احسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احسان در
لغت به معنای
زیبایی، خوبی، نیکی، شایستگی، مورد پسند و ... به کار رفته است و در اصطلاح با توجه به گستردگی مصادیق و عناصر دخیل در مفهوم احسان و نیز عدم تفکیک کامل بین کاربردهای آن، تعریف واحدی ارائه نشده است ولی به معنای رساندن نفع نیکو و شایسته ستایش به دیگری، کاری که از سر آگاهی و به شکل شایسته انجام پذیرد، و نیز انجام کاری به شکل نیکو و با انگیزه خدایی و رساندن خیر یا سودی به دیگری بدون چشمداشت هرگونه
پاداش، تعریف شده است.
در
قرآن به سه معنای انجام دادن
کار نیک و اعمال و رفتار صالح، نیکی کردن به دیگران، انجامدادن شایسته کاری در شکل کامل آن به کار رفته است.
احسان، مصدر باب افعال از ریشه «حسن» است.
حُسْن (مصدر و اسم مصدر) در مقابل سُوْء و سَوْء
(بدی و بد شدن) و نیز
قُبح (زشتی و زشتشدن)، بهکار رفته و متناسب با موارد کاربرد در معنای اسم مصدری آن، مفهوم،
زیبایی خوبی، نیکی، شایستگی، مورد پسند و...را میرساند.
این واژه و مشتقّاتی چون
حَسَن،
حَسَنَة،
حَسَنَات،
حُسْنی،
محسن و اَحْسَن که در
قرآن نیز فراوان آمده است
در وصف آن دسته از امور دینی و دنیایی بهکار میرود
که بهسبب داشتن گونهای از زیبایی عقلی، عاطفی، حسّی و...میتواند با برانگیختن احساس خوشی،
رضایت، زیبایی و تحسین در
انسان، او را به خود جذب کند.
واژه احسان در مقابل إساءة بوده
و دو گونه کاربرد دارد: با حرف إلی که بیشتر با آن بهکار میرود و نیز با حرف لام و باء به معنای نیکی و خوبی کردن به کسی و بدون حرف اضافه، مفهوم کار نیکو کردن و نیز انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل آن را میرساند.
قرابت معنایی این واژه با کلماتی چون
اِنعام،
اِفضال، و
برّ، واژهپژوهان
و
مفسّران را بر آن داشته است تا به بیان روابط و تفاوتهای آنها بپردازند.
احسان که در
فارسی بهمعنای خوبی، نیکوکاری،
بخشش، انعام، افضال و...آمده،
در کنار مجموعه
اسما و افعال مرتبط با آن بهطور کلّی ۷۱ بار در ۶۶
آیه از ۲۸
سوره بهکار رفته است.
مفهوم احسان در هر سه معنا، تصویر ارزش و جایگاه آن در نظام فکری و ارزشی
اسلام، در کنار بیان و تحلیل مصادیق و پیآمدهای گوناگون روانی، اخلاقی، عرفانی،
فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آخرتی آن، حوزه بسیار گستردهای از احادیث شیعه
و
سنّی و نیز مباحث تفسیری، فقهی
اخلاقی
عرفانی
و کلامی
آنان را تشکیل داده و در زبان و
ادبیّات آنان نیز اعمّ از فارسی
و
عربی بازتاب گستردهای یافته است.
بخش قابل توجّهی از
احادیث مربوط به احسان که بیشتر به مباحث جزئیتر پرداخته، در
تفسیر آیات گوناگون احسان، مورد توجّه و استناد
مفسّران شیعه و سنّی
قرار گرفته است.
مفسّران، افزون بر دیدگاههای متفاوت در تفسیر پارهای از آیات مربوط
کوشیدهاند تا تعریف واحدی از احسان ارائه کنند. امّا بیشتر تعاریف بهسبب گستردگی مصادیق و عناصر دخیل در مفهوم احسان و نیز عدم تفکیک کامل بین کاربردهای سهگانه آن، جامعیت لازم را ندارد.
تعاریفی چون، رساندن نفع نیکو و شایسته
ستایش به دیگری،
کاری که از سر آگاهی و به شکل شایسته انجام پذیرد،
و نیز انجام کاری به شکل نیکو و با انگیزه خدایی و رساندن خیر یا سودی به دیگری بدون چشمداشت هرگونه
پاداش و جبران کردنی
از این قبیلند.
از مجموع آیات برمیآید که عناصر مهمّی چون
ایمان،
انگیزه و
نیّت الهی (
حُسن فاعلی)، نیک بودن ذاتی یک کار (
حُسن فعلی)، شکل شایسته انجام (هیأت صدور)، رساندن
خیر و
خوبی به دیگری، در مفاهیم سه گانه احسان دخیلند.
در پارهای از مصادیق، همه و در پارهای دیگر فقط بخشی از عناصر یادشده، مرز معنایی احسان را تشکیل میدهند. بنابراین، ارائه تعریف جامع برای هر سه معنا و همه مصادیق آنها امکانپذیر نیست.
استناد به
آیات و
روایات مربوط به احسان برای
استنباط احکام فقهی، در ابواب گوناگونی چون
بیع،
نکاح،
طلاق،
جهاد،
ضمان و
قصاص به شکل گسترده بهوسیله فقیهان اهلسنّت
و
شیعه صورت گرفته است.
قاعده احسان از قواعد مهمّ
فقهی و مبتنی بر آیات ۹۲ـ۹۳
سوره توبه که کاربرد فراوانی در ابواب گوناگون فقهی دارد، از رویکردهای مهمّ احسان در
فقه اسلامی است.
در منابع اخلاقی
و عرفانی
نیز آیات و روایات احسان همراه با پارهای تحلیلها، برداشتها، پیامدهای احسان و آثار
غفلت از آن در فرایند
سلوک و تکامل اخلاقی و معنوی
فرد و
جامعه و نیز ترسیم حوزههای گوناگون آن آمده است.
«الاِحْسانُ مَحَبّةٌ؛
احسان و نیکی
محبت است.»
«الاِحْسانُ رَاسُ الْفَضْلِ؛
احسان اساس فضیلت و خوبیهاست.»
«الاِحْسانُ ذُخرٌ وَ الکریمُ مَنْ حازَهُ؛
نیکی کردن سرمایه انسان است و بزرگوار کسی است که آن را به دست آورد.»
«الاِحْسانُ غُنمٌ؛
نیکی کردن
غنیمت است.»
«کُلُّ مَعروفٍ اِحْسانٌ؛
هر کار خوبی احسان و نیکی است.»
«البَشاشةُ احسانٌ؛
گشادهرویی احسان است.»
«اِکْتِسابُ الحَسَناتِ مِنْ اَفْضَلِ المکاسِبِ؛
تحصیل نیکیها از برترین کسبهاست.
«رِاسُ الدِّینِ اِکْتِسابُ الحَسَناتِ؛
اساس
دین به دست آوردن نیکیهاست.
«قَدْرُ کُلُّ اِمْرِیٍ ما یُحْسِنُهُ؛
منزلت هر شخصی بهاندازه کارهای خیری است که انجام میدهد.
«الاِحسانُ یَسْتَرِقُ الاِنْسانَ؛
احسان انسان را مدیون و بنده میکند.»
«اَفْضَلُ الاِیمانِ الاِحْسانُ؛
برترین ایمان نیکی کردن است.»
«راسُ الاِیمان الاحْسانُ الی الناس؛
اساس ایمان نیکی کردن به مردم است.»
«زِیْنَةُ الاِسْلامِ اِعْمالُ الاِحْسانِ؛
احسان کردن زینت
اسلام است.»
«مِنْ شَرَفِ الْهِمَّةِ بَذْلُ الاِحْسانِ؛
بذل احسان نشانه بلندی همّت است.»
«بِالاِحْسانِ یُسْتَعْبَدُ الاِنْسانُ؛
احسان و نیکی انسان را بنده میکند.»
«بِالاِحْسانِ تُمْلِکُ الْقُلُوبُ؛
قلبها با احسان تسخیر میشوند.»
«بِالاِحْسانِ یُمْلِکُ الاَحْرارُ؛
به وسیله احسان آزاد بنده میشود.»
«بِالاِحْسانِ تَغَمُّدِ الذُّنُوبِ بِالْغُفْرانِ یَعْظُمُ الْمَجْدُ؛
با احسان و بخشودن
گناهان مجد و عظمت انسان بیشتر میشود.»
«مَنْ کَثُرَ
اِحْسانُهُ کَثُرَ خَدَمُهُ وَ اَعْوانُهُ؛
هر کس که احسان و نیکوکاریاش بسیار باشد، خدمتکنندگان و یارانش بیشتر میشوند.»
«مَنْ اَحْسَنَ اِلی النّاسِ اِسْتَدامَ مِنْهُمْ المَحَبَّةَ؛
هر کس که به مردم نیکی کند دوستی آنها با او ادامه پیدا میکند.
«عَلَیْکُمْ بِالاِحْسانِ اِلی العِبادِ... تامَنُوا عِنْدَ قیامِ الاَشْهادِ؛
بر شما باد نیکی کردن به بندگان خدا...، چون از این طریق در
قیامت از خطرها ایمن میشوید.»
«مَنْ اَحْسَنَ اِکْتَسَبَ
حُسْنَ الثَناءِ؛
هر کس که نیکی کند ستوده میشود.»
«لاْیُحْمَدُ اِلاّ مَنْ بَذَلَ
اِحْسانَهُ؛
ستوده نمیشود مگر کسیکه احسان خویش را بذل کند.
واژه احسان در
قرآن در سه معنا به کار رفته است:
۱. انجام دادن
کار نیک و انجام اعمال و رفتار صالح.
۲. نیکی کردن به دیگران.
۳. انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل و به وجه نیکو.
واژه احسان به هر سه معنا در قرآن بهکار رفته است.
احسان در این کاربرد تقریباً مترادف با
تقوا و پرهیزکاری است. از بررسی موارد کاربرد واژه
محسن و مشتقاتش در قرآن، استفاده میشود که این واژه دارای دو معنی و کاربرد است: ۱ـ نیکی و خیر رساننده به دیگران، ۲ـ انجامدهنده اعمال و رفتارهای صالح و نیک.
انجام دادن کار نیک، بهطور عمده در آیاتی به چشم میخورد که پس از بیان اموری چند، عاملان آن،
محسن خوانده شدهاند.
در این آیات، ضمن بیان مصادیق کارهای نیک،
خداوند، مخاطبان قرآن را به انجامدادن کار نیک
ترغیب کرده است.
آیاتی که با تصویر بخشهای مهمّی از شخصیّت فکری، عاطفی و رفتاری شماری از
پیامبران، آنها را نمونه بارزی از
مُحسنان (نیکوکاران) معرّفی میکند نیز در این دسته جای دارند.
در قرآن کریم آیه ۱۰
سوره زمر آمده است: «قُلْ یا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ اَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا
حَسَنَهٌ؛(زمر:۱۰) بگو ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند پاداش نیکو است.»
در این آیه احسان در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است.
در آیه ۱۵۴
سوره انعام آمده است: «ثُمَّ آتَینَا مُوسَی الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَی الَّذِی اَحْسَنَ؛
باری به
موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه
نعمت را بر کسی که نیکی (و اعمال و رفتار صالح) انجام داده بود...»
در این آیه اعطای کتاب آسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.
در پارهای دیگر از آیات، بدون تعیین مصادیق نیکی، به نیکی کردن به دیگران
امر و سفارش شده است.
در سوره بقره آیه ۳۸ آمده است: «وَاِذْ اَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی اِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ اِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَینِ
اِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ
حُسْنًا؛
و (به یاد آورید) زمانی را که از
بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز
خداوند یگانه را
پرستش نکنید، و به
پدر و
مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید، و با مردم به زبان خوش سخن بگویید.»
و در آیه ۶۰
سوره الرحمن آمده است: «هَلْ جَزَاءُ الْاِحْسَانِ اِلَّا الْاِحْسَانُ؛
آیاجزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟»
راغب اصفهانی در اینباره مینویسد: احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است را بگیرد.
همچنین
حضرت علی (علیهالسّلام) در
نهجالبلاغه درباره تفاوت رعایت عدالتورزی با رعایت احسان و نیکوکاری میفرماید: «العدل الانصاف و الاحسان التفضل؛ عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است.»
احسان بهمعنای انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل آن نیز در آیاتی بهچشم میخورد.
چنانکه از کاربردهای قرآنی نیز بر میآید، فاعل احسان در معنای اخیر،
محسن خوانده نمیشود.
در آیه ۷
سوره سجده از قرآن کریم آمده است: «الَّذِی اَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ؛
کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید.»
در
تفسیر نمونه درباره معنای آیه فوق آمده است: آیه اشارهای به نظام احسن آفرینش بهطور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او بهطور خصوص است: «الذی احسن کلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز نیاز داشت داد و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت بر «نظام احسن» یعنی بر چنان نظامی استوار است که از آن زیباتر تصور نمیشود.
خداوند در آیه ۲۲۹ سوره بقره میفرماید: «الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَاِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ اَوْ تَسْرِیحٌ بِاِحْسَانٍ؛
طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را بهطور شایسته (همسر خود) نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد.»
منظور از تسریح به احسان یعنی رها کردن
زن به نحو شایسته و نیکو انجام گیرد و همراه با
اذیت و
آزار نباشد و به عبارت روشنتر، این کار به نحو احسن انجام گیرد. در تفسیر نمونه آمده است: همانطور که رجوع و نگاهداری زن قید معروف دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است، یعنی
تفرقه و جدایی باید از هرگونه امر ناپسندی مانند
انتقامجویی و ابراز
خشم و
کینه خالی باشد.
واژه احسان در همین معنا و کاربرد در
نهج
البلاغه نیز به کار رفته است: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یحْسِنُهُ؛
ارزش هر انسانی بهاندازه امور و کارهایی است که آنها را به نحو نیکویی انجام میدهد.»
در این کلام مقدار و ارزش هر انسانی، مهارت و دانایی او بر انجام درست و نیکوی کارها، شمرده شده است. شاید به خاطر وجود همین نکته در عبارت فوق باشد که
سیدرضی جمعآوریکننده
نهج
البلاغه بعد از نقل عبارت بالا مینویسد: و هی الکلمة التی لا تصاب لها قیمة و لا توزن بها حکمة و لا تقرن الیها کلمة.
این از کلماتی است که قیمتی برای آن تصور نمیشود و هیچ حکمتی هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنی والایی آن را ندارد.
مطالعه و تأمّل در آیات نشان میدهد که احسان، مفهومی انتزاعی، و جامع هرگونه
خیر و نیکی است،
و برای
عرب عصر نزول، مفهومی شناخته شده بوده است سخنی که حتّی از برخی سران
شرک در ستایش از
آیه «اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ والاِحسـنِ؛
» گزارش شده است، مؤیّد آشنایی یادشده میباشد.
البته با این تفاوت که قرآن آن را که بیشتر در قلمرو
روابط انسانی کاربرد داشته به حوزه معنایی نسبتاً جدیدی آورده است. از جمله پارهای از مصادیق احسان در حوزه ارتباط انسان با
خدا،
دین و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میتواند از این قبیل باشد.
احسان که در نظر غالب مفسّران،
حُسن آن عقلی است و از راه
سیره عقلا تأیید میشود،
در عین تفاوت مفهومی، از حیث مصادیق، دارای گسترهای یکسان با برخی مفاهیم بنیادین و پردامنه دیگر قرآن است.
ازجمله در پارهای آیات، تقوا
و در پارهای دیگر،
ایمان و
عمل صالح به احسان (انجام دادن کار نیک)، تعریف شده است.
همچنین از مقایسه برخی آیات با یکدیگر بر میآید که انجام دادن عمل صالح
و
حسنه مترادف با احسان بهمعنای انجامدادن کار نیک است.
در تفاوت مفهومی احسان با مفاهیم یادشده برای نمونه میتوان ازجمله به معنای
پرهیزگاری برای خدا در تقوا که بیانگر انگیزه خدایی
فعل است و مفهوم نیکبودن دراحسان که بیشتر
حُسن فعل را میرساند، اشاره کرد.
از سوی دیگر، شماری از آیات، مفاهیم عامی چون
ظلم،
کفر و
تکذیب آیات الهی
و تعدّی از
حدود الهی را
در برابر احسان بهمعنای انجامدادن کار نیک آورده است.
احسان بهصورت یکی از
مفاهیم بنیادین و پردامنه
قرآن، هر چند بیش از همه در گستره
اخلاق بهکار رفته است، امّا قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلّی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزشهای اساسی
اسلام که در هم تنیده و تفکیکناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری
مؤمنان را در حوزههای گوناگون ارتباط با خدا
خود
دیگران
دین و بیگانگان
به تصویر میکشد.
توجه به تصویر جنبههای گوناگون شخصیّت شماری از
انبیا و معرّفی آنان در جمع
محسنان میتواند دلیل دیگری بر توسعه قلمرو معنایی یادشده باشد.
ایمان به خدا و
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و انجام
فضائل اخلاقی و
جهاد در راه خدا و ...از مصادیق احسان به شمار میرود.
برای کسب اطلاع بیشتر از مصادیق احسان به مقالاتی با عناوین
مصادیق احسان مراجعه شود.
دانشنامه موضوعی قرآن سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احسان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۲/۲۸.