• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعراض کنندگان از توحید (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آیاتی از قرآن در باره معرفی اقوامی است که از دعوت انبیا به سوی توحید اعراض نمودند.



اشراف کافر، از توحید و یکتاپرستی اعراض نمودند.

۱.۱ - اعراض اشراف قوم نوح

لقد ارسلنا نوحـا الی قومه فقال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره... • قال الملا من قومه انا لنرک فی ضلـل مبین. ما نوح را به سوی قومش فرستادیم او به آنان گفت: «ای قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگی می‌ترسم! » • (ولی) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم! »
کلمه" ملا" به معنای اشراف و بزرگان قوم است، و این طبقه از افراد اجتماع را از این نظر ملا گفته‌اند که هیبت آنان دل‌ها، و زینت و جمال شان چشم‌ها را پر می‌کند، و اگر با این تاکید شدید نسبت ضلالت به او داده‌اند، برای این است که این طبقه هرگز توقع نداشتند که یک نفر پیدا شود و بر بت پرستی آنان اعتراض نموده، صریحا پیشنهاد ترک خدایان شان را کند و از این عمل انذارشان نماید، لذا وقتی با چنین کسی مواجه شده‌اند تعجب نموده، او را با تاکید هر چه تمامتر گمراه خوانده‌اند، این هم که گفته‌اند: ما به یقین تو را گمراه می‌بینیم، مقصود از" دیدن" حکم کردن است، یعنی به نظر چنین می‌رسد که تو سخت گمراهی.

۱.۲ - اعراض اشراف قوم عاد

والی عاد اخاهم هودا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره افلا تتقون• قال الملا الذین کفروا من قومه انا لنرک فی سفاهة وانا لنظنک من الکـذبین. و به سوی قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا پرهیزگاری پیشه نمی‌کنید؟! » • اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانی و سبک مغزی) می‌بینیم، و ما مسلما تو را از دروغگویان می‌دانیم! »
بطوری که از داستان هود و قومش که به زودی آن را نقل می‌کنیم بر می‌آید عده‌ای از قوم وی ایمان داشته و از ترس سایرین ایمان خود را پنهان می‌داشتند، بخلاف قوم نوح که یا هیچ یک از آنها ایمان نداشتند، یا اگر داشتند ایمانشان را پنهان نمی‌کردند، و به داشتن ایمان، معروف و انگشت نما بوده‌اند، لذا در آیه مربوط به قوم نوح فرمود: " قال الملا من قومه همه بزرگان قومش گفتند... "، و لیکن در خصوص داستان هود فرمود: " قال الملا الذین کفروا من قومه گروهی که از بزرگان قوم وی که کافر بودند، گفتند... ". زمخشری نیز در وجه فرق بین این دو تعبیر همین معنا را ذکر کرده است .
" انا لنراک فی سفاهة و انا لنظنک من الکاذبین"- قوم هود از آنجایی که بر سنت بت پرستی خو کرده بودند، و بت‌ها در دلهایشان، مقدس و محترم بود، و با این حال کسی جرات نداشت سنت غلط آنان را مورد اعتراض قرار دهد لذا از کلام هود خیلی تعجب کرده، با تاکید هر چه بیشتر (یعنی با بکار بردن لام در" لنراک" و استعمال لفظ" ان" در" انا" و لام در" لنظنک") اولا او را مردی سفیه و کم عقل، و رای او را رایی غلط خوانده، و ثانیا او را به ظن بسیار قوی از دروغگویان پنداشتند.
از لفظ" کاذبین" و همچنین از لفظ" رسل" که در جمله" و تلک عاد جحدوا بآیات ربهم و عصوا رسله" بر می‌آید که قوم هود غیر از آن جناب، پیغمبران دیگری را هم تکذیب و نافرمانی کرده‌اند.

