پوشش بانوان در برابر مردان محرم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از مقوله های مهم و سزاوار بحث و دقت نظر، نگاهی همه سویه، به
پوشش بانوان در برابر
مَحْرَمان است. بحث در این است که آیا بانوان، می باید در برابر مَحْرَمان نسبی، بسان:پدر، برادر، عمو، دایی، فرزندان برادر و خواهر، و مَحْرَمان سببی، مانند:پدرشوهر، شوهر دختر و… تمامی بدن را، به جز سر، گردن،
دستها ، تا کمی بالاتر از مچ، و
پاها تا مچ، بپوشانند، یا چنین پوششی واجب نیست و تنها پوشاندن شرمگاه، که در برابر همگان، به جز زن و شوهر، واجب بود، رواست؟
اصل نخستین درباره بانوان،
پوشش است، تنها جاهایی که واجب نیست، از این قاعده جداست. پس اگر از آیات
قرآن ، یا دیگر حجتها، برای ما روشن نشد که بانوان می توانند قسمتهایی از بدن خود را در برابر
مَحْرَمان نپوشانند، اصل اوّلی، واجب بودن پوشاندن بدن است و نگاه نکردن مَحْرَمان به بدن آنان. اکنون یکان یکان دلیلهای فقهی:(
کتاب ،
سنت ،
عقل و
اجماع ) را به بوته بررسی می نهیم.
در قرآن مجید، دو آیه، جاهایی را که پوشش آنها بر بانوان در برابر مَحْرَمان واجب نیست، بیان می کند:
(لاجناح علیهنّ فی آبائهنّ و لا ابنائهنّ ولااخوانهنّ ولا ابناء اخوانهنّ ولاابناء اخواتهنّ ولانسائهنّ…)
بحث از این آیه شریفه، در مقاله پیشین، درگاهِ سخن از مرحله دوم نازل شدن حکم
حجاب گذشت. در آن جا یادآور شدیم:پس از آن که
آیه حجاب ، درباره
همسران پیامبر صلیاللهعلیهواله نازل شد، بر همگان واجب شد که از پَس پرده با همسران
پیامبر صلیاللهعلیهواله سخن بگویند.
در این هنگام، پدران آنان گفتند:آیا ما نیز باید از پَس پرده با آنان سخن بگوییم
؟ که آیه شریفه نازل شد و پنج دسته از خویشاوندان نسبی را جدا کرد.
امّا، این که چه جاهایی از بدن همسران پیامبر صلیاللهعلیهواله را می توانستند ببینند، یا به دیگر سخن، زنان پیامبر، چه جاهایی از بدن خود را لازم نبود، بپوشانند، از آیه شریفه، قاعده و قانونی به دست نمی آید.
شاید بتوان گفت، همان وظیفه پیش از نازل شدن آیه شریفه را دارند. بدین معنی که پیش از نازل شدن آیه، همسران پیامبر صلیاللهعلیهواله چه جاهایی از بدن خود را می پوشانده و چه جاهایی را نمی پوشانده اند، اکنون باید بر همان اساس رفتار کنند.
از این روی، آگاهی از چگونگی پوشش زنان پیامبر صلیاللهعلیهواله پیش از نازل شدن آیه حجاب، برای بحث ما، کارساز است و بدون این آگاهی، در بحث به نتیجه خوشایند دست نمی یابیم.
(قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ… ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهنّ، او آباء بعولتهنّ، اوابنائهنّ او ابناء بعولتهنّ، او اخوانهنّ، او بنی اخوانهنّ، او بنی اخواتهنّ، او نسائهنّ… ولایضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ…)
بحث از این آیه شریفه در چهارمین مرحله از نازل شدن حکم حجاب انجام پذیرفت؛ از این روی در این جا، آن بخشی را که درباره پوشش بانوان در برابر محرمان است، در چند نکته، در کانون بحث و توجه خویش قرار می دهیم.
۱. خویشانِ جداشده از قاعده و حکم کلی، در آیه شریفه، هشت دسته اند که نخستین دسته آنها که شوهران باشند، حق دارند هرگونه نگاه لذت جویانه به همسران خود داشته باشند. این
اباحه ، از دلیلهای بسیار قرآنی، روایی و… به دست می آید.
به هرحال این آیه، تنها دلالت می کند بر این که زن، لازم نیست،
زینت خود را از شوهرش بپوشاند و بر مطلب دیگری در این باره دلالت ندارد.
۲. دسته دوم، چهارم، ششم، هفتم و هشتم، همان خویشان نسبی اند که در آیه ۵۵ از
سوره احزاب ، مطرح شده بود.
نتیجه:همان گونه که زنان پیامبر صلیاللهعلیهواله لازم نیست زینت خود را از خویشان نسبی بپوشانند، زنان مؤمن نیز، لازم نیست زینت خود را از خویشان نسبی بپوشانند.
۳. زنان مؤمن، در برابر دسته سوم و پنجم هم، وظیفه ای در پوشش ندارند. این دو دسته، در آیه ۵۵ سوره احزاب، که درباره همسران پیامبر صلیاللهعلیهواله بود، وجود ندارد؛ زیرا پیامبر صلیاللهعلیهواله نه پدرش زنده بود و نه فرزند پسری داشت. بویژه در گاهِ نازل شدن آیه شریفه، پسرانی که پیامبر از
خدیجه داشت، رخت از جهان بر بسته و
ابراهیم ، فرزند
ماریه هم، چشم به جهان نگشوده بود.
۴.
خداوند در هر دو آیه، تکلیف را متوجه بانوان کرده است، نه آقایان. در آیه ۵۵ سوره احزاب فرمود:(لاجناح علیهنّ فی…) یعنی در برابر دیگران، پوشش نداشتن گناه است. در این آیه فرمود:(لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ او…) یعنی بانوان، وظیفه دارند که خود را از مردان بپوشانند، مگر از چند دسته ای که در آیه ذکر شده است.
امّا این گروههای یاد شده، تا چه اندازه و با چه انگیزه ای می توانند به بانوانی که بر آنان مَحْرَم هستند، نگاه کنند، یا حرف بزنند، در آیات سخنی در این باب به میان نیامده است.
۵. از ظاهر آیه شریفه بر می آید، زن در برابر خویشاوندان هفت گانه، بلکه در برابر تمامی گروههای دوازده گانه، جدا شده، همان حالت پیشینِ خود را دارد. یعنی باید آنچه را پیش از فرو فرستاده شدن
آیه حجاب می پوشانده، بپوشاند و آنچه را نمایان می ساخته، می تواند اکنون نیز نمایان سازد.
امّا چه جاهایی از بدن را می پوشانده و چه اندازه، از همین آیه و شأن نزولها و روایات ذیل آن، روشن می شود. خداوند به زنان مؤمن دستور می دهد:
(ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ)
باید
روسریهای خود را بر گریبان خود گره زنند.
از این فراز به دست می آید که زنان، پیش از آیه حجاب، یا روسری نداشتند و یا داشته آن را جای دیگر گره می زده اند. با استفاده از روایت صحیح
کافی :آنان روسری داشته و آن را از بالای گوش به پشت سر می برده اند.
در نتیجه، روشن می شود که آنان، به طور حتم، سینه، کمر، شکم و… را می پوشانده اند وگرنه قبیح است شارع دستور دهد:گردن و گریبان و گوشها را بپوشانید؛ ولی از جاهای دیگری که شهوت انگیزترند، سخنی به میان نیاورد و امر به پوشاندن آنها نکند.
۶. از فراز زیر که می فرماید:
(ولایضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ.)
پاهای خود را به زمین نکوبند، تا آنچه پنهان می دارند، آشکار شود.
روشن می شود که بانوان در آن عصر، در پای خود زینتی داشته اند، پنهان و به دور از چشمها، که با زدن پا برزمین آشکار می شده است.
از آن جا که این آیه، این زینت را،
زینت پنهان می دانسته:(لیعلم مایخفین) به دست می آید بانوان در عصر نزول آیه، لباسها، یا شلوارهای بلندی بر تن می کرده اند که به طور کامل، روی
خلخال را می پوشانده است.
۷. از آنچه گفته شد به دست می آید:سینه، شکم، پاها تا مچ و مقداری از سر را، بانوان، پیش از نزول آیه، می پوشانده اند. امّا در چهارمین مرحله از حکم حجاب، همه سر و گردن، افزون بر گریبان، بر محدوده حجاب، افزوده شد. این قسمت، تنها در برابر مردانِ بیگانه واجب است و در برابر گروههای دوازده گانه، همان محدوده پیش واجب است که پوشیده باشد.
در نتیجه، پوشش واجب بر بانوان در برابر محرمان سببی و نسبی، همه بدن از گردن، تا مچ پا، به جز قسمتهایی از سروصورت و گریبان و دستهاست.
۸. از آیه شریفه، مطلبی درباره پوشش دستهای زنان، پیش از نازل شدن آیه به دست نمی آید که چگونه بوده است. بله، از (لایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها) روشن می شود که پس از نازل شدن آیه، باید دستها را تا مچ بپوشانند. با توجه به دیگر بخشهای آیه، روشن می شود که دستهای زنان برهنه کامل نبوده است، بلکه به احتمال زیاد دستها را تا
آرنج می پوشانده اند. این مطلب، از روایات به خوبی فهمیده می شود.
گیریم که از آیه و روایات و سازواری حکم و موضوع، پوششی برای دستهای بانوان، پیش از نازل شدن آیه، روشن نشود، باز باید بانوان دستهای خود را تا آرنج، از محرمان خود بپوشانند؛ زیرا، در نکته نخست گذشت که اصل پوشش است و آنچه که از این اصل و وظیفه کلی و عام جدا شده، امری است فرعی و استثنایی. هر جا دلیلی بر استثنا پیدا نکردیم، همان وظیفه عام وجوددارد. دست بالا، نکته ای را که می توان گفت:شاید دستها را تا آرنج، نزد خویشاوندان خود، برهنه می گذاشته اند.
این بحث، از بحثهای مهم فقهی است، به گونه ای که فقیهان بزرگی چون:
سیدمحسن حکیم و
سید ابوالقاسم خویی و دیگران، بر این باورند که قطع و
سیره پیاپی، حکایت از آن دارد که:
(بانوان می توانند همه بدن خود را، به جز شرمگاه، در برابر مردان مَحْرَم بر خود، برهنه کنند و محرمان می توانند به تمامی بدن آنان، به جز شرمگاه بنگرند.)
امّا از آیه فهمیده شد که همه بدن زن در برابر مردان مَحْرَم، به جز سر و گردن، گریبان، پایین تر از مچ پاها و قسمتی از دستها، باید پوشیده باشد.
حال دو نگاه به طور کامل ناسازگار با هم، در مسأله وجود دارد، برماست همه دلیلها، از جمله روایتهای باب را از کتابهای
شیعه و
سنی بیرون بکشیم و تک تک آنها را وا رسیم، تا ببینیم، ادعای قطع و سیره ای که بزرگان کرده اند، دلیلی دارد، یا خیر؟
(سکونی عن جعفر، عن محمد عن ابیه علیهالسلام قال:لابأس ان ینظر الرجل الی شعر امّه، او اخته، او ابنته.)
اشکالی ندارد که مرد، به موی مادر، یا خواهر، یا دختر خود بنگرد.
یادآوری:بین روابودن نگاه، با واجب نبودن پوشش ملازمه است. یعنی هر جا، به مرد اجازه نگاه داده شده، بر زن پوشاندن آن جا واجب نیست.
امّا عکس این ملازمه، درست نیست. یعنی چه بسا جاهایی باشد که پوشاندن آنها بر بانوان، واجب نباشد، با این حال، نگاه کردن مردان به آن جاها، روا نباشد، یا دست کم، اشکال داشته باشد که در این باره باز سخن خواهیم گفت:
(عن ابی جعفر علیهالسلام فی قوله:(ولایبدین زینتهنّ الاّ ما ظهر منها.) فهی الثیاب والکحل والخاتم وخضاب الکف والسوار.
والزینة ثلاث:زینة للناس وزینة للمحرم وزینة للزوج.
فامّا زینة الناس، فقد ذکرناه. وامّا زینة المحرم فموضع القلاده، فما فوقها والدملج ومادونه والخلخال وما اسفل منه وامّا الزینة الزوج فالجسد کله.)
امام باقر علیهالسلام درباره قول خداوند:زینتهای خود را ننمایانید، مگر آنچه به خودی خود، نمایان است) فرمود:
(زینتهای آشکار عبارتند از:لباس،
سورمه ،
انگشتر ،
حنای دست و
النگو.
و زینت، بر سه قسم است:زینت برای مردم و برای مَحْرَم و برای شوهر.
زینت برای مردم را یادآور شدیم {لباس، سورمه و…} زینت برای مَحْرَم، جای گردنبد و بالاتر از آن و جای بازوبند و پایین تر از آن و جای خلخال و پایین تر از آن و زینت شوهر تمامی بدن است.
آنچه در این روایت به عنوان زینت برای خویشاوندان ذکر شده، همان چیزی است که پیش از این از آیه
قرآن ، فهمیده شد.
در معنای (دملج) اختلاف است:بازوبند و دست بند. هر دو معنی را گفته اند.
اگر مراد، دستبند باشد که بانوان آن را بر مچ دست می بندند، در نتیجه جایی که رواست دیدن آن، برای مَحْرَم و نامَحْرَم یکی می شود که بی گمان این معنی مراد نیست. زیرا روایت بر آن است که محدوده زینت برای مَحْرَم را نسبت به محدوده زینت برای نامَحْرَم، بگستراند. پس همان معنای نخست مراد است که بازوبند باشد. بانوان می توانند، بازوبند و جای آن را تا به سرانگشتان، از مردانِ مَحْرَم نپوشانند.
آنچه از آیه فهمیده شد، با آنچه از روایت به دست می آید، هماهنگی دارد؛ ولی روایت درباره دست، بیان روشنی دارد و نشان می دهد، بانوان، دست را تا بازو باید بپوشانند.
یادآوری:از سند روایت، سخن نگفتیم و از بیان کاستیهای سندی آن خودداری ورزیدیم؛ زیرا بر آن نبودیم که سخن جدید فقهی برابر روایت دراندازیم. بلکه آنچه از آن استفاده شد، همان چیزی بود که آیه قرآن بر آن به خوبی دلالت داشت. بله، تنها محدوده مجاز از دست، سخن جدیدی بود که آن هم شاید با روایت ناسازگار باشد و غیر در خور عمل.
(فضیل بن یسار قال:سألت اباعبداللّه علیهالسلام عن الذراعین من المرأة، اَهما من الزینة التی قال اللّه تبارک و تعالی:(ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ.)؟
قال:نعم و مادون الخمار من الزینة وما دون السوارین.)
فضیل بن یسار می گوید:از
امام صادق علیهالسلام درباره
ساعدهای زن پرسیدم که آیا آنها از زینتی است که خداوند می فرماید:(زینت خود را آشکار نسازند، مگر از برای شوهرانشان)؟ فرمود:بله و پایین تر از
روسری ، از
زینت است.
گویا فضیل بن یسار، می دانسته که زنان می باید کتفها و دستان خود را تا
بازو از مَحْرَمان بپوشانند، ولی نمی دانسته افزون بر آن ساعدها را نیز باید بپوشاند و نهی یا نفی (لایبدین)، ساعدها را نیز در بر می گیرد، یا خیر؟
امام، در جواب می فرماید:بله ساعدها باید از محرمان پوشانده شود. این جواب، جواب اجمالی است و تمامی ساعد، تا مچ دست را در بر می گیرد. سپس امام، شرح می دهد:آنچه زیر النگوست؛ یعنی مچ، (بالاتر از کف دست به مقدار تقریبی یک قبضه) از زینت است. این جاها از زینتی است که در برابر محرمان پوشش آنها لازم نیست. بنابراین امام با واژه (نعم) جواب پرسش گر را سربسته داد و تمامی ساعد را از زینتی قرار داد که پوشش آن از مَحْرَمان لازم نیست.
سپس در شرح کلام خود (نعم) فرمود:به اندازه جای
النگو، حدود یک قبضه از ساعد، پوشاندنش از مَحْرَمان واجب نیست.
این روایت، صحیحه است و بر روایت ابی الجارود، مقدم. زن وظیفه دارد در برابر مَحْرَمان، دست خویش را تا نزدیک مچ، بپوشاند. بر فرض ناسازگاری و روایت، عموم (لایبدین) حاکم بود و در موارد شک، واجب بودن پوشش را ثابت می کرد که در مقاله پیشین، نکته چهاردهم، بحث آن گذشت.
روایتهای دیگری وجود دارد، البته بیش تر آنها با سندهای غیرصحیح، که آنچه از آیه، صحیحه و معتبره سکونی، دریافتیم، تأیید می کنند.
ابن عباس در ذیل این بخش از آیه شریفه:(ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ) گفته است:
(والزینة الّتی تبدیها لهولاء قرطاها وقلادتها وسِوارها فامّا خلخالها ومعضدها ونحرها و شعرها فانّها لاتبدیه الاّ لزوجها.)
زینتی که بر مَحْرَمان نمایان می سازد، عبارتند از:گوشواره ها، گردنبند و
النگو. امّا خلخال و بازوبند و گودی سینه و موها را تنها برای شوهران خویش آشکار می سازد.
سعید بن جبیر می گوید:
(لایبدین زینتهنّ؛ یعنی ولایضعن الجلباب وهو القناع من فوق الخمر الاّ لبعولتهنّ، او آبائهنّ… فهو محرم و کذلک العم والخال.)
زینت خود را نمایان نسازد؛ یعنی
جلباب بر زمین ننهد (و آن، پوششی است که روی روسری افکنده می شده است. چادر) مگر برای شوهران، یا پدران و… که مَحْرَم هستند و همچنین دربرابر عمو و دایی.
سخن ابن عباس و ابن جبیر، ممکن است روایت نباشد؛ زیرا به رسول خدا، اسناد نداده اند، ولی دست کم، فهم خود را از آیه بیان کرده اند. و چون از مسلمانان صدر
اسلام هستند، به دست می آید که این قول، در آن زمان پذیرفته بوده و کسی هم به مخالفت با آنان سخن نگفته است. زیرا در کتابهای
شیعه و یا در کتابهای
اهل سنت ، روایت و یا گفته ای در مخالفت با آنان دیده نشده است.
و. در
بحارالانوار از کتاب نوادر رواندی چند حدیث نقل می کند از جمله:
۱. (قال علی:یا رسول اللّه! امّی استأذن علیها؟
قال:نعم.
قال:ولِمَ یا رسول اللّه؟
قال:أیسُرُّک ان تراها عریانة؟
قال:لا.
قال:فأستأذن.)
علی گفت:یا رسول خدا! آیا برای ورود بر مادرم، از ایشان اجازه بگیرم؟
پیامبر فرمود:بله.
علی گفت:برای چه؟
پیامبر فرمود:آیا شاد می شوی که مادرت را عریان ببینی؟
علی گفت:نه.
پیامبر فرمود:پس اجازه بگیر.
۲. (قال علی علیهالسلام قال:رجل لرسول اللّه، یا رسول اللّه اختی تکشف شعرها بین یدی؟
قال:لا. انی اخاف اذا ابدت شیئاً من محاسنها و من شعرها و معصمها ان تواقعها.)
علی گفت:مردی به رسول خدا گفت:یا رسول خدا! آیا خواهرم می تواند موهایش را پیش من آشکار کند؟
رسول خدا فرمود:خیر. می ترسم اگر مقداری از زیباییها و موها و زیورهای خود را آشکار سازد، به آمیزش بینجامد!
۳. از رسول خدا روایت شده که فرمود:
(اذا قبّل احدکم ذات مَحْرَم قد حاضت:اخته، او عمّته، او خالته فلیتقبّل بین عینیها و رأسها ولیکف عن خدّها وفیها.)
هرگاه کسی از شما خواست یکی از کسان مَحْرَم بالغ مانند:خواهر، عمّه یا خاله را
ببوسد ، باید بین دو چشم و سرش را ببوسد و از بوسیدن گونه ها و دهان وی خود داری ورزد.
روایتهایی که از کتاب نوادر راوندی نقل شد، سند در خور پذیرشی ندارند و به مطلب ما، دلالت روشنی نیز ندارند و واجب بودن پوشش زن را در برابر مَحْرَمان خود، به روشنی، نه می پذیرند و نه ردّ می کنند؛ ولی حکمتهایی در آنها بیان شده که بسیار کارگشاند.
در روایت نخست:پیامبر، به علی دستور می دهد در گاه وارد شدن بر مادرش اجازه بگیرد. این، در حالی است که از ظاهر روایت بر می آید، مادر علی علیهالسلام در منزل تنها بوده و پدر آن حضرت حضور نداشته است وگرنه می پرسید:آیا برای وارد شدن بر پدر و مادرم اجازه بگیرم؟
وقتی
امام از
پیامبر ، چرایی این حکم را می پرسد، رسول خدا می فرماید:آیا از این که مادر خود را برهنه ببینی خوشحال می شوی؟ با این که معمول نبوده و نیست، زن، همین که در منزل تنها شد، تمامی بدن خود را برهنه کند. بنابراین مراد از برهنه دیدن مادر، برهنگی کامل، به گونه ای که شرمگاه وی ظاهر باشد، نیست، بلکه مراد، این است که در لباسی باشد که سر و سینه و دیگر زیباییهای بدن وی نمایان باشد.
پس اجازه گرفتن پسر از مادر، برای این است که پسر قسمتهای پنهان بدن مادر، مانند:سینه، شکم و ساقهای او را نبیند، نه این که اجازه برای این باشد که مبادا شرمگاه او را ببیند. این نظر را تأیید می کند روایتی که از
ابن مسعود نقل شده است:
(انّ رجلاً سأله استأذن علی اُمّی؟ فقال:نعم. ما علی کل احیانها تحب ان تراها.)
شخصی پرسید آیا برای وارد شدن بر مادرم اجازه بگیرم. فرمود:بله. مادر در تمامی حالتها، دوست ندارد او را ببینی.
روشن است، مادر تنها از دیدن شرمگاهش ناراحت نمی شود، بلکه حالتهای دیگری نیز دارد و قسمتهای دیگری از بدنش وجود دارد که دوست ندارد دیده شود.
از این روی، در روایت واژه (مادر) مطرح بود وگرنه دیدن شرمگاه پدر نیز حرام است واگر مسأله دیدن شرمگاه مطرح بود، باید در سؤال می آمد که آیا باید از
پدر و مادر در هنگام ورود اجازه بگیرم؟
از روایت دوم روشن می شود که برانگیخته شدن
شهوت ، تنها با دیدن زنان بیگانه نیست. چه بسا با دیدن زیباییها و
زیورهای خواهر، مادر، عمّه، خاله و… شهوت انگیخته شود. چون به طور معمول، اینان در یک منزل به سر می برند، احتمال این که دیدن زیباییها و برانگیخته شدن شهوت، به جاهای باریکی بکشد، بسیار است؛ از این روی پیامبر صلیاللهعلیهواله می فرماید:اخاف… ان یواقعها.)
از همین جا، فلسفه
امر و
نهی در حدیث سوم، روشن می شود؛ زیرا گاهی
شیطان و
نفس وسوسه انگیز، کار را بر انسان، پوشیده می دارد و می پندارد بوسه بر بانوان مَحْرَم، از روی مهرورزی است، در حالی که صحنه گردانِ قضیّه شیطان است و او در غفلت.
در پایان این بخش، روایتی از
امام رضا علیهالسلام به روایت
محمد بن سنان می آوریم که روشنگر خواهد بود:
(انّه کتب الیه حرّم النظر الی شعور النساء المحجوبات بالازواج وغیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال ومایدعوا التهییج الی الفساد والدخول فیما لایحلّ ولایجمل وکذلک ما اشبه الشعور الاّ الذی قال اللّه عزّوجل:(والقواعد من النساء اللاّتی لایرجون نکاحاً فلیس علیهنّ جناح ان یضعن ثیابهنّ غیر متبرّجات بزینة) ای غیر الجلباب ولابأس بالنظر الی شعور مثلهنّ.)
امام رضا علیهالسلام به وی نوشت:نگاه به موهای زنان با حجاب، آنان که خود را به خاطر شوهرانشان پوشانده اند و زنان دیگر را، از آن جهت
حرام شده که نگاه مردان را برمی انگیزد و آنان را به فساد فرامی خواند، در آنچه که ورود در آن، نه
حلال است و نه زیبا.
این چنین است، آنچه بسان موهاست.مگر آن کسانی که خداوند درباره آنان فرموده:(بر زنان از کارافتاده، که دیگر امیدی به
زناشویی ندارند، گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند، به شرط آن که
زینت خود را نمایان نسازند.) یعنی بدون
چادر باشند. نگاه کردن موهای این گونه بانوان، اشکال ندارد.
تاکنون از آیات و روایات به دست آمد:بر بانوان رواست که سر، چهره، گریبان و مقداری از دستها را در برابر گروه های سیزده گانه نپوشانند.
اکنون، به بررسی سخنان فقیهان می پردازیم، تا روشن شود آیا
اجماعی وجود دارد که بر بانوان روا بداند، به جز از شرمگاه، دیگرجاهای بدن را از مَحْرَمان نپوشانند.
پیش از هر چیز، نکته ای در خور یادآوری است و آن این که هرجا، نگاه کردن به بدن زن، برمرد روا باشد، پوشیدن همان جا، بر زن واجب نیست. ولی عکس آن، روا نیست. یعنی چه بسا، پوشش جاهایی از بدن، بر زن واجب نباشد؛ امّا بر مرد روا نباشد به آن جاها نگاه کند. یعنی لازمه واجب نبودنِ پوشش، روا بودنِ نگاه نیست.
سید یزدی در
عروة الوثقی می نویسد:
(یجوز النظر الی المحارم التی یحرم علیه نکاحهنّ، نسباً، او رضاعاً، او مصاهرةً ماعدا العورة مع عدمِ تلذّذ وریبة وکذا نظرهنّ الیه.)
نگاه به همه جای بدن بانوانی که
ازدواج با آنان حرام است، چه به نسب، چه به
رضاع و چه به
مصاهره ، به جز شرمگاه، رواست، در صورتی که لذّت جویی و
ریبهای در کار نباشد. این چنین است نگاه بانوان یاد شده، به این مردان.
برابر ملازمه ای که پیش از این، بیان شد، لازمه روایی نگاه، واجب نبودن پوشش است. بنابراین، نظر
صاحب عروه این می شود:بر بانوان لازم نیست خود را از مَحْرَمان نسبی، مانند:برادر، پدر، عمو، دایی، مَحْرَمان سببی، مانند:پدرشوهر، مَحْرَمان رضاعی، مانند برادر رضاعی، پدر رضاعی و… بپوشانند.
فقیهان عصرما که بر عروة الوثقی حاشیه زده اند، بر این مسأله حاشیه و تعلیقه ای ندارند.
محقق در
شرایع می نویسد:
(وللرجل ان ینظر الی جسد زوجته، باطناً وظاهراً والی المحارم، ماعدا العورة وکذا للمرأة.)
مرد می تواند، به ظاهر و باطن همسر خود بنگرد و نیز می تواند، به بدن بانوان مَحْرَم خود، به جز شرمگاه آنان نگاه کند. زن نیز همین طور است.
شیخ
محمد حسن نجفی می نویسد:
(وکذا له ان ینظر الی المحارم التی یحرم علیه نکاحهنّ، نسباً، او رضاعاً، او مصاهرةً، او ملکاً، ماعدا العورة مع عدم تلذّذ وریبه وکذا للمرأة… والی المحارم عدا العورة، مع عدم التلذّذ والریبة بلاخلاف فی شیء من ذلک، بل هو من الضروریات. فما عن الشافعیة فی وجه والفاضل فی آخر حدّ المحارب وظاهر التحریر من انه لیس للمحرم التطلع فی العورة والجسد، عاریاً واضح الضعف.)
مرد می تواند به همه جای بدن بانوان مَحْرَم:(آن گروه که ازدواج با آنان، به نسب، به شیرخوارگی، به پیوند و ملکیت، حرام است) به جز شرمگاه، نگاه کند. این، در صورتی است که لذت بری و ریبه ای در کار نباشد.
همچنین زن… می تواند بدون لذت و ریبه به همه جای بدنِ مَحْرَم خود، به جز شرمگاه وی نگاه کند.
در آنچه یاد شد، هیچ اختلافی بین فقیهان وجود ندارد.
بنابراین، ضعفِ احتمال مطرح شده از سوی شافعی و علامه حلّی در آخر حدّ محارب و ظاهر عبارت تحریر، مبنی بر این که مَحْرَم حق نگاه بر شرمگاه و جسد برهنه را ندارد، روشن است.
بررسی:
این که صاحب جواهر ادعای ضرورت کرده با آنچه از شافعی و
علامه حلی نقل می کند، نمی سازد.
علامه حلّی در
قواعد ، در بحث نکاح، می نویسد:
(ویجوز النظر الی المحارم عدا العورة.)
فاضل هندی در
کشف اللثام ، بر این مسأله ادعای
اتفاق کرده و دلیلهای آن را نیز یادآور می شود:
(ویجوز بالاتفاق، النظر بلاتلذّذ او ریبة الی المحارم وهنّ من یحرم علیه نکاحهنّ نسباً… عدا العورة کما فی الشرایع و یدل علیه الاصل وقوله تعالی:لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ… ویمکن ان یراد بالتابعین غیر اولی الأربه کل قریب لایمکن نکاحها.)
از این فراز که از فاضل هندی نقل شد، به دست می آید اجماعی را که ایشان ادعا کرده، مدرکی است.
علامه حلّی در قواعد، در آخر باب حدّ المحارب، می نویسد:
(من اطلع علی قوم فلهم زجره فان امتنع من الکف عنهم فرموه بحصاة… ولو کان المطّلع رَحِماً لنساء صاحب المنزل، اقتصر علی زجره فان رماه حینئذٍ ضمن الاّ مع تجرد المرأة فانّ له رمیه لو امتنع بالزجر عن الکف، اذ لیس للمحرم التطلع علی العورة والجسد.)
کسی که بر قومی آگاهی بیابد و دید بزند، بر آن قوم رواست که او را بازدارند. اگر سر باز زد، با
سنگ ریزه او را بزنند… اگر نگاه کننده با بانوان صاحب منزل، مَحْرَم بود، تنها بر بازداشتن وی، بسنده می شود. و اگر صاحب منزل به سوی او سنگ پرتاب کند،
ضامن خواهد بود. مگر این که زن، برهنه باشد. در این هنگام، اگر با بازداشتن وی… از نگاه خودداری نورزید، به سوی او سنگ پرتاب کنند؛ زیرا مَحْرَم حق دید زدن بر شرمگاه و بدن بانوان مَحْرَم با خود را ندارد.
از این فراز از سخن علامه بر می آید، نگاه بر بدن بانوان مَحْرَم، اگر برهنه باشند، ممنوع است. حتی، حق دارند سنگ ریزه به سوی نگاه کننده پرتاب کنند.
حال اگر صاحب منزل حق داشته باشد نگرنده را که به حقوق او دست دراز کرده، با سنگ ریزه براند، نباید فرقی بین
مَحْرَم و غیر مَحْرَم باشد و باید حق سنگ پرتاب کردن به سوی هر دو را داشته باشد. اما اگر اجازه سنگ پرتابی او، جنبه حقّیت ندارد، بلکه از آن روست که نگرنده، کار حرامی انجام می دهد، در این صورت، اگر نگرنده، مَحْرَم باشد، نباید حق بازداشتن او را داشته باشند.
بنابراین، فتوای علاّمه، مبنی بر روایی پرتاب کردن سنگ ریزه به سوی نگرنده، در صورتی درست است که نگاه نگرنده مَحْرَم به بدن زن، حرام باشد.
مگر این که کسی بگوید:حرامها و
مکروههای الهی، به طور کلی نبایدها در
شرع ، شدت و ضعف دارند. در مَثَل، نگریستن مَحْرَم بر خانه، مورد نهی است، امّا نه آن گونه که بشود به سوی او سنگ پرتاب کرد. نگریستن به بدن زن مَحْرَم، مورد نهی است، امّا نه آن گونه که
حرام باشد. حال اگر این دو کار نهی شده، با هم جمع شوند؛ یعنی مرد مَحْرَمی از روزنی به منزل خویشاوند و بر بدن زنِ مَحْرَمی بنگرد، در این صورت، نهی شدهها به یکدیگر یاری میرسانند و سبب می شود که سنگ ریزه پرت کردن به سوی نگرنده، روا باشد. به دیگر سخن، روایی سنگ پرتاب کردن به سوی نگرنده، دو علت دارد، ا. نگریستن و اطلاع یافتن از درون خانه ۲. نگریستن بر بدن مَحرَم.
به هر حال، از عبارت علامه استفاده می شود که نگریستن مرد بر بدن زنِ مَحْرَم، بی اشکال نیست. بنابراین، ادعای ضرورتی که
صاحب جواهر درباره روایی نگریستن به مَحْرَمان، مطرح ساخته، در خور مناقشه است.
آقای خوئی، در ذیل عبارت سید یزدی، که نگاه بر بدن زن مَحْرَم را جایز دانسته، نوشته است:
(ویدلّ علی الجواز، مضافاً الی السیرة القطعیّة من زمان الرسول الاکرم صلیاللهعلیهواله الی عصرنا الحاضر، حیث لم یعهد، تحجب النساء من اولادهنّ، او آبائهنّ، او اخوانهنّ الی غیرهنّ من المحارم، اولاً قوله تعالی:(ولایبدین…) ثانیاً، معتبرة السکونی عن جعفر بن محمد، عن ابیه، علیهما السلام، قال:(لابأس ان ینظر الی شعر امّه، او اخته، او ابنته) فانّها وان دلّت علی جواز النظر الی خصوص الشعر الاّ انّه بملاحظة عدم القول بالفصل بینه وبین سائر اعضاء الجسد، یثبت الحکم للجمیع ولااقل من انّها تنفعنا فی الجسد. ثالثاً، الروایات المتظافرة، الدالة علی جواز تغسیل الرجل المرأة التی یحرم نکاحها علیه وبالعکس، اذا لم یحصل المماثل….
وکیف کان فالحکم مقطوع ولاخلاف فیه وان نسب الی العلاّمه المنع من ذلک فی الجمله والی بعض المنع من النظر الی الثدی حال الرضاع، فانه لاوجه للقولین بعد اطلاق الآیة الکریمة وظهور الاخبار.)
بر روا بودن نگریستن به بانوان مَحْرَم، افزون بر
سیره قطعی، که از زمان رسول خدا، تا زمان ما وجود دارد، به گونه ای که هیچ رسم نبوده که زنان از فرزندان، پدران، برادران و دیگر مَحْرَمان خود، روبگیرند، دلیلهای زیر نیز دلالت می کنند.
۱. آیه شریفه:(لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ…)
۲. روایت معتبر سکونی از
حضرت باقر علیهالسلام که فرمود:
(رواست که مرد به موهای مادر، خواهر و دختر خود، نگاه کند. زیرا اگر چه روایت، تنها نگریستن به مو را دلالت دارد، ولی با توجه به این که کسی بین مو، و دیگر جاهای
بدن ، تفصیلی نداده، حکم جایز بودنِ نگاه، برای همه بدن، ثابت می شود. دست کم این روایت، به ما سود می رساند.
۳. روایتهای بسیار که نزدیک است به
تواتر برسند، دلالت میکنند بر این که بر مردان جایز است زنی را که
ازدواج با او، بر آنان حرام است
غسل دهند. همچنین بر زنان. البته اگر شخصی از جنس آنان پیدا نشود. به هر حال، جایز بودن نگاه به زنان مَحْرَم، قطعی است و اختلافی در این مسأله وجود ندارد. اگر چه به علامه حلّی نسبت داده شده است که به اجمال نگریستن به بدن زنان مَحْرَم را روا ندانسته است. و به شماری دیگر از فقیهان نسبت داده شده که از نگریستن به
پستان زن در حال شیردادن بازداشتهاند. ولی، پس از اطلاق آیه و ظهور اخبار، وجهی برای این دو قول باقی نمیماند.
ایشان، پنج دلیل برای ادعای خود یادآور می شود که تمامی آنها مخدوش است.
۱. سیره قطعی: می گوید از زمان رسول خدا تاکنون، سیره قطعی بر روا بودن نگاه به زنان مَحْرَم وجود دارد و هیچ گاه دیده و شنیده نشد که زنان از فرزندان، پدران، برادران و… رو بگیرند و در پرده حجاب قرار بگیرند.
این دلیلی که ایشان اقامه می کند، مخدوش است. بحث رو گرفتن و داشتن حجاب دربرابر مردان مَحْرَم نیست. بحث بر سر این است که آیا بانوان، می توانند با مایو و بدنی برهنه، در برابر مردان مَحْرم بر خویش ظاهر شوند، یا خیر. نگارنده هر چه جست وجو کرد که موردی را در طول تاریخ بیابد که زنان با مایو، یا لنگی که تنها بین ناف و
زانو ، یا کم تر را بپوشاند، در برابر مردان مَحْرَم بر خود ظاهر شوند، نیافت.
به دیگر سخن، بی گمان، بر زنان، پوشاندن سر و گریبان و دستها، تا کمی بالاتر از مچ، در نزد مردان مَحْرَم، لازم نیست سیره هم نشان می دهد که این اندازه را زنان در نزد مردان مَحْرَم، نمی پوشاندهاند؛ ولی به چه دلیل و چگونه می توان گفت:دیگر جاهای بدن را نیز نمی پوشاندهاند.
و به سومین بیان، ممکن است که ادعا شود که برعکسِ نظر ایشان، ما سیره قطعی داریم که زنان، همان گونه که عورت خود را از مَحْرَمان می پوشانده سینه، شکم، پاها و… را نیز از آنان می پوشانیدهاند.
دوّمین دلیل ایشان، آیه شریفه ۳۱
سوره نور است که پیش از این، به شرح درباره اش سخن گفتیم. روشن شد که بر زنان رواست در برابر مَحْرَم، سر، صورت، گریبان، گردن و دستها را تا حدود یک قبضه بالاتر از کف نپوشانند؛ ولی پوشاندن دیگر جاهای بدن، به همان حالت اولیه ای که داشته و آن را می پوشانده اند، باقی می ماند.
سوّمین دلیل ایشان معتبره سکونی است که به روشنی بیان می کند:مرد می تواند به موهای مادر، دختر، خواهر نگاه کند و آن گاه ایشان با کمک عدم القول بالفصل، این حکم را به همه بدن سریان داده است.
روا بودن نگریستن به موی سر زن مَحْرَم، درست، امّا دیدن دیگر جاهای بدن را چگونه می توان ثابت کرد؟
در جواب به این دلیل می توان گفت:زیرا عدم قول به فصل، نخست آن که دلیل نیست و دو دیگر، عدم قول به فصل، در این جا وجود ندارد، چون علامه در قواعد و تحریر و صاحب تنقیح، در نگاه کردن به پستان زن مَحْرَم، در حال شیردادن، مناقشه دارند و از این جا روشن می شود که باورمندانی به تفصیل وجود دارد. حتی خود آقای خوئی، متوجه این اشکال بوده است؛ از این روی، پس از یادآوری دلیل، می نویسد:(لااقل من انّها، تنفعنا فی الجمله) این کلام ایشان نشان می دهد که او در
حجت بودن قول به عدم فصل، یا در وجود آن قول در این جا، و یا هر دو، مناقشه داشته است.
بنابراین، جایز بودن نگاه به موی زنان مَحْرَم، روشن است و جای هیچ گمانی نیست، ولی به فراتر از آن، دلیل می خواهد.
چهارمین دلیلی که ایشان بر دیدگاه خود اقامه می کند، روایات فراوانی است که بر مردان روا می دانند غسل دادن زنی را که بر آنان مَحْرَم است. با توجه به این که به هنگام غسل، به طور معمول، چشم کسی که بانوی مَحْرَم بر خویش را غسل می دهد، به همه جای بدن وی می افتد و حکم نگاه به بدن مرده و زنده
مسلمان هم یکسان است.
روایات، درباره غسل زن مسلمان، در صورتی که زن مسلمانی برای غسل وی پیدا نشود، به چند دسته تقسیم می شوند:
۱. مَحْرَمی از جنس خود وی وجود ندارد. در این صورت، یکی از سه کار انجام می شود:
الف. با لباسی که در تن دارد، بدون غسل، بر او
کفن می پوشند و به
خاک می سپارند.
ب. صورت، کف دستها و پشت دستها را می شویند و او را به خاک می سپارند.
ج. او را
تیمم می دهند و به خاک می سپارند.
این بخش از روایات، اکنون در مدار بحث ما قرار ندارند.
۲. گاهی مَحْرَم از غیر جنس او وجود دارد. در این صورت، روایات بر چهار دسته اند:
الف. شخص مَحْرَم، تنها شرمگاه او را می پوشاند و او را غسل می دهد.
ب. شخص مَحْرَم، او را از زیر لباس غسل می دهد.
ج. شخص مَحْرَم، تا آرنجهای او را میشوید. یا شخص مَحْرَم، تا
آرنج ، دست خود را زیر لباس زن
میت می برد و او را غسل می دهد.
د. شخص مَحْرَم، او را غسل می دهد. در این دسته از روایات، سخنی از برهنگی، پوشیدگی، زیرلباس، روی لباس و… به میان نیامده است.
شخص مَحْرَم، تنها شرمگاه زن را می پوشاند و او را غسل می دهد.
۱. (عن منصور بن حازم، قال سألت اباعبداللّه علیهالسلام عن الرجل یخرج فی السفر ومعه امرأته، یغسّلها؟
قال:نعم و اُمّه واخته و نحو هذا یلقی علی عورتها خرقة.)
در این روایت، اشکالهایی وجود دارد که با توجه به متن دیگری از روایت، می توان آنها را یافت و اصلاح کرد.
۲. (سأله منصور بن حازم، عن الرجل یسافر مع امرأته فتموت، ایغسّلها؟ قال نعم و اُمّه واُخته ونحوهما یلقّی علی عورتها خرقة ویغسّلها.)
این دو روایت، یکی است. سند آن صحیح است و در کتابهای چهارگانه آمده است. مضمون آن درباره زوجه، روشن است. امّا درباره مادر، خواهر و… روشن نیست. زیرا اگر مقصود امام، همه آن افراد بود، باید می فرمود:(یلقی علی عورتهنّ) درحالی که در هر دو متن (عورتها) بود. به هر حال، همان گونه که ضمیر (ها) می تواند به (کل واحد منهنّ) برگردد، می تواند به (زوجه) برگردد که مورد پرسش منصور بود. این جمله که فرمود:(وامّه واخته ونحوهما)، یا (و نحو هذا) برای بیان این نکته بود که:می تواند غسل بدهد، امّا چگونه و چه قسمتهایی را باید بپوشاند، در نظر نداشته است.
۳. (عن ابی جمیله، عن زید الشحام، قال:سألت اباعبداللّه، عن امرأة ماتت وهی فی موضع لیس معهم امرأة غیرها.
قال:ان لم یکن فیهم لها زوج ولا ذو رحم، دفنوها بثیابها ولایغسلوها وان کان معهم زوجها، او ذو رحم لها فیغسّلها من غیر ان ینظر الی عورتها.)
راوی می گوید:از
امام صادق علیهالسلام درباره زنی که در جایی می میرد و در آن جا، زنی نیست که وی را غسل بدهد، پرسیدم؟
فرمود:اگر در بین مردان، شوهر او، یا مَحْرَمی وجود ندارد، با همان لباسهایی که در تن اوست، به خاک سپرده می شود، بدون غسل.
اگر در بین آنان، شوهر او، و یا مَحْرَمی وجود دارد، باید بدون این که به شرمگاه وی نگاه کند، او را غسل دهد.
سند روایت، ضعیف است؛ زیرا ابن جمیله، همان
مفضل بن صالح ، دروغ گوی مشهور است.
از این روایات بر می آید که شرمگاه زن باید پوشانده باشد، اگر چه غسل دهنده شوهر او باشد؛ ولی آیا افزون بر شرمگاه، جاهای دیگر بدن نیز باید پوشیده باشد، یا خیر، این روایت ساکت است.
اگر روایتهای دیگر، بر پوشاندن تمامی بدن، حتی سر وگردن، یا پوشاندن تمامی بدن، به جز سروگردن دلالت داشتند، با این روایتها، ناسازگاری ندارند؛ زیرا هر دو گروه ثابت می کنند که پوشاندن شرمگاه بسیار اهمیت دارد و پوشاندن جاهای دیگر بدن نیز واجب است؛ امّا از اهمیت کم تری برخوردارند.
روایات دسته دوم:این روایتها دلالت می کنند که شوهر و یا مَحْرَمی دیگر، زن را باید از زیر لباس غسل بدهند:
۱. عن
عمار بن موسی ، عن ابی عبداللّه علیهالسلام انه سئل عن الرجل… و عن المرأة تموت فی السفر ولیس معها امرأة مسلمة ومعها نساء نصاری و عمها و خالها معها مسلمان؟
قال:یغسلانها و لاتقربنها النصرانیه… غیر انّه یکون علیها درع فیصب الماء من فوق الدرع.)
از امام صادق علیهالسلام پرسیدم درباره زنی که در
سفر می میرد و زن مسلمانی نیست که او را غسل دهد، ولی زن
نصرانی و عمو و دایی مسلمان آن زن حضور دارند؟
فرمود:عمو و دایی مسلمان، وی را غسل دهند و زن نصرانی، به هیچ روی به میّت نزدیک نشود…. بله، باید میّت، لباس داشته باشد و آب، از روی لباس بر روی بدن وی ریخته شود.
۲. (عن محمد بن مسلم، قال:سألت اباعبداللّه علیهالسلام عن الرجل یغسّل امرأته؟ قال:نعم، من وراء الثوب.)
از امام صادق علیهالسلام پرسیدم که مرد همسر خود را غسل می دهد؟ فرمود:بله از روی لباس.
۳. (داود بن سرحان، عن ابی عبداللّه علیهالسلام… قال:فی المرأة تکون مع الرجال بتلک المنزلة الاّ ان یکون معها زوجها فان کان معها زوجها فلیغسّلها من فوق الدرع ویسکب علیها الماء سکباً.)
حضرت صادق علیهالسلام درباره زنی که همراه گروهی از مردان است و می میرد… فرمود:اگر شوهر وی، همراه آنان است، باید او را از روی لباس غسل دهد و بر او آب بریزد.
۴. بمانند روایت داود بن سرحان از ابی الصباح الکنانی، از امام صادق علیهالسلام نقل شده است و پس از (یسکب الماء علیها سکباً)، آمده است:(ولاینظر الی عورتها.)
۵. (حمّاد عن الحلبی، عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال سأل عن الرجل، یغسّل امرأته؟
قال:نعم، من وراء الثوب. لاینظر الی شعرها و لا الی شیء منها.)
از امام صادق علیهالسلام پرسیده شد:آیا مرد همسرش را غسل می دهد؟ فرمود:بله، از روی لباس. به مو و هیچ جای بدن او نگاه نکند.
مرد، همسر خود را از زیر لباس و تنها تا آرنج می شوید.
۱. (عن سماعة، قال سألته عن المرأة اذا ماتت فقال:یدخل زوجها یده تحت قمیصها الی المرافق.)
۲. (حلبی عن ابی عبداللّه علیهالسلام فی المرأة اذا ماتت ولیس معها امرأة تغسلها قال:یدخل زوجها یده تحت قمیصها فیغسّلها الی المرافق.)
راوی از امام صادق می پرسد:زنی مرده و با او زنی نیست که وی را غسل دهد. امام فرمود:شوهرش دستهای خود را تا آرنج به زیر
پیراهن وی می برد و می شوید.
در این روایات چندین احتمال وجود دارد:
احتمال نخست:در حاشیه کافی آمده:(المرافق هی العورتان و مابینهما)
بنابراین، مرد دست خود را به زیر لباس زن می برد و همه جای بدن او را به جز شرمگاه ها و فاصله بین آن دو را می شوید.
احتمال دوم:این که شوهر، تا آرنج دست خود را به زیر لباس زن می برد.
احتمال سوم:تا آرنج زن را می شوید، نه بیش تر.
روایت حلبی، که از سند
صحیحی برخوردار است، با احتمال سوم، سازگارتر است.
به هر حال، هر یک از این سه احتمال درست باشد، در بحث ما فرقی نمی کند و نشان می دهد که شوهر نمی تواند بدن همسر خود را برهنه کند و به آن نظر بدوزد.
روایات این دسته، بدون هیچ قیدی، بیانگر روا بودن غسل زن از سوی شوهر است، در صورتی که زنی وجود نداشته باشد.
۱. (عن عبداللّه بن سنان، قال سألت عن الرجل ایصلح له ان ینظر الی امرأته حین تموت او یغسلها ان لم یکن عندها من یغسلها؟
فقال:لابأس بذلک، اّنما یفعل ذلک اهل المرأة کراهیّة ان ینظر زوجها الی شیء یکرهونها منها.)
راوی می گوید:از امام صادق علیهالسلام پرسیدم:آیا صلاح است مرد به هنگام مرگ همسرش، به وی بنگرد. یا اگر زنی نیست که او را غسل دهد، شوهر می تواند او را غسل بدهد.
فرمود:اشکالی ندارد. تنها خویشاوندان زن دوست ندارند، که شوهر نگاه کند به آنچه که آنان خوش ندارند.
۲. (عن محمد بن مسلم، قال سألته عن الرجل یغسّل امرأته؟
قال:نعم، انّما یمنعها اهلها تعصبا.)
از حضرت صادق علیهالسلام پرسیدم:آیا مرد، همسرش را غسل می دهد.
فرمود:بله. تنها خویشاوندان زن، از روی
تعصب ، شوهر را از این کار باز می دارند.
۳. (اسحاق بن عمار، عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال:الزوج احق بأمرته حتی یضعها فی قبرها.)
شوهر، از هر کسی سزاوارتر است، تا او را در
قبر بگذارد.
۴. (عن ابی بصیر، قال:قال ابوعبداللّه علیهالسلام یغسّل الزوج امرأته فی السفر والمرأة زوجها فی السفر اذا لم یکن معهم رجل.)
حضرت صادق علیهالسلام فرمود:شوهر، زن خویش را در سفر غسل می دهد و زن نیز، شوهرش را در سفر غسل می دهد. اگر مردی نبود.
سند این
حدیث ضعیف است؛ ولی معنای آن، با دیگر روایات باب هماهنگی دارد.
۵. روایات بسیاری در دسترس است که
علی علیهالسلام، همسر خود،
فاطمه زهرا سلامالله علیها را غسل داده؛ امّا در این روایات، به روشنی بیان نشده که آن حضرت، فاطمه زهرا سلامالله علیها را از روی لباس غسل داده، یا بدون آن.
چهارده روایت یاد شده، که بیش تر آنها از سند خوبی هم برخوردار بودند، دلالت بر این داشتند که بر شوهر و دیگر مَحْرَمان رواست در نبودن زن مسلمان، همسر و خویشاوند خویش را غسل دهند.
دسته نخست و دسته دوم، ناسازگار با هم نیستند. دسته نخست می گوید:شرمگاه زن، به هنگام غسل باید پوشیده باشد و به شرمگاه نباید نگاه شود. دسته دوم می گوید:بدن زن، باید از زیر لباس غسل داده شود که از آن ها روشن می شود چه شرمگاه و چه غیر آن، به هنگام غسل باید پوشیده باشد.
دسته سوم، از این جهت که بدن زن نباید برهنه شود، با دسته دوم هماهنگی دارد و اگر بحثی هست در چگونگی و مقدار شستن است.
از دیگر سوی، این سه دسته از روایات، با روایات دسته چهارم ناسازگاری ندارند. زیرا اگرچه دسته چهارم، به اجمال، نگاه کردن شوهر به همسر مرده را روا می دانست و سه دسته نخست، به اجمال، روا نمی دانستند. ولی به قرینه صحیحه
محمد بن مسلم ، می توان گفت:روایات دسته چهارم، نگاه همسر را به سر و صورت زن، به هنگام غسل، بی اشکال می دانستند و روایات دسته نخست، دوم و سوم، درباره دیگر جاهای بدن، غیر از سر و صورت، سخن می گفتند، بنابراین با هم ناسازگار نیستند. بله، صحیحه حماد از حلبی، با صحیحه محمد بن مسلم را نمی شود جمع کرد و در نتیجه صحیحه حلبی از دور خارج می شود؛ زیرا روایتهای بسیاری وجود دارد که از آنها به اجمال بر می آید، شوهر می تواند که زن خود را به هنگام غسل نگاه کند. نتیجه این شد که:
الف. از روایات روا بودن نگاه شوهر به سر و صورت زن مرده خود و ناروا بودن نگاه به دیگر جاهای بدن وی، به دست می آید.
ب. مردان مَحْرَم بر زن، تنها در نبود زن مسلمان، اجازه دارند خویشاوند خویش را از روی لباس، غسل دهند.
ج. از روایات، به دست نیامد که بر مردان مَحْرَم بر زن، روا باشد که به بدن زن در هنگام غسل نگاه کنند.
د. بیش تر روایتهای یاد شده، درباره زن و شوهر بود و روایتهایی که به غیر از زن و شوهر اشاره داشتند، سه تا بیش تر نبودند:دو تا از دسته نخست که سند یکی از آنها ضعیف بود و یکی از دسته دوم اکنون روشن شد:روایتهای فراوانی که آقای خوئی ادعا کرده بود، از ۲ یا ۳ روایت فراتر نمی رفت و روایات، بیش تر، درباره زن میّت در بین مردان نامَحْرَم و مرد میّت در بین زنان مَحْرَم و نامَحْرَم بود. دیگر این که از جمع بندی روایات به دست آمد، سخنی از روا بودن نظردوختن مرد مَحْرَم به بدن زن، یا روا بودن ظاهر شدن بدن زن برای مرد مَحْرَم در بین نیست. غسل دادن زن از سوی مردان مَحْرَم، غیر از نمایان شدن بدن زن است، بین این دو ملازمه ای وجود ندارد. اگر جاهایی هم، روا باشد که ظاهر شود، همان سر و گردن و دستهاست، نه دیگر جاها.
یادآوری:با درنگ در باب غسل میت، روشن می شود، زن، پس از آن که چشم از جهان فرو می بندد، زیبایی خود را از دست می دهد:(المرأة اسوء منظراً اذا ماتت.)
از این روی، برای مرد، دیدن زن مرده،
ریبه ای پدید نمی آورد. شاید به همین علت باشد که در پاره ای از روایات آمده:مرد نامَحْرَم می تواند، صورت و دستهای زن میّت را بشوید:
(یغسل بطن کفیها، ثم یغسل وجهها، ثم یغسل ظهر کفیها.)
یا در روایت دیگر
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله می فرماید:(افلا یمموها)
چرا تیمم ندادند؟ با این که در تیمم دادن، بدن مرد نامَحْرَم با زن میّت تماس می گیرد.
در روایت دیگر آمده:
(یغسل منها موضع الوضوء.)
از این گونه روایات به دست می آید نگاهِ به زن میت و لمس بدن وی، از نگاه و لمس زنِ زنده، کم تر مشکل دارد و واقعیت خارجی نیز، این مطلب را تأیید می کند.
از آنچه در این جا یادآور شدیم، با آنچه پیش از این، از آن سخن گفتیم، این نکته به دست می آید:وقتی مردان مَحْرَم، به بدن زن میت نمی توانند نگاه کنند و حتی غسل وی، باید از روی لباس باشد، به طریق اَولی، به بدنِ زنِ مَحْرَم زنده نمی توانند نگاه کنند، مگر آن جاهایی را که از
قرآن و روایات، روشن شده باشد.
از قرآن فهمیده شد که بر زن لازم نیست سر، گردن، گریبان و دستهای تا مقداری بالای مچ، از مَحْرَمان بپوشاند؛ امّا آیا مردان مَحْرَم هم می توانند به این جاها نگاه کنند، یا خیر، بحث دیگری است که از آیه فهمیده نشد. از روایات به دست آمد که نگاه به موی سر خواهر، مادر و دختر اشکال ندارد. امّا آیا رواست به گریبان آنان نگاه کرد، یا خیر، به دست نیامد. همان گونه که روایی و ناروایی نگاه به موی سر مادر و همسر و خویشان سببی و
رضاعی نیز روشن نشد. به هرحال بحث نگاه را پس از این مطرح خواهیم کرد؛ زیرا اکنون، بحث ما درباره مسأله پوشش است.
آقای خوئی، در پایان دلیلهای خود بر مسأله، می نویسد:(وکیف کان فالحکم مقطوع ولاخلاف فیه) شاید نظر ایشان از:(الحکم مقطوع) دلیل جداگانه ای نباشد؛ بلکه مراد ایشان این است:پس از درنگ و دقت در دلیلهای پیشین که برشمرده شد، انسان یقین پیدا می کند:حکم بر روا بودن نگاه به همه بدن زن به جز شرمگاه از سوی مردان مَحْرَم یقینی است. زیرا اگر غیر از این مراد ایشان باشد، خود را از گردونه بحث خارج کرده و اعلام داشته از راه کشف و شهود و… به حکم یقین پیدا کرده است که چنین ادعایی از روش ایشان و
استدلال فقهی به دور است.
و (لاخلاف فیه) به احتمال قوی، بازگشت به صدر سخن است که ادعای سیره قطعیه کرد و جواب آن داده شد زیرا بعید است که ایشان در مسأله ای ادعا کند سیره قطعیه عملیه از آغاز تاکنون بر آن قائم است، پس بگوید:افزون بر سیره، اختلافی هم در آن نیست؛ زیرا سیره، دلیل قوی تر و استوارتر از (لاخلاف) و
اجماع است. گیریم مراد ایشان از (لاخلاف) آوردن دلیل پنجمی بر حکم باشد. در این صورت، این بحث پیش می آید آیا این اجماع، تعبّدی است؟
بی گمان ایشان و همه کسانی که در این بحث به بررسی پرداخته اند، این اجماع را
تعبّدی نمی دانند؛ بلکه آنچه هست از آیه قرآن، روایات، روش و منش مردم برداشت شده است و اجماعی هم اگر هست، تعبّدی نیست. چون مَدْدَک آن روشن است.
پس باید از این اجماع، چشم پوشید و سراغ دیگر دلیلها رفت که از مقدار دلالت آنها سخن گفتیم. با توجه به پاسخی که به آقای خوئی در این نوشتار داده شد، پاسخ دیگران نیز روشن می شود، زیرا آنان، دلیلی افزون بر ایشان، بیان نکرده اند. اکنون، پاره ای از فتواها را که تا اندازه ای، با آنچه گفته شد هماهنگی دارند، یادآور می شویم:
فاضل مقداد ، در
تنقیح الرائع ، شرح
المختصر النافع ، در شرح عبارت:
(وینظر الی جسد زوجته باطناً و ظاهراً و الی محارمه، ماخلا العوره.)
می نویسد:
(المحرم، هو کل امرأة ملک وطأها او حرم بنسب، او رضاع، او مصاهرة بعقد او ملک یمین. امّا التی ملک وطأها، فیجوز النظر الیها کالزوجة، باطناً وظاهراً. امّا من حرم وطأها فیباح النظر منهن الی الوجه والکفین والقدمین اجماعاً و یحرم النظر الی القبل والدبر لغیر ضرورة من مباشرة علاج واشهاد ایلاج، اجماعاً.
وامّا غیر ذلک من البدن فعلی ثلاثة اقسام:الاول:الثدی حال الارضاع وهو یلحق بالوجه لشدة الحاجة الی ظهوره فی اغلب الاوقات. الثانی:الثدی، لافی حالة الارضاع، الثالث:سائر البدن، غیر ما ذکرنا. و فی هذین القسمین خلاف:قیل بالاباحة لقوله تعالی:(لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ، او آبائهنّ، او آباء بعولتهنّ، او ابنائهنّ) وقیل بالتحریم، لعموم:(قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم.)
قال السعید:والاحوط انّه یحرم ما عدا الوجه والکفین والقدمین ومایظهر عادة بحسب اکثر الاوقات لانّ الجسد المرأة کله عورة ویحرم النظر الی العورة.)
مَحْرَم، زنی است که انسان حق همبستر شدن با او را داشته باشد. یا آن زنی است که به نسب، یا شیرخوارگی، یا با پیوند، مانند
عقد و یا
ملک یمین ، همبستر شدن با او حرام شده باشد.
آن که حق دارد با او همبستر بشود، رواست به همه بدن زن چشم بدوزد، چه جاهای آشکار و چه جاهای پنهان. امّا مَحْرَمی که چنین حقی را ندارد، به اجماع، بر او نگاه به صورت، پاها و دستها تا مچ رواست. همچنین به اجماع، در غیر هنگام ضرورت، مانند گاه درمان
بیماری و گواهی بر داخل کردن، بر او روا نیست که پیش و پس زن مَحْرَم را بنگرد. امّا باقی بدنِ این دسته از مَحْرَمان، بر سه قسم است:
۱.
پستان در حال شیردادن که از نظر حکم، پیوسته به چهره است؛ زیرا بیش تر وقتها ضرورت شدید دارد که در بین مَحْرَمان ظاهر باشد.
۲. پستان در غیر حال
شیردادن .
۳. دیگر جاهای
بدن .
در دو قسم آخر، اختلاف است:
گروهی
مباح دانسته اند، به دلیل آیه شریفه:
زینت و جمال خود را آشکار نسازند، جز برای شوهران خود، پدران شوهر، پسران خود و پسران شوهر….
گروهی
حرام دانسته اند، به دلیل آیه شریفه:ای رسول ما! مردان مؤمن را بگو:چشمهای خود را از نگاه ناروا بپوشند.
سعید گفته است:بهتر و به احتیاط نزدیک تر است که نگاه به جز چهره، دستها تا مچ، پاها تا مچ و آنچه از روی عادت، بیش تر وقتها پوشیده نمی شود، حرام است؛ زیرا همه بدن زن
عورت است و نگاه به عورت حرام.
عبارت الایضاح، که کتاب فقهی سعید، فرزند علامه است، کم وبیش، مانند عبارت فاضل مقداد است، جز این که سعید،
فتوای پدرش، علاّمه حلّی را، از تذکره نقل کرده که ایشان نگاه به دیگر جای بدن را مباح می داند و می نویسد:(هو الاقوی عندی.)
از عبارت فاضل مقداد و فرزند علامه حلّی، روشن می شود:دیدگاهی وجود دارد که نگاه به دیگر جاهای بدن زن را حرام می داند و این قول از چنان جایگاهی برخوردار است که فاضل مقداد را از فتوا باز داشته و سعید فرزند علامه حلّی را وا داشته که فتوای به
احتیاط دهد.
این جاست که ادعای
اجماع محصل و
منقول و ادعای ضرورت، از سوی
صاحب جواهر ، یا ادعای قطع و یقین از سوی آقای خوئی، با مشکل رو به رو می شود.
علامه
سید محمد حسین فضل اللّه ، دلیلهایی که بر روا بودن نگاه مَردان مَحْرَم به زن، اقامه شده، یک به یک بر می شمرد، این حکم را کم و بیش، روشن دانسته و سپس با اشاره به حکمت حکم، از گرفتاریها و دشواریهای امروز سخن گفته است:
(اما جواز ابداء الزینة لهؤلاء، فلأن طبیعة العلاقة الخاصة الخاضعة للحواجز النفسیة، تمنعهم من التفکر الجنسی والانجذاب الغریزی، انطلاقاً من الاحکام الشرعیة التی تجعلهم من المحارم و من التقالید الاجتماعیة والقیم الانسانیة العمیقة فی وعی النّاس مما یجعل عملیة الانحراف بعیدة عن المألوف من الوضع الطبیعی للعلاقات.
لکن هذا الموضوع قد یخضع لکثیر من الاهتزازات النفسیة المنحرفة، فیدفع الانسان الشاذ المنحرف الی الاعتداء علی ابنته، او اخته، او ابنة اخته، او اخیه انطلاقاً من التوجیهات الاخلاقیة التی تثیر الغریزة فی اتجاه المتمرد علی الحرام او من الافلام الخلاعیة، او القصص المثیرة… ونحو ذلک مما اصبحنا تسمع بالکثیر منه فی عالمنا المعاصر.
ولذلک فلابد من الرقابة الدائمة علی حرکة العلاقات فی الاجواء المثیرة والعمل علی ایجاد الضوابط الخارجیة بالاضافة الی الضوابط الداخلیة فی عمق الرواسب الذاتیة… فقد دلت التجارب علی انّ الاعتماد علی التقالید فی مثل هذه الامور لایتحقق أیة ضمانة عاصمة، لانّ من السهل تفتیت القیم الروحیة والاخلاقیة بالأتجاه التربوی المضاد بالوسایل المنحرفة المتنوعة.)
نمایاندن زیباییها و زینتها، از آن جهت برای مَحْرَمان، روا شمرده شده که طبیعت علاقهها و پیوندهای ویژه، محکوم بازدارندههای نفسانی و روحی فراوانی هستند که آنان را از هرگونه اندیشه جنسی و شهوانی باز می دارد. آن باز دارنده ها از
احکام شرعی، که آنان را از
محارم می داند و از آداب و سنتهای اجتماعی و ارزشهای عمیق انسانی، که در اعماق جان انسانها وجود دارد، سرچشمه گرفته است.
در نتیجه، این گونه پیوندها، با چنین بازدارنده هایی، اندیشه ها و رفتارهای انحرافی را بسیار دور می نماد. امّا همین مسأله، گاه، محکوم بسیاری از لغزشهای روحی و نفسی می شود؛ به گونه ای که انسان را به دست اندازی به سوی دختر، خواهر، دخترخواهر و دختر برادر، بر می انگیزاند.)
این انگیزشها و برانگیخته شدنها، از توجیه های ضداخلاقی بسیار که غریزه را به سرکشی بر می انگیزند، یا از فیلمهای غیراخلاقی و
مبتذل ، یا داستانها و رمانهای شهوت انگیز و… ناشی می شود که ما امروزه، به بسیاری از رخدادهای این گونه ای در جامعه برخورد می کنیم.
از این روی، یک دیده وری همیشگی بر چگونگی نشست و برخاستها و آمد وشدها در این جاها و فضاهای هیجانی بایسته است. باید در عمل، قانونها، آیینها و معیارهای خارجی را بر قانونها و قاعده های داخلی، که در ژرفای نفسها، رسوب کرده، افزود {تا از رخدادهای ناگوار پیش گیری کند} زیرا تجربه ها نشان می دهد که اکنون دیگر، تکیه بر سنتها و آداب اجتماعی، در مانند این امور، ضمانت اجرایی اطمینان آوری نیست. زیرا به آسانی می توان، ارزشهای روحی و اخلاقی را، با وسائل تبلیغی انحرافی گوناگون، از بین برد.
آقای فضل اللّه انگاشته آیه
قرآن و
روایت ، بر آنچه فقیهان ادعا کرده اند، دلالت دارد؛ از این روی، حکمی را که اینان از آیه و روایت برداشت کرده اند، روشن دانسته و در این باره به بحث و بررسی نپرداخته است؛ بلکه با توجه حکمت حکم و نیز شرایط ویژه ای که نمایاندن زینت و زیباییها، پدید آورده اشاره کرده و می نویسد:در زمان ما همه چیز دگرگونی یافته، با گونه گون تبلیغها، فیلمها و…
شهوت جوانان را بر می انگیزند و آنان را به کژ راهه می کشانند. در چنین فضای آلوده ای، اجازه دادن به
خواهر و
برادر ،
پسر و
مادر ،
پدر و
دختر و… که با هر لباسی و با هرگونه پوششی در پیش یکدیگر حاضر شوند، گرفتاریها و ناهنجاریهای بسیاری را پدید می آورد.
به هر حال، آقای فضل اللّه از باب ضرورت و توجه به شرایط موجود جامعه و جوانان، بر این نکته پای می فشارد که باید (یجوز) در سخن فقیهان، به (یحرم) دگر شود و پدران، مادران، خردمندان قوم و… چاره ای برای درون خانه ها بیندیشند.
ولی نگارنده فکر می کند، شرع مقدس، برای این مسأله چاره ای اندیشیده و هیچ گاه، برهنه بودن زن را در برابر مَحْرَم خود اجازه نداده است. آنچه شرع اجازه داده، برهنه بودنِ سر و صورت و کمی از گریبان و دستها، تا بالای مچ است. در همین محدوده هم، به مرد اجازه نگاه به همه بانوان مَحْرَم را نداده است.
مرد، تنها می تواند به سرو صورت خواهر، مادر و دختر خود نگاه کند و به دیگر بانوان مَحْرَم نسبی، در همین حد هم شاید نتوان نگاه کرد، گرچه بر بانوان مَحْرَم واجب نباشد که سرو صورت خود را بپوشانند.
پس چشم دوختن به سرو صورت دخترخواهر، یا دختر برادر و… نیاز به دلیل دارد که اکنون وجود ندارد. شاید بتوان از معتبره سکونی
تنقیح مناط کرد و دخترخواهر را نیز، بسان خود خواهر دانست. گرچه این تنقیح مناط خالی از اشکال نیست.
امّا بی گمان، از روایت سکونی، نمی توان تنقیح مناط کرد و نگاه کردن به خویشان سببی، مانند مادر زن، زن پدر و… را روا دانست.
پیش از این بیان شد که واجب نبودن پوشش، ملازمه ای با روا بودن نگاه به بانوان مَحْرَم ندارد. پس زن در برابر گروه های سه گانه سببی، نسبی و رضاعی لازم نیست سروصورت خود را بپوشاند، ولی تنها مرد حق دارد به سر و صورت سه گروه:خواهر، مادر و دختر، نگاه کند و با تنقیح مناط، حکم روا بودن به بانوان مَحْرَم به نسب، جریان می یابد. ولی خویشاوندان سببی، گرچه پوشیدن سروصورت برایشان واجب نیست، ولی دلیلی نداریم که بر مرد روا باشد به سر و صورت آنان نگاه کند.
تاکنون، روشن شد که:
الف. چشم دوختن به شرمگاه دیگری حرام است، حتی بر
خویشان نسبی و سببی. جز گاه ضرورت که از این قاعده استثناست.
ب. چشم دوختن به سر، صورت، گریبان و مقداری از پاهای زن، بر مردان مَحْرَم، جایز است.
ج. چشم دوختن، به همین مقدار بدن، از سوی مَحْرَمانِ سببی، اشکال دارد و دلیلی بر روایی آن، وجود ندارد.
د. نگاه به دیگر جاهای بدن زن، به شرمگاه، از سوی مَحْرَمانِ نسبی و سببی، اشکال دارد و دلیلی بر روایی آن وجود ندارد.
اینک و در این جا، برآنیم یکان یکان دلیلهایی را که مرد را از نگاه به غیر از سر، صورت، گریبان، دستها تا مچ و مقداری از پاهای زن مَحْرَم باز می دارد، عرضه بداریم:
۱. (قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم ویحفظوا فروجهم، ذلک ازکی لهم انّ اللّه خبیر بما یصنعون.)
به مردان با ایمان بگو:دیده فرو نهند و پاکدامنی پیشه ورزند که این، برای آنان پاکیزه تر است؛ زیرا خداوند، به آنچه می کنند، آگاه است.
از این آیه شریفه در مقاله پیشین:سیری در
آیات حجاب ، بحث شد و در این جا برآنیم نکته هایی را یادآور شویم که در بحث کنونی راهگشایند و در آن جا، یا از آنها بحثی به میان نیامد، یا به اجمال از کنار آن گذشته شد.
از جمله در این جا باید به این بحث پرداخته شود که مردان مؤمن از چه چیز باید دیدگان خود را فرو پوشند؟
۱. آیا از نگاه به شرمگاه ها؟ که البته شماری بر این باورند و (یحفظوا فروجهم) را قرینه بر مطلب خود دانسته اند.
به دیگر سخن این گروه برآنند که (فروجهم) که مفعول (یحفظوا) است، بر متعلق (یغضّوا) نیز دلالت می کند.
۲. متعلق (یغضّوا) می تواند (ما حرّم اللّه) باشد؛ یعنی مردان مؤمن، نگاه خود را از تمامی حرامهای الهی فرو پوشند. در این صورت، باید حرام الهی از راه دیگر و در جای دیگر ثابت شود، تا موضوع حکم فروپوشاندن قرار گیرد.
۳. متعلق (یغضّوا) می تواند (ما یثیر الشهوة) نیز باشد. آنچه شهوت انگیز است، گرچه پیش از این حرام بودن آنها با دلیل دیگری ثابت نشده است.
احتمال دارد که آیه شریفه، همین سومی را در نظر داشته باشد؛ زیرا:
نخست آن که:شأن نزول آیه شریفه، نگاه شهوت آلود جوان انصاری به زنی بود که از کوچه می گذشت. و در این نگاه، چنان از خود بی خود شد که چهره اش با چیز برنده ای، که در
دیوار بود، برخورد کرد و مجروح شد.
در آن زمان، هنوز حکم حجاب و حکم نگاه نازل نشده بود؛ بنابراین نگاه جوان نگاه حرام نبوده، بلکه نگاه انگیزاننده شهوت بوده و غافل کننده.
دو دیگر:اگر متعلق (یغضّوا)، (ما حرم اللّه)، (یا (فرج) باشد، آیه حکم جدیدی را بیان نکرده، بلکه تأکید بر احکام گذشته است. زیرا همان دلیلی که حرام بودن نگاه به چیزی، یا حرام بودن نگاه به شرمگاه را می گوید، کافی است.
بنابراین، برای این که آیه از تأکید ورزی بر احکام پیشین خارج شود و بیان کننده حکم جدیدی باشد، باید متعلق آن (و ما یثیر الشهوة) و… باشد.
حال که کبرای
قیاس را از آیه گرفتیم، صغرای آن را می توانیم بیابیم. هر چه شهوت انگیز باشد، چه جاهایی از بدن بانوان مَحْرَم و چه گونه پوشش آنها و… باید از آنها چشم پوشاند.
۲. (واذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستأذنوا کما استأذن الّذین من قبلهم.)
چون کودکان شما، به سن
بلوغ رسیدند، باید از شما اجازه بگیرند.
همان گونه آنان که پیش از اینان بودند، اجازه می گرفتند.
خداوند در آیه پیش از این آیه می فرماید:نابالغان، لازم نیست اجازه بگیرند، مگر در سه وقت. در غیر آن سه وقت، کودکان لازم نیست اجازه بگیرند؛ زیرا دیدن مادر با لباس خواب، برای آنان شهوت انگیز نیست. ولی وقتی به سن بلوغ رسیدند، باید درگاه ورود به اتاق مادر، اجازه بگیرند. بنابراین، معلوم می شود که دیدن مادر، بر بالغان و نابالغان، یکسان نیست. فرزند نابالغ، می تواند مادر را در لباس خواب و شهوت انگیز ببیند، ولی فرزند بالغ، چنین اجازه ای ندارد.
روایات بسیاری در ذیل این آیه شریفه وجود دارد که به پاره ای از آنها در مرحله پنجم از حکم حجاب، در مقاله سیری در آیات حجاب، اشاره کردیم.
۳. در اصول فقه، اصولیان درباره مقدمه واجب به بحث و بررسی می پردازند و عنوان می کنند:آیا مقدمه واجب، واجب است، یا خیر؟
سرانجام به این نتیجه دست می یابند:اگر برای مقدمه جایگاهی در بین آنچه در شرع واجب است نیابیم، بی گمان در دستگاه
عقل ، چنین جایگاهی را دارد. اگر در شرع دلیلی نیابیم که مقدمه واجب، واجب است، عقل به آن حکم می کند. در همان بحث، اصولیان از مقدمه حرام، سخن به میان آورده و یادآور شده اند:مقدمه حرام، از نظر شرع حرام نیست؛ زیرا مقدمه حرام، انسان را به حرام نمی رساند و دست آخر، این مکلف است که با آهنگ انجام کار، کار حرام را انجام می دهد یا انجام نمی دهد. ولی مقدمه حرام، از نظر عقل نارواست. و به دیگر بیان عقل انسان را از انجام کارهایی که زمینه را برای انجام حرام مهیّا می سازد، باز می دارد و مقدار حرام بودن هر یک از آن مقدمه ها نیز، بسته به مقدار اثرگذاری است که در فراهم شدن زمینه گناه دارد.
به هر حال،عقل اجازه نمی دهد مرد و زن مَحْرَم مانند خواهر و برادر، با لباس نامناسب در برابر هم حاضر شوند، خلوت گزینند، در مهمانیها شرکت جویند و….
دیدن زینت و زیباییهای بانوان مَحْرَم، از آن جا که زمینه گناه را فراهم می سازد، به دلیل عقل، حرام خواهد بود.
۴. روح
شریعت اسلامی، ناسازگار است با هرگونه حرکتی که به فساد اخلاقی بینجامد، زمینه آلودگی و گناه را فراهم آورد، جامعه و خانواده را به کژراهه بکشاند، به آتش شهوت دامن بزند، شهوتها را برانگیزد و….
این مطلب از جای جای قرآن مجید و روایات درخور برداشت است.
خداوند به زنان پیامبر صلیاللهعلیهواله می فرماید:
(فلاتخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض.)
با ناز و کرشمه سخن نگویید، تا آن که بیمار دل است، آز بورزد.
به پیامبر صلیاللهعلیهواله می فرماید:
(قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم، ذلک ازکی لهم….)
به مردان مؤمن بگو:چشمها را {از نگاه های ناروا} بپوشند و پاکدامنی ورزند که این برای آنان پاکیزه تر است.
به زنان می فرماید:
(… ولایضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهنّ…)
…
پاهای خود را {به گونه ای به زمین} نکوبند، تا آنچه از زینت خود نهفته می دارند، آشکار گردد.
خداوند
حضرت مریم سلاماللهعلیها را به خاطر پاکدامنی می ستاید:
(ومریم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا.)
مریم دختر عمران، همان کسی که دامن خود را پاک نگهداشت و ما هم در آن از روح خود دمیدیم.
خداوند در آیات بسیار، پاک دامنان را می ستاید:
(الذین هم لفروجهم حافظون.)
خداوند، در آیه سی وپنجم
سوره احزاب ، ده ویژگی از ویژگیهای مردان و ده ویژگی از ویژگیهای زنان را بر می شمرد که اینها سبب می شوند در دریای مغفرت خداوند غوطه ور شوند و از پاداش عظیم برخوردار. نهمین از این ده ویژگی، پاک دامنی است:
(والحافظین فروجهم والحافظات.)
در روایات، از پاکدامنی بسیار سخن به میان آمده و جایگاه و ارزش والایی به آن داده شده، حتی گاهی برای پاک ماندن دامن شماری از کسان، از حلال نیز بازداشته می شوند که مباد از
حلال الهی به
حرام بیفتند.
در روایت وارد شده:شخصی به خدمت
پیامبر صلیاللهعلیهواله رسید و عرض کرد:
(یا رسول اللّه! اُمّی استأذن علیها؟
… أخشی تکشف شعرها بین یدی؟
قال:لا.
قال:ولِمَ؟
قال:اخاف ان ابدت شیئاً من محاسنها و من شعرها او معصمها ان یواقعها.)
ای رسول خدا، آیا برای ورود به مادرم باید اجازه بگیرم؟…
از این بترسم که موی او در پیش من نمایان شود.
حضرت فرمود:نه.
پرسید:پس برای چه باید اجازه بگیرم؟
حضرت فرمود:می ترسم که اگر مقداری از زیباییها و موها و زیورهای او بر تو نمایان شود، به آمیزش با او اقدام کنی.
امام رضا علیهالسلام در پاسخ به پرسشهای
محمد بن سنان می فرماید:
(وحرّم النظر الی شعورالنساء المحجوبات بالازواج الی غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال و مایدعوا التهییج الیه من الفساد والدخول فیما لایحل وکذلک ما اشبه الشعور.)
چشم دوختن به موهای زنانِ شوهردار و دیگر زنان را، حرام کرد زیرا دیدن موی زنان شهوت مردان را بر می انگیزد و انگیخته شدن شهوت، به فساد و به داخل شدن در آنچه که حلال نیست می انجامد. نگاه به آنچه بسانِ موست، نیز به همین جهت حرام شده است.
روایات بسیاری داریم که دستور می دهند باید جای خواب
پسر و
دختر جدا باشد و زنان خود را از نابالغان بپوشانند و… همه، حکایت از دقت و واقع نگری
شارع دارد و این نکته را روشن می کند که شارع بر آن است زمینه انگیخته شدن شهوت را از بین ببرد که مباد به فسادهای خانمان سوز بینجامد.
وقتی دلیل برای حرام بودن نگاه به بانوان مَحْرَم و دیگر بانوان، مصلحت سنجیهای عقل و حکمتهای بیان شده در آیات و روایات باشد، نمی توان اندازه و مقدار و حدود آن را بازشناساند و در مثل، گفت:به
دستها ، تا به
آرنج رواست، نگاه شود و… زیرا این گونه چیزها، بسته به نَفْس فرد، پای بندی او به احکام،
پیری ، جوانی و… دارد و عقل نمی تواند در حوزه نگاه، مرزی بازشناساند.
بنابراین، در این گونه چیزها، تنها می توان گفت:باید مرزهایی که ممنوع است نگاه ها از آنها فراتر رود، درجه بندی شوند. پاره ای از جاهای بدن که فسادانگیزی کم تری دارند، نگاه به آن جاها، از
کراهت کم تری برخوردار است و نگاه به هر جا که فسادانگیزی بیش تری داشته باشد، از کراهت بیش تری برخوردار خواهد بود. هر چه فسادانگیزیها بیش تر باشد، کراهت بیش تر می شود، تا به آن جا که به مرز
حرمت می رسد.
بنابراین با دلیل
کتاب و
سنت و
عقل نمی توان، الگو و نمونه ویژه ای از لباس را برای مادران ارائه داد که در پیش فرزندان از آن استفاده کنند و یا الگوی خاص برای خواهران، برای استفاده در پیش برادران و….
آنچه که روشن است، باید سینه، شکم، ران، کمر، پا تا نیمه های ساق و دستها تا آرنج، به طور حتم پوشیده باشد و از آرایشهای غلیظ سروصورت خودداری شود.
دیگر جاهای بدن، مانند:دستها تا آرنج، پاها تا نیمه ساق، سر و گریبان در پیش فرزندان و برادران لازم نیست پوشانده شود، زیرا پوشاندن آنها حَرَج آور و دشواری آفرین است و شارع، حکم حَرَجی درشرع قرارنداده است.
البته، همان گونه که پیش از این یادآور شدیم، بر مردان مَحْرَمی که از همین مقدار باز بودن و بی پوششی سر و چهره و دست بانوان مَحْرَم، به حرام می افتند و دامنشان آلوده می شود، باید نگاه خود را فرو خوابانند و از نزدیک شدن به کانون خطر دوری گزینند.
به هرحال اگرچه بر بانوان در پیش مردان مَحْرَم مانند فرزندان و برادران، پوشاندن دستها تا آرنج، پاها، تا نیمه ساق، سر و گریبان، چون حَرَجی است، لازم نیست زیرا شارع، حکم حرجی جعل نکرده و نمی کند؛ امّا این نکته را باید یادآور شد که همین مقدار، در پیش عمو و دایی، حَرَجی نیست، زیرا به طور معمول در یک خانه زندگی نمی کنند و پوشاندن آن مقدار در دیدارهای زودگذر، دشواری و حرجی نمی آفریند. همچنین در برابر خویشان سببی که پوشاندن بیش از این نیز، حَرَجی در پی ندارد و عقل از آن، باز نمی دارد و برای دستور به پوشش، بازدارنده ای در پیش خود نمی بیند.
نکته:در آیه ۳۰
سوره نور ، حکم پوشش بانوان، بیان و سیزده گروه
استثنا و برشمرده شد که بانوان لازم نیست زینتهای خود را از آنان بپوشانند. ولی در بر شماری گروه های سیزده گانه، از دایی و عمو، نامی برده نشد، با این که اینان نیز از مَحْرَمان بشمارند.
گروهی بر این پندارند:علت بیان نشدن عمو ودایی، این است که این دو، با دیدن زینتهای دختر برادر، یا دختر خواهر، از خود بازتاب نشان می دهند و از زیباییهایِ آنان پیش پسران خود، سخن می گویند.
گروهی دیگر بر این پندارند:آیه شریفه، یک طرف را بیان کرده و از کنار طرف دیگر گذشته، زیرا با بیان یک طرف، حکم طرف دیگر روشن می شود. وقتی در گروه های استثنا شده:ابناء اخوانهنّ و ابناء اخواتهنّ) وجود دارد و وقتی پسر برادر زن از استثناء ها باشد و جزءِ مَحْرَمان، عکس آن نیز از مَحْرَمان به شمار است. یعنی عمو هم می تواند دختر برادر را ببیند و چون پسر خواهر زن، از مَحْرَمان است، در نتیجه، دایی هم می تواند دختر خواهر را ببیند.
ولی از بحث ما روشن شد که دلیل و توجیه بهتری برای ذکر نشدن عمو و دایی وجود دارد و آن این که:
عمو و دایی، مانند پدر و برادر نیستند که با زن در یک خانه و در یک اتاق به سر برند، تا پوشاندن سر و صورت در برابر آنان حَرَجی باشد. دلیلی بر استثنا بودن هر مَحْرَم نسبی وجود ندارد، بلکه هر جا ضرورت اقتضا می کرده و یا به خاطر زندگی در یک مکان، حرج و مشکلی پیش می آمده، به زنان، نپوشاندن جاهایی از بدن، که شهوت انگیز نباشند، اجازه داده شده است. حکم، دائر مدار مَحْرَم و غیر مَحْرَم نیست. به قرینه دوازدهمین و سیزدهمین گروهی که در آیه شریفه استثناء شده اند. بردگان و پیران بدون شهوت. اینان، مَحْرَم نیستند، ولی چون در زندگی، به گونه پیوسته و همیشگی در منزل، به خدمت می پردازند و رفت وآمد بسیار پیش بانوی منزل دارند، پوشش در برابر آنان حَرَجی است،
شارع اجازه داده، سر، صورت، دستها و گریبان از آنان پوشیده نشود. از طرفی، چون آنان
برده اند و زیر دست و تابعان بدون شهوت، مشکلی به وجود نمیآید.
برگرفته از مقاله پوشش بانوان در برابر مردان محرم -مجله فقه- دفتر تبلیغات اسلامی، شماره ۲۴.