انعام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انعام، نامی برای چهارپایان دامی میباشد.
واژه «انعام» جمع «نَعَم» در اصل به جهت اهمیت
شتر نزد عرب و به شمار آمدن آن از نعمتهای ویژه
، به سبب اجتماعِ منافعِ شیردهی، باربری، رکوب و مصرف خوراکیِ گوشتِ آن
یا به سبب نرمی (نعومت) پا
بر این
حیوان اطلاق شده و سپس به چهارپایانی چون
گاو و
گوسفند تعمیم داده شده است.
گروهی از واژهشناسان، شرط
صحت اطلاق این واژه بر یک مجموعه از چهارپایان را، وجود شتر در آن مجموعه میدانند
برخی نیز «انعام» را اشاره به انواع مذکور و تنها «نَعَم» را ویژه شتر دانستهاند
البته اگر وجه این
نامگذاری را نرمی و آرامی
حرکت بدانیم، چنانکه برخی برآناند،
اشتمال واژه «انعام» بر گاو و گوسفند و بز، غیر تبعی و تعمیم آن به
اسب و
استر و
گورخر و..
بیوجه خواهد بود. در دامنه معنایی «انعام» به برخی آیات
استدلال شده که ذیل آیات مورد نظر خواهد آمد.
واژه «نَعَم» یک بار و واژه «انعام» ۳۲ بار در قرآن بهکار رفته است؛ همچنین ششمین
سوره قرآن «انعام» نامیده شده که شاید وجه این نامگذاری، بیان تفصیلی احوال چهارپایان در این سوره باشد.
آیه ۵
سوره نحل پس از بیان
آفرینش انسان به آفرینش چهارپایان برای منفعت رسانی به
انسان پرداخته است
:«والاَنعمَ خَلَقَها لَکُم...» و در ادامه به ذکر فواید آن اشاره کرده است. ابتدا به هرگونه پوشش حاصل از
پوست،
پشم،
کرک و موی چهارپایان دامی، با
واژه «دفء» اشاره کرده، سپس با کلمه «منافع» به
شیر و مشتقات آن، منفعت رکوب، منافع حاصل از پوست و پشم و کرک و موی آنها
غیر از پوشش پرداخته
و سپس با جمله «و مِنها تَأکُلون» به
گوشت چهارپایان دامی اشاره دارد که هر سه مجموعه در زندگی
انسان نقش مهمی ایفا میکنند:«... فیها دِفءٌ ومَنفِعُ ومِنها تَأکُلون» برخی تقدمِ «منافِع» بر «مِنها تأکُلون» را به ارزش و اهمیت بیشتر لبنیات نسبت به گوشت، اشاره دانستهاند.
در آیه بعد شکوه و زیبایی بازگشت
گله چهارپایان به استراحتگاه و نیز هنگام رفتن به
چراگاه را متذکر شده و از این رفت و برگشت به «جمال» یعنی
زینت تعبیر کرده است:«و لَکُم فیها جَمالٌ حینَ تُریحونَ و حینَ تَسرَحون»
که دیدن این دو
منظره زیبا مایه سرور انسان است:برخی
استغنا و
خودکفایی و استقلال اقتصادی حاصل از این امور را وجهِ جمال و زینت بودن دانستهاند
وجه تقدمِ «زمان بازگشت به استراحتگاه» بر «زمان رفتن به چراگاه» را فزونی زیباییِ
زمان بازگشت به جهت سیر بودن گله و نیز پر شیر بودن پستانهای آن و... بر زمان رفت دانستهاند.
