود را حکایت کرد، اینک آنچه نزد خدا حق است (خدایی که جز حق نمی‌گوید) ذکر نموده، و آن عبارتست از شهادت بر ایمان به خدا و ایمان به آنچه نزد انبیاء است، بدون اینکه فرقی میانه انبیاء بگذارند، و آن همانا اسلام است و اگر از میانه همه احکامی که بر پیغمبران نازل شده یک حکم را بیرون کشید، و جلوترش ذکر کرد، و آن مسئله ایمان به خدا بود که فرمود: (بگوئید به خدا ایمان میاوریم، و به همه احکامی که بر ما نازل شده)، بدان جهت بود که خصوص ایمان به خدا فطری بشر بود، که دیگر احتیاج به معجزات انبیاء نداشت.
بعد از ایمان به خدای سبحان، ایمان (به آنچه بر ما نازل شده) را ذکر کرد، و منظور از آن قرآن و یا معارف قرآنی است، و سپس آنچه را که بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب نازل شده، و بعد از آن، آنچه بر موسی و عیسی نازل شده ذکر کرد، و اگر موسی و عیسی را از سایر انبیاء جدا کرد و آنچه را بر آن دو نازل شده بخصوص ذکر کرد، بدان جهت بود که در آیه شریفه روی سخن با یهود و نصاری بود، و آنها مردم را تنها بسوی آنچه بر موسی و عیسی نازل شده دعوت می‌کردند. و در آخر آنچه بر سایر انبیاء نازل شده نام برد، تا شهادت نامبرده شامل همه انبیاء بشود، و در نتیجه معنای (لا نفرق بین احد منهم. بین احدی از انبیاء فرق نمی‌گذاریم،) روشن‌تر گردد.
در این آیه شریفه تعبیرها مختلف شده، از آنجایی که هم یهودیان و هم مسیحیان ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط را از اهل ملت خود می‌شمردند، یهودیان آن حضرات را یهودی و مسیحیان، مسیحی می‌پنداشتند و معتقد بودند که ملت و کیش حق از نصرانیت و یهودیت همان ملت و کیشی است که به موسی و عیسی دادند. لذا اگر در آیه مورد بحث می‌فرمود: (و ما اوتی ابراهیم و اسماعیل) الخ دلالت صریح نمی‌داشت بر اینکه نامبردگان شخصا صاحب ملت و وحی بودند، و احتمال داده می‌شد که آنچه به آن دو بزرگوار و به اسحاق و یعقوب داده شده، همانها بوده که به موسی و عیسی علیهماالسلام داده‌اند، و آنان تابع اینان بوده‌اند هم چنان که بخاطر همین تبعیت، (دادن) را به بنی اسرائیل هم نسبت داد، و لذا برای دفع این توهم، در خصوص ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، لفظ (انزال) را آورد، تا بفهماند به آن حضرات نیز وحی می‌شده، و اما انبیاء قبل از ابراهیم، چون یهود و نصاری درباره آنان حرفی نداشتند، و توهم نامبرده را درباره آنها نمی‌کردند، لذا درباره آنها تعبیر به (دادن) کرد.


پس از نزول تورات بر موسی علیهالسلام در ایمان آوردن به تورات اختلاف کردند:
ولقد ءاتینا موسی الکتـب فاختلف فیه ولولا کلمة سبقت من ربک لقضی بینهم وانهم لفی شک منه مریب.
ما به موسی کتاب آسمانی دادیم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمان قبلی خدا (در زمینه آزمایش و اتمام حجت بر آنها) نبود، در میان آنان داوری می‌شد! و آنها (هنوز) در شک‌اند، شکی آمیخته به بدگمانی!
ولقد ءاتینا موسی الکتـب فاختلف فیه ولولا کلمة سبقت من ربک لقضی بینهم وانهم لفی شک منه مریب.

از این جهت که آیه قبل، درباره ایمان نیاوردن بعضی به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است، معلوم می‌شود مقصود از اختلاف در این آیه، اختلاف در ایمان آوردن به موسی علیه‌السّلام و کتاب وی است. از آنجایی که آیات مورد بحث سیاقش سیاق عبرت دادن به وسیله نقل داستان امت‌های نامبرده در سوره است و خود آن داستانها هم هر کدام در جای خود به منظور عبرت گرفتن و متعظ شدن معاصرین آن جناب بوده، و مقصود این بوده که این مردم در رفتار خود و شرک ورزیدن و تکذیب آیات خدا و نسبت دادن به قرآن به اینکه افتراء بر خداست تجدید نظر نموده (و کلاه خود را قاضی نموده) به حق قضاوت کنند، لذا در این آیات هم که باز برای عبرت دادن است متعرض مساله بت پرستی و تکذیب قرآن شده می‌فرماید: بت پرستی اینان مانند بت پرستی امت‌های گذشته و نیاکان ایشان است، همان عذابی که به آنان رسید به اینان نیز خواهد رسید، هم چنان که اختلاف اینان درباره قرآن عینا مانند اختلاف امت موسی است درباره کتابی که به ایشان نازل گردید، و خداوند به زودی در آنچه که اینان اختلاف می‌کنند حکم خواهد کرد. پس اینکه فرمود: و لقد آتینا موسی الکتاب فاختلف فیه، اشاره است به اختلافی که یهودیان بعد از موسی درباره تورات نمودند.


مسلمانان، به تورات عطا شده بر موسی علیه‌السلام لازم است ایمان آورند:
قولوا ءامنا بالله وما انزل الینا وما انزل الی ابرهیم واسمـعیل واسحـق ویعقوب والاسباط وما اوتی موسی وعیسی وما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون.
بگویید: «ما به خدا ایمان آورده‌ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید، و (همچنین) آنچه به موسی و عیسی و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمی‌شویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم (و تعصبات نژادی و اغراض شخصی، سبب نمی‌شود که بعضی را بپذیریم و بعضی را رها کنیم.)»
قل ءامنا بالله وما انزل علینا وما انزل علی ابرهیم واسمـعیل واسحـق ویعقوب والاسباط وما اوتی موسی وعیسی والنبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون.
بگو: «به خدا ایمان آوردیم و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمی‌گذاریم و در برابر (فرمان) او تسلیم هستیم.»


ایمان توام با خشوع گروهی از عالمان اهل کتاب به تورات، علت خودداری آنان از فروختن آیات الهی به بهایی اندک بود:
وان من اهل الکتـب لمن یؤمن بالله وما انزل الیکم وما انزل الیهم خـشعین لله لا یشترون بـایـت الله ثمنـا قلیلا اولـئک لهم اجرهم عند ربهم ان الله سریع الحساب.
و از اهل کتاب، کسانی هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند در برابر (فرمان) خدا خاضعند و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمی‌فروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب می‌کند، و پاداش می‌دهد.)

۳.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی

مراد از این آیه این است که بعضی از اهل کتاب در حسن ثواب با مؤمنین شریک هستند و غرض از گفتن این معنا آن است که بفرماید سعادت اخروی جنسیه نیست تا منحصر به یک طبقه و یا دودمان باشد و اهل کتاب به آن نرسند هر چند که ایمان هم بیاورند بلکه داشتن و نداشتن آن دایر مدار ایمان به خدا و به رسولان او است، اگر آنها هم ایمان بیاورند جزء مؤمنین می‌شوند و با آنان یکسانند.
در این آیه خدای تعالی آن صفت نکوهیده را که در آیات قبل اهل کتاب را به خاطر آن ملامت و مذمت می‌کرد یعنی صفت تفرقه بین رسولان خدا را از این دسته اهل کتاب نفی کرده در آنجا می‌فرمود اهل کتاب بین رسولان خدا فرق گذاشتند و میثاق خدا را کتمان کردند، یعنی عهدی که سپرده بودند تا آیات خدا را بیان کنند از یاد بردند و آیات خدا را بیان نکردند تا با این کتمان خود، بهای اندکی به دست آورند و در آیه مورد بحث درباره این دسته از اهل کتاب می‌فرماید: هم بدانچه بر شما نازل شده ایمان دارند و هم بدانچه بر اهل کتاب نازل شده و خلاصه کلام اینکه در برابر خدای تعالی خاشعند، و نمی‌خواهند با آیات خدا منافع مادی بی
ارزش را به دست آورند.

۶.۲ - دیدگاه آیت‌الله مکارم

قرآن در بحث‌هایی که پیرامون مذاهب دیگر می‌کند، هیچگاه همه را به یک چشم نمی‌نگرد و رنگ ضدیت با نژاد و جمعیتی به خود نمی‌گیرد، بلکه داوری او بر اساس برنامه‌های آنهاست، و لذا سهم اقلیت‌های با ایمان و درستکاری را که در میان یک اکثریت گمراه هستند فراموش نمی‌کند. در اینجا نیز بعد از سرزنش بسیاری از اهل کتاب بخاطر کتمان آیات خداوند و طغیان و سرکشی آنها، که در آیات سابق به آن اشاره شد، سخن از اقلیتی به میان می‌آورد که دعوت پیغمبر را اجابت کردند، و برای آنها پنج صفت ممتاز بیان میکند:
۱. یؤمن بالله: آنها کسانی هستند که از جان و دل به خدا ایمان می‌آورند. ۲. و ما انزل الیکم: آنها به قرآن و آنچه بر شما مسلمانان نازل شده است، ایمان می‌آورند. ۳. و ما انزل الیهم: ایمان آنها به پیامبر اسلام در حقیقت از ایمان واقعی به کتاب آسمانی خودشان و بشاراتی که در آن آمده است سرچشمه می‌گیرد بنابراین: آنها به آنچه بر خودشان نازل شده ایمان دارند. ۴. خاشعین لله: آنها در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند و همین خضوع آنهاست که انگیزه ایمان واقعی شده و میان آنها و تعصب‌های جاهلانه، جدایی افکنده است. ۵. لا یشترون بآیات الله ثمنا قلیلا: آنها هرگز آیات الهی را به بهای ناچیز نمی‌فروشند و همانند بعضی از دانشمندان یهود که بخاطر حفظ موقعیت خود و ادامه حکومت بر آن جمعیت و گرفتن رشوه‌ها آیات خدا را تحریف می‌کردند نیستند، بدیهی است نه تنها به بهای ناچیز نمی‌فروشند به هیچ بهایی نخواهند فروخت، و اگر تنها اشاره به بهای ناچیز شده، منظور این است که همانند آن دسته از دانشمندان دنیاپرست دون همت نیستند. به علاوه اصولا در برابر آیات خدا انسان هر چیز دریافت کند بی ارزش است.
اولئک لهم اجرهم عند ربهم اینها با داشتن آن برنامه روشن و زنده و صفات عالی انسانی، پاداش خود را در نزد پروردگار خواهند داشت. تعبیر به ربهم (پروردگارشان) اشاره به نهایت لطف و مرحمت پروردگار نسبت به آنها است، و نیز اشاره به این است که خداوند آنها را در مسیر هدایت پرورش می‌دهد و یاری می‌کند.
ان الله سریع الحساب خداوند با سرعت حساب بندگان را رسیدگی می‌کند: نه نیکوکاران برای دریافت پاداش خود گرفتار مشکلی می‌شوند، و نه مجازات بدکاران به تاخیر می‌افتد. این جمله، هم بشارتی است به نیکوکاران و هم تهدیدی است برای بدکاران.


بنی اسرائیل، در ایمان به تورات تبعیض داشتند:
ثم انتم هــؤلاء تقتلون انفسکم وتخرجون فریقـا منکم من دیـرهم تظـهرون علیهم بالاثم والعدون وان یاتوکم اسـری تفـدوهم وهو محرم علیکم اخراجهم افتؤمنون ببعض الکتـب وتکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم الا خزی فی الحیوة الدنیا ویوم القیـمة یردون الی اشد العذاب وما الله بغـفل عما تعملون.
اما این شما هستید که یکدیگر را می‌کشید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون می‌کنید و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک می‌نمایید (و اینها همه نقض پیمانی است که با خدا بسته‌اید) در حالی که اگر بعضی از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه می‌دهید و آنان را آزاد می‌سازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می‌آورید، و به بعضی کافر می‌شوید؟! برای کسی از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذاب‌ها گرفتار می‌شوند. و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست.

۶.۲ - دیدگاه آیت‌الله مکارم

قرآن مجید یهود را در برابر اعمال ضد و نقیض و تبعیضشان در میان احکام خدا شدیدا مورد سرزنش قرار داده و به اشد مجازات تهدید می‌کند، به خصوص اینکه آنها احکام کوچکتر را عمل می‌کردند، اما در برابر احکام مهمتر یعنی قانون تحریم ریختن خون یکدیگر و آواره ساختن هم مذهبان از خانه و دیارشان، مخالفت می‌کردند. در حقیقت آنها تنها برای دستوراتی ارج و بها قائل بودند که از نظر زندگی دنیا به نفعشان بود، آنجا که منافعشان اقتضا می‌کرد خون یکدیگر را می‌ریختند اما چون احتمال اسارت برای همگی وجود داشت به منظور نجات از اسارت احتمالی آینده از دادن فدیه برای آزاد ساختن اسیران مضایقه نداشتند.
اصولا عمل کردن به دستوراتی که به سود انسان است نشانه اطاعت از فرمان خدا محسوب نمی‌شود، زیرا انگیزه آن فرمان خدا نبوده بلکه حفظ منافع شخصی بوده است، زمانی فرمانبردار از عاصی و گنهکار شناخته می‌شود که عمل به دستوری بر خلاف منافع شخصی باشد، آنها که از چنین قانونی پیروی کنند، مؤمنان راستین هستند و آنها که تبعیض کنند سرکشان واقعی می‌باشند، بنابراین تبعیض در اجرای قوانین نشانه روح تمرد و احیانا عدم ایمان است.
و به تعبیر دیگر اثر ایمان و تسلیم، آنجا ظاهر می‌شود که قانونی بر ضد منافع شخصی انسان باشد و آن را محترم بشمرد، وگرنه عمل به دستورات الهی در آنجا که حافظ منافع انسان است نه افتخار است و نه نشانه ایمان، و لذا همیشه مؤمنان را از منافقان از این طریق می‌توان شناخت، مؤمنان در برابر همه قوانین الهی تسلیم‌اند و منافقان طرفدار تبعیض. و همانطور که قرآن می‌گوید: نتیجه این عمل، رسوایی و ذلت و بدبختی است، ملتی که جز به جنبه‌های مادی دین آن هم فقط از دریچه منافع شخصی و خصوصی، نمی‌اندیشد دیر یا زود در چنگال ملتی قوی پنجه اسیر می‌گردد، از اوج عزت به زیر می‌آید و در جوامع انسانی رسوا می‌گردد. این از نظر دنیا و اما از نظر آخرت همانگونه که قرآن می‌گوید شدیدترین مجازات در انتظار این گونه تبعیض گران است. البته این قانون مخصوص بنی اسرائیل نبوده برای همگان و برای ما مسلمانان امروز نیز ثابت است، و چه بسیارند تبعیض گران، و چه بدبخت و رسوایند.


