• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

درجات بهشتیان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بر اساس آیات قرآن و روایات بهشتیان درجات مختلفی دارند و مطابق آن درجه، جایگاه آنها در بهشت‌های متفاوتی قرار دارد.



درجه بمعنى مرتبه و منزلت است. راغب می گوید: درجه مثل منزلت است لیكن بمنزلت آنگاه درجه می گویند كه بلندى در آن منظور باشد مثل پلّه نردبان و طبقه‌هاى ساختمان. طبرسی هم آنرا به معنای منزلت دانسته و می گوید: معنى «دَرَجْتُهُ إِلَى كَذَا» آنست كه او را درجه درجه بالا بردم.


بر اساس آیات و روایات بهشت درجات و مراتب مختلفى دارد. نعمت‌های بهشتی نیز براى همه بهشتیان یك‌سان نیست. همه بهشتیان در یك مقام نیستند، بعضى در اعلا مرتبه و بعضى در پایین‌ترین درجات و برخى در حد متوسط هستند.
• «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِـیرٌ بِما یعْمَلُونَ:آنان نزد خدا درجاتى دارند و خدا به آن‌چه انجام مى‌ دهند بیناست.»این آیه به این نکته اشاره دارد که نه تنها منافقان تن‌ پرور و مجاهدان با هم فرق دارند، بلكه هر یك از كسانى كه در این دو صف قرار دارند به تفاوت درجه فداكارى و جانبازى و یا نفاق و دشمنى با حق در پیشگاه خدا درجه خاصى خواهند داشت كه از صفر شروع مى‌ شود و تا ما فوق آنچه تصور شود ادامه مى ‌یابد.
• «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِیوَفِّیهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا یظْلَمُون:‌و براى هر كدام از آنها درجاتى است بر طبق اعمالى كه انجام داده ‌اند، تا خداوند كارهایشان را بى ‌كم و كاست به آنان تحویل دهد؛ و به آنها هیچ ستمى نخواهد شد»یعنى براى هر یك از نامبردگان كه عبارتند از مؤمنین نیكوكار، و كافران بد كار، منازل و مراتبى مختلف از نظر بلندى و پستى هست. آرى براى بهشت درجاتى و براى دوزخ هم دركاتى است.چنان نیست كه بهشتیان یا دوزخیان همه در یك درجه باشند، بلكه آنها نیز به تفاوت اعمالشان، و به تناسب خلوص نیت و میزان معرفت شان، مقامات متفاوتى دارند، و اصل عدالت، دقیقا در اینجا حاكم است." درجات" جمع" درجه" معمولا به پله‌ هایى گفته مى ‌شود كه از آن به سمت بالا مى ‌روند.
• «...دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَریم‌:... براى آنان درجاتى (مهم) نزد پروردگارشان است؛ و براى آنها، آمرزش و روزى بى ‌نقص و عیب است.»مراد از درجات در:" لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ"مراتب قرب به خدا است.‌درجاتى كه میزان و مقدار آن تعیین نشده و همین ابهام دلالت بر فوق العادگى آن دارد.
• «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا یعْمَلُون:و براى هر یك (از این دو دسته)، درجات (و مراتبى) است از آنچه عمل كردند؛ و پروردگارت از اعمالى كه انجام مى‌ دهند، غافل نیست»متعلق لفظ" كل" ضمیرى است كه به دو طایفه جن و انس برمى‌ گردد و در آیه حذف‌ شده، و معناى آیه این است كه: براى هر یك از دو طایفه جن و انس درجاتى است از عمل، چون اعمال مختلف است و اختلاف اعمال باعث اختلاف درجات صاحبان اعمال است، و خداوند از آنچه كه این دو طایفه مى ‌كنند غافل نیست.بنابراین معلوم مى ‌شود منشا اختلاف درجات اعمالشان است.
• «...فاولـئک لهم الدرجات العلی:...چنین كسانى درجات عالى دارند»
امیرالمؤمنین امام علی علیه‌ السلام در توصیف بهشت فرمود: «درجات متفاضلات، و منازل متفاوتات، لا ینقطع نعیم ها، و لا یضعن مقیمها، و لا یهرم خالدها، و لا یبأس ساكن ها:درجاتى فروتر و برتر، منزل‌ هایى متفاوت، نعمت‌هاى آن قطع نمى ‌شود، مقیم آن کوچ نمى ‌كند، جاویدان در آن پیر نمى ‌شود، ساكن در آن هیچ‌گاه نیازمند نمى ‌گردد.» بنابراین همه مؤمنان به بهشت مى ‌روند و از نعمت‌هاى بهشتى برخوردار خواهند شد، ولى نه جاى ‌گاه بهشتى آنان یك‌سان است، نه نعمت‌هایى كه از آنها بهره ‌مند مى ‌شوند. بلكه تفاوت‌هاى فراوانى دارند كه عقل ما از درك آنها عاجز است. در روایتى از امام علی بن موسی الرضا ع نقل شده كه فرمودند: هر درجه ‌اى به اندازه فاصله میان آسمان و زمین است‌. و در حدیث دیگرى وارد شده كه بهشتیان، كسانى را كه در درجات علیین (بالا) قرار دارند آن چنان مى‌ بینند كه ستاره‌اى در آسمان دیده مى ‌شود.همچنین از پیامبر اکرم ص روایت شده که فرموده اند: «الجنة مائة درجة» در کافی كتاب فضل القرآن در ضمن حدیثى از موسی بن جعفر علیه السّلام‌ نقل شده‌: «فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آیاتِ الْقُرْآنِ یقَالُ لَهُ: اقْرَءْ وَ ارْقَ.فَیقْرَأُ ثُمَّ یرْقَى ...:مراتب و درجات بهشت بعدد آیات قرآن است باو (شیعه اهل بیت علیهم السلام) گفته می شود:بخوان و بالا رو. پس می خواند و بالا می رود.»


