انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای جهان اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بسیاری از صاحبنظران و پژوهشگران، معتقدند که انقلاب اسلامی ایران، یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی
مسلمانان و افزایش فعالیتهای مؤثر اسلامی در جوامع
مسلمانان بوده است؛ از اینرو، مقاله حاضر میکوشد، به برخی از این آثار اشاره کند. برای دستیابی به این هدف، در آغاز به وجوه مشترکی که زمینه تاثیرگذاری متقابل انقلاب اسلامی و
جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر را فراهم میآورد، اشاره شده است. این در حالی است که وجوه افتراقی نیز بین آنها وجود دارد، که آثار مثبت تاثیرگذاری متقابل را کاهش میدهد. پس از آن، بازتاب انقلاب اسلامی در بعد سیاسی و فرهنگی بر جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر، مورد بررسی قرار میگیرد و در پایان، یک نمونه از نمونههای زیادی که نشان از تاثیرپذیری انقلاب اسلامی دارد؛ (یعنی
حزب الله لبنان) مورد استناد قرار میگیرد.
اقبال لاهوری در کتاب فلسفه خودی پیش بینی میکند که
تهران در آینده قرارگاه
مسلمانان خواهد شد.
همین طور هم شد و پس از انقلاب اسلامی،
ایران به صورت ام القرای اسلام در آمد.
حتی ایران میتواند به علت موقعیت منحصر به فرد، منابع عظیم و بی پایان انرژی، ابزار فرهنگی و اعتقادی نیرومند
پا را از این فراتر گذارد و به مرکز سامان دهی تمدن نوین اسلامی درآید؛ زیرا انقلاب اسلامی ایران، در پیدایش، در کیفیت
مبارزه و در انگیزه... از سایر انقلابها جداست،
و از این رو، میتواند در پیامدها و دستاوردها نیز، متمایز و پیشروتر از سایر انقلابها باشد و البته این ویژگیها، ریشه در
دین و باورهای برخاسته از
مذهب دارد. به عبارت دیگر، این
انقلاب بر آمده از مذهب، به احیای دین و تجدید حیات اسلام در ایران و جهان مدد رساند که یکی از ابعاد آن، تولد و تداوم بخشی به حیات جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر در دو دهه اخیر است. به این دلیل، چند سؤال در این باره پیش روی ماست، از جمله:
۱ چرا انقلاب اسلامی ایران بر جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر تاثیر گذاشت؟
۲ انقلاب اسلامی ایران، چه تاثیراتی بر حرکتهای سیاسی اسلامی معاصر گذاشت؟
۳ میزان تاثیرگذاری انقلاب اسلامی بر نهضتهای سیاسی اسلامی چقدر است؟
این مقاله در صدد است، به این سؤالهای سه گانه پاسخ گوید.
در پاسخ به این سؤال که چرا انقلاب اسلامی ایران بر جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر تاثیر گذاشت؟ میتوان به موارد مشترک فراوان موجود بین انقلاب اسلامی ایران و آن جنبشها اشاره کرد. از این وجوه یا زمینههای مشترک که از آنها به عنوان عوامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز میتوان یاد کرد، عبارتنداز:
از آنجا که انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب شیعی است، همانند هر جنبش اسلامی دیگر، بر پایه
وحدانیت خدا (لااله الاالله) و رسالت
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (اشهد ان محمدا رسول الله) بنا شده است،
کعبه را
قبله آمال و آرزوهای معنوی خود میداند،
قرآن را کلام
خداوند سبحان و آن را منجی بشریت گمراه تلقی میکند، و به دنیای پس از
مرگ و قبل از آن، به
صلح، برادری و برابری
ایمان دارد
همانگونه که
امام خمینی (رحمهالله) فرمود: «در کلمه
توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحید کلمه کنید.»
البته ویژگی کاریزمایی امام خمینی (رحمةاللهعلیه) و مواضع ضداستعماری وی که بیشتر مسلمانان جهان بر آن اتفاق نظر دارند را میتوان بر تاثیر متقابل انقلاب اسلامی و
جنبشهای اسلامی افزود.
انقلاب اسلامی و جنبشهای اسلامی دارای
دشمن مشترکند. این دشمن مشترک که همان
استکبار جهانی به سرکردگی
آمریکا (شیطان بزرگ) و
اسرائیل (غده سرطانی) است، همانند
کفار قریش،
مغولان وحشی،
صلیبیون مسیحی، استعمارگران اروپایی و صربهای نژادپرست و... کیان اسلام را
تهدید میکند، در حالی که انقلاب اسلامی با طرح
شعار «نه شرقی و نه غربی» علم مبارزه علیه دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است.
امام خمینی (رحمهالله) در این باره فرمود: «دشمن مشترک ما که امروز اسرائیل و آمریکا و امثال اینهاست که میخواهند حیثیت ما را از بین ببرند، و ما را تحت
ستم دوباره قرار بدهند، این دشمن مشترک را دفع کنید.»
در عرصه درونی نیز، مسلمانان دشمن مشترکی دارند، این دشمن مشترک، عقب ماندگی است و همین مساله است که تمامی کشورهای
جهان اسلام را در سطح کشورهای جهان سوم باقی نگاه داشته است.
انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، خواهان برچیده شدن ظلم و فساد و اجرای قوانین اسلام و استقرار
حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان و به اهتزاز در آوردن پرچم لااله الاالله در سراسر جهان از طریق نفی قدرتها و تکیه بر قدرت لایزال الهی و تودههای مردمند. به سخن امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، در این مورد توجه کنید: «همه در میدان باشند، با هم باشند، ما میخواهیم حفظ اسلام را بکنیم، با کناره گیری نمیشود حفظ کرد، خیال نکنید که با کناره گیری
تکلیف از شما سلب میشود.»
البته برخی از جنبشهای سیاسی اسلامی، تنها خواستار عمل به
احکام اسلام در کشورهای خود و برخی نیز در پی تشکیل یک حکومت مستقل، بدون تاکید بر شکل اسلامی
حکومت هستند.
از این رو، میتوان گفت
جنبشهای اسلامی معاصر حیات خود را مدیون انقلاب اسلامیاند؛ زیرا انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنها را از
عزلت و
حقارت نجات داد، بر ناتوانی
مارکسیسم،
لیبرالیسم و
ناسیونالیسم در اداره و هدایت مسلمانان مهر تایید زد و اسلام را به عنوان تنها راه حل برای زندگی سیاسی
مسلمین مطرح ساخت. شیخ عبدالعزیز عوده، روحانی برجسته
فلسطین گفته است: «انقلاب خمینی (رحمهالله)، مهمترین و جدیترین تلاش در بیدارسازی اسلامی... ملتهای مسلمان بود.»
بنابراین، موجودیت و هستی سیاسی جنبشهای سیاسی اسلامی به انقلاب اسلامی وابسته است. این امر زمینههای لازم برای تاثیرپذیری جنبشهای اسلامی از انقلاب اسلامی را فراهم آورده است.
تاکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم
وحدت همه قشرها و همه
مذهبهای اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه دیگر گرایش جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است؛ چون، انقلاب اسلامی با الگوپذیری از اسلام ناب محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، اروپایی و غیر اروپایی قائل نیست، بر جنبههای اختلاف برانگیز در بین مسلمین پای نمیفشارد، بلکه با ایجاد
دارالتقریب فرق اسلامی، برپایی
روز قدس، صدور فتوای امام خمینی (رحمةاللهعلیه) علیه
سلمان رشدی و برگزاری
هفته وحدت و... در جهت اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، طیف گستردهای از گروههای غیرشیعی و حتی جنبشهای آزادی بخش غیراسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگو و اسوه خود قرار دادهاند.
بنابراین، جای شگفتی نیست که مسلمانان سنی مذهب فلسطینی به نام و یاد امام خمینی (رحمهالله) به عملیات شهادت طلبانه دست میزنند. مجیب الرحمان شامی، روزنامه نگار پاکستانی در این باره میگوید: «تاثیر بزرگ دیگر امام این است که گر چه ایشان یک
رهبر شیعه بودند... با این وجود مبلغ جدایی نبودند، فریاد او برای اسلام بود.»
مردم گرایی انقلاب اسلامی، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملتهای مسلمان بوده است. رهبری انقلاب ۱۳۵۷، بر این باور بود که باید به ملتها بها داد نه به دولتها.
همه آنچه که بین ایران انقلابی و جهان اسلام وجود دارد، وجوه مشترک نیست. بلکه اختلافها و دشواریهایی نیز در این باره به چشم میخورد. از جمله:
نسبت
شیعیان به کل مسلمانان جهان، ده درصد است. آنها بجز در ایران و
سوریه، حاکم بر قدرت سیاسی نیستند، با این که در کشورهایی چون
عراق و
بحرین و احتمالا در
لبنان، اکثریت با شیعیان است. نوعی معارضه تاریخی بین شیعه و
سنی وجود داشته و دارد. البته تضاد تسنن وهابی و نزدیکی تسنن سوری با انقلاب اسلامی بیشتر است و حتی
تسنن متاثر از
تصوف نیز، تضاد کمتری با شیعه دارد.
سپاه صحابه در
پاکستان و
طالبان در
افغانستان از مصادیق بارز مخالفین
تشیع در جهان اسلامند. به هر روی، علی رغم وحدت خواهی و وحدت طلبی انقلاب ایران، تضاد
اهل سنت با شیعه، بکلی از بین نرفته است.
تعارض بین
عرب و
عجم، از آغاز ورود اسلام به ایران پدید آمد. بر پایه این تعارض،
خلیفه دوم (
عمر) سهم کمتری از
بیت المال به
ایرانیان مسلمان میداد و ایرانیان مسلمان با عنوان
موالی شناخته میشدند که وضعیتی بین
برده و
آزاد بود. این تعارض، بعدها از سوی جریانهایی چون
شعوبیه تشدید شد.
عباسیان و
امویان و نیز
عثمانیان و
صفویان، به نوعی دیگر این معارضه را دامن زدند و
جنگ عراق علیه ایران به عنوان
جنگ قادسیه یا مهمترین جنگ بین مسلمانان و
ساسانیان و در واقع بین
ایرانیان و عربها توجیه میشد. به هر روی، آنان ایرانیان را
مجوس میدانستند و بر این اساس،
اعراب را برابر با اسلام و ایرانیان را مخالف با آن میدیدند.
برخی از شعارها و پیامهای انقلاب اسلامی، مثل این سخن امام (رحمهالله) «
نهضت ما دارد توسعه پیدا میکند و میرود توی ملتها...»
از سوی برخی به منزله قصد ایران برای مداخله در سایر کشورها و براندازی
نظامهای سیاسی آنها تلقی شد. در حالی که، یک سال بعد از سخن یاد شده، امام فرمود: «صدور با سرنیزه، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام،
اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی، اینها رشد پیدا کند.»
ایشان در جای دیگر فرمود: «معنای صدور انقلاب ما، این است که همه ملتها بیدار شوند و همه دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاریهایی که دارند... نجات بدهند.»
در مجموع، علی رغم همه دشواریهایی که برای برقراری روابط ایران انقلابی و جهان اسلام و تاثیرپذیری متقابل آن دو وجود دارد، ولی وجوه مشترک آن دو، بسیار بیشتر است.
در پاسخ به این سؤال که انقلاب اسلامی ایران، چه تاثیراتی بر حرکتهای سیاسی اسلامی معاصر گذاشت؟ به آثار متعدد و متنوع میتوان اشاره کرد. پرداختن به همه این آثار، از حوصله این مقاله خارج است. بنابراین، تنها به بخشی از این بازتاب، در دو قسمت سیاسی و فرهنگی اشاره میکنیم:
در این قسمت به پارهای از بازتابهای سیاسی در قالب سه مقوله «انتخاب اسلام به عنوان
ایدئولوژی مبارزه»، «تلاش برای دست یابی به
حکومت اسلامی» و «نقش انقلاب اسلامی بر حیات سیاسی جنبشهای اسلامی» میپردازیم:
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است.
مقام معظم رهبری در این باره فرمود: «علی رغم گذشت بیش از یک صد و پنجاه سال از برنامه ریزی مدرن و همه جانبه علیه اسلام، امروز در سراسر دنیا یک حرکت عظیم اسلامی به وجود آمده است که به موجب آن، اسلام در
آفریقا،
آسیا و حتی در قلب
اروپا، حیات جدیدی را بازیافته و مسلمانان به
شخصیت و
هویت واقعی خود پی بردهاند.»
به بیان دیگر، عمر دورهای که
اعتماد به نفس در میان مسلمانان، بویژه در قشر تحصیل کرده آن از بین رفته و شمار فراوانی از آنان، خواهان هضم شدن در هویت جهانی بوده و گذشته خود را به فراموشی سپرده بودند (و اگر توجهی به گذشته میکردند از باب تفنن و سرگرمی بود) به پایان رسید و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.
این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبشهای اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کاملترین شیوه مبارزه است. سخنگوی «
جهاد اسلامی» فلسطین در ملاقات با امام خمینی (رحمهالله) در این باره گفت: «
انتفاضه، بارقهای از نور و بازتابی از پیروزیهای بزرگ انقلاب شماست؛ انقلابی که بزرگترین تحول را در عصر ما به وجود آورد.»
در حالی که قبل از آن، اسلام در صحنه مبارزه علیه اسرائیل نقش چندانی نداشت.
چنین رویکردی به معنای کنار گذاشتن اندیشههای غیرمذهبی به ویژه
ناسیونالیسم،
لیبرالیسم و
کمونیسم و دور ریختن اندیشه جبری بودن
سرنوشت انسان بود که همگی در نجات ملل اسلامی از چنگال
استبداد داخلی و خارجی ناتوان بودند. به عقیده شیخ عبدالله شامی، یکی از رهبران مبارز فلسطینی «پس از انقلاب اسلامی ایران، مردم فلسطین دریافتند که برای آزادی، به قرآن و
تفنگ نیاز دارند.» این در حالی است که برای چند دهه، مشی حرکتهای انقلابی، اغلب در اختیار گروههای مارکسیستی بود. به هر روی، انقلاب اسلامی، تاکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود و از آن پس، در برخی از کشورها، سازمانهای مخفی شکل گرفت و مبارزه مسلحانه بر پایه اسلام، ساماندهی شد.
روی آوردن به مبارزه بر اساس اسلام، تنها نتیجه تجدید حیات اسلام که آن را برخی اصول گرایی یا
بنیادگرایی اسلامی مینامند، نیست. بلکه در گرایش جدید (اسلام؛ تنها راه حل)، برداشت نوین و تازهای از اسلام صورت گرفت که در آن مسلمین به ایستادگی،
مقاومت پافشاری برای نیل به حقوق خویش تشویق شدهاند. روزگاری این کار، از سوی
حسن البناء و
سیدقطب در
جنبش اخوان المسلمین انجام میشد، ولی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی رابه صورت جدیتر درآورد و مطرح ساخت. البته این ستیزه جویی انقلابی، تنها به معنای روی آوردن به
اسلحه نخواهد بود؛ چون در آن شیوههای مسالمت آمیز، مشابه آنچه
حزب اسلام گرای رفاه در
ترکیه برگزید نیز، دیده میشود.
نظام اسلامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت، به صورت بهترین
الگو و مهمترین خواسته سیاسی مبارزان مسلمان درآمد. یکی از رهبران
مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در این باره گفت: «ما در آن موقع میگفتیم، اسلام در ایران پیروز شده است، و به زودی به دنبال آن در عراق نیز پیروز خواهد شد. بنابراین، باید از آن درس بگیریم و آن را
سرمشق خود قرار دهیم.»
یا
فتحی شقاقی، دبیر کل
شهید جنبش جهاد اسلامی فلسطین مینویسد:
«بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نخستین مرکز جهاد اسلامی فلسطین در نوار غزه فعال شد. ظهور امام خمینی (رحمهالله) بر روی روشنفکران فلسطینی مؤثر واقع شد و سبب گردید که آنها در جستجوی راههایی برای اعمال تعلیمات امام خمینی (رحمهالله) در صحنه فلسطین برآیند.»
