• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَمْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: امر (ابهام‌زدایی).


أَمْر (به فتح الف و سکون میم) از واژگان قرآن کریم که جمع آن امور است.
این واژه در دو معنا استفاده شده است:
۱-به معنای کار و چیز؛
۲- معنای دستور و فرمان است.
درباره اولی الامر که به معنای صاحبان امر هستند، دیدگاه‌های مختلفی بین مفسرین اهل سنت و شیعه وجود دارد:
برخی آنان را امر به معروف‌کنندگان، امراء، فقهاء، اهل حل و عقد دانسته‌اند.
از دیدگاه علمای شیعه منظور از اولی الامر که اطاعت از آنان در ردیف اطاعت خداوند و حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آمده، ائمه معصومین (علیهم‌السلام) هستند.
مشتقات أَمْر که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
الْاُمُورُ (به ضم الف و میم) به معنای کارها؛
لَاَمَّارَةٌ (به فتح الف و میم) به معنای امرکننده؛
یَاْتَمِرُونَ (به فتح تاء، سکون الف و کسر میم) به معنای مشورت می‌کنند؛
اُولِی‌ الْاَمْر(به فتح الف و سکون میم) به معنای صاحبان امر است.


اَمْر به معنای کار و چیز و جمع آن امور هم آمده است.
أَمْر دستور و فرمان است.
قاموس گوید: «الامر ضدّ النهی»


به مواردی از أَمْر که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - اَمْراً (آیه ۱۱۷ سوره بقره)

(وَ إِذا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ)
«چون چیزی را اراده کند، بدان گوید: باش پس می‌شود.»


۲.۲ - الْاَمْرِ(آیه ۱۵۹ سوره آل عمران)

(وَ شاوِرْهُمْ فی الأَمْرِ)
«در کار با آن‌ها مشورت کن‌.»


۲.۳ - اَمْرٌ (آیه ۸۳ سوره نساء)

(وَ اِذا جاءَهُمْ‌ اَمْرٌ مِنَ الْاَمْنِ اَوِ الْخَوْفِ اَذاعُوا بِهِ)
«چون چیزی از ایمنی و ترس بیاید آن را منتشر می‌کنند.»


۲.۴ - الْاُمُورُ (آیه ۲۱۰ سوره بقره)

(إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ)
(همه امور به سوى خدا باز مى‌گردد.) >


۲.۵ - الْاُمُورِ (آیه ۴۱ سوره حج)

(وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ)
«کارها به خدا بر می‌گردد، عاقبت کارها با خدا و برای خداست.»


۲.۶ - اَمَرَ (آیه ۲۹ سوره اعراف)

(قُلْ‌ اَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ)
«بگو خدایم به عدل فرمان داده است‌.»


۲.۷ - اَمَرَ (آیه ۴۰ سوره یوسف)

(اَمَرَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ)
«دستور داده که جز او را نپرستید.»
ناگفته نماند: امر به معنای اوّل اسم مصدر، و به معنای دوم مصدر و اسم مصدر است. در تفسیر المیزان احتمال داده که معنای مصدری اصل، و اسم مصدر، معنای ثانوی و به عنایت باشد.
و به طور خلاصه می‌ توان گفت: امر یا قولی است و یا فعلی، قولی به معنی دستور و فعلی به معنی کار و چیز است.


۲.۸ - أَمْرُ ( آیه ۹۷ سوره هود)

(وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشيدٍ)
(در حالى كه فرمان فرعون، مايه رشد و نجات نبود.)
در این آیه و غیر آن ظاهرا هر دو امر، مراد است.


۲.۹ - لَاَمَّارَةٌ (آیه ۵۳ سوره یوسف)

(اِنَّ النَّفْسَ‌ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ)
«نفس به بدی، بسیار امر کننده است.»
اَمّارَة مبالغه است‌


۲.۱۰ - یَاْتَمِرُونَ (آیه ۲۰ سوره قصص)

(اِنَّ الْمَلَاَ یَاْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ)
«اشراف قوم درباره‌ی تو مشورت می‌کنند که تو را بکشند.»
ایتِمار: یعنی قبول امر و مشورت‌


۲.۱۱ - یَاْتَمِرُونَ (آیه ۶ سوره طلاق)

(وَ یَاْتَمِرُونَ بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ)
«مابین خودتان به شایستگی مشورت کنید.»
راغب گوید: مشورت را از آن جهت، ایتمار گویند که مشورت‌کنندگان امر یکدیگر را قبول می‌کنند.


۲.۱۲ - اُولِی‌الْاَمْر ( آیه ۵۳ سوره نساء)

(اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی‌الْاَمْرِ مِنْکُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ اِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ اِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ)
«به خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید و اگر در چیزی نزاع و اختلاف کردید، آن را به خدا و رسول بر گردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید.»



مراد از اولی‌الْاَمْرِ چه کسانی هستند؟ در تعیین اولی‌الامر، اقوال اهل تفسیر مختلف است:
راغب در مفردات گفته: گویند مراد امراء است که در زمان حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) بودند.
گفته شده: مراد ائمه اهل بیت‌ (علیهم‌السّلام) هستند و گویند: امر به معروف‌کنندگان هستند.
ابن عباس گفته: فقهاء و اهل دین‌اند که مطیع خدا باشند.
در تفسیر المنار نیز، نزدیک به آن‌چه نقل شد، گفته است، و نیز گوید: استاد گفت: مدّت‌ها درباره این آیه فکر کردم تا فکرم به اینجا رسید که مراد از اولی‌الامر، اهل حلّ و عقد هستند. آن‌گاه شرایط زیادی به اهل حلّ و عقد ذکر می‌کند، که به نظر نگارنده، شاید یک دفعه هم آن شرایط جمع نشود تا به اولی‌الامر اطاعت شود.

۳.۱ - دیدگاه نگارنده

بهتر است خود را گیج نکنیم و در خود آیه دقت نماییم، در آیه برای رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اولی‌الامر، فقط یک‌ اَطِیعُوا آمده و اولی‌الامر در ردیف رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شمرده شده است، اگر آیه: (اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اَطِیعُوا اُولِی‌الْاَمْرِ) بود، مطلب دیگری از آن استفاده می‌شد.
از طرف دیگر (اطیعوا) مطلق است، قید و شرطی ندارد و می‌رساند که اولی‌الامر مانند رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطلقا و در هر کار مطاع‌ هستند، کسی حق اعتراضی نسبت به آن‌ها ندارد، هم‌چنان که نسبت به رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ندارد و عموم این آیه، نظیر عموم آیه‌ی‌:
(ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
( آن‌چه را پيامبر براى شما آورده بگيريد (و اطاعت كنيد) و از آن‌چه شما را نهى كرده خوددارى نماييد.)
است. در این صورت، قهرا باید اولی‌الامر کسانی باشند که مثل رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دارای علم و عصمت باشند، وگرنه هرگز بدون قید و شرط و سرگشاده در ردیف رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نمی‌آمدند، مطاع و مطلق نمی‌شدند.
آیه شریفه با زبان خود این مطلب را می‌فهماند و می‌گوید: اولی‌الامر اشخاصی ممتاز و تالی رسول‌اند.

۳.۱.۱ - شبهات درباره اولی الامر

اگر گویند: در این صورت می‌فرمود: (فَانْ تَنازَعْتُمْ فی شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ اِلی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ وَ اولِی‌الْاَمْرِ) حال آن‌که فقط ردّ به خدا و رسول ذکر شده است؟
گوییم: چون تشریع فقط به خدا و رسول مربوط است و در صورت ردّ به اولی الامر، آن‌ها هم قول خدا و رسول را خواهند گفت، از این سبب فقط ردّ به خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذکر شده است و گر نه در صورت تنازع با نبودن رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باید به ولیّ امر که امام معصوم باشد برگشت.
اگر گویند: (فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ) قید اولی‌الامر است. مقصود این است که به خدا و رسول و اولی‌الامر اطاعت کنید و اگر با اولی‌الامر در چیزی نزاع کردید آن وقت برای قطع نزاع به خدا و رسول بر گردید، نتیجه اینکه: اطاعت اولی‌الامر بدون قید و شرط نیست.
گوییم اولا این سخن مخالف صدر آیه است، چطور می‌شود که خداوند، ابتدا بدون قید و شرط بفرماید: به اولی‌الامر اطاعت کنید، بعد بفرماید: در صورت تنازع چنین و چنان کنید، کسی که مانند رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدون قید و شرط، اطاعتش واجب است، آیا می‌شود با او نزاع کرد؟ مثلا آیا در مورد رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معقول است که بعد از اطیعوی مطلق اجازه تنازع و مخالفت با او داشته باشیم؟! البته نه، همچنین است اولی‌الامر که به حکم آیه، مطاع مطلقند.
ثانیا کلمه‌ی‌ (تَنازَعْتُمْ) که از باب تفاعل و دلالت بر اشتراک دارد، احتیاج به تقدیر ندارد، معنایش این است: اگر اختلاف کردید و با صدر آیه چنین می‌شود: ‌«ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر در چیزی اختلاف و نزاع کردید آن را به خدا و رسول برگردانید.» این مطلب خود به خود تمام است و احتیاج به تقدیر ندارد وگرنه مخالف باب تفاعل خواهد بود.
این‌که زمخشری و بیضاوی بیان کردند: «فَانْ تَنازَعْتُمْ وَ اولِی‌الْاَمْرِ فِی شی‌ءٍ» اشتباه محض است و با صدر آیه، که اطاعت مطلق را می‌رساند مخالف است و تفسیر به رای می‌باشد و اگر مقصود این بود می‌فرمود: «فَاِنْ تَنَازَعْتُمْ مَعَهُمْ فِی شَیْئِّ» و ضمیر «معهم» به اولی‌الامر بر می‌گشت و مطلب تمام می‌شد.
نظیر دو آیه‌ی‌ ذیل:

