• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ایران‌گرایی طاهریان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در مورد تعصب و عرق وطن‌خواهی طاهریان نسبت به سرزمین و آداب و سنن ایرانی دو نظر متفاوت وجود دارد. برخی طاهریان را فقط هواخواه سرزمین ایران نشان داده و شوقی در ایشان نسبت به آیین و فرهنگ ایرانی نیافته‌اند. در مقابل، عده‌ای با تمسک به منابع و گزارشات تاریخی ایشان را حاکمانی کاملاً طرف‌دار ایرانی و فرهنگ و تمدن ایران‌زمین دانسته‌اند. در این پژوهش به بررسی گزارشات و ارائه آن پرداخته خواهد شد.



دولتشاه سمرقندی نقل کرده است که عبدالله بن طاهر از پذیرش کتاب قصه وامق و عذرا که مطابق افسانه‌های ایرانی به نگارش درآمده بود، امتناع ورزیده و دستور داده آن را از بین ببرند.
[۱] سمرقندی، دولتشاه، تذکره الشعرا، تصحیح محمد عباسی، تهران، کتاب‌فروشی باران، بی‌تا.


۱.۱ - شرح داستان

این داستان در کتاب تاریخ ادبیات ایران چنین آمده است: « حکایت کنند که امیر عبدالله بن طاهر که به روزگار خلفای عباسی امیر خراسان بود، روزی در نیشابور نشسته بود. شخصی کتابی آورد، به رسم تحفه به وی تقدیم نمود، وی پرسید که این چه کتابی است؟ پاسخ داد این قصه وامق و عذراست و حکایتی بسیار جالب است که حکمای بنام انوشیروان جمع کرده‌اند. امیر عبدالله چنین گفت: که ما مردم قرآن می‌خوانیم و به غیر از قرآن و شریعت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) ما را از این نوع کتاب در کار نیست و این کتاب تألیف مغان است و نزد ما مردود می‌باشد و دستور داد تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او هرجا از تصانیف و مقالات به زبان ایرانی کتابی باشد، همگی را بسوزانند؛ از این جهت تا روز آل سامان اشعار فارسی را ندیده‌اند. اگر احیاناً نیز شعری گفته باشند، مدون نکرده‌اند».
[۲] صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۱۷۴، تهران، ابن سینا، ۱۳۵۱ش.


۱.۲ - ادله نابود کردن کتاب وامق و عذرا


و از این داستان برخی چنین نتیجه گرفته‌اند که دستور طاهریان برای معدوم نمودن چنین کتبی نشان‌دهنده آن است که ایشان نسبت به فرهنگ ملی ایران بیگانه و بی‌علاقه بوده‌اند. یکی از نویسندگان چنین نگاشته است: «آن‌ها (طاهریان) نسبت به خاک ایران، بیش‌تر از فرهنگ و شعایر ایرانی علاقه داشتند».
[۳] ممتحن، حسین علی، نهضت شعوبیه، ص۳۱۰ ـ ۳۱۳، تهران، انتشارات باورداران، چ دوم، ۱۲۶۸.


۱.۲.۱ - اول

از این روایت چنین برمی‌آید که طاهریان کاملاً هماهنگ به دستگاه خلافت فقط به پیشبرد تمدن عربی ـ اسلامی اهتمام داشته‌اند و هیچ تعلق خاطری به فرهنگ ملی و باستانی ایران نشان نمی‌داده‌اند. با این به نظر می‌رسد عبدالله بن طاهر به علت خصومتی که خلیفه معتصم با وی داشته است، با احتیاط رفتار می‌کرده است؛ به‌ویژه که سرنوشت پدر خویش را نیز به یاد داشت که با اعلام استقلال کم‌تر از یک روز زنده ماند. وی در سال ۲۰۷ه. در مسجد جامع مرو هنگام نماز جماعت نام خلیفه را از خطبه انداخت. جاسوسان خلیفه این عمل طاهر را به وی گزارش دادند. او نیز ظاهراً به وسیله کنیزی که در دستگاه طاهر داشت، وی را مسموم کرد.
[۴] راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۱۹۷، تهران، انتشارات نگاه، چ دوم، ۱۳۸۲.
هم‌چنین نگاهی بدون تصعب به عمل‌کرد طاهریان نشان می‌دهد که ایشان در آن وضعیت و به پشتوانه خواسته‌های منطقه‌ای و مردمی و بومی اقدامات شایانی را انجام رسانیده‌اند.