در آیات قرآن کریم از بهشت های متفاوتی نام برده شده که هر کدام می تواند به یک درجه از بهشت و جایگاه عده خاصی از بهشتیان؛ اشاره داشته باشد.

۳.۱ - بهشت عدن

كلمه عدن به معنای استقرار و ثبات ؛و از آن است معدن. این كلمه یازده بار در قرآن آمده و همه درباره بهشت آخرت است و مراد از آن خلود و دوام است، یعنى جنّات استقرار و خلود. طبق روایات رسیده از پیامبر اكرم ص این گونه استنباط می شود كه عدن خانه پروردگار است كه هیچ چشمى آن را ندیده، و به فكر كسى خطور نكرده و تنها سه گروه در آن ساكن مى‌ شوند: پیامبران، صدیقان (آنها كه پیامبران را تصدیق كردند و از آنها حمایت كردند) و شهیدان
• «...وَمَسَاكِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ..:...و مسکن‌های پاکیزه‌ای در بهشتهای جاودان (نصیب آنها ساخته)...» آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه چنین می نویسد: عدن" در لغت به معنى اقامت و بقاء در یك مكان است، و لذا به" معدن" كه جایگاه بقاى مواد خاصى است این كلمه اطلاق مى‌ شود، بنا بر این مفهوم" عدن" با خلود شباهت دارد، ولى از آنجا كه در جمله قبل به مساله خلود اشاره شده، چنین استفاده مى‌ شود كه جنات عدن محل خاصى از بهشت پروردگار است كه بر سایر باغهاى بهشت امتیاز دارد. در احادیث اسلامى و كلمات مفسران این امتیاز به اشكال مختلف بیان شده است.در كتاب خصال از رسول خدا ص چنین نقل شده: «من سره ان یحیا حیاتى و یموت مماتى و یسكن جنتى التی واعدنى اللَّه ربى، جنات عدن ...فلیوال على بن ابى طالب علیه السلام و ذریته علیهم السلام من بعده‌:كسى كه دوست دارد حیاتش همچون من، و مرگش نیز همانند من بوده‌ باشد، و در بهشتى كه خداوند به من وعده داده در جنات عدن ساكن شود، باید علی بن ابی طالب ع و فرزندان بعد از او را دوست دارد» از این حدیث روشن مى ‌شود كه جنات عدن باغهایى است از بهشت كه پیامبر ص و جمعى از خاصان پیروان او در آنها مستقر خواهند شد.
• «جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا ...:(همان) باغهای جاویدان بهشتی که وارد آن می‌شوند؛... »
• « جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ...:باغهایی از بهشت جاویدان است که همگی وارد آن می‌شوند؛ نهرها از زیر درختانش می‌گذرد؛»
• «أُولَـٰئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ...:آنها کسانی هستند که بهشت جاودان برای آنان است؛ باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جاری است؛...»
• «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَـٰنُ عِبَادَهُ بِالْغَیبِ...:وارد باغهایی جاودانی می‌شوند که خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است؛ هر چند آن را ندیده‌اند؛ مسلماً وعده خدا تحقق یافتنی است!»
• «جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ مَن تَزَكَّىٰ:باغهای جاویدان بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، در حالی که همیشه در آن خواهند بود؛ این است پاداش کسی که خود را پاک نماید!»

۳.۲ - بهشت فردوس

لفظ فردوس بیشتر از دو بار در قرآن نیامده است. مراد از ذكر این كلمه بیان وسعت نعمتهاى بهشتى است و اینكه تمام وسائل راحتى در آن جمع است كه فرموده: «وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْینُ‌:...و در آن (بهشت) آنچه دلها مى‌ خواهد و چشمها از آن لذت مى ‌برد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند»در مجمع البحرین آمده است که فردوس باغى است شامل درختان انگور و دیگر درختان؛ لغت شناسان در مورد اینکه اصل این لغت عربی است یا رومی اختلاف دارند. طبرسى فرموده: «البستان: إذا كان فیه الكرم فهو فردوس»فردوس باغى است كه در آن درختان انگور است. زمخشری در کشّاف گفته: «الْفِرْدَوْسُ‌: هو البستان الواسع الجامع لاصناف الثّمر: فردوس باغی است وسیع که همه انواع میوه‌ها را دارد»در روایات آمده است که بهشت فردوس مكان استقرار چهار تن از متقین یعنی ابوذر، سلمان، مقداد و عمار است.این كلمه دوبار در قرآن ذكر شده است:
• «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا:امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود.»فردوس" به طورى كه بعضى از مفسران بزرگ گفته‌ اند باغى است كه همه نعمتها و تمام مواهب لازم در آن جمع باشد، و به این ترتیب" فردوس" بهترین و برترین باغهاى بهشت است.به طورى كه گفته شده فردوس كلمه ‌اى است رومى به معناى" بستان" و بعضى هم گفته ‌اند كلمه‌ اى است سریانى به معناى تاكستان و اصل آن" فرداس" بوده، و بعضى دیگر گفته ‌اند كلمه‌ اى است سریانى و به معناى باغ انگور. و بعضى گفته‌ اند كلمه‌ اى است حبشى و بعضى گفته ‌اند عربى است و به معناى باغ پر درختى است كه بیشتر درختانش انگور باشد.بعضى خواسته‌ اند از اینكه‌" جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ"را" نزل" خوانده، آن چنان كه قبلا جهنم را براى كافران نزل خوانده بود استفاده كنند كه در ما وراى بهشت و دوزخ، ثواب و عقاب دیگرى است كه به وصف در نمى‌ آید.
• «الَّذِینَ یرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ:(وارثانی) که بهشت برین را ارث می‌برند، و جاودانه در آن خواهند ماند!»

۳.۳ - بهشت نعیم

نعیم به معنای نعمت وسیع و كثیر است. راغب گوید: «النَّعِیمُ‌: النّعمة الكثیرة»این لفظ هفده بار در قرآن مجید بكار رفته، همه درباره نعمت بهشت است مگر ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ‌ النَّعِیمِ‌ كه درباره نعمت دنیا است. در روایات در ذیل همین آیه آمده است که معصوم می فرماید: «... نَحْنُ‌ النَّعِیمُ‌». علامه طباطبایی جنات نعیم را به معنای ولایت دانسته و می فرماید: نعیم عبارت است از ولایت و جنت نعیم عبارت است از جنت ولایت‌.
• «فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعيم‌:در رَوح و ريحان و بهشت پرنعمت است‌»روح" (بر وزن قول) آن گونه كه علماى لغت گفته ‌اند در اصل به معنى" تنفس" و" ريحان" به معنى شى‌ء يا گياه خوشبو است، سپس اين واژه به هر چيزى كه مايه حيات و راحتى است گفته شده، همانگونه كه" ريحان" به هر گونه نعمت و روزى خوب و فرحزا اطلاق مى‌گردد، بنا بر اين" روح" و" ريحان" الهى شامل تمام وسائل راحتى و آرامش انسان و هر گونه نعمت و بركت الهى‌ مى‌گردد. و به تعبير ديگر مى‌توان گفت:" روح" اشاره به تمام امورى است كه انسان را از ناملائمات رهايى مى‌بخشد تا نفسى آسوده كشد، و اما" ريحان" اشاره به مواهب و نعمتهايى است كه بعد از رفع ناملائمات عائد انسان مى‌گردد. مفسران اسلامى تفسيرهاى متعددى براى اين دو واژه ذكر كرده‌ اند كه شايد بالغ بر ده تفسير شود.گاه گفته ‌اند:" روح" به معنى" رحمت" و" ريحان" هر شرافت و فضيلتى را شامل مى‌شود.و گاه گفته ‌اند" روح" نجات از آتش دوزخ و" ريحان" دخول در بهشت است گاه" روح" را به معنى آرامش در قبر و" ريحان" را در بهشت دانسته‌ اند.گاه" روح" را به معنى" كشف الكروب" (بر طرف ساختن ناراحتيها) و ريحان را به معنى" غفران الذنوب" (آمرزش گناهان) تفسير كرده ‌اند. و گاه" روح" را به معنى" انظر الى وجه اللَّه" و" ريحان" را" استماع كلام اللَّه" شمرده ‌اند ... و مانند اينها. ولى همانگونه كه گفتيم اينها مصاديقى است از آن مفهوم كلى و جامع كه در تفسير آيه ذكر شد. قابل توجه اينكه بعد از ذكر" روح" و" ريحان" سخن از" جنة نعيم" (بهشت پر نعمت) به ميان آورده، كه ممكن است اشاره به اين باشد كه روح و ريحان در آستانه مرگ، و در قبر و برزخ به سراغ مؤمنان مى‌آيد و بهشت در آخرت، چنان كه در حديثى از امام صادق ع مى‌خوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود: فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان يعنى فى قبره، و جنة نعيم يعنى فى الآخرة:" اما اگر از مقربان باشد روح و ريحان از آن او است، يعنى در قبر، و بهشت پر نعمت براى او است يعنى در آخرت.
• «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ:(ولی) کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، باغهای پرنعمت بهشت از آن آنهاست؛»
• «إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ :مسلّماً برای پرهیزگاران نزد پروردگارشان باغهای پر نعمت بهشت است!»
• «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ:در باغهای پر نعمت بهشت؛»تعبیر به" جنات النعیم" انواع نعمتهاى مادى و معنوى بهشت را شامل مى‌شود. ضمنا این تعبیر مى‌تواند اشاره به این باشد كه باغهاى بهشت تنها كانون نعمت است بر خلاف باغهاى دنیا كه گاه وسیله زندگى و زحمت است، همانگونه كه حال مقربان در آخرت با حالشان در دنیا متفاوت است، زیرا مقام والایشان در این دنیا توأم با مسئولیتهایى است در حالى كه در سراى دیگر تنها مایه نعمت است.
• «...وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ:... و آنها را در باغهای پرنعمت بهشت، وارد می‌سازیم.»
• «...تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ:...از زیر (قصرهای) آنها در باغهای بهشت، نهرها جاری است.»

۳.۴ - بهشت المأوى

مَأوى‌ اسم مکان است از أَوَى به معنای نازل شدن و جایگاهى كه در آن مسکن می گیرند. «عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌:نزد آنست بهشتى كه جایگاه است» در روایات وارد شده که جنة الماوی اسم نهری در بهشت است از برای اهل زهد و ورع .
• «أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَىٰ نُزُلًا بِمَا كَانُوا یعْمَلُونَ:امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود، این وسیله پذیرایی (خداوند) از آنهاست به پاداش آنچه انجام می‌دادند.»
• «عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ:که «جنت المأوی» در آنجاست!» شیخ طبرسی در تفسیر این آیه می گوید: در كنار سدرة المنتهی اقامتگاه بهشت قرار دارد كه این بهشت همان بهشت جاویدان است كه در آسمان هفتم و بقولى در آسمان ششم‌ مى ‌باشد. گفته شده است كه جنة المأوى بهشتى است كه حضرت آدم ع در آنجا سکونت داشت و ارواح شهدا به آنجا می روند.

۳.۵ - بهشت عالیه

عالِیة از ریشه علوّ به معنای ارتفاع، رفیع و برتر است، كه ظاهرا مراد از جَنَّةٍ عالِیةٍ رفعت و برترى هم از نظر مکان و هم از جهت مقام و درجه است. این كلمه دوبار در قرآن ذكر شده است:
• «فِی جَنَّةٍ عَالِیةٍ:در بهشتی عالی،»در بعضی از آیات قرآن تعبیر علیین و علیون نیز بکار رفته است: «كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفی‌ عِلِّیینَ:چنان نیست كه آنها (درباره معاد) مى ‌پندارند، بلكه نامه اعمال نیكان در «علیین» است!» «وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّیونَ:و تو چه مى‌دانى «علیین» چیست!» که مفسران در تفسیر آن گفته اند که این تعبیر به مکان خاصی از بهشت اشاره دارد. علیین" جمع" على" (بر وزن ملى) در اصل به معنى مكان بالا یا اشخاصى‌ است كه در محل بالا مى‌ نشینند، و به ساكنان قسمتهاى مرتفع كوه ‌ها نیز اطلاق شده است، و در اینجا جمعى آن را به معنى" برترین مكان آسمان" یا" برترین مكان بهشت" تفسیر كرده ‌اند.بعضى نیز گفته ‌اند كه ذكر آن به صیغه جمع به خاطر تاكید است و به معنى علو فى علو یعنى" بلندى در بلندى" مى ‌باشد.در حدیثى مى ‌خوانیم كه پیغمبر اكرم ص فرمود: منظور از" علیین" مکانی بالاتر از آسمان هفتم و زیر عرش خدا است.‌ سپس براى بیان اهمیت و عظمت" علیین" مى ‌افزاید:" تو چه مى‌ دانى علیین چیست" (وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّیونَ‌).اشاره به اینكه مقام و مكانى است برتر از" خیال و قیاس و گمان و وهم" كه هیچ كس حتى پیغمبر اكرم ص نیز نمى‌ تواند ابعاد عظمت آن را دریابد.

۳.۶ - دار السلام

دار السلام مرکب از دو کلمه دار و السلام است؛ دار به معنى خانهو السلام اسمی از اسمای الهی و به معنای سلامت و ایمنی از آفات ظاهری و باطنی است.بنایراین دارالسلام به معناى آن محل و خانه ای است كه در آن هیچ آفتى از قبیل مرگ، مرض و فقر و هیچ عدم و فقدانى دیگر و هیچ غم و اندوهى آن افراد را تهدید نمى كند، و حقیقت سلامت جز در بهشت محقق نمی شود.این بهشت دوبار در قران ذكر شده است:
• «لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیهُمْ بِمَا كَانُواْ یعْمَلُونَ:براى آنها (در بهشت) خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود؛ و او، ولىّ و یاور آنهاست بخاطر اعمال (نیكى) كه انجام مى ‌دادند» علامه طباطبایی در توضیح این آیه می فرماید: دارالسلام به معناى آن محلى است كه در آن هیچ آفتى از قبیل مرگ ، مرض و فقر و هیچ عدم و فقدانى دیگر و هیچ غم و اندوهى واردین را تهدید نمى كند، و چنین محلى همان بهشت موعود است و جز آن نمى تواند باشد، مخصوصا بعد از آنكه مقید به قید(عند ربهم) شده است. اولیاى خدا در همین دنیا هم وعده بهشت و دارالسلام را كه خداوند به آنان داده احساس مى كنند، یعنى دنیا هم براى آنان دارالسلام است ، براى اینكه اینگونه افراد كسى را جز خداوند مالك نمى دانند، و در نتیجه مالک چیزى نیستند تا بترسند روزى از دست شان برود و یا از فقدان و از دست دادنش اندوهگین شوند، همچنانكه خداى تعالى در حقشان فرموده :الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون و در فكر هیچ چیزى جز پروردگار خود نیستند، و زندگیشان همه در خلوت با او مى گذرد، به همین جهت ایشان در همین دنیا هم كه هستند در دارالسلام اند، و خداوند ولى ایشان است و آنان را در مسیر زندگى به نور هدایت سیر مى دهد همان نورى كه از دلهایشان تابیده چشم عبرت بینشان را روشن ساخته است.
• «وَاللّهُ یدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَیهْدِی مَن یشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ:و خداوند به سراى صلح و سلامت دعوت مى ‌كند؛ و هر كس را بخواهد (و شایسته و لایق ببیند)، به راه راست هدایت مى ‌نماید.» در این آیه اثبات می شود كه هركسی كه لایق هدایت الهی شود مكان و ماوای او دار السلام است.


