تعصب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تعصب به معنی «وابستگی غیر منطقی به چیزی » است تا آنجا که
انسان حق را فدای آن کند.
تعصّب از مادّه «عَصَبَ»
در اصل به معنای رشته هایی است که مفاصل استخوان ها و
عضلات را به هم پیوند می دهد.
سپس این مادّه به معنای هر نوع وابستگی شدید فکری و عملی آمده است که غالبا بار منفی دارد؛ هر چند وابستگی مثبت نیز
در مفهوم آن هست. اما معمولا این لفظ
در مفهوم افراطی و مذموم آن به کار میرود. تعصب و
تحجر به معنای ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و برنتابیدن
فرهنگ و ارزشهای حق و متعالی است که هم
در ساحت بینش و دانش (تحجر) و هم
در حوزه گرایش و رفتار (جمود) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفتیاب و منابع شناختزا را نیز شامل میگردد.
ابن منظور در مورد معنای لغوی عصبیّت میگوید:«إن یدعوالرجل إلی نصرة عُصبته و التألّب معهم علی من یناویهم ظالمین او مظلومین:عصبة
خویشاوندان پدری هستند و
در پی آن شخص به دنبال طرفداری و
دفاع از
قوم و
قبیله خود میباشد.»
تعصب برگرفته از عصبیت و آن خصلتی است که فرد را به حمایت از خویشان خود وادار کند، ظالم باشند یا مظلوم.
امام سجاد علیهالسّلام میفرماید: تعصبی که به سبب آن،
انسان، گناهکار شمرده میشود این است که شخص اشرار قوم خویش را بهتر از نیکان دیگر اقوام بداند.
این لغت با واژه حميّت ارتباط نزدیکی دارد. واژه «حميّت»از مادّة «حمي» به معني
حرارت است، و سپس
در معني
غضب، و سپس به معني
نخوت و تعصب آميخته با غضب به كار
رفته است،
تعبیر دیگر که از عصبیت
در آیات و روایات آمده
حمیت است:
•«إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ...:(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه
کافران در دل هاى خود
خشم و نخوت
جاهلیّت داشتند؛...»
اين واژه گاه
در همين معني مذموم و گاه
در معني ممدوح و پسنديده به كار ميرود، و اشاره به غيرتِ منطقي و تعصّب
در امور مثبت و سازنده است.
تعصّب و حمیّت به دو قسم مذموم و غیرمنطقی و ممدوح و منطقی
تقسیم می شود؛
هرچند غالبا این واژه
در منابع دینی
در بخش منفی و مذموم به کار
رفته است. اگر تعصّب و وابستگی انسان به امور غیرمنطقی همچون
نژاد، قبیله و امثال آن باشد، تعصّب مذموم نامیده می شود و
در قرآن و
روایات از آن به نام «تعصّب جاهلی» یاد شده است و اگر تعصّب و وابستگی نسبت به امور مثبت همچون
دین و
آیین و
مذهب از روی
علم و آگاهی باشد، به آن تعصّب مثبت و ممدوح گفته می شود.
تعصب غالبا
در همان معنی مذموم به کار
رفته است، چنانکه امیر مؤمنان
امام علی علیهالسلام
در خطبه قاصعه بارها روی این معنی تکیه کرده است؛ هنگامی که مردم را از تعصبات جاهلیت بر حذر میدارد، میفرماید: «فاطفئوا ما کمن فی قلوبکم من نیران العصبیة و احقاد الجاهلیة، فانما تلک الحمیة تکون فی المسلم من خطرات الشیطان و نخواته و نزغاته و نفثاته:شرارههای تعصب و کینههای جاهلی را که
در قلب دارید خاموش سازید که این نخوت و حمیت و تعصب ناروا
در مسلمانان از القائات و نخوت و
وسوسه شیطان است»
امام علی علیهالسلام می فرماید:« فان کان لا بد من العصبیة فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور:اگر قرار هست تعصبی داشته باشید این تعصب شما به خاطر
اخلاق پسندیده، افعال نیک و کارهای خوب باشد»ضمنا از این
حدیث بخوبی روشن میشود که ایستادگی سرسختانه برای طرفداری از یک واقعیت مطلوب، نه تنها تعصب مذموم نیست، بلکه میتواند خلاء روحی انسان را
در پیوندهای نادرست جاهلی پر کند.
درحدیثی از
امام سجاد علیهالسلام میخوانیم که از آن حضرت درباره تعصب سؤال کردند. ایشان فرمودند: «العصبیة التی یاثم علیها صاحبها ان یری الرجل شرار قومه خیرا من خیار قوم آخرین، و لیس من العصبیة ان یحب الرجل قومه، و لکن من العصبیة ان یعین قومه علی الظلم:تعصبی که انسان به خاطر آن گناهکار میشود این است که اشرار قومش را بهتر از نیکان قوم دیگر بداند، اما اینکه انسان قوم و قبیله خویش را دوست دارد عصبیت نیست، عصبیت آن است که انسان قوم و قبیله خود را
در ستمگری یاری دهد»
امیر مؤمنان علی علیهالسلام به هنگام انتقاد از بعضی از یاران سست عنصر و سرکش میفرماید: «منیت بمن لا یطیع اذا امرت و لا یجیب اذا دعوت...اما دین یجمعکم و لا حمیة تحمشکم:گرفتار مردمی شدهام که اگر فرمان دهم
اطاعت نمیکنند و اگر دعوتشان کنم
اجابت نمیکنند... آیا
دین ندارید که شما را جمع کند؟ یا غیرتی که شما را به
خشم آورد؟ (و به انجام وظائف وا دارد»
در قرآن مجید واژه عصبه
در ۴ آیه ذکر شده که به معنای وابستگی شدید و پيوند و ارتباط و همكارى عمیق بین جمعيتى است نسبت به انجام كارى دست به دست هم مى دهند. این همان معنایی است که لغویین از این واژه
استنباط نموده اند، به طوری که
راغب در مفردات مى گويد: كلمه" عصبه" به معناى
جماعت دست به دست هم داده و متعصب است.
•«إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفي ضَلالٍ مُبين:هنگامى كه (برادران) گفتند: «
یوسف و برادرش (
بنیامین) نزد
پدر، از ما محبوب ترند؛
در حالى كه ما گروه نيرومندى هستيم! مسلّماً پدر ما،
در گمراهى آشكارى است!»
جمله" وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ"يعنى: و ما ده نفر قوى هستيم كه ضعف بعضى با قوت بعضى ديگر جبران شده. اين جمله بر
حسادت و غيظ و
کینه آنان نسبت به پدرشان
یعقوب دلالت مى كند، كه ناشى از
محبت بيشتر وى نسبت به آن دو بود.
•«قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُون:گفتند: «با اينكه ما گروه نيرومندى هستيم، اگر
گرگ او را بخورد، ما از زيان كاران خواهيم بود (و هرگز چنين چيزى) ممكن نيست!)»»
جمله" وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ"يعنى: ما جمعيتى نيرومند و كمك كار يكديگريم.
•«إِنَّ الَّذينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ...:مسلّماً كسانى كه آن
تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى (متشكّل و توطئه گر) از شما بودند؛ امّا
گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است، بلكه خير شما
در آن است؛...»
كلمه" افك" به معناى مطلق
دروغ است، و معنايش
در اصل، هر چيزى است كه از وجهه اصلىاش منحرف شود، وجهه اى كه بايد داراى آن باشد، مانند
اعتقاد منحرف از حق به سوى
باطل و عمل منحرف از صحت و پسنديدگى به سوى
قباحت و زشتى، و كلام بر گشته از
صدق به سوى
کذب و
در كلام خداى تعالى
در همه اين معانى و موارد استعمال شده و نيز راغب مىگويد: كلمه" عصبه" به معناى جماعت دست به دست هم داده و متعصب است. و بعضىديگر گفته اند:
در عدد ده تا چهل استعمال مىشود.
•«...إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّة....:ما آن قدر از گنج ها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! »
در قرآن کریم
آیات فراوانی درباره تعصّب جاهلانه آمده که به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می شود:
تعصب نسبت به جنس و ماده خلقت موجودات
در معارف قرآن امری مذموم است. امیر مومنان، علی علیه السلام
ابلیس را سر سلسه و بنیان گذار تعصب خوانده است: «الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيَّةِ...»و
در تبیین
استکبار ابلیس، به تعصب وی نسبت به اصل و جنس اش اشاره کرده: « و تعصب علیه لأصله فعدو الله امام المتعصبین»
•«قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين:گفت: «من از او بهترم؛ مرا از
آتش آفريده اى و او را از
گل !»»
دقت
در آیات
سوره حجر، از تعصب شدید وی به جنس خویش
در برابر ماده نخستین
آفرینش آدم، پرده بر می دارد؛ زیرا به صراحت می گوید:
•«قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون:گفت: «من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكيده اى كه از گل بدبويى گرفته شده است آفريده اى،
سجده نخواهم كرد!»»
خداوند
در پی این تعصب او را از مقامش راند:
•«قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجيم:فرمود: «از صف آنها(فرشتگان) بيرون رو، كه راندهشده اى (از درگاه ما!).»
قرآن کریم تعصّب دینی و مذهبی را
در بین ادیان الهی نفی کرده و
در آیاتی بر وجود تعصب مذهبی
در بین
یهود و
نصاری و بعض مسلمین صحه می گذارد:
•«وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُون:يهوديان گفتند: «مسيحيان هيچ موقعيتى (نزد خدا) ندارند»، و مسيحيان نيز گفتند: «يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر
باطل اند)»؛
در حالى كه هر دو دسته،
کتاب آسمانی را مى خوانند (و بايد از اين گونه تعصب ها بركنار باشند) افراد نادان (ديگر، همچون مشركان) نيز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند،
روز قیامت،
در باره آنچه
در آن اختلاف داشتند، داورى مى كند.»
يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتى نزد خدا ندارند، و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتى ندارند و بر باطلند جمله" ليست ... على شىء" اشاره به اين است كه آنها
در پيشگاه خدا مقامى ندارند، يا اينكه
دین و آئين آنها چيز قابل ملاحظه اى نيست.سپس اضافه مى كند:" آنها اين سخنان را مى گويند
در حالى كه كتاب آسمانى را مى خوانند"! يعنى با
در دست داشتن كتابهاى الهى كه مى تواند راه گشاى آنها
در اين مسائل باشد اين گونه سخنان كه سرچشمه اى جز تعصب و عناد و
لجاج ندارد بسيار عجيب است.اين آيه سرچشمه اصلى تعصب را،
جهل و نادانى معرفى كرده است.
بر اساس آیاتی از قرآن مسلمانان و اهل کتاب، هر کدام بر دیگری تفاخر می کردند. اهل کتاب می گفتند: «پیامبر ما پیش از
پیامبر شما بوده و کتاب ما از کتاب شما سابقه دارتر است.» مسلمانان هم می گفتند: «پیامبر ما
خاتم پیامبران و کتابش آخرین و کامل ترین کتب آسمانی است. بنابراین، بر شما امتیاز
داریم.»یهود می گفتند: «ما ملت برگزیده ایم و
آتش دوزخ جز روزهای معدودی به ما نخواهد رسید.»
و مسلمانان می گفتند: «ما بهترین امت ها هستیم؛ زیرا خداوند درباره ما گفته است: «کنتم خیر امة؛ ما بهترین امت هستید.»
در بطلان ادعاهای مزبور، آیه ذیل نازل گردید:
•«لیس بأمانیکم و لا أمانی أهل الکتاب من یعمل سوءا یجز به و لا یجد له من دون الله ولیا و لا نصیرا: (
فضیلت و برتری) به آرزوهای شما و آرزوهای
اهل کتاب نیست؛ هر کس بد کند
کیفر داده می شود و کسی را جز خدا ولی و یاور خود نخواهد یافت.»
از آیات مختلف قرآن مجید چنین بر می آید که یهودیان خود را یک
نژاد برتر می دانستند، و معتقد بودند
بهشت به خاطر آنها آفریده شده!، و
آتش جهنم با آنها چندان کاری ندارد! آنها
فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! چنان که
در آیه ۱۸
سوره مائده آمده است:
•«و قالت الیهود و النصاری نحن أبناء الله و أحباؤه: یهود و نصارا گفتند ما پسران خدا و دوستان خاص او هستیم.» (هر چند منظورشان فرزندان مجازی باشد)
•«و قالوا لن یدخل الجنة إلا من کان هودا أو نصاری؛ آنها گفتند کسی
در بهشت داخل نمی شود مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد.»
•«و قالوا لن تمسنا النار إلا أیاما معدودة؛ آتش دوزخ جز چند روزی به ما اصابت نخواهد کرد.»
این پندارهای موهوم از یک سو آنها را به
ظلم و جنایت و
گناه و طغیان دعوت می کرد، و از سوی دیگر به
کبر و
خودپسندی و خود برتربینی.قرآن کریم
در باره تعصّب نژادی و قومیتی می فرماید:
•«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ:ای
مردم، ما شما را از یک
مرد و یک
زن آفریدیم (همه از یک خانواده هستید) و شما را بصورت ملّتها و قبیلهها درآوردیم تا همدیگر را بشناسید. گرامیترین شما پیش خداوند کسانی هستند که بیشتر مسلّط بر
نفس خود باشند (بنده دل و دلخواه خود نباشند و پیرو حق و حقیقت باشند) چون خداوند دانا و آگاه است.»
اسلام معیار برتری را فقط
تقوا و پاکی می داند، نه مسائلی همچون: قوم، نژاد، موقعیّت شغلی و
ثروت.میبینیم که رنگها و نژادها
در اسلام فقط برای شناختن همدیگر است، و اصلا وسیله تفاخر و خودبرتر بینی و تعصب نیست.
عرب عصر
جاهلیت نسبت به
زبان عربی تعصب داشت. اين روحيه به حدي بود كه حتي اگر مطلب حقي از مليت ديگر مي شنيد نمي پذيرفت!خداوند متعال مي فرمايد:
•«وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ...:هر گاه آن را قرآنى عجمى قرار مى داديم حتماً مى گفتند: «چرا آياتش روشن نيست؟! قرآن عجمى از پيغمبرى عربى؟!»»
•«وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمينَ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنينَ:هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم (غیر عرب) ها نازل مى كرديم ... و او آن را بر ايشان مى خواند، به آن
ایمان نمى آورند!»
قرآن ریشه
تقلید کورکورانه را
در تصعبات می یابد و تحلیل می کند. به این معنا که اشخاص متعصب از دیگران به ویژه اجداد و نیاکان خویش تنها به عنوان آن که خویش و هم نژاد وی هستند پیروی می کنند و حاضر به پذیرش رفتارها و سنت ها و آیین های جدید هر چند عقلانی و موافق با
فطرت و
عقل سلیم نمی شوند.
قرآن تعصب را زمینه ساز
فرو رفتن انسان ها
در گمراهی و گردابی هلاکت بار می داند به گونه ای
در نهایت سر از دوزخ
در می آورند.
و
قوم موسی علیه السلام و فرعونیان نیز
در برابر او گفتند:
•«قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنين:گفتند: «آيا آمده اى كه ما را، از آنچه پدران مان را بر آن يافتيم، منصرف سازى؛ و بزرگى (و رياست)
در روى
زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ايمان نمى آوريم!»»
و
در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز گفتند:
•«بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا:ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی می کنیم.»
و قرآن جواب می دهد که این
منطق بی جاست و تعصّب کور جاهلی است:
•«أَ وَ لَوْ کانَ آباوءُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ:آیا اگر حتی پدران آنها چیزی نفهمیدند و
هدایت نیافتند (باز هم از آنان پیروی می کنند)!»
لذا قرآن به صورت یک قاعده کلّی و یک جمع بندی عمومی می فرماید:
•«وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»؛ «و این گونه
در هیچ
شهر و دیاری پیش از تو (پیامبر) انذار کننده ای نفرستادیم، مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن دیار گفتند: ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می کنیم.»
حضرت امیر المومنین امام علی ع
در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه می فرماید: «فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ وَ الْمَعْصِیَةِ لِلْکِبْرِ وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَغْیِ وَ الْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ وَ الْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ وَ الْکَظْمِ لِلْغَیْظِ وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ: پس برای خصلت های پسندیده تعصب داشته باشید مانند: نگهداشت حق همسایه، وفا به پیمان، فرمانبرداری از نیکوکاران و نافرمانی گردنکشان، احسان به هنگام چیرگیتان، خودداری از ستم و گردنکشی، مهم شمردن خونریزی و انصاف نسبت به مردم و فرونشاندن خشم و دوری جستن از فساد
در زمین.»
«فَإِنْ کَانَ لَا بُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ الَّتِی تَفَاضَلَتْ فِیهَا الْمُجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ الْعَرَبِ وَ یَعَاسِیبِ القَبَائِلِ بِالْأَخْلَاقِ الرَّغِیبَةِ وَ الْأَحْلَامِ الْعَظِیمَةِ وَ الْأَخْطَارِ الْجَلِیلَةِ وَ الْآثَارِ الْمَحْمُودَةِ:باری ، اگر اینطور که باید حتماً تعصبی داشت، پس شمایان باید تعصبتان برای خصلت های والا و کردارهای ستوده و امور نیکو و پسندیدهیی باشد که انسانهای شریف و بزرگوار و دلاوران خاندان های عرب و پیشاهنگان و بزرگان قبایل به وسیله آنها
در خویهای دلپسند و اندیشه های سترگ و مراتب بلند و آثار پسندیده بر یکدیگر برتری میجویند.»
تعصب به معبودان
باطل، درپی دارنده
خشونت :
•«اذ قال لابیه یـابت لم تعبد ما لا یسمع ولا یبصر ولا یغنی عنک شیــا قال اراغب انت عن ءالهتی یـابرهیم لئن لم تنته لارجمنک واهجرنی ملیـا:هنگامى كه به پدرش گفت: «اى
پدر ! چرا چيزى را مى پرستى كه نه مى شنود، و نه مى بيند، و نه هيچ مشكلى را از تو حلّ مى كند؟!گفت: «اى
ابراهیم ! آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟! اگر (از اين كار) دست برندارى، تو را
سنگسار مى كنم! و براى مدّتى طولانى از من دور شو!»»
•«قالوا حرقوه وانصروا ءالهتکم ان کنتم فـعلین:گفتند: «او را بسوزانيد و خدايان خود را يارى كنيد، اگر كارى از شما ساخته است!»»
•«انما تعبدون من دون الله اوثـنـا وتخلقون افکـا... فما کان جواب قومه الا ان قالوا اقتلوه او حرقوه فانجـه الله من النار...:شما غير از خدا فقط بت هايى (از
سنگ و
چوب) را مى پرستيد و دروغى به هم مى بافيد؛ آنهايى را كه غير از خدا پرستش مى كنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند؛ روزى را تنها نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را بجا آوريد كه بسوى او بازگشت داده مى شويد!اما جواب قوم او (ابراهيم) جز اين نبود كه گفتند: «او را بكشيد يا بسوزانيد!» ولى خداوند او را از
آتش رهايى بخشيد؛
در اين ماجرا نشانه هايى است براى كسانى كه
ایمان مى آورند.»
•«اذ قال لابیه وقومه ماذا تعبدون ائفکـا ءالهة دون الله تریدون:هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «اينها چيست كه مى پرستيد؟!آيا غير از خدا به سراغ اين معبودان دروغين مى رويد؟!»
تعصب، زمینه ساز
فرو رفتن در گمراهی و گردابی هلاکت بار:
•«فتقطعوا امرهم بینهم... فذرهم فی غمرتهم...:امّا آنها كارهاى خود را
در ميان خويش به پراكندگى كشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند؛ (و عجب اينكه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحال Hند!آنها را
در جهل و غفلت شان بگذار تا زمانى (كه مرگشان فرا رسد يا گرفتار
عذاب الهى شوند). »
•«واذا راوک ان یتخذونک الا هزوا اهـذا الذی بعث الله رسولا ان کاد لیضلنا عن ءالهتنا لولا ان صبرنا علیها وسوف یعلمون حین یرون العذاب من اضل سبیلا:و هنگامى كه تو را مى بينند، تنها به باد استهزايت مى گيرند (و مى گويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را بعنوان
پیامبر برانگيخته است؟! اگر ما بر پرستش خدايان مان
استقامت نمى كرديم،
بیم آن مى
رفت كه ما را گمراه سازد! امّا هنگامى كه عذاب الهى را ببينند، بزودى مى فهمند چه كسى گمراه تر بوده است!».
تعصب ورزیدن به روش پدر و
مادر، موجب انجام دادن گناه:
•«واذا فعلوا فـحشة قالوا وجدنا علیها ءاباءنا والله امرنا بها قل ان الله لا یامر بالفحشاء اتقولون علی الله ما لا تعلمون:و هنگامى كه كار زشتى انجام مى دهند مى گويند: «پدران خود را بر اين عمل يافتيم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به كار زشت فرمان نمى دهد! آيا چيزى به خدا نسبت مى دهيد كه نمى دانيد؟!»»
تعصب، زمینه ساز قرار گرفتن
در زمره مجرمان و گناهکاران:
•«ولو نزلنـه علی بعض الاعجمین فقراه علیهم ما کانوا به مؤمنین کذلک سلکنـه فی قلوب المجرمین:هر گاه ما آن را بر بعضى از
عجم (غير عرب)ها نازل مى كرديم ...و او آن را بر ايشان مى خواند، به آن
ایمان نمى آورند! (آرى،) اين گونه (با بيانى رسا) قرآن را
در دل هاى مجرمان وارد مى كنيم»
تعصبات کینه توزانه، زمینه انحراف از
عدالت:
•«یـایها الذین ءامنوا کونوا قوامین بالقسط... ولو علی انفسکم او الولدین والاقربین.... :اى كسانى كه
ایمان آورده ايد! كاملًا قيام به عدالت كنيد! براى خدا
شهادت دهيد، اگر چه (اين گواهى) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد! (چرا كه) اگر آنها غنىّ يا
فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند. بنا بر اين، از
هوی و هوس پيروى نكنيد؛ كه از
حق، منحرف خواهيد شد! و اگر حق را
تحریف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.»
•«... ولا یجرمنکم شنـان قوم علی الا تعدلوا...:اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا
قیام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد! دشمنى با جمعيّتى، شما را به
گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است! و از (
معصیت) خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام مىدهيد، با خبر است»
تعصب، زمینه ساز تقلید کورکورانه از دیگران:
•«واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا اولو کان ءاباؤهم لایعقلون شیــا ولا یهتدون:و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى فهميدند و
هدایت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟!»
•«واذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله والی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه ءاباءنا او لو کان ءاباؤهم لا یعلمون شیــا ولا یهتدون:و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد!»، مى گويند: «آنچه از پدران خود يافته ايم، ما را بس است!»؛ آيا اگر پدران آنها چيزى نمى دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مى كنند)؟!»
•«قالوا اجئتنا لنعبدالله وحده ونذر ما کان یعبد ءاباؤنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصـدقین:گفتند: «آيا به سراغ ما آمده اى كه تنها خداى يگانه را بپرستيم، و آنچه را پدران ما مى پرستند، رها كنيم؟! پس اگر راست مى گويى آنچه را (از
بلا و عذاب الهى) به ما
وعده مى دهى، بياور»!»
•«قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه ءاباءنا وتکون لکما الکبریاء فی الارض وما نحن لکما بمؤمنین:گفتند: «آيا آمده اى كه ما را، از آنچه پدران مان را بر آن يافتيم، منصرف سازى؛ و بزرگى (و
ریاست)
در روى
زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما
ایمان نمى آوريم!»»
•«قالوا یـصــلح قد کنت فینا مرجوا قبل هـذا اتنهـنا ان نعبد ما یعبد ءاباؤنا واننا لفی شک مما تدعونا الیه مریب:گفتند: «اى صالح! تو پيش از اين، مايه
امید ما بودى! آيا ما را از پرستش آنچه پدران مان مى پرستيدند،
نهی مى كنى؟!
در حالى كه ما،
در مورد آنچه به سوى آن دعوت مان مى كنى،
در شک و ترديد هستيم!»».
•«قالوا یـشعیب اصلوتک تامرک ان نترک ما یعبد ءاباؤنا او ان نفعل فی امولنا ما نشـؤا انک لانت الحلیم الرشید:گفتند: «اى
شعیب! آيا نمازت به تو دستور مى دهد كه آنچه را پدران مان مى پرستيدند، ترك كنيم؛ يا آنچه را مى خواهيم
در اموالمان انجام ندهيم؟! تو كه
مرد بردبار و فهميده اى هستى!»»
•«فلا تک فی مریة مما یعبد هـؤلاء ما یعبدون الا کما یعبد ءاباؤهم من قبل وانا لموفوهم نصیبهم غیر منقوص:پس شكّ و ترديدى (
در باطل بودن) معبودهايى كه آنها مى پرستند، به خود راه مده! آنها همانگونه اين معبودها را پرستش مى كنند كه پدرانشان قبلًا مى پرستيدند، و ما نصيب آنان را بى كم و كاست خواهيم داد!»
•«قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءاباؤنا فاتونا بسلطـن مبین:رسولان آنها گفتند: «آيا
در خدا شكّ است؟! خدايى كه آسمان ها و زمين را آفريده؛ او شما را دعوت مى كند تا گناهان تان را ببخشد، و تا موعد مقرّرى شما را باقى گذارد!» آنها گفتند: « (ما اينها را نمى فهميم! همين اندازه مىدانيم كه) شما انسان هايى همانند ما هستيد، مى خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مى پرستيدند بازداريد؛ شما
دلیل و
معجزه روشنى براى ما بياوريد!»»
•«اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون قالوا وجدنا ءاباءنا لها عـبدین قال لقد کنتم انتم وءاباؤکم فی ضلـل مبین:آن هنگام كه به پدرش (
آزر) و قوم او گفت: «اين مجسمه هاى بى روح چيست كه شما همواره آنها را پرستش مى كنيد؟!»گفتند: «ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت مى كنند.»گفت: «مسلّماً هم شما و هم پدران تان،
در گمراهى آشكارى بوده ايد!»»
•«اذ قال لابیه وقومه ما تعبدون قالوا نعبد اصنامـا فنظـل لها عـکفین قال هل یسمعونکم اذتدعون او ینفعونکم او یضرون قالوا بل وجدنا ءاباءنا کذلک یفعلون قال افرءیتم ما کنتم تعبدون انتم وءاباؤکم الاقدمون:هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مى پرستيد؟!»گفتند: «بت هايى را مى پرستيم، و همه
روز ملازم
عبادت آنهاييم.» گفت: «آيا هنگامى كه آنها را مى خوانيد صداى شما را مى شنوند؟! يا سود و زيانى به شما مى رسانند؟!» گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مى كنند.»گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را كه پيوسته
پرستش مى كرديد شما و پدران پيشين شما،»
•«واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه ءاباءنا او لو کان الشیطـن یدعوهم الی عذاب السعیر:و هنگامى كه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد!»، مى گويند: «نه، بلكه ما از چيزى پيروى مى كنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم!» آيا حتّى اگر
شیطان آنان را دعوت به
عذاب آتش فروزان كند (باز هم تبعيّت مى كنند)؟! »
•«واذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت قالوا ما هـذا الا رجل یرید ان یصدکم عما کان یعبد ءاباؤکم و قالوا ما هـذا الا افک مفتری و قال الذین کفروا للحق لما جاءهم ان هـذا الا سحر مبین:و هنگامى كه آيات روشنگر ما بر آنان خوانده مى شود، مى گويند: «او فقط مردى است كه مى خواهد شما را از آنچه پدران تان مى پرستيدند بازدارد!» و مى گويند: «اين جز
دروغ بزرگى كه (به خدا) بسته شده چيز ديگرى نيست!» و
کافران هنگامى كه حق به سراغ شان آمد گفتند: «اين، جز افسونى آشكار نيست!»»
•«انهم الفوا ءاباءهم ضالین فهم علی ءاثـرهم یهرعون:چرا كه آنها پدران خود را گمراه يافتند، با اين حال به
سرعت بدنبال آنان كشانده مى شوند! »
•«بل قالوا انا وجدنا ءاباءنا علی امة وانا علی ءاثـرهم مهتدون:بلكه آنها مىگويند: «ما نياكان خود را بر آئينى يافتيم، و ما نيز به پيروى آنان
هدایت يافته ايم.»»
تعصبات، سدی
در برابر
حق گرایی و رشد افراد:
•«واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا اولو کان ءاباؤهم لایعقلون شیــا ولا یهتدون:و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مىگويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مىنماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟! »
•«قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه ءاباءنا وتکون لکما الکبریاء فی الارض وما نحن لکما بمؤمنین:گفتند: «آيا آمدهاى كه ما را، از آنچه پدران مان را بر آن يافتيم، منصرف سازى؛ و بزرگى (و رياست)
در روى
زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ايمان نمى آوريم!»»
•«بل قالوا انا وجدنا ءاباءنا علی امة وانا علی ءاثـرهم مهتدون:بلكه آنها مىگويند: «ما نياكان خود را بر آئينى يافتيم، و ما نيز به پيروى آنان هدايت يافته ايم.»»
۱. تعصبات، سدی،
در برابر حق گرایی و
ایمان آوردن به
انبیا:
•«قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه ءاباءنا وتکون لکما الکبریاء فی الارض وما نحن لکما بمؤمنین:گفتند: «آيا آمده اى كه ما را، از آنچه پدران مان را بر آن يافتيم، منصرف سازى؛ و بزرگى (و
ریاست)
در روى زمين، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ايمان نمى آوريم!»»
۲. تعصب، مانع ایمان به
توحید:
•«اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون قالوا وجدنا ءاباءنا لها عـبدین:آن هنگام كه به پدرش (آزر) و
قوم او گفت: «اين مجسمه هاى بى روح چيست كه شما همواره آنها را
پرستش مى كنيد؟!»گفتند: «ما پدران خود را ديديم كه آنها را
عبادت مى كنند.»»
۳. تعصب به
عربیت، مانع ایمان آوردن عرب ها به قرآن،
در صورت نزول آن بر فردی غیرعرب:
•«ولو نزلنـه علی بعض الاعجمین فقراه علیهم ما کانوا به مؤمنین:هر گاه ما آن را بر بعضى از
عجم (غير عرب)ها نازل مى كرديم ...و او آن را بر ايشان مى خواند، به آن
ایمان نمى آورند!»
۴. تعصب، مانع ایمان به قرآن:
•«واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا اولو کان ءاباؤهم لایعقلون شیــا ولا یهتدون:و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى فهميدند و
هدایت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟!»
•«واذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله والی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه ءاباءنا او لو کان ءاباؤهم لا یعلمون شیــا ولا یهتدون:و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى
پیامبر بياييد!»، مىگويند: «آنچه از پدران خود يافتهايم، ما را بس است!»؛ آيا اگر پدران آنها چيزى نمىدانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مىكنند)؟!»
•«واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه ءاباءنا او لو کان الشیطـن یدعوهم الی عذاب السعیر:و هنگامى كه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد!»، مى گويند: «نه، بلكه ما از چيزى پيروى مى كنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم!» آيا حتّى اگر
شیطان آنان را
دعوت به عذاب آتش فروزان كند (باز هم تبعيّت مى كنند)؟!».
۱. تعصب و تقلید کورکورانه از نیاکان، مانع شناخت درست حقایق و ره یابی به آن:
•«فقال الملؤا الذین کفروا من قومه ما هـذا الا بشر مثلکم یرید ان یتفضل علیکم ولو شاء الله لانزل ملـئکة ما سمعنا بهـذا فی ءابائنا الاولین:جمعيّت اشرافى (و مغرور) از
قوم نوح كه
کافر بودند گفتند: «اين مرد جز بشرى همچون شما نيست، كه مى خواهد بر شما برترى جويد! اگر خدا مى خواست (پيامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مى كرد؛ ما چنين چيزى را هرگز
در نياكان خود نشنيده ايم!».
۲. تعصب، عامل نفهمیدن گفتار حق:
•«قالوا یـشعیب ما نفقه کثیرا مما تقول وانا لنرک فینا ضعیفـا ولولا رهطک لرجمنـک وما انت علینا بعزیز:گفتند: «اى
شعیب! بسيارى از آنچه را مى گويى، ما نمى فهميم! و ما تو را
در ميان خود،
ضعیف مى يابيم؛ و اگر (بخاطر)
قبیله كوچكت نبود، تو را
سنگسار مى كرديم؛ و تو
در برابر ما قدرتى ندارى!»»
تعصب جاهلی و غرور کافران مکه، مایه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان
در حدیبیه:
•«هم الذین کفروا وصدوکم عن المسجد الحرام... اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیة حمیة الجـهلیة...:آنها كسانى هستند كه كافر شدند و شما را از (
زیارت)
مسجد الحرام و رسيدن قرباني هايتان به محل
قربانگاه بازداشتند؛ و هر گاه مردان و زنان با ايمانى
در اين ميان بدون آگاهى شما، زير
دست و
پا، از بين نمى رفتند كه از اين راه عيب و عارى ناآگاهانه به شما مى رسيد، (خداوند هرگز مانع اين
جنگ نمى شد)! هدف اين بود كه خدا هر كس را مى خواهد
در رحمت خود وارد كند؛ و اگر مؤمنان و كفّار (
در مكه) از هم جدا مى شدند، كافران را
عذاب دردناكى مى كرديم(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه كافران
در دل هاى خود
خشم و
نخوت جاهلیّت داشتند؛ و (
در مقابل،) خداوند آرامش و
سکینه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به
حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر كس شايسته تر و اهل آن بودند؛ و خداوند به همه چيز دانا است»
آیات یاد شده درباره ماجرای
حدیبیه است که
در آن کافران
مکه، مؤمنان را از زیارت مسجدالحرام بازداشتند.
تعصب جاهلانه
در عصر
جاهلیت،
دلیل ناخشنودی از دختردارشدن:
•«واذا بشر احدهم بالانثی ظـل وجهه مسودا وهو کظیم:
در حالى كه هر گاه به يكى از آنها
بشارت دهند
دختر نصيب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى شود؛ و به شدّت
خشمگین مى گردد؛ ...»
•«ام اتخذ مما یخلق بنات واصفـکم بالبنین واذا بشر احدهم بما ضرب للرحمـن مثلا ظـل وجهه مسودا وهو کظیم:آيا از ميان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب كرده و پسران را براى شما برگزيده است؟!
در حالى كه هر گاه يكى از آنها را به همان چيزى كه براى خداوند
رحمان شبيه قرار داده (به تولّد دختر)بشارت دهند، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى شود و خشمگين مى گردد!»
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تعصب».