۱.۲.۲ - دوم

یکی دیگر از دلایلی که علیه طاهریان از آن استفاده شده، جنگیدن طاهریان با ایرانیانی مانند افشین شاهزاده اشروسنه، و مازیار پادشاه طبرستان و بابک است. در کتاب تاریخ اجتماعی ایران در مورد طاهریان چنین قضاوت شده است: «با این‌که طاهریان از لحاظ داخلی روش عاقلانه‌ای داشتند، چون عبدالله پسر طاهر با مردانی نظیر مازیار پسر قارن و بابک خرم دین به مبارزه برخاست و موجبات شکست و هلاک آنان را فراهم کرد، و برای جلب رضایت اربابان بغدادی خود، به محو زبان و ادبیات فارسی کوشید، مورد علاقه و محبت ایرانیان اصیل نبود. به همین مناسبت، یعقوب لیث، که می‌خواست حکومت عباسیان را براندازد، بر آن شد که به حکومت این خاندان بیگانه‌پرست پایان بخشد. وقتی که قوای یعقوب به خراسان رسید، محمد بن طاهر، به جای آن‌که برای حفظ موقعیت خود به مبارزه برخیزد، پیغام داد؛ «اگر به فرمان خلیفه آمده‌ای فرمان وی عرضه کن، تا ولایت به تو سپارم وگرنه باز گرد. یعقوب در جواب نماینده او شمشیر از نیام بیرون کشید و گفت: فرمان من این است».
[۵] راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۱۹۸، تهران، انتشارات نگاه، چ دوم، ۱۳۸۲.


۱.۲.۳ - دیدگاه دکتر زرین‌کوب

دکتر زرین‌کوب نیز در مورد رفتار طاهریان و نیز ایرانی‌خواهی آنان چنین می‌نویسد: « عدل و دادی که به آن‌ها نسبت می‌دهند، از عاطفه نژادی نبود، از بیم شورش و قیام بود. می‌نویسند که چون در سال ۲۲۰ در سیستان قحطی پدید آمد و آب هیرمند خشک شد، آن‌ها سیصد هزار درم نزد فقیهان سیستان فرستادند تا بین درویشان و ضعفا که حال ایشان تباه گشته بود، تقسیم کنند».
[۶] زرین کوب، دو قرن سکوت، تهران، دانش سرای عالی، ۱۳۳۰.



برخی محققان که طاهریان را از اعراب دانسته‌اند، راه به اشتباه برده‌اند؛ زیرا در منابع متعددی آمده است که ایشان از نژادی ایرانی بوده‌اند؛ به طوری که در آن زمان رایج بوده است از روی موالات خود را به اعراب خزاعه و خزیمه منتسب کرده بودند؛ اما چون به حکومت خراسان گمارده شدند، با اتکای به همان دل‌بستگی‌های ملی هوای استقلال در سر پرورانیدند؛ همان‌گونه که طاهر بن حسین اعلان استقلال نمود.
البته بررسی نسب طاهریان، خویشاوندی آن‌ها را با خاندان‌های کهن ایرانی روشن می‌کند. حسین بن مصعب که خود جزو بزرگان خراسان بود، به طاهر یادآور می‌شود که وی دارای اصل و ریشه خانوادگی ایرانی است. خود طاهر نیز مدعی شده بود که با همه خانواده‌های بزرگ خراسان، رابطه خویشاوندی و دوستی نزدیکی دارد.
[۷] اکبری، امیر، تاریخ جکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ص۷۳، مشهد، بنیاد اندیشه‌های اسلامی و تهران، سمت، چ اول، ۱۳۸۴.
منهاج سراج جوزجانی در طبقات ناصری نسب وی را با بیست و دو پشت به منوچهر پادشاه داستانی ایران می‌رساند.
[۸] منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۱۹۰.
طاهر بن حسین نیز خود را ایرانی الاصل و از اخلاف رستم] پهلوان می‌شمرد و خلیفه را مدیون فداکاری‌های خود می‌دانست.
[۹] راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۱۹۷، تهران، انتشارات نگاه، چ دوم، ۱۳۸۲.

