• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

افسانه غرانیق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



افسانه غرانیق، داستانی ساختگی در ستایش بت‌ها از سوی دشمنان اسلام می‌باشد.



در برخی منابع تفسیری
[۱] جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۵.
[۲] کشف‌الاسرار، ج۶، ص۳۸۶.
[۳] جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۹.
، حدیثی
[۴] تأويل مختلف الحديث، ص۱۲۲.
[۵] المعجم الكبير، ج۹، ص۳۵.
[۶] المعجم الكبير، ج۱۲، ص۴۲.
و تاریخی به داستانی بر می‌خوریم که به داستان یا افسانه غرانیق موسوم است. افسانه حکایتی بی‌اصل و دروغ است
[۱۰] لغت‌نامه، ج۲، ص۲۶۲۵، «افسانه».
و تعبیر افسانه از آن روست که بیش‌تر دانشمندان اسلامی این داستان را بی‌پایه و دروغ دانسته‌اند
[۱۳] تنزیه الانبیاء، ص۱۰۶.
[۱۴] المیزان، ج۱۴، ص۳۹۸-۳۹۹.
، با این حال خاورشناسان در قرون اخیر این افسانه را دستاویز طعن‌هایی بر اسلام و قرآن قرار داده‌اند.
[۱۶] نقد توطئه آیات شیطانی، ص۱۴.
[۱۷] تاریخ قرآن، ص۱۶۵.
[۱۸] نقد توطئه آیات شیطانی، ص۱۸.



غرانیق جمع غِرنوق، غِرنیق، غِرناق یا غُرانِق، به معنای جوان سفیدرو، زیبا و متنعم (مرفّه) است. غرنوق و غرنیق به معنای پرنده سفیدی که در آب شنا می‌کند و پاهای درازی دارد
[۱۹] لسان‌العرب، ج۱۰، ص۶۱، «غرنق».
و به آن کُرکی
[۲۱] حیاة‌الحیوان، ج۲، ص۱۱۳.
[۲۲] لغت‌نامه، ج۱۰، ص۱۴۶۹۶، «غرنوق».
می‌گویند نیز آمده است.
بت‌پرستان بر این پندار بودند که بت‌ها آنان را به خداوند نزدیک و از آنان نزد او شفاعت می‌کنند، ازاین‌رو بت‌های خود را به پرندگانی که در آسمان بالا می‌روند و اوج می‌گیرند تشبیه می‌کردند.
[۲۴] لسان‌العرب، ج۱۰، ص۶۱.



از موّرخان، ابن سعد و از مفسران، طبری نخستین کسانی‌اند که روایاتی درباره این ماجرا نقل، و درباره صحت و سقم آن سکوت کرده‌اند. براساس یکی ازاین روایات پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در انجمن قریش (کنار کعبه ) نشسته بود و آرزو کرد که از سوی خدا آیه‌ای فرود نیاید که قریش از او دور شوند، آنگاه خداوند سوره نجم را نازل کرد و آن حضرت آیات این سوره را (برای مردم) خواند تا به آیات ۱۹ ۲۰ رسید:«أفَرَءَیْتُم اللَّتَ والعزّی • و مَنَوةَ الثالثة الأُخری = آیا لات• و عُزّی• را دیده‌اید و دیگر، منات که سومین آنهاست». در این هنگام شیطان این دو جمله را القا کرد:«تلک الغرانیقُ العُلی و إن شفاعَتَهن لَتُرْتجی = آنها جوانانی عالی مقام‌اند (یا همانند مرغان آبی هستند که به آسمان پر می‌کشند و ارزش والایی دارند) و به شفاعت آن‌ها امید می‌رود».
آن حضرت پس از این دو جمله ادامه سوره و آیه سجده را تلاوت کرد و مسلمانان و مشرکان با آن حضرت سجده کردند. حتی ولید بن مغیره مشرک که بر اثر کهنسالی نمی‌توانست سجده کند قدری خاک از زمین برداشت و بر آن سجده کرد. مشرکان با این کلمات خشنود شده و گفتند:ما می‌دانیم که خدا زنده می‌کند و می‌میراند و اوست که می‌آفریند و روزی می‌دهد؛ ولی خدایان ما (بت‌ها) نزد او برای ما شفاعت می‌کنند و هم‌اکنون که برای آن‌ها نیز سهمی قائل شدی ما با تو هستیم.
[۲۶] جامع‌البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۵.
[۲۸] جامع‌البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۷.

در این روایات آمده است که شب‌هنگام جبرئیل برای مقابله آیات نزد پیامبر آمد و چون پیامبر به آن دو جمله رسید جبرئیل گفت:من این‌ها را نیاورده بودم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با اندوه فراوان گفت:من بر خدا سخنی را بستم؟! و چیزی را که وحی نکرده بود گفتم؟! آنگاه خداوند (برای دلجویی از پیامبر) این آیه را فرستاد :«و اِن کادوا لَیَفتِنونَکَ عَنِ الَّذی اَوحَینا اِلَیکَ لِتَفتَرِیَ عَلَینا غَیرَهُ واِذًا لاَ تَّخَذوکَ خَلیلا = نزدیک بود تو را از آنچه به تو وحی کردیم بفریبند تا غیر آن را بر ما ببندی و آنگاه تو را به دوستی (خود) بگیرند...».
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همچنان ناراحت بود تا این‌که آیه ۵۲ سوره حجّ /۲۲ برای دلداری او نازل شد:«و ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسول ولا نَبِیّ اِلاّ اِذا تَمَنّی اَلقَی الشَّیطنُ فی اُمنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللّهُ ما یُلقِی الشَّیطنُ ثُمَّ یُحکِمُ اللّهُ ءایتِهِ واللّهُ عَلِیمٌ حَکِیم = هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم، مگر این‌که هرگاه آرزو می‌کرد شیطان القائاتی در آن می‌کرد؛ اما خداوند القائات شیطان را از میان می‌بَرَد و آنگاه آیات خود را استوار می‌کند و خداوند دانا و استوار کار است»، آنگاه مسلمانانی که (بر اثر آزار مشرکان) به سرزمین حبشه مهاجرت کرده بودند شنیدند که همه اهل مکه (در پی این ماجرا) مسلمان شده‌اند، از همین‌رو به سوی اقوامشان (در مکه ) بازگشته و گفتند:آنها را (یعنی بستگانمان را از مردم حبشه) بیشتر دوست داریم؛ اما مشاهده کردند که (با ردّ کلمات شیطانی توسط جبرئیل)، مشرکان به همان مواضع پیشین بازگشته‌اند.
[۳۲] جامع‌البیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۴۵.

ابن حجر عسقلانی می‌گوید: موسی بن عقبه این داستان را در مغازی از محمد بن شهاب زهری نقل کرده و نیز ابومعشر آن را در سیره از محمد بن کعب قرظی و محمد بن قیس نقل کرده و طبری از او نقل می‌کند، بنابراین، مغازی ابن شهاب و سیره ابومعشر که هیچ‌یک اکنون موجود نیست منبع نهایی این داستان است
[۳۳] فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.
، به هر حال دانشمندان شیعه به اتفاق این داستان را ساختگی دانسته و به تکذیب و ردّ آن از طرق گوناگون پرداخته‌اند
[۳۴] تنزیه‌الانبیاء، ص۱۰۹.
[۳۵] تنزیه‌الانبیاء، ص۱۰۶.
[۳۶] الهدی الی‌دین‌المصطفی، ج۱، ص۱۶۸.
[۳۸] الهدی الی‌دین‌المصطفی، ج۱، ص۱۷۲.
[۳۹] الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۴۸.
[۴۰] الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۳۷.
، چنان‌که بیش‌تر مفسران و عالمان اهل‌سنت نیز با دلایل گوناگون آن را ساختگی و مجعول دانسته‌اند. تنها برخی از مفسران و عالمان اهل‌سنت آن را نقل کرده و رد نکرده و گاه درصدد توجیه آن برآمده‌اند.
[۴۱] فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.
[۴۲] احکام القرآن، جصاص، ج۳، ص۳۶۳.

طبری در تاریخ الامم والملوک نیز به نقل این داستان پرداخته و آن را رد نکرده است و این در حالی است که این ماجرا در منابع کهن‌تر گزارش نشده و مورخان بزرگی مانند ابن‌اسحاق و ابن‌هشام آن را در سیره خود نقل نکرده‌اند، از سوی دیگر طبری در جمع احادیث مختلف و متنوع حرصی فراوان داشته و از همین‌رو اسرائیلیات به کتب او راه یافته است.
[۴۵] تفسیر قرطبی، مج ۶، ج۱۲، ص۵۵.
در قرون بعدی شمار دیگری از نویسندگان از جمله واحدی
[۴۶] اسباب النزول، ص۲۳۲ - ۲۳۳.
، ماوِردی ، زمخشری ، ابن اثیر ، ابن حجر عسقلانی
[۵۰] فتح‌الباری، ج۸، ص۳۳۳.
و سیوطی به تبع ابن سعد و طبری، داستان غرانیق را نقل کرده‌اند؛ ولی بیش‌تر عالمان اهل‌سنت از جمله فخررازی ، محمد بن اسحاق بن خزیمه ، ابن جوزی
[۵۵] زاد المسیر، ج۵، ص۴۴۱.
، قاضی عیاض
[۵۶] الشفاء بتعریف حقوق المصطفی۹، ج۱، ص۱۲۱.
، بیضاوی
[۵۷] تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۵۰.
، قرطبی
[۵۸] تفسیر قرطبی، مج ۶، ج۱۲، ص۵۵.
، ابوحیان ، ابن‌کثیر، محمد امین حکنی
[۶۰] اضواء البیان، ج۵، ص۴۹۹.
، عمادی حنفی
[۶۱] تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۶ ۲۷.
، عبدالرحمن ثعالبی
[۶۲] تفسیر ثعالبی، ج۲، ص۴۰۹.
، محمد جمال الدین قاسمی
[۶۳] تفسیر قاسمی، ج۱۲، ص۴۵.
و سید قطب پس از نقل این داستان، با صراحت سند این روایت را مردود و ساخته منکران دین دانسته و با ادله عقلی و نقلی بر بطلان آن استناد کرده‌اند. ابن‌العربی می‌گوید:همه روایاتی که در این ماجرا نقل شده باطل است.
[۶۵] احکام القرآن، ابن عربی، ج۳، ص۱۳۰۳.




بطلان و ساختگی بودن داستان غرانیق را می‌توان با ادله حدیث‌شناسی، قرآنی، کلامی و عقلی ثابت کرد.

۴.۱ - حدیث‌شناسی



۴.۱.۱ - منقطع بودن سند

سند همه روایات افسانه غرانیق منقطع است.
[۶۷] نصب المجانیق، ص۵.
[۶۸] نصب المجانیق، ص۱۸.
[۶۹] میقات، ش۲۴، ص۵۸.
[۷۰] میقات، ش۲۴، ص۶۲.
راویان این داستان همگی از تابعان و طبقات بعد از آن‌ها بوده و در زمان ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به دنیا نیامده بودند و از میان آن‌ها تنها ابن عباس از صحابه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است؛ لیکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کرده‌اند.
سایر راویان افسانه جز ابن‌عباس عبارت‌اند از: ابوصالح (م. ۱۰۱ ق.)، سعید بن جبیر (م. ۹۵ ق.)، ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث (م. ۹۴ ق.)، ابن‌شهاب (م. ۱۲۴ ق.)، موسی بن عقبه (م. ۱۴۱ق.)، عروة‌بن‌زبیر (م. ۹۴ق.)، محمدبن‌کعب قرظی (م. ۱۲۰ق.)، محمد بن قیس (م. ۱۲۶ ق.)، ضحاک بن مزاحم هلالی (م. پس از سال ۱۰۰ ق.)، ابوالعالیه (م. ۹۳ ق.)، قتاده (م. ۱۸۸ ق.)، مجاهد (م. ۱۰۳ ق.)، عکرمه (م. ۱۰۷ ق.)، سُدّی (م. ۱۲۷ یا ۱۲۸ ق.).
[۷۲] جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۴.
[۷۳] جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۵۰.


۴.۱.۲ - مخالف قرآن بودن

حدیث مخالف قرآن هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعاً ساختگی و دروغ است
[۷۷] امان الامة من الاختلاف، ص۶۷ - ۶۸.
[۷۸] عمده، ص۸۴
و روایات غرانیق با آیات قرآنی مخالف و ناسازگار است.

۴.۱.۳ - اضطراب سند

متن این حدیث دارای اضطراب و تشویش است
[۷۹] الهدی الی دین المصطفی۹، ج۱، ص۱۶۸.
[۸۰] الهدی الی دین المصطفی۹، ج۱، ص۱۷۲.
[۸۱] الرواشح، ص۱۹۰.
[۸۲] نصب المجانیق، ص۱۹
؛
[۸۳] نصب المجانیق لنسف قصة الغرانیق.
[۸۴] تاریخ قرآن، ص۱۵۸.


۴.۱.۴ - منافات با مدنی بودن

براساس روایت طبری که در شرح این ماجرا گذشت آیه ۵۲ سوره حجّ /۲۲ و آیات ۷۳ ۷۵ اسراء/۱۷ در پی همین داستان و برای فرو کاستن اندوه پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که به ناروا آیاتی را به خداوند نسبت داده بود! نازل شده است؛ سوره حجّ مدنی است،
[۸۸] تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۲.
[۹۰] مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۰۹.
[۹۱] مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۱۳.
[۹۲] البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۱.
و داستان غرانیق مربوط به سال پنجم بعثت در مکه است و ممکن نیست که حادثه‌ای نگران کننده در سال پنجم بعثت و در مکه رخ دهد و پس از چندین سال (حداقل ۸ سال) در مدینه آیاتی برای دلداری و رفع نگرانی آن حضرت نازل شود.
ثانیاً اگر «تمنی» در آیه به معنای آرزو کردن باشد آیه بدین معناست که خداوند هیچ پیامبر و رسولی را نفرستاده، مگر این‌که شیطان در آرزوی او که پیشرفت دین یا ایمان آوردن مردم بود دست می‌انداخت، مردم را نسبت به دین وسوسه می‌کرد و کوشش پیامبر را بی‌نتیجه می‌ساخت؛
[۹۳] پژوهش‌های قرآنی (مجله).
اما اگر تمنی به معنای تلاوت و قرائت باشد آیه بدین معناست که وقتی پیامبران آیات را بر مردم تلاوت می‌کردند، شیطان شبهه‌هایی گمراه کننده بر دل‌های مردم می‌افکند؛ اما خداوند شبهات شیطان را با رد آن‌ها از سوی پیامبر یا فرو فرستادن آیه‌ای باطل می‌کرد اما مفاد این آیه با افسانه غرانیق بیگانه است و حتی آن را رد می‌کند. آن‌گونه که ادبا گفته‌اند «کاد» ی مثبت دلالت می‌کند که چنین کاری رخ نداده است
[۹۸] البرهان فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۲۰.
، چنان‌که واژه «لولا» در آیه بعد از آن نیز دلالت می‌کند که پیامبر بر اثر تثبیت الهی هرگز به مشرکان نزدیک نشده است :«و لَولا اَن ثَبَّتنکَ لَقَدکِدتَّ تَرکَنُ اِلَیهِم شَیًا قَلیلا» همانگونه که مفسران گفته‌اند خداوند در این آیات، به درخواست مشرکان از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) برای سازش و بدگوئی نکردن از بت‌ها و راندن مؤمنان ضعیف از خود اشاره می‌کند و الطاف الهی را مانع تأثیر وسوسه‌های آنان و لغزیدن و انحراف حضرت از وحی الهی می‌شمارد و مقام عصمت وسیله‌ای برای استواری ایشان است.
[۱۰۱] مجمع‌البیان، ج۶، ص۶۶۵ ۶۶۶.


۴.۱.۵ - منافت با هوشمندی پیامبر

منکران نبوّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در شخصیت بی‌نظیر و هوشمندی آن حضرت تردید نکرده‌اند، زیرا یک انسان درس نخوانده در جزیرة العرب نمی‌تواند کتابی بیاورد که هزاران دانشمند جهان را متوجه و شیفته خود گرداند، بنابراین چگونه ممکن است چنین انسانی ناهماهنگی بلکه تناقض جمله‌هایی را که در ستایش بت‌هاست
[۱۰۳] نصب المجانیق لنسف قصة الغرانیق.
با جمله‌ای که در آیه پس از آن در نکوهش بت‌ها آمده:«اِن هِیَ اِلاّ اَسماءٌ سَمَّیتُموها اَنتُم وءاباؤُکُم...» ( درک نکند و چنین سخن بگوید:آیا بت‌های لات و منات و عزی را دیدید؟ آنان جوانانی سفیدرو و زیبایند که امید شفاعت از آنان می‌رود. آنان چیزی جز نام‌هایی (پوچ) که شما خود گذاشته‌اید نیستند و خداوند هیچ دلیلی بر این نامگذاری‌ها فرو نفرستاده است.
[۱۰۵] التمهید، ج۱، ص۹۴ - ۹۵
[۱۰۶] نقد توطئه آیات شیطانی، ص۶۲.


۴.۱.۶ - اعتراض نکردن مخاطبین

مسلمانانی که این جملات را شنیدند با این‌که خود اهل لغت عرب بودند چگونه به تناقض آن پی نبردند؟ و اگر پی بردند چرا در اعتقاد خود متزلزل نشدند و عکس‌العمل نشان ندادند؟ (هیچ‌گونه واکنشی از مسلمانان در این رابطه گزارش نشده است).
[۱۰۸] الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۴۲.
[۱۰۹] الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۴۵.


۴.۱.۷ - استفاده نکردن دشمنان

دشمنان پیامبر که در دشمنی با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمی‌کردند و برای پراکندن مردم از گرد او از انواع تهمت‌ها همچون ساحر، شاعر و مجنون استفاده می‌کردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به این‌که برخی از آن‌ها از فصحا و بلغا و نکته‌سنجان بودند چگونه به دو جمله‌ای که مشتمل بر ستایش خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بت‌های آنهاست؟
[۱۱۰] فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۴۳- ۳۴۴
[۱۱۱] التمهید، ج۱، ص۹۵.
[۱۱۲] قضایا قرآنیه، ص۱۱۹.


۴.۱.۸ - منافات با دعوت پیامبر

اولین و مهم‌ترین محور دعوت و تبلیغ پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) توحید و مبارزه با بت‌پرستی است:«قولوا لا إله إلااللّه تفلحوا» و از سویی آن حضرت با پایداری، همه دشواری‌ها را در راه هدف الهی خود تحمل کرد و آزارها و محاصره در شعب ابی‌طالب ذره‌ای او را از مواضعش فرود نیاورد
[۱۱۳] السیرة‌النبویه، ج۱، ص۲۹۲.
[۱۱۴] السیرة‌النبویه، ج۱، ص۳۵۴.
[۱۱۵] السیرة‌النبویه، ج۱، ص۲۸۹.
[۱۱۶] فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۵۸.
[۱۱۷] فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۵۴.
و گفت:اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از تبلیغ دینم دست بردارم برنخواهم داشت.
[۱۱۸] السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶.
چگونه ممکن است آن حضرت یکباره از اولین و مهم‌ترین محور تبلیغش دست کشیده و در حضور دوست و دشمن از بت‌ها تجلیل و تمجید و آن‌ها را عالی مقام و دارای مقام شفاعت معرفی کند؟
[۱۱۹] من وحی القرآن، ج۱۶، ص۹۹.
[۱۲۰] نقد توطئه آیات شیطانی، ص۶۱.


۴.۱.۹ - نقل نکردن داستان توسط حاضران

اگر چنین ماجرایی رخ داده بود می‌بایست کسانی که در زمان وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از مسلمان و غیرمسلمان آن را‌ به‌طور گسترده نقل می‌کردند، در حالی‌که هیچ‌یک از کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشته‌اند.
[۱۲۱] التمهید، ج۱، ص۸۷.
[۱۲۲] پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص۸۸.
[۱۲۳] پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص۹۰.


۴.۱.۱۰ - اضطراب در متن

در ذیل این داستان آمده است:هنگامی که مهاجران حبشه این ماجرا را شنیدند به مکه مراجعت کردند؛ ولی در بیرون دروازه مکه آگاه شدند که قریش دشمنی را از سر گرفته‌اند. به نقل ابن‌سعد، مهاجران در ماه شعبان سال پنجم بعثت هجرت کرده و در شوال همان سال به مکه بازگشته‌اند. همین مؤلف می‌گوید:واقعه غرانیق در ماه رمضان این سال رخ داده است. حال اگر این داستان صحیح باشد تا مسافری از مکه حرکت کند و خود را به حبشه رسانده و این خبر را به مسلمانان مهاجر ابلاغ کند و آن‌ها نیز چندی به مشورت پرداخته و سرانجام تصمیم به بازگشت بگیرند تا آنگاه که به مکه بازگردند، دست کم ۶ ماه طول می‌کشد. این امر در تضاد با مضمون روایات است که زمان حادثه تا بازگشت مهاجران به حبشه را حدود یک ماه دانسته است. این تضاد مستلزم بی‌اعتباری روایات افسانه غرانیق است.
[۱۲۴] میقات حج، سال ۶، ش ۲۴، ص۶۶ ۶۷.



۴.۲ - ادله کلامی

الف. به اجماع امت اسلام پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از تلفظ به کلمات کفرآمیز همچون مدح بت‌ها
[۱۲۵] روح المعانی، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۶۳.
[۱۲۸] تنزیه الانبیاء، ص۲۳.
و در تبلیغ دین از تسلط شیطان معصوم بوده است.
[۱۳۱] تاریخ قرآن، ص۱۴۸.
[۱۳۲] روح‌المعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰.

ب. چنین حادثه‌ای موجب تردید در صداقت و حقانیت، و سلب اعتماد مردم از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و ره‌آورد او می‌شود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان ثابت شد این احتمال در همه آیات و روایات آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است خداوند که پیامبرش را برای تبلیغ فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به شیطان دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد.
ج. خداوندی که پیامبرش را برای تبلیغ اسلام فرستاده و معجزات فراوانی برای پی بردن مردم به حقانیت او قرار داده چگونه ممکن است به شیطان اجازه دهد چنان سلطه‌ای بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پیدا کند که موجب شک و تردید در صداقت و حقانیت آن حضرت گردد.
د. آیا عقل پذیراست که خداوند متعالی کسی را نماینده و پیامبر خویش قرار دهد؛ ولی به او قدرت بازشناسی فرشته وحی از شیطان ندهد تا او به اشتباه افتد و سخن شیطان را به جای سخن فرشته بپذیرد و آن‌ها را به مردم ابلاغ کند و به گوش دوست و دشمن و مؤمن و مشرک برسد و سپس او را به خطایش آگاه سازند.
ه. صدور چنین کلماتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در حال غفلت و بی‌توجهی نیز پذیرفته نیست، زیرا عبارات این دو جمله موزون و هموزن با آیات قبلی است و صدور چنین عبارتی در حال غفلت ممکن نیست.

۴.۳ - ادله قرآنی

الف. قرآن کریم آنچه را پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به عنوان قرآن بیان می‌کند وحی الهی می‌داند:«و ما یَنطِقُ عَنِ الهَوی • اِن هُوَ اِلاّ وحیٌ یوحی)»، در حالی که براساس افسانه غرانیق کلماتی مخالف آیات توحیدی، بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) القا و بر زبان آن حضرت جاری شده است.
[۱۴۱] التمهید، ج۱، ص۹۱.

ب. به تصریح قرآن شیطان بر بندگان (خاص) خدا و مؤمنان و کسانی که بر خدا توکل می‌کنند سلطه‌ای ندارد. سلطه او بر گمراهانی است که خود در پی شیطان می‌روند:«اِنَّ عِبادی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطنٌ اِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوین» (، «اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطنٌ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون • اِنَّما سُلطنُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّونَهُ والَّذینَ هُم بِهِ مُشرِکون» ( و به تصریح آیات ۸۲ ۸۳ ص/۳۸، شیطان بر اندیشه و جان بندگان مُخلَص خدا که قطعاً پیامبر هم از آنان است نمی‌تواند نفوذ کند و تأثیر بگذارد:«قالَ فَبِعِزَّتِکَ لاَُغویَنَّهُم اَجمَعین • اِلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین» و در روایات افسانه غرانیق سخن از القای کلماتی باطل و شرک‌آلود به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از سوی شیطان است که این همان نفوذ و تأثیر در اندیشه و دل پیامبر است که در آیه فوق نفی شده است.
[۱۴۵] التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۸.
[۱۴۶] تاریخ قرآن، ص۱۴۹.

ج. خداوند متعالی برای رسیدن بی‌کم وکاست پیام‌های الهی به مردم، نگهبانانی از فرشتگان در پیش رو و پشت سر پیامبران قرار می‌دهد:«فَاِنَّهُ یَسلُکُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ رَصَدا • لِیَعلَمَ اَن قَد أَبَلَغوا رِسلتِ رَبِّهِم» ( و بر این اساس برای پذیرش افسانه غرانیق که می‌گوید:شیطان توانست کلماتی را از نزد خود در میان آیات الهی قرار دهد جایگاهی نمی‌ماند.
د. خداوند جمع، قرائت و حفظ قرآن را خود بر عهده گرفته است:«اِنَّ عَلَینا جَمعَهُ وقُرءانَه»، «اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ واِنّا لَهُ لَحفِظون» و نیز به پیامبر وعده داده است که آیات قرآن را بر او بخواند تا او فراموش نکند:«سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسی» (، با این حال ممکن نیست شیطان خللی به قرآن وارد کند.
ه. آیات ۷۴ ۷۵ سوره اسراء /۱۷:«ولَولا اَن ثَبَّتنکَ لَقَد کِدتَّ تَرکَنُ اِلَیهِم شَیًا قَلیلا • اِذًا لاََذَقنکَ ضِعفَ الحَیوةِ وضِعفَ المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَینا نَصیرا» آشکارا بر عصمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دلالت دارد و با «لولا» ی امتناعیه کمترین گرایش آن حضرت را به مشرکان نفی می‌کند
[۱۵۴] تنزیه الانبیاء، ص۱۰۷ -۱۰۸.
، بنابراین بر فرض صحّت سند حدیث، تعارض متن آن با آیات قرآن بهترین گواه بر کذب آن است.


با در نظر گرفتن چند مطلب ریشه احتمالی داستان غرانیق روشن می‌شود:
۱. مبارزه با شرک و بت‌پرستی در رأس برنامه‌های پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود و هرگاه سخنی از بت‌ها به میان می‌آورد در جهت نفی آن‌ها بود و مشرکان نیز از روش آن حضرت آگاه بودند.
۲. مشرکان به یکدیگر توصیه می‌کردند که به قرآن گوش فرا ندهند و در ضمن (تلاوت) آن بیهوده‌گویی ( سر و صدا و جنجال) کنند.
۳. مشرکان قریش برای بت‌ها احترام قائل بودند و از آن‌ها امید شفاعت داشتند و در ضمن طواف کعبه این سرود را می‌خواندند:«و الّلات والعزّی و مناة الثالثة الاُخری، فانهن الغرانیقُ العُلی و إنّ شفاعَتَهن لتُرْتَجی».
[۱۵۹] تاریخ قرآن، ص۱۵۸.
بنابراین، احتمال می‌رود هنگامی که پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آیه «اَفَرَءَیتُمُ اللّتَ والعُزّی • و مَنوةَ الثّالِثَةَ الاُخری)» را خواند و مشرکان براساس روش همیشگی حضرت می‌دانستند که در ادامه به نفی و نکوهش بت‌ها خواهد پرداخت و از سویی مایل بودند.
هنگامی که آن حضرت، آیات الهی را می‌خواند جنجال کنند این جمله را که شعار آنان بود با صدای بلند تکرار کردند و همان‌جا به نظرشان رسید که در تجلیل از بت‌ها با صدای بلند بگویند:«تلک الغرانیقُ العُلی، منها الشفاعة تُرْتَجی» و در این هنگام افرادی که در فاصله‌ای دورتر از آن حضرت بوده‌اند گمان کرده باشند که این جمله را نیز که هموزن آیات پیشین سوره نجم است ایشان فرموده یا خود همان مشرکان چنین شایع کرده باشند، افزون بر آن، این احتمال نیز‌ به‌طور جدّی مطرح شده است که این داستان از روایات اسرائیلی است که برای بهره‌گیری تبلیغاتی ضدّ اسلام به دست برخی علمای یهود و نصارا ساخته و در روایات اسلامی وارد شده است.
[۱۶۲] میقات، ش۲۴، ص۷۳.
[۱۶۳] تأویل مختلف الحدیث، ص۱۲۲.
[۱۶۴] المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۵.
[۱۶۵] المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۴۲.



(۱)احکام القران، ابن عربی.
(۲)احکام القرآن، جصاص.
(۳) ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری.
(۴) ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الکریم، ابی‌السعود.
(۵) اسباب النزول، واحدی.
(۶) الاسرائیلیات والموضوعات فی کتب التفسیر.
(۷) الاصابة فی تمییز الصحابه.
(۸) اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن.
(۹) امان الامة من الظلال و الاختلاف.
(۱۰) انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی.
(۱۱) بحارالانوار.
(۱۲) البحر المحیط فی التفسیر.
(۱۳) البرهان فی علوم القرآن.
(۱۴) پژوهش‌های قرآنی (مجله).
(۱۵) تأویل مختلف الحدیث.
(۱۶) تاریخ الامم و الملوک، طبری.
(۱۷) تاریخ قرآن، رامیار.
(۱۸) التفسیر الکبیر.
(۱۹)تفسير من وحى القرآن.
(۲۰) التمهید فی علوم القرآن.
(۲۱) تنزیه الانبیاء.
(۲۲) جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن.
(۲۳) الجامع لاحکام القرآن، قرطبی.
(۲۴) الجواهرالحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی.
(۲۵) حیاة الحیوان الکبری.
(۲۶) الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور.
(۲۷) الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیه.
(۲۸) روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم.
(۲۹) زادالمسیر فی علم التفسیر.
(۳۰) السیرة‌النبویه، ابن هشام.
(۳۱) الشفاء بتعریف حقوق المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم).
(۳۲) الصحیح من سیرة‌النبی الاعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم).
(۳۳) الطبقات الکبری.
(۳۴) عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار.
(۳۵) فتح الباری شرح صحیح‌البخاری.
(۳۶) فروغ ابدیت.
(۳۷) فی ظلال القرآن.
(۳۸) قضایا قرآنیة فی الموسوعة البریطانیه.
(۳۹) الکافی.
(۴۰) الکامل فی‌التاریخ.
(۴۱) الکشاف.
(۴۲) کشف الاسرار و عدة الابرار.
(۴۳) لسان‌العرب.
(۴۴) لغت نامه.
(۴۵) مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۴۶) مجمع‌البحرین.
(۴۷) محاسن التأویل، قاسمی.
(۴۸) مسند احمد بن حنبل.
(۴۹) المعجم الکبیر.
(۵۰) المیزان فی تفسیر القرآن.
(۵۱) میقات حج (فصلنامه).
(۵۲) نصب المجانیق لنسف قصة الغرانیق.
(۵۳) نقد توطئه آیات شیطانی.
(۵۴) النهایة فی غریب‌الحدیث و الاثر.
(۵۵) الهدی الی دین المصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم.


۱. جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۵.
۲. کشف‌الاسرار، ج۶، ص۳۸۶.
۳. جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۹.
۴. تأويل مختلف الحديث، ص۱۲۲.
۵. المعجم الكبير، ج۹، ص۳۵.
۶. المعجم الكبير، ج۱۲، ص۴۲.
۷. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰.    
۸. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۲.    
۹. الطبقات، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱.    
۱۰. لغت‌نامه، ج۲، ص۲۶۲۵، «افسانه».
۱۱. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۳۶.    
۱۲. تنزیه الانبیاء، ص۱۰۹.    
۱۳. تنزیه الانبیاء، ص۱۰۶.
۱۴. المیزان، ج۱۴، ص۳۹۸-۳۹۹.
۱۵. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۴۱.    
۱۶. نقد توطئه آیات شیطانی، ص۱۴.
۱۷. تاریخ قرآن، ص۱۶۵.
۱۸. نقد توطئه آیات شیطانی، ص۱۸.
۱۹. لسان‌العرب، ج۱۰، ص۶۱، «غرنق».
۲۰. مجمع البحرین، ج۳، ص۳۰۹، «غرنق».    
۲۱. حیاة‌الحیوان، ج۲، ص۱۱۳.
۲۲. لغت‌نامه، ج۱۰، ص۱۴۶۹۶، «غرنوق».
۲۳. النهایه، ج۳، ص۳۶۴.    
۲۴. لسان‌العرب، ج۱۰، ص۶۱.
۲۵. مجمع‌البحرین، ج۳، ص۳۰۹، «غرنق».    
۲۶. جامع‌البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۵.
۲۷. الطبقات، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱.    
۲۸. جامع‌البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۷.
۲۹. الطبقات، ج۱، ص۱۶۰ ۱۶۱.    
۳۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۳-۷۵.    
۳۱. الطبقات، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱.    
۳۲. جامع‌البیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۴۵.
۳۳. فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.
۳۴. تنزیه‌الانبیاء، ص۱۰۹.
۳۵. تنزیه‌الانبیاء، ص۱۰۶.
۳۶. الهدی الی‌دین‌المصطفی، ج۱، ص۱۶۸.
۳۷. المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶-۳۹۷.    
۳۸. الهدی الی‌دین‌المصطفی، ج۱، ص۱۷۲.
۳۹. الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۴۸.
۴۰. الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۳۷.
۴۱. فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.
۴۲. احکام القرآن، جصاص، ج۳، ص۳۶۳.
۴۳. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۲.    
۴۴. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰.    
۴۵. تفسیر قرطبی، مج ۶، ج۱۲، ص۵۵.
۴۶. اسباب النزول، ص۲۳۲ - ۲۳۳.
۴۷. تفسیر ماوردی، ج۴، ص۳۵ - ۳۶.    
۴۸. الکشاف، ج۳، ص۱۶۴ ۱۶۵.    
۴۹. الکامل، ج۲، ص۷۷.    
۵۰. فتح‌الباری، ج۸، ص۳۳۳.
۵۱. الدرالمنثور، ج۶، ص۶۵.    
۵۲. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰.    
۵۳. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۴.    
۵۴. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص، ص۵۰.    
۵۵. زاد المسیر، ج۵، ص۴۴۱.
۵۶. الشفاء بتعریف حقوق المصطفی۹، ج۱، ص۱۲۱.
۵۷. تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۵۰.
۵۸. تفسیر قرطبی، مج ۶، ج۱۲، ص۵۵.
۵۹. البحر المحیط، ج۷، ص۵۲۶.    
۶۰. اضواء البیان، ج۵، ص۴۹۹.
۶۱. تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۶ ۲۷.
۶۲. تفسیر ثعالبی، ج۲، ص۴۰۹.
۶۳. تفسیر قاسمی، ج۱۲، ص۴۵.
۶۴. فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۴۳۲.    
۶۵. احکام القرآن، ابن عربی، ج۳، ص۱۳۰۳.
۶۶. الاسرائیلیات، ص۳۱۴ - ۳۱۵.    
۶۷. نصب المجانیق، ص۵.
۶۸. نصب المجانیق، ص۱۸.
۶۹. میقات، ش۲۴، ص۵۸.
۷۰. میقات، ش۲۴، ص۶۲.
۷۱. الاصابه، ج۴، ص۱۲۲.    
۷۲. جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۴۴.
۷۳. جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۵۰.
۷۴. الدرالمنثور الدرالمنثور، ج۶، ص۶۵.    
۷۵. الدرالمنثور، ج۶، ص۶۹.    
۷۶. الکافی، ج۱، ص۶۸.    
۷۷. امان الامة من الاختلاف، ص۶۷ - ۶۸.
۷۸. عمده، ص۸۴
۷۹. الهدی الی دین المصطفی۹، ج۱، ص۱۶۸.
۸۰. الهدی الی دین المصطفی۹، ج۱، ص۱۷۲.
۸۱. الرواشح، ص۱۹۰.
۸۲. نصب المجانیق، ص۱۹
۸۳. نصب المجانیق لنسف قصة الغرانیق.
۸۴. تاریخ قرآن، ص۱۵۸.
۸۵. حجّ/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۸۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۳-۷۵.    
۸۷. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰.    
۸۸. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۲.
۸۹. المیزان، ج۱۴، ص۳۳۸.    
۹۰. مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۰۹.
۹۱. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۱۳.
۹۲. البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۱.
۹۳. پژوهش‌های قرآنی (مجله).
۹۴. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱ - ۵۲.    
۹۵. المیزان، ج۱۴، ص۳۹۰.    
۹۶. المیزان، ج۱۴، ص۳۹۳.    
۹۷. الاسرائیلیات، ص۳۲۲.    
۹۸. البرهان فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۲۰.
۹۹. البحر المحیط، ج۷، ص۹۰.    
۱۰۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۴.    
۱۰۱. مجمع‌البیان، ج۶، ص۶۶۵ ۶۶۶.
۱۰۲. ج۱۳، ص۱۷۲ -۱۷۳.    
۱۰۳. نصب المجانیق لنسف قصة الغرانیق.
۱۰۴. نجم/سوره۵۳، آیه۲۳.    
۱۰۵. التمهید، ج۱، ص۹۴ - ۹۵
۱۰۶. نقد توطئه آیات شیطانی، ص۶۲.
۱۰۷. التفسیرالکبیر، ج۲۳، ص۵۱.    
۱۰۸. الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۴۲.
۱۰۹. الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۴۵.
۱۱۰. فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۴۳- ۳۴۴
۱۱۱. التمهید، ج۱، ص۹۵.
۱۱۲. قضایا قرآنیه، ص۱۱۹.
۱۱۳. السیرة‌النبویه، ج۱، ص۲۹۲.
۱۱۴. السیرة‌النبویه، ج۱، ص۳۵۴.
۱۱۵. السیرة‌النبویه، ج۱، ص۲۸۹.
۱۱۶. فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۵۸.
۱۱۷. فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۵۴.
۱۱۸. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶.
۱۱۹. من وحی القرآن، ج۱۶، ص۹۹.
۱۲۰. نقد توطئه آیات شیطانی، ص۶۱.
۱۲۱. التمهید، ج۱، ص۸۷.
۱۲۲. پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص۸۸.
۱۲۳. پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص۹۰.
۱۲۴. میقات حج، سال ۶، ش ۲۴، ص۶۶ ۶۷.
۱۲۵. روح المعانی، مج ۱۰، ج۱۷، ص۲۶۳.
۱۲۶. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰.    
۱۲۷. تنزیه الانبیاء، ص۱۷.    
۱۲۸. تنزیه الانبیاء، ص۲۳.
۱۲۹. تنزیه الانبیاء، ص۱۵۱.    
۱۳۰. تنزیه الانبیاء، ص۱۵۴.    
۱۳۱. تاریخ قرآن، ص۱۴۸.
۱۳۲. روح‌المعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰.
۱۳۳. المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶ ۳۹۷.    
۱۳۴. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱.    
۱۳۵. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱.    
۱۳۶. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰.    
۱۳۷. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۲- ۵۳.    
۱۳۸. نجم/سوره۵۳، آیه۳ ۴.    
۱۳۹. بحارالانوار، ج۱۷، ص۵۷.    
۱۴۰. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰.    
۱۴۱. التمهید، ج۱، ص۹۱.
۱۴۲. حجر/سوره۱۵، آیه۱۵.    
۱۴۳. نحل/سوره۱۶، آیه۹۹- ۱۰۰.    
۱۴۴. ص/سوره۳۸، آیه۸۲-۸۳.    
۱۴۵. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۸.
۱۴۶. تاریخ قرآن، ص۱۴۹.
۱۴۷. بحارالانوار، ج۱۷، ص۶۲ -۶۳.    
۱۴۸. جنّ/سوره۷۲، آیه۲۷-۲۸.    
۱۴۹. قیامه/سوره۷۵، آیه۷۵.    
۱۵۰. حجر/سوره۱۵، آیه۹.    
۱۵۱. حجر/سوره۱۵، آیه۱۵.    
۱۵۲. اعلی/سوره۸۷، آیه۶.    
۱۵۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۴ - ۷۵.    
۱۵۴. تنزیه الانبیاء، ص۱۰۷ -۱۰۸.
۱۵۵. المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶ -۳۹۷.    
۱۵۶. البحر المحیط، ج۷، ص۵۲۵ ۵۲۶.    
۱۵۷. المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶ -۳۹۷.    
۱۵۸. فصّلت/سوره۴۱، آیه۲۶.    
۱۵۹. تاریخ قرآن، ص۱۵۸.
۱۶۰. نجم /سوره۵۳، آیه۱۹- ۲۰.    
۱۶۱. الاسرائیلیات، ص۳۱۶-۳۲۱.    
۱۶۲. میقات، ش۲۴، ص۷۳.
۱۶۳. تأویل مختلف الحدیث، ص۱۲۲.
۱۶۴. المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۵.
۱۶۵. المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۴۲.



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «افسانه غرانیق».    




جعبه ابزار