تسبیح موجودات (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تسبیح موجودات از مواردی است که
قرآن مجید به صراحت از آن نام میبرد در اینکه همه موجودات عالم
خدا را تسبیح میکند و
حمد میگوید و نیز در تمام آنها شعور و درک و نوعی
علم هست.
قرآن مجید صراحت دارد در اینکه همه موجودات عالم خدا را تسبیح میکند و حمد میگوید و نیز در تمام آنها شعور و درک و نوعی علم هست.
(تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْاَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ اِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً) (آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند، همه تسبيح او مىگويند و هيچ موجودى نيست جز آنكه تسبيح و حمد او مىگويد؛ ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد؛ او داراى
حلم و آمرزنده است.)
اول آنکه : آسمانها و زمین و کسانی که در آنهاست خدا را تسبیح میکنند. ممکن است مراد از
(مَنْ فِیهِنَّ) اولو العقل باشد که در این صورت شامل
ملائکه و
انسانها و
جنّ است و شاید مراد از
(مَنْ فِیهِنَّ) همه جنبندگان باشد که «من» در غیر اولو العقل نیز به کار رفته است؛ مثل
(وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی اَرْبَعٍ...) (و خداوند هر جنبندهاى را از آبى آفريد؛ گروهى از آنها بر شكم خود راه مىروند و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهارپا راه مىروند؛ خداوند آنچه را بخواهد مىآفريند، زيرا خدا بر همه چيز تواناست.)
به کلمه «من» رجوع شود.
دوّم آنکه: تسبیح در مرحله دوم تعمیم داده شده که فرموده: هیچ موجودی نیست مگر آنکه خدا را تسبیح و حمد میکند (در این قسمت حمد نیز بر تسبیح اضافه شده است. تسبیح در مقابل پاکی حق و حمد در مقابل نعمت او).
سوم آنکه فرموده: لیکن شما تسبیح آنها را درک نمیکنید. این سخن حاکی از آن است که موجودات نوعی شعور و علم دارند و از روی شعور تسبیح میگویند و اگر فقط دلالت معلول بر علّت باشد ما آن را میدانیم دیگر نمیفرمود:
(وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ)روشنتر از این جمله درباره علم و شعور آنها این
آیه است:
(اَ لَمْ تَرَ اَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ) (آيا نديدى تمام آنان كه در آسمانها و زمينند براى خدا تسبيح مىگويند و همچنين پرندگان به هنگامى كه بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر يک از آنها نماز و تسبيح خود را مىداند و خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست.)
فاعل
(عَلِمَ) کلمه
(کُلٌّ) است یعنی همه آنکه در آسمانها و زمین هست و همه پرندگان
دعا و نیایش و تسبیح خود را دانستهاند و اگر بگوییم فاعل «علم» خداست یعنی: خدا صلوة و تسبیح آنها را دانسته است؛ این با جمله
(وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ) منافی است مگر آنکه بگوییم
(وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ) راجع به علم خدا نسبت به اعمال بشر است و
فاعل (عَلِمَ) در
آیه خداست.
گرچه
(کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ...) درباره همه موجودات نیست ولی این جمله با جمله
(وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ) روشن میکند که تسبیح و
تحمید آنها از روی شعور و علم است و لازم نیست علم در تمام موجودات مانند علم انسان باشد بلکه علم و شعور و فهم هر یک نسبت به خودش است. اگر نیلوفر را مثلاً در محلی بکاریم و در کنار آن چوبی نصب کنیم خواهیم دید که نیلوفر به جهتی که چوب نصب شده میرود تا خود را به آن بپیچد؛ این هم علم و شعور نیلوفر است با زبان تکلم نمیکند ولی با عمل میفهماند که من نیز نسبت به خودم شعور و درک دارم.
نظیر این دو
آیه است آیات
(وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ...) (و
رعد، تسبيح و حمد او مىگويد...)
که از تسبیح و حمد رعد سخن میگوید.
(سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ) (آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند.)
(سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ...) (آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، براى خدا تسبيح مىگويند. ...)
(یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ...) (آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همواره تسبيح خدا مىگويند. ...)
این آیات بعضی از مصادیق آن است که
آیه ۴۴ سوره اسراء به طور کلی گفته است.
تسبیح تنزیه کلامی و قولی است کلام و قول آن است که مطلب و ما فی الضمیر را روشن کند اعمّ از آنکه با لفظ و زبان باشد یا طور دیگر.
مثلاً در
آیه (قالَتْ نَمْلَةٌ یا اَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ...) (سپس حركت كردند تا به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچهاى گفت: اى مورچگان! به لانههاى خود برويد...)
حتما قول مورچه مثل سخن گفتن انسان نیست ولی به آن قول اطلاق شده و در کلام اعضاء بدن که
روز قیامت با انسان صحبت میکنند آمده که به انسان میگویند:
(اَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ...) یعنی «خدایی که هر چیز را گویا کرده است ما را گویا کرد.»
علی هذا «
(وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ) (و هيچ موجودى نيست، جز آنكه، تسبيح و حمد او مىگويد)
و
(کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ) (هر يک از آنها
نماز و تسبيح خود را مىداند)
روشن میکند که آنها با زبان خود و از روی فهم و علم خدای خویش را تسبیح میکنند. ما انسانها وقتی که از وجود و احتیاج خود و دیگر موجودات میفهمیم خداوند از آلودگیها و فقر و احتیاج و از هر نالایق منزّه و مبرّا است میگوییم: سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّنَا.
موجودات دیگر حتی ذرّات بدن ما نیز مثل ما به پاکی خداوند پی برده و با زبان خود پروردگار پاک را تسبیح و حمد میگویند. این تسبیح مثل سبحان اللّه گفتن نیست تا بگویی.
خدا میگوید:
(یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ...) (تمام آنان كه در آسمانها و زمينند براى خدا تسبيح مىگويند)
حال آنکه
کفّار مطلقاً سبحان اللّه نمیگویند و خدا را نمیشناسند؛ بلکه ذرات ابدان وجود آنها مثل وجود
مؤمنان خدا را تسبیح میکند.
و خلاصه تسبیح دو گونه است: تسبیح کلی و عام که شامل تمام موجودات است بدون استثنا و تسبیح خاصّ که از هدایت
پیامبران و
ایمان ناشی است و آن گفتن سبحان اللّه با زبان است که مخصوص مومنان میباشد. اهل ایمان دارای دو نور و دو تسبیحاند بر خلاف کفّار که فقط یک تسبیح دارند.
ناگفته نماند: چنانکه گفته شد تسبیح موجودات مثل دلالت معلول بر علت نیست زیرا که ما آن را میفهمیم ولی خدا فرماید:
(وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ) (ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد.)
بلی آنها از روی علت و معلول خدا را نشان میدهند و به او دلالت دارد و اوصاف خدا از قبیل علم و قدرت و غیره را روشن میکنند ولی این غیر از تسبیح آنهاست.
ایضاَ:
روایات از طریق
شیعه و
اهل سنت در تسبیح موجودات
مستفیض است. قسمتی از آنها در تفسیر
المیزان ج۱۳ از
تفسیر عیاشی و
کافی و
الدرّ المنثور نقل شده است.
درباره تسبیح کوهها که با
داود همراهی میکردند:
(وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ...) (و كوهها را مسخّر داود ساختيم، كه با او تسبيح خدا مىگفتند.)
ظاهراً مراد تسبیح ظاهر و با صداست و از کوهها صدا میآمد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «تسبیح موجودات»، ج۳، ص۲۱۵-۲۱۸.