ایمان واقعی بعضی از عالمان اهل کتاب به تورات، سبب تمجید خداوند از آنان و عطای پاداش فراوان به آنان است:
وان من اهل الکتـب لمن یؤمن بالله وما انزل الیکم وما انزل الیهم خـشعین لله لا یشترون بـایـت الله ثمنـا قلیلا اولـئک لهم اجرهم عند ربهم ان الله سریع الحساب.
و از اهل کتاب، کسانی هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند در برابر (فرمان) خدا خاضعند و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمی‌فروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب می‌کند، و پاداش می‌دهد.)

چون خداوند در گذشته ذم اهل کتاب کرد اینک جمعی از ایشان را که ایمان آوردند توصیف می‌فرماید.
و ان من اهل الکتاب: یعنی بعضی از یهود و نصاری. لمن یؤمن بالله: یعنی به قرآن که بر شما نازل شده و به خدا ایمان آورده‌اند. و ما انزل الیهم: یعنی به تورات و انجیل هم. خاشعین لله: یعنی در برابر خدا با انجام طاعت اظهار ذلت و مسکنت می‌کنند. ابن زید گوید: خاشع یعنی خائف و متذلل.
حسن گوید: خشوع: خوف خدا که همواره در دل باشد. لا یشترون بآیات الله ثمنا قلیلا: یعنی برای تحریف کتاب خدا عوضی ناچیز یعنی متاع اندک دنیا از خوراک و رشوه و مال نمی‌پذیرند چنان که دیگران کردند که در قبل ذکرشان شد (اولئک الذین اشتروا الضلالة...) اولئک: اینان که وصفشان را گفتیم.
لهم اجرهم عند ربهم: یعنی اجر اعمال و طاعاتشان در نزد خدا ذخیره است تا در قیامت به ایشان باز داده شود. ان الله سریع الحساب: توصیف کردن حساب به سرعت از اینروست که خداوند جزاء و پاداش مستحقان را با طول حساب به تاخیر نمی‌اندازد زیرا او همه اعمال عباد را قبل و بعد از انجام می‌داند و نیازی به شمارش عدد ذنوب ندارد که موجب کندی حساب شود. و گفته‌اند سرعت حساب از اینجاست که همه خلق را با هم حساب می‌رسد نه یکی یکی زیرا می‌تواند در وقت واحد با همه سخن گوید، هر کسی را به زبان مخصوص خودش.





۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۱.    
۲. تفسیر نمونه، مکارم، ج۱، ص۴۲۹.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۹۱.    
۴. تفسیر نمونه، مکارم، ج۱، ص۳۴۸-۳۵۰.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۱۳۶.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۸۴.    
۷. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱، ص۴۶۹-۴۷۰.    
۸. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۰.    
۹. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۵.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۱۳۶.    
۱۱. آل عمران/سوره۳، آیه۸۴.    
۱۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۹.    
۱۳. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۴، ص۱۳۹.    
۱۴. تفسیر نمونه، مکارم، ج۳، ص۲۶۳-۲۶۴.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۱۶. تفسیر نمونه، مکارم، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.    
۱۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۹.    
۱۸. مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۴۸۰-۴۸۱.    

فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «ایمان به تورات».    



رده‌های این صفحه : تورات | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار