• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسناد (علوم حدیث)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِسْناد، اصطلاحی‌ در علوم‌ حدیث‌ و آن‌ رسانیدن‌ سخن‌ است‌ به‌ گوینده آن‌ با واسطه شماری‌ از راویان‌، و بر زنجیره تشکیل‌ شده‌ از راویان‌ تا پیامبر (ص‌) یا دیگر بزرگان‌ دین‌ «سلسله اِسناد» اطلاق‌ می‌گردد.



دو اصطلاح‌ اسناد (جمع‌ آن‌ اَسانید) و سند (جمع‌ آن‌ اَسناد) گاه‌ در گفتار محدثان‌ به‌ جای‌ یکدیگر به‌ کار می‌رود،
[۱] ابن‌ جماعه‌، محمد، ج۱، ص۳۰، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
[۲] طیبی‌، حسین‌، ج۱، ص۳۴، الخلاصة، به‌ کوشش‌ صبحی‌ سامرایی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
اما با نگاهی‌ باریک‌بینانه‌ می‌توان‌ وجوه‌ امتیاز دقیقی‌ میان‌ آن‌ دو تشخیص‌ داد: اِسناد با دارا بودن‌ مفهوم‌ مصدری‌، هم‌ در آثار لغویان‌ و هم‌ نزد محدثان‌ بالا بردن‌ و رسانیدن‌ سخن‌ به‌ گوینده آن‌ دانسته‌ شده‌ است‌ (رفع‌ الحدیث‌ الی‌ قائله‌
[۳] ابن‌ درید، محمد، ج۲، ص۲۶۶، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۴۵ق‌.
[۴] جوهری‌، اسماعیل‌، ج۲، ص۴۸۹، صحاح‌ اللغة، به‌ کوشش‌ احمد عبدالغفور عطار، قاهره‌، ۱۳۷۶ق‌/ ۱۹۵۶م‌.
[۵] ابن‌ جماعه‌، محمد، ج۱، ص۳۰، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
[۶] شهید ثانی‌، زین‌ الدین‌، ج۱، ص۵، الدرایة، تهران‌، ۱۴۰۴ق‌.
)، در حالی‌ که‌ سند به‌ مفهوم‌ «ما یُستَنَد به‌» عبارت‌ از طریقی‌ است‌ به‌ گوینده سخن‌ که‌ پیش‌ از متن‌ حدیث‌ قرار می‌گیرد.
[۷] عاملی‌، حسین‌، ج۱، ص۹۰، وصول‌ الاخیار الی‌ اصول‌ الاخبار، قم‌، ۱۴۰۱ق‌.

تفاوت اسناد به مفهوم نخست با سند در این است که سند به مجموع راویان حدیث اطلاق می‌شود، امّا اسناد، نقل حدیث همراه ذکر سند آن است.


حدیثی‌ را که‌ از اسناد متصل تا پیامبر (ص‌) برخوردار باشد، «مُسنَد» و محدّث‌ِ اهل‌ اسناد را «مُسنِد» خوانند.


اصطلاح‌ «علم‌ الاسناد» نیز گاه‌ به‌ عنوان‌ تعبیری‌ معادل‌ با «علم‌ اصول‌ الحدیث‌» که‌ در آن‌ از احوال‌ حدیث‌ از حیث‌ صحت‌ نقل‌ و چگونگی‌ انتقال‌ آن‌ بحث‌ می‌شود، به‌کار رفته‌ است‌.
[۸] تهانوی‌، محمداعلی‌، ج۱، ص۲۷، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.



از نظر لغوی‌، مصدر افعال‌ از ریشه ثلاثی‌ «س‌ ن‌ د»، به‌ مفهوم‌ متعدی‌ «تکیه‌ دادن‌ چیزی‌ بر چیزی‌»
[۹] ازهری‌، محمد، ج۱۲، ص۳۶۶، تهذیب‌ اللغة، به‌ کوشش‌ احمد عبدالعلیم‌ بردونی‌، قاهره‌، ۱۹۶۶م‌.
[۱۰] جوهری‌، اسماعیل‌، ج۲، ص۴۸۹، صحاح‌ اللغة، به‌ کوشش‌ احمد عبدالغفور عطار، قاهره‌، ۱۳۷۶ق‌/ ۱۹۵۶م‌.
و نیز مفهوم‌ لازم‌ «بالا رفتن‌»
[۱۱] زمخشری‌، محمود، ج۱، ص۲۲۱، اساس‌ البلاغة، به‌ کوشش‌ عبدالرحیم‌ محمود، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
[۱۲] ابن‌ اثیر، مبارک‌، ج۲، ص۴۰۸، النهایة، به‌ کوشش‌ طاهر احمد زاوی‌ و محمود محمد طناحی‌، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.
به‌ کار رفته‌ است‌، اما در انتقال‌ این‌ واژه‌ از اصل‌ لغوی‌ به‌ کاربرد اصطلاحی‌، گویا مفهوم‌ اخیرِ لازم‌ را به‌ صورت‌ متعدی‌ «بالا بردن‌» (رفع‌) دگرگون‌ ساخته‌اند.


مفهوم اسناد در اصطلاح علم درایه و رجال که مقابل ارسال به کار می‌رود، عبارت است از نقل حدیث با ذکر نام همۀ راویانی که آن حدیث را از معصوم علیه السّلام نقل کرده‌اند.
[۱۴] مقیاس الهدایة ج۱، ص۲۰۲.
[۱۵] مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۳۸۲.

قال الطیبی: و هما (السند و الاسناد) متقاربان فی معنی اعتماد الحفاظ فی صحة الحدیث و ضعفه علیهما و قال ابن جماعه: المحدثون یستعملون السند و الاسناد لشیء واحد.
[۱۶] قواعد التحدیث.



لفظ اسناد چون مصدر است به طور جمع و تثنیه آورده نمی شود، مگر این‌كه به معنای سند استعمال شود؛ مثلاً بگوییم: روی الشیخ هذا الحدیث باسانید مختلفه. روایت كرد شیخ این حدیث را با سندهای مختلف و متفاوت.


گاه اسناد در مفهوم سند نیز به کار رفته است؛ چنان که گفته می‌شود اسناد این حدیث صحیح است.


سنّت از جمله منابع دست‌یابی به احکام شرعی است. در استدلال کامل به سنّت چند عنصر دخیل است و صحّت سند و قابلیّت آن برای اعتماد و استناد، از جملۀ این عناصر است؛ به این معنا که استدلال به یک حدیث بر اطمینان به صدور آن از معصوم علیه السّلام متوقّف است.
تحقّق اطمینان به صدور روایت از معصوم بنا بر نظریۀ اصولیان به مذکور بودن سند روایت تا معصوم علیه السّلام و اعتبار آن بر طبق موازین علم درایه و رجال است. و بنا بر نظریۀ اخباریین به ذکر سند حدیث تا رسیدن به یکی از کتاب های معتبر می‌باشد.


