استقسام ازلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم در
آیات ۱۴۱
صافات/۳۷
از «سهام»، ۴۴
آلعمران/۳
از «
اقلام»، ۹۰ مائده/۵
از «ازلام» و در ۳ مائده/۵
از «
استقسام به ازلام» سخن گفته و در دو مورد اخیر از آن نهی کرده است. آنچه نهی بدان تعلّق گرفته، چگونگی استفاده از ازلام و نوعی از استقسام به آن است.
واژهشناسان، استقسام را در لغت بهمعنای تمایل به انجام یکی از دو کار یا انتخاب یکی از دو چیز،
طلب تعیین سهم خود از سهام دیگران
و
کوشش و
جستجو برای دانستن مقدار سهم خود از سهام دیگران
دانستهاند.
عرب جاهلی به سه منظور، به ازلام استقسام میکرد:
نوعی از استقسام به ازلام نزد
عرب جاهلی معمول بود که از آن به «
مَیْسِر» هم تعبیر کردهاند.
عرب جاهلی در سالهای قحطی شترانی را
ذبح و
گوشت آنها را میان
مستمندان توزیع میکردند و پرداخت بهای
شتران با اجرای عملیّاتی مشتمل بر
برد و باخت (مَیْسِر) بر عهده بازندگان بود.
پیدایش میسر به جهت قسمتهای اضافی گوشت بود. یکی از
افتخارات عرب جاهلی شرکت او در میسر بود و اگر
ثروتمندی در میسر شرکت نمیکرد، او را
نکوهش کرده «
بَرَمْ» مینامیدند. بهظاهر، ذیل آیه۲۱۹
بقره/۲
(ویَسـَلونَکَ ماذَا یُنفِقونَ قُلِ العَفوَ)، به
انفاق قسمتهای اضافی گوشت اشاره دارد. در
اشعار فراوانی،
استقسام به ازلام در معنای میسر آمده است یا
أیسار مدح شدهاند و الفاظ و اصطلاحات فراوانی برای اعمال آن
وضع شده است.
در مراسم میسر، از ۱۰ عدد
تیر استفاده میشد که سه
عدد آن به نام
سفیح،
منیح، مضعّف
پوچ بود و ۷ عدد دیگر هر یک به تناسب سهم خود نامی خاص داشت:
۱.
فَذْ یک سهم؛ ۲.
توأم دو سهم؛ ۳.
ضریب سه سهم؛ ۴.
حِلْس ۴ سهم؛ ۵.
نافس ۵ سهم؛ ۶.
مُسْبَل ۶ سهم؛ ۷.
معلّی ۷ سهم که مجموع آن ۲۸ سهم میشد ضمناً نام تیرها و مقدار سهم آنها را روی تیرها نوشته بودند. اندازه این ازلام با هم مساوی بود.
مراسم میسر و استقسام به ازلام بهطور معمول در
شب انجام میشد.
آنان پس از تقسیم گوشت و انتخاب سهام، شخصی را که از طبقه
فرودست بود و هیچ وقت گوشت
خریدنی نخورده بود و «
حُرْضه»اش مینامیدند، میآوردند و پارچه سفیدی در برابر او میگستردند و ازلام را در
جعبه مخصوص به خود که «
ربابه» نام داشت، قرار میدادند و آن را روی
پارچه سفید میگذاشتند.
دورِ دستِ راست حُرضه، پارچهای ضخیم میپیچیدند تا نتواند با لمس تیرها، سهام آن را تشخیص دهد و از این راه تیری خاصّ را برگزیند؛ سپس شخصی که او را «
رقیب» نام داده بودند، پشت سر حُرْضه میایستاد. حُرضه روی خود را از ازلام برمیگرداند و با دست چپ خود، آنها را درون جعبه به هم میزد.
هر تیری که بر میآمد (از جعبه برمیجهید)، با دست راست آن را گرفته، بیآنکه بدان نگاه کند، آن را به رقیب که پشت سر وی ایستاده بود میداد. رقیب نوشته روی آن را میخواند. اگر پوچ بود، آن را به تیردان باز میگرداند و اگر سهامدار بود، به همان مقدار از
گوشت به صاحب آن میدادند. این کار ادامه مییافت تا برندگان مشخّص شوند و مقدار گوشت باقی مانده از مقدار سهام تیرها کمتر شود. گوشت را
برندگان میبردند و
بهای آن را بازندگان میپرداختند. برنده بهاندازه سهمی که برگزیده بود، گوشت میبرد و
بازنده بهاندازه سهم خود، بهای گوشت را میپرداخت.
گاهی بازندگانی که بسیار میباختند، با برندگان
نزاع میکردند و کار به
جنگ میکشید و
خونها ریخته میشد
که به نظر میرسد صدر آیه۲۱۹ بقره/۲
و آیه۹۱ مائده/۵
به آن اشاره دارد.
باخبر شدن از
آینده و غیره از نگرانیهای بزرگ
بشر بوده و در اعصار مختلف اقوام مختلف، دنبال راههایی برا نیل به این
هدف بودند.
تعیین تکلیف در موارد
حیرت، آگاهی از آینده و گذشته و از همه مهمتر، دانستن
اراده خداوند در امور، همواره از نگرانیهای بزرگ بشر بوده است.
انسان از دیرباز در جستوجوی راهی بود تا با تکیه بر آن بتواند از موارد یاد شده آگاه شود و به این منظور در
معابد خود،
پیشگو (
عریف،
عرافه) و
گذشتهگو (
کاهن،
کهانه) داشت.
اقوام و ملل گوناگون برای دستیابی به خواسته خود (آگاهی از آینده و تعیین
نیک و
بدکاری) از ابزار مختلفی چون نگریستن در
اجرام آسمانی و دقّت در حرکت آنها،
پرواز پرندگان،
جگر حیوانات،
شعله آتش و... استفاده میکردند.
بسیاری از آنان ازجمله
رومیان،
یونانیان و اهالی
ژاپنو... در کارهای مهمّ خود چون
جنگ،
صلح،
سفر، بنای
شهر و... با رفتن به معابد و
اماکن مقدس خود و با تقدیم هدایا و نذرهای گرانبها و با استمداد از کاهنان و متولّیان معابد و بتخانهها درصدد دانستن اراده
خدایان خود برمیآمدند.
عرب جاهلی نیز برای دانستن اراده خدایان خود (
بتها) در امور گوناگون زندگی و دانستن نیک و بد کارها،و آگاهی از آینده و گذشته چون
ازدواج، سفر،
تجارت، جنگ و صلح،
شروع به
کار، بهبود یافتن
بیمار، بازگشت
مسافر و
گمشده و... از ازلام استفاده میکرد.
تیرهایی که به این منظور بهکار گرفته میشد، سه عدد بود و روی آنها بهترتیب عبارتهای «افعل، لاتفعل، غَفْل» (
پوچ) یا «امرنی ربّی، نهانی ربّی، غفل» یا «لا، نعم، غفل» و «
خیر،
شر، غفل» نوشته شده بود.
این سه
تیر نزد
کعبه، بتها،
کاهنان،
داوران و خود افراد وجود داشت. اگر کسی میخواست از نیک و بد یا سرانجام کاری آگاه شود، گاه خود به
استقسام اقدام میکرد و گاهی و بهویژه در کارهای مهم نزد
کاهن،
داور و نزد بت خود میرفتند و باخواندن
اورادی از بت میخواستند تا آنها را بهکار درست
راهنمایی کند و اغلب نزد متولّیان بتخانه رفته، مبلغی هم بدو میدادند تا مراسم را اجرا کند.
این مراسم درون کعبه، نزد بت بزرگ
هبل انجام میشد.
مراسم استقسام در این موارد بدینگونه بود که متصدّی یا خود شخص سه تیر را در ظرفی (ربابه) قرار میداد و رو برمیگرداند و آنها را بههم میزد (میچرخاند)؛ سپس یکی را که برمیآمد، بیرون میآورد. اگر
امر یا
نهی بیرون میآمد، به مضمون آن عمل میکردند و اگر تیر پوچ بیرون میآمد، آن را به ظرف بازگردانده، کار را ادامه میدادند تا وضع روشن شود.
گاهی اگر نهی میآمد، تا یک سال
صبر میکردند؛ سپس مراسم را
تکرار میکردند.
آنان از این عمل به
استخاره تعبیر میکردند.
گویند:
سراقةبن مالک در شب
هجرت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، برای دانستن
نیک و
بد تعقیب آن حضرت به ازلام استقسام کرد.
نیز
امیّةبن خلف برای شرکت در
جنگ بدر استقسام کرد و نهی آمد؛ ولی او شرکت کرد و کشته شد.
امرئ القیس نیز برای انتقام گرفتن از
قاتل پدرش نزد
بت ذوالخلصه سه بار به ازلام استقسام کرد و هر سه بار نهی آمد. وی تیرها را شکست و بر صورت بت کوبید و گفت: ای ذوالخلصة اگر مثل من
خونخواه میبودی، به
گزاف از
انتقام نهی نمیکردی.
نیز هنگامی که
جریربن عبدالله بجلی از طرف
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای ویران کردن بت و
بتخانه ذوالخلصه رفت، مردی را آنجا دید که در حال استقسام به ازلام بود.
همچنین
ابوسفیان هنگامی که در
جنگ حنین شرکت داشت، ازلام خود را در تیردان داشت.
به نوشته مورّخان، درون کعبه، نزد
بت هبل هفت تیر بود که مردم برای تعیین
نسب مشکوک، تعیین پرداختکننده
دیه و مشخّص کردن قاتل و مواردی مانند آن از آنها استفاده میکردند.
انجام مراسم استقسام درون کعبه، برعهده متصدّی مخصوص یا
خادم کعبه بود. مردم با مراجعه به او و اهدای ۱۰۰
درهم یا یک
شتر به او (بسته به اهمّیّت کار) تقاضای حلّ مشکل از طریق استقسام به ازلام میکردند.
حلّ هر مشکلی تیرهایی ویژه داشت؛ بهطور مثال روی تیرهایی که برای تعیین نسب بهکار میبردند «منکم، من غیرکم و ملصق -وابسته» و روی تیرهای تعیین پرداخت کننده دیه «العقل -دیه» و «الغفل -
پوچ» نوشته شدهبود.
متصدّی ازلام تیرها را درون
ظرف مخصوص میگذاشت و با خواندن وردهایی، صورت خود را برمیگرداند و آنها را درهم میآمیخت.
اگر «منکم» بیرون میآمد، آن شخص یا
طفل را به مدّعی
نسبت ملحق میکردند و اگر «من غیرکم» بیرون میآمد، از او دوری میجستند و اگر «
ملصق» بیرون میآمد،
مجهول النسب باقی میماند.
به
روایت دیگری اگر تیر بیرون آمده «منکم» بود،
کودک یا
شخص، به
مدّعی نسبت ملحق میشد و اگر «من غیرکم» بود،
حلیف (
همپیمان) بهشمار میرفت و اگر «ملصق» بود، نه حلیف بود و نه دارای نسب.
این نوع استقسام، میان ملّتهای پیشین نیز بود.
قرآن کریم در آیه۴۴
آلعمران/ ۳
، از اجرای این نوع
استقسام میان
یهود و بهویژه
بزرگان و
روحانیان آنان هنگام اختلاف بر سر کفالت
حضرت مریم خبر داده است: «...وما کُنتَ لَدَیهِم اِذ یُلقونَ اَقلـمَهُم اَیُّهُم یَکفُلُ مَریَمَ وما کُنتَ لَدَیهِم اِذ یَختَصِمون -تو نزد آنان نبودی؛ آنگاه که برای تعیین
کفالت مریم، اقلام (ازلام) خود را میانداختند و نزدشان نبودی؛ آنگاه که
نزاع میکردند.»
همچنین این نوع استقسام میان اقوام ساکن در شمال
عراق (
نینوا -
موصل) رایج بوده است.
خداوند در ماجرای
یونس و قوم او، این نوع
قرعه را یاد کرده است: «واِنَّ یونُسَ لَمِنَ المُرسَلین • اِذ اَبَقَ اِلَی الفُلکِ المَشحون • فَساهَمَ فَکانَ مِنَ المُدحَضین • فَالتَقَمَهُ الحوتُ وهُوَ مُلیم -یونس از فرستادگان بود؛ آنگاه که بهسوی
کشتی پُر (از جمعیت و بار) گریخت. پس با آنها قرعه انداخت و مغلوب شد (قرعه به نام او درآمد)؛ پس
ماهی او را بلعید و او در خور
نکوهش بود»
در
خصال صدوق در روایتی از
امام باقر(علیه السلام)، بهترتیب از
مساهمه (قرعه بوسیله تیر انداختن) برای تکفّل مریم، به آب افکندن یونس و کار
عبدالمطّلب سخن بهمیان آمده است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) برای همراه بردن یکی از
همسران خود در جنگها میان آنان با
تیر، قرعه میزد.
حضرت در تعیین
بنده آزاد شده به وصیّت
مولا نیز با استفاده از تیر قرعه زده است.
امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز آنگاه که از طرف پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به
یمن رفته بود، بین دو
کودک که
پدر و
مادر آنها زیر
آوار مانده بودند و یکی از آن دو بنده و یکی
آزاد بود، قرعه زد و آن را که قرعه به نامش در آمد،
میراث داد و آن دیگری را آزاد کرد.
در برخی
روایات و
منابع تاریخی آمده است که عبدالمطّلب استقسام به ازلام و نوشیدن
شراب را
منع کرده بود.
بنا به نقل منابع دیگر خود او برای تعیین
قربانی، بین پسرش عبداللّه و شتران، به ازلام استقسام کرد.
هر چند به ظاهر، این دو
متعارض است، باید دانست که آن گرامی، استقسام بهمعنای
میسر را
نهی کرده بود و آنچه خود انجام داد، استقسام بهمعنای قرعه بود؛ بنابراین، میان آن دو تعارضی نیست.
دانشنامه موضوعی قرآن. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت علیهمالسلام، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.