قوم نوح علیهالسّلام مردمانی بت پرست بودند که به شدت از این بتها دفاع میکردند. حضرت نوح علیهالسّلام در مدتی طولانی (۹۵۰ سال) به ارشاد آنان پرداخت؛ اما جز تمسخر ، استهزا و لجاجت از آنان چیزی ندید. آنان با بهانههای مختلفی چون برخورداری خود از مکنت و قدرت یا ایمان آوردن افراد فرودست به نوح علیهالسّلام از گرویدن به او سر باز میزدند و او را گمراه ، دیوانه و جن زده میخواندند و انواع شکنجههای جسمی و روحی را در حق او روا میداشتند؛ تا این که خداوند به ایشان وحی کرد جز آن گروه اندک که هم اکنون ایمان آوردهاند، کس دیگری به او ایمان نخواهد آورد.
؛ از این رو، آن بزرگوار آنان را نفرین کرد و خواهان عذاب الهی در حق آنان شد. خداوند نیز دستور ساختن کشتی بزرگی را به او داد. پس از آماده شدن کشتی و هنگام نزدیک شدن زمان نزول عذاب، خطاب رسید از هر حیوان یک جفت و نیز خانواده خویش و مؤمنان را در کشتی سوار کن. آن گاه بلایی آسمانی نازل شد و امواج خروشان سیل همه را هلاک کرد؛ جز آنان که در کشتی بودند.
در قاموس کتاب مقدس آمده است: «چون شقاوت و شرارت بنی نوع بشر شدت کرد… اراده و مشیت حضرت اقدس الهی بر این قرار گرفت که تمام جنس بشر را غیر از نوح علیهالسّلام و خانواده وی هلاک کند. بنابراین، طوفان را بر زمین آورد و نوح علیهالسّلام را ۱۲۰ سال پیش از وقوع آن اعلام فرمود… که کشتی از برای خلاصی خانواده خود ترتیب دهد… در این مدت، نوح علیهالسّلام همواره به پند و اندرز مردم مشغول بود؛ اما ایشان را پند او ناپسند آمد و نصایح او را قبایح و هذیان پنداشته، اعتنایی نکردند». سپس ماجرای طوفان را ذکر میکند.