۱. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۳۳۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۶۷.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۶۶.    
۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۳.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۸۰.    
۶. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۹.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۸، ص۳۱۱.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۴۰.    
۹. انفال/سوره۸، آیه۴.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۱۲.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۸۹.    
۱۲. انعام/سوره۶، آیه۱۳۲.    
۱۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۷، ص۴۹۰.    
۱۴. طه/سوره۲۰، آیه۷۵.    
۱۵. شریف رضی، نهج البلاغة، ترجمه محمد الدشتی، ج۱، ص۶۶.    
۱۶. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۴۰۶.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۳۴.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۴.    
۱۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۰۶.    
۲۰. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۳۰۴.    
۲۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۲۶.    
۲۲. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۳۰۵.    
۲۳. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۲، ص۲۴۱.    
۲۴. توبه/سوره۹، آیه۷۲.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۸.    
۲۶. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۵۵۸.    
۲۷. رعد/سوره۱۳، آیه۲۳.    
۲۸. نحل/سوره۱۶، آیه۳۱.    
۲۹. کهف/سوره۱۸، آیه۳۱.    
۳۰. مریم/سوره۱۹، آیه۶۱.    
۳۱. طه/سوره۲۰، آیه۷۶.    
۳۲. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۵۹.    
۳۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۷۹.    
۳۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۷۹.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۳۰.    
۳۶. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۷۸.    
۳۷. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۳، ص۳۱۳.    
۳۸. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۷.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱۲، ص۵۶۳.    
۴۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۵۴۹.    
۴۱. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۱.    
۴۲. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۸۶.    
۴۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۹۹.    
۴۴. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۸.    
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۴، ص۵۷.    
۴۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۲۰۸.    
۴۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۸۹.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۸۱.    
۴۹. لقمان/سوره۳۱، آیه۸.    
۵۰. قلم/سوره۶۸، آیه۳۴.    
۵۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۲.    
۵۲. صافات/سوره۳۷، آیه۴۳.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۰۶.    
۵۴. مائده/سوره۵، آیه۶۵.    
۵۵. یونس/سوره۱۰، آیه۹.    
۵۶. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۴۵.    
۵۷. نجم/سوره۵۳، آیه۱۵.    
۵۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۴.    
۵۹. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۵، ص۱۵۶.    
۶۰. سجده/سوره۳۲، آیه۱۹.    
۶۱. نجم/سوره۵۳، آیه۱۵.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۲.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۲.    
۶۴. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۱۴، ص۵۰.    
۶۵. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۳۷.    
۶۶. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۱۲.    
۶۷. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۲.    
۶۸. غاشیه/سوره۸۸، آیه۱۰.    
۶۹. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۸.    
۷۰. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۹.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۲۷۰.    
۷۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۲۶۲.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۲۷۲.    
۷۴. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۳۷۷.    
۷۵. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۷۴.    
۷۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۲۳۹.    
۷۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۲۳۹.    
۷۸. انعام/سوره۶، آیه۱۲۷.    
۷۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۷، ص۴۷۶.    
۸۰. یونس/سوره۱۰، آیه۲۵.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۹۱، برگرفته از مقاله «درجات بهشتیان».    


رده‌های این صفحه : بهشت | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار