• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

موارد اکراه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اکراه از سوی صاحبان قدرت ، با توجه به اهداف و منافع آنان، در عرصه‌های گوناگونی صورت می‌گیرد.



بخش قابل توجهی از موارد اکراه در قرآن ، به مسائل عقیدتی و فکری مربوط است؛ از جمله این موارد می‌توان از اکراه مشرکان مکه برای تغییر عقیده و به کفر کشاندن نو مسلمانان یاد کرد: «مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ ایمنِهِ اِلاّ مَن اُکرِهَ و قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالایمنِ و لکِن مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَدرًا فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللّهِ ولَهُم عَذابٌ»

۱.۱ - شأن نزول آیه

در شأن نزول آیه پیشگفته آمده است که مشرکان مکه، عمّار ، یاسر و سمیّه را به همراه بلال و خبّاب و سالم شکنجه می‌کردند. سمیّه و یاسر به شهادت رسیدند؛ ولی عمّار با اظهار ارتداد و شرک آزاد شد. خبر کفر او به پیامبر رسید. حضرت فرمود: عمّار قلبش سرشار از ایمان است. سپس خود به محضر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسید و با اندوه و ناراحتی از کار خود گزارش داد. حضرت فرمود: آیا قلبت در آن هنگام با زبانت هماهنگ بود؟ گفت:جانم لبریز از ایمان بود. پیامبر فرمود: اگر مشرکان بار دیگر تو را به اظهار کفر واداشتند باز آن را بر زبان جاری کن.
[۲] اسباب النزول، ص۲۳۶.
[۳] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۱۸-۱۱۹.
پس از آن آیه مذکور نازل شد.

۱.۲ - اصحاب کهف

مورد دیگر سرگذشت اصحاب کهف است. آنان یکی از یارانشان را برای خریدن غذا به شهر فرستادند و به او سفارش کردند مخفیانه وارد شود تا کسی از رازشان آگاه نگردد. هراسشان از این بود که اگر محل اختفای آنان آشکار شود وادار خواهند شد به آیین کفر بازگردند و در این صورت رستگار نخواهند شد: «اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم و لَن تُفلِحوا اِذًا اَبَدا» اشکال شده که آیه نخست می‌گوید: مُکْرَه در صورت اظهار کفر از خشم خدا در امان است؛ ولی این آیه از قول اصحاب کهف می‌گوید: مُکْرَه اگر اظهار کفر کند رستگار نخواهد شد.

۱.۲.۱ - پاسخ طبرسی

طبرسی از این اشکال دو پاسخ داده است:
الف. منظور از بازگشت به کفر، بازگشت به آن از روی اختیار و رغبت است، چون ممکن بود اصحاب کهف با اثرپذیری از کافران با میل و رغبت به کفر بازگردند. ب. محتمل است که در شرایع پیشین اظهار کفر حتی در صورت اکراه و تقیه جایز نبوده است.
[۵] مجمع‌البیان، ج۶، ص۷۰۶.
پاسخ سومی نیز داده شده که از شرایط اکراه این بود که مُکْرَه خودْ موجبات اکراه را فراهم نکرده باشد؛ اگر اصحاب کهف خویشتن را به آنان عرضه می‌کردند یا به نحوی مردم را به مخفیگاه خویش می‌کشاندند، در حقیقت خود را به سوء اختیار گرفتار کفر و شرک می‌کردند و عذرشان پذیرفته نبود.
[۶] المیزان، ج۱۳، ص۲۶۱-۲۶۲.



در جاهلیت پیش از اسلام رسم بر آن بود که برخی، کنیزان خود را در برابر گرفتن اجرت به‌کارهای نامشروع وا می‌داشتند. عبدالله بن اُبیّ ۶ کنیز به نامهای مُعاذه، مُسَیکه، اُمَیمه، عَمَره، اَروی و قُتیله
[۷] روض الجنان، ج۱۴، ص۱۳۹.
داشت که آن‌ها را حتی پس از اسلام در معرض سوء استفاده قرار می‌داد. دو نفر از آنها (مُعاذه و مُسَیکه) نزد رسول خدا آمدند و از وی شکایت کردند که ما را به زنا وا می‌دارد. آیه ۳۳ سوره نور نازل شد
[۸] تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۶۸-۱۶۹.
و آنان را از اکراه کنیزان بر زنا منع کرد: «و لا تُکرِهوا فَتَیتِکُم عَلَی البِغاءِ اِن اَرَدنَ تَحَصُّنًا» البته حرمت اکراه بر فحشا ویژه کنیزان نیست و زنان آزاد را نیز نمی‌توان بر زنا اجبار کرد.

۲.۱ - سه بیان مختلف

جمله شرطیه «اِن اَرَدنَ تَحَصُّنًا» مفهوم ندارد که اگر خود میل به عفاف ندارند اکراه آنان منعی نداشته باشد. درباره سرّ مفهوم نداشتن آیه سه بیان مختلف وجود دارد:
الف. در شأن نزول آیه (ماجرای عبدالله بن اُبیّ) کنیزان اراده پارسایی داشتند و آیه می‌گوید: حال که خود آنان میل به فحشا ندارند چرا اکراهشان می‌کنید. در این صورت «إنْ» به معنای «إذ» است.
[۱۰] مسالک‌الافهام، ج۳، ص۱۶.
[۱۱] التحریر والتنویر، ج۱۸، ص۲۲۶.

ب. قید «اِن اَرَدنَ تَحَصُّنًا» غالبی است و اشاره به این دارد که غالب کنیزان عفیف بوده و به زنا تمایلی ندارند.
[۱۲] کنزالعرفان، ج۲، ص۱۳.

ج. بدون این شرط موضوع اکراه تحقق نمی‌یابد و جمله شرطیه‌ای که موضوع با آن تحقق می‌یابد مفهوم ندارد، ازاین‌رو شرط مفهوم ندارد؛ مانند: «اِن رُزِقَت ولداً فاختنه» چون اکراه وادار کردن شخص به‌کاری بر خلاف میل و اراده اوست.
[۱۳] کنزالعرفان، ج۲، ص۱۳.
[۱۴] اصول‌الفقه، ج۱، ص۸۶.



زنان پیش از اسلام با ستمها و آزارهایی روبه‌رو بودند؛ یکی از رسوم جاهلی این بود که فرزندان با مرگ پدرشان سرنوشت زن او را که نامادری آنان محسوب می‌شد به دست می‌گرفتند و او هیچ‌گونه حق اعتراضی نداشت. آنها می‌توانستند برخلاف میل او با وی ازدواج کنند یا او را به همسری دیگری درآورند. گفته‌اند: فرزند یا نزدیک‌ترین خویشان میّت لباس خود را روی زن می‌افکند و به این ترتیب بر او و سرنوشت او حاکم می‌شد؛ یا خود بدون پرداخت مهر با وی ازدواج می‌کرد یا با مهری سنگین اورا به نکاح دیگری درمی‌آورد و مهر را خود تصرف می‌کرد یا این‌که زن را بلاتکلیف رها می‌کرد تا آنچه از شوهرش ارث برده به صورت فدیه آزادی خود بپردازد و گرنه آن قدر نزد آن‌ها بماند تا بمیرد و اموالش را ارث ببرند.
[۱۵] جامع‌البیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۴-۴۰۶.
[۱۶] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۳.


۳.۱ - منع قرآنی

قرآن کریم در آیه ۱۹ سوره نساء مؤمنان را از ارث بردن زنان یا گرفتن اموال آنان به اکراه منع کرده است: «یاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لا یَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثوا النِّساءَ کَرهًا ولا تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبَعضِ ما ءاتَیتُموهُنَّ» قول دیگر در تفسیر آیه این است که برخی مردان زنانشان را که به آنان نیازی نداشتند محبوس می‌کردند تا مهر خود را به آنان ببخشند
[۱۹] جامع البیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۸-۴۰۹.
یا پس از طلاق از وی تعهد می‌گرفتند تا بدون اجازه آن‌ها با کسی ازدواج نکند که قرآن از این دو نهی می‌کند.
در آیه ۲۳۲ سوره بقره نیز قرآن از فشار بر زنان برای ازدواج نکردن آنان با شوهران پیشین خود سخن به میان آورده و مؤمنان را از این کار بازداشته است: «و اِذَا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلا تَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ» در شأن نزول این آیه نقل شده که این عمل در جاهلیت گاه از سوی برادر و دیگر خویشاوندان و گاه از سوی شوهران دوم صورت می‌گرفت.


فرعون ساحران را برای رویارویی با موسی (علیه‌السلام) گرد آورد تا با سحرْ وی را محکوم کنند؛ ولی ساحران به موسی ایمان آورده و به فرعون گفتند: «اِنّا ءامَنّا بِرَبِّنا لِیَغفِرَ لَنا خَطینا وما اَکرَهتَنا عَلَیهِ مِنَ السِّحرِ = به پروردگار خویش ایمان آوردیم تا لغزشهای ما و آنچه را از جادوگری که بدان وادارمان کردی بیامرزد».

۴.۱ - قدرت و سلطه فرعون

تعبیر به اکراه در این آیه با این‌که ساحران با فرعون هم عقیده بودند و به میل خود و برای گرفتن جایزه آماده مقابله با موسی (علیه‌السلام) شدند برای آن بود که با توجه به قدرت و سلطه فرعون، ساحران ملزم به پذیرش بودند: «فَاَجمِعوا کَیدَکُم ثُمَّ ائتوا صَفًّا... = ترفندتان (اسباب جادو) را با هم آرید (هماهنگ شوید) آنگاه صف کشیده بیایید». این دستور برای ساحران چاره‌ای جز اطاعت باقی نمی‌گذاشت. آیه ۱۱۲ سوره اعراف نیز به احضار و اجبار آنان اشاره دارد و درخواست اجرت با اکراه منافات ندارد. بعضی نیز احتمال داده‌اند که ساحران نخست با میل خود آمدند؛ ولی در نخستین برخورد حقانیت موسی (علیه‌السلام) برای آنان روشن شد یا دست کم به تردید افتادند و خواستند از مقابله منصرف شوند: «فَتَنزَعوا اَمرَهُم بَینَهُم»، پس میان خود گفتوگو کردند که اگر موسی غالب شد از او پیروی کنند. فرعونیان به این راز پی بردند و آنان را به مبارزه واداشتند. برخی مفسران آیه ۷۳ سوره طه : «و ما اَکرَهتَنا عَلَیهِ مِنَ السِّحرِ» را مربوط به اکراه بر تعلیم سحر می‌دانند؛ نه اکراه بر مقابله با موسی (علیه‌السلام)؛ یعنی از سوی فرعون گروهی از پسر بچه‌ها به ساحران تحویل داده شدند تا در فنّ سحر آموزش ببینند.
[۳۰] جامع البیان، مج۹، ج۱۶، ص۲۳۶.



اسباب النزول، واحدی؛ اصول الفقه؛ اعانة الطالبین علی حل الفاظ فتح المعین؛ اعراب القرآن الکریم و بیانه؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ تحریرالوسیله؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التعریفات؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ حاشیة محی الدین شیخ زاده علی تفسیر البیضاوی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روض الجنان و روح الجنان؛ العروة الوثقی؛ القاموس المحیط؛ کنزالعرفان فی فقه‌القرآن؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ مسالک الافهام الی الآیات الاحکام؛ مستمسک العروة الوثقی؛ مستند العروة الوثقی؛ مصباح الاصول؛ مصباح‌الفقاهه؛ المصباح المنیر؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ معجم مقاییس اللغه؛ المعجم الوسیط؛ مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سبزواری؛ الموسوعة الفقهیة المیسره؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم؛ المیزان فی تفسیر القرآن.


۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۶.    
۲. اسباب النزول، ص۲۳۶.
۳. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۱۸-۱۱۹.
۴. کهف/سوره۱۸، آیه۲۰.    
۵. مجمع‌البیان، ج۶، ص۷۰۶.
۶. المیزان، ج۱۳، ص۲۶۱-۲۶۲.
۷. روض الجنان، ج۱۴، ص۱۳۹.
۸. تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۶۸-۱۶۹.
۹. الدرالمنثور، ج۶، ص۱۹۳.    
۱۰. مسالک‌الافهام، ج۳، ص۱۶.
۱۱. التحریر والتنویر، ج۱۸، ص۲۲۶.
۱۲. کنزالعرفان، ج۲، ص۱۳.
۱۳. کنزالعرفان، ج۲، ص۱۳.
۱۴. اصول‌الفقه، ج۱، ص۸۶.
۱۵. جامع‌البیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۴-۴۰۶.
۱۶. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۳.
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۱۸. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۱۹. جامع البیان، مج۳، ج۴، ص۴۰۸-۴۰۹.
۲۰. مجمع البیان، ج۳، ص۴۰.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۲۲. المیزان، ج۲، ص۲۵۵.    
۲۳. طه/سوره۲۰، آیه۷۳.    
۲۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۳.    
۲۵. طه/سوره۲۰، آیه۶۴.    
۲۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۲.    
۲۷. المیزان، ج۱۴، ص۱۷۵.    
۲۸. طه/سوره۲۰، آیه۶۲.    
۲۹. طه/سوره۲۰، آیه۷۳.    
۳۰. جامع البیان، مج۹، ج۱۶، ص۲۳۶.



دائرة‌المعارف قرآن کریم، مقاله اکراه.    




جعبه ابزار