۱.۳ - اعراض اشراف قوم هود

قالوا اجئتنا لنعبدالله وحده ونذر ما کان یعبد ءاباؤنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصـدقین. گفتند: «آیا به سراغ ما آمده‌ای که تنها خدای یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما می‌پرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست می‌گویی آنچه را (از بلا و عذاب الهی) به ما وعده می‌دهی، بیاور»!
قوم هود برای اینکه او را به نوعی از استهزاء ساکت کنند، مساله تقلید از پدران را به رخ او کشیدند. " قال قد وقع علیکم من ربکم رجس و غضب... "
"رجس" و"رجز" چیزی است که اگر با چیزی دیگر برخورد بکند باید از آن چیز صرفنظر نموده، آن را دور انداخت. مدفوع انسان را هم از همین جهت رجس و رجز گفته‌اند، هود علیه‌السّلام نیز در این کلام خود، عذاب را رجس خوانده، چون طبعا انسان از عذاب تنفر داشته و شخص معذب خود را از اشخاص ایمن از عذاب دور می‌سازد.
هود علیه‌السّلام در جواب قوم خود گفت: این اصراری که شما در پرستش بت‌ها و تقلید کورکورانه از پدران خود می‌ورزید، باعث دوری شما از خدا و غضب خدا بر شما گشت، و سبب شد آن عذابی که از در انکار می‌گفتید: چه وقت نازل می‌شود؟ به همین زودی بر شما نازل گردد، پس منتظر آن باشید و من هم با شما انتظار آن را دارم.

۱.۴ - اعراض اشراف قوم ثمود

والی ثمود اخاهم صــلحـا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره... • قال الملا الذین استکبروا من قومه للذین استضعفوا لمن ءامن منهم اتعلمون ان صــلحـا مرسل من ربه.. و به سوی (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودی برای شما نیست! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده: این «ناقه» الهی برای شما معجزه‌ ای است او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علفهای بیابان) بخورد! و آن را آزار نرسانید، که عذاب دردناکی شما را خواهد گرفت! • (ولی) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستی) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟! » آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان ماموریت یافته، ایمان آورده‌ایم.»
باز ملاحظه می‌کنیم که جمعیت اشراف و ثروتمندان خوش ظاهر و بد باطن که از آنها تعبیر به ملاء (چشم پر کن) شده است، سررشته مخالفت با این پیامبر بزرگ الهی را به دست گرفتند، و از آنجا که عده قابل ملاحظه‌ای از توده‌های خوش فکر و پاکدل که همواره در بند اسارت اشراف گرفتار بودند، دعوت صالح را پذیرفته و اطراف او جمع شده بودند، مخالفت خود را با این گروه شروع کردند، و همانطور که قرآن می‌گوید این جمعیت اشرافی و متکبر از قوم صالح به افرادی از مستضعفان که ایمان آورده بودند گفتند: " آیا به راستی شما می‌دانید که صالح از طرف خداوند برای راهنمایی ما فرستاده شده است" (قال الملا الذین استکبروا من قومه للذین استضعفوا لمن آمن منهم ا تعلمون ان صالحا مرسل من ربه) البته هدف آنها از این سؤال جستجوی حق نبود، بلکه می‌خواستند با القای شبهات در دل آنها وسوسه ایجاد کنند و روحیه آنان را تضعیف نمایند، و به گمان اینکه همانند دورانی که در بند بودند مطیع و فرمانبردار آنهایند از حمایت صالح دست بردارند.
ولی بزودی با پاسخ قاطع آنان که حکایت از تصمیم و اراده قوی می‌کرد روبرو شدند و این پاسخ را از آنان شنیدند که" ما نه تنها می‌دانیم صالح فرستاده خدا است بلکه ما به آنچه او ماموریت دارد، و دعوت به سوی آن می‌کند، ایمان آورده‌ایم" (قالوا انا بما ارسل به مؤمنون).
این مغروران متکبر دست از کار خود بر نداشتند و مجددا برای تضعیف روحیه جمعیت مؤمنان گفتند: " ما به آنچه شما ایمان آورده‌اید کافریم" (قال الذین استکبروا انا بالذی آمنتم به کافرون).
و از آنجا که آنها به خاطر قدرت و ثروت ظاهریشان همیشه در جامعه پیشوا و الگوی مردم بودند چنین می‌پنداشتند که این بار نیز با اظهار کفر و بی ایمانی، الگو برای دگران خواهند شد و مردم از آنان پیروی خواهند کرد، ولی بزودی به اشتباه خود پی بردند و متوجه شدند که مردم این بار در پرتو ایمان به خدا، شخصیت تازه‌ای یافته و از استقلال فکری و نیروی اراده بهره مند شده‌اند.
جالب توجه اینکه در آیات فوق از اشراف بی ایمان به عنوان" مستکبران" و از توده‌های زحمت کش با ایمان به عنوان" مستضعفان" یاد شده، و این نشان می‌دهد که دسته اول با خود برتربینی و غصب حقوق مردم زیر دست و جذب نیروهای آنها به آن موقعیت رسیده بودند که به زبان امروز می‌توان از آنها به طبقه"استثمار کننده" و" استثمار شونده" تعبیر کرد.
فارسلنا فیهم رسولا منهم ان اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره افلا تتقون• وقال الملا من قومه الذین کفروا وکذبوا بلقاء الاخرة واترفنـهم فی الحیوة الدنیا ما هـذا الا بشر مثلکم... • ولـئن اطعتم بشرا مثلکم انکم اذا لخـسرون. و در میان آنان رسولی از خودشان فرستادیم که: «خدا را بپرستید جز او معبودی برای شما نیست آیا (با این همه، از شرک و بت پرستی) پرهیز نمی‌کنید؟! » • ولی اشرافیان (خودخواه) از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب می‌کردند، و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: «این بشری است مثل شما از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌نوشید می‌نوشد! (پس چگونه می‌تواند پیامبر باشد؟! ) • و اگر از بشری همانند خودتان اطاعت کنید، مسلما زیانکارید.
آری جمعیتی که در ناز و نعمت به سر می‌بردند و به تعبیر قرآن" ملا" بودند (ظاهری چشم پر کن و درونی از نور حق تهی داشتند) چون دعوت این پیامبر بزرگ را مخالف هوسهای خود می‌دیدند، و مزاحم منافع نامشروع و استکبار و برتری جویی بی دلیلشان مشاهده می‌کردند و به خاطر همین ناز و نعمتها از خدا دور افتاده بودند و سرای آخرت را انکار نمودند، به ستیزه بر خواستند، درست با همان منطقی که سرکشان قوم نوح داشتند.
آنان انسان بودن این رهبران الهی و خوردن و نوشیدن آنها را همانند سایر مردم دلیلی بر نفی رسالتشان گرفتند، در حالی که این خود تاییدی بر رسالت این بزرگ مردان بود که آنها از میان توده‌های مردم برمی خاستند که دردها و نیازها- شان را بخوبی درک کنند.

۱.۴.۱ - مراد از من قومه

در اینکه این قوم کدامیک از اقوام بودند؟ و پیامبرشان چه نام داشت؟
مفسران با بررسی آیات مشابه آن در قرآن دو احتمال داده‌اند:
نخست اینکه منظور" قوم ثمود است" که در سرزمینی در شمال حجاز زندگی می‌کردند و پیامبر بزرگ الهی" صالح" برای هدایت آنها مبعوث شد، آنها کفر ورزیدند و راه طغیان پیش گرفتند، سرانجام به وسیله صیحه آسمانی (صاعقه‌ای مرگبار) از میان رفتند.
شاهد این تفسیر مجازات" صیحه" است که در پایان آیات مورد بحث برای آنها ذکر شده، و در سوره هود آیه ۶۷ نیز صریحا در باره"قوم صالح" آمده است.
دیگر اینکه منظور"قوم عاد" است که پیامبرشان"هود" بود و در بعضی از آیات قرآن سرگذشت آنها بلافاصله بعد از سرگذشت نوح آمده و این خود قرینه‌ای بر این تفسیر است.
اما با توجه به اینکه مجازات این قوم طبق آیات ۶ و ۷ سوره" الحاقه" تندباد شدیدی بود که هفت شب و هشت روز آنها را در هم می‌کوبید روشن می‌شود تفسیر اول صحیحتر است.

۱.۵ - اعراض اشراف قوم شعیب

والی مدین اخاهم شعیبـا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره... • قال الملا الذین استکبروا من قومه لنخرجنک یـشعیب والذین ءامنوا معک من قریتنا اولتعودن فی ملتنا قال او لو کنا کـرهین. و به سوی مدین ، برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودی ندارید! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است بنا بر این، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید
در این آیات عکس العمل قوم شعیب در برابر سخنان منطقی این پیامبر بزرگ بیان شده است، و از آنجا که اشراف متکبر و مغرور زمان او، از نظرظاهر بسیار نیرومند بودند، عکس العمل آنها نیز شدیدتر از دیگران بود، آنها نیز مانند همه متکبران مغرور، روی زور و قدرت خویش تکیه کرده، به تهدید شعیب و یارانش پرداختند، چنان که قرآن می‌گوید: " اشراف زورمند و متکبر قوم شعیب به او گفتند سوگند یاد می‌کنیم که قطعا هم خودت و هم کسانی را که به تو ایمان آورده‌اند، از محیط خود بیرون خواهیم راند، مگر اینکه هر چه زودتر به آئین ما بازگردید". (قال الملا الذین استکبروا من قومه لنخرجنک یا شعیب و الذین آمنوا معک من قریتنا او لتعودن فی ملتنا).
ممکن است، از ظاهر این تعبیر (بازگشت به آئین ما) بعضی چنین تصور کنند که شعیب قبلا در صف بت پرستان بود، در حالی که چنین نیست، بلکه چون شعیب قبلا ماموریت تبلیغ نداشته و در برابر وضع آنها سکوت می‌کرد، آنها چنین پنداشته‌اند که پیرو آئین بت پرستی است، در حالی که هیچیک از پیامبران بت پرست نبوده‌اند، حتی قبل از زمان نبوت، عقل و درایت پیامبران بیش از این است که دست به چنین کار نابخردانه‌ای بزنند، و به علاوه روی سخن تنها به شعیب نبوده بلکه مؤمنان و پیروان او را نیز شامل می‌گردد و ممکن است این تعبیر به خاطر آنها باشد.
البته تهدید مخالفان تنها همین نبوده است، تهدیدهای دیگری نیز داشته‌اند که در سایر آیات مربوط به شعیب بحث خواهد شد.
پاسخی که شعیب در برابر این همه تهدید و خشونت به آنها داد خیلی ساده و ملایم و منطقی بود، گفت: " آیا می‌خواهید ما را به آئین خودتان بازگردانید، اگر چه مایل نباشیم" (قال ا و لو کنا کارهین).
در حقیقت شعیب می‌خواهد بگوید: " آیا سزاوار است شما عقیده خود را بر ما تحمیل کنید و آئینی که فساد و بطلان آن بر ما آشکار شده است با زور به ما بقبولانید، به علاوه یک آئین تحمیلی چه سودی برای شما دارد؟!