نقل احادیث مسنداً، از اختصاصات مسلمین است كه در امم دیگر مانند یهود و نصاری نیست.

۹.۱ - کلام ابن حزم و جیانی

قال ابن حزم: نقل الثقه عن الثقه یبلغ به النبی صلی الله علیه و آله و سلم مع الاتصال، خص الله به المسلمین دون سائر الملل و اما مع الارسال والاعضال فیوجد فی كثیر من الیهود و لكن لا یقربون فیه من الموسی قربنا من محمد بل یقفون بحیث یكون بینهم و بین موسی اكثر من ثلاثین عصراً و انما یبلغون الی شمعون و نحوه..... قال: و اما اقوال الصحابه و التابعین فلا یمكن الیهود ان یبلغوا الی صاحب نبی اصلاً و لا الی تابع له و لا یمكن النصاری ان یصلوا الی اعلی من شمعون و بولس.
[۲۰] قواعد التحدیث.

ابو علی جیانی فرموده: حق تعالی این امت را به سه چیز اختصاص داده كه به امم پیشین عنایت نفرموده: اسناد، انساب و اعراب.

۹.۲ - نظر محدثان

نزد محدثان‌ این‌ نظریه‌ همواره‌ شهرت‌ داشته‌ است‌ که‌ شیوه‌ای‌ نظیر اِسناد نزد دیگر امت‌ها شناخته‌ نبوده‌، و ظهور اسناد در حدیث‌ مسلمین‌، از الطاف‌ خاص‌ خداوند به‌ امت‌ پیامبر (ص‌) بوده‌ است‌ (برای مثال به این منابع رجوع کنید
[۲۱] خطیب‌ بغدادی‌، احمد، ج۱، ص۴۰، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
[۲۲] ابن‌ جماعه‌، محمد، ج۱، ص۳۴، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
[۲۳] ابن‌ جماعه‌، محمد، ج۱، ص۶۹، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
[۲۴] سیوطی‌، تدریب‌ الراوی‌، ج۲، ص۱۴۵، به‌ کوشش‌ احمد عمر هاشم‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
[۲۵] عاملی‌، حسین‌، ج۱، ص۱۴۵، وصول‌ الاخیار الی‌ اصول‌ الاخبار، قم‌، ۱۴۰۱ق‌.
).
نیز چنین‌ گفتاری‌ نزد متقدمان‌ تداول‌ داشته‌ که‌ خداوند این‌ امت‌ را به‌ ۳ چیز: اسناد، انساب‌ و اِعراب‌ از دیگر امت‌ها ممتاز گردانیده‌ است‌ و هم‌ به‌ گفته مَطَر وراق‌ از تابعین‌، مقصود در آیه «اَو اَثارَه مِن‌ْ عِلْم» نیز چیزی‌ جز اسناد احادیث‌ نبوده‌ است‌.
[۲۷] خطیب‌ بغدادی‌، احمد، ج۱، ص۳۹-۴۰، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
[۲۸] سیوطی‌، تدریب‌ الراوی‌، ج۲، ص۱۴۵، به‌ کوشش‌ احمد عمر هاشم‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.



از نظر پیشینه‌، هوروویتس‌ شیوه اسناد نزد مسلمانان‌ را با برخی‌ شیوه‌های‌ روایی‌ نزد یهودیان‌ مقایسه‌ کرده‌، و امکان‌ مایه‌ گرفتن‌ این‌ روش‌ از یهود را مطرح‌ ساخته‌ است‌.
با این‌ حال‌، او اشاره‌ دارد که‌ به‌ رغم برخی‌ شباهت‌ها در ریشه‌، حرکت‌های تکمیلی‌ نزد مسلمانان‌ به اندازه‌ای‌ بوده‌ که‌ بعدها از سوی‌ یهودیان‌ تقلید شده‌ است‌.
در منابع‌ اسلامی‌ نیز از وجود شیوه‌هایی‌ مشابه‌، البته‌ با کاربردی‌ بسیار محدود، در منابع‌ یهودی‌ و مسیحی‌ سخن‌ رفته‌ است‌.
در مطالعه تاریخچه «اسناد» به‌ شکل‌ اسلامی‌ آن‌، برخی‌ به‌ عنوان‌ شاهدی‌ بر ریشه‌دار بودن‌ آن‌ در عصر صحابه‌، روایاتی‌ چون‌ پرسش‌های‌ خلیفه‌ عمر از صحابه‌ در خصوص‌ این‌که‌ حدیثی‌ را که‌ نقل‌ می‌کنند، چه‌ هنگام‌ و از که‌ شنیده‌اند، یا روایاتی‌ مشابه‌ از حضرت‌ علی (ع‌) را مورد استفاده‌ قرار داده‌اند که‌ بر گونه‌ای‌ از کندوکاو اسنادی‌ دلالت‌ دارد.
به‌ هر تقدیر، قرائنی‌ در دست‌ است‌ که‌ نشان‌ می‌دهد که‌ در نیمه دوم‌ سده ۱ ق‌ نه‌ تنها شیوه اسناد، بلکه‌ دقیقاً همین‌ اصطلاح‌ در آن‌ روزگار رواج‌ داشته‌ است‌. «اسناد یک‌ گفتار یا کردار به‌ پیامبر (ص‌)»، تعبیری‌ است‌ که‌ بارها در عبارات‌ نقل‌ شده‌ از تابعین‌ چون‌ ابوسلمه‌، نضر بن‌ انس‌ و مطلب‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ حنطب‌ به‌ کار رفته‌ است‌ (برای مثال به این منابع رجوع کنید
[۲۹] احمد بن‌ حنبل‌، مسند، ج۱، ص۲۱۹، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
[۳۰] احمد بن‌ حنبل‌، مسند، ج۱، ص۲۴۱، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
[۳۱] احمد بن‌ حنبل‌، مسند، ج۲، ص۸، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
[۳۲] نسایی‌، احمد، ج۲، ص۳۵، سنن‌، قاهره‌، ۱۳۴۸ق‌.
).

۱۰.۱ - لزوم ذکر اسناد

در اواخر سده ۱ ق‌، لزوم‌ ذکر اسناد به‌ هنگام‌ روایت‌ به‌ شدت‌ احساس‌ می‌شد.
به‌ گفته ابن‌ سیرین‌ (د ۱۱۰ق‌)، پیش‌تر از اسانید پرسیده‌ نمی‌شد و با ظهور فتنه‌گران‌ نیاز به‌ ذکر اسانید به‌ عنوان‌ عاملی‌ بازدارنده‌ از رواج‌ احادیث‌ برساخته‌ احساس‌ گردید.
[۳۳] مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحیح‌، ج۱، ص۱۵، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۹۵۵م‌.
[۳۴] ترمذی‌، محمد، ج۵، ص۷۴۰، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
[۳۵] دارمی‌، عبدالله‌، ج۱، ص۱۱۲، سنن‌، دمشق‌، ۱۳۴۹ق‌.