به بیان دیگر، انقلاب اسلامی، حدود ۵/۱ میلیارد مسلمان را بر انگیخته و آنان را برای تشکیل حکومت الله در
کره زمین به حرکت درآورد.
این رویکرد، در اساسنامه، گفتار و عمل سیاسی جنبشهای اسلامی سیاسی معاصر به شکلهای مختلفی مشاهده میشود.
علاقه جنبش گران مسلمان به ایجاد حکومت اسلامی به سه صورت ابراز شده است:
برخی از گروههای اسلامی در جهان تسنن و تشیع به صورت آشکار هراسی از مخالفت با دولتهای نامشروع ندارند و به احادیثی که اطاعت از
حاکم اسلامی را در هر شرایط لازم دانسته، چندان توجهی نمیکنند، بلکه خواهان استقرار حکومت اسلامی و یا
نظام مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کشورشان شدهاند، و آن را برخی از گروهها در اساس نامه (مانند مجلس اعلای انقلاب عراق) و یا در اعلامیههای خود (مانند
حزب الدعوه) و... مطرح کردهاند. البته برخی از جنبشهای اسلامی (مانند
کشمیر و افغانستان) دست یابی به استقلال سیاسی را اولین هدف خود، قبل از تاسیس حکومت اسلامی قرار دادهاند.
بعضی از گروههای اسلامی دیگر با طرح لزوم اجرای
شریعت اسلامی (مانند
نهضت جمعیت ارشاد اسلامی مصر) و یا با ترجمه کتاب حکومت اسلامی امام خمینی (رحمةاللهعلیه) (مانند
الیسار الاسلامی مصر) و یا با تاکید بر جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها راه حل (مانند
جبهه نجات اسلامی الجزایر)
و... علاقه مندی خود را برای برپاکردن یک حکومت اسلامی ابراز کردهاند. آیتالله
محمدباقر صدر هم قبل از شروع جنگ تحمیلی در تلاش بود،
رژیم عراق را سرنگون و یک حکومت اسلامی به شیوه حکومت ایران؛ یعنی جمهوری اسلامی برپایه
ولایت فقیه به وجود آورد. در قیام ۱۳۷۰/ ۱۹۹۱ م.
شیعیان عراق، میل به تاسیس حکومت اسلامی در رادیو صدای انقلاب عراق به گوش میرسید.
برخی از حرکتهای دیگر اسلامی، خویش را از دایره تنگ ناسیونالیسم خارج کرده و خواهان برپایی یک
نظام اسلامی برپایه امت واحد مسلمان از
خلیج فارس تا اقیانوس اطلس شدهاند. (مانند رابط الدعوه الاسلامیه در الجزایر) و یا این که بر اساس اصل ولایت فقیه و قبول آن، از رهبری انقلاب اسلامی ایران پیروی میکنند. این گروهها خود، دوگونهاند: دستهای که از لحاظ عقیدتی و مذهبی خود را
مقلد رهبری انقلاب اسلامی ایران میدانند (مانند
جنبش امل در لبنان) و دستهای که هم از لحاظ سیاسی و هم مذهبی از رهبری انقلاب اسلامی ایران
تبعیت میکنند (مانند
جنبش حزب الله لبنان).
گروهها و سازمانهای اسلامی مذکور، برای نیل به یک
نظام مبتنی بر اسلام، شیوه و روشهای مختلفی را در پیش گرفتهاند. برخی تنها از طریق اقدام قهرآمیز و مسلحانه (مانند
حزب الله حجاز) و (
جنبش آزادیبخش بحرین) در صدد نابودکردن رژیم حاکم هستند. در نقطه مقابل، گروههایی قرار دارند که شرایط فعلی را برای دست زدن به اقدامات مسلحانه مساعد نمیدانند و با توسل به شیوههای مسالمت آمیز از قبیل شرکت در انتخابات
پارلمانی در پی تغییر
نظام موجود هستند (مانند حزب اسلام گرای رفاه). اما گروههای دیگری هم وجود دارند که به هر دو روش پایبندند، جنبش حزب الله نمونهای از این گروه است که در مصاف با
اسرائیل و حکومت مارونی لبنان و به منظور استقرار
حکومت اسلامی به دو روش متمایز و در عین حال مکمل هم؛ یعنی جنگ با اسرائیل و شرکت در انتخابات مجلس روی آورده است.
برخی از گروههای اسلامی سیاسی، تولد و موجودیت خود را مدیون انقلاب اسلامیاند. این گروهها خود بر دو دستهاند: دستهای که از یک جنبش اسلامی غیرفعال پیشین منشعب شدهاند (مانند
امل اسلامی از
جنبش امل و
جنبش جهاد اسلامی از
اخوان المسلمین فلسطین؛ در واقع بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین مرکز جهاد اسلامی فلسطین در نوار پدید آمد.)
و دستهای که وابسته به جنبشی و گروهی نبودهاند، بلکه موجود و پدیدهای جدیدند. (مانند
نهضت اجرای فقه جعفری پاکستان) اگر چه دسته اخیر بیش از دسته نخست، مدافع و متاثر از انقلاب اسلامی است، اما همه این گروهها در دفاع از انقلاب اسلامی ایران، پیروی از رهبری آن و نیز الگو قراردادن آن اشتراک نظر دارند.
