ابتلا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابتلا، قرار دادن
انسانها در بستر حوادث تکوینی و تشریعی برای رسیدن به
کمال لایق میباشد.
ابتلاء از ماده «بَلا یَبْلُوا» و به قولی از «بَلیَ یَبْلی»
مشتق است.
بنابر وجه اول به معنای
خبر گرفتن، تحصیل اطلاع نافذ
و
علم به کُنه و
حقیقت شیء و معادل
آزمایش و
امتحان در
زبان فارسی است.
بنابر وجه دوم به معنای پوسیده و کهنه شدن آمده است.
برخی خواستهاند یکی از دو معنا را به دیگری برگردانند
و برخی در جست و جوی اصل واحد دیگری برآمدهاند مثل: شناسایی حال فرد در
طاعت و
گناه با تحمیل مشقّت بر او،
آشکار ساختن
باطن فرد،
ایجاد
تحول و دگرگونی برای تحصیل نتیجه مطلوب،
و نقل چیزی از وضع و حالی به وضع وحال دیگر.
واژه ابتلاء با الفاظی چون
فتنه، امتحان و
تمحیص که در
قرآن نیز به کار رفتهاند
مترادف و یا قریب المعناست. فتنه شدیدترین نوع امتحان است
و امتحان به معنای
تصفیه و خالص کردن،
آزمایش و واقع کردن در
محنت و سختی است
و تمحیص یعنی
تطهیر، پاک شدن و عاری شدن از
عیب.
در تعاریفی که دانشمندان
مسلمان برای ابتلاء ارائه کردهاند معنای لغوی واژه ملحوظ است مثل «آشکار سازی مقدّرات
انسان و بروز دادن داراییهای بالقوّه با نشانههای ظهوربخش و حوادث و
تکالیف فعلیتبخش به
قصد ترتب
ثواب و
عقاب »
و یا: «شکوفاسازی استعدادهای بالقوه سعادتساز یا شقاوتبار انسان به کمک
اوامر و
نواهی الهی و حوادث فردی و اجتماعی».
واژه «بلی» و مشتقات آن با ۲۶گونه استعمال، ۳۸بار در ۲۵سوره
قرآن ذکر شده که در این میان، ابتلاء و سایر صور آن از باب افتعال، ده بار به چشم میخورد، و بیشترین تکرار مربوط به واژه «بلاء» با ۶ مورد است. مفسرین این واژهها را معمولاً به معنای
اختبار و
آزمایش گرفتهاند،
هر چند در مواردی به معنای خاص تری به کار رفته است مثل:
نعمت دادن
وقوع در محنتها و شداید،
پذیرش
فنا و کهنگی.
امام خمینی ابتلاء را
عنایت الهی برای
انسان میداند که از این طریق آنان را
هدایت و اصلاح میکند.
از اینرو حضرت امام یکی از علل و فلسفه ابتلاء را تربیت شدن بندگان برمیشمارد و بر این باور است که
خداوند به واسطه بلاها، بیماری روحی انسانها را درمان میکند و بنده
مهذب میشود.
امام خمینی سرّ ابتلاء انسان را به این میداند که اگر انسان در ناز و
نعمت قرار گیرد به
دنیا توجه و علاقه پیدا میکند و از دار
کرامت و
ملکوت غفلت میکند.
پس اگر انسان در دنیا با ناملایمات روبرو گردد،
نفس از آن
تنفر یافته، هرچه ناملایمات بیشتر باشد، رویگردانی باطنی نفس نیز بیشتر میشود. بنابراین اگر بیماریها و فتنهها بر انسان هجوم آورد، باعث کم شدن دلبستگی او به دنیا و علاقهاش به
آخرت میگردد که این خود منشاء رفع تمامی مفاسد نفسانی و اصلاح اخلاقی میشود و از عنایت الهی به بندگان خاص است.
امام خمینی یکی دیگر از حکمتها، فلسفه و اهداف ابتلای بندگان را حصول
تضرع و
مناجات با حق میداند و معتقد است از حکمتهای آزمایش و ابتلاء انسان، جدا شدن
سعید از
شقی و مطیع از عاصی است.
در نگاه
امام خمینی توجه به
امتحانات الهی بهرههای بسیاری را به دنبال دارد به گونهای که میتواند سرآغاز تحولات اساسی و پیروزی و پیشرفت شود.
میتوان اهدافی سه گانه و در طول همدیگر برای ابتلاء
تصویر کرد: ۱.
تمییز و شناسایی افراد؛ ۲. سازندگی و
پرورش استعدادها ۳. استحقاق
پاداش و
عقاب .
تمییز به معنای «عیان کردن خصوصیات و باطن اشخاص به صورت مشاهدهپذیر، ملموس و مشخص» است
که موجب تمایز عینی و
کسب استحقاق جزا میشود. بنابراین تمییز دارای یک کارکرد صرفاً حکایت گرانه همچون
توزین و اندازه گیری در آزمایشهای بشری نمیباشد. شناسایی
مجاهدان و
شکیبایان و خداترسان،
تمییز شاکران از ناسپاسان،
تشخیص آخرتباوران
و جداسازی پاکان از ناپاکان.
برخی از مصادیق قرآنی این کارکرد ابتلاء است.
سازندگی و پرورش استعدادها که دومین
هدف ابتلاء است از ابتلاء یک مکتب تربیتی تصویر میکند.
صفا و
خلوص،
زنده شدن به
حیات طیّبه،
روش بینی در اثر
تقوا،
تقرّب به
خدا و کسب
محبّت او در اثر
صبر،
غفلتزدایی، خاصیت بازدارندگی، کاستن از
غرور و
نخوت،
تحریک قوای راکد به سوی
خلاقیت و رشد علمی،
کفاره شدن برای
گناهان،
دل نبستن به
دنیا و بازگشت به خدا و
فطرت ،
تنها برخی از آثار و مصادیق قرآنی و روایی این کارکرد ابتلاء است.
ترتب
پاداش و
عقاب بر ابتلاء نیز از آن روست که
حکمت خداوند اقتضا میکند که انسانها را بر اساس
علم خود به آنها و نیز آنچه در اندرون خود مخفی کردهاند مورد
حساب قرار ندهد بلکه آنها را بر اساس اعمالشان بازخواست کند چنانکه
امام علی (
علیه
السلام) بر این مطلب تصریح میکند.
لزوم ابتلاء به عنوان
فعل الهی را از راههای مختلف میتوان نشان داد.
هر
موجودی با توجه به استعدادها،
مقدّرات و هدفی که از
خلقتش ملحوظ است
کمال و غایتی دارد و
خداوند متعهد شده که موجودات را به غایت خلقت و کمال نهایی آنها برساند
و بدون آن، خلقت،
باطل و بریده از غایت خواهد بود که به شدت مورد انکار خداست،
و از طرفی انسان به گونهای خلق شده که تنها در صورتی که در معرض یک سلسله افعال اختیاری ارادی برخاسته از
اعتقادات نظری و عملی قرار گیرد به کمال نهایی و غایت خلقتش میرسد. در نتیجه ناگزیر باید با ابتلای الهی استعدادهایش به
فعلیت برسد تا آنچه در وجودش پنهان است آشکار گردد و به
سعادت یا
شقاوت نایل شود..
مقصود اصلی از
خلق، کمال آن است، زیرا
اراده خداوند در اصل به کامل ترین چیز تعلق میگیرد، و موجودی بدان کمال دست مییابد که در جانب
علم و عمل، به رشد نهایی برسد، و با توجه به رابطه ابتلاء و عمل، بدون ابتلاء، هستی، ابتر و ناقص میماند.
از آنچه گذشت میتوان امور ذیل را نتیجه گرفت:
قلمرو ابتلاء از جهات مختلف عمومیت دارد: اسباب ابتلاء شامل هر آن چیزی میشود که
انسان با آن مرتبط است اعم از اصل وجود و یا اجزاء وجودش
و آنچه خارج از وجود او است مثل
اموال و
فرزندان،
زینتهای
زمین،
همسران و
عشیره و
دوستان و
جاه و
مقام و اموری که در مقابل اینهاست
چنان که در
حدیث آمده است: «ما مِنْ قَبض ولا بَسط إلاّ وللّه فیه مشیّةٌ وقضاءٌ وابتلاء»
بنابراین
خیرات و
شرور هر دو وسیله امتحانند
و همانگونه که با دومی
صبر بندگان آزموده میشود، با اوّلی
شکر آنها محک زده میشود
بلکه امتحان با نعمتها مشکلتر است.
از این رو عمر میگفت: با ضرّاء آزموده شدیم و
صبر کردیم ولی هنگامی که با سرّاء امتحان شدیم صبر نکردیم. و این همان چیزی بود که
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) را نگران کرده و میفرمود: همانا من بر شما از
آزمایش به راحتی بیشتر از آزمایش بهسختی میترسم.
به لحاظ
زمان نیز
انسانها همواره در حال آزمایشاند و هیچ وقفه و تعطیلی ندارد. و به لحاظ افراد نیز هیچ انسانی مستثنا نیست،
چنان که همه امّتها را هم شامل میشود
این مطلب را از
عموم لفظ «الناس» در
آیات ابتلاء
هم میشود فهمید. چنان که
قرآن از ابتلاء پیامبرانی همچون
ابراهیم (
علیه
السلام )
،
موسی (
علیه
السلام)
،
سلیمان (
علیه
السلام)
و دیگر پیامبران سخن گفته است.
ابتلاء
سنّتی حتمی و غیر قابل
نسخ است،
و این امر علاوه بر صراحت آیات قرآنی
به دلیل اتکای
سنّت عملی امتحان بر سنّت تکوینی
هدایت عامه است که بر خلاف
هدایت خاصه، در هیچ شرایطی قابل نفی نیست و نسخ آن مساوی با
فساد تکوینی خواهد بود.
با توجه به نقش حقیقی و انحصاری ابتلاء در تحصیل عمل، و نقش حقیقی و انحصاری عمل در سعادت
انسان ، و قراردادی نبودن سعادت
بشر ، ضرورت نظام ابتلاء برای نیل به سعادت یا شقاوت انسان معلوم میگردد.
ابتلاء سنّتی شکست ناپذیر است، زیرا امری است عام که گاهی به شکل ابتلای خاص و
توفیق، و گاهی در صورت
استدراج و
محق و
مکر و
املاء ظاهر میشود
لذا نتیجه همسانی در همه موارد آن، منظور نیست.
ابتلاء دو نوع غایت دارد: غایت قریب، و غایت نهایی. غایت قریب،
تمییز خوب از
بد است،
و غایت نهایی از برپایی نظام ابتلاء، جزا دادن هر کس بر اساس اعمالش میباشد.
امتحانهای الهی الهی باید به گونهای باشند که بتوانند
اطاعت و
عصیان و دیگر صفات درونی را نشان دهند، و هر کسی را با هر
سن و موقعیتی متناسب با
شأن و موقعیت زمانی و مکانی وی فرا گیرند.
امام علی (
علیه
السلام)
کیفیت خلقت آدم (
علیه
السلام) (برای امتحان
فرشتگان ) و هیئت
موسی (
علیه
السلام) و
هارون (
علیه
السلام) هنگام وارد شدن بر
فرعون (برای امتحان فرعون) و مکان بنای
کعبه (برای امتحان
حاجیان ) را متذکر میشود که
قابلیت بروز
صفات باطنی افراد مورد ابتلاء را دارند؛
و برای تناسب ابتلاء با موقعیت اشخاص میتوان به این مثالها اشاره کرد:
امتحان
علما با
مراء،
زهّاد با
ریا،
تاجران با
ربا ، کارگران با کمکاری،
لشکریان خسته و تشنه و آفتاب خورده
طالوت با منع از خوردن
آب، امتحانهای مکرّر و متعدد
ابراهیم (
علیه
السلام) برای رسیدن به مقام
خُلّت،
نبوّت و
امامت،
حضرت یوسفِ جوان با
فتنه زلیخا، و
حضرت ابراهیم (
علیه
السلام)
پیر با
ذبح فرزند .
علاوه بر این ویژگیها،
الطاف دیگری برای برپایی نظام ابتلاء لازم است:
الطاف عامِ قبل از
امتحان مثل
خلقت نشئه تکلیف و
آراستن آن، خلقت
شیطان و نیروهای وسوسهگر، خلقت انسان در دار تکلیف،
هدایت تکوینی عام از طریق اعطای
ابزار کمال مثل
هدایت فطری نعمتهای
جوارحی:
عقل و
غریزه و
وجدان، و شرایط گزینش آزاد،
و
هدایت تشریعی عام ابتدایی؛
عناصر روانی عام ابتدایی مثل
تشویق و
تهدید.
الطاف همزمان با ابتلاء مثل وجود
راهنما در هر
زمان ( امدادهای غیبی، استمرار
امامت و
ولایت )، توفیقات خاص ( الهامات فکری و آنچه در نیل به غایت ابتلاء، دست کسانی را که در مجرای
هدایت خاصه هستند بگیرد)، و
هلاکت کسانی که غایت ابتلاء در حقّشان
باطل شده و
مزاحم سیر عمومی سنّت ابتلاء هستند.
الطاف مربوط به نوع امتحان؛ یعنی امتحان به گونهای باشد که به نتیجه مورد نظر برسد و
ابتر نباشد. در
حدیث قدسی آمده است که
خداوند برخی از
بندگان مؤمن را با
فقر یا
بیماری میآزماید، چون تنها در این صورت امر
دین آنها صلاح مییابد، و برخی را با
غنا و
سلامتی امتحان میکند چون صلاح دینشان در همین است..
باور نداشتن به سنّت ابتلاء و عدم توجه به آن، موجب غرور در مواجهه با نعمت های الهی و موجب
یأس و خودباختگی در برابر
ثروتمندان و قدرتمندان میگردد.
اما ابتلاء باوری، اصالت را از نعمت و بلا میگیرد و به
صبر و شگرگزاری میدهد، نگاه ما را به
متاع دنیا آلی و نسبی میکند و
بلا و
نعمت حقیقی را میشناساند.
ابتلاء در قبال تمام اتفاقات و دقایق زندگی، فرصت میآفریند،
وظیفه میسازد، به حوادث معنا میدهد و تکاپو میآفریند،
خیر و
شرّ و
سعادت و
شقاوت را به تفسیر مینشیند و به این مبحث جنجالی پایان میدهد.
امتحانهای الهی به
انگیزه رفع
جهل از ممتحِن (
خداوند ) نیست.
دلایل نقلی و
عقلی فراوان بر عمومیت
علم حضرت حق به گذشته و آینده،
ظاهر و
باطن، کلی و جزئی
دلالت دارد.
ولی آیاتی در
قرآن هست که
توهم چنین انگیزهای را نسبت به امتحانهای الهی ایجاد میکند مثل
آیه : (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّی نَعْلمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَالصّابِرینَ) .
و آیات ۱۳۸
آل عمران و ۱۶
توبه .
اندیشمندان
اسلامی به دو صورت از این
شبهه پاسخ دادهاند:
۱. منظور از
علم، آخرین مرتبه علم خدا به اشیاء است که عین اشیاء میباشد...
۲. مراد این است که
معامله کسی را میکند که امتحانگر است...
بنابر پاسخ اوّل، اسناد ابتلاء به
خداوند اسناد حقیقی است. اما اسناد ابتلاء به خداوند بنابر پاسخ دوم، مجازی است.
• اصول الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب (م/۳۲۸)، بیروت ـ لبنان.
• بحارالأنوار، المجلسی، مولی محمد باقر، احیاء الکتب الاسلامیه، قم، ۱۴۲۷هـ.
• التبیان فی تفسیر القرآن، الطوسی، محمد بن الحسن، احمد حبیب قصیر العاملی، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، بی تا.
• تحف العقول، الحرّانی، ابن شعبه، الشیخ حسین الاعلمی، مؤسّسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۲۳هـ.
• التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، مرکز نشر آثار العلامة المصطفوی، تهران، ۱۳۸۵ش.
• تفسیر القرآن الکریم، الشیرازی، صدرالدین محمد، محمد خواجوی، انتشارات بیدار، قم بی تا.
• التفسیر الکاشف، مغنیه، محمد جواد، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۹۹۰م.
• التفسیر الکبیر، رازی، فخرالدین، دارالکتب العلمیه، تهران، بی تا.
• جامع السعادات، نراقی، ملا محمد مهدی، سید احمد کلانتر، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۸.
• شرح نهج البلاغه، البحرانی، ابن میثم، جمعی از فضلاء، دارالآثار دار العالم الاسلامی، بیروت، بی تا.
• العین، الخلیل، احمد، طبع افست ایران.
• الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۶هـق.
• کشف الاسرار و عدّة الابرار، میبدی، رشیدالدین، علی اصغر حکمت، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۲.
• لسان العرب، ابن منظور، جمال الدین، دارصادر، بیروت، بی تا.
• المبدأ والمعاد، الشیرازی، صدرالدین محمد، دکتر محمد ذبیحی، انتشارات بنیاد حکمت ملاصدرا، تهران، ۱۳۸۱ش.
• مجمع البحرین، الطبرسی، الفضل بن الحسن، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵ق.
• مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الطریحی، فخرالدین، دفتر نشر فرهنگ
اسلامی، تهران، ۱۳۷۸ش.
• مرآة العقول، مجلسی، محمدباقر، سید هاشم رسولی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۴هـ.
• المعجم الوسیط، جمعی از مؤلفین، مؤسسة الصادق للطباعة والنشر، تهران، ۱۴۲۶ق.
• معجم مقاییس اللغة، ابن فارس، مصر، ۱۳۹۰ق.
• المفردات فی غریب القرآن، الراغب الاصفهانی، انتشارات ذوی القربی، قم، ۱۳۸۲ش.
• میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، حمید رضا شیخی، دارالحدیث، سوم، قم، ۱۳۷۷ش.
• المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبائی، محمد حسین، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۷هـ.
• النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ابن اثیر، مجد الدین، طاهر احمد الزاوی، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، ۱۳۶۴ش.
• نهج البلاغه ترجمه دشتی.
• نهج البلاغه ترجمه شیروانی.
• هدایت در قرآن، جوادی آملی، عبداللّه، علی زمانی قمشهای، مرکز نشر اسراء، قم، ۱۳۸۱ش.
•
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(ع)، برگرفته از مقاله «ابتلا»، شماره ۱۸. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.