در همین‌ دوره‌، زُهری‌ کسانی‌ چون‌ اسحاق‌ بن‌ ابی‌ فروه‌ را به‌ سبب‌ بازگو نکردن‌ «اسناد» هایی‌ که‌ به‌ زبان‌ آوردن‌ آن‌ها می‌توانست‌ اعتبار حدیث‌ را مخدوش‌ سازد، به‌ سختی‌ مورد عتاب‌ قرار داده‌ است‌.
[۳۶] حاکم‌ نیشابوری‌، محمد، ج۱، ص۶، معرفة علوم‌ الحدیث‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۶م‌.
[۳۷] ابونعیم‌ اصفهانی‌، احمد، ج۳، ص۳۶۵، حلیة الاولیاء، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌/۱۹۳۲م‌.

با این‌همه‌، وجود انبوهی‌ از احادیث‌ بدون‌ اسناد (اصطلاحاً مرسل‌) از تابعین‌ نام‌دار چون‌ ابن‌ سیرین‌، زهری‌، سعید بن‌ مسیب‌، حسن‌ بصری‌، شعبی‌ و ابراهیم‌ نخعی‌ در آثار گردآورندگان‌ حدیث‌، به‌ روشنی‌ حکایت‌ از آن‌ دارد که‌ در آن‌ روزگار روایت‌ بی‌ اسناد از پیامبر (ص‌)، شاید در مورد آنان‌ که‌ به‌ قوت‌ اسانیدشان‌ شهره‌ بودند، چندان‌ هم‌ نکوهیده‌ نبوده‌ است‌.
یکی‌ از عواملی‌ که‌ به‌ تصریح‌ زهری‌، موجب‌ روا داشتن‌ تسامح‌ در یاد کردِ اسانید بود، همانا شهرت‌ و مقبولیت‌ مضمون‌ آن‌ نزد اهل‌ دانش‌ بود.
[۳۸] صنعانی‌، عبدالرزاق‌، ج۱، ص۳۳۲، المصنف‌، به‌ کوشش‌ حبیب‌ الرحمان‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.


۱۰.۲ - نقد روایات بدون اسناد

در سده ۲ ق‌، با پای‌ گرفتن‌ حرکت‌ تدوین‌ و پدید آمدن‌ نخستین‌ مجامیع‌ حدیثی‌، به‌ عنوان‌ بازتابی‌ قابل‌ انتظار، ارزش‌ اسناد بیش‌ از پیش‌ مورد توجه‌ قرار گرفت‌ و اعتبار روایات‌ خالی‌ از اِسناد به‌ نقد گرفته‌ شد.
سفیان‌ ثوری‌ (د ۱۶۱ق‌) اسناد را برای‌ مؤمنان‌ هم‌چون‌ سلاحی‌ می‌شمرد
[۳۹] خطیب‌ بغدادی‌، احمد، ج۱، ص۴۲، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
و ابن‌ مبارک‌ (د ۱۸۱ق‌) در گفتاری‌ که‌ از او شهرت‌ یافته‌، اسناد را از «دین‌» دانسته‌، و در صورت‌ فقدان‌ آن‌ راه‌ را بر حدیث‌پردازان‌ باز می‌دیده‌ است‌.
[۴۰] مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحیح‌، ج۱، ص۱۵، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۹۵۵م‌.
[۴۱] ترمذی‌، محمد، ج۵، ص۷۴۰، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
[۴۲] خطیب‌ بغدادی‌، احمد، ج۱، ص۴۱-۴۲، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.

در اواخر همان‌ سده‌، عالمانی‌ چون‌ یحیی‌ بن‌ سعید قطان‌ و در رأس‌ همه‌ محمد بن‌ ادریس‌ شافعی‌ با جدّیت‌ ارزش‌ استنادی‌ احادیث‌ مرسل‌ را مورد تردید قرار دادند و بجز دایره‌ای‌ محدود از احادیث‌ بی‌اسناد، مراسیل‌ را از اعتبار ساقط دانستند
[۴۳] شافعی‌، محمد، ج۱، ص۴۶۱ به‌ بعد، الرسالة، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/۱۹۳۹م‌.
[۴۴] ابن‌ ابی‌ حاتم‌، عبدالرحمان‌، ج۱، ص۱۳ به‌ بعد، المراسیل‌، به‌ کوشش‌ احمد عصام‌ کاتب‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
(هم‌چنین‌ برای‌ پژوهش‌هایی‌ درباره تاریخچه اسناد در اعصار نخستین‌ اسلامی‌، به این منبع رجوع کنید
[۴۵] سزگین‌، فؤاد، ج۱، ص۱۳۱- ۱۴۵، اهمیة الاسناد فی‌ العلوم‌ العربیة و الاسلامیة، محاضرات‌ فی‌ تاریخ‌ العلوم‌ الاسلامیة، فرانکفورت‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.
).
هم‌زمان‌ با تدوین‌ حدیث‌ و نقد احادیث‌ بی‌اسناد، گونه‌ای‌ دیگر از نقد سندی‌ نیز به‌ شدت‌ از سوی‌ محدثان‌ مورد توجه‌ قرار داشت‌.
در حقیقت‌ اسناد به‌ خودی‌ خود اعتباری‌ برای‌ روایت‌ تحصیل‌ نمی‌کرد و تنها ارزش‌ آن‌ از آن‌جا بود که‌ نقادان‌ حدیث‌ را قادر ساخت‌ تا راویان‌ جای‌ گرفته‌ در سلسله اسناد را مورد بررسی‌ رجالی‌ قرار داده‌، اعتبار سند را بیازمایند.
سخن‌ از نقد رجالی‌، یا به‌ اصطلاح‌ «جرح‌ و تعدیل‌ِ» (ه م‌) آنان‌ به‌ اندازه خود اسناد پیشینه‌ دارد، اما گفت‌وگوهای‌ جزئی‌تر، چون‌ سخن‌ از رده‌بندی‌ احادیث‌ از حیث‌ اعتبار اسانید آن‌ها به‌ صحیح‌، حسن‌ و ضعیف‌، یا سخن‌ از انواع‌ خلل‌ در اسانید روایات‌، با قدری‌ تأخیر به‌ میان‌ آمده‌ است‌.


اعتبار سندی‌ یک‌ حدیث‌ می‌توانست‌ بر عمل‌ به‌ آن‌ یا ردّ آن‌ در استدلالات‌ فقهی‌ اثری‌ مستقیم‌ گذارد، چنان‌که‌ در عباراتی‌ منقول‌ از احمد بن‌ حنبل‌ چنین‌ آمده‌ است‌ که‌ اگر سخن‌ از حلال‌ و حرام‌ باشد، باید با اسانید سخت‌گیرانه‌ برخورد کرد و اگر سخن‌ از ترغیب‌ و ترهیب‌ به‌ میان‌ آید، می‌شاید که‌ در اسانید تساهل‌ روا داشت‌.
[۴۶] ابن‌ تیمیه‌، احمد، ج۱، ص۱۵۱، علم‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ محمد علی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.



