ابن قاضی فاسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْن قاضی، ابوالعباس شهاب الدین
احمد بن محمد بن محمد بن احمد بن علی
بن عبدالرحمان
بن ابی العافیة مِکْناسی زَناتی فاسی
مالکی (۹۶۰-۶
شعبان ۱۰۲۵ق/۱۵۵۳-۹ اوت ۱۶۱۶م)،
فقیه ،
مورخ ،
ادیب و
ریاضی دان معروف مغربی در
دولت شُرَفای سَعدی (حسنی) (۹۱۷-۱۰۶۹ق/۱۵۱۱-۱۶۵۹م)می باشد.
جد اعلای وی موسی
بن ابی العافیة از
قبیله زناته مکناسه، بنیانگذار
فرمانروایی مکناسه (سده ۴ق/۱۰م) است که
رفتار خصمانه اش با ادریسیان مغرب مشهور بود
و از اینرو ابن قاضی از کارهای او
تبری جسته است
اشتهار وی به ابن قاضی مربوط به
احمد بن علی
بن عبدالرحمان قاضی مکناسه (د ۹۵۵ق/۱۵۴۸م در فاس) جد دوم صاحب ترجمه است و خود وی مختصری از ترجمه او را آورده است
ابن قاضی در آغاز درة الحجال، خود را «المکناسی النِجار» معرفی کرده است
از این رو برخی او را المکناسی النجاری نوشته اند،
در حالی که در نوشته ابن قاضی منظور این است که
ریشه خانوادگی او از مکناسه است و تبدیل کردن کلمه النجار به صورت صفت نسبی النجاری نتیجه سوء تعبیر است.
شماری از
فرزندان ابن قاضی
بزرگ (
احمد بن علی) در فاس مقیم شده بودند.
ابوالعباس ابن قاضی در فاس دیده به
جهان گشود،
بعضی مولد او را مکناسه نوشته اند.
پدر و
نیاکان و
عمو زاده های او
اهل علم بودند
هر چند آغاز
زندگی او مقارن با دگرگونی های
سیاسی در
مغرب بود، اما این دوران از لحاظ علمی هنوز دوران شکوفایی محسوب می شد و فاس پناهگاه
امنی برای
دانشمندان بود که از هر سو به آنجا روی میآوردند تا از
مراکز و گنجینه های علمی آن بهره گیرند.
ابن قاضی در
خانواده خود و در شهر فاس محیط مساعدی برای
پرورش خود در
علوم شرعی ، ادبی و
ریاضی داشت،
۲۱ ساله بود که
پدرش درگذشت
و ۲۶ سال داشت که چون بسیاری از
طلاب آن
عصر برای تکمیل تحصیلات درصدد
سفر به
مشرق برآمد و از آن اندازه وسعت
مالی برخوردار بود که توانست به این آرزو تحقق بخشد.
این سفر او در ۹۸۶ق/۱۵۷۸م آغاز شد و چندین
سال طول کشید. او
تونس و
مصر و
حجاز را دید و در ۹۸۷ق
حج گزارد.
تاریخ مراجعت او به فاس معلوم نیست، اما آنچه از اشارات درة الحجال برمی آید، هنوز در ۹۸۹ق در مشرق بوده است.
اشاره ابن قاضی در درة الحجال به دانشمندان صاحب منصب قِضا و
خطابه در
بلاد ترک و ملاقات با آنان در آنجا
موجب طرح این پرسش شده که آیا او به
سرزمین ترکان رفته است؟.
اما احتمال قوی هست که پای او به بلاد ترک نرسیده باشد وگرنه نام آن سرزمین ها به شکلی در نوشته او انعکاس مییافت. ابن قاض از سفر مشرق با
دست پر به فاس بازگشت و به
استادان پیشین و دیگر دانشمندان آنجا پیوست. در آنجا به کار تدریس و تألیف سرگرم شد.
ابوالعباس
احمد المنصور سعدی ذهبی شریف حسنی که در
غیاب ابن قاضی بر
تخت پادشاهی مغرب نشسته بود، به
دانش و اهل علم و شرکت در مجالس و محافل علمی علاقه وافر داشت و با وجود گرفتاری های
سیاست و
حکمرانی ، دانشمندان را از هر سو به
پایتخت خود در [[مراکش] مورخ] میکشاند.