بعضی دیگر از گروهها و جنبشهای سیاسی اسلامی به تاثیر از تجدید حیات اسلام که از ثمرات انقلاب اسلامی ایران در
قرن اخیر است، از حالت رکود، رخوت و انفعال خارج شدهاند و با نیرو و سازماندهی جدیدی، به مبارزه
نظامی و سیاسی علیه حکومت و دولتهای حاکم پرداختهاند؛ مثلا حرکت اسلامی در دانشگاههای النجاعع، بیرزیت، غزه،
بیت المقدس و
الخلیل، به نحو چشمگیری پس از انقلاب اسلامی گسترش و توسعه یافت
و یا فعالیت گروه جماعة المسلمین که حضوری محدود در نوار غزه داشت، در پی انقلاب اسلامی ایران و نیز به دنبال احکام صادره از سوی دادگاه
نظامی رامله علیه اعضای آن، افزایش پیدا کرد.
بخشی از این گروهها، تنها به افزایش حجم فعالیتهای خود اقدام کردهاند و در روند مبارزه به شیوههای مسالمت آمیز توجه دارند. بخشی دیگر بر شدت و حجم تلاشهای ضد دولتی خود افزودهاند و با تکیه بر روشهای مسلحانه در صدد نابودی رژیمهای حاکم هستند.
سازمان انقلاب اسلامی جزیرة العرب از گروه نخست و
جبهه اسلامی سوریه از گروه دوم محسوب میشوند.
انقلاب اسلامی ایران در تحرک سیاسی آن دسته از جنبشهای به ظاهر اسلامی که هیچ گونه و یا کمترین علقهای به انقلاب اسلامی ندارند هم، به شکل دیگری مؤثر بوده است. این گروهها که با تولد انقلاب اسلامی و به منظور مقابله با آن متولد شده و یا گسترش یافتهاند، با کمک دولتها و اشخاص مخالف انقلاب اسلامی و بویژه با پشتیبانی و حمایت مالی دولتهایی چون دولت پادشاهی
عربستان سعودی شکل گرفتهاند.
وهابیت در
پاکستان، «
ساف» در فلسطین اشغالی و
سازمان پیکار اسلامی در
عراق، نمونههایی از این گروهها به شمار میروند. به همین جهت، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، صف اسلام سازشکار (
اسلام آمریکایی) از صف اسلام ناب محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کاملا جدا شده است. از این رو، کشورهای عربی مسلمان برای جلوگیری از ظهور قیام مردمی متاثر از انقلاب اسلامی، تلاش زیادی را برای بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی و تظاهر به اسلام آغاز کردهاند.
انقلاب اسلامی، نقشی را که
علما میتوانند در
جهاد در راه خدا، بر عهده بگیرند، بخوبی نشان داده است. همانند انقلاب اسلامی، علمایی که در خارج از
ایران به سر میبرند و از فعالیتهای نهضت اسلامی در مناطق خویش حمایت کردهاند، احترام بیشتری کسب نمودهاند. اکنون جوانان انقلابی برای گرفتن رهنمود، به سوی علما روی آوردهاند. به علاوه، با علاقه مند شدن روز افزون جوانان انقلابی جهت فراگیری علم به طریق سنتی اسلامی، جوانههای نسل جدیدی از علمای آینده که انقلابی تر خواهند بود، بتدریج پدیدار گردیده است.
به هر روی، در بیشتر
کشورهای اسلامی، دانشجویان و جوانان به عنوان سربازان انقلاب محسوب میشوند.
شاه ایران، قبل از مرگ اعتراف کرد که یکی از بزرگترین اشتباهاتش این بود که اجازه داد، دانشجویان جوان به انقلاب بپیوندند، و این حرکتی است که الان به تاثیر از انقلاب اسلامی، در خارج از ایران پدید آمده و حکام قادر به جلوگیری از آن نیستند. در واقع، امروزه دانشگاهها و مدارس عالی در سرتاسر
جهان اسلام، مرکز فعالیتهای نهضت اسلامی است.
امور فرهنگی از آن جهت مهم هستند که پایه و اساس امور سیاسی و حرکتهای سیاسی را فراهم میآورند. به دیگر سخن، امور فرهنگی زمینه ساز امور سیاسیاند؛ به همین دلیل، رنگ و بوی سیاسی به خود میگیرند و در مقوله سیاسی، شایستگی مطرح شدن را مییابند. از این رو، در این بخش، صرفا چند مقوله فرهنگی بازگشت به ارزشهای مبارزه اسلامی، پیروی شعائر و شعارهای انقلابی ایران و... را مطرح میکنیم. البته ذکر این چند مورد به معنای آن نیست که سایر امور فرهنگی بی اهمیت است.
انقلاب اسلامی ایران ارزشهای فرهنگی نوینی را در مبارزه سیاسی جنبشهای اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزشها، گرایش به جهاد است. جنبشهای اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد،
شهادت و
ایثار جان را به عنوان اصول اساسی پذیرفتهاند.
انقلاب اسلامی ایران ارزشهای فرهنگی نوینی را در مبارزه سیاسی جنبشهای اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزشها، گرایش به جهاد است. جنبشهای اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار جان را به عنوان اصول اساسی پذیرفتهاند. به بیان دیگر، اصولی چون جهاد، شهادت و فداکاری که سمبل
حرکتهای انقلابی شیعیان و شعار انقلاب اسلامی بود، به عنوان اصول اساسی مبارزه پذیرفته و به صورت تکلیف و فریضه دینی جلوه گر شد. سخنگوی جنبش جهاد اسلامی فلسطین در دیدار با امام (رحمهالله) و در خطاب به ایشان گفت: «با ظهور انقلاب شما،
ملت مسلمان و بزرگ ما فهمید که راهش، راه جهاد و مبارزه است.»
