• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابدال (عرفان)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: ابدال (ابهام‌زدایی).

اَبْدال، جمع بَدَل یا بِدْل به معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف می‌باشد. این اسم بر جمعی از بندگان خاص خدا اطلاق می‌شود که در میان اولیا دارای مرتبتی مخصوص بوده‌اند.



تعداد ابدال ثابت و معیّن است و هرگاه عمر یکی از آنان به پایان رسید، فرد دیگری از طبقه فروترِ اولیا جایگزین او می‌گردد.


درباره وجه تسمیه این گروه به ابدال اختلاف است. به موجب برخی از روایات شیعه، اینان از آن‌رو که جانشینان انبیا شمرده می‌شوند، ابدال نامیده شده‌اند.
[۱] قمی، عباس، سفینة البحار، ج۱، ص۶۴، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق.
بعضی گفته‌اند که چون تعداد ابدال ثابت است و به محض درگذشتِ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او می‌گردد، چنین نامیده شده‌اند.
[۲] آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ ‌النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ج۱، ص ۲۷۶، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۳] ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، به کوشش طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، ج۱، ص۱۰۷، قاهره، ۱۹۶۳م.
گاه نیز گفته شده است که چون آنان می‌توانند به هنگام ضرورت صورتی مثالی و یا شخصی روحانی را به عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شده‌اند.
[۴] آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ج۱، ص۲۷۶، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۵] ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۷، بیروت، دارصادر.
ابن عربی تبدیل صفات مذمومه به صفات محموده را که از خصوصیّات ابدال است به عنوان یکی از وجوه تسمیه آنان ذکر می‌کند.
[۶] ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۱، ص۱۶۰، بیروت، دارصادر.



اصطلاح ابدال عمدتاً در میان عرفا و صوفّیه کاربرد داشته است، اما همواره مستند به روایاتی بوده که در این زمینه نقل شده است.
ابن خلدون بر این اعتقاد است که پیدایش اعتقاد به قطب و ابدال در میان صوفیه، از اعتقاد شیعیان به امام و نقیبان نشأت یافته است.
[۷] ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج۱، ص۶۳۱، تهران، ۱۳۵۲ش.
در میان صوفیانِ قلمرو امپراتوری عثمانی لفظ ابدال و بُدَلاء (جمع بدیل) به درویشان نیز اطلاق شده و به دنبال انحطاط طریقت‌های صوفیانه در آن سرزمین، این دو کلمه در زبان ترکی به صورت مفرد و به معنای ابله و ساده‌لوح به کار رفته است.


این کلمه در روایات شیعه و اهل سنّت استفاده شده است.

۴.۱ - شیعه

در روایات و ادعیه شیعه این کلمه گاه بر اوصیاء پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده، اطلاق شده است،
[۸] قمی، عباس، سفینة البحار، ج۱، ص۶۴، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق.
و گاه مراد از آن اصحاب خاص ائمه (علیه‌السلام) بوده است.
[۹] قمی، عباس، سفینة البحار، ج۱، ص۶۴، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق.


۴.۲ - اهل سنّت

اهل سنّت نیز روایاتی نقل کرده‌اند که در آن‌ها ویژگی‌هایی برای ابدال به دست داده‌اند؛ از علی (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند که گفت: ابدال، که شماره آنان ۴۰ نفر است، در شام هستند، هرگاه یکی از آنان وفات کند، خداوند یک تن دیگر را جایگزین او می‌کند. خداوند به برکت وجود آنان باران بر زمین می‌باراند و به سبب آنان مسلمانان بر دشمنان پیروز می‌گردند و عذاب الهی از اهل شام برداشته می‌شود.
[۱۰] ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۰، دمشق، ۱۳۲۹ق.
[۱۱] ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، به کوشش طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، ج۱، ص۱۰۷، قاهره، ۱۹۶۳م.
[۱۲] ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۱۱۲، بیروت، دارالفکر.

همچنین از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نقل کرده‌اند که گفت: ابدالِ امّتِ من ۴۰ نفرند: ۲۲ نفر در شام و ۱۸ نفر دیگر در عراقند ؛ هرگاه یکی از ابدال وفات کند، خداوند دیگری را جانشین او می‌سازد، و آن‌گاه که فرمان الهی برسد همه رحلت خواهند کرد و با رفتن آنان قیامت برپا خواهد شد.
[۱۳] ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۰، دمشق، ۱۳۲۹ق.

به موجب روایت دیگری ابدال این امّت ۳۰ نفر از قبیل ابراهیم خلیل الله‌اند.
[۱۴] ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۰-۶۱، دمشق، ۱۳۲۹ق.
برحسب روایت دیگری، در میان خلق ۳۰۰ نفر هستند که قلبشان همچون قلب آدم (علیه‌السلام)، و ۴۰ نفر قلبشان مانند قلب موسی (علیه‌السلام) و ۷ نفر قلبشان مانند قلب ابراهیم (علیه‌السلام)، و ۵ نفر قلبشان به سان قلب جبرئیل (علیه‌السلام)، و ۳ نفر قلبشان مانند قلب میکائیل (علیه‌السلام) و یک نفر که قلبش همچون قلب اسرافیل (علیه‌السلام) است.
[۱۵] ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۳، دمشق، ۱۳۲۹ق.

تاجالدین خوارزمی روایت مربوط به ابدال را به این صورت از پیغمبر نقل می‌کند که گفت: در امت من همیشه ۴۰ کس بر خُلق ابراهیم (علیه‌السلام) باشند و اینان بُدَلاء هستند، و ۷ کس بر خلق موسی (علیه‌السلام) باشند و ایشان اوتادند، و ۳ کس بر خلق عیسی (علیه‌السلام) باشند و ایشان خلفایند، و یک کس بر خلق من باشد و او قطب است.
[۱۶] خوارزمی، تاجالدین، شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش نجیب مایل هروی، ج۱، ص۳۳، تهران، ۱۳۶۴ش.


۴.۳ - ترتیب و تعداد

سیّد محمد گیسو دراز در مکتوب پانزدهم از مکتوبات موسوم به «بحرالمعانی» روایتی را نقل می‌کند که به موجب آن لفظ ابدال به جمیع اولیایی که در طبقات ششگانه قرار دارند، اطلاق شده است و ترتیب و تعداد و خصوصیّات آنان بدین قرار است: ۱. یک نفر که قلب او مانند قلب اسرافیل(علیه‌السلام) است؛ ۲. سه نفر که قلب‌هایشان مثل قلب میکائیل(علیه‌السلام) است؛ ۳. شش نفر که قلب‌هایشان مثل قلب جبرئیل(علیه‌السلام) است؛ ۴. هفت نفر که قلب‌هایشان مثل قلب ابراهیم (علیه‌السلام) است؛ ۵. چهل نفر که قلب‌هایشان مثل قلب موسی (علیه‌السلام) است؛ ۶.سیصد نفر که قلب‌هایشان همچون قلب آدم (علیه‌السلام) است؛ هرگاه یکی از ابدال طبقه بالاتر وفات کند، یکی از ابدال طبقه فروتر جایگزین او می‌گردد، و اگر از ۳۰۰ ابدال یک نفر درگذرد، یکی از مسلمانان جانشین او می‌شود، و خداوند به وسیله این ابدال بلا را از این امت دفع می‌کند.
[۱۷] هروی، نظام‌الدین احمد، انواریه، به کوشش حسین ضیائی، ج۱، ص۱۴-۱۵، تهران، ۱۳۵۸ش.


۴.۴ - خصوصیات اخلاقی

برحسب روایتی از طریق اهل سنّت، وصول به مرتبه ابدال نه بر اثر کثرت نماز و روزه، بلکه به واسطه غنای نفس و سلامت صدر و خیرخواهی برای مسلمانان است.
[۱۸] ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۰، دمشق، ۱۳۲۹ق.
به موجب روایت دیگری، ویژگی اخلاق ابدال آن است که کسانی را که به ایشان ظلم کرده‌اند عفو، و به کسانی که به آنان بدی کرده‌اند احسان، و در آنچه خداوند به آنان عطا کرده است، با دیگران مواسات می‌کنند.


درباره صفات و تعداد و مرتبه ابدال در آثار عرفانی اختلاف نظر وجود دارد؛ حتی درباره این‌که واژه ابدال به کدام طبقه از اولیا اطلاق می‌شود، مؤلفان اختلاف کرده‌اند.
در میان آثار نخستین صوفیان، موضوع ابدال و ویژگی‌های آنان، در کتاب‌های چون قوت‌القلوب ابوطالب مکّی
[۱۹] مکّی، محمد بن علی، قوت ‌القلوب، ج۲، ص۷۸، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
و طبقات‌الصّوفیّة خواجه عبدالله انصاری
[۲۰] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۴۱۵، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۱] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۵۱۳، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۲] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۶۱۱، تهران، ۱۳۶۲ش.
و کشف‌المحجوب هجویری
[۲۳] هجویری، علی بن عثمان، کشف ‌المحجوب، به کوشش و آ ژوکوفسکی، ج۱، ص۲۶۹، لنینگراد، ۱۹۲۶م.
مطرح شده است، اما بیش از هر کس محیی‌الدین ابن عربی درباره ابدال و خصوصیّات آنان سخن گفته است و شارحان آثار او با اندک اختلافاتی به شرح و بسط سخنان او پرداخته‌اند. این مبحث در ۲ بخش «صفات و خصوصیات» و «مرتبه و تعدادِ» ابدال قابل بررسی است.

۵.۱ - صفات و خصوصیات

صفات و خصوصیاتی که در آثار اولیه عرفانی برای ابدال به چشم می‌خورد، با آنچه در این‌باره در آثار ابن عربی و پیروان او آمده است، تفاوت عمده دارد.
ابوطالب مکّی
[۲۴] مکّی، محمد بن علی، قوت ‌القلوب، ج۲، ص۷۸، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
پس از ذکر روایتی از طریق اهل بیت (علیهم‌السلام) درباره اهمیت صبر و رضا، یادآور می‌شود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان صدّیقین است.
خواجه عبدالله انصاری،
[۲۵] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات ‌الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۴۱۵، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۶] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۵۱۳، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۷] انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۶۱۱، تهران، ۱۳۶۲ش.
کرامات را خاص ابدال و زهّاد می‌داند، زیرا اظهار کرامات می‌تواند موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال به شمار می‌آورد.
هجویری پس از ذکر طبقات اولیا که ابدال از آن جمله‌اند، یادآور می‌شود که خصوصیت آنان این است که یکدیگر را می‌شناسد و در امور محتاج به اذن یکدیگرند.
[۲۸] هجویری، علی بن عثمان، کشف‌المحجوب، به کوشش و آ ژوکوفسکی، ج۱، ص۲۶۹، لنینگراد، ۱۹۲۶م.

ابن عربی می‌نویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن پیامبر دریافت می‌کند. خداوند اقلیم‌های هفتگانه را به وسیله آنان حفظ می‌کند و نظر و توجه روحانیان هفت آسمان نیز به سوی آنان است. آنان به اسرار و امور مربوط به حرکات و نزول کواکب سیّاره در منازل تقدیر شده آگاه و دانا هستند. نام هر یک از آنان یکی از اسماء الهی است؛ در مقابل هر یک از اسماء الهی، یک نفر از ابدال قرار دارد که به وسیله اسماءِ مزبور حق تعالی به سوی آنان نظر می‌کند.
[۲۹] ۹، ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۷، بیروت، دارصادر.

همو به نقل از عبدالمجید بن سلمه که توفیق زیارت یکی از ابدال موسوم به معاذ بن اشرس را یافته است، یادآور می‌شود که ابدال به سبب رعایت صَمْت و سَهَر و جوع و عزلت به این مقام رسیده‌اند. ابن عربی از دسته دیگری از ابدال به نام رجبیّون نیز سخن می‌گوید
[۳۰] ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۷، بیروت دارصادر.
و شاه نعمت‌الله ولی نیز به نقل از او، احوال آنان را چنین وصف می‌کند: ایشان هر سال از آغاز رجب تا پایان آن ماه در حال حضور به سر می‌برند. روز اول ماه رجب حال ایشان قائم به عظمت الهی است چنان‌که گویی طبقات آسمان‌ها را بر سرِ ایشان نهاده‌اند و تا صبح صادق روز دوم حال ایشان بر این منوال است. روز دوم تخفیفی حاصل می‌شود و روز سوم چون آفتاب طلوع کند بر مغیّبات آگاه و به تشریف مکشوفات و تجلّیات مشرّف می‌گردند.
[۳۱] شاه نعمت‌الله ولی، نورالدین، رساله‌ها، به کوشش جواد نور بخش، ص۱۵۰-۱۵۱، تهران، ۱۳۵۵ش.

عزیزالدّین نسفی در وصف اولیاء خدا، که تعداد آنان معیّن است و ابدال نیز خوانده می‌شوند، چنین می‌گوید که ایشان دانا و مقرّب و صاحب کرامت و صاحب همت و صاحب قدرت و مستجاب‌الدّعوه‌اند؛ کرامت و قدر ایشان چنان است که خاک و آب و هوا و آتش و صحرا و کوه مانع نظر ایشان نمی‌شود.
[۳۲] نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، ص ۱۱۸، تهران، ۱۳۶۲ش.

سید حیدر آملی نیز همان وصفی را از ابدال به دست می‌دهد که قبلاً ابن عربی مطرح کرده است.
[۳۳] آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۱۵۹-۱۶۰، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۳۴] آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ ‌النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۱۶۴، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۳۵] آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ ‌النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۲۶۴-۲۶۶، تهران، ۱۳۵۳ش.

شاه نعمت‌الله ولی نیز اگر چه تمام اولیاء خاص را ابدال نامیده است، اما درباره خصوصیات ابدال هفتگانه و رجبیّون، قسمتی از اوصاف مذکور در آثار ابن عربی را نقل می‌کند.

۵.۲ - تعداد

درباره تعداد و مرتبه ابدال نیز اختلاف وجود دارد. ابن عربی گاه از ۷ نفر و گاه از ۴۰ نفر و گاه از ۱۲ نفر به عنوان ابدال یاد می‌کند.
[۳۶] ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۵-۱۶، بیروت، دارصادر.

شیخ سعدالدین حموئی را اعتقاد بر این بوده است که نام ولیّ جز بر امامان دوازده‌گانه که آخرین آنان حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) است، قابل اطلاق نیست، و سایر بزرگان اهل معرفت و سلوک را باید ابدال خواند.
[۳۷] نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۲، تهران، ۱۳۶۲ش.

شاه نعمت‌الله ولی گاه واژه ابدال را به صورت واژه‌ای عام و قابل اطلاق بر تمام طبقات اولیا به کار می‌برد و گاه فقط طبقه خاصی را به این نام می‌خواند.
[۳۸] شاه نعمت‌الله ولی، نورالدین، رساله‌ها، به کوشش جواد نور بخش، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۵، تهران، ۱۳۵۵ش.

صرف نظر از کاربرد این واژه به صورت عام و برای تمام طبقات اولیا، در موارد خاص، تقریباً در تمام آثار عرفانی تعداد ابدال را ۷ نفر یا ۴۰ نفر ذکر کرده‌اند. هجویری تعداد ابدال را ۴۰ نفر می‌داند و در سلسله مراتب اولیا آنان را در مرتبه پنجم می‌نشاند. سلسله مزبور به این صورت است: قطب یاغوث (۱ نفر)، نقباء (۳ نفر)، اوتاد (۴ نفر)، ابرار (۷ نفر)، ابدال (۴۰ نفر)، اخیار (۳۰۰ نفر)
[۳۹] هجویری، علی بن عثمان، کشف ‌المحجوب، به کوشش و آ ژوکوفسکی، ص۲۶۹، لنینگراد، ۱۹۲۶م.

عبدالرّحمن جامی نیز همان بیان هجویری را درباره خصوصیات و تعداد و مرتبه ابدال تکرار کرده است.
[۴۰] جامی، عبدالرحمن، نفحات ‌الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، ج۱، ص۲۰ – ۲۱، تهران، ۱۳۷۷ش.

ابن عربی از ابدال هفت‌گانه و چهل‌گانه سخن رانده است، اگر چه به گفته او گاه نقباء دوازده‌گانه را نیز ابدال خوانده‌اند. تأکید ابن عربی بیش‌تر بر ابدال هفتگانه است و معتقد است که آنان به ترتیب بر قدم ابراهیم ، موسی ، هارون، ادریس، یوسف، عیسی و آدم (علیهم‌السلام) قرار دارند و اسامی آنان عبارت است از عبدالحیّ، عبدالعلیم، عبدالودود، عبدالقادر، عبدالشّکور، عبدالسّمیع، عبدالبصیر.
[۴۱] ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۷، بیروت، دارصادر.


۵.۳ - مرتبه

مرتبه ابدال بعد از مراتب قطب و امامان و اوتاد قرار دارد، اما گاه ابدال شامل قطب، امامان و اوتاد نیز می‌باشد.
نسفی لفظ ابدال را واژه‌ای عام برای تمام طبقات اولیا می‌دانسته و لذا واژه اولیا را به جای ابدال به کار برده است؛
[۴۲] نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، ص۳۲۲، تهران، ۱۳۶۲ش.
او مجموع اولیاء خدا یا ابدال را در هر زمان ۳۵۶ نفر می‌داند و آن‌ها را به ۶ طبقه تقسیم می‌کند:
۱. سیصدتنان؛
۲. چهل‌تنان؛
۳. هفت‌تنان؛
۴. پنج‌تنان؛
۵. سه‌تنان؛
۶. قطب.
سپس یادآور می‌شود که چون آخر الزّمان فرا رسد بر سیصدتنان کسی افزوده نشود تا آن‌که تماماٌ از جهان رحلت کنند؛ آنگاه از چهل‌تنان و هفت‌تنان و پنج‌تنان و سه‌تنان به ترتیب کاسته شود تا کسی از آن‌ها باقی نماند و قطب تنها شود، و چون قطب از عالم رخت بربندد، عالم برافتد.
[۴۳] نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، ص۳۱۷، تهران، ۱۳۶۲ش.

سید حیدر آملی در المقدمات ۳ نوع طبقه‌بندی از مراتب اولیا به دست داده که در هر ۳ نوع تعداد ابدال ۷ نفر است، اما مرتبه آنان متفاوت است. در طبقه‌بندی اول، ابدال بعد از قطب، در مرتبه دوم قرار دارند و دارای مقامی بالاتر از رجال‌الغیب و صلحا هستند؛ در طبقه‌بندی دوم، ابدال پس از قطب و غوث و افراد، در مرتبه چهارم واقع شده‌اند؛ در طبقه‌بندی سوم، ابدال پس از قطب‌الاقطاب، که مقام پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و ائمّه هدی (علیهم‌السلام) است، و نیز قطب یا غوث و امامان و اوتاد، در مرتبه پنجم قرار دارند.
آملی ضمن برشمردن طبقات مختلف اولیا این نکته را نیز یادآور می‌شود که گاه از ائمه معصومین (علیهم‌السلام) تعبیر به اقطاب و ابدال می‌شود، و ظاهراً این معنا مقتبس از روایات شیعه است. همچنین او به این نکته اشاره دارد که گاه مقصود از ابدال هفت‌گانه، اوتاد چهارگانه و دو امام و قطب است.
[۴۴] آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص ‌الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۲۷۶، تهران، ۱۳۵۳ش.
آملی همچنین از قول شیخ سعدالدین حموئی طبقه‌بندی جدیدی را نقل می‌کند که در آن تعداد ابدال ۷ نفر بوده و بعد از قطب و غوث و امامین و اوتاد و اشباح در مرتبه پنجم از طبقات هفت‌گانه اولیا قرار دارند و عدد اولیا در مجموع طبقات مذکور منحصر به ۳۶۰نفر است.
[۴۵] آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۲۷۷، تهران، ۱۳۵۳ش.

شاه نعمت‌الله ولی نیز طبقه‌بندی‌های متفاوتی از اولیا به دست می‌دهد که در آن‌ها لفظ ابدال گاه‌ به‌طور خاص و گاه‌ به‌طور عام مورد استفاده واقع شده است. در طبقه‌بندی اول، ابدال هفت‌گانه بعد از اقطاب دوازده‌گانه در مرتبه دوم و ابدال چهل‌گانه در مرتبه چهارم و ۳۰۰ ابدال در مرتبه ششم قرار دارند؛ در طبقه‌بندی دوم، پس از قطب‌الاقطاب، ۳ ابدال، ۵ ابدال، ۷ ابدال، ۴۰ ابدال و ۳۰۰ ابدال قرار گرفته‌اند، و سرانجام طبقه‌بندی سوم نیز مشابه طبقه‌بندی دوم است، جز آن‌که میان مقام قطب‌الاقطاب و ۳ ابدال، مقام یک نفر از اولیا واقع است.
[۴۶] شاه نعمت‌الله ولی، نورالدین، رساله‌ها، به کوشش جواد نور بخش، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۵، تهران، ۱۳۵۵ش.


۵.۴ - علت تشتّت

چنین به نظر می‌رسد که تشتّت طبقه‌بندی اولیا در آثار متأخر مثل آثار آملی و شاه نعمت‌الله ولی، و تفاوت جایگاه و مرتبه ابدال، بی‌ارتباط با ابهام و تشتّتی نباشد که در این زمینه در فتوحات‌ ابن عربی به چشم می‌خورد. وی پس از ذکر ابدال هفت‌گانه از رجبیّون یا ابدال چهل‌گانه سخن می‌گوید و اشاره‌ای نیز به قول برخی از بزرگان درباره ابدال دوازده‌گانه دارد، سپس به ذکر ویژگی‌های ۳۰۰ تن از اولیا می‌پردازد، آنگاه موضوع طبقات رجال عالم انفاس را مطرح می‌سازد، ولی روشن نمی‌کند بین طبقات رجال عالم انفاس و رجالی که قبلاً برشمرده است چه رابطه‌ای وجود دارد.


(۱) آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۲) ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، به کوشش طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، قاهره، ۱۹۶۳م.
(۳) ابن حنبل، احمد، المسند، بیروت، دارالفکر.
(۴) ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۵) ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، بیروت، دارصادر.
(۶) ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، دمشق، ۱۳۲۹ق.
(۷) انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف تهران، ۱۳۶۲ش.
(۸) جامی، عبدالرحمن، نفحات‌ الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۹) خوارزمی، تاجالدین، شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۰) شاه نعمت‌الله ولی، نورالدین، رساله‌ها، به کوشش جواد نور بخش، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۱۱) قمی، عباس، سفینة البحار، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق.
(۱۲) مکّی، محمد بن علی، قوت القلوب، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
(۱۳) نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۴) هجویری، علی بن عثمان، کشف‌ المحجوب، به کوشش و آ ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۹۲۶م.
(۱۵) هروی، نظام‌الدین احمد، انواریه، به کوشش حسین ضیائی، تهران، ۱۳۵۸ش.


۱. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۱، ص۶۴، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق.
۲. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ ‌النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ج۱، ص ۲۷۶، تهران، ۱۳۵۳ش.
۳. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، به کوشش طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، ج۱، ص۱۰۷، قاهره، ۱۹۶۳م.
۴. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ج۱، ص۲۷۶، تهران، ۱۳۵۳ش.
۵. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۷، بیروت، دارصادر.
۶. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۱، ص۱۶۰، بیروت، دارصادر.
۷. ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج۱، ص۶۳۱، تهران، ۱۳۵۲ش.
۸. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۱، ص۶۴، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق.
۹. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۱، ص۶۴، نجف، ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق.
۱۰. ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۰، دمشق، ۱۳۲۹ق.
۱۱. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة، به کوشش طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، ج۱، ص۱۰۷، قاهره، ۱۹۶۳م.
۱۲. ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۱۱۲، بیروت، دارالفکر.
۱۳. ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۰، دمشق، ۱۳۲۹ق.
۱۴. ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۰-۶۱، دمشق، ۱۳۲۹ق.
۱۵. ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۳، دمشق، ۱۳۲۹ق.
۱۶. خوارزمی، تاجالدین، شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش نجیب مایل هروی، ج۱، ص۳۳، تهران، ۱۳۶۴ش.
۱۷. هروی، نظام‌الدین احمد، انواریه، به کوشش حسین ضیائی، ج۱، ص۱۴-۱۵، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۸. ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۶۰، دمشق، ۱۳۲۹ق.
۱۹. مکّی، محمد بن علی، قوت ‌القلوب، ج۲، ص۷۸، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
۲۰. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۴۱۵، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۱. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۵۱۳، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۲. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۶۱۱، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۳. هجویری، علی بن عثمان، کشف ‌المحجوب، به کوشش و آ ژوکوفسکی، ج۱، ص۲۶۹، لنینگراد، ۱۹۲۶م.
۲۴. مکّی، محمد بن علی، قوت ‌القلوب، ج۲، ص۷۸، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
۲۵. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات ‌الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۴۱۵، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۶. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۵۱۳، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۷. انصاری، خواجه عبدالله، طبقات‌ الصوفیّة، به کوشش محمد سرور مولائیف، ج۱، ص۶۱۱، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲۸. هجویری، علی بن عثمان، کشف‌المحجوب، به کوشش و آ ژوکوفسکی، ج۱، ص۲۶۹، لنینگراد، ۱۹۲۶م.
۲۹. ۹، ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۷، بیروت، دارصادر.
۳۰. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۷، بیروت دارصادر.
۳۱. شاه نعمت‌الله ولی، نورالدین، رساله‌ها، به کوشش جواد نور بخش، ص۱۵۰-۱۵۱، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۲. نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، ص ۱۱۸، تهران، ۱۳۶۲ش.
۳۳. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۱۵۹-۱۶۰، تهران، ۱۳۵۳ش.
۳۴. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ ‌النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۱۶۴، تهران، ۱۳۵۳ش.
۳۵. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ ‌النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۲۶۴-۲۶۶، تهران، ۱۳۵۳ش.
۳۶. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۵-۱۶، بیروت، دارصادر.
۳۷. نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۲، تهران، ۱۳۶۲ش.
۳۸. شاه نعمت‌الله ولی، نورالدین، رساله‌ها، به کوشش جواد نور بخش، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۵، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳۹. هجویری، علی بن عثمان، کشف ‌المحجوب، به کوشش و آ ژوکوفسکی، ص۲۶۹، لنینگراد، ۱۹۲۶م.
۴۰. جامی، عبدالرحمن، نفحات ‌الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، ج۱، ص۲۰ – ۲۱، تهران، ۱۳۷۷ش.
۴۱. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکّیة، ج۲، ص۷، بیروت، دارصادر.
۴۲. نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، ص۳۲۲، تهران، ۱۳۶۲ش.
۴۳. نسفی، عزیزالدین، الانسان الکامل، به کوشش ماریژان موله، ص۳۱۷، تهران، ۱۳۶۲ش.
۴۴. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص ‌الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۲۷۶، تهران، ۱۳۵۳ش.
۴۵. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ‌ النصوص فی شرح فصوص‌ الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، ص۲۷۷، تهران، ۱۳۵۳ش.
۴۶. شاه نعمت‌الله ولی، نورالدین، رساله‌ها، به کوشش جواد نور بخش، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۵، تهران، ۱۳۵۵ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابدال»، ج۲، ص۶۱۳.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات عرفانی | عرفان | واژه شناسی




جعبه ابزار