مخصوصاً توجه شخصی
منصور به
علم هندسه و
تبحر ابن قاضی در
ریاضیات و میانجی گری ابوفارس عبدالعزیز قَشتالی،
وزیر و و
شاعر حکومت، موجب شد که ابن قاضی در زمره صاحبان مراتب مورد توجه
سلطان درآید
و با دانشمندان دربار وی داد و ستد علمی داشته باشد.
دانش وسیع و
نیک خویی ابن قاضی او را
انگشت نما کرد و سلطان درصدد برآمد او را به
سفارت مشرق بفرستد تا اقتدار و شکوه دولت خود را در آن
خطه بشناساند.
ابن قاضی خود نیز برای بهره گیری علمی بیشتر علاقه مند به این
سفر بود.
بنابراین در
شعبان ۹۹۴ در تِطوان به
کشتی نشست
اما در تنگه
جبل الطارق (بحرالزَّقاق) گرفتار
دزدان دریایی اسپانیا شدند و ابن قاضی به
اسارت رفت.
بعضی گفتهاند که او در سفر حج (۹۹۴ق/۱۵۸۶م) دچار این مصیبت شد
و برخی اسارت او را هنگام مراجعت از مشرق نوشته اند.
اما در واقع او در سفر دوم و هنگام رفتن، و نه در برگشت، گرفتار شد.
اشاره کوتاه ابن قاضی در ضمن
ترجمه حال ابوعبدالله
محمد خَروف تونسی (د ۹۶۶ق) مؤید این مدعاست.
آنجا که بدون ذکر
تاریخ دقیق سفر و به مناسبت مقایسه اسارت خود با اسارت ابوعبدالله میگوید که این گرفتاری هنگام عزیمت به
مصر برای اخذ
علم از استادانی که در سفر اول موفق به دیدارشان نشده بود، روی داد
او ۱۱ ماه اسارت پر
رنج و محنت کشید تا در اثر اقدامات منسوبان و اعیان دولت و خود
سلطان و پرداخت
فدیه ای ، به میزان ۲۰ هزار
اوقیه (تقریباً اونس)
زر در
رجب ۹۹۵ از گرفتاری رها شد.
هنگفت بودن مبلغ فدیه نمودار منزلت والای ابن قاضی در نظر
زمامداران مغرب بود.
ابن قاضی پس از رهایی از طریق سَبْته و تطوان به فاس بازگشت.
اشتیاق او به
دانش، او را بار دیگر با دانشمندان مغرب و
علمای حاشیه
دربار منصور پیوند داد. او به کار تدریس در
جامع قَرّویین و جامع ابن یوسف مراکشی
و تألیف پرداخت و برای سپاسگزاری از
نعمت خلاصی که
منصور برای او ممکن ساخته بود، همه نوشته های خود را به سلطان
اهدا کرد
و با تأسی به ابوعبدالله خروف تونسی که خود را آزاد کرده ابوالعباس مَرینی تلقی میکرد
او نیز پیوسته خود را مدیون
سلطان حسنی مغرب،
احمد منصور، می دانست
و یکی دیگر از آثارش، المُنْتَقی المقصور را به مآثر وی اختصاص داد
ابن قاضی مدتی بدون داشتن
سمتی رسمی با
دربار منصور، پیوندی نزدیک داشت، تا به منصب
قضا در شهر سَلا گماشته شد. از این رو در نوشته های
معاصر و
متأخر ، از او به عنوان قاضی سلا یاد کرده اند.
با توجه به سخنان ابن قاضی درباره
نایب قاضی سلا از ۹۹۸ق و
اجازه روایت دادن ابن قاضی به او در ۱۰۰۰ق/۱۵۹۲م
و با توجه به اشارات بابا تنبکتی در ۱۰۰۵ق و مقری در ۱۰۰۹ق درباره تصدی قضای سلا توسط او، می توان
حدود تقریبی این دوره را تخمین زد.
ابن قاضی به علتی ناشناخته از سمت قضا برکنار شد و در
جامع الاَبّارین فاس به تدریس
صحیح بخاری نشست.