شیخ اسعد تمیمی یکی از رهبران فلسطینی در این باره گفت: «تا زمان انقلاب ایران، اسلام از عرصه نبرد غایب بود، حتی در عرصه واژگان؛ مثلا به جای جهاد از کلماتی چون
نضال و
کفاح استفاده میشد.»
البته جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر، این کلمات را به شکلهای مختلفی چون عملیات شهادت طلبانه (مثل فلسطین) و یا مبارزه مسلحانه و جنگ (مانند افغانستان) به کار گرفتهاند.
مردمی بودن که یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران است، در جنبشهای سیاسی اسلامی راه یافته است. به عبارت دیگر، این جنبشها دریافتهاند که اسلام توانایی بسیج تودههای مردم را دارد. بر این اساس، آنها از اتکا به قشر روشن فکر به سوی اتکا به
مردم گرایش یافتهاند و در نتیجه پایگاه مردمی خود را گسترش دادهاند؛ مثلا هسته اصلی مبارزه در فلسطین را
روحانیون، دانشجویان، جوانان و نوجوانان تشکیل میدهند. به هر روی، پس از انقلاب اسلامی ایران، جنبشها مبارزات خود را به صورت مردمی پی میگیرند. به عقیده دکتر حسن الترابی رهبر
جبهه اسلامی سودان، انقلاب اسلامی، اندیشه کار مردمی و استفاده از تودههای مردم را به عنوان هدیهای گران بها، به تجارب دعوت اسلامی در جهان اسلام عطا کرد. گرایش به اندیشه کار مردمی، جنبشهای اسلامی را به سوی وحدت طلبی مذهبی و قومی سوق داد؛ به عنوان مثال، یکی از مواد بیانیه شش مادهای مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، بر
وحدت اسلامی تکیه دارد. در مجموع، این امر، جنبشهای اسلامی سیاسی را از اختلاف و
تفرقه دور ساخته و آنها را از تشکیلات قویتر، امکانات وسیعتر، حمایت گسترده تر و پایداری بیشتر برخوردار ساخت.
شکل دیگر تاثیرات انقلاب اسلامی ایران بر جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر، به تقلید شعارهای انقلاب اسلامی از سوی جنبش گران مسلمان بر میگردد؛ مثلا، در سال ۱۳۵۸، شیعیان احساء در عربستان سعودی، برای نخستین بار مراسم
زیارت عاشورا را در ملا عام بر پا کردند.
شعار مردم مسلمان معترض ترکیه، قبل از کودتای ۱۳۵۹ آن کشور، استقلال، آزادی و
جمهوری اسلامی بود. شهروندان کابل برفراز بام منازل خود فریاد الله اکبر سر میدادند، در پلاکاردهای مسلمانان
مصر شعار لاشرقیه و لاغربیه دیده شده است. مردم
کشمیر در راهپیمایی دویست هزار نفری ۱۳۶۹ شعار الله اکبر و خمینی رهبر را مطرح کردند. جهاد اسلامی فلسطین بر آن است که فلسطینیها همان شعارهایی را سر میدهند که انقلاب اسلامی منادی آن بود. آنها فریاد میزنند: لااله الاالله، الله اکبر، پیروزی از آن اسلام است. در واقع، آنها شعارهای
قوم گرایی و الحادی را به یک سو انداختند و شعارهای انقلاب اسلامی را برگزیدند. در سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۹ در خیابانهای کیپ تاون آفریقای جنوبی ندای الله اکبر، بسیار شنیده شد. این، یادآور و مؤید این کلام رهبری انقلاب است که فریاد الله اکبر مردم
الجزایر بر پشت بامها درس گرفته از ملت انقلابی ایران است.
جنبش سیاسی اسلامی معاصر به تاثیر از انقلاب اسلامی ایران از
مسجد سرچشمه میگیرد و به مسجد و اماکن مقدسه ختم میشود. حتی دانشجویان انقلابی، حرکتهای ضد دولتی خود را از مسجد دانشگاهها سامان میدهند. بدینسان، مساجد رونق تازهای یافتهاند و مرتب بر ساخت مساجد تازه افزوده میگردد؛ به عنوان مثال، تعداد مساجد ساخته شده در فلسطین طی سالهای ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ سه برابر سالهای قبل از آن بود. همچنین برنامههای مساجد افزایش یافته، گفتگوهای سیاسی در مساجد زیاد شده، گرایش به مسجد و نمازهای
جمعه و
جماعت فزونی گرفته و مساجد بیش از گذشته به مرکز مخالفتهای ضد دولتی تبدیل گردیده است. هستههای اصلی مبارزه از درون مساجد و با فکر و اندیشه اسلامی شروع و گسترش یافت و مبارزات به شکلی مردمی و همه جانبه درآمد. به همین دلیل، دومین مرحله انتفاضه که در ماههای پایانی ۱۳۷۹ شکل گرفت، به
انتفاضة الاقصی معروف است، قبل از آن نیز، به
انتفاضه، انقلاب مساجد میگفتند. شاید به این علت،
امام جماعت مسجدالاقصی میگوید مسجد به صورت منبع الهام، ثبات و پیوستگی مبارزان فلسطینی علیه اشغال گران درآمده است.