هرچند چنین نسب‌سازی‌هایی با تردیدهای جدی مواجه است، ولی فرقی در اصل قضیه که پافشاری طاهریان بر داشتن نژاد ایرانی کهن هست، ایجاد نمی‌کند.


معروف است که طاهر بن حسین ذوالیمینین مؤسس دولت طاهریان، به علان شعوبی که کتابی در ذکر مثالب عرب نگاشته بود، هدیه‌ای بسیار ممتاز بخشید و او را بسیار گرامی داشت.
[۱۰] صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۲۷، تهران، ابن سینا، ۱۳۵۱ش.
هم‌چنین قصیده عبدالله بن طاهر در تفاخر و برتری‌جویی به نسب و نیاکان خویش در مقابل اعراب معروف است. او در این قصیده، نیاکان خود را سفیدرو، بزرگ، شریف و نجیب معرفی و توصیف کرده است و از عظمت پدر خویش نیز با احترام یاد نموده است و هم‌چنین در تحقیر عرب به کشته شدن امین به دست طاهر بن حسین و شمشیرداران خراسان که مانند شیران‌بیشه هستند، اشاره نموده است.
[۱۱] امین، احمد، پرتو اسلام، ترجمه عباس خلیلی، ج۲، ص۷۳-۷۴، تهران، چ دوم، ۱۳۳۷.


۳.۱ - دیدگاه استاد نفیسی

استاد نفیسی، طاهریان را خراسانی و ایرانی الاصل و علم‌دار نهضت‌های استقلال‌طلبانه می‌داند. به نظر او در طول صد سال: «در هر گوشه از ایران مردی بزرگ برخاست و درفش استقلال برافراشت و سرزمین خود را از استیلای دربار بغداد برهانید؛ چنان‌که در سال ۲۰۷، طاهر ذوالیمینین در خراسان خویشتن را مستقل کرد و در سال ۲۴۸ یعقوب پسر لیث در سیستان خروج کرد و در سال ۲۵۰ مردم طبرستان بر حسن بن زید داعی کبیر گرد آمدند و فرمان وی پذیرفتند، و در سال ۲۶۱ امیر بزرگ، اسماعیل بن احمد سامانی، در ماوراء‌النهر مستقل شد و در سال ۳۱۶ مردآویز بن زیار در گرگان و طبرستان بنیاد سلطنت خاندان خود را نهاد و در سال ۳۲۱ عمادالدوله علی بن بویه استقلال یافت، و به اندک زمانی تقریباً تمام ایران امروز را از سواحل دریای خزر تا سواحل خلیج فارس، به‌جز خراسان و آذربایجان، جانشینان وی گرفتند. استقلال ایران پس از استیلای عرب، در نتیجه این نهضت‌ها فراهم شده است و سلسله‌جنبان این جنبش‌ها طاهر بن حسین بود، زیرا تردیدی نیست که اگر صفاریان و سامانیان و خاندان زیار و بویه جنبش نکرده بودند، استقلال ایران به امروز نمی‌رسید و اگر طاهریان پیش از همه نجنبیده بودند راه بر دیگران باز نمی‌شد».
[۱۲] نفیسی، سعید، تاریخ خاندان طاهری، ص۲۲، تهران، شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکاء، ۱۳۳۵.
و باز یادآور می‌شود که تعصب ایرانی و مهر نسبت به دیار و خاندان و نژاد و تبار در ایشان بوده است.

۳.۲ - دیدگاه دیگر

محققی دیگر در این زمینه چنین می‌نویسد: «... افتخار آن‌ها به نژاد ایرانی و تبری جستن آن‌ها از انتساب به اعراب از اشعار و اخبارشان نیز پیداست. هم‌چنین اعراب آن‌ها را ایرانی متعصب خوانده، هجوشان نموده‌اند».
[۱۳] امین، احمد، پرتو اسلام، ترجمه عباس خلیلی، ج۲، ص۵۷، تهران، چ دوم، ۱۳۳۷.


