اختلاف اهلکتاب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اهلکتاب دچار اختلافات زیادی بودند، گاهی در بین خود اختلاف داشتند، گاهی درباره کتابهای آسمان اختلاف میکردند، گاهی در مورد
حضرت عیسی علیهالسلام و گاهی علمای آنها دچار ستیز و اختلاف میشدند.
قرآن در
آیات مختلف به این اختلافات اشاره کرده است.
یهود و
نصاری در حقانیت یک دیگر اختلاف داشتند:
وقالت الیهود لیست النصـری علی شیء وقالت النصـری لیست الیهود علی شیء... فالله یحکم بینهم یوم القیـمة فیما کانوا فیه یختلفون.
یهودیان گفتند: «
مسیحیان هيچ موقعيتى (نزد
خدا) ندارند»، و مسيحيان نيز گفتند: «يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطلند)» .... خداوند،
روز قیامت، درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مىكند.
آیه مورد بحث نشان میدهد که وقتی پای ادعای بی دلیل به میان آید نتیجهاش انحصارطلبی و سپس تضاد است. میگوید: یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی نزد خدا ندارند، و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتی ندارند و بر باطلند (و قالت الیهود لیست النصاری علی شی ء و قالت النصاری لیست الیهود علی شی ء).
جمله لیست... علی شی ء اشاره به این است که آنها در پیشگاه خدا مقامی ندارند، یا اینکه
دین و
آئین آنها چیز قابل ملاحظهای نیست.
این آیه سرچشمه اصلی
تعصب را،
جهل و نادانی معرفی کرده، چرا که افراد
نادان همواره در محیط زندگی خود محصورند و غیر آن را قبول ندارند، به آئینی که از کودکی با آن آشنا شدهاند هر چند خرافی و بی اساس باشد سخت دل میبندند، و غیر آن را منکر میشوند. در پایان آیه آمده است، خداوند داوری این اختلاف را در قیامت به عهده خواهد گرفت (فالله یحکم بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون). آنجا است که حقایق روشنتر میشود و اسناد و مدارک هر چیز آشکار است، کسی نمیتواند
حق را منکر شود و به این ترتیب اختلافات بر چیده خواهد شد، آری یکی از
ویژگیهای قیامت، پایان یافتن اختلافات است.
ضمنا آیه فوق به
مسلمانان دلگرمی میدهد که اگر پیروان این مذاهب به مبارزه با آنها برخاستهاند و آئین آنها را نفی میکنند، هرگز نگران نباشند، آنها خودشان را هم قبول ندارند، هر یک چوب نفی بر دیگری میزند، و اصولا جهل و نادانی سرچشمه تعصب و تعصب سرچشمه انحصارگری است.
کتابهای آسمانی راه گشای حل اختلافات دینی
اهل کتاب است:
وقالت الیهود لیست النصـری علی شیء وقالت النصـری لیست الیهود علی شیء وهم یتلون الکتـب...
يهوديان گفتند: «مسيحيان هيچ موقعيتى (نزد خدا) ندارند»، و مسيحيان نيز گفتند: «يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطلند)» در حالى كه هر دو دسته، كتاب آسمانى را مىخوانند.
و هم یتلون الکتاب، یعنی با اینکه
اهل کتاباند و به احکام کتابی که خدا برایشان فرستاده
عمل میکنند، از چنین کسانی توقع نمیرود که چنین سخنی بگویند، با اینکه همان کتاب، حق را برایشان بیان کرده است، دلیل بر اینکه مراد این معنا است، جمله (کذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم) است. خلاصه شما که
اهل کتابید، وقتی این حرف را بزنید،
مشرکین هم از شما یاد میگیرند و میگویند:
مسلمانان چیزی نیستند، یا
اهل کتاب چیزی نیستند.
جمله حالیه «و هم یتلون الکتاب...» میتواند به داعی
تعجب ایراد شده باشد، یعنی باعث شگفتی است که یهود و نصارا، کتابهای آسمانی را میخوانند و در عین حال این گونه اختلاف دارند.
عالمان اهلکتاب با یکدیگر، به رغم آگاهی آنان، اختلاف و ستیز میکردند:
ان الدین عند الله الاسلـم و ما اختلف الذین اوتوا الکتـب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم...
دین در نزد خدا،
اسلام (و
تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که
کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و
علم، آن هم به خاطر
ظلم و
ستم در میان خود.
این
آیه به بیان سرچشمه اختلافهای مذهبی که علی رغم
وحدت حقیقی
دین الهی به وجود آمده میپردازد و میفرماید: آنها که کتاب آسمانی به آنها داده شده بود در آن اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه آگاهی و علم به سراغشان آمد و این اختلاف به خاطر ظلم و ستم در میان آنها بود (و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم). بنابراین ظهور اختلاف اولا بعد از علم و آگاهی بود و ثانیا انگیزهای جز طغیان و ظلم و حسد نداشت.
اهلکتاب در محتوای کتابهای آسمانی
اختلاف خصومت آمیزی داشتند:
ذلک بان الله نزل الکتـب بالحق وان الذین اختلفوا فی الکتـب لفی شقاق بعید.
اینها، به خاطر آن است که خداوند، کتاب (آسمانی) را به حق، (و توأم با نشانهها و دلایل روشن،) نازل کرده و آنها که در آن اختلاف میکنند، (و با
کتمان و
تحریف، اختلاف به وجود میآورند،) در شکاف و (پراکندگی) عمیقی قرار دارند.
سیاق آیه دلالت میکند بر این که
فاعل «اختلفوا»
اهل کتاباند.
آیه مورد بحث میگوید: این تهدیدها و وعدههای عذاب که برای کتمان کنندگان حق بیان شده است به خاطر این است که خداوند کتاب آسمانی
قرآن را به حق و توأم با دلائل روشن نازل کرده تا جای هیچگونه شبهه و ابهامی برای کسی باقی نماند (ذلک بان الله نزل الکتاب بالحق). با این حال گروهی به خاطر حفظ منافع کثیف خویش
دست به
توجیه و تحریف میزنند و در کتاب آسمانی اختلافها به وجود میآورند تا به اصطلاح
آب را گل آلود کنند و از آن
ماهی گیرند.
چنین کسانی که اختلاف در کتاب آسمانی میکنند بسیار از حقیقت دورند (و ان الذین اختلفوا فی الکتاب لفی شقاق بعید).
کلمه شقاق در اصل به معنی شکاف و جدایی است این تعبیر شاید اشاره به این باشد که
ایمان و
تقوا و افشا کردن حق رمز
وحدت و
اتحاد در
جامعه انسانی است، اما
خیانت و کتمان حقائق موجب پراکندگی و جدایی و شکاف است نه شکاف سطحی که آن را بتوان نادیده گرفت بلکه جدایی و شکاف عمیق!
عذاب سخت
اهل کتاب،
کیفر تفرقه و اختلاف آنان در
دین است:
ولاتکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جآءهم البینـت واولـئک لهم عذاب عظیم.
و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمی دارند.
خداوند مردم را به اجتماع و دوری از تفرقه و پراکندگی امر میفرماید: و لا تکونوا کالذین تفرقوا،
شبیه کسانی که در
دین پراکنده و دسته دسته شدند یعنی یهود و نصاری نشوید (خلاصه یعنی مثل یهود و نصاری نشوید).
و اختلفوا، درباره اختلاف بعضی گفتهاند مراد همان تفرقه است و برای تاکید میباشد و بعضی گفتهاند معنی چنین است: کالذین تفرقوا بالعداوة و اختلفوا فی الدیانة:
یعنی مثل کسانی که بواسطه دشمنی دسته دسته شدند و در دین
راه اختلاف پیمودند.
من بعد ما جاءهم البینات، (پس از آمدن حجتها و کتابهای آسمانی، روشن شد راه برای ایشان). و اولئک لهم عذاب عظیم، (بر ایشان
عقوبت بزرگی است) بعنوان
پاداش تفرق و اختلافشان پس از آمدن
آیات و بینات. این آیه دلالت دارد بر
تحریم اختلاف در دین و اینکار خیلی مذموم و
قبیح است و منهی عنه میباشد.
اهل کتاب درباره
شخصیت حضرت عیسی علیهالسلام هم اختلاف کردند:
ذلک عیسی ابن مریم قول الحق الذی فیه یمترون... • فاختلف الاحزاب من بینهم...
اين است عيسى پسر
مریم گفتار حقّى كه در آن ترديد مىكنند .... ولى (بعد از او) گروههايى از ميان پيروانش اختلاف كردند.
اختلاف مذهبی این است که هر دستهای برخلاف دستههای دیگر
عقیده داشته باشد. احزاب، جمع حزب است و حزب جمعیتی است که دارای
مرام و
مسلک خاصی باشد. مقصود این است که احزاب
اهل کتاب درباره عیسی اختلاف کردند. برخی گفتند: او خداست. اینان
یعقوبیه هستند.
برخی گفتند: پسر خداست. اینان
نسطوریه هستند. برخی گفتند: اقنوم سوم است، اینان
اسرائیلیه هستند.
مسلمانان گفتند: بندهای از
بندگان خداست. اینکه میگوید: از میان آنها احزاب اختلاف کردند، بخاطر این است که دستهای از آنها بر عقیده
حق استوار ماندند. برخی گفتهاند: «من» زائده است. یعنی میان احزاب اختلاف پیدا شده است.
و لما جاء عیسی بالبینـت قال قد جئتکم بالحکمة... • فاختلف الاحزاب من بینهم...
و هنگامی که عیسی دلایل روشن (برای آنها) آورد گفت: «من برای شما
حکمت آوردهام .... ولی گروههایی از میان آنها (درباره
مسیح) اختلاف کردند!
اما عجب اینکه با این همه تاکیدات باز هم در میان گروههای زیادی که بعد از عیسی علیهاسلام پیدا شدند احزابی ظهور کردند که درباره عیسی اختلاف داشتند (فاختلف الاحزاب من بینهم).
بعضی او را خدا میپنداشتند که به
زمین نازل شده! بعضی دیگر فرزند خدایش میخواندند. بعضی او را یکی از اقنومهای سه گانه (سه ذات مقدس اب و ابن و
روح القدس) میدانستند.
تنها گروهی که در اقلیت بودند او را
بنده خدا و فرستاده او میشمردند، ولی سرانجام عقیده اکثریت غالب شد و مساله
تثلیث و خدایان سه گانه
جهان مسیحیت را فرا گرفت. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که اختلاف تنها در میان مسیحیان نبود، بلکه در میان یهود و پیروان مسیح در مورد او اختلاف درگرفت، پیروانش درباره او غلو کردند و او را به مقام
الوهیت رساندند، در حالی که دشمنانش او و مادرش مریم پاکدامن را به بدترین اتهامات متهم ساختند، و اینگونه است راه و رسم جاهلان، گروهی در افراطند، و گروهی در
تفریط.
اهلکتاب تفرقه تردیدآمیز در
دین داشتند:
شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا والذی اوحینا الیک وما وصینا به ابرهیم وموسی وعیسی ان اقیموا الدین ولاتتفرقوا فیه... • وما تفرقوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم... وان الذین اورثوا الکتـب من بعدهم لفی شک منه مریب.
آيينى را براى شما
تشریع كرد كه به
نوح توصيه كرده بود و آنچه را بر تو
وحی فرستاديم و به
ابراهیم و
موسی و
عیسی سفارش كرديم اين بود كه: دين را برپا داريد و در آن
تفرقه ايجاد نكنيد! .... آنان پراكنده نشدند مگر بعد از آنكه
علم و آگاهى به سراغشان آمد ... و كسانى كه بعد از آنها وارثان كتاب شدند نسبت به آن در
شک و ترديدند، شكى همراه با بدبينى!
ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا، کلمه ان در این جمله تفسیری است. و معنای اقامه دین حفظ آن است به اینکه پیرویاش کنند و به احکامش
عمل نمایند، و الف و لام در کلمه الدین الف و لام عهد است، یعنی آنچه به همه
انبیاء نامبرده
وصیت و وحی کرده بودیم این بود که این دینی که برای شما تشریع شده پیروی کنید، و در آن تفرقه ننمایید، و
وحدت آن را حفظ نموده، در آن اختلاف نکنید.
بعد از آنکه تشریع دین برای نامبردگان به معنای این بود که همه را به پیروی و عمل به دین دعوت کند، و اینکه در آن اختلاف نکنند، در جمله مورد بحث همین را به اقامه دین تفسیر نموده، و اینکه در دین خدا متفرق نشوند. در نتیجه حاصل معنای جمله این میشود: بر همه مردم
واجب است دین خدا را به طور کامل به پا دارند، و در انجام این وظیفه تبعیض قائل نشوند، که پارهای از
احکام دین را به پا بدارند، و پارهای را رها کنند. و اقامه کردن دین عبارت است از اینکه به تمامی آنچه که خدا نازل کرده و عمل بدان را واجب نموده ایمان بیاورند.
کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه، مراد از جمله ما تدعوهم الیه آنچه ایشان را بدان میخوانی دین توحید است که
پیامبر عظیم الشان
اسلام مردم را بدان دعوت میکرد، نه اصل
توحید فقط، به
شهادت آیه بعدی که میفرماید
اهل کتاب در دین توحید اختلاف به راه انداختند. و مراد از اینکه فرمود کبر علی المشرکین این است که پذیرفتن دین توحید بر مشرکین گران آمد.
اختلاف و پراکندگی دلهای
اهل کتاب برخاسته از بی خردی آنان است:
... الذین نافقوا یقولون لاخونهم الذین کفروا من
اهل الکتـب... • ... باسهم بینهم شدید تحسبهم جمیعا وقلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لایعقلون.
آيا
منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كفارشان از
اهل كتاب مىگفتند .... پيكارشان در ميان خودشان شديد است، (امّا در برابر شما ضعيف!) آنها را
متّحد مىپندارى، در حالى كه دلهايشان پراكنده است اين به خاطر آن است كه آنها قومى هستند كه
تعقل نمىكنند!
در این
آیات عوامل شکست
منافقان و
مشرکین را بیان میکند، در ادامه عامل دیگری برای شکست و ناکامی آنها پرداخته، میفرماید: به ظاهر آنها که مینگری آنها را
متحد و متفق تصور میکنی، در حالی که دلهای آنها پراکنده است، و این به دلیل آن است که قومی هستند نا آگاه و فاقد تعقل (تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لا یعقلون). شتی جمع شتیت یعنی متفرق. راستی که
قرآن در تحلیل مسائل بسیار دقیق و الهام بخش است، میگوید:
تفرقه و
نفاق درونی ناشی از
جهل و بی خبری و نادانی است، چرا که جهل عامل
شرک است، و شرک عامل پراکندگی، و پراکندگی سبب شکست، و به عکس
علم عامل
توحید در عقیده و عمل و اتفاق و هماهنگی است که آنهم به نوبه خود سرچشمه پیروزیها است.
و به این ترتیب انسجام ظاهری افراد بی
ایمان و
پیمان وحدت نظامی و اقتصادی آنها هرگز نباید ما را
فریب دهد، چرا که در پشت این پیمانها و شعارهای وحدت، دلهای پراکندهای قرار دارد، و دلیل آن هم روشن است، زیرا هر کدام حافظ منافع مادی خویشند، و میدانیم منافع مادی همیشه در تضاد است، در حالی که وحدت و انسجام
مؤمنان بر اساس اصولی است که تضاد در آن راه ندارد، یعنی اصل ایمان و توحید و
ارزشهای الهی، بنابراین هر جا شکست و ناکامی دامن
مسلمین را بگیرد طبق آیات فوق دلیلش این است که از حقیقت ایمان فاصله گرفتهاند و تا باز نگردند وضع آنها دگرگون نخواهد شد.
به رغم ظاهر
متحد اهل کتاب، دلهای آنها پراکندگی دارد:
... الذین کفروا من
اهل الکتـب... • ... باسهم بینهم شدید تحسبهم جمیعا وقلوبهم شتی...
برادران
اهل كتابشان كه
کفر ورزيدهاند ... پيكارشان در ميان خودشان شديد است، (امّا در برابر شما ضعيف!) آنها را
متّحد مىپندارى، در حالى كه دلهايشان پراكنده است.
تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى، تو اى
پیامبر! ايشان را
متحد و متشكل مىبينى، و مىپندارى كه با هم
الفت و
اتحاد دارند، ولى اينطور نيست، دلهايشان متفرق و پراكنده است، و همين عامل قوى براى خوارى و بيچارگى ايشان است. و علت آن پراكندگى هم اين است كه مردمى فاقد تعقلاند، چون اگر
تعقل مىداشتند
متحد گشته آراى خود را يكى مىكردند.
اختلاف
اهل کتاب در دین، پس از آمدن بینات و
اتمام حجت بر آنان هم ادامه داشت:
... و ما اختلف الذین اوتوا الکتـب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم...
و كسانى كه
کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهى و
علم، آن هم به خاطر
ظلم و
ستم در ميان خود...
ولاتکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جآءهم البینـت...
و مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند (آن هم) پس از آنكه نشانههاى روشن (پروردگار) به آنان رسيد!
در این آیه مجددا بحث در پیرامون مسئله
اتحاد و پرهیز از
تفرقه و
نفاق است، این آیه
مسلمانان را از اینکه همانند اقوام پیشین، همچون
یهود و
نصاری،
راه تفرقه و اختلاف را پیش گیرند و
عذاب عظیم برای خود بخرند بر حذر میدارد، و در حقیقت آنها را به مطالعه
تاریخ پیشینیان، و سرنوشت دردناک آنها پس از اختلاف و تفرقه دعوت میکند.
اصرار و تاکید قرآن مجید در این آیات، در باره اجتناب از تفرقه و نفاق، اشاره به این است که این حادثه در آینده در اجتماع آنها وقوع خواهد یافت زیرا هر کجا قرآن در ترساندن از چیزی زیاد اصرار نموده اشاره به وقوع و پیدایش آن میباشد.
شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا والذی اوحینا الیک وما وصینا به ابرهیم وموسی وعیسی ان اقیموا الدین ولاتتفرقوا فیه... • وما تفرقوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم... وان الذین اورثوا الکتـب من بعدهم لفی شک منه مریب.
آيينى را براى شما
تشریع كرد كه به
نوح توصيه كرده بود و آنچه را بر تو
وحی فرستاديم و به
ابراهیم و
موسی و
عیسی سفارش كرديم اين بود كه: دين را برپا داريد و در آن
تفرقه ايجاد نكنيد! .... آنان پراكنده نشدند مگر بعد از آنكه
علم و آگاهى به سراغشان آمد ... و كسانى كه بعد از آنها وارثان كتاب شدند نسبت به آن در
شک و ترديدند، شكى همراه با بدبينى!
از آنجا که یکی از دو رکن دعوت انبیای
اولوالعزم عدم تفرقه در
دین است و مطمئنا همه آنها روی این مساله
تبلیغ کردند، این سؤال پیش میآید پس سرچشمه این همه اختلافات مذهبی از کجا است؟
این آیه به پاسخ این سؤال پرداخته، سرچشمه اصلی اختلافات دینی را چنین بیان میکند: آنها راه تفرقه را پیش نگرفتند مگر بعد از آنکه اتمام حجت بر آنها شد، و
علم و آگاهی کافی به آنها رسید، و این تفرقه جویی به خاطر
حب دنیا و ریاست و
ظلم و
حسد و
عداوت بود.
وما تفرق الذین اوتوا الکتـب الا من بعد ما جاءتهم البینة.
اهل كتاب (نيز در دين
خدا) اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه دليل روشن براى آنان آمد!
اهل کتاب بعد از ظهور
پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و نزول کتاب آسمانیش، در دین خدا اختلاف کردند، و
اهل کتاب اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه دلیل روشن و پیامبر راستین و آشکار برای آنها آمد، (و ما تفرق الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءتهم البینة).
به این ترتیب آیات فوق ادعای
اهل کتاب و مشرکان را بازگو میکند که در آغاز اصرار داشتند که اگر پیامبری با دلائل روشن برای دعوت ما بیاید پذیرا میشویم.
ولی بعد از آمدنش از این قول خود سرباز زدند، و با او به مقابله و ستیز برخاستند، جز گروهی که طریق ایمان را پیش گرفتند.
اهل کتاب در حفظ حقوق غیر هم کیش خود دیدگاههای متفاوت داشتند:
ومن
اهل الکتـب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک و منهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قآئما ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل...
و در میان
اهل کتاب، کسانی هستند که اگر
ثروت زیادی به رسم
امانت به آنها بسپاری، به تو باز میگردانند و کسانی هستند که اگر یک
دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمیگردانند مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی! این بخاطر آن است که میگویند: «ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسئول نیستیم.»
این آیه
منطق این گروه را در مورد
غصب اموال دیگران بیان میکند، میفرماید: این به خاطر آن است که آنها میگویند ما در برابر امیین (غیر
اهل کتاب
مسئول نیستیم (ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل).
امیین به معنی افراد درس نخوانده و بی سواد است، ولی منظور آنها
مشرکان عرب و
اعراب بود که معمولا از خواندن و نوشتن آگاهی نداشتند و یا اینکه منظور آنها تمام کسانی بود که از خواندن
تورات و
انجیل بی بهره بودند. آری آنها با این خود برتربینی و امتیاز دروغین به خود
حق میدادند که اموال دیگران را به هر اسم و عنوان، تملک کنند. بی
شک این منطق از اصل
خیانت آنها در
امانت، به مراتب بدتر و خطرناکتر بود، زیرا اگر افراد خائن، کار خود را غلط بدانند لا اقل مرتکب یک گناهاند اما اگر در این کار خود را صاحب حق بدانند
گناه بزرگ تری مرتکب شدهاند.
اهل کتاب در
قبله خود نیز اختلاف کردند:
ولـئن اتیت الذین اوتوا الکتـب بکل ءایة ما تبعوا قبلتک وما انت بتابع قبلتهم وما بعضهم بتابع قبلة بعض...
سوگند که اگر برای (این گروه از)
اهل کتاب، هر گونه آیه (و نشانه و دلیلی) بیاوری، از قبله تو پیروی نخواهند کرد و تو نیز، هیچ گاه از قبله آنان، پیروی نخواهی نمود. (آنها نباید تصور کنند که بار دیگر، تغییر قبله امکان پذیر است! ) و حتی هیچ یک از آنها، پیروی از قبله دیگری نخواهد کرد! ...
منظور این جمله این است که گرچه
یهود و
نصاری در پیروی نکردن از تو ای
پیامبر متحدند، در قبله با یکدیگر اختلاف دارند و
امید نمیرود به یک قبله
نماز بگزارند زیرا نصاری به سمت
شرق (مکانی که
عیسی علیهالسّلام در آن تولد یافته است) توجه کرده و آن را قبله خود میدانند و یهود به طرف
بیت المقدس رو میکنند.
عالمان
اهل کتاب در برابر دعوت به
حکمیت کتاب الهی موضع گیریهای متضاد داشتند:
الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتـب یدعون الی کتـب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم وهم معرضون.
آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از
کتاب (آسمانى) داشتند، به سوى
کتاب الهی دعوت شدند تا در ميان آنها داورى كند، سپس گروهى از آنان، (با
علم و آگاهى،) روى مىگردانند، در حالى كه (از قبول
حق) اعراض دارند؟
به دنبال
آیات گذشته که
سخن از
محاجه و
بحث و گفتگوهای لجوجانه گروهی از
اهل کتاب به میان آورد، در این آیات روشن میسازد که آنها
تسلیم پیشنهادهای منطقی نبودند و انگیزههای این
عمل و نتایج آن را نیز بازگو میکند.
در
آیه نخست میفرماید: آیا مشاهده نکردی کسانی را که بهرهای از کتاب آسمانی داشتند و دعوت به سوی کتاب الهی شدند تا در میان آنها داوری کند ولی عدهای از آنها روی گردانیدند و از قبول حق اعراض نمودند، این در حالی بود که کتاب آسمانی آنها
حکم الهی را بازگو کرده بود و آنها از آن آگاهی داشتند (ا لم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یدعون الی کتاب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم و هم معرضون).
آری آنها به همان حکم موجود در کتاب مذهبی خویش نیز گردن نمینهادند و با بهانه جویی و مطالب بی اساس از اجرای
حدود الهی سرپیچی میکردند.
ضمنا از جمله اوتوا نصیبا من الکتاب بر میآید که
تورات (و انجیلی) که در دست یهود و نصاری در آن عصر بود، تمام تورات و
انجیل اصلی نبود، بلکه تنها قسمتی از آن بود احتمالا و قسمت بیشتر از این دو کتاب آسمانی، از میان رفته یا
تحریف شده بود.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۴۶، برگرفته از مقاله «اختلاف اهلکتاب».