پس از
مرگ منصور در ۱۰۱۲ق/ ۱۶۰۳م و پریشانی اوضاع مغرب به سبب
جنگ های خانگی میان شاه زادگان مدعی
سلطنت ، جمع دانشمندان فاس و
مراکش از هم پاشید و هر کدام از آنان در گوشه ای از بادیه
پناه گاهی برای خود جست.
در این احوال، ابن قاضی هم در منطقه اطلس میانی به زاویه دَلائیان کوچید و در آنجا به حرمت زیست.
وی گاهی برای رسیدگی به وضع
خانواده و جست و جو از احوال یاران و شاگردانش به فاس می رفت. بدین سان ابن قاضی بقیه
عمر خود را تا ۱۰۲۵ق به تدریس و تألیف گذراند،
گرچه تاریخ
فوت او ۱۰۲۶ق نیز یاد شده است.
جسد ابن قاضی پس از آنکه شاگردش مقّری بر او
نماز خواند، در نزدیکی
باب الجیسه (یکی از دروازه های فاس) دفن شد.
بسیاری از علمای مغرب و مشرق به عنوان استادان ابن قاضی یاد شدهاند که از آن جمله اند، در مغرب: پدرش
محمد بن محمد (د ۹۸۱ق) که از او
فرائض (
تقسیم میراث) و حساب و برخی کتاب ها را فراگرفت،
ابوالعباس
احمد بن علی المَنجور مکناسی (د ۹۹۵ق) که در
معقول و
منقول ،
تاریخ ، بیان،
منطق ، و اصول استاد بود و ابن قاضی از ۹۷۵ق تا فوت او مدت ۲۰
سال ، جز
ایام اسارت و اقامتش در
مراکش ، پیوسته با او بود،
سخنان ستایش آمیز ابن قاضی در حق این استادش میزان
دلبستگی وی را به او می نمایاند
محمد بن قاسم قیسی معروف به قَصّار (
زنده در ۹۹۹ق)
محدث و
رجالی که به نظر میرسد ابن قاضی پس از رهایی از اسارت، از او استفاده کرده است
ابومالک عبدالواحد
بن احمد حسنی مراکشی (د ۱۰۰۳ق)،
فقیه ،
ادیب ،
مفتی و محدث که ابن قاضی در
شوال ۹۹۸ از او اجازه عام گرفت
عبدالرحمان
بن عبدالواحد سجلماسی که ابن قاضی در ۹۹ق از او اجازه یافت،
محمد بن یوسف تدغی (زنده در ۹۹۹ق)، استاد
فقه و
نحو و
حدیث ، با
حافظه ای قوی که ابن قاضی در ۹۹۸ق در مراکش به خط خود او از او اجازه
روایت گرفت
و در
مشرق : سالم
بن محمد سنهوری
مالکی ،
فقیه و
محدث و
راوی که ابن قاضی در ۹۸۶ق در
قاهره شاگرد او بود،
راشد
بن عبدالله بغدادی
شافعی ، استاد معقول و نحو که ابن قاضی در
قاهره در ۹۸۶ق از او
منطق فراگرفت،
ابراهیم
بن عبدالرحمان علقمی شافعی
اشعری (د ۹۹۷ق)، محدث و راوی که ابن قاضی در ۹۸۶ در قاهره از وی بهره جست،
عبدالرحمان
بن عبدالقادر ابن فهد
علوی شافعی (د ۹۹۵ق در
مکه ) که ابن قاضی در
مسجدالحرام چندین
کتاب از او فراگرفت و در ۹۸۷ق به خط خود او از او
اجازه دریافت داشت.
با توجه به اشتغال زیاد ابن قاضی به تدریس و تعلیم، شمار بسیاری از دانش طلبان
عصر از او
علم آموختند یا اجازه روایت گرفتند. از این جمله اند: شهاب الدین ابوالعباس
احمد بن محمد مَقّری (د ۱۰۴۱ق/ ۱۶۳۱م)، مؤلف نفح الطیب
و ابومالک عبدالواحد
بن احمد اندلسی فاسی (د ۱۰۴۰ق)، فقیه اصولی و متکلم.
آثار: ابن قاضی آثار متعددی در رشته های مختلف پدید آورد. او خود در
دیباچه جذوة الاقتباس
به عناوین ۴ اثر خویش که پیش از این کتاب تألیف و همه به سلطان
احمد منصور اهدا شده، اشاره کرده است. شمار آثار او را ۱۸
یا حدود ۱۵
گفته اند. آثار برجای مانده او را ۱۴ شمردهاند که عبارتند از:
۱. جذوة الاقتباس فی ذکر من حَل من الاعلام مدینه فاس. این اثر پس از تألیفات معروف دیگر ابن قاضی نوشته شده است.
جذوه
تاریخ شهر فاس، آموزشگاه ها، آب انبارها، بناها،
فرمانروایان ، دانشمندان و آثار
علمی و ادبی آنان است.
این
کتاب براساس حروف مرتب شده و در ذیل هر حرف انواع موضوع های مزبور را به ترتیبی مشخص، مطرح کرده است: نخست فرمانروایان، بعد فقهای بومی شهر، سپس دانشمندانی که از جاهای دیگر به آنجا وارد شده اند.
در دیباچه کتاب، مؤلف مانند مقدمه های دیگر آثارش مراتب قدردانی خود را از
منصور، فرمانروای شریفی مغرب، به عنوان آزاد کننده خود از
اسارت بیگانه ابراز داشته است
پیش از آغاز
تقسیمات حروفی کتاب، نویسنده در مقدمه ای از بنای فاس،
جغرافیا ، محاسن و ویژگی های آن شهر، مخصوصاً
جامع قرویین سخن میگوید
مؤلف این مقدمه را از نوشته های پیشین مربوط به تاریخ فاس، مانند جِنا زَهْرة الا¸س اثر علی جَزنائی و الاَنیس المطرف بروض القِرطاس ابن ابی زرع گرفته است.
گویا مؤلف بر آن بوده که تألیفی جداگانه در احوال
رجال سرشناس غیربومی آن خطه بپردازد و احوال معاصران بومی و غیربومی را به صورت خاتمه ای در
پایان کتاب قرار دهد
اما به انجام آن
کامیاب نشده است.
قسمت تراجم کتاب شامل احوال کسانی است که میان ۳۷۷ق/۹۴۹م تا اوایل سده ۱۱ق/ اواخر سده ۱۶م درگذشته اند.
بیان مؤلف به تبع استفاده از مآخذ گوناگون و کتاب پر از کلمات و تعبیرات
زمان های مختلف است.
ملاک درازی و کوتاهی تراجم مشخص نیست و ترتیب
منطقی در موضوعات آنها رعایت نشده است.
با این همه، این نوشته
مرجعی مهم در بررسی تاریخ
اجتماعی مغرب و فاس تلقی می شود، به خصوص که بعضی مآخذ آن اکنون در دست نیست.
جذوه، چشم اندازی کلی از سیر ادبی مراکش در زمان مرینیان و سعدیان ارائه میکند. این
کتاب اول بار در ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م در فاس به صورت
سنگی چاپ شد.
چاپ نوین این کتاب با مطابقت
نسخه چاپی پیشین با چند نسخه خطی، با بعضی تصرفات، به وسیله دارالمنصور رباط در ۱۹۷۳-۱۹۷۴م در دو
جلد منتشر شده است.
۲. دُرَّةالحِجال فی غُزَّة اسماء الرجال. تألیف این کتاب در اوایل
رجب ۹۹۹ آغاز شده است. مؤلف این کتاب را چون ذیلی بر وفیات ابن خلکان تلقی کرده و تراجم بزرگان را از وفیات ابن خلکان (۶۸۱ق/ ۱۲۸۲م) تا اوایل سده ۱۱ق به ترتیب حروف مغربیان آورده است
از این رو این کتاب در ردیف ذیل های متعددی قرار دارد که بر، اثر مشهور ابن خلکان نوشته اند.
مؤلف دلیل عدم ترتیب تراجم را برحسب سال های
وفات چنین آورده که چون این تراجم را از روی یادداشت هایش نقل کرده، چنان ترتیبی، برای او
دشوار بوده است
در این اثر ۱۵۲۲، فقره ترجمه
حال از
فقها ،
ادیبان ،
شاهان و امرا و دیگر ناموران گردآوری شده است. بعضی تراجم کتاب در نهایت کوتاهی و در چند کلمه است، در حالی که برخی دیگر مشتمل بر صفحاتی چند می شود.