۳.۳ - دیدگاه بارتولد

به نظر بارتولد: طاهریان و سامانیان از لحاظ اصل و تبار اشرافی خویش و نظر به مقام و منزلتی که همچون نمایندگان رسمی دولت عربی واجد بودند، قادر نبودند مانند ابومسلم و دیگر داعیان، یعنی مبلغان شیعی، مبین تمایلات ملی و دموکراسی گردند. عهد سیادت هر دو دودمان را بهتر است عصر استبداد مطلقه منوره بدانیم. طاهریان و سامانیان می‌کوشیدند حکومت و قدرت استوار، و آرامش در کشور به وجود آورند».
[۱۴] بارتولد، و. و، ترکستان‌نامه، ج۱، ص۴۶۲، ترجمه کریم کشاورز، تهران، آگاه، چ دوم، ۱۳۶۶.



تأسیس اولین سلسلسه نیمه‌مستقل ایران در اسلام
اعراب پس از آن‌که، در پناه اسلام، به فتح کشورهای غنی و وسیعی توفیق یافتند؛ مانند فرمان‌روایان پیشین شرق، به غارت مردم و تحمیل مالیات‌های سنگین پرداختند و خود را آقا و دیگران را موالی شمردند، و با اعمال سیاست تبعیض نژادی و تحقیر ملل غیر عرب، مقدمات قیام‌های استقلال‌طلبانه ملل شرق نزدیک را فراهم ساختند. پس از پایان حکومت بنی‌امیه و استقرار حکومت عباسیان، مکرر قیام‌های عمومی علیه بیدادگری اعراب و برای رهایی از حکومت بغداد صورت گرفت؛ ولی این جنبش‌ها به دست سران عرب یا عمال ایرانی آن‌ها سرکوب می‌شد، تا سرانجام با روی کار آمدن حکومت طاهریان مقدمات رهایی ایرانیان از قید حکومت عرب فراهم شد.

۴.۱ - دیدگاه اول

برخی حکومت طاهریان را یک دولت دست‌نشانده مطلق دانسته که هیچ‌گونه استقلالی نداشته و خلیفه عباسی هر لحظه می‌توانسته ایشان را معزول نماید و دیگری را به جای ایشان منصوب کند.

۳.۲ - دیدگاه دیگر

برخی دیگر معتقدند که با رفتن طاهر بن حسین به خراسان، عنان اختیار از کف خلافت عباسی رفته و دیگر قدرت و یارای عزل و جابه‌جا کردن او را نداشته و لذا طاهریان قدرت و حکومت خود را نگه داشته و به جانشینان خود می‌سپردند. در مجموع می‌توان این سلسله را بنا بر عقیده مشهور مورخان اولین سلسله نیمه‌مستقل ایران اسلامی دانست.

۴.۳ - دیدگاه گروسه

گروسه مستشرق فرانسوی در این باره می‌گوید: «نخستین شاهزاده‌نشین ایرانی که در قلب امپراطوری عباسی تشکیل شد، قلمرو طاهریان خراسان بود»؛ و برای تأکید گفتة خود این‌چنین ادامه می‌دهد: «مأمون به یاری طاهر بر تخت نشست و در پاداش خدمات وی نیابت حکومت خراسان را نسل اندر نسل به طاهر واگذاشت و نظایر آن در تاریخ فرانسه مشهود است».
[۱۵] گروسه، خاورشناسان، ص۲۸۱.

عبارت شاهزاده‌نشین و عبارت نسل اندر نسل بیان یک نوع وجهه و جنبه استقلالی برای حکومت طاهریان خراسان در گفتار این محقق می‌باشد.

۴.۴ - دیدگاه پژوهشگر غربی

یک پژوهشگر غربی دیگر با تصریح بر این‌که طاهریان اولین حکومت را در ایران اسلامی تشکیل داده‌اند، در این مورد می‌نویسد: «ایرانیان در قرن اول حکومت عباسی هرچند در رفاه بودند، ولی از نظر سیاسی جزو قلمرو خلافت اسلامی بودند و حکومت مستقلی نداشتند؛ اما پس از صد سال، یعنی از زمان حکومت طاهریان بر خراسان و بالخصوص از زمان صفاریان، حکومت مستقل تشکیل دادند» وی اضافه کرده است که «طاهریان با این‌که به اکراه به خلفا خدمت می‌کردند، فرمان‌روایی ایرانی و مستقل داشتند».
[۱۶] فرای، ریچاردن، میراث باستانی ایران، ص۴۶۵، ترجمه مسعود رجب نیا.