برخی‌ از مباحث‌ درباره اسناد، چون‌ بحث‌ از عالی‌ یا نازل‌ بودن‌ آن‌، اگر چه‌ نزد محدثان‌ از ارزش‌ فنی‌ خاصی‌ برخوردار بود، اما عملاً در اعتبار سندی‌ تأثیری‌ نمی‌گذارد.
ارائه اسنادی‌ که‌ با کم‌ترین‌ واسطه‌ها و با کوتاه‌ترین‌ سلسله اسناد به‌ پیامبر (ص‌) ختم‌ گردد و در اصطلاح‌ «اسناد عالی‌» خوانده‌ می‌شود، در واقع‌ نشان‌ می‌دهد که‌ چگونه‌ محدث‌ با تحمل‌ رنج‌ سفر و درک‌ محضر مشایخ‌ پرشمار و شیوخ‌ کهن‌سال‌، راه‌ خود را برای‌ اسناد حدیث‌ به‌ پیامبر (ص‌) کوتاه‌ کرده‌ است‌؛ حال‌ آن‌که‌ برای‌ محدثی‌ در همان‌ عصر، ارائه اسنادی‌ پرواسطه‌ با سلسله‌ای‌ بلند که‌ اصطلاحاً «اسناد نازل‌» خوانده‌ می‌شود، نشانی‌ از ضعف‌ او در فن‌ حدیث‌ بود.


هر حدیث‌ ضبط شده‌ در آثار روایی‌، معمولاً از یک‌ بخش‌ آغازین‌ «سند» و در دنباله آن‌ «متن‌» حدیث‌ تشکیل‌ شده‌ است‌.


گاه‌ چنین‌ اتفاق‌ می‌افتد که‌ محدث‌ به‌ هنگام‌ ضبط یک‌ حدیث‌ با متن‌ واحد، بیش‌ از یک‌ اسناد ارائه‌ می‌کند؛ در چنین‌ مواردی‌ گاه‌ علامت‌ «ح‌» (حیلوله‌) که‌ نشانگر جدایی‌ بین‌ دو اسناد است‌، قرار می‌گیرد.
از قدیم‌ترین‌ موارد کاربرد این‌ نشانه جداسازی‌، کتاب‌ پر شهرت‌ِ صحیح‌ مسلم‌ است‌ (برای‌ روش‌های‌ جای‌گزین‌ به‌ ویژه‌ نزد امامیه‌، به این منبع رجوع کنید
[۴۷] عاملی‌، حسین‌، ج۱، ص۲۰۰، وصول‌ الاخیار الی‌ اصول‌ الاخبار، قم‌، ۱۴۰۱ق‌.
).


آن‌جا که‌ احادیثی‌ با سند هم‌سان‌ در کتابی‌ کنار هم‌ آورده‌ شده‌ باشند، گاه‌ با اتکا به‌ سند نخستین‌ سند مشترک‌ یا بخش‌ مشترک‌ سندها حذف‌ می‌گردد و به‌ اصطلاح‌ اسناد حدیث‌های‌ بعدی‌ به‌ اسناد نخستین‌ «تعلیق‌» می‌شوند. چنین‌ احادیث‌ را «حدیث‌ معلق‌» گویند.


اگر چه‌ عموماً سند بر متن‌ حدیث‌ مقدم‌ می‌گردد، ولی‌ گاه‌ تأخیر سند پس‌ از متن‌ نیز مورد گفت‌وگو بوده‌ است‌.
[۴۸] سیوطی‌، تدریب‌ الراوی‌، ج۲، ص۱۰۹، به‌ کوشش‌ احمد عمر هاشم‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.



نزد امامیه‌، ذکر اسانید تا پیامبر (ص‌) از سوی‌ ائمه‌ (ع‌) چندان‌ معمول‌ نبوده‌، و غالباً روایت‌ آنان‌ از پیامبر (ص‌) یا حضرت‌ علی (ع‌) با حذف‌ سلسله اسناد صورت‌ گرفته‌ است‌، اما گاه‌ برخی‌ از امامان (ع‌) به‌ صراحت‌ بیان‌ داشته‌اند که‌ آن‌چه‌ از حدیث‌ بر زبان‌ می‌آورند، روایت‌ پدر از نیاکان‌ تا علی (ع‌) و او از پیامبر (ص‌) است‌ (برای مثال به این منبع رجوع کنید (برای پژوهش در مورد اصطلاح تکرار شونده «اسند عنه» در رجال طوسی به این منبع رجوع کنید
[۵۰] حسینی‌، محمدرضا، ج۱، ص۹۸-۱۵۴، المصطلح‌ الرجالی‌ اسند عنه‌، تراثنا، قم‌، ۱۴۰۶ق‌، شم ۳.
).
به‌ هر تقدیر در منابع‌ امامیه‌ گاه‌ در تداوم‌ اسناد ائمه (ع‌) تا پیامبر (ص‌)، سلسله اسناد تا خداوند نیز مذکور می‌گردد؛ در این‌ باره‌ گاه‌ به‌ اسناد پیامبر (ص‌) از طریق‌ جبرئیل (ع‌) به‌ خداوند (برای مثال به این منابع رجوع کنید ) و گاه‌ از طریق‌ جبرئیل‌ باواسطه چند تن دیگر از فرشتگان (برای مثال به این منبع رجوع کنید ) اشاره‌ شده‌ است‌.


ذکر اسانید در آثار حدیث‌ امامیه‌ عموماً و در کتب‌ اربعه‌ خصوصاً دیده‌ می‌شود، اما گاه‌ اسانید مشترک‌ حذف‌ گردیده‌، به‌ بخش‌ مختص‌ به‌ اسانید در پایان‌ کتاب‌ موکول‌ شده‌ است‌.
این‌ شیوه‌ در من‌ لایحضره‌ الفقیه‌ ابن‌ بابویه‌ و در کتاب‌ تهذیب‌ و الاستبصار تألیف‌ شیخ‌ طوسی‌، از کتب‌ اربعه امامیه‌ دیده‌ می‌شود.


علاوه‌ بر اعتبار استنادی‌ حدیث‌، نزد محدثان‌ امامیه‌ نیز عنایت‌ ویژه‌ای‌ به‌ دست‌یابی‌ و گردآوری‌ احادیث‌ برخوردار از اسناد عالی‌ دیده‌ می‌شد و همین‌ امر برخی‌ از آنان‌ را به‌ تألیف‌ کتب‌ با اسانید کوتاه‌ تا ائمه (ع‌) با عنوان‌ مشترک‌ «قُرب‌ الاسناد» واداشته‌ است‌؛ از آن‌ جمله‌ است‌: قرب‌ الاسناد عبدالله‌ بن‌ جعفر حمیری‌ (چ‌ تهران‌، ۱۳۶۹ق‌) و آثاری‌ با همین‌ نام‌ از محمد بن‌ عیسی‌ بن‌ عبید بن‌ یقطین‌، علی‌ بن‌ ابراهیم‌ قمی‌،
[۵۵] ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۷۷.
[۵۶] طوسی‌، محمد، ج۱، ص۱۱۵، الفهرست‌، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۰م‌.
ابوالحسین‌ ابن‌ معمر کوفی‌،
[۵۸] ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۷۸.
[۵۹] طوسی‌، محمد، ج۱، ص۲۲۰، الفهرست‌، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۰م‌.
علی‌ بن‌ حسین‌ ابن‌ بابویه‌ قمی‌
[۶۱] طوسی‌، محمد، ج۱، ص۱۱۹، الفهرست‌، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۰م‌.
(برای‌ موارد نقل‌ از آن‌ در آثار متأخر، به این منبع رجوع کنید
[۶۲] آقابزرگ‌، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۷، ص۶۹-۷۰.
محمد بن‌ جعفر ابن‌ بطه قمی‌ و ابوالفرج‌ محمد بن‌ ابی‌ عمران‌ قزوینی‌.


اسانید امامیه‌ به‌ مؤلفان‌ کتب‌ متقدمان‌ مذهب‌ مسمی‌ به‌ «اصول‌»، در فهرست‌هایی‌ ثبت‌ گردید که‌ از مهم‌ترین‌ آن‌ها دو کتاب‌ الفهرست‌ طوسی‌ و رجال‌ نجاشی‌ برجای‌ مانده‌ است‌.
اسانید مربوط به‌ دوره‌های‌ بعد را می‌توان‌ علاوه‌ بر منابع‌ پراکنده‌، به‌ طور گسترده‌ای‌ از «اجازات‌» به‌ دست‌ آورد.


در میان‌ فرق‌ مُحَکَّمه‌، اشاراتی‌ در منابع‌ دیده‌ می‌شود که‌ از کم‌ اعتنایی‌ آنان‌ به‌ اسناد و ضبط احادیث‌ مسند حکایت‌ دارد (برای مثال به این منابع رجوع کنید
[۶۶] پاکتچی‌، احمد، ج۱، ص۱۳۸-۱۴۰، تحلیلی‌ بر داده‌های‌ آثار شیخ‌ مفید درباره خوارج‌، مقالات‌ فارسی‌ کنگره جهانی‌ هزاره شیخ‌ مفید، قم‌، ۱۳۷۲ش‌.
)، اما در میان‌ اباضیه‌ توجه‌ به‌ اسانید از آغاز دوره تدوین‌ جوامع‌ حدیثی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.
از نمونه‌های‌ کهن‌ اباضی‌ در گردآوری‌ احادیث‌ مشتمل‌ بر اسانید، می‌توان‌ کتاب‌ الجامع‌ الصحیح‌ ربیع‌ بن‌ حبیب‌ بصری‌ (نیمه دوم‌ سده ۲ق‌) (چ‌ قاهره‌، به‌ کوشش‌ عبدالله‌ بن‌ حمید سالمی‌، ۱۳۴۹ق‌/۱۹۳۰م‌ و چاپ‌های‌ دیگر) و المدونة الکبری‌ از ابوغانم‌ خراسانی‌ (د ح‌ ۲۰۰ق‌) (چ‌ بیروت‌، ۱۹۷۴م‌) را یاد کرد.


اسناد به‌ معنی‌ ارائه‌ دادن‌ سیر انتقال‌ یک‌ سلسله‌ از تعالیم‌ در خلال‌ نسل‌ها، نه‌ تنها در حدیث‌، بلکه‌ به‌ طور عام‌ در همه علوم‌ نقلی‌ کمابیش‌ تداول‌ داشته‌ است‌.

۲۲.۱ - علم قرائت

در علم‌ قرائت‌ ذکر اسانید به‌ شیوه‌ای‌ مشابه‌ با علم‌ حدیث‌ دیده‌ می‌شود.
در کتب‌ این‌ علم‌، معمولاً اسانید مؤلفان‌ به‌ قراء در بخشی‌ از کتاب‌، و اسانید قراء به‌ پیامبر (ص‌) نیز در بخشی‌ مورد بررسی‌ قرار می‌گیرند (برای مثال به این منابع رجوع کنید
[۶۷] ابن‌ مجاهد، احمد، ج۱، ص۵۳ -۱۰۱، السبعة فی‌ القراءات‌، به‌ کوشش‌ شوقی‌ ضیف‌، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.
[۶۸] ابوعمرو دانی‌، عثمان‌، ج۱، ص۷-۱۶، التیسیر، به‌ کوشش‌ اوتو پرتسل‌، استانبول‌، ۱۹۳۰م‌.
[۶۹] ابن‌ جزری‌، محمد، ج۱، ص۵۸-۱۹۲، النشر، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد ضباع‌، قاهره‌، کتابخانه مصطفی‌ محمد.
).

۲۲.۲ - تاریخ و قصص

سلسله‌های‌ اسناد، مشابه‌ با حدیث‌ در کتب‌ مشتمل‌ بر اخبار تاریخی‌ و قصص‌، چون‌ تاریخ‌ طبری‌، مغازی‌ واقدی‌ و صدها متن‌ دیگر، و نیز در آثار ادبی‌ در روایت‌ شعر و لغت‌ و جز آن‌ قابل‌ مشاهده‌ است‌.

۲۲.۳ - کلام و فقه

در شاخه‌هایی‌ از علوم‌ اسلامی‌ هم‌چون‌ کلام‌ و فقه‌ که‌ در نگاه‌ نخستین‌ درایی‌ به‌ نظر می‌رسند، اما در اساس‌ تعالیم‌ خود به‌ گونه‌ای‌ بر منابع‌ نقلی‌ استوارند، نیز سلسله‌های‌ مشابهی‌ دیده‌ می‌شوند.
در این‌ علوم‌ بر خلاف‌ موارد پیشین‌، سلسله‌های‌ اسناد نه‌ انتقال‌ یک‌ رشته‌ از گفتار، بلکه‌ انتقال‌ میراث‌ و تعالیم‌ یک‌ مکتب‌ را از بنیان‌گذاران‌ به‌ نسل‌های‌ پسین‌ تبیین‌ می‌کند، در حالی‌ که‌ عملاً در هر نسلی‌ امکان‌ نوآوری‌ها و ابراز نظریه‌های‌ جدید وجود داشته‌ است‌.
چنین‌ سلسله‌هایی‌ گاه‌ از بنیان‌گذار مکتب‌ تا پیامبر (ص‌) نیز ادامه‌ می‌یافته‌اند (برای‌ نمونه‌ها، به این منابع رجوع کنید
[۷۰] عثمان‌، عبدالکریم‌، مقدمه‌ بر شرح‌ الاصول‌ الخمسة قاضی‌ عبدالجبار، ج۱، ص۲۴، به‌ نقل‌ از فرزادی‌، سلسله اسناد کلام‌ معتزلی‌، قاهره‌، ۱۳۸۴ق‌/۱۹۶۵م‌.
[۷۱] ترمسی‌، محمد محفوظ، کفایة المستفید، ج۱، ص۳۲-۳۳، کلام‌ اشعری‌ و کلام‌ ماتریدی‌، به‌ کوشش‌ محمد یاسین‌ فادانی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۷م‌.
[۷۲] نووی‌، یحیی‌، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، ج۱، ص۱۸-۱۹، فقه‌ شافعی‌، قاهره‌، ۱۳۴۶ق‌/ ۱۹۲۷م‌.
).


آشکار است‌ که‌ سلسله‌های‌ اسانید در بسیاری‌ از موارد که‌ نه‌ طریق‌ روایت‌ یک‌ گفتار، بلکه‌ طریق‌ انتقال‌ تعالیم‌ یک‌ مکتب‌ یا انتقال‌ تألیفی‌ مهم‌ را می‌نمایانده‌اند، عملاً جنبه‌ای‌ تشریفی‌ داشته‌اند؛ اما حتی‌ در زمینه علم‌ حدیث‌ نیز در سده‌های متأخر اسنادها بیش‌تر جنبه تشریفی‌ داشته‌، و عملاً گزارش‌ شنیده‌هایی‌ از مشایخ‌ نبوده‌اند.
در طی‌ قرون‌، ثمره این‌گونه‌ اسنادهای‌ تشریفی‌، ایجاد یک‌ رابطه روحانی‌ و نمادین‌ با پیامبر (ص‌) و بزرگان‌ دین‌ و موجه‌ ساختن‌ تعالیم‌ مکتبی‌ معین‌ بوده‌ است‌.
در نظام‌ سنتی‌ آموزش‌ اسلامی‌، این‌گونه‌ نگریسته‌ می‌شد که‌ وجود چنین‌ سلسله‌های‌ متصل‌ ضامن‌ پیوستگی‌ مکاتب‌ با ریشه‌ و خاست‌گاه‌ خود و به‌ قول‌ شوکانی‌
[۷۳] شوکانی‌، محمد، ج۱، ص‌ ۲، اتحاف‌ الاکابر، رسائل‌ خمسة اسانید، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۸ق‌/۱۹۱۰م‌.
«راهی‌ برای‌ حفظ این‌ شریعت‌ آسمانی‌ بوده‌اند».
در پژوهش‌های‌ معاصر، این‌گونه‌ سلسله‌های‌ اسناد می‌تواند در طبقه‌بندی‌ مکتب‌ها و بررسی‌های‌ تاریخی‌ درباره آن‌ها بسیار سودمند افتد.


(۱) آقابزرگ‌، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۲) ابن‌ ابی‌ حاتم‌، عبدالرحمان‌، المراسیل‌، به‌ کوشش‌ احمد عصام‌ کاتب‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
(۳) ابن‌ اثیر، مبارک‌، النهایة، به‌ کوشش‌ طاهر احمد زاوی‌ و محمود محمد طناحی‌، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.
(۴) ابن‌ بابویه‌، محمد، التوحید، به‌ کوشش‌ هاشم‌ حسینی‌ تهرانی‌، تهران‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
(۵) ابن‌ تیمیه‌، احمد، علم‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ محمد علی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
(۶) ابن‌ جزری‌، محمد، النشر، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد ضباع‌، قاهره‌، کتابخانه مصطفی‌ محمد.
(۷) ابن‌ جماعه‌، محمد، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
(۸) ابن‌ درید، محمد، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۴۵ق‌.
(۹) ابن‌ مجاهد، احمد، السبعة فی‌ القراءات‌، به‌ کوشش‌ شوقی‌ ضیف‌، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.
(۱۰) ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌.
(۱۱) ابوعمرو دانی‌، عثمان‌، التیسیر، به‌ کوشش‌ اوتو پرتسل‌، استانبول‌، ۱۹۳۰م‌.
(۱۲) ابونعیم‌ اصفهانی‌، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌/۱۹۳۲م‌.
(۱۳) احمد بن‌ حنبل‌، مسند، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
(۱۴) الاختصاص‌، منسوب‌ به‌ شیخ‌ مفید، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌، قم‌، جماعة المدرسین‌.
(۱۵) ازهری‌، محمد، تهذیب‌ اللغة، به‌ کوشش‌ احمد عبدالعلیم‌ بردونی‌، قاهره‌، ۱۹۶۶م‌.
(۱۶) پاکتچی‌، احمد، تحلیلی‌ بر داده‌های‌ آثار شیخ‌ مفید درباره خوارج‌، مقالات‌ فارسی‌ کنگره جهانی‌ هزاره شیخ‌ مفید، قم‌، ۱۳۷۲ش‌.
(۱۷) ترمذی‌، محمد، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
(۱۸) ترمسی‌، محمد محفوظ، کفایة المستفید، به‌ کوشش‌ محمد یاسین‌ فادانی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۷م‌.
(۱۹) تهانوی‌، محمداعلی‌، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.
(۲۰) جوهری‌، اسماعیل‌، صحاح‌ اللغة، به‌ کوشش‌ احمد عبدالغفور عطار، قاهره‌، ۱۳۷۶ق‌/ ۱۹۵۶م‌.
(۲۱) حاکم‌ نیشابوری‌، محمد، معرفة علوم‌ الحدیث‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۶م‌.
(۲۲) حسینی‌، محمدرضا، المصطلح‌ الرجالی‌ اسند عنه‌، تراثنا، قم‌، ۱۴۰۶ق‌، شم ۳.
(۲۳) خطیب‌ بغدادی‌، احمد، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
(۲۴) دارمی‌، عبدالله‌، سنن‌، دمشق‌، ۱۳۴۹ق‌.
(۲۵) زمخشری‌، محمود، اساس‌ البلاغة، به‌ کوشش‌ عبدالرحیم‌ محمود، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
(۲۶) سزگین‌، فؤاد، اهمیة الاسناد فی‌ العلوم‌ العربیة و الاسلامیة، محاضرات‌ فی‌ تاریخ‌ العلوم‌ الاسلامیة، فرانکفورت‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.
(۲۷) سیوطی‌، تدریب‌ الراوی‌، به‌ کوشش‌ احمد عمر هاشم‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
(۲۸) شافعی‌، محمد، الرسالة، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/۱۹۳۹م‌.
(۲۹) شوکانی‌، محمد، اتحاف‌ الاکابر، رسائل‌ خمسة اسانید، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۸ق‌/۱۹۱۰م‌.
(۳۰) شهید ثانی‌، زین‌ الدین‌، الدرایة، تهران‌، ۱۴۰۴ق‌.
(۳۱) صنعانی‌، عبدالرزاق‌، المصنف‌، به‌ کوشش‌ حبیب‌ الرحمان‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
(۳۲) طوسی‌، محمد، الفهرست‌، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۰م‌.
(۳۳) طیبی‌، حسین‌، الخلاصة، به‌ کوشش‌ صبحی‌ سامرایی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
(۳۴) عاملی‌، حسین‌، وصول‌ الاخیار الی‌ اصول‌ الاخبار، قم‌، ۱۴۰۱ق‌.
(۳۵) عثمان‌، عبدالکریم‌، مقدمه‌ بر شرح‌ الاصول‌ الخمسة قاضی‌ عبدالجبار، قاهره‌، ۱۳۸۴ق‌/۱۹۶۵م‌.
(۳۶) مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحیح‌، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۹۵۵م‌.
(۳۷) مفید، محمد، الامالی‌، به‌ کوشش‌ استاد ولی‌ و غفاری‌، قم‌، ۱۴۰۳ق‌.
(۳۸) مفید، محمد، الجمل‌، نجف‌، ۱۳۶۸ق‌.
(۳۹) نجاشی‌، احمد، رجال‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، قم‌، ۱۴۰۷ق‌.
(۴۰) نسایی‌، احمد، سنن‌، قاهره‌، ۱۳۴۸ق‌.
(۴۱) نووی‌، یحیی‌، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، قاهره‌، ۱۳۴۶ق‌/ ۱۹۲۷م‌.


۱. ابن‌ جماعه‌، محمد، ج۱، ص۳۰، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۲. طیبی‌، حسین‌، ج۱، ص۳۴، الخلاصة، به‌ کوشش‌ صبحی‌ سامرایی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/ ۱۹۸۵م‌.
۳. ابن‌ درید، محمد، ج۲، ص۲۶۶، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۴۵ق‌.
۴. جوهری‌، اسماعیل‌، ج۲، ص۴۸۹، صحاح‌ اللغة، به‌ کوشش‌ احمد عبدالغفور عطار، قاهره‌، ۱۳۷۶ق‌/ ۱۹۵۶م‌.
۵. ابن‌ جماعه‌، محمد، ج۱، ص۳۰، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۶. شهید ثانی‌، زین‌ الدین‌، ج۱، ص۵، الدرایة، تهران‌، ۱۴۰۴ق‌.
۷. عاملی‌، حسین‌، ج۱، ص۹۰، وصول‌ الاخیار الی‌ اصول‌ الاخبار، قم‌، ۱۴۰۱ق‌.
۸. تهانوی‌، محمداعلی‌، ج۱، ص۲۷، کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌، کلکته‌، ۱۸۶۲م‌.
۹. ازهری‌، محمد، ج۱۲، ص۳۶۶، تهذیب‌ اللغة، به‌ کوشش‌ احمد عبدالعلیم‌ بردونی‌، قاهره‌، ۱۹۶۶م‌.
۱۰. جوهری‌، اسماعیل‌، ج۲، ص۴۸۹، صحاح‌ اللغة، به‌ کوشش‌ احمد عبدالغفور عطار، قاهره‌، ۱۳۷۶ق‌/ ۱۹۵۶م‌.
۱۱. زمخشری‌، محمود، ج۱، ص۲۲۱، اساس‌ البلاغة، به‌ کوشش‌ عبدالرحیم‌ محمود، بیروت‌، دارالمعرفه‌.
۱۲. ابن‌ اثیر، مبارک‌، ج۲، ص۴۰۸، النهایة، به‌ کوشش‌ طاهر احمد زاوی‌ و محمود محمد طناحی‌، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌/۱۹۶۳م‌.
۱۳. الرواشح السماویه ج۱، ص۴۰.    
۱۴. مقیاس الهدایة ج۱، ص۲۰۲.
۱۵. مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۳۸۲.
۱۶. قواعد التحدیث.
۱۷. الرواشح السماویة، ص۱۲۶.    
۱۸. الموسوعة الفقهیة المیسّرة ج۳، ص۲۸۸-۲۹۰.    
۱۹. الحدائق الناضرة ج۱، ص۱۴-۲۶.    
۲۰. قواعد التحدیث.
۲۱. خطیب‌ بغدادی‌، احمد، ج۱، ص۴۰، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
۲۲. ابن‌ جماعه‌، محمد، ج۱، ص۳۴، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۲۳. ابن‌ جماعه‌، محمد، ج۱، ص۶۹، المنهل‌ الروی‌، به‌ کوشش‌ محیی‌الدین‌ عبدالرحمان‌ رمضان‌، دمشق‌، ۱۴۰۶ق‌/ ۱۹۸۶م‌.
۲۴. سیوطی‌، تدریب‌ الراوی‌، ج۲، ص۱۴۵، به‌ کوشش‌ احمد عمر هاشم‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۲۵. عاملی‌، حسین‌، ج۱، ص۱۴۵، وصول‌ الاخیار الی‌ اصول‌ الاخبار، قم‌، ۱۴۰۱ق‌.
۲۶. احقاف‌/سوره۴۶، آیه۴.    
۲۷. خطیب‌ بغدادی‌، احمد، ج۱، ص۳۹-۴۰، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
۲۸. سیوطی‌، تدریب‌ الراوی‌، ج۲، ص۱۴۵، به‌ کوشش‌ احمد عمر هاشم‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۲۹. احمد بن‌ حنبل‌، مسند، ج۱، ص۲۱۹، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
۳۰. احمد بن‌ حنبل‌، مسند، ج۱، ص۲۴۱، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
۳۱. احمد بن‌ حنبل‌، مسند، ج۲، ص۸، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
۳۲. نسایی‌، احمد، ج۲، ص۳۵، سنن‌، قاهره‌، ۱۳۴۸ق‌.
۳۳. مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحیح‌، ج۱، ص۱۵، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۹۵۵م‌.
۳۴. ترمذی‌، محمد، ج۵، ص۷۴۰، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
۳۵. دارمی‌، عبدالله‌، ج۱، ص۱۱۲، سنن‌، دمشق‌، ۱۳۴۹ق‌.
۳۶. حاکم‌ نیشابوری‌، محمد، ج۱، ص۶، معرفة علوم‌ الحدیث‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۸۵ق‌/ ۱۹۶۶م‌.
۳۷. ابونعیم‌ اصفهانی‌، احمد، ج۳، ص۳۶۵، حلیة الاولیاء، قاهره‌، ۱۳۵۱ق‌/۱۹۳۲م‌.
۳۸. صنعانی‌، عبدالرزاق‌، ج۱، ص۳۳۲، المصنف‌، به‌ کوشش‌ حبیب‌ الرحمان‌ اعظمی‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.
۳۹. خطیب‌ بغدادی‌، احمد، ج۱، ص۴۲، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
۴۰. مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحیح‌، ج۱، ص۱۵، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۹۵۵م‌.
۴۱. ترمذی‌، محمد، ج۵، ص۷۴۰، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره‌، ۱۳۵۷ق‌/۱۹۳۸م‌.
۴۲. خطیب‌ بغدادی‌، احمد، ج۱، ص۴۱-۴۲، شرف‌ اصحاب‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ محمد سعید خطیب‌ اوغلی‌، آنکارا، ۱۹۷۱م‌.
۴۳. شافعی‌، محمد، ج۱، ص۴۶۱ به‌ بعد، الرسالة، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۵۸ق‌/۱۹۳۹م‌.
۴۴. ابن‌ ابی‌ حاتم‌، عبدالرحمان‌، ج۱، ص۱۳ به‌ بعد، المراسیل‌، به‌ کوشش‌ احمد عصام‌ کاتب‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
۴۵. سزگین‌، فؤاد، ج۱، ص۱۳۱- ۱۴۵، اهمیة الاسناد فی‌ العلوم‌ العربیة و الاسلامیة، محاضرات‌ فی‌ تاریخ‌ العلوم‌ الاسلامیة، فرانکفورت‌، ۱۴۰۴ق‌/۱۹۸۴م‌.
۴۶. ابن‌ تیمیه‌، احمد، ج۱، ص۱۵۱، علم‌ الحدیث‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ محمد علی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۴۷. عاملی‌، حسین‌، ج۱، ص۲۰۰، وصول‌ الاخیار الی‌ اصول‌ الاخبار، قم‌، ۱۴۰۱ق‌.
۴۸. سیوطی‌، تدریب‌ الراوی‌، ج۲، ص۱۰۹، به‌ کوشش‌ احمد عمر هاشم‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
۴۹. مفید، محمد، ج۱، ص۴۲، الامالی‌، به‌ کوشش‌ استاد ولی‌ و غفاری‌، قم‌، ۱۴۰۳ق‌.    
۵۰. حسینی‌، محمدرضا، ج۱، ص۹۸-۱۵۴، المصطلح‌ الرجالی‌ اسند عنه‌، تراثنا، قم‌، ۱۴۰۶ق‌، شم ۳.
۵۱. ابن‌ بابویه‌، محمد، ج۱، ص۲۵، التوحید، به‌ کوشش‌ هاشم‌ حسینی‌ تهرانی‌، تهران‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.    
۵۲. مفید، محمد، ج۱، ص۴۲، الامالی‌، به‌ کوشش‌ استاد ولی‌ و غفاری‌، قم‌، ۱۴۰۳ق‌.    
۵۳. الاختصاص‌، منسوب‌ به‌ شیخ‌ مفید، ج۱، ص۴۵، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری‌، قم‌، جماعة المدرسین‌.    
۵۴. نجاشی‌، احمد، ج۱، ص۳۳۴، رجال‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، قم‌، ۱۴۰۷ق‌.    
۵۵. ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۷۷.
۵۶. طوسی‌، محمد، ج۱، ص۱۱۵، الفهرست‌، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۰م‌.
۵۷. نجاشی‌، احمد، ج۱، ص۲۶۰، رجال‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، قم‌، ۱۴۰۷ق‌.    
۵۸. ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۷۸.
۵۹. طوسی‌، محمد، ج۱، ص۲۲۰، الفهرست‌، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۰م‌.
۶۰. نجاشی‌، احمد، ج۱، ص۲۶۱، رجال‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، قم‌، ۱۴۰۷ق‌.    
۶۱. طوسی‌، محمد، ج۱، ص۱۱۹، الفهرست‌، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۰م‌.
۶۲. آقابزرگ‌، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۱۷، ص۶۹-۷۰.
۶۳. نجاشی‌، احمد، ج۱، ص۳۷۳، رجال‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، قم‌، ۱۴۰۷ق‌.    
۶۴. نجاشی‌، احمد، ج۱، ص۳۹۷، رجال‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، قم‌، ۱۴۰۷ق‌.    
۶۵. مفید، محمد، ج۱، ص۳۸، الجمل‌، نجف‌، ۱۳۶۸ق‌.    
۶۶. پاکتچی‌، احمد، ج۱، ص۱۳۸-۱۴۰، تحلیلی‌ بر داده‌های‌ آثار شیخ‌ مفید درباره خوارج‌، مقالات‌ فارسی‌ کنگره جهانی‌ هزاره شیخ‌ مفید، قم‌، ۱۳۷۲ش‌.
۶۷. ابن‌ مجاهد، احمد، ج۱، ص۵۳ -۱۰۱، السبعة فی‌ القراءات‌، به‌ کوشش‌ شوقی‌ ضیف‌، قاهره‌، ۱۹۷۲م‌.
۶۸. ابوعمرو دانی‌، عثمان‌، ج۱، ص۷-۱۶، التیسیر، به‌ کوشش‌ اوتو پرتسل‌، استانبول‌، ۱۹۳۰م‌.
۶۹. ابن‌ جزری‌، محمد، ج۱، ص۵۸-۱۹۲، النشر، به‌ کوشش‌ علی‌ محمد ضباع‌، قاهره‌، کتابخانه مصطفی‌ محمد.
۷۰. عثمان‌، عبدالکریم‌، مقدمه‌ بر شرح‌ الاصول‌ الخمسة قاضی‌ عبدالجبار، ج۱، ص۲۴، به‌ نقل‌ از فرزادی‌، سلسله اسناد کلام‌ معتزلی‌، قاهره‌، ۱۳۸۴ق‌/۱۹۶۵م‌.
۷۱. ترمسی‌، محمد محفوظ، کفایة المستفید، ج۱، ص۳۲-۳۳، کلام‌ اشعری‌ و کلام‌ ماتریدی‌، به‌ کوشش‌ محمد یاسین‌ فادانی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۷م‌.
۷۲. نووی‌، یحیی‌، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌، ج۱، ص۱۸-۱۹، فقه‌ شافعی‌، قاهره‌، ۱۳۴۶ق‌/ ۱۹۲۷م‌.
۷۳. شوکانی‌، محمد، ج۱، ص‌ ۲، اتحاف‌ الاکابر، رسائل‌ خمسة اسانید، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۲۸ق‌/۱۹۱۰م‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسناد»، ج۸، ص۳۴۹۸.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۱۸.    
سایت اندیشه قم    
كاظم مدير شانچى -علم الحديث، ص۲۰۶.


رده‌های این صفحه : اصطلاحات حدیثی | حدیث شناسی




جعبه ابزار