تفصیل در تراجم معمولاً همراه با ذکر جنبه ای ادبی و شعری صاحب ترجمه است. از این حیث و از لحاظ تکمیل نواقص المنتقی، دره را ملحقی بر آن اثر می توان پنداشت.
وقایع
تاریخی و
سیاسی در این اثر در جاهای اندکی مورد توجه قرار گرفته است و در آنجاها تنها واسطه پیوند وقایع با ترجمه متصل بدان، ذکر تاریخ
فوت صاحب ترجمه است. درازی و کوتاهی ترجمه ها چه بسا نسبتی با میزان اشتهار صاحب ترجمه ندارد و گاه بعضی تراجم تکرار میشود، مانند ابوبکر
احمد بن محمد جُزَی کلبی.
به نظر میرسد ابن قاضی حوصله یا فرصت کافی برای تنظیم یادداشت های خود نداشته و موارد مکرر و عدم ترتیب تاریخی یا الفبایی دقیق و درست تراجم همه معلول آن وضع بوده است.
این اثر اول بار به وسیله، ی. س. عَلّوش با یک مقدمه و سه فهرست در دو
جلد pدر رباط (۱۹۳۴ و ۱۹۳۶م)
چاپ شد. و بار دیگر
محمد احمدی ابوالنور آن را از روی
نسخه خطی مصر و
تونس و تطبیق با نسخه چاپی با مقدمه و فهرست در ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م در ۳ مجلد در تونس منتشر کرد.
رنه باسه،
قسمت «محاضرة المریة» را از متن درة الحجال استخراج و به
زبان فرانسه ترجمه کرده و همراه با متن
عربی به چاپ رسانده است. علوش همان
قسمت را از روی نسخه های خطی دیگر از نو به فرانسه ترجمه و با متن عربی چاپ کرده است
۳.الاکسیر فی صناعة التکسیر
۴. تقایید علی جداول الحوفی،
یا شرح جداول الحوفی
۵. درة السلوک فی من حَوَی المُلک من الملوک،
منظومه ای است به عنوان ذیل بر رَقَم الحُلَل ابن خطیب در مورد سلسله های حکومتی
مسلمانان از
پیامبر (صلی الله علیه وآله) تا شرفای سعدی، نسخه هایی ازاین اثر در رباط وسلا (در ۱۱ صفحه) موجوداست.
نسخه هایی در شرح این اثر با عنوان شرح درة السلوک فیمن حوی المُلک من الملوک یا الدرّ الحلوک المُشْرِق بدُرَّة السلوک فیمن حوی الملک من الملوک در تونس و رباط نگهداری میشود.
ابن قاضی این شرح را در
رجب ۱۰۰۰ نوشته است.
احتمالاً همین اثر است که تازی
آن را به صورت الدر الملوک آورده است.
۶.رائد الفلاح بعَوالی الاسانید الصِحاح، فهرستی است از مشایخ ابن قاضی، که مؤلف در ۱۰۱۰ق با نوشتن آن به زیدان،
پسر و ولیعهد
منصور اجازه روایت داد. نسخه ای از این اثر در آکادمی سلطنتی
تاریخ در مادرید شناسایی شده است.
این اثر با عنوان فهرسة
نیز یاد شده است.
۷. غُنیةَ
الرائض فی طبقات اهل الحساب و
الفرائض.
از این اثر نسخه ای در ضمن مجموعه ای با عنوان نقول ثلاثه فی حساب
الفرائض در سلا وجود دارد و باتوجه به حجم اندک مجموعه (در۷ صفحه) اثری بسیار موجز است.
۸. الفتح النَبیل لما تَضَمنَّه من اسماء العدد التنزیل،
که ظاهراً نسخه ای از آن در دست نیست.
۹. فی الروایة، در
قرائت قرآن . نسخه ای از آن در فاس وجود دارد.
۱۰. لَقْطَة الفَرائد فی تحقیق الفوائد یا لقط الفرائد من لُفاظة حُلْو الفوائد،
تکمله ای است بر کتاب الطبقات یا شرف (شرح) الطالب فی اَسْنَی المَطالب ابن قُنْفُذ، و در آن هر
قرن را به ۱۰ بخش کرده و هر بخش شامل ۱۰ ترجمه کوتاه است.
نسخه هایی از این اثر در مغرب
و
مصر وجود دارد.
محمد بن شنب
و زرکلی
نسخه ای خطی از این اثر داشته اند. این اثر ۴۸ صفحه دارد.
۱۱. المدخل فی الهندسة،
که
نسخه شناخته ای ندارد.
۱۲. المُنْتَقی المَقْصور علی مآثر خلیفة
المنصور، یا محاسن الخلیفة ابی العباس
المنصور نوشته ای است ستایش آمیز برای سلطان و بیشتر به یک مجموعه ادبی می ماند تا به یک کتاب تاریخی، سلاوی در استقصاء
و اِفرانی (وَفْرانی) در نُزْهه الحادی به منتقی استناد کرده اند. از این اثر، تاکنون نسخه ای به دست نیامده است.
۱۳. نظم تلخیص ابن البناء.
۱۴. نظم منطق السعد.
۱۵. نیل الامل فیما (مما) به جری بین المالکیة العمل
یا نیل الامل فیما به بین المالکیة جری العمل.
از سه اثر اخیر نیز نسخه ای در
دست نیست.
(۱) ابن خلدون، العبر.
(۲) ابن قاضی
احمد، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م.
(۳) ابن قاضی
احمد، درة الحجال، به کوشش
محمد احمدی ابوالنور، قاهره/ تونس، ۱۳۹۰ق.
(۴) ابوالنور
محمد احمدی، مقدمه بر درة الحجال، به کوشش
محمد احمدی ابوالنور، قاهره/ تونس، ۱۳۹۰ق.
(۵) ازهری
محمد بشیر ظافر، الیواقیت الثمینة فی اعیان مذهب عالم المدینة، قاهره، ۱۳۲۴ق.
(۶) بابا تنبکتی
احمد، «نیل الابتهاج»، در حاشیة الدیباج المذهب ابن فرحون، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۷) بغدادی، هدیه.
(۸) تازی عبدالهادی، جامع القرویین، بیروت، دارالکتاب اللبنانی.
(۹) حجی
محمد، فهرس الخزانة العلمیة الصُبَیحیة بسلا، کویت، معهد المخطوطات العربیة.
(۱۰) دارالمنصور، مقدمه بر جذوة الاقتباس، به کوشش
محمد احمدی ابوالنور، قاهره/ تونس، ۱۳۹۰ق.
(۱۱) دائرةالمعارف الاسلامیة.
(۱۲) زرکلی، اعلام.
(۱۳) زمامه عبدالقادر، «ابن قاضی مورخ فاس»، مجلة مجمع اللغة العربیة بدمشق، ذیحجه ۱۳۸۶/ آوریل ۱۹۶۷، ج ۴۲ (۲).
(۱۴) سرکیس یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعریة، قاهره، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
(۱۵) سلاوی
احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر و
محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۹۵۵م.
(۱۶) طوقان قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، قاهره، ۱۳۸۲ق.
(۱۷) فهرس المخطوطات المصورة، کویت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
(۱۸) فهرس المخطوطات المصورة، به کوشش لطفی عبدالبدیع، قاهره، ۱۹۵۶م.
(۱۹) فهرست المخطوطات المصورة، به کوشش مختار وکیل، قاهره، ۱۳۹۰ق/ ۱۹۷۰م.
(۲۰) کتانی عبدالکبیر، فهرس الفهارس و الاثبات و معجم المعاجم و المشیخات و المسلسلات، فاس، ۱۳۴۶ق.
(۲۱) گنون عبدالله، النبوغ المغربی فی الادب العربی، بیروت، ۱۳۹۵ق.
(۲۲) مجلة المخطوطات العربیة، ذیقعده ۱۳۷۸/ مه ۱۹۵۹، ج ۵ (۱).
(۲۳) مخلوف
محمد، شجرة النور الزکیة، بیروت، ۱۳۴۹ق.
(۲۴) مقری تلمسانی
احمد، نفح الطیب، به کوشش یوسف
محمد بقاعی، بیروت، دارالفکر.
(۲۴) فولتون و لینگز، کاتالوگ تکمیلی دوم از کتاب های چاپی عربی در موزه بریتانیا، لندن، ۱۹۵۹.
دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «ابنقاضی» ج۴، ص۱۶۲۳.