استحقاق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شایستگی
انسان برای
مدح و دریافت
عوض یا
ثواب و سزاواری
ذمّ عقاب از سوی
خداوند را استحقاق گویند.
استحقاق، اصطلاح کلامی و تفسیری است که بیشتر در مباحث
معاد (
احباط و
تکفیر)
و
انتصاف و
عدل الهی مطرح شده است.
قبل از پرداختن به
ماهیت و اسباب استحقاق و آرای
متکلمان در این باره، لازم است، مفاهیم مربوط به آن، یعنی عوض، ثواب و عقاب، مدح و ذم و
تفضل را تعریف کنیم.
عوض، نفع خالی از
تعظیم و
احترام است که از سوی خداوند به
مستحق آن میرسد.
ثواب، نفع همراه با تعظیم و احترام است.
عقاب،
ضرر و
زیان همراه با
اهانت و
تحقیر است که به مستحق آن از جانب خداوند میرسد.
مدح، سخنی است که بیانگر
رضایت و خشنودی مدح کننده از مستحق مدح باشد.
ذمّ سخنی است که بیانگر پستی حال مستحق است.
سبب استحقاق عوض آن است که، موجودی بی جهت و بدون سوء اختیار و
خطایی، گرفتار
مشقت،
درد و
رنج شده باشد.
استحقاق و ایصال عوض شامل
مسلمان و
کافر و حتی
حیوانات نیز میشود
و نیز استحقاق عوض گاهی بر
خدا و گاهی بر غیر خدا حاصل میشود.
سبب استحقاق مدح و
ثواب بهطور کلی
اطاعت آگاهانه و مخلصانه خداوند است، مانند انجام
واجبات و
مستحبات و
مباحهایی که مقدمه
ترک حرامی باشد و ترک
محرمات و
قبایح.
از آنجا که تحمل
مشقت و وجود سختی، مقتضی و عامل استحقاق برای دریافت ثواب و مدح است، لازم است فعل مورد
تکلیف (طاعت) و یا مقدمه و سبب آن، همراه با دشواری و سختی باشد.
از آنچه گفته شد معلوم میشود که عوامل استحقاق ثواب و مدح یکی است.
سبب استحقاق ذم و عقاب، انجام فعل
قبیح و حرام و یا ترک
واجب است توسط کسی که به قباحت فعل قبیح و ترک واجب آگاه بوده و یا امکان
تحصیل آگاهی از آن را داشته است.
تفضل در برابر استحقاق قرار دارد و عبارت است از نفعی که از جانب
خداوند به
بندگان، هر چند مستحق آن
نفع نباشند میرسد و این
ایصال نفع، خالی از هرگونه تعظیم است.
تفاوت تفضل با استحقاق از این قرار است:
اولاً، تفضل
نعمت و
موهبت خداوندی است
که به برخی بندگان بدون انجام تکلیفی و به صرف داشتن شایستگی تعلق میگیرد، مانند
اطفال،
بُلهها و حتی
بهائم که همگی مکلف نیستند
و متفضل علیه هیچ نوع استحقاقی ندارد.
ثانیاً، ثواب و عقاب که متعلق استحقاق است، باید از شوایب خالی و
خالص باشد، اما در تفضل
خلوص از
شوایب واجب و
لازم نیست بلکه
جایز است
ثالثاً، در تفضل نوعی
غضاضت و نقصان وجود دارد که در
ثواب نیست.
رابعاً، از بررسی آرای متکلمان معلوم میشود که استحقاق لازم الاجرا و وفای به آن واجب است، اما تفضل چنین نیست و
فضل و تفضل بر خداوند واجب نیست.
تفضل از ناحیه خدا میتواند عقاب را زایل کند
برخی از متکلمان خلف
وعید و عذاب نکردن از جانب خدا را مصداق تفضل معرفی کردهاند.
رعایت ثواب و عوض بر اساس استحقاق و
عدالت است، اما تفضل فوق عوض و عدالت است.
اکثر متکلمان
امامیه همچون
سید مرتضی،
علامه حلی،
فاضل مقداد،
ابن میثم بحرانی شیخ سدید الدین حمصی
و اکثر متکلمان
معتزلی همچون
قاضی عبد الجبار انسان را مستحق دریافت ثواب از جانب خداوند و اعطای ثواب را بر خدا واجب میدانند و قائل به عقلی بودن این موضوع هستند.
اما متکلمان
اشعری نه انسان را مستحق دریافت ثواب میدانند و نه اعطای ثواب را بر خدا واجب میدانند بلکه آن را تفضلی از جانب خداوند قلمداد کردهاند و قائل به نقلی بودن آن میباشند.
البته در میان
متکلمان امامیه برخی مانند:
شیخ طوسی و
شیخ مفید و از
متکلمان معتزلی ابو القاسم بلخی کعبی اعطای ثواب از جانب خداوند را تفضل میدانند. از جانب هر دو گروه برای اثبات دیدگاههای خود
استدلالهایی بیان شده است.
دلیل عمده
منکران استحقاق این است که ما نمیتوانیم چیزی را بر خدا واجب کنیم، نه ثواب بر طاعت و نه عقاب بر
معصیت را، بلکه طاعت و معصیت نشانه اعطای ثواب و عقاب است، نه
علت و
سبب، زیرا
خداوند هیچ گاه مستحق علیه واقع نمیشود، چون لازم میآید
حاکم و موجبی مافوق خدا باشد و خدا هیچ مافوقی ندارد، پس اگر خداوند به
بندهاش ثواب و عطا میکند تنها بر اساس تفضل است، که در
قرآن به آن
وعده داده است، نه اینکه بنده مستحق آن باشد.
متکلمان امامیه «وجوب علی اللّه» را که استحقاق یکی از مصادیق آن است به گونه ای توضیح و تبیین کردهاند که هیچ منافاتی با
حاکمیت مطلق خداوند ندارد. «وجوب علی اللّه» یک وجوب و
حکم فقهی تکلیفی حقوقی نیست، تا محکومیت خدا را به دنبال داشته باشد، بلکه این وجوب، یک مفهوم و حکم هستی شناسانه است؛ یعنی از مطالعه
ذات و
صفات خداوند به این نتیجه میرسیم که خداوند به وعدههایش عمل کرده و به مطیعان ثواب میدهد. بنابراین نقش عقل در این باره ایجاب و الزام نیست، بلکه فهم و کشف است، عقل از شناخت ذات و صفات خداوند این وجوب را میفهمد. به عبارت دیگر،
مبدأ این وجوب، خداوند است:
(انعام:۱۲) (وعلی اللّه قصد السبیل) (نحل:۹) وعقل انسان آن را درک و کشف میکند.
فخر رازی در
تفسیر آیه: (ونودوا أن تلکم الجنة الّتی أورثتموها بما کنتم تعملون) (اعراف:۴۳)
اعتراف میکند که «باء» در (بما کنتم تعملون) برای
علیت است و این آیه دلالت میکند که عمل
انسان موجب و علت
جزا (ثواب) است و سپس اضافه میکند که این علیت را خود شرع علت قرار داده است.
استحقاق یا حق پیدا کردن
عبد بر خداوند مانند پیدا کردن حق
اجیر بر
مستأجر نیست، چرا که خداوند
مالک حقیقی
انسان و
جهان است، بلکه استحقاق یعنی اینکه انسان
مطیع، به واسطه اطاعتی که انجام داده شایستگی دریافت
پاداش را دارد و همین شایستگی را نیز خود خدا وضع کرده است. بنابراین میان این گفته که «تمام
عطاهای خداوند، چه دنیوی یا اخروی، همه
تفضل است زیرا خدا مالک علی الاطلاق است» و این سخن که «
مؤمن مستحق ثواب است» تنافی نیست.
در قرآن نیز خداوند از ثواب، به عطای الهی تعبیر و آن را تفضل از جانب خویش معرفی کرده و در عین حال اعطای آن را بی حساب و بدون ملاک ندانسته و برای آن معیار قایل شده است (شایستگی)
(نبأ: ۳۱؛ نبأ: ۳۶)
(فاطر:۲۹؛ فاطر: ۳۰)
استحقاق در مباحث دیگر کلامی همچون
نبوت و
امامت نیز مطرح است؛ به این صورت که نبوت وامامت آیا بر اساس استحقاق
نبیّ و
امام است یا این مقام و موهبت تفضلی از جانب خداوند به آنهاست
عقیده درست این است که نبوت و امامت اگر چه تفضلی از جانب خداوند است، اما به کسانی اعطا میشود که شایستگی آن را دارند.
بدین جهت است که خداوند نخست
ابراهیم (علیهالسلام) را میآزماید، آن گاه منصب امامت را به او اعطا میکند (بقره:۱۲۴) و
حضرت موسی (علیهالسلام) پس از آزمونهایی به مقام نبوت میرسد (طه:۴۰). بنابراین، نبوت وامامت از آن جهت که کسی چیزی را از خداوند طلبکار نیست، از مقوله تفضل الهی است و از آن جهت که اعطای آن از جانب خداوند به افراد در گرو شایستگی آنان است از مقوله استحقاق میشود.
زمان استحقاق
ثواب و
عقاب مکلفان از دیگر موضوعات مورد
اختلاف متکلمان است؛ برخی قائلند مکلف در همان زمان صدور طاعت و معصیت مستحق ثواب و عقاب است و برخی دیگر زمان استحقاق را به
آخرت واگذار کردهاند و گروه سوم استحقاق را در زمان
مرگ میدانند و هر کدام برای تثبیت ادعای خویش دلایلی آوردهاند.
• ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۵ق.
• اصول الدین، تمیمی بغدادی، ابومنصور عبد القاهر بن طاهر، ۴۲۹هـ، دارالکتب العلمی.
• اصول الدین، غزنوی حنفی، جمال الدین احمد بن محمد بن محمود، ۵۹۳هـ، دار البشائر الاسلامیه.
• الاعتقادات، تحقیق عصام عبدالسید.
• الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، طوسی، تحقق حسن سعید چهلستون، ۱۴۰۰ق.
• الالهیات علی الهدی، سبحانی، جعفر، مرکز العالمی، قم، ۱۴۱۱ق.
• اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، مفید، محمد بن نعمان، ۴۸۳هـ.
• ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ربانی گلپایگانی، علی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
• التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، ۴۶۰هـ، داراحیاءالتراث العربی.
• تصحیح الاعتقاد، شیخ مفید، محمد بن نعمان (م/۴۱۳ق)، دارالمفید، بیروت.
• تفسیر کبیر، فخررازی، داراحیاء التراث، بیروت.
• تقریب المعارف فی علم الکلام، حلبی، ابوالصلاح، ۴۴۷هـ، محقق رضا استادی.
• الذخیرة فی علم الکلام، محقق سید احمد حسینی، مؤسسه نشر اسلامی، قم.
• الشافی فی الامامة، سید مرتضی، علی بن حسین، مؤسسة الصادق، تهران، ۱۴۰۷ق.
• شرح الاصول الخمسه، معتزلی، عبدالجبار بن احمد، مکتبة وهبة.
• شرح المقاصد، تفتازانی، مسعود بن عمر، ۷۹۳هـ، محقق دکتر عبدالرحمن عمیرة.
• شرح المواقف، جرجانی، سید شریف علی بن محمد، مطبعة السعادة، مصر، ۱۳۲۵هـ.
• شرح جمل العلم والعمل، سید مرتضی، ۴۳۶هـ، مصحح شیخ یعقوب جعفری مراغی، دارالاسوة للطباعة والنشر.
• الغنیة فی اصول الدین، شافعی نیشابوری، ۴۷۸هـ، محقق عمادالدین احمد حیدر، مؤسسة الکتب الثقافیه.
• القواعد الکلامیه، مؤسسه امام صادق (علیهالسلام)، قم، ۱۴۱۸هـق.
• قواعد المرام فی علم الکلام، بحرانی، ابن میثم، ۶۹۹هـ، مکتبه آیت اللّه مرعشی.
• کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، محقق حسن علی عاملی، دارالفتوة، بیروت.
• کشف المراد، حلّی، حسن بن یوسف، ۶۴۸ـ ۷۲۶هـ، مصحح استاد حسن زاده آملی، مؤسسه نشر اسلامی، قم.
• اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، فاضل مقداد، ۸۲۶هـ، محقق استاد مصباح یزدی، مجمع الفکر الاسلامی.
• المغنی، اسد آبادی، ابوالحسن عبد الجبّار، ۴۱۵هـ.
• مناهج الیقین فی اصول الدین، مرکز الدراسات الاسلامیه.
• المنقذ من التقلید، حمصی رازی، سدیدالدین، مؤسسه نشر اسلامی.
• المواقف، ایجی، عضدالدین، مطبعة السعادة.
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(ع)، برگرفته از مقاله «۳۶»، شماره ۳۷