امام جواد علیهالسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امام جواد، ابوجعفر
محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن
محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهمالسلام، امام نهم از
امامان دوازدهگانه و یکی از
چهاردهمعصوم میباشد.
به دلیل اشتراک
کنیه آن حضرت با کنیه
امام محمدباقر علیهالسلام، در منابع
رجال و
حدیث
شیعه از وی با کنیه
ابوجعفر ثانی یاد شده است.
کنیه خاص آن حضرت ابوعلی است.
در منابع علاوه بر
لقب مشهور جواد،
القاب فراوان دیگری نیز به ایشان نسبت داده شده است، از جمله تقی، زکی، مرتضی، قانع، رضی، مختار، متوکل، مرضی، متقی، منتجب، عالم ربانی و هادی.
طبق روایتی،
امام رضا علیهالسلام او را صادق، صابر، فاضل، قرة اعین المؤمنین، و غیظ الملحدین خوانده است.
به نوشته نویسنده ناشناخته کتاب القاب الرسول و عترته،
امامجواد علیهالسلام در میان مردم به اعجوبه
اهل البیت ، نادرة الدهر، بدیع الزمان، عیسی ثانی، و ذوالکرامات نیز شهرت داشته است.
امام محمّدتقی همانند دیگر
امامان معصوم (علیهم السلام) در خصال نیک و
اخلاق پسندیده همچون
جدّ خویش،
پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)بود.
در
عبادت و
طاعت شهرتی تمام داشت و بیشتر روزها در
روزه بود و شبها به عبادت و راز و نیاز.
پیوسته این
حدیث پیامبر (صلی الله علیه وآله)را بر
زبان داشت که «هر کس
نماز شب بگزارد، چهرهاش در
روز زیبا و نورانی گردد.»
فروتنی امام
محمّد تقی (علیه السلام) از صفات برجسته او است.
در برخورد با
مردم بسیار متواضع و مهربان بود و میفرمود: «
فروتنی،
زینت و شرافت حسب و
نسب است.»
جود و
بخشش او زبانزد همه بود و امروزه نیز آن
امام (علیه السلام) را بدین
صفت میشناسند و بدین روی از القاب مشهورش «جواد الائمّه» است. هر کس نیازی بدو میآورد،
حاجت روا بازمیگشت.
آنچه از موقوفات
بنیهاشم و پدران معصومش به دست میآورد، میان نیازمندان تقسیم میکرد.
نقش
انگشتری وی، همچونپدرش، «العزهللّه» بود،
گرچه نقشخاتم او را «حسبیاللّه حافظی»
و «نِعْمَ الْقادِرُ اللّهُ»
نیز ذکر کردهاند.
امام جواد تنها
فرزند امام رضا علیهالسلام است.
مادر وی از کنیزان (
امّ ولد ) امامرضا علیهالسلام بود که در منابع با نامهای گوناگون از او یاد شدهاست.
شیخ مفید از او با نام
سبیکه، از اهالی نَوْبه، یاد کرده و نام سکینه در برخی منابع، احتمالاً مُصَحَّفِ سبیکه است.
همچنین گفتهاند نام وی دُرّه بوده و امام رضا علیهالسلام او را خیزران خوانده است
(که همگی صورت مصحَّف اسامی خیزران و دُرّه را نقلکردهاند). او را از خاندان
ماریه قبطیه ،
همسر رسول خدا، نیز دانستهاند.
در
دلائل الامامه نام او ریحانه و کنیهاش امالحسن ذکر شدهاست. این تعدد نام چه بسا از آنروست که کنیزان به دلایلی، از جمله تغییر مالکانشان، با اسمها و کنیههای گوناگون خوانده میشدند.
به تصریح تمام منابع، زادگاه آن حضرت
مدینه
و سال تولد وی۱۹۵ بوده است،
اما درباره روز و ماه ولادت اختلاف نظر وجود دارد.
قول مشهور و منحصر به فرد، دهم
رجب است که
شیخ طوسی در
مصباح المتهجد نقل کردهاست، ولی بیشتر منابع زادروز امام را نیمه
ماه رمضان دانستهاند.
حضرت جواد علیهالسلام در
بغداد درگذشت.
اغلب منابع زمان وفات وی را اواخر سال۲۲۰ ذکر کردهاند.
مسعودی
سال وفات ایشان را ۲۱۹ ذکر کرده، ولی
تستری این قول را صحیح ندانسته است. روز و ماه وفات امام، در پارهای منابع پنجم یا ششم
ذیحجه و در برخی دیگر آخر
ذیقعده آمده است. بدینترتیب، عمر شریف آن حضرت ۲۵ سال و اندی بوده است.
اغلب منابع کهن به صراحت سخنی از
شهادت امام جواد علیهالسلام به میان نیاوردهاند
اما در کتاب
اثبات الوصیه ، منسوب به مسعودی
، درباره مسموم شدن امام به دست همسرش، ام فضل، گزارش مفصّلی آمده است. بنابراین گزارش، امفضل به تحریک
معتصم عباسی و جعفر، برادر تنی امفضل، و از روی
حسادت به همسر دیگر امام، امام را مسموم کرد، اما بعد پشیمان شد.
بنا بر روایاتی دیگر، یکی از وزرای معتصم به دستور
خلیفه، امام جواد علیهالسلام را مسموم کرد.
برخی نیز خبر مسمومیت امام را به عنوان قول مرجوح ذکر کردهاند
اما
شیخ مفید و
طبرسی
تصریح کردهاند که این موضوع نزد آنها به اثبات نرسیده است. با اینکه گفته کسانی چون
کلینی ،
مفید و
طوسی را در مورد
مرگ طبیعی امام نمیتوان نادیدهگرفت، ولی وجود قراینی چون جوان بودن امام، احضار وی به بغداد به دستور معتصم و فوت ناگهانیاش در آن
شهر ، شهادت حضرت را محتمل مینماید.
بر اساس منابع تاریخی واثق، پسر معتصم، بر جنازه امام
نماز گزارد.
مدفن حضرت جواد علیهالسلام مقابر
قریش در بغداد، پشت
قبر جدّش،
موسی بن جعفر علیهماالسلام، است
که امروزه
کاظمین نامیده میشود.
امام جواد علیهالسلام هفت سال و اندی از عمر پدرش، امام رضا علیهالسلام، را درک کرد
و با دو خلیفه عباسی،
مأمون و معتصم، معاصر بود.
بنابراین، نقل برخی منابع که وی در زمان خلافت
واثق عباسی (حک: ۲۲۷ـ۲۳۲) از دنیا رفته
نادرست است، زیرا واثق در ۲۲۷، یعنی سال وفات معتصم، به خلافت رسید.
احتمالاً
نماز خواندن واثق بر جنازه آن حضرت، منشأ این اشتباه بوده است.
آگاهیهای تاریخی درباره وقایع زندگی امامجواد علیهالسلام اندک است. افزون بر محدودیتهای سیاسی، که مانع نشر اخبار راجع به امامان میشد، کوتاهی عمر آن حضرت نیز عامل مؤثری در نبود اخبار در منابع تاریخی است. به علاوه، امام بیشتر عمر خود را در مدینه، دور از مرکز خلافت، به سر آورده است. در سال۲۰۰،
رجاء بن ابیضحاک (از امرای مأمون) به دستور مأمون، امام رضا علیهالسلام را از مدینه به مرو فرستاد.
به نوشته
بیهقی در
تاریخ بیهق ،
امام جواد در ۲۰۲، برای زیارت پدرش، از راه بیهق به
طوس رفت. گزارش برخی منابع مبنی بر اینکه مأمون در همان سال
دختر خود، امحبیب، را به
عقد امام رضا علیهالسلام و دختر دیگرش، امفضل، را به عقد امام جواد علیهالسلام در آورد، میتواند قرینهای بر درستی گزارش بیهقی باشد همچنین بنابر پارهای
روایات شیعی ، امامجواد، که در زمان شهادت پدرش در سال۲۰۳، در مدینه اقامت داشت، برای
غسل دادنِ
پدر و
اقامه نماز بر پیکر او، به
طوس رفت.
ظاهراً امام سه بار به بغداد
سفر کرده است. به نوشته
جعفر مرتضی عاملی، (
سفر نخست بلافاصله پس از ورود مأمون به بغداد در سال ۲۰۴ بوده که وی امامجواد علیهالسلام را از مدینه به بغداد فراخواندهاست. مؤید ایننظر، روایت نعیبی
مبنی بر حضور امام در بغداد در کودکی و گفتگوی آن حضرت با مأمون است.
گرچه درباره این
روایت مناقشه شده،
جعفر مرتضی عاملی کوشیده است که آن را تأیید کند و به اشکالات آن پاسخ گوید. شاهد دیگر، گزارش شیخ
مفید از مراسم
ازدواج امام جواد علیه السلام در نه سالگی با امفضل است.
در دلائل الامامه
نظیر همین گزارش آمده، ولی ذکر شده که امام شانزده ساله بوده، که ظاهراً اشتباه است
(که سن امام را در آن زمان ده ساله نوشته، و این با نقل شیخ
مفید تطبیقپذیر است).
سفر دیگر امام به بغداد در سال ۲۱۵ بوده است.
هنگامی که مأمون عازم جنگ با روم بود، امامجواد علیهالسلام از مدینه به بغداد رسید. وی برای دیدن مأمون به شهر تکریت رفت و در آنجا، ام فضل، با اجازه مأمون، به امام پیوست. امام تا رسیدن موسم
حج در بغداد سکنا گزید، سپس با همسرش برای اعمال حج به
مکه رفت و از آنجا به منزلش در مدینه بازگشت.
آخرین بار، در اواخر
محرّم ۲۲۰،
معتصم عباسی امام را به بغداد فراخواند و وی به همراه امفضل به بغداد سفر کرد و تا هنگام وفات در آنجا اقامت داشت
مأمون پس از
ولایتعهدی امامرضا علیهالسلام، دخترش امحبیب را بهعقد وی و دختر دیگرش، امفضل، را به عقد امامجواد علیهالسلام درآورد
در اینکه ازدواج حضرت با امفضل، پیش یا پس از وفات امامرضا بوده، اختلاف هست.
در منابعشیعی گزارش مفصّلی وجود دارد که شیخ
مفید آن را در
الارشاد آورده
م
که مؤید
ازدواج امام پس از رحلت پدر است. بنابر این گزارش، مأمون به دلیل علاقه بسیارش به حضرتجواد علیهالسلام میخواست دختر خود، امفضل، را به ازدواج وی در آورد، اما عباسیان که از این امر ناخشنود بودند، به بهانه سن کم امام، مأمون را از این کار منع کردند. مأمون برای اقناع آنان پیشنهاد کرد حضرت را امتحان کنند. در روز امتحان، عباسیان
قاضی
یحیی بن اَکثم را حاضر کردند تا با امام بحث فقهی کند. مأمون بعد از غلبه امامجواد علیهالسلام بر یحیی بن اکثم، در همان مجلس دختر خود را به همسری او در آورد و مراسم بسیار باشکوهی برگزار نمود. در این مراسم، که ظاهراً در سال۲۰۴ بوده، فقط عقد ازدواجصورتگرفتهاست ولیامفضل را در ۲۱۵ به مدینه بردند.
ظاهراً رابطه امامجواد علیهالسلام با امفضل چندان گرم نبوده تا جایی که امفضل در نامهای به پدرش از
کنیز گرفتن امام شکایت کرده ولی مأمون به شکایت او توجه ننموده و او را از شکایت دوباره منعکردهاست.
پیشتر گفته شد که برخی دلیل مسموم شدن حضرت به دست امفضل را همینموضوع دانستهاند.
امفضل، پس از وفات امام، به حرم معتصمعباسی پیوست.
حضرت از امفضل فرزند نداشت و فرزندان وی از امولدی به نام سمانه بودند.
در همه منابع از دو پسر امام به نامهای
علیالهادی (امامدهم شیعیان) و
موسی مُبَرقَع یاد شده است
که نسل امام از طریق این دو ادامه یافت.
در برخی کتابهای انساب، با اختلاف، پسران دیگری به امام نسبت داده شده است.
که در منابع کهن ذکری از آنان نیست. نامهای دختران گوناگون ذکر شده است؛ شیخ
مفید ،
از دو دختر وی به نامهای فاطمه و اَمامه یاد کردهاست، اما در دلائلالامامه
نام دخترانامام، خدیجه، حکیمه و امکلثوم ضبط شده است.
فخر رازی نامهای بهجت و بَریهه را نیز بر آنها افزوده و یادآور شده که از هیچیک از دختران نسلی نمانده است. ظاهراً مادر همگی فرزندان امام، سمانه بوده است.
در منابع، در باره اوصاف ظاهری امام روایاتی آوردهاند، اما بیش از همه، بر صفات و رفتارهای اخلاقی ایشان تأکید شدهاست؛ چنان که لقب جواد حاکی از آن است که آن حضرت اهل دهش و بخشش و به
سخاوت مشهور بود
ایشان در آغاز هر ماه
صدقه میداد،
با مردم به نیکی معاشرت و به ایشان
سلام میکرد،
برای رفع گرفتاریهای مردم نزد صاحبان مناصب
شفاعت میکرد،
از خطاها درمیگذشت
و برای اصحابش
دعا میفرمود
. مردم نیز به او احتراممیگذاشتند و به او علاقهمند بودند
.
امامجواد هر روز به
مسجدالنبی میرفت و به
پیامبراکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم سلام میکرد و به خانه
حضرت فاطمه سلاماللّهعلیها میرفت و نماز میخواند.
وی علاقه شدیدی به نماز و دعا و به طور کلی
عبادت داشت، از جمله نماز ویژهای به آن حضرت منسوب است.
علاقه وی به دعا و
مناجات از حجم زیاد
ادعیهای که از او نقل شده هویداست
تعویذات
روزهای هفته و
حرزهای مشهوری
از امام نقل شده است.
ادله
امامت حضرتجواد علیهالسلام، همچون دیگر امامان،
نصوصعام و
نصوص خاصی است که از پیامبر اکرم و امامان علیهمالسلام بخصوص امامرضا در این باب وارد شدهاست. در
منابع حدیثی شیعه احادیث و نصوص صریحی از قول امام رضا مبنی بر نصب امامجواد به عنوان امام پس از خود از طریق کسانی چون
علی بن جعفر ،
صفوان بن یحیی ،
معمر بن خالد ،
حسین بن یسار و کسانی دیگر که از اصحاب معتبر و
معتمد امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بودند نقل شده است.
از آنجا که حضرت رضا علیهالسلام خیلی دیر صاحب فرزند شده بودند، نگرانیهایی در میان شیعیان بروز کردهبود و حتی
گروه واقفه ، این امر را بهانه انکار امامت حضرت رضا قرار داده بودند. به همینسبب، ایشان پس از ولادت فرزندشان، اعلام کردند که این فرزند حق را از باطل جدا کرد
پس از تولد امامجواد علیهالسلام، حضرترضا علیهالسلام به شیوههای گوناگون از جمله با نشان دادن مُهر امامت وی به یاران خود، و با ذکر اینکه مولودی با برکتتر از او زاده نشده چرا که شبههافکنی
جماعت واقفه را بی اثر کردهاست بر امامت وی پس از خود تأکید میکردند
امامرضا شبهات راجع به خردسال بودن امامجواد برای احراز مقام امامت را هم که بیشتر از سوی واقفه مطرح میشد با مقایسه وی با
حضرتعیسی علیهالسلام رفع میکردند و توضیح میدادند که خردسالی مانع انتصاب به مقام امامت الاهی نمیشود
شیخ مفید نوشته است که
حضرت رضا (علیه السلام) از
دنیا رفت و سراغ نداریم فرزندی از او مانده باشد جز پسر ارجمندش، ابوجعفر
محمّد (علیه السلام) که پس از او
امامت را به دست گرفت.
همچنین، از امام رضا (علیه السلام)
نقل کردهاند که به صراحت
فرزند گرامی خویش حضرت
محمد تقی (علیه السلام) را به
وصایت و امامت خوانده است.
افزون بر این، برتری
آشکار امام
محمّد تقی (علیه السلام) بر مردم روزگار خویش
دلیلی دیگر بر
امامت او است.
با این همه پس از رحلت امامرضا علیهالسلام، در میان
شیعیان ، در آغاز امر در باب تعیین و قبول امام پس از ایشان اختلاف اندکی پیش آمد.
منشأ عمده این اختلاف خردسالی امام جواد بود و حتی در این باره از خود امامجواد علیهالسلام سؤالکردند و حضرت حال خود را با
امامعلی علیهالسلام سنجیدند که آن حضرت در نه سالگی
اسلام آورد یا با
حضرت سلیمان مقایسه کردند که داوود او را در کودکی جانشین خویشکرد.
تردید کنندگان اظهار میکردند که
بلوغ شرط امامت است و کودک قادر به درک مسائل دقیق
احکام و
عقاید که امت به آنها نیاز دارند نیست
در برابر، معتقدان به امامت امامجواد علیهالسلام چنین استدلالمیکردند که امامان،
برهان
خدا و
حجت او بر روی
زمیناند و نباید سن آنها را ملاک قرار داد.
درباره البته، این عده در باره کیفیت و منشأ
علم امام چند نظر داشتند. عدهای گفتند او از پدرش تعلیم گرفتهاست. عدهای دیگر، شروع بالفعل امامت را به پس از بلوغ موکولکردند و معتقد شدند که امام، پس از بلوغ، از طرق مختلف، مثلاً
الهام و
رؤیا ، به علوم امامت دست خواهد یافت، گرچه پیش از بلوغ همامامت حق اوست، چرا که نصامامرضا علیهالسلام بر امامت آن حضرت قرار گرفته و او تنها
فرزند امام است.
برخی نیز بر آنبودند که اطاعت از
اوامر و
نواهی امام پیش از بلوغ
واجب نیستو باید کسیاز آگاهان به علوم
دین و صلاح امت، تولی امر را به عهده گیرد تا امام به شرایط لازم دست یابد.
به عقیده این گروه، منشأ علم امام پس از بلوغ،
الهام و شیوههای نامتداول نیست، بلکه کتب و میراث به جای مانده از پدران وی است. حتی برخی برای رفع مشکل نداشتنِ علم، گمان کردند که برای امامان قیاس رواست، چه ایشان از خطا و اشتباه مصوناند.
به عقیده جمعی دیگر، برخورداری امام از
علم الاهی با خردسالی او منافاتی ندارد، زیرا وی حجت خداست و همه اسباب و عواملطبیعی برای وی فراهم است و در اینباره به برخی از انبیایپیشین، نظیر
یحیی ،
عیسی ،
یوسف و
سلیمان علیهمالسلام، استناد میکردند، که بر این اساسعلم میتواند به طور لدنی در حجتخدا وجود داشتهباشد، گرچه به بلوغ نرسیدهباشد.
شیعیان با اینکه به مسئله امامت از جنبه الاهی آن مینگریستند و به همیندلیل، سن کمِ امام در عقیده آنان خللی وارد نمیکرد، اصرار داشتند تا این وجهه الاهی در علم و دانشامام بروز یابد؛ ازاینرو، با طرح پرسشهایی، امام را میآزمودند
که به امتحان وی در
موسم حج توسط فقهای اصحاب انجامید
به جز این، در مواضع و فرصتهایگوناگون، از امامجواد علیهالسلام پرسشهای بسیاری کردهاند و آن حضرت، با وجود خردسالی، به تمام آنها پاسخ داده است.
اختلافها و تردیدهای مذکور، هیچگاه به بحران در جامعه
شیعه نینجامید.
مشکلات نظری مطرحشده پس از وفات امامرضا علیهالسلام هم به زودی پاسخهای مناسب خود را یافت و تقریباً همه پیروان
تشیع ، امامت امامجواد علیهالسلام را پذیرفتند،
گر چه گروههایی مثل
زیدیه و
اسماعیلیه ، گاهی امامت امام جواد در کودکی را مایه
طعن قرار دادند
یمنی، ص ۲۵۲ـ۲۵۳).
امام جواد (علیه السلام) نخستین تن از دوازده
امام شیعه بود که در
خردسالی به امامت رسید. پس از ایشان،
امام هادی (علیه السلام) و
امام مهدی (علیه السلام) نیز در خردسالی به امامت رسیدند. برخی این موضوع را به عنوان
شبهه مطرح ساخته و کوشیدهاند مسئله امامت ایشان را به
ابهام کشانند.
هر چند در
تاریخ بشر، کسانی را میتوان یافت که در
کودکی از
نبوغ ذاتی فوق العادهای بهرهمند بودهاند و بدین روی، نمیتوان
خردسالی امام (علیه السلام) را
دلیلی بر
ردّ امامت ایشان به شمار آورد، امّا
شیعیان دلایلی دیگر نیز بر این افزودهاند:
۱.
ایمان به
خدا مستلزم آن است که
آدمی به این نیز ایمان آوَرَد که همه
افعال خداوند از روی
مصلحت است و باید بی چون و چرا به آن تن در داد.
خداوند،
قادر و
حکیم است و بنابر مصلحت،
بنده برگزیده خویش را در خردسالی به امامت رسانده است و این هیچ
تناقضی در پی ندارد و امر محالی با خود نمیآورد.
۲. بنابر
نصّ قرآن،
حضرت عیسی (علیه السلام) و
یحیی (علیه السلام) در خردسالی به
نبوّت رسیدهاند.
۳.در
تاریخ اسلام، نمونههایی در دست است که مسئولیّتهایی بزرگ و کارهایی سترگ به خردسالان سپرده شده است؛ مانند
بیعت امام علی (علیه السلام) با
پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)در کودکی، نقش داشتن
امام حسن (علیه السلام) و
امام حسین (علیه السلام) در ماجرای
مباهله و نیز
گواهی آنان در ماجرای
فدک نزد
خلیفه اوّل.
۴.امامت حضرت جواد (علیه السلام) در خردسالی،
ذهن مسلمانان را برای پذیرفتن امامت
حضرت مهدی (علیه السلام) و
غیبت ایشان در خردسالی آماده ساخت.
۵.چنان که از تاریخ نیز بر میآید،
امامت حضرت جواد (علیه السلام) در خردسالی
آزمایشی سخت برای
شیعیان بود تا
مؤمنان راستین خویش را نشان دهند و به مقامی والاتر رسند. در این ماجرا، برخی کسان- که
سست ایمان و
مردّد بودند- از راه به در رفتند و بازشناخته گشتند.
در
منابع شیعی ، برخی
کرامات و
امور خارقالعاده به امامجواد علیهالسلام نسبت داده شده است، از جمله سخن گفتن در هنگامولادت،
طیالارض از مدینه به خراسان برای مراسم تجهیز امامرضا علیهالسلام
شفا دادن بیماران
استجابت دعاهای او برای یاران و علیه دشمنانش،
اطلاع دادن از باطن و اسرار درونی افراد
خبر دادن از رویدادهایآینده
؛
و آگاهی از زمان شهادت خود.
این کرامات و، به ویژه اظهاراتی که نشانه علم غیرمتعارف آن حضرت بود، حتیدر دل مخالفان و منکران آن حضرت تأثیر میگذاشت، به طوری که امامت او را تصدیق میکردند.
خلفای عباسی از زمان امامت امامموسی کاظم علیهالسلام بر آن شدند برای جلوگیری از شورشها و قیامهای
علویان و وابستگان ائمه، فعالیتهای امامان شیعه را تحتنظر بگیرند. این سیاست به زندانیشدن و در نهایت شهادت
امامهفتم انجامید.
مأموندر باره امامرضا علیهالسلام سیاست دیگری در پیش گرفت.
او با انتصاب حضرت به
ولایتعهدی و تزویج دخترش به وی، بر آن بود تا ضمن تقویت رابطهاش با امام، در میان علویان، که بعضاً قصد قیام داشتند، شکاف بیندازد و امام را در کاخ عباسیان محصور کند.
وی همین سیاست را در مورد امامجواد ادامه داد و امفضل را به
عقد او در آورد تا از اینطریق وی را تحتنظر بگیرد.
این تصمیم چندانخوشایند عباسیان نبود و از بیم آنکه سرانجامِ مأمون با امامجواد علیهالسلام، به آنچه در مورد امامرضا رخ داد ختم شود، مأمون را از این کار برحذر داشتند.
با این حال مأمون به امامجواد بسیار ابراز علاقه و او را تکریم و تعظیم میکرد.
از روزگار
امام صادق علیهالسلام، ائمه از شیعیان خود
وجوهشرعی و
هدایای مالیمیپذیرفتند،
ولی امامصادق کسی را
وکیل در اخذ اموال نکردهبود.
نظام وکالت را امامکاظم علیهالسلام بنیان گذاشت. وکلای امام در شهرهای مختلف زندگی میکردند.
حضرترضا علیهالسلام تشکیلات منظمی را که پدرش بنا نهاده بود حفظ کرد و از جانب خود، در همه نقاط وکلایی گماشت.
وکلای امامرضا نیز پس از امتحان حضرتجواد در موسمحج و پیبردن به حقانیت آن حضرت، فعالیت خویش را ادامه دادند.
شیعیان امامی که در سراسر بلاد اسلامی پراکندهبودند،
به جز در ایام حج، که مستقیماً با امامجواد ملاقات میکردند، از طریق وکلای وی در شهرها با او ارتباط داشتند که برخی از آنها عبارتاند بودند از
علی بن مَهْزیار در
اهواز ،
ابراهیم بن محمد همدانی در
همدان ،
یحیی بن ابیعمران در
ری
یونس بن عبدالرحمان و
ابوعمرو حَذّاء در
بصره ،
علی بن حسان واسطی در
بغداد علی بن اسباط در مصر،
ص
فوان بن یحیی در
کوفه ،
صالح بن محمد بن سهل و
زکری ابن آدم در
قم .
حضرت جواد علیهالسلام علاوه بر وکلای ثابت و مقیم، گاه نمایندگانی ویژه به شهرها میفرستاد تا وجوه شرعی و نیز مبالغی را که نزد وکلای مقیم بود، جمعآوریکنند.
پارهای از شیعیان امام اجازه یافتند به دستگاهخلافت وارد شوند و برخی از آنان حتی به مقامات بالا رسیدند،
از جمله
محمد بن اسماعیل بن بَزِیع ، وزیر بود.
همگی این موارد از فعالیتهای مخفی سازمان وکالت، به منظور هدایت امور مالی و مذهبی
شیعه امامیه بود.
مآخذ
امامیه درباره اقداماتنظامی سازمانوکالتسکوتکردهاند، اما
جاسم حسین قیام قم و سرکوب آن را ــ که به دستور مأمون در سال۲۱۰ صورت گرفت و در آن
یحیی بن ابی عمران ، یکی از وکلای امامجواد علیهالسلام، به
قتل رسید
ــ با فعالیتهای سیاسی وکلای امام مرتبط دانسته است.
به نظر او،
مأمون، که امامجواد را با این شورشها مرتبط میدانست، در ۲۱۵ او را از مدینه به بغداد فراخواند و از وی وی خواست با همسرش، امفضل که نزد پدر بود، به
مدینه بازگردد. این ازدواج نه موجب حمایت حمایت امامیه از مأمونشد و نه قیامهای قم را متوقف ساخت.
جعفر بن داوود قمی ، از رهبران این قیام که به مصر تبعید شده بود، در ۲۱۶ از مصر گریخت و بار دیگر در قم قیام کرد و لشکر مأمون را شکستداد.
در ۲۱۷، عباسیان قیام وی را سرکوب و او را اعدامکردند،
اما از آن پس قیامهای مخفی علویان گستردهتر شد و معتصم، ناچار، امامجواد و
محمد بن قاسم ، از نوادگان
امامزینالعابدین علیهالسلام، را به بغداد فراخواند تا نقش آنان را در قیامهای پنهانی شیعی دریابد
در سالهای پایانی امامت امامجواد علیهالسلام، تشکیلات و فعالیتهای وکلای وی بسیار توسعه یافته بود
تا جایی که امامجواد به پیروان خود در خراسان، که در جنگ خرمیه شرکت کردهبودند، دستور داد خمس را مستقیماً یا از طریق وکلایش به وی بپردازند.
همچنین امام با شنیدن فرمان معتصم در خصوص احضارش به بغداد، از نماینده خود،
محمد بن فرج خواست، تا خمس را به او بدهد.
با اینکه امامجواد علیهالسلام در خردسالی به امامت رسید و مدت امامتش هم کوتاه بود، در منابع شیعی و شماری از منابع
اهلسنّت ، بیش از دویست حدیث به آن حضرت منسوب است که نشان از مقام علمی و احاطه وی بر مسائل فقهی، تفسیری، اعتقادی و اخلاقی دارد. شرایط دشوار سیاسی باعث شد که حضرت مدتی امامت خود را پنهانکند
؛ از اینرو، سادهترین راه ارتباط شیعیان با امام، نامه نگاریبود.
بسیاری از معارف و مطالبی که از آن حضرت باقی مانده، در نامههای وی به شیعیان مندرج است.
شیعیان در نامههایشان سؤالات خود را، که بیشتر در مسائل فقهی بود، طرح میکردند و امام به آنان پاسخ میداد.
در اغلب موارد نام و نشان کسی که امام به او نامه نوشته، مشخص است.
موسوعه الامام الجواد ،
به جز
پدر و
پسر امام، نام و نشان شصتوسه تن از افرادی که حضرت با آنان مکاتبه داشته، از مجموع
منابع حدیثی و
رجالی گرد آمده است، البته برخی از نامهها در پاسخ به گروهی از شیعیان نگاشته شده است
و در مواردی هم نویسنده نامه مشخص نیست.
بنابر منابع حدیثی، امامجواد علیهالسلام بسیاری از احادیث را از پیامبر یا ائمه پیش از خود روایت کردهاست
کتابهای چهارگانه حدیثی شیعه و نیز کتابهای روایی دیگر، متضمن احادیث فقهی بسیاری از حضرت جواد علیهالسلاماند که تنوع موضوعی آنها شایان توجه است. تقریباً در بیش از نیمی از ابواب و موضوعات فقهی (برحسب تقسیمات کتب فقهی) از ایشان حدیث نقل شده است.
همچنین در باره مسائل اعتقادی نظیر توحید، صفاتخدا، نبوت و امامت احادیثی از امامجواد علیهالسلام روایت شدهاست
پارهای دیگر از احادیثِ منقول از حضرت،
احادیث تفسیری است. این احادیث بیشتر صبغه فقهی
و کلامی
دارند و گاه متضمن تأویل برخی از آیاتاند.
بخش دیگری از احادیث روایت شده از آن حضرت، متضمن مناظرات و احتجاجات وی در مسائل فقهی و کلامیاست. امامجواد علیهالسلام از جانب دو گروه به مناظره خواندهشد: از سوی برخی شیعیان به دلیل خردسالیاش، و از سوی مأمون و
معتصم ، در اصل برای به چالشکشیدن مسئله علمالاهی
ائمه علیهمالسلام، و در ظاهر به سبب علم دوستی و علاقه به امامان.
در این میان
مناظره امامجواد علیه السلام با یحیی بن اکثم در محضر مأمون، در باب حکم
صید در
حرم ، مشهور است. در این مناظره، امام نخست به طرح شقوق مسئله پرداخت که شگفتی و حیرت یحیی و شادمانی مأمون را در پیداشت.
ابن تیمیه ،
ضمن تمجید از امامجواد علیهالسلام، در صحت این گزارش تردید کرده و به نقد محتوایی آن پرداخته است.
حسینیمیلانی نقد وی را نارسا و نابجا دانسته، زیرا نقد ابن تیمیه بر صورت مختصر این خبر، که
علامهحلی در
منهاجالکرامه روایت کرده، وارد است، اما در روایت کاملتری که
شیخمفید نقل کرده، امام به خواهش مأمون، پاسخ یکایک فروضی را که خود مطرح کرده بود، داد و در ادامه از
یحیی بن اکثم پرسشیکرد که یحیی در پاسخ آن درماند و امام خود به آن پاسخداد.
مناظرهای دیگر در حضور معتصم در باره حد
سارق رخ داد که پاسخ امام شگفتی همگان را برانگیخت.
در این روایت آمده كه در نتیجه همین مناظره، معتصم تصمیم به مسموم كردن امام گرفت.
موعظههای اخلاقی و
کلمات قصار حکمتآمیزِ آن حضرت در منابع
حدیث و
ادب ذکر شده است.
پارهای از کلمات حکمتآمیز وی در کتاب ادبی
التذکرهالحمدونیه ابن حمدون نیز نقل شده است. موضوع این سخنانعمدتاً اخلاقیاست، از قبیل
تقوا ،
اخلاص ،
توکل ،
شکر نعمت ،
توبه ،
توصیه به کسب
دانش ،
پرهیز از رذایلی چون پیروی از
هوای نفس و نفاق.
پارهای
احادیث طبی نیز در علاج برخی بیماریها از امام نقل شده است.
راویان احادیث حضرتجواد علیهالسلام فراواناند.
شیخطوسی یکصد و شانزدهتن از آنان را برشمرده است؛ گرچه فقط تعدادی از آنان اصحاب خاص و معتمد بودهاند.
علی بن مهزیار اهوازی ،
ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری ،
عبدالعظیم حسنی ،
احمد بن محمد بَزَنطی و
علی بن اسباط کوفی ، از اصحاب معتمد و
ثقه امام بوده و، بیش از دیگران از وی حدیث نقل کردهاند.
همچنین
احمد بن ابیخالد و
موفق بن هارون ، هر دو از خادمان امام، و
عثمان بن سعید عَمْری و
عمرو بن فرات ،
بابهای حضرت بوده، از وی روایت کردهاند.
افرادی نیز مورد ذم و طعن امام قرار گرفتهاند، از جمله
غالیان که در بدنام کردن شیعه سهم عمدهای داشتند و مورد تنفر امامان بودند، آنان روایاتی جعل میکردند و به امامان نسبت میدادند و خود را نمایندگان ائمه معرفی میکردند.
در روایتی به نقل از علی بن مهزیار، امامجواد علیهالسلام
ابوالخطاب محمد بن ابیزینب (از سرانغالیان) و یارانش (
ابوالغمر ،
جعفر بن واقد و
هاشم بن ابیهاشم ) را
لعن کرده است.
بنا به روایتی، امام به یکی از اصحاب خود دستور داد دو تن از غالیان، به نامهای
ابوالسمهری و
ابن ابیالزرقاء ، را به قتل برساند.
حضرت، فرقههای
واقفه /
واقفیه و
زیدیه را نیز ذم میکرد.
امام خمینی، امام
محمد بن علی، امام جواد (علیهالسلام) را از
امامان دوازدهگانه و
حجت خدا بر مردم و از پیشوایان هدایتکننده شمرده است
و از امام جواد (علیهالسلام) به نور ساطع یاد کرده و بر وی و پدران و فرزندان برگزیده ایشان درود فرستاده است.
ایشان با استناد به روایتی روز
چهارشنبه را متعلق به امام جواد (علیهالسلام) شمرده و سزاوار دانسته است در
تعقیب نماز صبح برای در امان ماندن از
شیطان و
نفس اماره به این امام تقرب جسته شود و برای قبول عبادتهای ناقص به آن وجود مقدس
شفاعت جسته شود.
امام خمینی امام جواد (علیهالسلام) را از امامان نیکوکار و افراد خیراندیش شمرده و یادآور شده که
امام رضا (علیهالسلام) به فرزند خود سفارش کرد که خود را در معرض دیدار با
فقرا قرار دهد و اطرافیان مانع از انفاق ایشان به نیازمندان نشوند.
امام خمینی یادآور شده است که امام جواد (علیهالسلام)
عقاید و علوم و
معارف اسلام و اهل بیت (علیهمالسّلام) را برای مردم بیان میکرد و با گفتگوهای شفاهی و از راه مکاتبه به پرسشهای آنان پاسخ میداد
و به شیعیان توصیه میکرد از کتابهای روایی امامان (علیهمالسّلام) مراقبت کنند.
ایشان با اشاره به برخی از روایات، تصویر درست از خداوند و بیان صفات کمال حق برای مردم به برحذر داشتن خداوند از
تشبیه به مخلوقات، از بیانات امام جواد (علیهالسلام) بازگو کرده است.
•امام علی علیه السلام• امام حسن علیه السلام• امام حسین علیه السلام• امام سجاد علیه السلام•امام محمد باقر علیه السلام•امام صادق علیه السلام•امام کاظم علیه السلام• امام رضا علیه السلام• امام علی النقی علیه السلام•امام حسن عسکری علیه السلام• امام مهدی علیه السلام•منابع:
(۱) ابن ابیالثلج، تاریخالائمه، در مجموعه نفیسه فی تاریخالائمه، چاپ
محمود مرعشی، قم: کتابخانه آیهاللّه مرعشینجفی، ۱۴۰۶.
(۲) ابن ابیطاهر، کتاببغداد، چاپ
محمد زاهد بن حسن کوثری، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹.
(۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۴) ابن بابویه، الامالی، قم۱۴۱۷.
(۵) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینیطهرانی، قم۱۳۸۷.
(۶) ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدیلاجوردی، قم۱۳۶۳ ش.
(۷) ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
(۸) ابن بابویه، معانیالاخبار، چاپ علیاکبر غفاری، قم۱۳۶۱ ش.
(۹) ابن بسطام (حسین بن بسطام) و ابن بسطام (عبداللّه بن بسطام)، طب الائمه علیهمالسلام، نجف) ۱۳۸۵ (، چاپ افستبیروت).
(۱۰) ابن تیمیه، منهاج السنه النبویه، چاپ محمدرشاد سالم، حجاز ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۱) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، چاپ
محمد عبدالقادر عطا و مصطفیعبدالقادر عطا، بیروت۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۲) ابن
حمدون، التذکرهالحمدونیه، چاپ احسان عباس، بیروت۱۹۸۳ـ ۱۹۸۴.
(۱۳) ابن حمزه، الثاقب فی المناقب، چاپ نبیل رضا علوان، قم ۱۴۱۲.
(۱۴) ابن خشاب، تاریخ موالید الائمه و وفیاتهم، در مجموعه نفیسه فی تاریخالائمه.
(۱۵) ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء ابناء الزمان.
(۱۶) ابن شعبه، تحف العقول عن آلالرسول، چاپعلیاکبر غفاری، قم۱۳۶۳ ش.
(۱۷) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپهاشم رسولی محلاتی، قم.
(۱۸) ابن صباغ، الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه علیهمالسلام، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۹) ابن طاووس، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، چاپجواد قیومیاصفهانی، مؤسسهالا´فاق، ۱۳۷۱ ش.
(۲۰) ابن طاووس، الدروع الواقیه، چاپجواد قیومیاصفهانی، قم۱۴۱۴الف.
(۲۱) ابن طاووس، مهجالدعوات و منهجالعبادات، قدم له و علق علیه حسیناعلمی، بیروت۱۴۱۴ب.
(۲۲) ابن طولون، الائمه الاثناعشر، چاپ صلاحالدینمنجد، بیروت ۱۳۷۷/ ۱۹۵۸.
(۲۳) ابن عنبه، عمدهالطالب فی انساب آلابیطالب، چاپ مهدی رجائی، قم۱۳۸۳ ش.
(۲۴) الاختصاص، منسوب به
محمد بن
محمد مفید، چاپعلیاکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
(۲۵) یزید بن
محمد ازدی، تاریخ الموصل، چاپ علی حبیبه، قاهره۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
(۲۶) سعد بن عبداللّهاشعری، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران۱۳۴۱ش.
(۲۷) علی بن اسماعیلاشعری، کتابمقالاتالاسلامیین و اختلافالمصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
(۲۸)
احمد بن محمدبرقی، کتابالمحاسن، چاپ جلالالدین محدثارموی، تهران ۱۳۳۰ ش.
(۲۹) علی بن عیسیبهاءالدیناربلی، کشفالغمه فی معرفهالائمه، چاپ هاشم رسولیمحلاتی، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۳۰) علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، چاپ
احمد بهمنیار، تهران۱۳۶۱ ش.
(۳۱) محمدتقی تستری، رساله فی تواریخ النبی و الا´ل علیهمالسلام، قم ۱۴۲۳.
(۳۲) محمدرضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (علیهمالسلام)، قم۱۳۸۲ ش.
(۳۳) رسولجعفریان، حیات فکری و سیاسی امامانشیعه علیهمالسلام، قم۱۳۸۴ ش.
(۳۴) حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، نجف ۱۳۶۹/ ۱۹۵۰.
(۳۵) محمدحسین حسینیجلالی، مزارات اهلالبیت «ع» و تأریخها، بیروت۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
(۳۶) علیحسینی میلانی، شرح منهاج الکرامه فی معرفهالامامه، قم۱۳۷۶ ش.
(۳۷) حسین بن
محمد حلوانی، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، قم ۱۴۰۸.
(۳۸) حسین بن
حمدانخصیبی، الهدایهالکبری، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۹) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی .
(۴۰) دلائلالامامه، منسوب به
محمد بن جریر طبری آملی، قم: مؤسسه البعثه، ۱۴۱۳.
(۴۱)
محمد بن حسن دیلمی، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم ۱۴۰۸.
(۴۲)
محمد بن
احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشارعوّاد معروف، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
(۴۳) قاسم بن ابراهیم رسی، الرد علی الرافضه، چاپ حنفیعبداللّه، قاهره۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۴۴) سبط ابن جوزی، تذکرهالخواص، بیروت۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴۵) حسین شاکری، الجواد
محمد علیهالسلام، قم ۱۴۱۹.
(۴۶) جلاء العیون، چاپ علی بن
محمد، نجف۱۳۷۴/۱۹۵۴.
(۴۷)
محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل
محمد (ع)، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴۸) ضامن بن شدقم، تحفه الازهار و زلال الانهار فی نسب ابناء الائمه الاطهار، چاپ کامل سلمان جبوری، تهران۱۳۷۸ ش.
(۴۹)
احمد بن علیطبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسویخرسان، نجف۱۳۸۶/ ۱۹۶۶ چاپ افست قم.
(۵۰) حسن بن فضلطبرسی، مکارمالاخلاق، قم۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۵۱) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، قم۱۴۱۷.
(۵۲) فضل بن حسنطبرسی، تاج الموالید فی موالید الائمه و وفیاتهم، در مجموعه نفیسه فی تاریخ الائمه.
(۵۳) طبری، تاریخ طبری، (بیروت).
(۵۴)
محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسویخرسان، نجف ۱۳۷۵ ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۶ـ۱۹۵۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵۵)
محمد بن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، چاپ حسن موسویخرسان، تهران۱۳۹۰.
(۵۶)
محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومیاصفهانی، قم۱۴۱۵.
(۵۷)
محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، بیروت۱۴۱۱ /۱۹۹۱.
(۵۸) جعفرمرتضیعاملی، الحیاه السیاسیه للامامالجواد علیهالسلام: نبذه یسیره، بیروت۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۵۹) عزیزاللّه عطاردیقوچانی، مسند الامامالجواد ابیجعفر
محمد بن علیالرضا علیهماالسلام، قم ۱۴۱۰.
(۶۰) حسن بن یوسف علامهحلّی، منهاج الکرامه فی معرفه الامامه، چاپ عبدالرحیم مبارک، مشهد ۱۳۷۹ ش.
(۶۱) علی بن
محمد عمری، المجدی فی انساب الطالبیین، چاپ
احمد مهدوی دامغانی، قم۱۴۰۹.
(۶۲)
محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران.
(۶۳)
محمد بن حسن فتال نیشابوری ، روضه الواعظین، چاپ محمدمهدی خرسان، قم: منشوراتالرضی.
(۶۴)
محمد بن عمر فخررازی، الشجره المبارکه فی انساب الطالبیه، چاپ مهدی رجائی، قم۱۴۰۹.
(۶۵) سعید بن هبهاللّه قطبراوندی، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه الامامالمهدی (ع).
(۶۶) سعید بن هبهاللّه قطبراوندی، سلوه الحزین، المعروف به الدعوات، قم: مدرسه الامام المهدی.
(۶۷) حسن بن محمدتقی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلالالدین طهرانی، تهران۱۳۶۱ ش.
(۶۸) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴.
(۶۹) کتاب القاب الرسول و عترته، در مجموعه نفیسه فی تاریخ الائمه، همان
محمد بن عمرکشی، اختیار معرفهالرجال، تلخیص
محمد بن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ ش.
(۷۰) کلینی، اصول کافی.
(۷۱) مجلسی، بحارالانوار.
(۷۲) حسینمدرسی طباطبائی، مکتب در فرآیند تکامل: نظری بر نظور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین، ترجمه هاشمایزدپناه، نیوجرسی۱۳۷۵ ش.
(۷۳) علی بن حسین مسعودی ، اثباتالوصیه للامام علی بن ابیطالب، قم۱۳۸۲ ش.
(۷۴) علی بن حسین مسعودی، مروجالذهب و معادنالجوهر، چاپ شارلپلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹.
(۷۵)
محمد بن
محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۷۶)
محمد بن
محمد مفید، الفصول المختاره من العیون و المحاسن، بیروت۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۷۷)
محمد بن
محمد مفید، کتاب الامالی، چاپ حسناستاد ولی و علیاکبر غفاری، قم۱۴۰۳.
(۷۸)
محمد بن
محمد مفید، مسارّ الشیعه، در مجموعه نفیسه فی تاریخالائمه، همان.
(۷۹)
محمد بن
محمد مفید، المقنعه، قم۱۴۱۰.
(۸۰) محمدباقر موحدی ابطحی، مستدرک عوالمالعلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال، ج۲۳، قم ۱۴۱۳.
(۸۱) موسوعه الامامالجواد علیهالسلام، قم: مؤسسه ولیالعصر علیهالسلام للدراساتالاسلامیه، ۱۴۱۹.
(۸۲)
احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم۱۴۰۷.
(۸۳)
محمد بن طلحه نعیبی، مطالب السؤول فی مناقب الالرسول، چاپ ماجد بن
احمد عطیه، بیروت۱۴۲۰.
(۸۴) حسن بن موسینوبختی، فرقالشیعه، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(۸۵) جعفر بن منصوریمنی، سرائر و اسرارالنطقاء، چاپ مصطفی غالب، بیروت۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۸۶) جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «امام محمد تقی»، شماره. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.