• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقد عرفان‌های کاذب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عرفان کاذب را می‌توان این‌گونه تعریف کرد «راه و روش یا به‌طور کلی مکتب و فرقه‌ای که با استفاده از روش‌های عرفانی در مسیری غیر از رسیدن به کمال حقیقی یعنی خداوند یکتا حرکت کند و تمام زندگی را در دنیا خلاصه کرده و انسان را به‌جای رساندن به حقیقت عالم و خدای هستی، به امور دنیوی و خیالی سرگرم سازد.
آنچه در غالب عرفان‌های کاذب و نوظهور دیده می‌شود انکار خدا، وحی‌ستیزی و شریعت‌گریزی است. برای رسیدن به مقاصد غیر الهی خود دین وحیانی را به‌گونه‌ای بشری معنا می‌کنند و برای تجویز لاابالی‌گری، خود را از دامن شریعت می‌رهانند. در غالب عرفان‌های نوظهور تناسخ جایگزین معاد و زندگی پس از مرگ می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - ضرورت نقد
۲ - رواج عقل‌گرایی و مادی‌گرایی
۳ - تعریف مفاهیم
       ۳.۱ - تعریف دین
       ۳.۲ - تعریف عرفان
       ۳.۳ - تعریف عرفان حقیقی
       ۳.۴ - تعریف عرفان کاذب
۴ - رابطه دین و عرفان
۵ - مبانی عرفان‌های کاذب
       ۵.۱ - مبداشناسی
              ۵.۱.۱ - خدا در عرفان اوشو
              ۵.۱.۲ - خدا در عرفان اکنکار
       ۵.۲ - راه‌شناسی
              ۵.۲.۱ - دین در عرفان‌های دروغین
              ۵.۲.۲ - شریعت‌ستیزی و فقه‌گریزی
       ۵.۳ - فرجام‌شناسی
              ۵.۳.۱ - انکار معاد و تناسخ
              ۵.۳.۲ - لذت و شادمانگی
۶ - مبانی دین وحیانی
       ۶.۱ - مبانی مبداشناسی
       ۶.۲ - مبانی راه‌شناسی
              ۶.۲.۱ - وحی و ویژگی‌ها
       ۶.۳ - فرجام شناسی
۷ - مقایسه بین دو مبانی
       ۷.۱ - اثبات و انکار خداوند
       ۷.۲ - اثبات و انکار شریعت
       ۷.۳ - اثبات و انکار معاد
۸ - نتیجه
۹ - فهرست منابع
۱۰ - عناوین مرتبط
۱۱ - منبع


آنچه در این مقاله بدان خواهیم پرداخت، نگاهی خواهد بود به سه مبنای اساسی یعنی مبدأشناسی، فرجام‌شناسی و راه‌شناسی و مقایسه دین وحیانی با عرفان‌های کاذب ...
مدتی است با سرد شدن تنور انسان‌گرایی و مکاتب مادی، بازار معنویت داغ شده است. در این میان شیادان بسیاری دکان معنویت گشوده و افرادی را بر گرد خود جمع کرده‌اند. عرفان راستین و عرفان دروغین در مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند. عرفان حقیقی انسان را به‌سوی صلاح، فلاح و خوشبختی واقعی و در یک کلمه به سوی خدا سوق می‌دهد و عرفان دروغین در مقابل انسان را در زندگی مادی و دنیوی غوطه‌ور می‌کند.
اگر این عرفان‌های دروغین را با سنگ محک دین راستین بسنجیم و یا اگر در آیینه دین وحیانی به این جنبش‌های نوپدید بنگریم، خواهیم یافت که دین وحیانی که همان اسلام ناب محمدی است، در افقی بسیار عالی قرار دارد و این نحله‌های معنویت‌گرا در حضاضت و حقارت.
دین مبین اسلام با تأکید بر وحی و عقل بهترین راه را برای رسیدن به سعادت و خوشبختی به انسان معرفی می‌کند.
در بازار دین وحیانی هستی‌شناسی، مبداشناسی، انسان‌شناسی، راه‌شناسی، راهنماشناسی و فرجام‌شناسی‌ای مبتنی بر عقل و فطرت سلیم وجود دارد که در دکان عرفان‌های کاذب از آن خبری نیست. آنچه در این مقاله بدان خواهیم پرداخت، نگاهی خواهد بود به سه مبنای اساسی یعنی مبداشناسی، فرجام‌شناسی و راه‌شناسی و مقایسه دین وحیانی با عرفان‌های کاذب در این مبانی و نیز هدف این دو که برخاسته از مبانی است.



از پیامدهای رنسانس و عصر روشنگری در غرب، ظهور و رواج عقل‌گرایی افراطی و مادی‌گرایی بود که ثمره نامیمون آن قطع ارتباط انسان با خدا و منحصر ساختن زندگی بشر در دنیای مادی شد تا جایی که فرهنگ سکولاریزم و لیبرالیسم تمام جوامع غرب و بیشتر شرق را فراگرفت. بشر آن‌چنان در زندگی دنیوی و شهوات نفسانی فرو رفت که گویا جز برای این امر بر این کره خاکی قدم نگذاشته است. سال‌ها و قرن‌ها به این شیوه زیست کرد و فطرت و روح پاک خود را لگدمال کرد تا سرانجام از این زندگی ماشینی خسته شد و برای برون‌رفت از این مسئله، رو به سوی معنویت نمود تا بدین‌وسیله روح تشنه خود را سیراب کند، شاید اواخر قرن ۱۸ را بتوان آغاز این رویکرد مبارک بشر دانست. اما بعد از این بود که هرجا معنویتی سر برمی‌آورد، گروهی عظیم برگرد آن جمع می‌شدند و آن را بسان راهی نجات‌بخش دنبال می‌کردند.
آنچه ما در این نوشتار در پی تبیین آن هستیم در وهله اول این نکته است که دین وحیانی در دو عرصه مبانی و هدف‌گذاری می‌تواند، مولد عرفان کاذب باشد یا اینکه این پتانسیل در دین وحیانی وجود ندارد و هر کس که بر طریق راستین دین مشی نماید هیچ‌گاه به عرفان‌های دروغین نخواهد رسید، تنها در صورتی چنین گرایش‌هایی به وجود خواهد آمد که بخشی از دین نادیده گرفته شود و یا به‌غلط معنا گردد؛ نیز به دنبال این حقیقت خواهیم بود که از منظر مبانی چه تفاوتی بین دین وحیانی و عرفان‌های کاذب وجود دارد


ما در این مقاله با تعریف دین و عرفان به معنای عرفان حقیقی، عرفان دروغین و همچنین به رابطه دین و عرفان پی خواهیم برد و با بررسی و تبین مبانی و هدف دین، به تبیین رابطه و تفاوت دین با عرفان‌های دروغین خواهیم پرداخت.
برای روشن شدن بحث در ابتدا مفاهیم دین و عرفان را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

۳.۱ - تعریف دین

بیشتر دین‌پژوهان بر این باورند که ارائه تعریفی جامع از دین به گونه‌ای که تمام ادیان را شامل شود و هر آنچه غیر از دین است از تعریف خارج شود، بسیار مشکل است و این امر برای این است که گونه‌های مختلفی از ادیان وجود دارد که برخی از آنها با یکدیگر بسیار متفاوت و حتی متضاد هستند. از این‌رو، ما به تعریف دین وحیانی می‌پردازیم که مورد نظر ما نیز در این مقاله هست.
برخی از دین‌پژوهان دین را این‌گونه تعریف کرده‌اند «دین مجموعه‌ای است از آموزه‌هایی که به پرسش‌های اساسی انسان درباره آغاز و انجام هستی پاسخ می‌گوید و راه دستیابی به مقصود آفرینش را نشان می‌دهد» و در تعریفی دیگر از دین وحیانی این‌گونه اظهار کرده‌اند «دین به معنای اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان، انسان و دستورات عملی متناسب با این عقاید می‌باشد» نکته حائز اهمیت تعاریف این است که دین از طرفی پاسخگوی سؤالات اساسی بشر است، پرسش‌هایی که ذهن بشر را از قدیم به خود مشغول ساخته است؛ از کجا آمده‌ام و در کجا هستم و سرانجام به کجا خواهم رفت و راه رسیدن به کمال چیست؟ و از دیگر سوی، راه رسیدن انسان به‌حق و کمال نهایی را بیان می‌دارد و برنامه‌های عملی و کاربردی را برای نیل به این مقصود به او معرفی می‌کند.
می‌توان با توجه به این تعاریف و نکات گفته شده در تعریف دین گفت «دین مجموعه‌ای از آموزهاست که از سوی خداوند هستی برای کمال بشر فرو فرستاده شده است و راه رسیدن به آن کمال را در دستورات عملی بیان می‌دارد».

۳.۲ - تعریف عرفان

به تعبیر عوارف المعارف، برای عرفان و تصوف بیش از هزارگونه تعریف وجود دارد که هرکدام آن را از زاویه خاصی مورد بررسی قرار داده‌اند. برخی به هدف سیر و سلوک و برخی دیگر به روش یا موضوع و نتایج عرفان نظر داشته‌اند و در برخی موارد، عرفان را به‌تناسب حال مخاطب یا پرسش‌گر تعریف کرده‌اند. در اینجا به چند تعریف اشاره می‌کنیم که نسبت به بقیه تعاریف جامع‌تر است.
به معنای شناختن است اما در اصطلاح «به ادراک خاصی اطلاق می‌شود که از راه متمرکز کردن توجه به باطن نفس (نه از راه تجربه‌ی حسی و نه از راه تحلیل عقلی) به دست می‌آید و در جریان این سیر و سلوک اغلب مکاشفاتی حاصل می‌شود که شبیه به «رؤیا» است و گاهی عیناً از وقایع گذشته، حال یا آینده حکایت می‌کند و گاهی نیازمند به تعبیر است و زمانی هم در اثر تصرفات شیطان پدید می‌آید» به همین دلیل برخی عرفان را این‌گونه تعریف کرده‌اند «شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او» و یا «شناخت خدای متعال، صفات و افعال او، شناختی که نه از راه فکر و استدلال، بلکه از طریق ادراک قلبی و دریافت باطنی حاصل شود».
آنچه از مجموعه تعاریف استفاده می‌شود، این نکته است که عرفان راه رسیدن انسان به‌حق و کمال نهایی را با پافشاری بر شهود، بیان می‌دارد و برنامه‌های عملی و کاربردی را برای نیل به این مقصود به او معرفی می‌کند. بنابراین با توجه به وجه مشترک تعاریف می‌توان عرفان را این گونه تعریف کرد «عرفان با پافشاری بر کشف و شهود راهی را برای شناخت و رسیدن به خداوند متعال و کمال نهایی پیش رو می‌گذارد و به عبارتی رسیدن به لقای الهی و مقام قرب الی الله و درک درجات بالای محبت و معرفت خداوند است».
حال با توجه به تعاریف بیان شده از عرفان، به خوبی عرفان حقیقی، کاذب و همچنین فرق میان این دو را می‌توانیم بیابیم.

۳.۳ - تعریف عرفان حقیقی

تعریف عرفان حقیقی با توجه به تعریف عرفان
با در نظر گرفتن تعریف عرفان که شناخت و راه نیل به سر مقصود هستی، یعنی خداوند متعال را به‌وسیله کشف و شهود نمایان می‌کند، می‌توان تعریفی از عرفان حقیقی ارائه داد. عرفان حقیقی یعنی «راه و روشی که انسان را به شناخت صحیح از حقیقت هستی رهنمون سازد و او را از راه‌های حقیقی و مطمئن به‌حق و کمال مطلوب، همان خدا، برساند، راه‌هایی که با عقل و فطرت سازگار است» پس عرفان حقیقی مجموعه‌ای از مباحث نظری و برنامه‌های عملی است که راهی برای شناخت و رسیدن به مبدأ هستی، خداوند سبحان فراهم می‌آورد.

۳.۴ - تعریف عرفان کاذب

تعریف عرفان کاذب با توجه به تعریف عرفان:
در تعریف عرفان‌های دروغین شاید این نکته به ذهن برسد که عرفان و کاذب بودن با یکدیگر جمع نمی‌شود به عبارتی این دو واژه متناقض‌نما هستند. در جواب باید گفت که صفت دروغین برای عرفان از دو جهت درست است یکی اینکه عرفان به معنای شناخت است و در عرف علمی شناخت اعم از حقیقی و غیر حقیقی است؛ از این رو به علمی که عرفان غیرحقیقی را در لباس عرفان حقیقی عرضه می‌کند، عرفان کاذب می‌گویند و دیگر، ایجاد بدل‌های گوناگون برای عرفان، این واژه در عرفان‌های دروغین نیز به کار رفته است.
با دقت در معنای عرفان و موضوع و هدف آن، معنای عرفان کاذب به‌درستی نمایان می‌شود چون آنچه در جهت خلاف هدف و معنای عرفان باشد، ناگزیر به هدفی نخواهد رسید که در عرفان واقعی مورد نظر است و متصف به‌صفت حقیقی نیز نخواهد شد؛ از این‌رو عرفان کاذب را می‌توان این‌گونه تعریف کرد «راه و روش یا به‌طور کلی مکتب و فرقه‌ای که با استفاده از روش‌های عرفانی در مسیری غیر از رسیدن به کمال حقیقی یعنی خداوند یکتا حرکت کند و تمام زندگی را در دنیا خلاصه کرده و انسان را به‌جای رساندن به حقیقت عالم و خدای هستی، به امور دنیوی و خیالی سرگرم سازد».


با توجه به تعاریف و در نظر داشتن اختلاف‌هایی نیز که در این زمینه وجود دارد، حاصل کلام را می‌توان این‌گونه بیان داشت که عرفان اصیل همان دین مبین اسلام است و دین اسلام نیز استوارکننده چنین عرفانی است و این دو هرچند زبانی متفاوت داشته باشند، اما دو روی یک سکه هستند که هر دو راه رسیدن به حق‌تعالی را بیان می‌دارند و عرفان مبتنی بر اصول یقینی و برگرفته از آیات و روایات با دین حقه اسلام هیچ تعارضی ندارد، بلکه دین اسلام همین عرفان است، البته باید توجه داشت که این بدان معنا نیست که دین وحیانی و عرفان به‌صورت مستقل و جدای از هم راه و روشی را برای رسیدن به مقصود بیان می‌کنند؛ بلکه حق این است که عرفان مصطلح وام‌دار وحی است و جز از راه وحی بسیاری از راه‌ها را نمی‌تواند بپیماید و هرگاه که از صراط وحی فاصله گرفته، دچار کژروی و انحراف گشته است و البته به مدد کشف و شهود صحیح باطن و حقیقت عالم روشن می‌شود که راه را برای سالک هموارتر می‌کند.
کلام استاد علامه مصباح در زمینه کمک‌های فلسفه به عرفان نیز استوارکننده همین مطلب است که عرفان حقیقی بی‌نیاز از دین و عقل نیست و البته دین نیز در برخی از موارد نیازمند تفسیر و تبیین عرفانی است؛ «عرفان واقعی تنها از راه بندگی خدا و اطاعت از دستورات او حاصل می‌شود و بندگی خدا بدون شناخت او امکان ندارد شناختی که نیازمند به اصول فلسفی است. تشخیص مکاشفات صحیح عرفانی با عرضه داشتن آنها بر موازین عقل و شرع، انجام می‌گیرد».
حال که نسبت دین و عرفان روشن شد سؤال اصلی ما این است که تفاوت اساسی دین وحیانی با عرفان کاذب در چیست؟ برای بررسی این امر باید مبانی و اهداف دین را بررسی کنیم، برای این منظور ابتدا سه شاخصه کلی (مبداشناسی، فرجام‌شناسی و راه‌شناسی) از عرفان‌های کاذب بیان می‌گردد و بعد به بررسی این سه مبنا از دین وحیانی خواهیم پرداخت و در پایان با نگاهی به هدف این دو به مقایسه خواهیم پرداخت.


عرفان‌های کاذب دارای مؤلفه‌هایی است که در تمام آنها مشترک است. شناخت این ویژگی‌ها و خصوصیات در شناخت عرفان‌های کاذب بسیار کارگر است. ما در این بخش از نوشتار مبانی کلی را از دیدگاه این مکاتب بررسی می‌کنیم و بعد به مقایسه با دین مبین اسلام خواهیم پرداخت.

۵.۱ - مبداشناسی

مبداشناسی (خداشناسی) در عرفان‌های کاذب
آنچه در غالب عرفان‌های کاذب و نوظهور دیده می‌شود انکار خداست. این امر یا به‌صورت انکار وجود خدا و به شکل نادیده گرفتن اعتقاد به خدا یا حتی تفاسیر غلط از خدا، دیده می‌شود. برای نمونه به برخی از این مکاتب اشاره می‌کنیم:

۵.۱.۱ - خدا در عرفان اوشو

خدا در عرفان اوشو وجود خارجی ندارد، بلکه به فعلیت رسیدن توانایی‌ها و استعدادهای خود شخص است، اوشو بیان می‌دارد که:
«روح، خود خداوند است»
«مردم به نزد من می‌آیند و می‌گویند ما آرزوی جست‌وجوی خداوند را داریم. من به آنها می‌گویم در این باره با من صحبت نکنید. این مقوله را به بحث نکشید، هرگونه صحبتی درباره جست‌وجوی خدا بی‌فایده است. هیچ معنا و مفهومی در آنچه می‌گویند نیست.»
«کلمه خدا فقط یک بهانه است. ابزاری است برای ابراز احساسات ما به‌کل. در واقع کل هستی خداست. کل، ‌الهی است و وقتی شما لبریز احساس الوهیت شوید، با کل هستی یکی خواهید شد. راه حل مشکل شما رسیدن به آن وحدت است... هرگاه انسان به نقطه‌ای برسد که خودش را صد در صد خارج از ذهن ببیند، آن وقت انسان خدا شده است.»
«... خدای من حتی یک شخص نیست، بلکه یک حضور است.... خدای من چیزی عینی، آنجا، نیست. خدای من همان ذهنیت است، اینجا.»

۵.۱.۲ - خدا در عرفان اکنکار

عرفان اِکَنکار نیز هدف اصلی تمرین‌های معنوی خود را خداشناسی می‌داند اما خدای مورد نظر اکنکار با خدای ادیان الهی متفاوت است. اینان بعضاً پافشاری می‌کنند که خدایی که ادیان الهی و حتی برخی از ادیان هندی مبلغ آن هستند، در اصل وجود ندارد. پال توئیچل از زبان ربازار تارز، رهبر معنوی خود، می‌گوید خدایی که ادیان به اصطلاح الهی مطرح می‌کنند وجود خارجی ندارد. ساخته خود آنان است.

۵.۲ - راه‌شناسی

راه‌شناسی در عرفان‌های کاذب:
ادیان آسمانی راه رسیدن به حقیقت و خداوند متعال را در وحی و شریعت معرفی می‌کنند؛ اما آنچه در عرفان‌های کاذب مشاهده می‌شود، وحی‌ستیزی و شریعت‌گریزی است. اینان برای رسیدن به مقاصد غیرالهی خود دین وحیانی را به‌گونه‌ای بشری معنا می‌کنند و برای تجویز لاابالی‌گری، خود را از دامن شریعت می‌رهانند. برای این منظور به نمونه‌هایی از این قبیل اشاره می‌کنیم:

۵.۲.۱ - دین در عرفان‌های دروغین

دالایی لاما می‌گوید: «در این جهان آدم‌های مختلفی هستند و باورهای مختلفی دارند. پنج میلیارد انسان روی کره خاکی زندگی می‌کنند و من معتقدم ما به پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم، زیرا در برداشت‌ها و تفکرات انسان‌ها تنوع بسیار گسترده‌ای وجود دارد. به اعتقاد من هر انسانی باید از یک مسیر معنوی عبور کند که برای او و در نسبت با باورهایش، بهترین باشد.... من فکر می‌کنم که اگر ما تنها یک دین داشتیم، طولی نمی‌کشید که آن دین گرهی از کار فرو بسته بشر نمی‌گشود. اگر یک رستوران داشتیم و آن رستوران تنها یک نوع غذا داشت- هر روز، یک نوع غذا- پس از مدتی، چند مشتری می‌داشت؟ انسان‌ها به وجود تنوع در غذای خود نیاز دارند؛ چرا که سلائق مختلفی دارند. کار ادیان هم تغذیه معنوی بشر است و به گمان من همه ما متوجه هستیم که تنوع ادیان به نفع ماست».
سای بابا نیز به‌صراحت اعلام می‌دارد که «همه مذاهب تنها به یک خدا تعلق دارند و به‌سوی یک مقصد رهنمونتان می‌سازند، ادیان در اصل هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند».
اگر اندکی در عرفان‌های نوظهور تتبع شود، خصیصه کثرت‌گرایی دینی به‌وضوح در تمام این مکاتب مشترک خواهد بود و ما به دلیل اختصار از یادآوری شواهد از دیگر مکاتب صرف‌نظر می‌کنیم.

۵.۲.۲ - شریعت‌ستیزی و فقه‌گریزی

در میان عرفان‌های دروغین نمونه‌های بسیاری از شریعت گریزی صوفیان وجود دارد که به یادآوری چند نمونه اکتفا می‌کنیم:
بِکتاشیه: خواندن دعای نادعلی و دم گرفتن و نواختن نی و امثال آن را به‌جای نماز، روزه و سایر وظایف شرعی تلقی می‌کنند در احوالات مولوی نیز چنین نقل شده است که در حال گوش دادن به نوای رَباب بود که کسی به او تذکر داد که وقت نماز عصر فرا رسیده است. اما او در پاسخ وی گفت: «نی نی آن نمازِ دیگر، این نماز دیگر. هر دو داعیان حقّند. یکی ظاهر را به خدمت می‌خواهد و این دیگر باطن را به محبّت و معرفتِ حق دعوت می‌نماید».
ابوسعید ابوالخیر (۳۷۵-۴۴۰ ق) حاضر نشد برای نماز دست از سماع صوفیانه بکشد و همان‌طور که در حال رقص بود، می‌گفت: «ما در نمازیم»!
و همچنین است اوشو، اکنکار، پائلو کوئیلو و.. که هر چند خود مبلغ شریعت خاصی هستند؛ اما به پیکار با شریعت ادیان قد علم کرده‌اند، برای نمونه به نوشته‌های کوئیلو اشاره می‌کنیم که با هنرمندی سعی بر بی‌ارزش جلوه دادن دستورات دینی می‌کند:
«.. آدم می‌تواند بودا، الله یا خدای مسیح را پرستش کند، فرقی نمی‌کند... برای من مذهب یعنی این و نه مجموعه‌ای از قراردادها و دستوراتی که به دیگران تحمیل شود».
«داشتن یک زندگی روحانی مستلزم ورود به یک صومعه نیست، مستلزم روزه‌داری، ریاضت و پاک‌دامنی هم نیست، فقط کافی است به خدا ایمان داشته باشی، از آن به بعد هرکس به راه خدا تبدیل می‌شود و می‌تواند مرکب معجزات خدا باشد».
بر همین اساس اوشو «گناه» را ساخته و پرداخته روحانیان به‌منظور تسلط بر توده‌ها می‌داند و می‌گوید: «گناه از قدیمی‌ترین ترفندها برای سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ایجاد می‌کنند. آنها ایده‌هایی بس احمقانه به خوردت می‌دهند که قادر به محقق ساختن آنها نیستی. سپس گناه به وجود می‌آید و همین که گناه به وجود آمد، تو به دام افتاده‌ای. گناه راز کاسبی همه به اصطلاح ادیان تثبیت شده (بنیادگرا) است.»

۵.۳ - فرجام‌شناسی

فرجام‌شناسی در عرفان‌های کاذب:
وجه مشترک تمام ادیان نوظهور و دروغین - به استثنای صوفیه- انکار معاد و خلاصه کردن حیات در زندگی دنیوی است. اینان از سویی جهان آخرت را انکار می‌کنند و از دیگر سوی؛ رسیدن به شادی و لذت دنیایی را جایگزین آن می‌کنند.

۵.۳.۱ - انکار معاد و تناسخ

انکار معاد و طرح مساله تناسخ: در غالب عرفان‌های نوظهور تناسخ جایگزین معاد و زندگی پس از مرگ می‌شود. شاید بتوان ادعا کرد این عقیده سوغات آیین‌های هندو است. از آموزه‌های اساسی که در پیدایش عقیده تناسخ، تأثیر مستقیم دارد، اعتقاد به کارما است. بر اساس نظریه کارما هر عملی در همین دنیا دارای عکس‌العمل می‌باشد و چون این نظریه با یک اشکال مهم روبرو است که عمر انسان محدود است و قابلیت محقق شدن تمام عکس‌العمل‌ها را ندارد، از این رو اعتقاد به تناسخ به وجود آمد تا انسان در زندگی‌های بعدی خویش، نتایج اعمال پیشین خود را ببیند.
اعتقاد به کارما و تناسخ که برگرفته از آیین هندو است در عرفان‌های نوظهور فراوان دیده می‌شود که به چند نمونه اشاره می‌کنیم:
به عقیده آیین اکنکار، کارما یک قانون علمی و عقلی است. تعبیری دیگر از قانون علیت است. در اکنکار، برخلاف آیین‌های هندی، تناسخ را یک تنبیه نمی‌دانند، بلکه هدف آن را آموزش عشق و ارتقاء معنوی می‌پندارند. به این صورت که اگر کسی در یک کالبد جسمانی خود، مرتکب خطایی شده باشد و آزادی‌های انسانی خود را محدود کرده باشد، او فرصت تجدیدنظر در رفتار خود را بار دیگر و بارهای دیگر نیز دارد. او می‌تواند در بازگشت مجدد خود، با توصل به ماهانتا و پیروی از دستورالعمل‌های اکنکار، به بازسازی روح خود بپردازد.
«اگر ما در زندگی‌های گذشته مورد آزار قرار گرفته و ترس را تجربه کرده باشیم، احتمالاً هنوز این عواطف را در حافظه روانی خود حفظ کرده‌ایم و شاید به همین دلیل در زندگی کنونی از احساس ترس و تنش در عذابیم».
اوشو نیز از مدافعان جدی تناسخ است. او برای اثبات تناسخ به تجربه شخصی خود متمسک می‌شود. وی می‌گوید «من مراقبه کرده‌ام. من به نقطه‌ای رسیده‌ام که از آنجا می‌توانم زندگی‌های قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است. این تجربه من است این به میراث هندوان، باورها یا هیچ چیز دیگرشان ربطی ندارد. من بر اساس اختیار خود سخن می‌گویم».
و همین‌طور دیگر مکاتب که به دلیل اختصار از یادآوری آنها خودداری می‌کنیم.

۵.۳.۲ - لذت و شادمانگی

لذت و شادمانگی غایت معنویت: از سوی دیگر، بسیاری از عرفان‌های نوپدید شادمانگی را هدف غایی معرفی می‌کنند. اینان رسیدن به «شادی و آرامش و امید» را هدف اصلی خود بیان می‌دارند. البته طرح این مسئله، جدید نیست و در مکاتب سنتی نیز سابقه داشته که می‌توان به لذت‌گرایان و کلبیان و اپیکوریان اشاره کرد.
دالایی لاما: «من بر این باور هستم که هدف اصلی زندگی جست‌وجوی خوشبختی است. این امری بدیهی است. اینکه معتقد به دین باشیم یا نباشیم و اینکه پیرو کدام مذهب هستیم، تفاوت زیادی نمی‌کند؛ همه ما در زندگی خود به دنبال چیزی مطلوب می‌گردیم. به همین دلیل، به نظر من حرکت زندگی رو به‌سوی خوشبختی و شادمانگی است».
سایبابا، بیان می‌کند که «مأموریت من اعطای شوق و شادی به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم. مأموریت من پراکندن شادمانی است از این جهت همیشه آماده‌ام میان شما بیایم... تنها آرزوی من شادمانی شماست. شادی شما شادی من است شادمانی جدا از شما ندارم. قدرت من غیرقابل‌ اندازه‌گیری است تولد من غیرقابل توضیح و غیرقابل درک و پیمایش است».
مکتب اوشو نیز تنها راه خداشناسی و دین‌شناسی را عشق مجازی معرفی می‌کند. وی سکس را امری مقدس و مهم‌ترین نیروی زندگی دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است که همه دگرگونی‌های زندگی از طریق این نیرو رخ می‌دهد. سکس را مقدمه عبادت می‌داند. البته نه هر سکسی را؛ بلکه سکسی که از روی شور و سرخوشی باشد! چنین سکسی است که مولِد عشق است و عشق نیز مولِد عبادت است. اوشو، سکس را تنها در ارتباط با غیر هم‌جنس خلاصه نمی‌کند؛ بلکه هم‌جنس‌بازی را نیز تقدیس می‌کند و بهترین مکان برای دین‌شناسی و خداشناسی را کاباره‌ها می‌داند و نه کلیساها و مساجد!


دین وحیانی برخاسته از وحی و منطبق بر عقل است، چنین دینی از مبانی و جهان‌بینی متقن و متناسب با فطرت و نیازهای انسان برخوردار است. با بررسی مبانی دین وحیانی به این نتیجه خواهیم رسید که دین وحیانی با شاخصه‌های عرفان‌های دروغین سازگار نیست و هرآن کس که از چنین دینی پیروی کند هیچ‌گاه به دامن عرفان‌هایی نخواهد افتاد که داد از معنویت و عرفان سر می‌دهند، اما جز بر دوری از معنویت نمی‌افزایند.
بررسی کامل و مفصل مبانی دین مبین اسلام بسیار زمان می‌برد و نیاز به تحقیقی مجزا دارد، از این‌رو در این نوشتار به‌صورت خلاصه و گزارش‌وار مبانی دین اسلام را به‌عنوان تنها دین وحیانی از نظر می‌گذرانیم و مطالعه استدلال‌های آن را به خواننده واگذار می‌کنیم.

۶.۱ - مبانی مبداشناسی

مبانی مبداشناسی دین وحیانی:
مباحث هستی‌شناسی در دو پرسش خلاصه می‌شود: ۱. وجود چیست؟ ۲. چه اموری حقیقتاً در عالم وجود دارند؟ به عبارتی مرز موجودات واقعی و پنداری چیست؟ در پاسخ به سؤال اول باید گفت؛ آنچه در قرآن کریم به‌وضوح دیده می‌شود و خداوند به‌عنوان یک امر مسلّم با آن برخورد می‌کند، واقعیت داشتن جهان هستی است در مقابل، شک‌گرایان وجود همه عالم یا بخشی از آن را انکار می‌کردند.
اما سؤال دوم جایی است که بیشتر عرفان‌های نوظهور دچار لغزش و انحراف شده‌اند. وجود خداوند در دین وحیانی اسلام مسلّم است. به اعتقاد دین مبین اسلام محور هستی، خداوند عالم، قادر و خیرخواه مطلق قرار دارد. چنین خدایی یکتا، ازلی و ابدی است «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن..» که همه هستی اعم از حقایق و معارف پیرامون چینن خدای یکتایی می‌چرخد که به تعبیر مرحوم علامه طباطبائی (رحمة‌الله‌علیه) گوهر و اساس دین توحید است «همه معارف گوناگون دین - یعنی اصول معارف الهی و اخلاق نیک انسانی و احکام شرعی که عبارت از کلیات عبادات و معاملات و سیاسات‌ها و ولایات‌ها باشد و هم چنین، توصیف نظام آفرینش؛ مانند: عرش و کرسی، لوح و قلم، آسمان و زمین، فرشتگان و جن و شیاطین و گیاهان و حیوانات و انسان‌ها، توصیف آغاز و انجام خلقت و چگونگی آن - اعتماد و تکیه‌گاه آن بر اصل واحد یعنی توحید است». خدای دین وحیانی نه زاییده و نه زاده شده است «لم یلد و لم یولد» همانندی ندارد «لیس کمثله شیء» و به چشم دیده نمی‌شود (جسم نیست) «لا تدرکه الابصار» و از همه بی‌نیاز و همه به او نیازمندند «انتم الفقراء الی الله و هو الغنی الحمید» بر همه چیز آگاه و توانا است «انه به‌کل شیء علیم»، «انه علی کل شیء قدیر». و در یک جمله خدای دین اسلام دارای تمام کمالات است. البته باید توجه داشت هستی‌شناسی به‌طور عام و خداگرایی و صفات کمالیه او به‌طور خاص، در دین وحیانی با استدلال عقلی و منطقی همراه است که به براهین امکان و وجوب، صدیقین و... می‌توان اشاره کرد.

۶.۲ - مبانی راه‌شناسی

مهم‌ترین تفاوت دین وحیانی با دیگر نحله‌ها و مکاتب بشری در وحی است، اساس دین وحیانی تکیه بر وحی دارد و در جای‌جای قرآن کریم نیز بر ایمان به وحی تأکید شده است. خداوند متعال به خاطر نارسایی شناخت بشر و برای هدایت بشر و به کمال رساندن او، وحی را توسط پیامبران فرو فرستاد. در مقابل دین وحیانی، وحی‌ستیزان قرار دارند که با پافشاری بر عقل، ضرورت وحی را انکار می‌کنند؛ مانند دئیسم که جلودار رویکردی به شمار می‌آید که می‌خواهد دینی طبیعی و بشری و برخواسته از آموزه‌های عقلی ارائه کند.

۶.۲.۱ - وحی و ویژگی‌ها

با تأکید بر ناشناختنی بودن حقیقت وحی باید توجه داشت که وحی از نظرگاه دین مبین اسلام دارای ویژگی‌هایی است که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم؛ یکم: لفظ و معنا در وحی عین کلام الهی است که بر پیامبر نازل شده و خود حضرتش در آن هیچ‌گونه تصرفی ندارد؛ دوم: نیاز به وحی جاودانه است نه اینکه «ایده‌آل این است که مردم رفته‌رفته از تذکار نبی مستغنی گردند» و مردم زمان نزول وحی به خاطر عدم رشد کافی بدان نیاز داشته‌اند، اما اکنون یا هر زمانی که بشر به بلوغ فکری رسید از وحی نیز بی‌نیاز خواهد شد؛ سوم: پیامبر در دریافت و ابلاغ وحی معصوم است و در نهایت اینکه گزاره‌های وحی معنادار هستند.

۶.۳ - فرجام شناسی

غایت‌شناسی از دغدغه‌های اساسی بشر بوده است که انسان در طول تاریخ در جست‌وجوی پاسخی مناسب برای این سؤال فطری خود بوده است، این پرسش که سرانجام کار او چه خواهد بود و آیا پس از مرگ نیز زندگی خواهد کرد یا مرگ فرجام عمر اوست. در پاسخ به این پرسش، گاهی با تبیین مادی، و گاهی نیز با کمک عقل و وحی تبیینی الهی ارائه داده است و در برخی موارد نیز برای سرپوش گذاشتن بر فطرت خویش، صورت‌مسئله را از ذهن خود پاک و در زندگی مادی خود فرو رفته است. اما در هر صورت این سؤال در ذهن بشر وجود دارد که «ز کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می‌روم آخر، ننمایی وطنم».
از اصول اساسی در دین اسلام، معاد است. در دین وحیانی، انسان سرانجام می‌میرد و نتیجه اعمال و رفتار او از همان لحظه انتقالش از زندگی دنیوی بر او ظاهر می‌شود. مرگ نیکان و پاکان با مرگ تبه‌کاران فرق پیدا می‌کند. لحظه مرگ برای نیکان لحظه خوشی و خوشبختی و ملاقات با رحمت بی‌کران الهی است. چنانچه برای بدکاران آغاز رویارویی با بی‌مهری و کیفر اخروی است.
بیش از ثلث آیات قرآن، مرتبط با زندگی ابدی است: در یک دسته از آیات، بر لزوم ایمان به آخرت پافشاری شده؛ در دسته دیگر، پی آمدهای انکار آن، گوشزد شده؛ و در دسته سوم، نعمت‌های ابدی، و در دسته چهارمی عذاب‌های جاودانی، بیان شده است. همچنین در آیات فراوانی رابطه بین اعمال نیک و بد با نتایج اخرویِ آنها یادآوری گردیده؛ نیز با شیوه‌های گوناگونی امکان و ضرورت رستاخیز مورد تأکید و تبیین قرار گرفته و به شبهات منکران، پاسخ داده شده؛ چنانکه منبع تبه‌کاری‌ها و کج‌روی‌ها فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب، معرفی شده است.
اسلام با طرح مسئله معاد، مباحثی؛ مانند تناسخ و مادی‌گرایی و.. را به‌شدت رد می‌کند. علاوه بر این، دین وحیانی اسلام هدف غایی انسان را قرب الهی معرفی می‌کند. یعنی انسان باید در تلاش باشد تا به مرتبه‌ای برسد که کمترین فاصله را با خداوند داشته باشد و به عبارتی «خدایی» شود.


مقایسه مبانی عرفان‌های نوظهور با مبانی دین وحیانی:
حال که برخی از مبانی عرفان‌های کاذب بیان شد و از سوی دیگر نگاهی اجمالی به مبانی دین وحیانی یعنی مبداشناسی، راه‌شناسی و غایت‌شناسی داشتیم، باید مقایسه‌ای اجمالی میان این دو داشته باشیم تا رابطه دین وحیانی با عرفان‌های دروغین مشخص شود.

۷.۱ - اثبات و انکار خداوند

همان‌طور که بیان شد از نظرگاه خداشناسی، دین وحیانی معتقد به خدایی یگانه است و بر همین اساس تعالیم خود را بنا نهاده است. یعنی توحید زیربنای معارف دین مبین اسلام است برخلاف بیشتر عرفان‌های دروغین که منکر خدای واحد شده‌اند.

۷.۲ - اثبات و انکار شریعت

در راه‌شناسی نیز عرفان‌های دروغین را منکر دین یا شریعت می‌یابیم. ایشان برای اینکه راه خویش را برای هرگونه عملی بگشایند با دین و وحی و شریعت به ستیز برمی‌خیزند و با کنار زدن وحی، مسیر انسانی تعبیه می‌کنند که در آن هر کاری برای رسیدن به خواسته‌های بشری فراهم است. درحالی که دین مبین اسلام با اهمیت بخشیدن به برخی توانایی‌های بشر که خداوند در او به ودیعت نهاده است، معتقد است انسان در مسیر رسیدن به سعادت نیازمند وحی است؛ زیرا موارد بسیاری است که با عقل و تجربه به صید انسان نمی‌رسد و باید با مدد وحی در این مسیر گام برداشت. از این‌رو، رسیدن به حقیقت بدون شریعت بی‌معناست چون خداوند متعال برای تمام مراحل زندگی بشر برنامه‌ای متناسب با کمال و سعادت او در نظر گرفته که همان شریعت است.

۷.۳ - اثبات و انکار معاد

غایت و فرجام نیز در عرفان‌های دروغین بسیار با عقل و وحی ناسازگار است. ایشان یا غایت برنامه‌های عرفانی خود را رسیدن به شادمانگی یا آرامش و یا خوشبختی معرفی می‌کنند و یا تفسیری دست نایافتنی از کمال و سعادت بیان می‌دارند. در مقابل، اسلام، غایت و فرجام را در دو حوزه فردی و اجتماعی مطرح می‌کند. در حوزه فردی معاد و قیامت پیش روست که هر انسانی با نتایج اعمالش در دنیا روبرو خواهد شد و میزان حق الهی نتایج اعمال خوب را بر نیکوکاران نمایان خواهد ساخت و به بدکاران نتیجه ظلم و فسادشان را خواهد چشاند. ظهور منجی که همان انسان کامل است نیز سرانجام زیبای جهان در حوزه اجتماعی قرار داده است.
در وصف عرفان‌های دروغین سخن حافظ شیرازی چه زیبا و گویاست:
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند •••••• جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه


آنچه با بررسی معانی عرفان حقیقی، عرفان کاذب و شاخصه‌های عرفان‌های دروغین و نیز بیان مبانی دین وحیانی به‌دست آمد این است که تعالیم دین مبین اسلام همان عرفان حقیقی است که متناسب با عقل سلیم و فطرت پاک انسان است. سمت‌وسوی دین وحیانی هیچ‌گاه به‌سوی عرفان‌های دروغین نبوده است و هرکس ملتزم به دین الهی باشد سر از چنین عرفان‌هایی در نخواهد آورد، مگر اینکه در بخشی از دین سست شود و یا به تفسیر غلط از آموزه دین دست یازد.
آنچه که در لابه‌لای این مقاله به‌وضوح مشهود بود، انگیزه‌های نفسانی در شکل‌گیری این عرفان‌ها بود که اگر مهم‌ترین شاخصه این عرفان‌ها را خودمحوری و دعوت به خود بدانیم به‌گزاف نرفته‌ایم.
نتایج به‌دست آمده از این نوشتار عبارت‌اند از:
دین وحیانی اسلام دارای مبانی یقینی و عقلی است؛
مهم‌ترین چالش در عرفان‌های نوظهور ضعف مبانی است؛
دین مبین اسلام مروج عرفان حقیقی سازگار با عقل و فطرت انسان است؛
هیچ‌گاه انسان با مشعل دین وحیانی به عرفان‌های دروغین هدایت نخواهد شد؛
سمت و سوی تعالیم اسلام به‌سوی عرفان حقیقی است؛
عرفان‌های دروغین اغلب با انگیزه‌های نفسانی شکل می‌گیرد؛
عرفان دروغین زمانی رشد و نمو خواهد داشت که دین اصیل وحیانی به کنار زده شود یا بر طریق آن مشی نشود.


(۱) قرآن کریم.
(۲) سهروردی، عوارف المعارف، ترجمه عبدالمومن اصفهانی.
(۳) محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه.
(۴) در جستجوی عرفان اسلامی
(۵) قیصری، مقدمه شرح فصوص و شرح تائیه.
(۶) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات.
(۷) احمدحسین شریفی، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان‌های کاذب.
(۸) سید یحیی یثربی، نسبت دین و عرفان.
(۹) محمدتقی فعالی، دین و عرفان.
(۱۰) عبدالحسین زرین‌کوب، جستجو در تصوف ایران.
(۱۱) علی شیروانی، دین عرفانی و عرفان دینی.
(۱۲) مارتین لینگز، عرفان اسلامی چیست؟ ترجمه فروزان راسخی.
(۱۳) محمدرضا کاشفی، عرفان و تصوف (پرسش‌ها و پاسخ‌ها).
(۱۴) اوشو، راز بزرگ، ترجمه روان کهریز.
(۱۵) اوشو، کودک نوین، ترجمه مرجان فرجی.
(۱۶) پال توئیچل، سرزمین‌های دور، ترجمه هوشنگ اهرپور.
(۱۷) هرمان الدنبرگ (۱۳۷۳)، فروغ خاور (زندگی، آیین و رهبانیت بودا)، ترجمه بدرالدین کتابی، اقبال، تهران، سوم.
(۱۸) عهد جدید.
(۱۹) فریدالدین عطار نیشابوری، تذکره الاولیاء، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، اساطیر، تهران.
(۲۰) دالایی‌لاما، هنر شادمانگی (۱۳۸۰)، به روایت اچ کاتلر، ترجمه محمدعلی حمیدبرقعی، تندیس، تهران، دوم.
(۲۱) پایان‌نامه دکتر حسن یوسفیان با عنوان شریعت گریزی در آیین تصوف، شماره ثبت ۴۱۵ در کتابخانه موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه).
(۲۲) دانشنامه جهان اسلام.
(۲۳) شمس‌الدین افلاکی، مناقب العارفین.
(۲۴) محمد بن منور، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابوسعید.
(۲۵) پائلو کوئیلو (۱۳۷۹)، اعترافات یک سالک، ترجمه دل‌آرا قهرمان، انتشارات بهجت، دوم.
(۲۶) کلینی، اصول کافی.
(۲۷) نامه‌های عین القضات همدانی.
(۲۸) عین القضات همدانی (۱۳۷۳)، تمهیدات، تصحیح و مقدمه عفیف عُسَیران، منوچهری، چهارم، تهران.
(۲۹) ابوالمفاخر یحیی باخرزی، به کوشش ایرج افشار (۱۳۵۸)، اوراد الاحباب و فصوص الاداب، انتشارات فرهنگ ایران زمین، تهران.
(۳۰) لی هنگجی، جو آن فالون (چرخاندن چرخ قانون).
(۳۱) اوشو (۱۳۸۲)، ریشه‌ها و بالها، ترجمه مسیحا برزگر، آویژه.
(۳۲) دیوان شمس
(۳۳) تاد کرامر و داگلاس ممنسون (۱۳۸۰)، اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر ترجمه مهیار جلالیانی، ایستاتیس، دوم، تهران.
(۳۴) اوشو (۱۳۸۰)، اینک برکه‌ای کهن، ترجمه سیروس سعدوندیان، زرین، تهران.
(۳۵) محمدتقی مصباح یزدی (۱۳۸۴)، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، موسسه امام خمینی، قم.
(۳۶) دالایی لاما (۱۳۸۰)، ‌ هنر شادمانگی، به روایت اچ. کاتلر، ترجمه محمدعلی حمیدرفیعی، تندیس، دوم، تهران.پ
(۳۷) سیما کوندار (۱۳۷۷)، ‌ تراش‌های الماس خداوند، ترجمه طاهره آشنا، تعالیم مقدس، تهران ۱۳۷۷.
(۳۸) الماس‌های اشو، (۱۳۸۴)، ‌ ترجمه فرجان فرجی، فردوس.
(۳۹) راسل، برتراند، تاریخ فلسفه غرب.
(۴۰) محمدحسین طباطبایی، المیزان.
(۴۱) حسن یوسفیان، کلام جدید.
(۴۲) محمدتقی مصباح، آموزش عقاید.
(۴۳) عبدالله جوادی آملی، مبدأ و معاد.
(۴۷) محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن.
(۴۸) جمعی از نویسندگان زیر نظر محمود فتحعلی، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی (فلسفی، کلامی، سیاسی)
(۴۹) جمعی از نویسندگان زیر نظر محمود فتحعلی (۱۳۷۹)، انسان، راه و راهنماشناسی، موسسه امام خمینی.
(۵۰) فریدریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه امیر جلال‌الدین اعلم.
(۵۱) مصطفی کریمی، وحی‌شناسی.
(۵۲) عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت.
(۵۳) اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام.
(۵۴) ساجدی، زبان دین و قرآن.
(۵۵) علی ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی.
(۵۶) علی شیروانی، دین عرفانی و عرفان دینی.
(۵۷) محمدرضا کاشفی، عرفان و تصوف (پرسش‌ها و پاسخ‌ها).
(۵۸) ابوالفضل ساجدی و مهدی مشکی، دین در نگاهی نوین.
(۵۹) Edward Craig "Metaphysics"، in Routleadg Encyclopedia of philosophy.


عرفان اسلامی؛ عرفان‌های کاذب؛ عرفان اوشو؛ عرفان کارلوس کاستاندا؛ عرفان کریشنا مورتی؛ عرفان سکولار اوشو


سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عرفان‌های کاذب در آیینه دین وحیانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۲/۳.    


رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




جعبه ابزار