از دیگر مظاهر انقلاب اسلامی ایران که در پیروان جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر دیده میشود،
حجاب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به
حجاب اسلامی در اقصی نقاط جهان اسلام فزونی گرفت. حتی در برخی از کشورهای اسلامی چون لبنان و الجزایر،
چادر که
سمبل حجاب ایرانی است، مورد استفاده قرار گرفت. در ترکیه، علی رغم مخالفتهای دولتی، رعایت حجاب رو به گسترش است. زنان فلسطینی گرایش بیشتری به حجاب پیدا کردهاند، در کنار آن، گرایش به
نماز بیشتر شده، انتشار مجلات و نشریات اسلامی افزایش یافته و مشروب فروشیها و مراکز
فساد و
فحشا مورد حملات زیادی قرار میگیرند. حجاب اسلامی، حتی تا دل اروپا هم نفوذ کرده است، به گونهای که گرایش به حجاب در مدارس فرانسه و مخالفت مکرر دولت این کشور با حجاب، پدیدهای به نام جنگ روسری را پدید آورده
و اینک، به منع استفاده از حجاب در مدارس و ادارات عمومی و دولتی فرانسه انجامید.
یکی دیگر از آثار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر حرکتهای اسلامی و سیاسی معاصر، تظاهرات به سبک ایران است که در برخی از کشورهای اسلامی اتفاق افتاد؛ مثلا، مردم شهرهای عراق، چون
نجف و
کربلا در تایید انقلاب اسلامی ایران و به تاسی از آن، در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، تظاهراتی شبیه به ایران برپا نمودند. در پی آن، تظاهراتی به شکل ایران در شهرهای
کاظمین، الثوره،
بغداد و دیاله به رهبری آیتالله
محمد باقر صدر برقرار شد. حتی در آغاز انتفاضه جدید مردم عراق؛ یعنی در ۱۳۷۰، آنها همانند تظاهرات کنندگان ایرانی مخالف شاه در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، شهر حلبچه را به خمینی شهر نامگذاری کردند و کنترل شهرها را به دست گرفتند. شیعیان عربستان سعودی اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در شهرهای قطیف، صفرا، اباقیق، خنجی و شیهات دست به تظاهرات زدند. تظاهرات مشابهی در سال ۱۳۵۷ در شهرهای قونیه، یوزکات و کوجائیلی ترکیه صورت گرفت. این روند، کم و بیش در سالهای بعد نیز ادامه یافت.
شعارنویسی به شیوه مبارزان انقلابی ایران مورد توجه جنبش گران مسلمان است. به عنوان مثال، مردم مصر در مخالفت با رژیم مبارک، شعارهای لااله الاالله، محمد رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
آیات قرآن را بر روی شیشه اتومبیل مینویسند. در نجف، شعارهایی از قبیل «بله به اسلام» و «نه به عفلق» بر روی دیوارها نوشته میشد. در انتفاضه ۱۵
شعبان ۱۳۷۰ عراق، شعار «النجدی یا ایران» به چشم میخورد. علاوه بر آن، اعلامیهها، سخنرانیها و پوسترها به شکل مشابه آنچه در ایران اتفاق افتاد، در کشورهای اسلامی چاپ و انتشار مییابد. هنوز در منطقه شیعه نشین
بیروت؛ یعنی ضاحیه، شعارهای انقلاب اسلامی و تصاویر رهبری آن وجود دارد.
بهترین پاسخ به این پرسش که انقلاب اسلامی به چه میزان بر جنبشهای اسلامی معاصر تاثیر گذاشته است؟ معرفی و توصیف مصادیق است. البته مصادیق متعددند، اما برخی از آنها دارای برجستگی بیشتری هستند. در این مورد، لبنان و «حزب الله» برجستهترین نمونه است. به بیان دیگر، حزب الله لبنان، هم در
اندیشه و
ایدئولوژی تحت تاثیر انقلاب اسلامی شکل گرفت و هم، به طور سازمانی و معنوی مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران است.
بین ایرانیان و لبنانیها، علقههای فراوانی چون پیوندهای تاریخی علما و مردم
جبل عامل با ایران دوران
صفویه، فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی روحانی بلندآوازه ایرانی،
امام موسی صدر به عنوان رهبر شیعیان لبنان، تشکیلات بر جای مانده از او؛ یعنی جنبش امل، حضور شیعیان بسیار در لبنان، وجود دشمن مشترک (اسرائیل)، حمله اسرائیل به جنوب لبنان، کمکهای انسان دوستانه جمهوری اسلامی ایران به محرومان لبنانی، مهاجرت و سکونت دائم تعدادی از اتباع لبنان در ایران و... وجود دارد. این پیوندها باعث شده است که انقلاب اسلامی ایران بیش از هر جا در لبنان مؤثر باشد. این تاثیر در زمینههای متعددی مشاهده میشود؛ در زمینه فرهنگی، تعداد زیادی از تصاویر بزرگ امام خمینی (رحمةاللهعلیه) و مقام معظم رهبری در نقاط مختلف لبنان به چشم میخورد. بر روی دیوارهای آن عکس شهدایی دیده میشود که جان خود را در راه مبارزه علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی (دشمن شماره یک ایران) از دست دادهاند. مردان با ظواهر اسلامی در خیابانها در رفت و آمد هستند. زنان ملبس به حجاب اسلامیاند و در اجتماعات عمومی، جایگاه زنان از مردان جداست و مردم لبنان از ایران به عنوان یک دولت انقلابی و اسلامی حمایت میکنند.
در لبنان، حزب الله بیش از هر گروه سیاسی اسلامی دیگر، تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران قرار دارد. علاوه بر زمینههای مشترک موجود بین ایران و لبنان، انگیزههای دیگری موجب چنین تاثیر شگرف شده است. این انگیزهها را میتوان در پذیرش رهبری انقلاب اسلامی به عنوان رهبر دینی و سیاسی از سوی حزب الله و حمایتهای ایران از حزب الله خلاصه کرد. همچنین حزب الله از لحاظ اقتصادی و اجتماعی با اعطای کمکهای تحصیلی به مستضعفان، توزیع داروی رایگان بین بیماران، تقسیم
آب بین نیازمندان، ارائه خدمات درمانی به محرومان (البته در پرتو حمایت ایران) بشدت فعال است. در عین حال از لحاظ
نظامی از
اسلحه و
جنگ جدا نیست. بلکه بر پایه اصل جهاد همواره آماده پاسخگویی به حمله احتمالی دشمن صهیونیستی است و در این باره، اعضای حزب الله لبنان براساس شعار اسلامی امام خمینی (رحمهالله)؛ یعنی
اسرائیل باید از بین برود،
قسم یاد کردهاند که جنگ با اسرائیل را تا آخرین لحظه ادامه دهند. اساس مبارزه
حزب الله لبنان با اسرائیل، چه در خاک لبنان و چه در درون فلسطین، از طریق نیروهای انتفاضه، بر عملیات شهادت طلبانه استوار است و رهبر حزب الله همانند امام خمینی (رحمهالله) نسبت به مؤثر بودن این مبارزات در درون رژیم صهیونیستی بسیار خوش بین بوده و معتقد است که تداوم این مبارزات میتواند در آینده، رژیم اشغالگر قدس را از لحاظ امنیتی دچار مشکل و سرانجام سقوط کنند.
در بعد فرهنگی، حزب الله شعارهایی را از انقلاب اسلامی به
عاریت گرفته و سمبلهای انقلاب اسلامی را سمبل خود میداند. پیروزی حزب الله در دو دهه از فعالیتش علیه اسرائیل در مقایسه با فعالیت ۴۰ و ۵۰ ساله «ساف»، نشان از سودمندی استفاده از شعارهای اسلامی و جهاد مقدس علیه اشغالگران و عدم اتکا به کشورهای دیگر در مبارزه ضد اسرائیلی دارد.
حزب الله لبنان در بعد سیاسی هم، بشدت از انقلاب اسلامی ایران الگو گرفته و برخلاف جنبش امل، رهبری انقلاب ایران را در دو بعد سیاسی و مذهبی و بر پایه اصل
ولایت مطلقه فقیه پذیرفته است. به همین جهت از مواضع منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی ایران حمایت به عمل میآورد، و در پی تاسیس حکومت اسلامی مشابه جمهوری اسلامی در لبنان هستند. حسین موسوی رهبر جنبش امل اسلامی در این باره میگوید: «ما به جهان اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی مادر ماست. دین ما، ملکه ما، خون ما و شریان حیات ماست.»
در مجموع میتوان گفت که علت توفیق حزب الله دو چیز است: اولا: به مبارزه رنگ اسلامی زد،
شعارهای اسلامی برگزید، جهاد علیه اشغال گران را اعلام نمود، در حقیقت، اساس شکل گیری و مبارزات حزب الله،
ایمان و
اعتقاد بوده است. جایگاه ایمان و اعتقاد در حزب الله بر اصل مبارزه تقدم دارد.
ثانیا: اعتماد اکثریت مردم لبنان، اعم از
شیعه،
سنی و
مسیحی را به دست آورده و هم اینک، تقریبا تمامی ملت لبنان، حزب الله را به عنوان سالمترین و قابل اعتمادترین جریان سیاسی لبنان تلقی میکنند. در واقع،
بدون اتکا به کشورهای دیگر، مبارزه خود را اداره کرد و آن را به انجام رسانید. هر یک از این دو علت توفیق نیز، برگرفته از انقلاب اسلامی ایران است.
انقلاب اسلامی تلاشی برای زنده کردن خدا در محور حیات انسان و نیز، روشی برای زندگی فراتر از همه اختلافات ملی، قومی و مذهبی بود. به بیان دیگر، انقلاب اسلامی از انقلابهایی است که حرکت و آثارش در چارچوب مرزهای یک کشور خلاصه نمیشود، بلکه دیدگاه فراملی دارد. به همین جهت، بر روی ملتها حساس است و تمایل به فراگیر شدن دارد. بنابراین، بر جنبشهای اسلامی سیاسی معاصر تاثیر گذاشته و به آنان جرات و جسارت مبارزه داده است و به آنان میگوید
اسلام به ملتی خاص تعلق ندارد و هدف آن، نجات محرومان و مستضعفان است. به هر روی، علت تاثیر انقلاب اسلامی بر جنبشهای
جهان اسلام به وجوه مشترکی که بین آن دو وجود دارد، بر میگردد. این وجوه، زمینهها و بسترهای اختلافی فیمابین را به حداقل رسانده است.
جنبشهای اسلامی به صور مختلف از انقلاب اسلامی متاثر شدهاند، بخشی از این تاثیرپذیری در ابعاد سیاسی و برخی دیگر در ابعاد فرهنگی صورت گرفته است. نتیجه آن که، انقلاب اسلامی چراغ رستگاری و نجات را بر افراشته است، البته این که
مسلمانان، بویژه جنبشهای اسلامی بتوانند از نور این چراغ به
هدایت و سعادت نایل آیند، به عوامل متعددی بستگی دارد که مهمترین آن، اراده و تلاش آنها در چارچوب اسلام و با الگوگیری از انقلاب اسلامی است.
•
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای جهان اسلام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۰/۲۲.