در آیه ۷
سوره نحل،
به حمل بارهای سنگین به آبادیهای دور و در راههای دشوار به وسیله انعام پرداخته که البته این قسمت تنها شتر و بعضی گاوهای باربر را شامل میشود:«و تَحمِلُ اَثقالَکُم اِلی بَلَد لَم تَکونوا بلِغیهِ اِلاّ بِشِقِّ الاَنفُسِ» در پایانِ این مجموعه آیات، آفرینش چهارپایان و
تسخیر آن را برای
آدمی نتیجه
رحمت و رأفت الهی دانسته است
:«اِنَّ رَبَّکُم لَرَءوفٌ رَحیم» در آیات بعد، از دستهای دیگر از حیوانات چون
اسب،
استر و
الاغ نام برده و آنها را برای رکوب و مایه
زینت دانسته است. برخی از این تقابل، انحصارِ «انعام» در
گاو و
شتر و
گوسفند و عدم شمول آن بر اسب و الاغ و استر را استفاده کردهاند.
در آیه ۸۰ نحل به شکل جزئیتر به منافع حاصل از
پوست و
پشم و
کرک و
موی انعام پرداخته شده است:«... و جَعَلَ لَکُم مِن جُلودِ الاَنعمِ بُیوتًا تَستَخِفّونَها یَومَ ظَعنِکُم ویَومَ اِقامَتِکُم ومِن اَصوافِها واَوبارِها واَشعارِها اَثثًا ومَتعًا اِلی حین» که از پوست آنها خانههای سبک و قابل حمل (
خیمه ) و از پشم و کرک و موی آنها لوازم و اثاث منزل همچون فرش و لباس و پوشاکهای متنوعِ دیگر ساخته میشود. برخی این آیه را با توجه به سه واژه «
اصواف »، «
اوبار » و «
اشعار » دلیلی بر اشتمال «انعام» بر گاو و گوسفند و بز، افزون بر شتر دانستهاند.
آیات ۷۱-۷۳ یس نیز آفرینش انعام را به
دست خداوند، برای انسان دانسته و به مالکیت انسان بر آنها اشاره کرده و همچنین رام شدنشان و در نتیجه، بهرهبرداری از سواری و
گوشت آنها و سپس دیگر منافع آن و نوشیدنیها (
شیر ) را مطرح کرده است:«اَو لَمیَرَوا اَنّا خَلَقنا لَهُم مِمّا عَمِلَت اَیدینا اَنعمًا فَهُم لَها ملِکون • وذَلَّلنها لَهُم فَمِنها رَکوبُهُم و مِنها یَأکُلون • ولَهُم فیها مَنفِعُ ومَشارِبُ...» که مقصود از آفرینش انعام به دست خداوند، عدم مشارکت انسان در آن و اختصاص این
آفرینش به خداست و مقصود از خلقت انعام برای انسان بیان اختصاص این آفریده به انسان و در نتیجه مالکیت انسان بر آنهاست.
حضرت هود نیز برای تحریک
حس شکرگزاری قومش در برابر نعمتهای الهی، از ذکر
نعمت امداد به وسیله انعام و فرزندان بهره برده است:«واتَّقُوا الَّذی اَمَدَّکُم بِما تَعلَمون • اَمَدَّکُم بِاَنعم و بَنین»
آیات ۷۹ ۸۰
سوره غافر نیز به آفرینش چهارپایان برای سواری و مصرف گوشت آنان و منافع دیگر پرداخته است:«اَللّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الاَنعمَ لِتَرکَبوا مِنها ومِنها تَأکُلون • ولَکُم فیها مَنفِع...» مفسران «
جعل » را به معنای «
خلق » یا «
تسخیر » دانستهاند
در این آیه قید «لِتَرکَبوا مِنها» به منفعتِ سواری و قید «لَکُم فیها مَنفِعُ» نیز به منافعی دیگر چون منفعت استفاده در شخم زدن و نیز استفاده از سرگین در تقویت
زراعت و تهیه
سوخت و... اشاره دارد.
