روح (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رُوح (به ضم راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای روان است.
این واژه در قرآن بیست و یک بار در معانی
فرشته،
وحی،
شریعت،
قرآن،
جبرئیل،
عقل و
روح انسانی استعمال شده است.
رُوح در
عرف به معناى روان و
روح مقابل
جسم، و
جوهر مجرّد است.
به مواردی از معانی
رُوح که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
به مواردی که
رُوح در معنای فرشته در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا) «
روح خويش و فرشته خويش را به سوى او فرستاديم و به صورت
بشر كامل بر وى نمودار شد.» ما بعد آيه درباره گفتگوى فرشته با
مریم است كه به مريم گفت: «من رسول
پروردگار تو هستم.»
(قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا ...) (بگو:
روحالقدس آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده، تا افراد با ايمان را ثابتقدم گرداند...)
(نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ - عَلى قَلْبِكَ) (
روح الامين آن را نازل كرده، بر قلب پاک تو، تا از بيمدهندگان باشى.)
كه مراد از روح، جبرئيل است در آيه اول با «قدس» و در دوم با «الامين» توصيف شده است.
(وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ) (همچنين آياتی كه درباره تأييد
عیسی با
روحالقدس است، به معنای فرشته میباشد.)
(بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ) (و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم؛ و او را با
روحالقدس تاييد كرديم.)
(اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ) (به خاطر بياور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت: ياد كن نعمتم را كه به تو و مادرت بخشيدم؛ زمانى كه تو را با
روحالقدس تأييد كردم.)
چنانكه
طبرسی و
بیضاوی و ديگران گفتهاند.
گرچه احتمالات ديگر هم داده شده ولى آيه «
نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ» كه گذشت روشن میكند كه مراد از
روحالقدس در تأييد عيسى جبرئيل است زيرا مراد از آن در آيه بالا كه درباره
وحی به
حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله است حتما جبرئيل میباشد.
به مواردی که
رُوح در معنای شريعت و دين در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا) (همان گونه كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم بر تو نيز حقايقى را به فرمان خود وحى كرديم؛ تو پيش از اين نمىدانستى كتاب و ايمان چيست؛ و از محتواى قرآن آگاه نبودى ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هركس از بندگان خويش را بخواهيم
هدایت مىكنيم.)
(يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا ...) (فرشتگان را با
روح و وحى الهى به فرمانش بر هر كس از بندگانش بخواهد نازل مىكند؛ و به آنها دستور مىدهد كه مردم را
انذار كنيد؛ و بگوييد: معبودى جز من نيست!)
(رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ) (او درجات بندگان صالح را بالا مىبرد، او صاحب
عرش است،
روح (وحى الهى) را به فرمانش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد القاء مىكند تا مردم را از روز لقاى پروردگار بيم دهد.)
در اين آيات قيد «
مِنْ أَمْرِنا ... مِنْ أَمْرِهِ» روشن میكند كه اين
روح از امر خدا، وحى و نازل و القا شده است. و مراد از انزال آن انذار و هدايت مردم است. و آيه سوم مقام
نبوّت را میرساند كه
روح فقط به وسيله خدا القا شده و فرشته در آوردن آن واسطه نيست بر خلاف آيه دوم كه در بيان
رسالت است و
روح را ملک آورده است فرق ميان رسالت و نبوّت در «رسل» گذشت.
ولى در آيه اول ظاهرا مراد از آن وحىهاى سهگانه است زيرا ما قبل آن درباره سه نوع وحى است كه فرموده
(وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ) (و امكان ندارد خدا با هيچ انسانى سخن بگويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجابى (همچون ايجاد صوت)، يا رسولى (فرشتهاى) مىفرستد و به فرمان خود آنچه را بخواهد وحى مىكند.)
پس از آن فرموده «
وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ...» كلمه «
كَذلِكَ» نشان ميدهد كه مراد از «
أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً...» همه وحیهاى سه گانه فوق است، زيرا كه آن حضرت هم رسول است و هم نبى.
به نظر میآيد مراد از «امر» در آيات سه گانه
مقام تدبیر است چنانكه فرموده
(أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ ...) «خلقت و تدبير عالم هر دو مال اوست» و مقام تدبير اقتضاء میكند كه پيامبران و دين از جانب خدا آيد.
تقريبا
یقین است كه مراد از
روح در آيات سه گانه
شریعت و
کتاب است زيرا كه شريعت، كتاب اسباب انذار و هدايتاند و آيات صريحاند در اينكه منظور از القا و انزال اين
روح همان انذار و هدايت است كافى است كه درباره آيه اول قدرى توضيح بدهيم.
اين آيه میگويد «
أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً»
بعد میفرمايد: ما آن
روح را نورى قرار داديم كه بندگان خود را به وسيله آن هدايت كنيم.
«
وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا»
در جاهاى ديگر به جاى
روح «قرآن» آمده مثل:
(أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ) (أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا) ايضاآيه ۱۹
سوره انعام (قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِيدٌ بِيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ) آیه ۲۷
کهف (وَ اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَ لَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا ) و غيره.
و در جاهاى ديگر به قرآن «نور» گفته شده چنانكه در آيه ما نحن فيه گفته «
وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً»
مانند:
(فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا) (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً) و اينكه قرآن واسطه هدايت است احتياج به توضيح ندارد.
چون روشن شد كه مراد از
روح در آيه اول شريعت و قرآن است منظور از آيه دوم و سوم نيز روشن خواهد شد زيرا كه سياق آيات يكى است.
راغب و
طبرسی و
المیزان نيز
روح را در آيه اول قرآن دانستهاند.
بعضى از بزرگان آياتى را كه «
روح» در آنها آمده به هم مخلوط كرده و نتيجهگيرى نموده است ولى به نظر ما اين كار صحيح نيست زيرا سياق آيات با هم متفاوت است آيات سه گانه فوق در يک رديف و آياتیكه زير عنوان فرشته نقل شد در رديف ديگر و آياتیكه خواهد آمد در رديف سومى واقع شدهاند و بعضى از بزرگان در كتاب خود حتى آيات
رَوح به فتح (ر) را با آيات
رُوح به ضمّ (ر) به هم در آميخته و همه را در يک رديف حساب كرده است.
به مواردی که
رُوح در معنای
جبرئیل در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ • فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا) (فرشتگان و
روح آن فرشته
مقرّب خداوند بهسوى او عروج مىكنند در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است. پس صبر جميل پيشه كن)
مجمع در ذيل این آيه، آن را جبرئيل دانسته و علت جداگانه آمدن را شرافت او ميداند.
زمخشری نيز مانند مجمع گفته است.
(تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) (فرشتگان و «
روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براى تقدير هر امرى نازل مىشوند.)
(يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ) (روزى كه «
روح» و «ملائكه» به صف مىايستند و هيچ يک، جز به اذن خداوند
رحمان، سخن نمىگويند، و آنگاه كه مىگويند درست مىگويند.)
در اين آيات سخن از
روحى است كه در عروج به سوى خدا و در نزول براى هر كار و در ايستادن در پيشگاه خدا در
روز قیامت، با ملائكه همراه است. ملائكه در مدّت عمر اين جهان در عروج و نزولاند و چون روز قيامت از مأموريّت خود فارغ شدند به حال صف در پيشگاه خدا خواهند ايستاد. اين
روح نيز در هر سه مرحله با آنها همراه میباشد.
میشود گفت: مراد از
روح، جبرئيل است و به علت مزيت و فضيلتش بخصوص ذكر شده و الف و لام آن براى عهد است. جبرئيل در نزد خدا مقام مخصوصى دارد، ملائكه ديگر از وى فرمان میبرند چنانكه فرموده
(إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ • ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ • مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ) (كه اين قرآن كلام فرستاده بزرگوارى است (جبرئيل امين) كه صاحب قدرت است و نزد خداوند صاحب عرش، مقام والايى دارد! در آنجا فرمانروا و امين است!)
اين آيات در وصف جبرئيل است و توضيح میدهد كه او در ميان ملائكه مطاع است على هذا جا دارد كه به تنهائى برابر با همه ملائكه باشد.
در مجمع در ذيل این آيه چند قول يا وجه نقل كرده كه از جمله جبرئيل است.
آنگاه از
امام صادق علیه السّلام نقل میكند:
روح ملكى است بزرگتر از جبرئيل و
میکائیل در ذيل
سوره قدر آن را جبرئيل گفته است.
در
صافی از
قمی نقل میكند كه
روح ملكى است بزرگتر از جبرئيل و مكائيل و او با رسول خدا بود و او با امامان عليهمالسلام است.
در
دعای سوم صحیفه سجادیه پس از صلوات بر جبرئيل و مكائيل و
اسرافیل فرموده :
«وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ عَلَى مَلَائِكَةِ الْحُجُبِ وَ الرُّوحُ الَّذِي هُوَ مِنْ أَمْرِكَ»؛
«و
روح كه بر فرشتگان حجب گمارده است.»
در
سفینة البحار ماده «خلق» از
علی (علیهالسّلام) درباره حضرت رسول (صلىاللّهعليهوآله) نقل كرده :
«وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ» اين حديث مطابق آن است كه از
قمی نقل شد:
روح با رسول خدا (صلّىاللّهعليهوآله) بود...
اين احتمال هم هست كه مراد از
روح در اين آيات اخیر يک
عقل كلى و وسيعى باشد كه عقول بشر و غريزههاى جانداران و احساس نباتات از شعبههاى آن است زيرا
خداوند متعال به وسيله
ملائکه، عقول انسانها و
غریزه جانداران اين جهان را به سوى
کمال سوق میدهد و همان عقل است كه در صعود و نزول و قيام در مقابل
حق با ملائكه توأم میباشد.
اولين روايت كتاب
اصول کافی درباره عقل است كه آن را مستقل و مجزّا نشان میدهد در همان روايت آمده: چون خدا عقل را آفريد آن را گويا كرد سپس فرمود: رو كن. رو كرد. فرمود برگرد. برگشت آنگاه فرمود قسم به عزّت و جلال خودم خلقى كه از تو به من محبوبتر باشد نيافريدهام و تو را جز در كسی كه دوست میدارم كامل نكردهام. بدان فقط تو را امر و تو را نهى میكنم و فقط تو را
عذاب كرده و تو را
ثواب میدهم.
به مواردی که
رُوح در معنای
روح انسانی در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ ...) (سپس اندام او را نظام بخشيد و از
روح خويش (
روحى شريف و برجسته) در وى دميد.)
(فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ) (هنگامى كه آن را نظام بخشيدم، و در او از
روح خود (
روحى شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او
سجده كنيد!)
(مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ) (هنگامى كه آن را نظام بخشيدم، و در او از
روح خود (
روحى شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او
سجده كنيد!)
(وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا) ((و به ياد آور) زنى را كه دامان خود را پاک نگه داشت؛ و ما از
روح خود در او دميديم.)
(أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا) (و همچنين به
مریم دختر عمران كه دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از
روح خود در آن دميديم.)
(إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ ...) (مسيح- عيسى بن مريم- فقط فرستاده خدا، و كلمه و مخلوق اوست؛ كه او را به مريم القا نمود؛ و
روحى شايسته از طرف او بود.)
ممكن است مراد از «
كَلِمَه» اثر باشد يعنى وجود
عیسی اثرى از خداست و شايد مراد از آن كلمه «كُنْ» تكوينى باشد كه وجود عيسى از طريق عادى نبوده بلكه كن فيكونى است. از طرف ديگر عيسى
روحى و حياتى بود كه در مريم دميده شد و شروع به رشد كرد چنانكه دو جمله «
فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا»
و «
فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا»
كه گذشت دليل اين سخن است.
ناگفته نماند: ظهور آيات «نفخنا- نفخت» و آيات
(فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ) (كَلَّا إِذا بَلَغَتِ التَّراقِيَ) و صريح آيات
برزخ (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ) (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ...) و آيه
(قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ • بِما غَفَرَ لِي رَبِّي) كه در «برزخ» بطور مفصّل شرح داده شده دلالت بر استقلال
روح و حيات برزخى دارند.
اگر روايات بى شمارى را كه براى نمونه میشود مقدارى از آنها را در
کافی و
بحارالانوار مطالعه كرد در نظر بگيريم در استقلال
روح شكّى نخواهيم داشت براى مزيد توضيح به «برزخ» در اين كتاب مراجعه شود.
در
دعای چهارم صحیفه سجادیه آمده:
«وَ تُهَوِّنُ عَلَيْهِمْ كُلَّ كَرْبٍ يَحِلُّ بِهِمْ يَوْمَ خُرُوجِ الْأَنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا» «و هر مشكلى كه ايشان را به وقت جان كندن مىرسد آسان نمايى.»
دو آيه زير را به طور جداگانه بررسى میكنيم:
(وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا) (و از تو درباره «
روح» سؤال مىكنند، بگو:
روح از فرمان پروردگار من است؛ و از علم و دانش، جز اندكى به شما داده نشده است.)
ممكن است مراد از
روح جبرئيل باشد. چون حضرت رسول (صلّىاللّهعليهوآله) پيوسته به مردم میفرمود كه
روح القدس و
روح الامين اين مطلب را از سوى خدا آورد آنها در مقابل گفتهاند: اين
روح چيست درباره آن توضيحى بدهيد؟ آيه در جواب فرموده: شما راهى به فهم آن نداريد آن از كار خداست. از اين جواب بدست میآيد كه دانستن
روح از بشر ساخته نيست و پيوسته اينطور خواهد بود. آيات قبل و بعد اين احتمال و احتمال دوم را میرسانند.
شايد مراد از
روح، وحى باشد و از آن حضرت خواستهاند كه حقيقت وحى را بيان كند. خداوند از پىبردن به آن جواب يأس داده است. و محتمل است كه
روح انسانى مراد باشد، چنانكه گفتهاند. و در حديث نقل شده. به عقيده
المیزان مراد از
روح، مطلق
روح است كه در كلام خدا آمده و سؤال از حقيقت همه آنهاست.
در روايات
تفسیر عیاشی فرشتهاى بزرگتر از جبرئيل و
روحی كه در انسان و حيوان است نقل شده از
امام باقر و
صادق (عليهماالسلام).
بعضىها آن را
روح انسانى كه قوام بدن با آن است و بعضى جبرئيل، برخى ملكى از ملائكه، برخى قرآن، بعضى وحى دانسته و اختلاف كردهاند كه آيا سؤالكنندگان
مسلمین بودند، يا
کفّار و يا
یهود. و نقل شده كه يهود به
مشرکین گفتند از جريان
اصحاب کهف و
ذو القرنین و حقيقت
روح از آن حضرت بپرسند اگر از همه جواب داد بدانند كه پيامبر نيست و اگر
روح را مبهم گذاشت بدانند كه حق است.
(أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ...) (آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با
روحى از ناحيه خودش آنها را تأييد فرموده.)
مراد از اين آيه
مؤمنان است و آنها با
روحى از جانب خدا تأييد شدهاند به نظر میآيد مراد از آن نور ايمان باشد كه
روح به خصوصى است و در آيات ديگر بجاى آن «نور» آمده است.
(أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ) (وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ) و شايد منظور از آن ملک باشد كه آمده
(إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا ...) اين آيه روشن میكند كه چون مؤمن در راه خدا
استقامت ورزد ملائكه بر وى نازل شده و دلگرمش میكنند.
قرآن به مسئله
معاد از راه به خصوصى وارد شده و آخرت را به روئيدن علفها از تخمها تشبيه میكند همانطور كه فصل پایيز تخم علفها در زمين پراكنده شده و تخم حبوبات به دست بشر كاشته میشود و طول
زمستان به حالت خواب در زير خاکها مىمانند و چون بهار آمده و حرارت و رطوبت به آنها رسيد از درون خود بيدار شده و به حركت آمده و شروع به رشد میكنند. همانطور ذرات بدن مردگان در بهار قيامت از درون به حركت آمده و سلولهاى خفته بيدار شده و شروع بروئيدن و تشكيل انسان میكنند.
نمیشود گفت:
روح از حبوبات خارج شده و وقت روئيدن باز داخل میشود بلكه سلول زنده حبوبات در داخل آنها به حالت خفته است و وقت بهار بيدار میشود اينکه آيات:
(وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ • ... وَ أَحْيَيْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ الْخُرُوجُ) (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ) ملاحظه میشود كه قيامت به روئيدن علفها تشبيه شده همچنين است.
(وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ) (وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ) (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَ مِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ) (وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ) .
راه ديگری كه قرآن در اين زمينه نشان میدهد كيفيت ايجاد تدريجى خود انسان و قياس آخر به اوّل است در جواب آنكه گفت: استخوانهاى پوسيده چگونه زنده میشود آمد
(قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ) و در جاى ديگر فرموده
(وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا • أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً) در اين زمينه به
کتاب معاد از نظر قرآن و علم كه نوشتهام رجوع شود.
و نيز به «قيامت» در اين كتاب
.
اين مخالف با استقلال
روح نيست ولى قرآن از راهى وارد شده كه على فرض اگر استقلال
روح را هم انكار كند ضرر به معاد نخواهد داشت. (ولى استقلال
روح از ضروريات
دین اسلام است و بسيارى از امهات مسائل اسلامى بسته به وجود
روح مستقل است.)
به برخی از مواردی که
روح در
نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (صلواتاللهعلیه) فرموده:
«وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ فَصَارَ جِيفَةً بَيْنَ يَدَيْ أَهْلِهِ» و
روح از بدنش خارج مىشود و همچون مردارى بين خانوادهاش مىافتد.»
حضرت علی (علیهالسلام) درباره قبض
روح جنین آمده:
«كَيْفَ يَتَوَفَّى الْجَنِينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ؟أَ يَلِجُ عَلَيْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا أَمِ الرُّوحُ أَجَابَتْهُ بِإِذْنِ رَبِّهَا» «جنين را در شكم مادر چطور میميراند؟ آيا از بعض اعضاء مادر وارد
شکم او میشود يا
روح جنين در خارج شدن به اذن خدا از وى اطاعت میكند.»
امام علی (صلواتاللهعلیه) درباره حتمى بودن
مرگ فرموده:
«وَ وَأَى عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا يَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمَّا أَوْلَجَ فِيهِ الرُّوحَ إِلَّا وَ جَعَلَ الْحِمَامَ مَوْعِدَهُ» «خدا بر خود وعده كرده كه هر جنبده را كه
روح در آن دميده بميراند.»
حضرت علی (علیهالسلام) درباره اهل
ایمان فرموده:
«... لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ» «...
روحهاى آنان حتّى يک چشم بر هم زدن در جسمشان قرار نمىگرفت.»
حضرت در نامهایی خطاب به
معاویه نوشته:
«وَ جَرَى مِنْكَ مَجْرَىالرُّوحِ وَ الدَّمِ» «
شیطان مانند
روح و
خون در وجود تو جارى است.»
امام علی (صلواتاللهعلیه) به
کمیل فرموده:
«وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانِ أَرْوَاحِهَا مُعَلَّقَةً بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى» «در دنيا با بدنهايى زندگى مىكنند كه ارواحشان به جهان بالا پيوند دارد.»
این واژه در
قرآن کریم بیست و یک بار به کار رفته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «روح»، ج۳، ص۱۳۱.