فهم قرآن از نگاه امام خمینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله به بررسی
فهم قرآن از دیدگاه
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) خواهیم پرداخت.
آیا
قرآن برای همگان قابل فهم است یا فهم آن به
امامان (علیهمالسّلام) اختصاص دارد؟ در صورت نخست آیا برای آن
حد و مرزی وجود دارد؟ یا حد و مرزی وجود ندارد و همگان میتوانند به فهم نهایی و جامع و کامل آن دست یابند؟ زمینهها و بسترهای مناسب فهم و استفاده
از قرآن کریم و موانع آن و شیوه مطلوب در
تفسیر کدام است؟
اینها پرسشهایی است که پاسخ آن در این مقاله
از دیدگاه امام خمینی (رحمةاللهعلیه) بررسی میشود؛ ولی پیش
از ورود به بحث یادآور میشویم که مقصود
از فهم
قرآن کریم، تنها درک معنای ظاهری آن نیست؛ بلکه مراد معنای عام و فراگیر آن است که علاوه بردرک معنای ظاهری، هرگونه برداشت و استفاده صحیح
از قرآن را شامل میشود.
مطلوب در خواندن
قرآن، فهمیدن، عمل نمودن، رشد و تکامل یافتن است و به تعبیر امام راحل (رحمةاللهعلیه) مطلوب در
تلاوت قرآن شریف آن است که در
قلب انسان تاثیر کند و باطن انسان صورت کلام الهی گردد و
از مرتبه
ملکه به مرتبه تحقق رسد. این مطلوب بدون رعایت آداب و شرایط ظاهری و باطنی تلاوت
قرآن حاصل نمیگردد؛
از این رو بزرگان
علم و
معرفت از جمله
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) با الهام
از آیات
قرآن کریم و بیانات پیشوایان دین، برای بهرهمندی هر چه بهتر و بیشتر
از این مائده آسمانی نکاتی را به طالبان فهم
قرآن و جویندگان معارف
قرآنی یادآور شدهاند که عمدهترین آنها به اختصار چنین است:
وسوسههای شیطان خار طریق معرفت است و بدون پناه بردن حقیقی به حصن الوهیت
از شر او ایمنی حاصل نشود.
خداوند میفرماید: «فاذا قرات
القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم»
؛ (هرگاه خواستی
قرآن بخوانی
از شیطان رانده شده، به
خدا پناه بر).
این امر تاثیر در قلوب، نقش بنیادی داشته و بدون آن هیچ عملی را قیمتی نیست، بلکه ضایع،
باطل و موجب
سخط الهی است.
در نگاه امام (رحمةاللهعلیه) تا قذارات و کثافات عالم طبیعت در
قلب هست؛ استفاده
از قرآن شریف میسور نشود که: «انه
لقرآن کریم لا یمسه الا المطهرون »
؛ (آن
قرآنی گرانمایه است که جز پاکان بر آن دست نسایند).
این
قرائت که در نفس آدمی تاثیر میگذارد، عبارت است
از: حد وسط بین
سرعت و
تعجیل و تانی و فتور مفرط.
چنین قرائتی را ترتیل میخوانند؛ چنانکه
قرآن میفرماید: «ورتل
القرآن ترتیلا»
؛ (و
قرآن را به آرامی بخوان).
امام راحل تعظیم
قرآن کریم را موجب نورانیت قلب و حیات باطن و
از آداب مهم قرائت
قرآن کریم میشمارد.
تعظیم یک امر صوری نیست؛ بلکه عملی است مبتنی بر شناخت و درک واقعی عظمت
قرآن و فرستنده آن و پیامبری که
قرآن بر او نازل گشته است.
در عظمت این کتاب آسمانی همین بس که خدای بزرگ درباره آن فرمود:
«لو انزلنا هذا
القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله»
؛ (اگر این
قرآن را بر کوهی فرود میآوردیم، آن را
از ترس خدا هموار و متلاشی مییافتی).
اندیشیدن در معانی آیات شریفه و
تفکر در چگونگی بیرون آمدن
از مراتب ظلمات به عالم نور در پرتو نور آیات یکی دیگر
از آداب و شرایط و بلکه
از اعظم آدابی است که در
شریعت مطهر به آن توصیه شده است.
تفکر و اندیشیدن
از اهداف فرو فرستادن
قرآن بشمار رفته است
و
امام علی (علیهالسّلام) نیز قرائت بدون
تدبر را
بیفایده و فاقد
خیر و خوبی میداند.
از نظر امام (رحمةاللهعلیه) با
تدبر طرق استفاده
از قرآن هموار میشود و ابوابی جدید برای
انسان مفتوح میگردد و او معارفی نو
از قرآن استفاده میکند.
مقصود
از این آن است که شخص مفاد هر یک
از آیات را با حال خود تطبیق کند و بدین وسیله کاستیهای خود را برطرف و امراض و بیماریهای خود را
درمان نماید.
نکته جالب توجه در این زمینه این است که
از دیدگاه امام همانگونه که میزان در تشخیص
صحت و
عدم صحت روایات و اعتبار یا عدم اعتبار اخبار، عرضه آنها بر کتاب خداست و آنچه مخالف کتاب خدا باشد، باطل و زخرف است،
میزان در تشخیص
سعادت و
شقاوت آدمی
نیز عرضه اعتقادات، خلقیات و اعمال بر کلام خدا،
قرآن است. هر آنچه موافق کتاب خدا باشد، مطلوب و موجب سعادت و آنچه مخالف آن باشد، باطل و مایه شقاوت است و باید کنار گذاشته شود.
از دیدگاه امام خمینی و دیگر بزرگان صاحب بصیرت برای فهم و استفاده
از قرآن کریم موانعی وجود دارد که طالب فهم
قرآن و جویندگان معارف
قرآنی باید این موانع را
از میان بردارند. امام
از این موانع به حجابهای بین مستفید و
قرآن تعبیر میکند.
اینک به برخی
از آن موانع و حجابها اشاره میشود.
از موانع و حجابهای بزرگ فهم
قرآن، خودبینی است که موجب میگردد آدمی خود را
از راهنماییهای
قرآن بی
نیاز بداند.
از نظر امام احساس
بی
نیازی از بهرهگیری
از این خوان نعمت الهی
از این طریق به وجود میآید که
شیطان کمالات موهوم را برای انسان جلوه دهد و او را به آنها راضی و قانع سازد و کمالات و مقامات واقعی را
از چشم او ساقط کند. مثلا اهل تجوید را به دانش تجوید دلخوش کند و علوم دیگر را در دید آنان ناچیز جلوه دهد
؛ اصحاب ادب را به همان پوسته
بیمغز راضی کند و تمام شؤون
قرآن را در همان چیزی که آنان میدانند نمایش دهد؛ مفسران را به وجوه قرائات و آراء مختلف ارباب لغت و وقت نزول و
شان نزول و مدنی و مکی بودن و تعداد آیات و حروف و امثال آن سرگرم کند و اصولا بحث و
جدال در اطراف مفاهیم کلی و غور در جزئیات
از موانع بزرگ سیربه سوی خداست که پیاده را
از راه باز دارد و باید
از میان برداشته شود.
امام (رحمةاللهعلیه) در این زمینه یادآور میشود که ممکن است «حجاب غلیظ اصطلاحات» حتی دامن فیلسوفان و حکیمان و عارفان را گرفته و آنان را در حصار خود محبوس نماید.
از دیدگاه امام (رحمةاللهعلیه) یکی دیگر
از حجابها که مانع فهم
قرآن شریف و استفاده
از معارف و
مواعظ این
کتاب آسمانی میگردد، معاصی و کدورات و تاریکیهایی است که
از طغیان و
سرکشی نسبت به ساحت قدس پروردگار عالمیان پدید میآید.
ناگفته نماند که این دیدگاه امام (رحمةاللهعلیه) برخاسته
از آیات و احادیث و موافق
برهان عقلی و
فلسفی است و در کلام عرفا و فلاسفه
نیز آمده است.
قرآن کریم شرط
فهم و بهرهمندی
از خود را به صراحت
انابه و بازگشت به سوی خدا اعلام کرده است
و روشن است که
گناه و عصیان دقیقا نقطه مقابل انابه و بازگشت و قلب منیب
نیز قطب مخالف قلب مذنب و مسیء است.
در احادیث و کلمات پیشوایان دین (علیهمالسّلام)
نیز از گناه و
معصیت به عنوان «نکته سودا» یا نقطه تاریک در جان و
روح او یاد و ترک برخی
از واجبات موجب محروم شدن
از برکت وحی اعلام شده است.
از نظر روایات قلبها آنگاه جایگاه
حکمت خواهد بود که خواهشهای نفسانی آن را تیره نساخته باشد.
فلاسفه و عرفا
نیز در
فلسفه و
عرفان مطرح کردهاند که: هر
عمل صالح یا سیئی همانگونه که در
عالم ملکوت صورتی مناسب با خود دارد، در ملکوت نفس
نیز اینگونه است؛ یعنی یا صورتی دارد که موجب نورانیت باطن میشود و قلب بواسطه آن مطهر و منور و شایسته تجلیات غیبی و ظهور حقایق و معارف الهی میگردد و یا صورتی ظلمانی و پلید و چون
آینه زنگار زده دارد؛ بطوری که
معارف الهی و
حقایق غیبی در آن منعکس نمیشود.
فیض کاشانی میگوید: «خواهشهای نفسانی بزرگترین
حجاب دل است و بسیاری در این حجاب بسر میبرند. هر قدر خواهشهای نفسانی انباشتهتر باشد، «معانی کلام خدا
نیز بیشتر در حجاب است».
همینجا باید متذکر شویم:
از بزرگترین گناهان قلبی که پردهای ضخیم بین انسان و فهم درست معارف و حقایق میافکند، حب دنیاست که به تعبیر
روایت ریشه هر خطاست.
امام میفرماید: «کسی که بخواهد
از معارف
قرآن استفاده کند و
از مواعظ الهیه بهره بردارد، باید قلب را
از این ارجاس (حب دنیا و حب جاه) تطهیر کند و لوث معاصی قلبیه را که اشتغال به غیر است
از دل بزداید؛ زیرا که غیر مطهر
محرم این
اسرار نیست، قال تعالی «انه
لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون ». «آن
قرآنی گرانمایه است، در نوشتهای پنهان شده. بر آن جز پاکان دست نسایند».
چنانکه
از ظاهر این کتاب و مس آن در عالم ظاهر، غیر مطهر ظاهری، ممنوع است تشریعا و تکلیفا،
از معارف و
مواعظ آن و سر آن ممنوع است کسی که قلبش ملوث به ارجاس تعلقات دنیویه است».
چنانچه طالب فهم
قرآن تصور کند، جز آنچه را که مفسران نوشته یا فهمیدهاند، دیگری را
حق استفاده
از قرآن و درک بیشتر و برتر آن نیست، دچار خطایی بزرگ شده است و
بیگمان این پندار غلط سدی را میان او و فهم
قرآن ایجاد خواهد نمود.
مفسر
نیز در صورتی میتواند در اقیانوس ژرف و بیکران کلام الهی غواصی کند و
از آن گوهرهای ناب به چنگ آورد که
از جمود بر گفتههای مفسران و منحصر ساختن فهم
قرآن به بزرگان و پیشینیان بپرهیزد و درک و برداشت بیشتر، برتر و نور البته با رعایت موازین برای خود و هر مفسر و جوینده دیگر ممکن بداند.
جمود و بسنده نمودن به افکار و آراء پیشینیان در زمینه فهم و
تفسیر قرآن کریم به هر دلیلی که صورت گیرد، خواه به
دلیل برداشت نادرست
از مفهوم
تفسیر به رای یا بخاطر ضعف
نفس و نداشتن
شهامت و حریت علمی و یا به هر دلیلی دیگر، علاوه برآن که انحطاط آور و عقلا مردود است، برخلاف آموزههای دینی
نیز تلقی میشود.
قرآن همگان را به
تدبر و
تفکر در آیاتش فرا خوانده است
و پیشوایان دین،
قرآن را گنجینهها و سرچشمههای دانش دانستهاند
و صاحبان نظر و
بصیرت را به گشودن دیدگان و به جولان درآوردن اندیشه در معانی آیات
قرآن سفارش کردهاند.
آراء و مذاهب باطل که افراد به هر دلیلی،
از روی سوء اندیشه یا
تقلید کورکورانه و یا علل دیگر برمیگزینند و بدان گرایش مییابند،
از اموری است که آنان را
از معارف
قرآن محجوب میسازد.
امام میفرماید: «اگر
اعتقاد فاسدی به مجرد
استماع از پدر و
مادر یا بعضی
از جهله
از اهل منبر در دل ما راسخ شده باشد، این
عقیده حاجب شود مابین ما و آیات شریفه الهیه، و اگر هزاران
آیه و
روایت وارد شود که مخالف آن باشد، یا
از ظاهرش مصروف کنیم و یا به آن به نظر فهم نظر نکنیم».
بنابراین بر جویندگان حقایق
قرآن لازم است که
از اعتقادات و گرایشهای موروثی تعصبآلود که مبتنی بر
منطق و
عقل نیست، بپرهیزند و با فکری پیراسته
از اینگونه تعلقات به فهم
قرآن رو آوردند.
تفسیر
قرآن کریم بر اساس مبانی و اصولی صورت میپذیرد که در اینجا به برخی ازمهمترین آنها
از دیدگاه امام خمینی پرداخته میشود.
از نظر امام (رحمةاللهعلیه)
علم به همه حقایق و معارف
قرآن کریم جز برای
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پس
از او وارثان علم وی یعنی ائمه اهل البیت (علیهمالسّلام) امکان ندارد.
این بینش امام گذشته
از آن که مبنای روایی دارد،
با تاملات عقلی و تجارب عرفانی
نیز قابل تایید است؛ با این توضیح که حقایق و علوم نهفته در کلام الهی نامحدود است: «قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی ولو جئنا بمثله مددا».
«بگو اگر
دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شود، دریا پایان بگیرد، پیش
از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، اگرچه همانند آن را به
کمک بیاوریم.
و
بشر محدود را توان آن نیست که بر خدای نامحدود احاطه یابد؛ مگر آن که
از محدودیت خارج شود و خود
نیز نامحدود گردد.
در نگاه امام (رحمةاللهعلیه) مصداق این
انسان نامحدود
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
امام معصوم است که در اثر اتصال به
کمال مطلق و فناء در مبدا نامحدود، در همه صفات نامحدود گردیدهاند و لذا میتوانند به علوم و
حقایق قرآن بطور کامل احاطه یابند و
از کتاب الهی آنگونه که باید و شاید بهره گیرند. ولی بهره دیگران
از قرآن برحسب مراتب وجود و کمال محدود آنان، محدود است.
امام در فرازی
از بیانات خود میفرماید: «این
حقیقت (
قرآن کریم) برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیه و نه به معارف قلبیه و نه به مکاشفه غیبیه مگر به مکاشفه تامه الهیه برای ذات مبارک نبی ختمی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در محفل انس «قاب قوسین» بلکه درخلوتگاه سر مقام «او ادنی» و دست آمال عائله بشریت
از آن کوتاه است، مگر خلص
از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطه
تبعیت تامه فانی در آن حضرت شدند که علوم مکاشفه را بالوراثة
از آن حضرت تلقی کنند...»
در جای دیگر میگوید: «آن استفادهای که باید (
از قرآن نمیشود). آن استفاده را به حسب «انما یعرف
القرآن من خوطب به»
قرآن را تنها مخاطبانش میفهمند. خود رسول الله میبرد».
دومین اصلی که
از بیانات امام (رحمةاللهعلیه) برداشت میشود، این است که استفاده
از قرآن کریم برای همگان به فراخور حال خویش میسور است.
امام همچون برخی
از اخباریان نمیاندیشد که باب فهم
قرآن را به روی
غیرمعصوم ببندد و
فکر و
عقل و اندیشه بشری را در این زمینه
بیاعتبار بشمارد. در اندیشه امام (رحمةاللهعلیه) اساسا انگیزه نزول این کتاب مقدس و
بعثت نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن است که این کتاب در دسترس همگان قرار گیرد و همه به اندازه گنجایش فکر خود
از آن استفاده کنند.
شایان ذکر است که عالمان
از فقیهان و محدثان گرفته تا فیلسوفان و عارفان، گاه
از آیات
قرآن به فراخور فکر و دانش خود، برداشتهای مختلف و حتی گاه متباین دارند.
نکته جالب توجه اینکه امام (رحمةاللهعلیه) هر یک
از آن برداشتها را در جای خود درست و قابل قبول میداند
و
از صحهگذاری مفسران بر مشرب تفسیری خود و تخطئه مشربهای دیگران
انتقاد میکند.
به نظر میرسد، راز آن این باشد که فهم
قرآن دارای مراتب طولی است و هر عالمی ممکن است، تنها به مرتبهای
از آن دست یافته باشد.
یکی
از دیگر اصول تفسیر در اندیشه امام آن است که درک و فهم
قرآن کریم مراتب و مراحلی دارد که
از ظاهر شروع میشود و تا آخرین مرتبه باطن آن پیش میرود.
از نظر ایشان تصور این که این کتاب آسمانی، همین قشر و صورت است ظاهرگرایانه و ابلیسانه است و ماندن در
حد صورت و توقف در مرحله ظاهر و حرکت نکردن به سوی لب و باطن ریشه تمام جهالتها و پایه
انکار نبوتها و ولایته است.
شایان ذکر است که
ابلیس نخستین کسی بود که تنها ظاهر و صورت (طین) را دید و در ورای آن، مقام روحانی و نورانی و خلیفةاللهی
آدم (علیهالسّلام) را ندید.
از این روی در مقام
اعتراض به پروردگار برآمد و گفت: «من
از او بهترم. من را
از آتش و او را
از گل آفریدی»
و
نیز مردمانی که
نبوت را
انکار کردند و
از پذیرش انبیاء الهی سر بر تافتند، تنها به ظاهر نگریستند و نتوانستند یا نخواستند ژرفنگر باشند و ارتباط ویژه باطنی و معنوی پیامبران با مبدا هستی را بپذیرند و لذا اظهار میداشتند: «این چه پیامبری است که همچون دیگران غذا میخورد و در بازارها راه میرود»
و یا خطاب به پیامبر میگفتند: «شما جز بشری مانند ما نیستید، و خدای رحمان هیچ چیزی نازل نکرده است».
به هر حال
از قشریگری و ماندن در ظاهر و عدم گذر به باطن و عمق،
مذاهب و مکاتب چندی چون
اخباریگری،
ظاهریه،
اشاعره،
مجسمه و
سلفیه سر بر آوردند.
شایان گفتن است که گذر
از ظاهر به باطن و عبور
از پوست به مغز همان علم به تاویل است که به نظر امام، علم به تمام مراتب آن مخصوص پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه: است؛ لکن علم به مراتب و مراحلی
از آن برای غیر معصوم
نیز ممکن است. البته امام راحل، شرط حصول این علم و نائل شدن به مراتبی
از آن را مجاهدت علمی، تمرینهای عقلی همراه با ریاضتهای عملی و تطهیر نفس و تنزیه قلب و تقدیس روح میداند
و معتقد است هر قدر
انسان از پاکی و وارستگی بیشتری برخوردار باشد، بهرهاش
از حقایق
قرآن بیشتر و تجلی
قرآن بر او فزونتر است.
آنچه امام (رحمةاللهعلیه) فرموده و جویندگان حقایق
قرآنی را به آن فرا خواندهاند،
با تاویلها و برداشتهای
بیضابطهای که توسط متصوفه و باطنیه
از آیات
قرآن کریم صورت میگیرد، تفاوت اساسی دارد. آنان اصولا ظواهر آیات را نادیده میگیرند و کنار مینهند و ذوقیات، اندیشهها و دیدگاههای ویژه خود را به نام «علم به باطن
قرآن» عرضه میکنند. همان چیزی که
تفسیر به رای خوانده میشود و در
روایات فریقین شدیدا
از آن نکوهش و منع شده است.
امام در فهم
قرآن، باطن منهای ظاهر را قبول ندارند؛ همانگونه که ظاهر بدون باطن را نمیپسندند. ایشان به صراحت اعلام میدارد: همانگونه که ظاهر بدون باطن همانند جسد بدون روح و دنیای بدون
آخرت است، رسیدن به فهم باطنی آیات
نیز جز
از طریق ظاهر و با حفظ آن میسور نمیگردد و هر کس بدون توجه به ظاهر آیات، راه باطن را در پیش گیرد، هم خود گمراه شده است و هم دیگران را به گمراهی و بیراهه کشانده است.
از دیدگاه امام (رحمةاللهعلیه) تفسیر
قرآن کریم کار آسانی نیست که
از عهده هرکس برآید
و این صحیفه الهی برتر
از آن است که مفسران بتوانند آن را چنانکه باید
تفسیر کنند
و مفسران طراز اول
جهان اسلام اعم
از خاصه و عامه که در طول
تاریخ اسلام تفاسیر فراوانی نوشتهاند، تنها پردهای
از معانی
قرآن کریم را به نمایش گذاشتهاند و شبهی
از این کتاب آسمانی را نشان دادهاند.
وی ضمن ارجگزاری بر تلاشهای مفسران و خوب توصیف نمودن برخی
از آنها به صراحت اعلام میدارد که: «
قرآن عبارت
از آن نیست که آنها نوشتهاند»
و معتقد است، «این تفسیرهایی که بر
قرآن نوشته شده است
از اول تا حالا، اینها تفسیر
قرآن نیستند. اینها البته یک ترجمههایی؛ یک بویی
از قرآن بعضی شان دارند و الا تفسیر این نیست که اینها نوشتهاند».
این نظریه امام
از یک سو مبتنی است بر
عظمت قرآن قرآن که کلام خالق و اقیانوسی ژرف و ناپیدا کرانه و فراتر
از افق فکر و درک بشری است
و
از سوی دیگر مبتنی است بر این مطلب که مفسران - با آن که زحمتهای فراوانی را متحمل شدهاند و مساعی آنان قابل تقدیر و تجلیل است - اغلب در تفسیر
قرآن به مقصد اصلی نزول توجه شایسته و بایسته نکردهاند.
بسیاری
از مفسران در تفسیر خود به جنبههای ادبی یا بلاغی یا تاریخی و... پرداختهاند. گویا که تفسیر آنان، یک کتاب ادبی یا بلاغی یا تاریخی است و در واقع بجای پرداختن و توجه تام به هدف اصلی، بیشتر به اهداف فرعی توجه نمودهاند؛ در حالی که
از نظر امام (رحمةاللهعلیه) مقصد این کتاب آسمانی نه
بلاغت و
فصاحت است و نه صرف و نحو و نه تاریخ و نه امثال این امور. شیوه مطلوب تفسیر، این نیست که همچون سکاکی و
شیخ طوسی در لابلای آیههای
قرآن به دنبال کشف و تبیین جنبههای فصاحت و بلاغت و محسنات لفظی و معنوی بود و یا همانند
سیبویه و
خلیل به تبیین تصاریف کلمات و دستور زبان آن
همت گمارد و یا مانند
مسعودی و
ابن خلکان به شرح و بسط وقایع و بیان جزئیات حوادث تاریخی پرداخت.
امام
از مفسرانی که استفاده
از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات و معانی لغات و تصاریف کلمات و محسنات لفظی و معنوی و وجوه اعجاز
قرآن و معانی عرفی میدانند و
از دعوات
قرآن و جهات روحی و معارف الهی آن غافلند، به شدت
انتقاد کرده است.
بعلاوه
از یکسونگری در تفسیر
قرآن گله و شکوه دارد و
از تفسیرنگاران یک سونگر که
قرآن کریم را تنها بر پایه تخصص ویژه و مشرب خاص خویش تفسیر نموده و به تخطئه مشربهای دیگران پرداختهاند، خرده میگیرد.
در منظر امام خمینی، مفسر واقعی کسی است که «مقصد نزول» را بفهماند؛ نه سبب نزول را.
از آنجا که هر صاحب اثری مقصد خود را در اثر خود بهتر
از دیگران میداند، خدای تعالی که صاحب این
اثر یعنی
قرآن کریم است،
هدف خود را
از فرو فرستادن آن بهتر
از دیگران آگاه است.
امام معتقد است که باید هدف
از تنزیل کتاب الهی را قطع نظر
از راه
عقل و
برهان-
از خود
قرآن دریافت.
با توجه به آیات شریفه هدف
از نزول
قرآن کریم
هدایت و
تربیت، شفای امراض قلبی انسان و سیر او به سوی خداست.
امام (رحمةاللهعلیه)
قرآن را درسنامه سلوک الی الله و یکتا
کتاب تهذیب نفوس و بزرگترین وسیله ارتباط خالق و خلق و
عروة الوثقی و
حبل المتین تمسک به عز ربوبیت میشمارد
و آن را کتابی میخواند که به شئون الهیه
دعوت میکند؛ لذا شیوه مفسر باید به گونهای باشد که شئون الهیه را به مردم
تعلیم دهد.
قرآن کریم در نگاه امام (رحمةاللهعلیه) کتاب معرفت،
اخلاق، و دعوت به سعادت و کمال است؛
از این رو کتاب تفسیر
نیز باید عرفانی، اخلاقی و بیان کننده دیگر جهات دعوت به سعادت باشد.
از نظر
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) مفسری که به این شیوه
قرآن را تفسیر نکند، مقصود
قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال رسل را نادیده گرفته و مردم را
از استفاده
از قرآن محروم و راه هدایت را بروی آنان مسدود کرده است.
او به مفسران
قرآن چنین سفارش میکند: «علما و مفسرین، تفاسیر فارسی و عربی بنویسند و مقصود آنها بیان تعالیم و دستورات عرفانی و اخلاقی و بیان کیفیت ربط مخلوق به خالق و بیان
هجرت از دارالغرور به دارالسرور و الخلود باشد؛ بطوری که در این کتاب شریف به
ودیعت گذاشته شده.... چه خسارتی بالاتر
از این که سی چهل
سال کتاب الهی را
قرائت کنیم و به تفاسیر رجوع کنیم و
از مقاصد آن بازمانیم».
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فهم قرآن از نگاه امام خمینی».