در ادامه آیه به استفاده از چهارپایان دامی برای رسیدن به مقاصد مورد نظر اشاره میکند و از سوار شدن بر آنها در خشکی، در کنار رکوب بر
کشتی در
دریا، یاد میکند:«... و لِتَبلُغوا عَلَیها حاجَةً فی صُدورِکُم و عَلَیها وعَه لَی الفُلکِ تُحمَلون»
تقارن چهارپایان و کشتی برای رکوب در آیات ۱۲
سورزخرف و ۲۲
سوره مؤمنون نیز دیده میشود :«والَّذی خَلَقَ الاَزوجَ کُلَّها و جَعَلَ لَکُم مِنَ الفُلکِ والاَنعمِ ما تَرکَبون» «و عَلَیها و عَلَی الفُلکِ تُحمَلون» و در ادامه غایت و
غرض این آفرینش را رکوب و استقرار بر آن و یادآوری نعمت
پروردگار و شکرگزاری و
تسبیح خداوند (به جهت تسخیر این مرکبها) دانسته است:«لِتَستَووا عَلی ظُهورِهِ ثُمَّ تَذکُروا نِعمَةَ رَبِّکُم اِذا استَوَیتُم عَلَیهِ وتَقولوا سُبحنَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا و...».
برخی با توجه به مسئله رکوب مطرح شده در این مجموعه آیات، «انعام» را تنها به شتر یا
شتر و
گاو منحصر کردهاند
و برخی دیگر به همین جهت، «
الاغ » و دیگر حیوانات مناسب رکوب را نیز داخل در آن دانستهاند
با توجه به آیه ۷۰
سوره اسراء که جا به جایی انسان را در خشکی و دریا
اکرام و موهبتی الهی برای نوع
بشر دانسته،
آفرینش اسباب و ابزار این جابه جایی، از جمله چهارپایان، نیز از مواهب الهی هستند که وجود این مرکبها بر گستره فعالیت زندگی آدمی افزوده است.
برخی مفسران با توجه به این مجموعه آیات گفتهاند که پس از انسان، حیوانات، به جهت وجود قوای باارزشِ
حواس ظاهری و باطنی و... از همه موجودات مادی شریفترند و از این میان چهارپایان به جهت بهرهوری انسان از آنها، در امور ضروری و مهم زندگی، از همه حیوانات کاملتر و شریفترند، از همینرو در این مجموعه آیات بلافاصله پس از بیان
آفرینش آدمی، به آفرینش چهارپایان دامی پرداخته شده و سپس دیگر حیوانات و امور دیگری چون
کشاورزی و تسخیر
شب و روز و
... مطرح شده است.
از مجموعه آیات ذکر شده میتوان به هدف از آفرینش چهارپایان دامی و نقش آن در زندگی
انسان و وظیفه او در برابر این نعمت پی برد، چنان که آیه ۳۶
سوره حجّ پس از بیان
ذبح قربانی، غایتِ تسخیر انعام را شکرگزاری دانسته است:«... کَذلِکَ سَخَّرنها لَکُم لَعَلَّکُم تَشکُرون» همچنین آیه ۳۷ حجّ نیز هدف را یادکردِ خداوند به عظمت دانسته است:«... کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُم لِتُکَبِّروا اللّهَ عَلی ما هَدکُم...».
در آیات ۶۶
سوره نحل و ۲۱
سوره مؤمنون انعام، مایه
عبرت انسان دانسته شدهاند. در هر دو آیه پس از بیان عبرت بودن چهارپایان دامی از ماده غذایی مفید (شیر) یاد میکند و سپس به پیدایش
شیر از میان
فرث (
سرگین ) و
دم (
خون ) اشاره میکند. از این بیان استفاده میشود که وجه عبرت بودن انعام، چگونگی تولید مایعی گوارا از مادهای همچون خون است که طبق بیان محققان برای تولید یک
لیتر شیر لازم است ۵۰۰ لیتر خون از عضو سازنده شیر در پستانها بگذرد و برای تولید یک لیتر خون در رگها باید مواد غذایی فراوانی از رودهها بگذرد.
و یا شاید وجه عبرت بودن این پدیده آن باشد که کسی که شیر را از سرگین و خون، پاک نگاه داشته و از اختلاط آنها جلوگیری کرده، قادر است که انسان را دوباره زنده کند، هرچند استخوانش پوسیده و اجزایش در
زمین گم شده باشد
، چنانکه گفته شده:«عبرت» دلیلی است که با آن بر مدبّر بودن
خداوند در امر
آفرینش،
استدلال میشود .
و ایجاد و آفرینش شیر از مدبّر بودن
خداوند حکایت میکند، چنانکه انقیاد و رام شدن چهارپایان دامی در برابر انسان و بهرهبرداری از آنها و استفاد از شیر و
گوشت و سواری آنها نیز بر این
تدبیر دلالت دارد
در ادامه آیه ۲۱ مؤمنون
و در آیات بعد به منافع فراوان و همچنین مصرف خوراکی و رکوب بر آنها پرداخته شده است که این امور نیز با لازمه آن، یعنی
انقیاد چهارپایان دامی مایه عبرت است:«... و لَکُم فیها مَنفِعُ کَثیرَةٌ و مِنها تَأکُلون • و عَلَیها وعَلَی الفُلکِ تُحمَلون».
در آیه ۲۷ فاطر
، عبرت گرفتن از تنوع و گوناگونی رنگ مردم و انعام را که موجب ایمان حقیقی و خشیت الهی است ویژه آگاهان و عارفانی میداند که شناخت کامل به اسما و صفات و افعال خداوندی دارند.
آیه ۱۴۲ انعام
چهارپایان دامی را به دو دسته «حَموله» و «فَرش» تقسیم کرده که در مجموع
حموله به چهارپایانی با قابلیت حمل بار و سواری دادن (مانند
شتر ) و فرش به چهارپایانی که بر اثر کوچکی اندام چنین قابلیتی نداشته و تنها از
گوشت و
شیر آنها استفاده میشود (مانند
گوسفند و
بچه شتر ) اطلاق میشود:«و مِنَ الاَنعمِ حَمولَةً و فَرشًا...» آیه پس از این تقسیمبندی، به خوردن روزیهای الهی فرمان داده و
انسان را از پیروی گامهای شیطان بازداشته است. از این قسمت آیه استفاده میشود که تحریم
حلال خدا که مردم در
جاهلیت به آن میپرداختند، خواسته
شیطان و پیروی از این خواسته است.
در ادامه این مجموعه چهارپایان دامی را به تفصیل به ۸
زوج تقسیم کرده است:«ثَمنِیَةَ اَزوج مِنَ الضَّأنِ اثنَینِ و مِنَ المَعزِ اثنَینِ...»
۸ زوج بودن چهارپایان دامی چهارگانه به اعتبار
نر و
ماده
یا اهلی و وحشی بودن
این مجموعه است. ذکر این ۸ زوج و
آفرینش آنها برای
انسان در آیه ۶
سور ه زمر نیز آمده است:«... و اَنزَلَ لَکُم مِنَ الاَنعمِ ثَمنیَةَ اَزوج...» که در معنای انزالِ انعام، ایجاد و آفرینش
یا فرود آمدن از بهشت به عالم دنیا
گفته شده است. البته چون اصل و خزانه هر چیز نزد خداست، بهکارگیری تعبیر انزال درباره آفرینش چهارپایان میتواند تعبیری استعاری باشد.
در آیه ۱۱
سوره شوری نیز پس از بیان آفرینش همسرانی برای انسان، به
خلقت ۸
زوج چهارپایان دامی اشاره شده است
:«جَعَلَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجًا ومِنَ الاَنعمِ اَزوجًا...» و سپس با قید «یَذرَؤُکُم فیه» به مسئله
تکثیر و
تولید مثل این ازواج اشاره میکند، گرچه خطاب «یَذرَؤُکُم فیه» با توجه به ضمیر «کُم» به ظاهر تکثیر و تولید مثل انسان را بیان میدارد. شاید استفاده از
ضمیر «کُم» که مخصوص عقلاست تغلیباً بهکار رفته و به همه (انسان و انعام) برگردانیده شود
، زیرا حکم تکثیر مثل، با توجه به «ازواج» در مورد چهارپایان دامی نیز جاری است.
البته برخی وجه عدم بیان تکثیر انعام را به جهت جلوگیری از کاستن مقام انسان دانستهاند
که شاید این توجیه با خود آیه که «ازواج» را برای آدمی و چهارپایان دامی در کنار هم ذکر کرده نقض گردد، چنان که نقض آن با آیاتی که پس از ذکر مجموعهای از نعمتها، آنها را مایه برخورداری انسان و انعام دانسته نیز متصور است.
آیات ۳۰- ۳۳
سوره نازعات پس از بیان گسترانیدن زمین و بیرون آوردن آب و رویانیدن چراگاه از آن و... همگی را مایه برخورداری انسان و انعام دانسته است:«والاَرضَ بَعدَ ذلِکَ دَحها... مَتعًا لَکُم ولاَِنعمِکُم» همچنین آیات ۲۵ ۳۲
سوره عبس پس از بیان نزول آب از آسمان و شکافتن زمین با روییدنیها و درختان
میوه و... هدف آن را برای زندگی انسان و انعام دانسته است:«اَنّا صَبَبنَا الماءَ صَبًّا... مَتعًا لَکُم ولاَِنعمِکُم» این خلقت و
تدبیر که بهرهمندی انسان و چهارپایان که آنها نیز برای بهرهمندی انسان آفریده شدهاند را به همراه دارد، شناخت خداوند و مقام او و شکرگزاری نعمتش را لازم میگرداند.
افزون بر اشتراک توالد و
تناسل میان انسان و انعام، اشتراک در تنوع رنگ نیز در
قرآن بیان شده است در آیه ۲۷
سوره فاطر به دنبال بیان نزول آب از آسمان و رویانیدن میوههای رنگارنگ و متنوع و... به پدیده تنوع رنگ انسانها و چهارپایان دامی و... توجه داده شده است که این بیان برای استدلال بر وحدانیت
خداوند و اختصاص برخی صفات به ذات مقدس اوست
:«اَلَم تَرَ اَنَّ اللّهَ اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخرَجنا بِهِ ثَمَرت مُختَلِفًا اَلونُها...».
در آیه ۳۰
سوره حجّ پس از بیان برنامه و مناسک حج، اهمیت بزرگ شماری و احترام شعائر و اعمال حجّ را بیان داشته به حلال بودن چهارپایان دامی، جز مواردی که حکمش را بیان خواهد کرد بر حاجیان میپردازد:«... و اُحِلَّت لَکُمُ الاَنعمُ اِلاّ ما یُتلی عَلَیکُم...» که شاید «ما یُتلی عَلَیکُم» به تحریم صید بر مُحرم اشاره داشته باشد که در آیه ۹۵
سوره مائده آمده است یا ممکن است به تحریم قربانیها برای بتها اشاره باشد.
در آیه ۳۴ حجّ
از عمومیت قربانگاهها بین امتهای مختلف سخن میگوید و بردن
نام خدا بر چهارپایان دامی را هنگام
قربانی متذکر میشود:«ولِکُلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَکًا لِیَذکُرُوا اسمَ اللّهِ عَلی ما رَزَقَهُم مِن بَهیمَةِ الاَنعمِ...» از این آیه فهمیده میشود که مراسم قربانی و ذکر نام خداوند بر قربانی، ویژه مسلمانان نیست
در آیه ۳۶ حجّ
نیز بهطور خاص به شترهای فربه که مصداق بارز چهارپایان جهت قربانی هستند، اشاره کرده، آنها را
شعائر و نشانههای خداوند (در حجّ) دانسته است و مجدداً بردن نام خدا را بر آنها و خوردن و خورانیدن گوشتشان را یادآور میشود.
در آیات بعد
فلسفه قربانی چهارپایان دامی در مراسم حجّ را پیمودن مدارج پرهیزکاری و نزدیک شدن به خداوند میداند
چون عرب جاهلی خون قربانی را به
دیوار کعبه میپاشید و برخی مسلمانان به چنین کاری تمایل داشتند، این آیه رسیدن
خون و گوشت قربانیان را به خداوند نفی میکند
:«لَن یَنالَ اللّهَ لُحومُها ولا دِماؤُها...».
در آیه ۱۴۵ انعام
بر محدود بودن محرمات الهی که حریم آنها همواره باید رعایت شود، تأکید میکند و چند نمونه همچون مردار،
خون، گوشتِ خوک و حیوانِ حلال گوشتی که هنگام ذبح نام غیر خدا (بتان) بر آن برده شده را نام میبرد. در آیه ۱۴۶ انعام
نیز موارد تحریم شده بر
بنیاسرائیل را برمیشمرد. این آیات احتجاجی بر ضدّ مشرکان است که برخی چهارپایان را
حرام میدانستند و این حرمت را به
خدا نسبت میدادند.
از جمله عقاید خرافی مشرکان که در آیات ۱۳۶ ۱۳۹ انعام و آیه ۱۱۹
سوره نساء گزارش شده عبارت است از:
۱. قرار دادن سهمی از زراعت و انعام برای خداوند و سهمی برای بتها و امکان الحاق سهم
خداوند به سهم بتها و عدم جواز عکس:«و جَعَلوا لِلّهِ مِمّا ذَرَاَ مِنَ الحَرثِ والاَنعمِ نَصیبًا فَقالوا هذا لِلّهِ بِزَعمِهِم وهذا لِشُرَکائِنا فَما کانَ لِشُرَکائِهِم فَلا یَصِلُ اِلَی اللّهِ و ما کانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ اِلی شُرَکائِهِم...»
بدینسان اگر چهارپایانی از سهم خداوند به طرف سهم بتان میرفت، آن را رها میکردند؛ ولی اگر از
سهم بتها به
سهم خداوند میپیوست، آن را باز میگرداندند.
۲. به گمان آنها استفاده از سهم بتها برای متولیان و خدمتگزاران بتها و بتخانهها و مراسم قربانی
جایز و بر دیگران
حرام بوده است
:«و قالوا هذِهِ اَنعمٌ وحَرثٌ حِجرٌ لا یَطعَمُها اِلاّ مَن نَشاءُ بِزَعمِهِم...».
۳. حرمت رکوب بر برخی چهارپایان دامی و حرمت رکوب و گوشت و شیر بعضی و آزاد گذاشتن برخی دیگر
:«... واَنعمٌ حُرِّمَت ظُهورُها...»
مثلاً رکوب و حمل بار بر «بحیره» (ماده شتری که ۱۰ بار زاییده) و «حام» (شتر نری که ۱۰ بار جفتگیری کرده) و کشتن «
وصیله » (
گوسفند نری که قلوی ماده داشته) را ممنوع میدانستند یا مثلاً ورود «
سائبه » (ماده شتری که ۵ بار زاییده) به هر چراگاه و استفاده آن از هر چشمه آب را آزاد میدانستند
آیه ۱۰۳ مائده
استناد چنین احکامی را به خداوند که مردم جاهلی به آن اعتقاد داشتند مردود دانسته است:«ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة ولا سائِبَة ولا وصیلَة ولا حام...» همچنین سوار شدن بر دامهایی که به جهت قربانی به مکه برده میشدند و نیز استفاده از شیر آنها را ممنوع میدانستند
که آیه ۳۳ حجّ
آن را مردود دانسته است.
۴. نبردن نام خداوند بر بعضی چهارپایان دامی هنگام ذبح:«... و اَنعمٌ لا یَذکُرونَ اسمَ اللّهِ عَلَیهَا...».
۵. حرمت
جنین یا
شیر
انعام بر زنان و جواز آن برای مردان و جواز استفاده از جنین مُرده برای همگی:«... ما فی بُطونِ هذِهِ الاَنعمِ خالِصَةٌ لِذُکورِنا و مُحَرَّمٌ عَلی اَزوجِنا و اِن یَکُن مَیتَةً فَهُم فیهِ شُرَکاءُ...»
این تحریم نشئت گرفته از اعتقاداتی چون تقدس تولید مثل انعام و پایین بودن ارزش وجودی
زن یا خوف بر
نازایی، ناشزگی و سوء معاشرت زنان بر اثر آن بوده است .
.
۶. پرهیز از خوردن
گوشت قربانی، زیرا آن را ویژه تهیدستان و خوردن آن را دون شأن خود میپنداشتند.
قرآن این نوع
تفکر را نیز رد کرده، در کنار خورانیدن به فقرا، به خوردن از این نوع گوشت فرمان داده است
برخی خوردن گوشت قربانی را به جهت مخالفت با رویّه مشرکان
واجب دانستهاند
، هرچند بیشتر مفسران این امر را
رخصت دانسته، وجوب آن را نپذیرفتهاند
برخی مذاهب
اطعام فقرا را واجب دانستهاند.
این مجموعه آیات پس از ذکر این عقاید خرافی، هر کدام را به نوعی محکوم میکند؛ مثلاً سهام گذاری برای خداوند و بتان و... را حکمی ناپسند دانسته است:«... ساءَ ما یَحکُمون»
، زیرا این
عقیده و
حکم افزون بر
شرک، رجحان جانب بتها بر جانب خداوند است
یا در جای دیگر این احکام را
دروغ به خدا دانسته،
توبیخ کرده و
کیفر نزدیک آن را گوشزد کرده است:«... افتِراءً عَلَیهِ سَیَجزیهِم بِما کانوا یَفتَرون»
این نزدیکی کیفر در پایان آیه ۱۳۹ انعام نیز بیان شده است:«... سَیَجزیهِم وصفَهُم...» و در آیه ۱۰۳
سوره مائده این نوع افتراها و دروغها را بر اثر عدم تعقل کافران میداند:«... ولکِنَّ الَّذینَ کَفَروا یَفتَرونَ عَلَیاللّهِ الکَذِبَ واَکثَرُهُم لا یَعقِلون».
قرآن بارها غافلان بیخبر را به چهارپایان بیشعور تشبیه کرده است که شاید وجه این تشبیه، بهرهمندی فراوان غافلان از
خواب و
خوراک و
شهوت باشد، همان چیزی که امیر مؤمنان از آن بیزاری جُسته و
هدف از آفرینش را غیر از آن دانسته است.
آیه ۱۲
سوره محمّد طی یک نتیجهگیری به اختصار به سرگذشت و سرانجام مؤمنان و کافران پرداخته، پس از بشارت مؤمنان و صالحان به
بهشت، کافران را در استفاده و بهرهگیری از
متاع دنیا به چهارپایان
تشبیه کرده، فرجام آنها را گرفتاری در
عذاب دوزخ دانسته است:«... والَّذینَ کَفَروا یَتَمَتَّعونَ ویَأکُلونَ کَما تَأکُلُ الاَنعمُ...» ازآنرو که کافران همّی جز خوردن ندارند و همانند دامها که با خوردن بیشتر، به
ذبح نزدیک میشوند و اینان نیز با خوردن (بدون تفکر) و گذشت
عمر (بدون اندیشه و
عبرت ) به
مرگ و آتش الهی نزدیکتر میشوند:«... والنّارُ مَثوًی لَهُم»
این تشبیه بهکار رفته است.
آیه ۱۷۹
سوره اعراف نیز ابتدا کافران را به چهارپایان تشبیه کرده، سپس آنها را گمراهتر دانسته است. این آیه کافران را چنین وصف میکند که با
قلب (
عقل ) نمیاندیشند و
چشم بینا و
گوش شنوا ندارند:«... لَهُم قُلوبٌ لا یَفقَهونَ بِها ولَهُم اَعیُنٌ لا یُبصِرونَ بِها ولَهُم ءاذانٌ لا یَسمَعونَ بِها...» و چون
غفلت ریشه هر گمراهی است در آخر چنین گفته که:«... اُولئِکَ هُمُ الغفِلون...».
همچنین آیه ۴۴
سوره فرقان هواپرستان را به انعام تشبیه کرده، سپس آنها را گمراهتر دانسته است:«اَم تَحسَبُ اَنَّ اَکثَرَهُم یَسمَعونَ اَو یَعقِلونَ اِن هُم اِلاّ کالاَنعمِ بَل هُم اَضَلُّ سَبیلا» شاید وجه گمراهتر بودن این باشد که عدم فهم چهارپایان و فقدان گوش شنوا و چشم بینا در آنان، به علت عدم استعداد است؛ ولی انسانهای
هوسران و دنیاطلب که از هر راهی به دنیاطلبی و
هوسرانی میپردازند (و نه از راههای مشروع) طبیعتاً چون استعداد و ابزار هدایت (شنوایی و بینایی) را دارند و آن را بهکار نمیبندند، گمراهترند، پس اینان چون قوه و قدرت درک و فهم دارند و با وجود این نمیاندیشند
و از حقایق معارفی که برای انسان است غافلاند و در حقیقت از
قلب و چشم و گوششان، همان بهرهای میبرند که چهارپایان از آن میبرند
و بدینسان فارق انسان از چهارپایان را از دست دادهاند، پس گمراهی چهارپایان نسبی و غیر حقیقی است
و در نتیجه این گروه، از چهارپایان گمراهترند.
از سوی دیگر انعام به دنبال نفع خود بوده، از
ضرر گریزاناند و خداوند را
تسبیح میکنند، افزون بر آنکه نه
علم دارند و نه
جهل، در حالی که اینان جهل وجودشان را گرفته است.
در اینکه چرا آنها را با اینکه خوی درندگان را نیز دارند به انعام تشبیه کرده، چنین گفتهاند که از میان صفات حیوانی، تمتع به خوردن و جهیدن (
شهوترانی ) که خوی چهارپایان است نسبت به بقیه طبایع و صفات حیوانی دیگر مقدم است، چون جلب نفع بر دفع ضرر مقدم است و اما گمراه خواندن انعام به جهت مقایسه با سعادت زندگی بشری است که آنها مجهز به وسایل تحصیل آن نیستند.
به اتفاق همه مذاهب اسلامی،
شتر،
گاو و گوسفندی که در بیابان بچرند و به
اصطلاح «
سائمه » باشند، در صورتی که به
حد نصاب برسند،
زکات دارند. حد
نصاب شتر ۵ نفر و حد
نصاب گاو و گوسفند به ترتیب ۳۰ و ۴۰
رأس است
برخی مفسران بحث زکات چهارپایان دامی را ذیل آیه ۱۰۳
سوره توبه مطرح ساختهاند.
بصائر ذویالتمییز فی لطائف الکتاب العزیز؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر القرآن العظیم، ابنکثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیرالمنار؛ التفسیر المنیر فیالعقیدة و الشریعة و المنهج، تفسیر نمونه؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهلالبیت (علیهمالسلام)؛ الکشاف؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن؛ لسان العرب؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المصباح المنیر؛ معجم الفروق اللغویه؛ معجم مقاییساللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ نهج البلاغه.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «انعام».