۳.۳ - دیدگاه بارتولد

بارتولد می‌نویسد: «مورخانی که به شرح مبارزه میان سامانیان و صفاریان پرداخته‌اند، بی‌شک نسبت به سامانیان حسن توجه داشته‌اند. سامانیان از لحاظ اصل و تبار، برخلاف مستبدان نظامی که از میان خلق برخاسته بودند، تعقیب‌کننده طبیعی کارهای طاهریان و مدافعان نظم و آرامش که بیش از همه چیز مورد علاقه طبقات عالیه جامعه بود، شمرده می‌شدند... ایرانیان غایت مقصود دولت‌داری را در این می‌دانستند که سلطان بیش از همه چیز کدخدای خوبی برای مملکت خود باشد و دائم در اندیشه عمران ظاهری آن باشد و به حفر نهرها و احداث قنوات و ساختن پل‌ها بر رودهای بزرگ و آبادی روستاها و ترقی زراعت و بنای استحکامات و احداث شهرهای تازه و تزیین بلاد، به ابنیه بلند و زیبا و بر پا کردن رباط‌ها در شاه‌راه‌ها و غیره پردازد».
[۱۷] بارتولد، و. و، ترکستان نامه، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۹، ترجمه کریم کشاورز، تهران، آگاه، چ دوم، ۱۳۶۶.


۴.۶ - دیدگاه استاد مطهری

استاد مطهری در همین زمینه در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران می‌نویسد: « طاهریان و آل‌بویه و دیگران که نسبتاً استقلال سیاسی کاملی داشتند، هرگز به فکر این نیفتادند که اوستا را دوباره زنده کنند و دستورات آن را سرمشق زندگی خود قرار دهند؛ بلکه برعکس با تلاش‌های پیگیر برای نشر حقایق اسلامی کوشش می‌کردند. ایرانیان پس از صد سال که از فتح ایران به دست مسلمانان گذشت، نیروی نظامی عظیمی به وجود آوردند. دستگاه خلافت اموی در اثر اجحافات و انحرافات از تعلیمات اسلامی مورد بی‌علاقگی عموم مسلمانان ـ به‌جز اعرابی که روی تعصب عربی گام برمی‌داشتند ـ واقع شد. ایرانیان با قدرت و نیروی خود توانستند خلافت را از خاندان اموی به خاندان عباسی منتقل کنند. قطعاً در آن زمان اگر می‌خواستند حکومت مستقل سیاسی تشکیل دهند یا آیین کهن خویش را تجدید کنند، برای آنان کاملاً مقدور بود؛ ولی در آن وقت نه به فکر تأسیس حکومت مستقل در برابر دستگاه خلافت افتادند و نه به فکر تجدید آیین کهن و دور افکندن آیین جدید. تا آن وقت تصور می‌کردند با تغییر خلافت از دودمانی به دودمان دیگر می‌توانند به آرزوی خود که زندگی در ظل یک حکومت دینی اسلامی در پرتو قرآن کریم بود، نائل گردند. تا آن‌که دوره بنی‌عباس پیش آمد و از دودمان عباسی نیز ناراضی شدند. در دوره بنی‌عباس جنگ میان طاهر بن حسین و سپاه ایرانی به طرف‌داری از مأمون از یک طرف، و علی بن عیسی و سپاهیان عرب به طرف‌داری امین از طرف دیگر واقع شد. غلبه طاهر بن حسین بر سپاهیان طرف‌دار امین بار دیگر نشان داد که قدرت نظامی در اختیار ایرانیان است. در عین حال در این موقع نیز ایرانیان نه به فکر استقلال سیاسی افتادند و نه به فکر این‌که دین اسلام را کنار بگذارند. ایرانیان هنگامی به فکر استقلال سیاسی افتادند که از حکومت‌های عربی و این‌که آن‌ها یک حکومت واقعاً اسلامی باشند، صددرصد مأیوس شدند؛ اما در عین حال تنها به استقلال سیاسی قناعت کردند و نسبت به آیین مقدس اسلام سخت وفادار ماندند».
[۱۸] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۴، ص۱۰۰-۱۰۱.



اسناد و مدارک تاریخی نشان می‌دهد که طاهریان و صفاریان با استقلال و آزادی ایران و احیای زبان فارسی باطناً موافقت داشته‌اند؛ ولی رشد و تکامل ادبیات فارسی از دوره سامانیان آغاز گردید. در ایام قدرت طاهریان حکیم حنظله باد غیسی و ابوشکور بلخی و محمود وراق و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی و جمعی دیگر به گفتن شعر فارس مبادرت جستند که ما نمونه‌ای از اشعار آنان را در زیر می‌آوریم:

مهتری گر به کام شیر درست ••• شو حظر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه ••• یا چو مردانت مرگ رویاروی (حنظله بادغیسی)

نگارینا به نقد جانت ندهم ••• گرانی، در بها، ارزانت ندهم
گرفتستم بجان دامان وصلت نهم ••• جان از کف و دامانت ندهم (محمود وراق)

مرغیست خدنگ ‌ای عجب دیدی ••• مرغی که شکار او همه جانا
داده پر خویش کرکسش هدیه ••• تا نه بچه اش برد به مهمانا (فیروز مشرقی)

خون خود را گر بریزی بر زمین ••• به، که آب روی ریزی در کنار
بت پرستنده به از مردم پرست ••• پندگیر و کار بند و گوش دار (ابوسلیک گرگانی)
[۱۹] راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۴۰-۴۱، تهران، انتشارات نگاه، چ دوم، ۱۳۸۲.


۵.۱ - ظهور شاعران

در زمان طاهریان شعرای فارسی زبان ظهور کردند؛ ولی در این مسئله که ظهور آن‌ها در سایه تشویق آل طاهر صورت گرفته است یا محصول علایق و تمایلات مردم فارسی‌زبان بوده، دلیل قطعی در دست نیست؛ اما با وجود قرائن دیگری که بر ایران‌دوستی طاهریان موجود است، مانند مستقل کردن ایران و قتل امین؛ و اگر به اوضاع سیاسی و اجتماعی خراسان در آن عصر نظر کنیم، تصدیق می‌نماییم که طاهریان در شرایط و اوضاع و احوال آن روز، به ترویج زبان فارسی و حمایت ایران مجبور بوده‌اند».
[۲۰] فروزانفر، بدیع الزمان، مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، ص۳-۴.


۵.۲ - گفت‌وگوی عتابی با یحیی بن حسن

در عصر طاهریان رونق زبان فارسی که به تازگی آغاز شده بود و شیرینی آن به حدی رسید که در کتاب تاریخ بغداد تألیف احمد بن ابیطاهر طیفور حکایتی نقل شده مربوط به گفت وگویی که در اواخر همین قرن دوم هجری میان عتابی شاعر عرب با یحیی بن حسن در رقه و در خدمت محمد بن طاهر بن حسین از طاهریان خراسان به زبان فارسی روی داده است. عتابی در دوران وزیران برمکی در خدمت ایشان بود و پس از این‌که هارون خلیفه عباسی آن‌ها را برانداخت، عتابی به طاهر بن حسین ذوالیمینین سر دودمان طاهریان خراسان پیوست. وی دبیری خوش‌قلم بود و زبان فارسی را هم به نیکی آموخته بود. خلاصه آن حکایت این است که یحیی بن حسن گفت: «روزی من در رقه نزد محمد بن طاهر بن حسین بر کنار برکه‌ای نشسته بودم و من یکی از ملازمان او را خواندم و با وی به فارسی سخن گفتم. در این میان عتابی وارد شد. او هم که گفت‌وگوی ما را شنید، با من به فارسی سخن گفت: به وی گفتم تو را با این زبان چه کار؟ گفت: من سه بار به این شهر شما آمده‌ام و از کتاب‌های ایرانی که در گنجینه مرو است، چیزها نوشته‌ام. این کتاب‌ها از زمان یزدگرد بدین مکان افتاده و تاکنون نیز موجود است. پس از ذکر مطالبی که در این خصوص میان یحیی بن حسن و عتابی گذشته، گوید: «و پس از آن بسیار با من به فارسی مذاکره کرد و سخن گفت».
[۲۱] ملایری، محمدمهدی، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، ج۴، ص۶۶.



طاهریان کاری را که دویست سال به تأخیر افتاده بود، برای این سرزمین صورت دادند و سنگ‌بنای استقلال نسبی قسمت‌های وسیعی از سرزمین ایران را کار گذاشتند. ارتباط آل طاهر با خلافت عباسی چنان نزدیک بود که تصور چنین تحولی بی‌سابقه، در آغاز امر نمی‌رفت؛ اما کار آنان الگویی شد تا سامانیان که از وابستگی به طاهریان توانسته بودند، خود را به حکومت بخارا و ماوارء‌النهر برسانند، در عین پیوستگی به خلافت عباسی زمینه مناسبی را برای تقویت و رشد روح استقلال‌طلبی در قلمرو حکومت ایجاد نمایند؛ البته همان‌طوری که محققین اشاره کرده‌اند، طاهریان مجبور بوده‌اند به نوعی حداقل وابستگی به خلافت را از خود نشان دهند؛ زیرا در آن شرایط چاره‌ای غیر از آن وجود نداشت.


۱. سمرقندی، دولتشاه، تذکره الشعرا، تصحیح محمد عباسی، تهران، کتاب‌فروشی باران، بی‌تا.
۲. صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۱۷۴، تهران، ابن سینا، ۱۳۵۱ش.
۳. ممتحن، حسین علی، نهضت شعوبیه، ص۳۱۰ ـ ۳۱۳، تهران، انتشارات باورداران، چ دوم، ۱۲۶۸.
۴. راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۱۹۷، تهران، انتشارات نگاه، چ دوم، ۱۳۸۲.
۵. راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۱۹۸، تهران، انتشارات نگاه، چ دوم، ۱۳۸۲.
۶. زرین کوب، دو قرن سکوت، تهران، دانش سرای عالی، ۱۳۳۰.
۷. اکبری، امیر، تاریخ جکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ص۷۳، مشهد، بنیاد اندیشه‌های اسلامی و تهران، سمت، چ اول، ۱۳۸۴.
۸. منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۱۹۰.
۹. راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۱۹۷، تهران، انتشارات نگاه، چ دوم، ۱۳۸۲.
۱۰. صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۲۷، تهران، ابن سینا، ۱۳۵۱ش.
۱۱. امین، احمد، پرتو اسلام، ترجمه عباس خلیلی، ج۲، ص۷۳-۷۴، تهران، چ دوم، ۱۳۳۷.
۱۲. نفیسی، سعید، تاریخ خاندان طاهری، ص۲۲، تهران، شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکاء، ۱۳۳۵.
۱۳. امین، احمد، پرتو اسلام، ترجمه عباس خلیلی، ج۲، ص۵۷، تهران، چ دوم، ۱۳۳۷.
۱۴. بارتولد، و. و، ترکستان‌نامه، ج۱، ص۴۶۲، ترجمه کریم کشاورز، تهران، آگاه، چ دوم، ۱۳۶۶.
۱۵. گروسه، خاورشناسان، ص۲۸۱.
۱۶. فرای، ریچاردن، میراث باستانی ایران، ص۴۶۵، ترجمه مسعود رجب نیا.
۱۷. بارتولد، و. و، ترکستان نامه، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۹، ترجمه کریم کشاورز، تهران، آگاه، چ دوم، ۱۳۶۶.
۱۸. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۴، ص۱۰۰-۱۰۱.
۱۹. راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۴۰-۴۱، تهران، انتشارات نگاه، چ دوم، ۱۳۸۲.
۲۰. فروزانفر، بدیع الزمان، مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، ص۳-۴.
۲۱. ملایری، محمدمهدی، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، ج۴، ص۶۶.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ایران‌گرایی طاهریان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۸.    






جعبه ابزار