۱.۱ - اعراض اشراف قوم نوح

ان لا تعبدوا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم• فقال الملا الذین کفروا من قومه ما نرک الا بشرا مثلنا وما نرک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرای وما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کـذبین. جز «الله»یگانه یکتا     را نپرستید زیرا بر شما از عذاب روز دردناکی می‌ترسم• اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینیم! و کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند، جز گروهی اراذل ساده لوح، مشاهده نمی‌کنیم و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو تصور می‌کنیم! »
آنها سه پاسخ در برابر دعوت نوح دادند:
نخست" اشراف و ثروتمندانی که از قوم نوح کافر بودند، گفتند ما تو را جز انسانی همانند خود نمی‌بینیم" (فقال الملا الذین کفروا من قومه ما نراک الا بشرا مثلنا).
در حالی که رسالت الهی را باید فرشتگان بدوش کشند، نه انسانهایی همچون ما، به گمان اینکه مقام انسان از فرشته پائین تر است و یا درد انسان را فرشته بهتر از انسان می‌داند! باز در اینجا به کلمه" ملاء" بر خورد می‌کنیم که اشاره به صاحبان زر و زور و افراد چشم پرکن توخالی است که در هر جامعه‌ای سرچشمه اصلی فساد و تباهی را تشکیل می‌دهند و پرچم مخالفت را در برابر پیامبران همینها بر افراشته می‌دارند.
دلیل دیگر آنها این بود که گفتند‌ای نوح" ما در اطراف تو، و در میان آنها که از تو پیروی کرده‌اند کسی جز یک مشت اراذل و جوانان کم سن و سال ناآگاه و بی خبر که هرگز مسائل را بررسی نکرده‌اند نمی‌بینیم" (و ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرای) " اراذل" جمع" ارذل" (بر وزن اهرم) است و آن خود نیز جمع" رذل" می‌باشد که به معنی موجود پست و حقیر است خواه انسان باشد یا چیز دیگر.
البته شک نیست که گروندگان و ایمان آورندگان به نوح، نه از اراذل بودند و نه حقیر و پست، بلکه به حکم اینکه پیامبران قبل از هر چیز به حمایت مستضعفان و مبارزه با مستکبران می‌پرداختند، نخستین گروهی که دعوت پیامبران را لبیک می‌گفتند همان گروه محروم و فقیر و کم درآمد بودند که در نظر مستکبران که مقیاس شخصیت را تنها زر و زور می‌دانستند، افرادی پست و حقیر به شمار می‌آمدند.
و اینکه آنها را به عنوان بادی الرای (ظاهر بین و بی مطالعه و کسی که با یک نظر عاشق و خواهان چیزی میشود) نامیدند در حقیقت به خاطر آن بود که لجاجت و تعصبهای ناروایی را که دیگران داشتند، آنها نداشتند، بلکه بیشتر، جوانان پاکدلی بودند که در نخستین تابش حقیقت را در قلب خود به سرعت احساس می‌کردند، و با هوشیاری ناشی از حقیقت جویی نشانه‌های صدق را در گفته‌ها و اعمال پیامبران به زودی درک می‌کردند.
بالآخره سومین ایراد آنها این بود که می‌گفتند قطع نظر از اینکه تو انسان هستی نه فرشته، و علاوه بر اینکه ایمان آورندگان به تو نشان می‌دهد که دعوتت محتوای صحیحی ندارد" اصولا ما هیچگونه برتری برای شما بر خودمان نمی‌بینیم تا به خاطر آن از شما پیروی کنیم" (و ما نری لکم علینا من فضل) و به همین دلیل" ما گمان می‌کنیم که شما دروغ گو هستید" (بل نظنکم کاذبین).


۱. اعراف/سوره۷، آیه۵۹..    
۲. اعراف/سوره۷، آیه۶۰..    
۳. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۱۹.    
۴. اعراف/سوره۷، آیه۶۵..    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۶۶..    
۶. الکشاف،زمخشری، ج۲ ص۱۱۶    
۷. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۳۳.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۷۰..    
۹. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۸، ص۲۲۵.    
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۷۳..    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۷۵..    
۱۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۲۳۷.    
۱۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۲ - ۳۴..    
۱۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۴، ص۲۳۷.    
۱۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۴، ص۲۳۶.    
۱۶. اعراف/سوره۷، آیه۸۵..    
۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۸۸..    
۱۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۲۵۴.    
۱۹. هود/سوره۱۱، آیه۲۶..    
۲۰. هود/سوره۱۱، آیه۲۷..    
۲۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۹، ص۷۱.    





فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اعراض کنندگان از توحید (قرآن)»    


رده‌های این صفحه : توحید | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار