عوامل آرامش (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دراین مقاله عوامل ایجاد
آرامش و عوامل سلب آرامش با توجه به
آیات قرآن معرفی میشوند.
عوامل رسیدن به آرامش که در قرآن کریم ذکر شده است عبارتند از:
•••
استقامت بر
ایمان و
توحید، سبب آرامش هنگام
مرگ:
۱. «إنّ الّذين قالوا ربّنا اللَّهثمّ استقموا تتنزّل عليهم الملئكة ألّا تخافوا و لا تحزنوا ...؛
كساني كه گفتند پروردگار ما خداوند يگانه است سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنها نازل ميشوند كه نترسيد و غمگين مباشيد....» در روايتى از
امام صادق علیهالسلام اين معنا آمده است.
۲. «إنّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقموا فلا خوف عليهم و لاهم يحزنون؛
كساني كه گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت به خرج دادند نه ترسي براي آنهاست و نه غمي دارند.»
••• استقامت بر ايمان به
خدا، سبب آرامش آخرتى:
۱. «إنّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقموا تتنزّل عليهم الملئكة ألّا تخافوا و لا تحزنوا ...؛
كساني كه گفتند پروردگار ما خداوند يگانه است سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنها نازل ميشوند كه نترسيد و غمگين مباشيد....»
۲. «إنّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقموا فلا خوف عليهم و لاهم يحزنون؛
كساني كه گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت به خرج دادند نه ترسي براي آنهاست و نه غمي دارند.»
بر پاداشتن
نماز، عامل آرامش:
«... و أقاموا الصلوة ... و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
... و نماز را بر پا داشتند ... اجرشان نزد پروردگارشان است، و نه ترسي بر آنهاست، و نه غمگين ميشوند.»
انفاق در راه خدا، عامل آرامش:
۱.«الّذين ينفقون أمولهم فى سبيل اللَّه ... و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند... و نه ترسي دارند، و نه غمگين ميشوند.»
۲.«الّذين ينفقون أمولهم باليل و النهار سرّا و علانية ... و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق ميكنند ... نه ترسي بر آنهاست، و نه غمگين ميشوند. »
انفاق در راه خدا بدون
منّت و
آزار، باعث آرامش:
«الّذين ينفقون أمولهم فى سبيل اللَّه ثمّ لايتبعون ما أنفقوا منّا و لا أذى ... و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند، سپس به دنبال انفاقي كه كرده اند، منت نميگذارند و آزاري نميرسانند... و نه ترسي دارند، و نه غمگين ميشوند.»
ايمان به خدا، درپىدارنده آرامش روانى:
۱. «و لاتهنوا ولاتحزنوا و أنتم الاعلون إن كنتم مؤمنين؛
و سست نشويد! و غمگين نگرديد! و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد.»
۲. «إذ يوحى ربّك إلى الملئكة أنّى معكم فثبّتوا الّذين ءامنوا سألقى فى قلوب الّذين كفروا الرعب ...؛
(به خاطر بياوريد) موقعي را كه پروردگارت به فرشتگاني وحي كرد من با شما هستم كساني را كه ايمان آورده اند ثابت قدم بداريد. بزودي در دلهاي كافران ترس و وحشت ميافكنم ....»
۳. «إنّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ... تتنزّل عليهم الملئكة ألّا تخافوا و لا تحزنوا ...؛
كساني كه گفتند پروردگار ما خداوند يگانه است ... فرشتگان بر آنها نازل ميشوند كه نترسيد و غمگين مباشيد....»
۴. «يعباد لا خوف عليكم اليوم و لا أنتم تحزنون• الّذين امنوا بايتنا ...؛
اي بندگان من! امروز نه ترسي بر شماست و نه اندوهگين ميشويد. آنها كه به آيات ما ايمان آوردند....»
۵. «إنّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقموا فلا خوف عليهم و لاهم يحزنون؛
كساني كه گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت به خرج دادند نه ترسي براي آنهاست و نه غمي دارند.»
۶. «و انّالمّا سمعنا الهدى ءامنّابه فمن يؤمن بربّه فلايخافُ بخساً و لا رهقاً؛
و اينكه ما هنگامي كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم، و هر كس به پروردگارش ايمان بياورد نه از نقصان ميترسند و نه از ظلم.» «بخس» در لغت به معناى كم كردن چيزى به صورت ظالمانه
، و «رهق» در اصل به معناى پوشاندن اجبارى است
، و به معناى عارض شدن ناخوشى هم آمده است.
ايمان نيالوده شده با
شرک، عامل آرامش:
«وكيف أخاف مآ أشركتم ولاتخافون أنّكم أشركتم باللّه ...• الّذين ءامنوا ولم يلبسوا إيمنهم بظلم أولئك لهم الأمن وهم مّهتدون؛
چگونه من از بتهاي شما بترسم در حالي كه شما از اين نميترسيد كه براي خدا شريكي قرار داده ايد ... (آري) آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك نياميختند امنيت مال آنها است، و آنها هدايت يافتگانند.»
ايمان به آيات خدا و
تسلیم بودن، مايه آرامش در قيامت:
«يعباد لا خوف عليكم اليوم و لا أنتم تحزنون• الّذين امنوا بايتنا ...؛
اي بندگان من! امروز نه ترسي بر شماست و نه اندوهگين ميشويد. آنها كه به آيات ما ايمان آوردند....»
آرامش يافتن و محكم شدن دل
مجاهدان در
جنگ بدر با نزول
باران:
«... و ينزّل عليكم من السماء ماء ... و ليربط على قلوبكم ...؛
... و آبي از آسمان براي شما فرو فرستاد... و دلهاي شما را محكم دارد....»
«ربط قلب» به معناى استحكام آن، و كنايه از نترسيدن و حفظ آرامش در برابر
دشمن است.
پرداخت
زکات، سبب آرامش آخرتى:
«... و ءاتوا الزكوة لهم أجرهم عند ربّهم و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
... و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است، و نه ترسي بر آنهاست، و نه غمگين ميشوند.»
آرامشآفرين بودن
صندوق بنیاسرائیل براى آنان:
«و قال لهم نبيّهم إنّ ءاية ملكه أن يأتيكم التابوت فيه سكينة من ربّكم ...؛
و پيامبرشان به آنها گفت: نشانه حكومت او، اين است كه (صندوق عهد) به سوي شما خواهد آمد. (همان صندوقي كه) در آن، آرامشي از پروردگار شما است....»
تسلیم محض خدا بودن، عامل آرامش:
۱. «... من أسلم وجهه للَّه ... و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
... كسي كه در برابر خداوند تسليم شود... نه ترسي بر آنها است و نه غمگين خواهند شد.»
۲. «يعباد لا خوف عليكم اليوم و لا أنتم تحزنون• الّذين ءامنوا بايتنا و كانوا مسلمين؛
اي بندگان من! امروز نه ترسي بر شماست و نه اندوهگين ميشويد. آنها كه به آيات ما ايمان آوردند و تسليم بودند.»
رعايت تقواى الهى، آرامشآفرين در
آخرت:
۱. «ألا إنّ أولياء اللَّه لاخوف عليهم و لا هم يحزنون• الّذين ءامنوا و كانوا يتّقون؛
آگاه باشيد اوليا (و دوستان) خدا نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند.همانها كه ايمان آوردند و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز ميكردند.»
۲. «... إلّا المتّقين• يعباد لا خوف عليكم اليوم و لا أنتم تحزنون؛
... مگر پرهيزگاران.اي بندگان من! امروز نه ترسي بر شماست و نه اندوهگين ميشويد.»
رعايت
تقوا و
عمل نيك، سبب آرامش:
«... فمن اتّقى و أصلح فلا خوف عليهم و لاهم يحزنون؛
... آنها كه پرهيزگاري پيشه كنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خويش و ديگران بكوشند) نه ترسي بر آنها هست و نه غمناك ميشوند.»
ايمان و تقوا، آرامش آفرين براى
اولیای الهی:
«ألا إنّ أولياء اللَّه لاخوف عليهم و لا هم يحزنون• الّذين ءامنوا و كانوا يتّقون؛
آگاه باشيد اوليا (و دوستان) خدا نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند.همانها كه ايمان آوردند و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز ميكردند.»
توکّل و اعتماد به خدا، سبب آرامش و نهراسيدن از دشمن:
«الّذين استجابوا للَّهو الرسول من بعد ما أصابهم القرح ...• الّذين قال لهم الناس إنّ الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم إيمنا و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكيل• إنّما ذلكم الشّيطن يخوّف أولياء فلاتخافوهم و خافون إن كنتم مّؤمنين؛
آنها كه دعوت خدا و پيامبر صلي اللّه عليه و آله را پس از آن همه جراحاتي كه به آنها رسيد، اجابت كردند ... اينها كساني بودند كه (بعضي از) مردم، به آنها گفتند: مردم ( لشكر دشمن) براي (حمله به) شما اجتماع كرده اند؛ از آنها بترسيد! اما اين سخن بر ايمانشان افزود؛ و گفتند: خدا ما را كافي است و بهترين حامي ما است.اين فقط شيطان است كه پيروان خود را (با سخنان و
شايعات بياساس،) ميترساند، از آنها نترسيد! و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد.!»
«حسبنا اللَّه و نعم الوكيل»، از توكّل
مؤمنان حكايت دارد. اينكه مؤمنان در برابر ايجاد
ترس و
وحشت از سوى
منافقان، نه تنها ترسى به خود راه نمىدهند، بلكه بر ايمانشان افزوده مىشود و اعلام مىكنند توكّلشان بر خداست، بر آرامش خاطر مؤمنان دلالت دارد.
خواب، مايه آرامش:
۱. «وهو الّذى جعل لكم الّيل لباسا والنّوم سباتا وجعل النّهار نشورا؛
او كسي است كه شب را براي شما لباس قرار داد و روز را مايه حركت و حيات!»
۲. «وجعلنا نومكم سباتا؛
و خواب شما را مايه آرامشتان قرار داديم.»
آرامش روحى يافتن مجاهدان در
جنگ احد با خوابى سبك:
«ثمّ أنزل عليكم من بعد الغمّ أمنة نعاسا ...؛
سپس به دنبال اين غم و اندوه آرامشي بر شما فرستاد، اين آرامش به صورت خواب سبكي بود ....»
آرامش روحى يافتن مجاهدان در
جنگ بدر با خوابى سبك:
«إذ يغشّيكم النعاس أمنة منه ... و ليربط على قلوبكم و يثبّت به الأقدام؛
(به خاطر بياوريد) هنگامي را كه خواب سبكي كه مايه آرامش از ناحيه خدا بود شما را فرو گرفت...و دلهاي شما را محكم و گامها را با آن ثابت دارد.»
«نعاس» به معناى خواب سبك
، و «أمنة» بنا به احتمالى، به معناى در امان بودن از ترس است.
دعاى
پیامبر صلیاللهعلیهوآله براى مؤمنان، عامل آرامش آنان:
«... وصلّ عليهم إنّ صلوتك سكن لهم ...؛
... و به آنها (هنگام گرفتن زكات) دعا كن كه دعاي تو مايه آرامش آنها است....»
یکی از عوامل ایجاد آرامش دلداری دادن است.
تقويت روحيّه
لوط علیهالسلام با
دلداری ملائكه و اطمينان دادن به
نجات وى و خاندانش:
«و لمّا أن جاءت رسلنا لوطا سىء بهم و ضاق بهم ذرعا و قالوا لاتخف و لاتحزن ...؛
هنگامي كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند از ديدن آنها اندوهگين شد، گفتند، نترس و غمگين مباش....»
آرامش يافتن
ابراهیم علیهالسلام در پى اعلام
ملائکه به فرستاده بودن آنان از سوى خدا و دلدارى دادن به حضرت:
۱. «ولَقد جَاءت رسُلنَا ابرهيم بالبُشرى قالوا سَلما قالَ سلمٌ فما لبِث أن جَاء بِعجل حنيذ فلمّا رءا أيديهم لاتصل إليه نكرهم و أوجس منهم خيفة قالوا لاتخف انّا ارسلنا إلى قوم لوط• فلمّا ذهب عن إبرهيم الروع و جاءته البشرى ...؛
فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهيم آمدند گفتند: سلام (او نيز) گفت سلام، و طولي نكشيد كه گوساله برياني (براي آنها) آورد. (اما) هنگامي كه ديد دست آنها به آن نميرسد (و از آن نميخورند) آنها را زشت شمرد و در دل احساس ترس نمود (اما به زودي) به او گفتند نترس ما به سوي قوم لوط فرستاده شديم. هنگامي كه ترس ابراهيم فرو نشست و بشارت به او رسيد....»
۲. «ونبّئهم عن ضيف إبرهيم• قالوا لاتوجل إنّا نبشّرك بغلمعليم• قالوا بشّرنك بالحقّ فلاتكن مّن القنطين؛
و به آنها (بندگانم) از ميهمانهاي ابراهيم خبر ده.گفتند نترس ما تو را به پسري دانا بشارت ميدهيم.گفتند تو را به حق بشارت داديم، از مايوسان مباش!»
۳. «هل أتيك حديث ضيف إبرهيم المكرمين• إذ دخلوا عليه فقالوا سلما قال سلم قوم منكرون• فأوجس منهم خيفة قالوا لاتخف ...؛
آيا خبر مهمانهاي بزرگوار ابراهيم به تو رسيده است ؟در آن زمان كه بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت سلام بر شما كه جمعيتي ناشناخته ايد!و از اين كار احساس وحشت كرد، گفتند: نترس....»
دلدارى پيامبر صلیاللهعلیهوآله به
ابوبکر در
غار ثور جهت برطرف ساختن
دلهره وى:
«إلّاتنصروه فقد نصره اللَّه إذ أخرجه الَّذين كفروا ثانى اثنين إذ هما فى الغار إذ يقول لصحبه لاتحزن إنّ اللّه معنا فأنزل اللّه سكينته عليه وأيّده بجنود لّم تروها وجعل كلمة الّذين كفروا السّفلى وكلمة اللّه هى العليا واللّه عزيز حكيم؛
اگر او را ياري نكنيد خداوند (او را ياري خواهد كرد همانگونه كه در مشكلترين ساعات او را تنها نگذارد) آن هنگام كه كافران او را (از مكه) بيرون كردند در حالي كه دومين نفر بود (و يكنفر همراه او بيش نبود) در آن هنگام كه آندو در غار بودند و او به همسفر خود ميگفت غم مخور خدا با ماست! در اين موقع خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشكرهائي كه مشاهده نميكرديد او را تقويت نمود و گفتار (و هدف) كافران را پائين قرار داد (و آنها را با شكست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آئين او) بالا (و پيروز) است و خداوند عزيز و حكيم است.»
تسلّى يافتن
مریم سلاماللهعلیها از سوى نوزادش،
عیسی علیهالسلام، پس از نگران شدن او از
درد زایمان:
«قالت أنّى يكون لى غلم و لم يمسسنى بشر ...• ... و كان أمرا مقضيّا• فحملته فانتبذت به مكانا قصيّا• فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة ...• فناديها من تحتها ألّا تحزنى قد جعل ربّك تحتك سريّا؛
گفت چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد در حالي كه تاكنون انساني با من تماس نداشته... و اين امري است پايان يافته (و جاي گفتگو ندارد).سرانجام (مريم) باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد.درد وضع حمل او را به كنار تنه درخت خرمائي كشاند... ناگهان از طرف پائين پايش او را صدا زد كه غمگين مباش پروردگارت زير پاي تو چشمه آب (گوارائي) قرار داده است.»
دلدارى خدا به
موسی علیهالسلام براى رفع دلهره از او:
۱. «ياموسى إنّه أنا اللَّه العزيز الحكيم• ... لاتخف ...؛
اي موسي! من خداوند عزيز و حکيمم!... نترس....» از اينكه خداوند خودش را با دو صفت
عزیز (شكست ناپذير) و
حکیم (كاردان و استواركار)، معرّفى مىكند و مىگويد: عصايت را بينداز و ... و نترس، برمىآيد كه وجهى براى ترسيدن نيست؛ زيرا پشتيبان تو قوى است (عزيز)، و كارهاى بىحساب هم نمىكند (حكيم) و اين خود، عاملى براى آرامش است.
۲. «وأن ألق عصاك فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانٌّ ولّى مدبرا ولم يعقّب يموسى أقبل ولاتخف إنّك من الأمنين؛
عصايت را بيفكن، هنگامي كه (عصا را افكند) نگاه كرد و ديد همچون ماري با سرعت حركت ميكند! ترسيد و به عقب برگشت و حتي پشت سر خود را نگاه نكرد! (به او گفته شد) برگرد و نترس تو در امان هستي!»
رسيدن به مقام
دوستی خدا، سبب آرامش در آخرت:
«ألا إنّ أولياء اللَّه لاخوف عليهم و لا هم يحزنون؛
آگاه باشيد اوليا (و دوستان) خدا نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند.»
ياد و نام خدا، مايه آرامش
قلب:
۱. «... ألا بذكر اللَّه تطمئنّ القلوب؛
...آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مييابد! »
۲. «... كتبا متشبها مثانى تقشعرّ منه جلود الّذين يخشون ربّهم ثمّ تلين جلودهم و قلوبهم إلى ذكر اللَّه ...؛
... كتابي كه آياتش (از نظر لطف و زيبائي و عمق محتوا) همانند يكديگر است، آياتي مكرر دارد (تكراري شوق انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كساني كه از پروردگارشان خاشعند ميافتد سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذكر خدا ميشود....» «تلين» در اين آيه، با «الى» متعدّى شده و به معناى اطمينان خاطر يافتن و آرام گرفتن است.
قرار دادن
زمین همانند گهوارهاى براى آرامش و
آسایش انسان:
۱. «الّذى جعل لكم الأرض مهدا وسلك لكم فيها سبلا وأنزل من السّمآء مآء فأخرجنا به أزوجا مّن نّبات شتّى؛
همان خداوندي كه زمين را براي شما محل آسايش قرار داد، و راههائي در آن ايجاد كرد و از آسمان آبي فرستاد كه به وسيله آن انواع گوناگون گياهان مختلف را (از خاك تيره) برآورديم.»
۲. «الّذى جعل لكم الأرض مهدا و جعل لكم فيها سبلا لّعلّكم تهتدون؛
همان كسي كه زمين را گاهواره و محل آرامش شما قرار داد و براي شما در آن راههائي آفريد تا هدايت شويد (و به مقصد رسيد).» «
مهد» جايگاهى است كه براى
طفل آماده مىكنند. (
گهواره) در آيه شريفه، زمين به گهوارهاى كه طفل در آن مىآرامد، تشبيه شده است.
خدا، پديد آورنده
شب براى آسايش و آرامش مردم:
۱. «فالق الاصباح و جعل اليل سكنا ...؛
او شكافنده صبح است و شب را مايه آرامش قرار داده است....»
۲. «هو الذى جعل لكم اليل لتسكنوا فيه ...؛
او كسي است كه شب را براي شما آفريد كه در آن آرامش بيابيد....»
۳. «و هو الذى جعل لكم اليل لباسا ...؛
او كسي است كه شب را براي شما لباس قرار داد....» «لباس» به معناى چيزى است كه با آن پوشش داده مىشود. آيات ديگر مثل ۶۱ غافر قرينه بر اين است كه مقصود از «لباس»، «سكن» و آرامش است. چنانكه صاحب
مجمعالبیان همين را برگزيده است.
۴. «ألم يروا أنّا جعلنا اليل ليسكنوا فيه ...؛
آيا آنها نديدند ما شب را قرار داديم كه در آن بيارامن....»
۵. «... من إله غير اللَّه يأتيكم بليل تسكنون فيه• ... جعل لكم الّيل والنّهار لتسكنوا فيه ...؛
... جز خداوند كدامين معبود براى شما شبى مى آورد كه در آن آرام گيريد ... برايتان شب و روز را قرار داد تا در اين -يك- بياراميد....»
۶. «اللَّه الذى جعل لكم اليل لتسكنوا فيه ...؛
خداوند كسي است كه شب را براي شما آفريد تا در آن بياسائيد....»
۷. «و جعلنا اليل لباسا؛
و شب را پوششي (براي شما) قراردادیم.» «لباس» به معناى چيزى است كه با آن پوشش داده مىشود. آيات ديگر مثل ۶۱ غافر قرينه بر اين است كه مقصود از «لباس»، «سكن» و آرامش است. چنانكه صاحب مجمعالبيان همين را برگزيده است.
آفرینش شب و آرامش در آن، از
آیات الهى:
۱. «هو الذى جعل لكم اليل لتسكنوا فيه ... إنّ فى ذلك لأيت لقوم يسمعون؛
او كسي است كه شب را براي شما آفريد كه در آن آرامش بيابيد ... در اين نشانه هائي است براي كساني كه گوش شنوا دارند.»
۲. «ألم يروا أنّا جعلنا اليل ليسكنوا فيه ... إنّ فى ذلك لأيت لقوم يؤمنون؛
آيا آنها نديدند ما شب را قرار داديم كه در آن بيارامند ... در اين امور نشانه هاي روشني است براي كساني كه آماده پذيرش ايمانند.»
۳. «... من إله غير اللَّه يأتيكم بليل تسكنون فيه• و من رحمته جعل لكم الّيل والنّهار لتسكنوا فيه ...؛
... جز خداوند كدامين معبود براى شما شبى مى آورد كه در آن آرام گيريد آيا نمى بينيدو از رحمتش برايتان شب و روز را قرار داد تا در اين -يك- بياراميد....»
ايمان به خدا و عمل صالح، عامل آرامش در
عالم آخرت:
۱. «... من ءامن باللَّه و اليوم الأخر و عمل صلحا ... و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
... آنها كه ايمان بخدا و روز رستاخيز آورده اند و عمل صالح انجام داده اند ... و هيچگونه ترس و غمي براي آنها نيست.»
۲. «إنّ الّذين ءامنوا و عملوا الصلحت ... و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
كساني كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند... و نه ترسي بر آنهاست، و نه غمگين ميشوند.»
۳. «إنّ الّذين ءامنوا ... من ءامن باللَّه و اليوم الأخر و عمل صلحا فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
آنها كه ايمان آورده اند... هر گاه ايمان به خداوند يگانه و روز جزا بياورند و عمل صالح انجام دهند نه ترسي بر آنها است و نه غمگين خواهند شد.»
۴. «... فمن ءامن و أصلح فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
... آنها كه ايمان آورند و (خويشتن را) اصلاح كنند نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند.»
۵. «و الّذين ءامنوا و عملوا الصلحت ...• ... لا خوف عليكم ولا أنتم تحزنون؛
و كساني كه ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند... نه ترسي داريد و نه غمناك ميشويد.»
۶. «والّذين ءامنوا وعملوا الصَّلحت وءامنوا بما نزّل على محمّد وهو الحقّ من رّبّهم كفّر عنهم سيّاتهم وأصلح بالهم؛
و كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به آنچه بر محمد (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) نازل شده، و همه حق است و از سوي پروردگار، نيز ايمان آوردند خداوند گناهانشان را ميبخشد و كارشان را اصلاح ميكند.» «بال» به حالات مهمّ شخص گفته مىشود.
در نتيجه اصلاح بال مىتواند همان آرامش خاطر باشد.
رعايت تقوا و عمل نيك، سبب آرامش:
«يبنىءادم إمّا يأتينّكم رسل مّنكم يقصّون عليكم ءايتى فمن اتّقى وأصلح فلا خوف عليهم ولاهم يحزنون؛
اي فرزندان آدم! اگر رسولاني از خود شما به سراغتان بيايند كه آيات مرا براي شما بازگو كنند (از آنها پيروي كنيد) زيرا آنها كه پرهيزگاري پيشه كنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خويش و ديگران بكوشند) نه ترسي بر آنها هست و نه غمناك ميشوند.»
نیکی، عامل آرامش در قيامت:
«من جاء بالحسنة فله خير مّنها وهم مّن فزع يومئذ ءامنون؛
كساني كه كار نيكي انجام دهند پاداشي بهتر از آن خواهند داشت و آنها از وحشت آن روز در امانند.»
تبيين حوادث مربوط به انبياى پيشين از سوى خدا براى پيامبر صلیاللهعلیهوآله، سبب آرامش و ثبات قلب او:
«و كلّا نقصّ عليك من أنباء الرسل ما نثبّت به فؤادك ...؛
ما از هر يك از سرگذشتهاي انبياء را براي تو باز گو كرديم تا قلبت آرام (و اراده ات قوي) گردد....»
تقاضاى
مائده آسمانى از طرف
حواریّون عیسی علیهالسلام براى تحصيل آرامش:
«إذ قال الحواريّون يعيسى ابن مريم هل يستطيع ربّك أن ينزّل علينا مائدة من السماء ...• قالوا نريد أن نأكل منها و تطمئنّ قلوبنا ...؛
در آن هنگام كه حواريون گفتند: اي عيسي بن مريم آيا پروردگار تو ميتواند مائده اي از آسمان نازل كند؟ ...گفتند (ما نظر سوئي نداريم) ميخواهيم از آن بخوريم و دلهاي ما (به رسالت تو) مطمئن گردد....»
داشتن مكانى براى آسايش، عامل آرامش خاطر:
«و اللَّه جعل لكم من بيوتكم سكنا ...؛
و خدا براي شما از خانه هاايتان محل سكونت (و آرامش) قرار داد....»
مشاهذه حسی و عینی از روشهای ایجاد آرامش است.
مشاهده عينى چگونگى
زنده شدن
مرده، مايه اطمينان براى
ابراهیم علیهالسلام:
«و إذ قال إبرهيم ربّ أرنى كيف تحى الموتى قال أولم تؤمن قال بلى و لكن ليطمئنّ قلبى ...؛
و (به خاطر بياور) هنگامي را كه ابراهيم گفت: «خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده ميكني ؟» فرمود: «مگر ايمان نياوردهاي؟!» عرض كرد: «آري، ولي ميخواهم قلبم آرامش يابد»....»
مشاهده حسّى چگونگى زنده شدن مرده، باعث اطمينان خاطر
عزیر علیهالسلام:
«أو كالذى مرّ على قرية و هى خاوية على عروشها قال أنّى يحيى هذه اللَّه بعد موتها فأماته اللَّه ... و انظر إلى العظام كيف ننشزها ثمّ نكسوها لحما فلمّا تبيّن له قال أعلم أنّ اللَّه على كلّ شىء قدير؛
يا همانند كسي كه از كنار يك آبادي (ويران شده) عبور كرد، در حالي كه ديوارهاي آن، به روي سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاي اهل آن، در هر سو پراكنده بود، او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده ميكند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند،...نگاه كن به غذا و نوشيدني خود (كه همراه داشتي، با گذشت سالها) هيچگونه تغيير نيافته است! (خدايي كه يك چنين مواد فاسد شدني را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولي به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشي شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براي اطمينان خاطر توست، و هم) براي اينكه تو را نشانهاي براي مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها (ي مركب سواري خود) نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند ميدهيم، و گوشت بر آن ميپوشانيم!» هنگامي كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: مي دانم خدا بر هر كاري توانا است.»
اعتراف عُزير علیهالسلام با «قال أعلم أنّاللَّه ...» به تحقّق آسان
معاد پس از رخدادى كه براى او اتفاق افتاده بود، نشان دهنده اين است كه حضرت به اطمينان و آرامش خاطر دست يافته بود.
ملائکه از اسباب آرامش قلب هستند.
تقويت روحيّه
لوط علیهالسلام از سوى ملائكه براى رفع
نگرانی از او:
«و لمّا أن جاءت رسلنا لوطا سىء بهم و ضاق بهم ذرعا و قالوا لاتخف و لاتحزن إنّا منجّوك و أهلك ...؛
هنگامي كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند از ديدن آنها اندوهگين شد، گفتند، نترس و غمگين مباش، ما تو و خانواده ات را نجات خواهيم داد....»
نزول ملائكه
امداد بر مجاهدان در جنگ
بدر، سبب آرامش قلب آنان:
۱. «بلى إن تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم بخمسة ءالف من الملئكة مسوّمين• و ما جعله اللَّه إلّابشرى لكم و لتطمئنّ قلوبكم به ...؛
آري (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد - و دشمن به همين زودي به سراغ شما بيايد - خداوند شما را به پنجهزار نفر از فرشتگان كه نشانه هاي مخصوصي دارند مدد خواهد داد. ولي اينها (همه) فقط براي بشارت و اطمينان خاطر شماست....» طبق گفته مفسّران آيات فوق در رابطه با جنگ بدر است.
۲. «... أنّى ممدّكم بألف من الملئكة مردفين• و ما جعله اللَّه إلّابشرى و لتطمئنّ به قلوبكم ...• ... و ينزّل عليكم من السماء ماء ليطهّركم به ...• إذ يوحى ربّك إلى الملئكة أنّى معكم فثبّتوا الّذين ءامنوا ...؛
... من شما را با يك هزار از فرشتگان كه پشت سر هم فرود ميآيند ياري ميكنم.ولي خداوند اين را تنها براي شادي و اطمينان قلب شما قرار داد... و آبي از آسمان براي شما فرو فرستاد تا با آن شما را پاك شوید...(به خاطر بياوريد) موقعي را كه پروردگارت به فرشتگاني وحي كرد من با شما هستم كساني را كه ايمان آورده اند ثابت قدم بداريد.....»مفسّران آيات پيش را در ارتباط با
نصرت الهى در جنگ بدر دانستهاند.
استقامت بر ايمان، زمينه نزول ملائكه
بشارت دهنده و آرامش بخش:
«إنّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقموا تتنزّل عليهم الملئكة ألّا تخافوا و لا تحزنوا ...؛
كساني كه گفتند پروردگار ما خداوند يگانه است سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنها نازل ميشوند كه نترسيد و غمگين مباشيد....»
تثبيت قلب پيامبر صلیاللهعلیهوآله و راه نيافتن تزلزل در آن، با
نزول تدريجى قرآن:
«و قال الّذين كفروا لولا نزّل عليه القرءان جملة وحدة كذلك لنثبّت به فؤادك ...؛
و كافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نميشود؟ اين بخاطر آنست كه قلب تو را محكم داريم....»
وعده نيك الهى به مؤمنان در پى دارنده آرامش يافتن آنان در قيامت:
«إنّ الّذين سبقت لهم منّا الحسنى ...• لايحزنهم الفزع الأكبر و تتلقَّهم الملئكة هذا يومكم الذى كنتم توعدون؛
(اما) كساني كه وعده نيك از قبل به آنها دادهايم (يعني مؤ منان صالح)...وحشت بزرگ آنها را اندوهگين نميكند، و فرشتگان به استقبالشان ميروند (و ميگويند) اين همان روزي است كه به شما وعده داده ميشد..»
منظور از «الّذين سبقت» به قرينه مقابله با آيه پيش كه درباره
کافران و
مشرکان است مىتواند مؤمنان راستين باشد.
وفاداری به
پیمان با پيامبر صلیاللهعلیهوآله عامل نزول آرامش بر دلهاى مؤمنان:
«لّقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشّجرة فعلم ما فى قلوبهم فأنزل السّكينة عليهم وأثبهم فتحا قريبا؛
خداوند از مؤ مناني كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند راضي و خشنود شد، خدا آنچه را در درون قلب آنها (از صداقت و ايمان) نهفته بود ميدانست، لذا آرامش را بر دلهاي آنها نازل كرد، و فتح نزديكي، به عنوان پاداش، نصيب آنها فرمود.»
عمل به رهنمودها و هدايتهاى الهى، درپىدارنده آرامش:
«... فمن تبع هداى فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛
... كساني كه از آن پيروي كنند نه ترسي بر آنهاست و نه غمگين ميشوند.»
زن از عوامل آرامش
شوهر:
۱. «... هنّ لباس لكم و أنتم لباس لهنّ ...؛
... آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها....» همانگونه كه «لباساً» در «جعلنا الليل لباسا»
به قرينه آیه ۶۷
سوره یونس مىتواند به معناى سكون و آرامش باشد، در اينجا نيز همين احتمال وجود دارد و صاحب مجمعالبيان همين معنا را برگزيده است.
۲. «... و جعل منها زوجها ليسكن إليها ...؛
... و همسرش را نيز از جنس او قرار داد تا در كنار او بياسايد ....»
۳. «... أن خلق لكم من أنفسكم أزوجا لتسكنوا إليها ...؛
... همسراني از جنس خود شما براي شما آفريد، تا در كنار آنها آرامش يابيد....»
قرار گرفتن همسران پيامبر در كنار حضرت، مايه آرامش خاطر آنان:
«ترجى مَن تشاء منهُنَّ و توى اليك من تشاء و منِابتغَيت ممّن عزلتَ فلاجناح عليك ذلك أدنى أن تقرّأ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بماءَ ءاتيتهنّ كلّهنّ ...؛
(موعد) هر يك از همسرانت را بخواهي ميتواني بتاخير اندازي و هر كدام را بخواهي نزد خود جاي دهي، و هر گاه بعضي از آنها را كه بر كنار ساخته اي بخواهي نزد خود جاي دهي گناهي بر تو نيست اين حكم الهي براي روشني چشم آنها و اينكه غمگين نباشند و به آنچه در اختيار همه آنان ميگذاري راضي شوند نزديكتر است ....»
عوامل سلب آرامش با توجه به آیات قرآن کریم عبارتند از:
آدمربایی، نگرانىآور و سلبكننده آرامش:
۱. «و اذكروا إذ أنتم قليل مستضعفون فى الأرض تخافون أن يتخطّفكم الناس ...؛
و به خاطر بياوريد هنگامي كه شما گروهي كوچك و اندك و ضعيف در روي زمين بوديد آنچنان كه ميترسيديد مردم شما را بربايند ....»
۲. «و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا ...؛
آنها گفتند: ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم ما را از سرزمينمان ميربايند! ....»
۳. «أولم يروا أنّا جعلنا حرما ءامنا و يتخطّف الناس من حولهم ...؛
آيا نديدند كه ما حرم امني براي آنها قرار داديم در حالي كه مردم را در اطراف آنها (در بيرون اين حرم) ميربايند؟ ....»
احساس خطر موجب سلب آرامش از انسان میشود.
طوفان دریا، سبب
اضطراب سرنشينان
کشتی و از دست رفتن آرامش خاطر آنان:
۱. «هو الذى يسيّركم فى البرّ و البحر حتّى إذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيّبة و فرحوا بها جاءتها ريح عاصف و جاءهم الموج من كلّ مكان و ظنّوا أنّهم أحيط بهم دعوا اللَّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من الشكرين؛
او كسي است كه شما را در خشكي و دريا سير ميدهد تا اينكه در كشتي قرار ميگيريد و بادهاي موافق آنها را (به سوي مقصد) حركت ميدهند و خوشحال ميشوند ناگهان طوفان شديدي ميوزد و امواج از هر سو به سراغ آنها ميآيد و گمان ميبرند هلاك خواهند شد در اين موقع خدا را از روي اخلاص عقيده ميخوانند كه اگر ما را نجات دهي حتما از سپاسگزاران خواهيم بود.»
۲. «و إذا غشيهم موج كالظّلل دعوا اللَّه مخلصين له الدين فلمّا نجَّيهم إلى البرّ فمنهم مقتصد ...؛
و هنگامي كه موجي همچون ابرها (در سفرهاي دريائي) آنها را بپوشاند (و بالاي سر آنها قرار گيرد) خدا را با اخلاص ميخوانند، اما هنگامي كه آنها را به خشكي نجات داد بعضي راه اعتدال را پيش ميگيرند....»
اضطراب همسفر پيامبر صلیاللهعلیهوآله در
غار ثور از ترس تعقيب
دشمن:
«... إذ أخرجه الّذين كفروا ثانى اثنين إذ هما فى الغار إذ يقول لصحبه لا تحزن إنّ اللَّه معنا فأنزل اللَّه سكينته عليه ...؛
... آن هنگام كه كافران او را (از مكه) بيرون كردند در حالي كه دومين نفر بود (و يكنفر همراه او بيش نبود) در آن هنگام كه آندو در غار بودند و او به همسفر خود ميگفت غم مخور خدا با ماست! در اين موقع خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد ....»
••• احساس نگرانى
مادر موسی علیهالسلام هنگام انداختن وى در دريا:
۱. «أن اقذفيه فى التّابوت فاقذفيه فى اليمّ ...• إذ تمشى أختك فتقول هل أدلّكم على من يكفله فرجعنك إلى أمّك كى تقرّ عينها و لاتحزن ...؛
كه او را در صندوقي بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز... در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكي كاخ فرعون) راه ميرفت و ميگفت آيا خانوادهاي را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت ميكند (و دايه خوبي براي اوست) و به دنبال آن ما تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود، و غمگين نگردد....»
۲. «وأوحينا إلى أمّ موسى أن أرضعيه فإذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ ولاتخافى ولاتحزنى إنّا رادّوه إليك وجاعلوه من المرسلين؛
ما به مادر موسي الهام كرديم كه او را شير ده، و هنگامي كه بر او ترسيدي وي را در دريا (ي نيل) بيفكن، و نترس و غمگين مباش كه ما او را به تو باز ميگردانيم، و او را از رسولانش قرار ميدهيم.»
۳. «و أصبح فؤاد أمّ موسى فرغا إن كادت لتبدى به ...• فرددنه إلى أمّه كى تقرّ عينها ولاتحزن ولتعلم أنّ وعد اللّه حقٌّ ...؛
قلب مادر موسي از همه چيز (جز ياد فرزندش) تهي گشت، و اگر قلب او را به وسيله ايمان و اميد محكم نكرده بوديم ...ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود، و غمگين نباشد، و بداند وعده الهي حق است ....»
••• احساس خطر بر
جان موسى علیهالسلام سبب
نگرانی و
ترس مادر موسى علیهالسلام:
«وأوحينا إلى أمّ موسى أن أرضعيه فإذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ ولاتخافى ولاتحزنى ...• فرددنه إلى أمّه كى تقرّ عينها ولاتحزن ولتعلم أنّ وعد اللّه حقٌّ ...؛
ما به مادر موسي الهام كرديم كه او را شير ده، و هنگامي كه بر او ترسيدي وي را در دريا (ي نيل) بيفكن، و نترس و غمگين مباش ... ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود، و غمگين نباشد، و بداند وعده الهي حق است....»
نگرانى موسى علیهالسلام پس از آگاهى يافتن از
مشاوره سران
حکومت فرعون درباره
قتل وى:
«وجاء رجل مّن أقصا المدينة يسعى قال يموسى إنّ الملأ يأتمرون بك ليقتلوك فاخرج إنّى لك من النَّصحين• فخرج منها خائِفا يترقّب قال ربّ نجّنى من القوم الظَّلمين؛
(در اين هنگام) مردي از نقطه دور دست شهر (از مركز فرعونيان) با سرعت آمد و به موسي گفت اي موسي اين جمعيت براي كشتنت به مشورت نشسته اند، فورا (از شهر) خارج شو كه من از خيرخواهان توام.»
احساس خطر مجاهدان در جنگ
احد، باعث گريز و بههم ريختن آرامش آنان:
«إذ تصعدون و لاتلون على أحد و الرسول يدعوكم فى أخريكم فأثبكم غمّا بغمّ ...• ثمّ أنزل عليكم من بعد الغمّ أمنة نعاسا يغشى طائفة منكم ...؛
(به خاطر بياوريد) هنگامي كه از كوه بالا ميرفتيد و (جمعي در وسط بيابان پراكنده ميشديد و) به عقب ماندگان نگاه نميكرديد، و پيامبر از پشت سر شما را صدا ميزد، سپس اندوهها يكي پس از ديگري به سوي شما روي آورد... سپس به دنبال اين غم و اندوه آرامشي بر شما فرستاد، اين آرامش به صورت خواب سبكي بود (كه در شب بعد از حادثه احد) جمعي از شما را فرو گرفت....»
آيههاى فوق- چنانكه مفسّران گفتهاند- درباره جنگ احد نازل شده و بيانگر وضعيّت روحى و گريز
مسلمانان از صحنه كارزار است.
از دست رفتن آرامش
منافقان، هنگام احساس خطر:
۱. «... فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت ...؛
... و هنگامي كه لحظات ترس و بحراني پيش آيد مشاهده ميكني آنچنان به تو نگاه ميكنند و چشمهايشان در حدقه ميچرخد كه گوئي ميخواهند قالب تهي كنند!....»
۲. «... رأيت الّذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت ...؛
... منافقان بيماردل را ميبيني همچون كسي كه در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه ميكنند....»
بههم خوردن آرامش
قوم موسی به دليل احساس خطر از دشمن:
«فلمّا ترء االجمعان قال أصحب موسى إنّا لمدركون؛
هنگامي كه هر دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسي گفتند: ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم.»
پخش اخبار نادرست و ارزيابى نشده، زمينه نفوذ
شیطان و به هم خوردن آرامش:
«و إذا جاءهم أمر من الأمن أو الخوف أذاعوا به و لو ردّوه إلى الرسول و إلى أولى الأمر منهم لعلمه الّذين يستنبطونه منهم و لولا فضلالله عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الا قليلا؛
و هنگامي كه خبري از پيروزي و شكست به آنها برسد، (بدون تحقيق) آنرا
شايع ميسازند، و اگر آنرا به پيامبر و پيشوايان (كه قدرت تشخيص كافي دارند) ارجاع كنند، از ريشه هاي مسائل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا نبود همگي، جز عده كمي، از شيطان پيروي ميكرديد.»
بلاها و گرفتار شدن در گردونههاى خطر، باعث ناآرامى
روح:
۱. «... و لمّا يأتكم مثل الّذين خلوا من قبلكم مسّتهم البأساء و الضرّاء و زلزلوا حتّى يقول الرسول و الّذين ءامنوا معه متى نصر اللَّه ...؛
آيا گمان كرديد داخل بهشت ميشويد، بيآنكه حوادثي همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنها رسيد، و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادي كه ايمان آورده بودند گفتند: پس ياري خدا كي خواهد آمد؟!....»
۲. «و لقد صدقكُم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنزعتم فىالامر و عصيتم مّن بعد ما أرئكم مّا تحبون منكم مّن يريد الدّنيا و منكم مّن يريد الاخرة ثم صرفكم عنهم ليبتليكم ...• اذ تصعدون ولاتلون على احد والرسول يدعوكم فى اخرئكم فأثبكم غمّا بغمّمٍ لكيلا تحزنوا على ما فاتَكم ...؛
خداوند وعده خود را به شما (درباره پيروزي بر دشمن در احد) راست گفت، در آن هنگام (در آغاز جنگ احد) دشمنان را به فرمان او به قتل ميرسانديد (و اين پيروزي ادامه داشت) تا اينكه سست شديد و (بر سر رها كردن سنگرها) و در كار خود به نزاع پرداختيد، و بعد از آن كه آنچه را دوست ميداشتيد (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد نافرماني كرديد، بعضي از شما خواهان دنيا بودند و بعضي خواهان آخرت، سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پيروزي شما به شكست انجاميد) تا شما را آزمايش كند ... (به خاطر بياوريد) هنگامي كه از كوه بالا ميرفتيد و (جمعي در وسط بيابان پراكنده ميشديد و) به عقب ماندگان نگاه نميكرديد، و پيامبر از پشت سر شما را صدا ميزد، سپس اندوهها يكي پس از ديگري به سوي شما روي آورد اين به خاطر آن بود كه ديگر براي از دست رفتن (غنائم جنگي) غمگين نشويد....»
۳. «قل من ينجّيكم من ظلمت البرّ و البحر ...• قل اللَّه ينجّيكم منها و من كل كربٍ ...؛
بگو چه كسي شما را از تاريكيهاي خشكي و دريا رهائي ميبخشد؟ ...بگو خداوند شما را از اينها و از هر مشكل و ناراحتي نجات ميبخشد....»
۴. «... و إذ زاغت الأبصر و بلغت القلوب الحناجر و تظنّون باللَّه الظنونا• هنالك ابتلى المؤمنون و زلزلوا زلزالا شديدا؛
... و زماني را كه چشمها از شدت وحشت خيره شده بود، و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاي گوناگون بدي به خدا ميبرديد!در آنجا مؤ منان آزمايش شدند و تكان سختي خوردند.»
••• جدايى
یوسف علیهالسلام از
پدر، باعث بىقرارى و سلب آرامش
یعقوب علیهالسلام:
«قال انّى ليخزننى أن تذهبوا بهِ و أخافُ أن يأكله الذّئبُ و انتم عنهُ غفلون• و تولّى عنهم و قال يأسَفى على يوسف وابيضّت عيناهُ من الحُزن فهو كظيم• قال انّما أشكوابثّى و حزنى الى اللّهِ ...؛
(پدر) گفت من از دوري او غمگين ميشوم و از اين ميترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد! و از آنها روي برگرداند و گفت وا اسفا بر يوسف!، و چشمان او از اندوه سفيد شد اما او خشم خود را فرو ميبرد (و هرگز كفران نميكرد).گفت من تنها غم و اندوهم را به خدا ميگويم....»
••• نگران شدن يعقوب علیهالسلام از جدايى فرزندش
بنیامین:
«قال هل ءامنكم عليه إلّاكمآ أمنتكم على أخيه من قبل فاللَّه خير حفظا وهو أرحمالرَّحمين• قال لن أرسله معكم حتّى تؤتون موثقا مّن اللّه لتأتنّنى به ...؛
گفت آيا من نسبت به او به شما اطمينان كنم همانگونه كه نسبت به برادرش (يوسف) اطمينان كردم (و ديديد چه شد؟!) و (در هر حال) خداوند بهترين حافظ و ارحم الراحمين است.گفت: من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد مگر اينكه پيمان مؤ كد الهي بدهيد كه او را حتما نزد من خواهيد آورد....»
منافقان، برهم زننده آرامش مردم
مدینه با
شایعه پراكنى:
«لئن لم ينته المنفقون و الّذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم ...؛
اگر منافقين و آنها كه در دلهايشان بيماري است، و (همچنين) آنها كه اخبار دروغ و
شايعات بياساس در مدينه پخش ميكنند دست از كار خود بر ندارند تو را بر ضد آنان ميشورانيم ....»
«رجف»، مصدر «مرجفون» در اصل به معناى اضطراب شديد است.
مقصود از «ارجاف»، يا به هم بافتن اراجيف و نقل آن ميان مردم يا ساختن اخبار كاذب و پخش آن بين آنان است كه از آن به
شايعه تعبير مىشود.
شايعه از آن جهت كه ايجاد اضطراب مىكند، به «رجف» تعبير شده است.
شرك به خدا، از عوامل گرفتارى
کافران به دلهره و
هراس از سوى خدا:
«سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بمآ أشركوا باللّه ما لمينزّل به سلطنا ومأويهم النّار وبئس مثوى الظَّلمين؛
به زودي در دلهاي كافران به خاطر اينكه بدون دليل چيزهائي را براي خدا شريك قرار دادند، رعب و ترس ميافكنيم و جايگاه آنها آتش است و چه بد جايگاهي است جايگاه ستمكاران.»
کفر، عامل القاى دلهره و
رعب در دلهاى كافران:
۱. «... سألقى فى قلوب الّذين كفروا الرعب ...؛
... بزودي در دلهاي كافران ترس و وحشت ميافكنم....»
۲. «و أنزل الّذين ظهروهم من أهل الكتب من صياصيهم و قذف فى قلوبهم الرعب ...؛
خداوند گروهي از اهل كتاب را كه از آنها (مشركان عرب) حمايت كردند از قلعه هاي محكمشان پائين كشيد، و در دلهاي آنها رعب افكند ....»
۳. «هو الذى أخرج الّذين كفروا من أهل الكتب من ديرهم لأوّل الحشر ... و قذف فى قلوبهم الرعب ...؛
او كسي است كه كافران اهل كتاب را در اولين برخورد (با مسلمانان) از خانه هايشان بيرون راند... و در قلب آنها ترس و وحشت افكند....»
کفران نعمتهاى خدا، دليل از دست دادن
نعمت و در نتيجه سلب آرامش:
«و ضرب اللَّه مثلا قرية كانت ءامنة مطمئنّة يأتيها رزقها رغدا من كلّ مكان فكفرت بأنعم اللَّه فأذاقها اللَّه لباس الجوع و الخوف ...؛
خداوند (براي آنها كه كفران نعمت ميكنند) مثلي زده است: منطقه آبادي را كه امن و آرام و مطمئن بوده، و همواره روزيش بطور وافر از هر مكاني فرا ميرسيده، اما نعمت خدا را كفران كردند، و خداوند بخاطر اعمالي كه انجام ميدادند لباس گرسنگي و ترس را در اندامشان پوشانيد.»
«فا» در «فأذاقها» تفريع بر «فكفرت» است؛ يعنى پيامد كفران آنان، گرسنگى و ناامنى بود كه با سلب آرامش آنان ملازم است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۲۳۰، برگرفته از مقاله «عوامل آرامش».