ـــ استحباب، از اقسام احکام ترخیصی و نوعی حکم شرعی تکلیفی است که به معنای الزام و طلب غیر اکید مولا به انجام فعلی دارای مصلحت غیر ملزمه است؛ به بیان دیگر، قانون گذار (شارع) مکلف را به انجام متعلق آن تشویق و تحریص مینماید، ولی او را ملزم به انجام آن نمیکند؛ به این صورت که به فعل آن ثواب میدهد، ولی ترک آن را موجب عقاب نمیداند، مانند: استحباب نمازهای نافله و روزه مستحبی.
[۱]اصول الفقه، زهیرالمالکی، محمد ابوالنور، ج۱، ص۵۰.
[۶]سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۴، ص(۱۶۱-۱۶۰).
[۷]سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۳، ص(۲۲۲-۲۰۴).
[۸]سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد،ج۷، ص(۱۴۴-۱۱۳).
ـــ استحباب به طلب یا رجحان فعل با عدم منع از ترک آن، تعریف شده است. بر اساس این تعریف، مفهوم استحباب مرکّب از دو جزء یعنی طلب یا رجحان و عدم منع از ترک میباشد.
متأخّران در تعریفی دیگر حکم را به اراده و خواست مولا یا آنچه از مقام ابراز و اظهار ارادۀ مولا انتزاع میشود، تفسیر کردهاند. بنابر تفسیر نخست از دو تفسیر متأخّران، اراده اگر شدید باشد، افادۀ وجوب و اگر ضعیف باشد، افادۀ استحباب میکند و بنا بر تفسیر دوم، چنانچه ارادۀ شدید منشأ انتزاع باشد، وجوب و اگر ارادۀ ضعیف منشأ آن باشد، استحباب انتزاع میشود. بر اساس تعریف متأخّران، استحباب مفهومی بسیط دارد که عبارت است از مرتبهای از اراده.
استحباب به هر دو تعریف یاد شده تنها در اصطلاح فقها به کار میرود، امّا در قرآن کریم و احادیث معصومان علیهمالسّلام در همان معنای لغوی خود یعنی دوست داشتن و پسندیدن چیزی به کار رفته است.
مستحب عینی عملی است که استحبابش در هر حال- هر چند با انجام دادن دیگری- بر ذمّۀ انسان ثابت است مانند نافلههای یومیّه و روزههای مستحب، امّا مستحب کفایی عملی است که با انجام دادن آن توسّط دیگری، استحبابش از ذمّۀ فرد ساقط میشود مانند اذان اعلام و امر به مستحب و نهی از مکروه.
گاهی استحباب نفسی با وجوب غیری یا بالعکس اجتماع میکنند مانند غسل جنابت که- به نظر مشهور- مستحبّ نفسی است، ولی برای نماز، واجب میشود. برای عکس مسأله نیز میتوان از مثال یاد شده استفاده کرد؛ بدین معنا که بنا بر قول به وجوب نفسی غسل جنابت، غسل واجب نفسی است، لیکن برای نماز مستحبی، مستحب غیری میشود.
مانند آزاد کردن بنده در کفّارۀ افطار عمدی روزۀ ماه رمضان که به عنوان یکی از افراد واجب تخییری، واجب است، امّا از جهت رجحان داشتن بر دو عدل دیگر واجب تخییری یعنی دو ماه روزه گرفتن و اطعام شصت مسکین، مستحب است.
قطع عمل عبادیمستحبی پس از شروع آن- به ویژه نماز، و روزه در بعد از ظهر- مکروه است، مگر در حج و عمره و- به قول مشهور- در اعتکاف پس از گذشت دو روز که اتمام عمل در آنها واجب است.