۳.۱.۱.۱ - الْاَمْرِ ( آیه ۱۵۲ شوره آل‌عمران)

(حَتَّی اِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی‌ الْاَمْرِ)
(تا اينكه سست شديد و در كار حفظ سنگرها به نزاع پرداختيد.)

۳.۱.۱.۲ - الأَمْرِ (آیه ۴۳ سوره انفال)

(وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فی الأَمْرِ )
(و اگر آنان را فراوان نشان مى‌داد به يقين سست مى‌شديد؛ و درباره شروع جنگ با آن‌ها كارتان به اختلاف مى‌كشيد.)
چنان‌که می‌بینیم، احتیاج به تقدیر ندارد، چون تفاعل بین الاثنین را می‌رساند یعنی: تنازعتم انتم بینکم فی‌ الْاَمْرِ منظور است.
چه قدر سبک و خنده‌آور است که بگوییم مراد از آیه، امراء، یا فقهاء و یا امر به معروف کنندگان‌اند یعنی اینها هم در ردیف رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ‌هستند و بدون قید و شرط مطاع مطلق‌اند!! آیا می‌شود خداوند اینها را مطلق و مانند رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مفترض الطاعة کند و برای هر دو یک («اطیعوا») بفرماید؟! !
گذشته از دلالت آیه بر ائمّه معصومین، در تفسیر برهان ۳۰ روایت نقل شده که اولی‌الامر ائمّه معصومین (علیه‌السّلام) هستند و در تفسیر عیاشی ۱۲ حدیث در این زمینه هست.



۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۰۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۸.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت- الحسینی، ج۳، ص۲۱۰.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج۱، ص۶۹.    
۵. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت- الحسینی، ج۳، ص۲۰۸.    
۶. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۱، ص۳۶۵.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۹۴-۳۹۵.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۰.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۶۸.    
۱۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۸۷.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۷.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۱۴.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۸۳.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۸.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۱.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۶۳.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۶.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۰.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۱۵۷.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۰۵.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۷۴.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۹.    
۲۸. حج/سوره۲۲، آیه۴۱.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۴۷.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۸۷.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۲۲۲.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۰.    
۳۳. اعراف/سوره۷، آیه۲۹.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۹۱.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۷۳.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۸۳.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۳۴.    
۳۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۲۴۲.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۷۸.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۲۲.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۸.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۸۸.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۵۰.    
۴۵. هود/سوره۱۱، آیه۹۷.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳۲.    
۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۵۷۱-۵۷۲.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۸۰-۳۸۱.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۱۹.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۹۱.    
۵۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۳.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۲۶۹.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۹۷.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۳۷.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۶۸.    
۵۶. قصص/سوره۲۸، آیه۲۰.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۲۸.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۱.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۷۷.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۸۴.    
۶۱. طلاق/سوره۶۵، آیه۶.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۳۲.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۱۷.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۱۰-۱۱۱.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۴.    
۶۶. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۹.    
۶۷. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۶۱۸-۶۲۱.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۸۸-۳۸۹.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۰۲.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰.    
۷۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۹۰.    
۷۳. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۵، ص۱۴۸.    
۷۴. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۷۵. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۶.    
۷۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۵۳.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۰۴.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۲۷.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۹۲.    
۸۱. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۸۲. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۵۲۴.    
۸۳. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۲، ص۲۰۶.    
۸۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۲.    
۸۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۹.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۶۶.    
۸۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۳-۴۴.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۲۹۶.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۵۹.    
۹۰. انفال/سوره۸، آیه۴۳.    
۹۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۲.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۲۲-۱۲۳.    
۹۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۹۳.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۲۸.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۰.    
۹۶. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۰۳.    
۹۷. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «امر»، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۳.    






جعبه ابزار