• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

‌مرگ‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





مرگ یعنی انتقال از دنیا به آخرت. مرگ‌از قوانین فراگیر جهان هستی است که همه موجودات طعم آن را خواهند چشید.



مرگ به معنای مردن است و لسان العرب آن را به "ضد حیات" معنا کرده است.
[۳] ابن منظور، محمد بن مكرم‌؛ لسان العرب‌، دار صادر، بيروت‌، سال: ۱۴۱۴ ق‌، چاپ: سوم، ج‌۲، ص۹۱.
برخی مرگ را به معنای "سکون" گرفته‌ اند.
[۴] طريحى، فخر الدين؛ مجمع البحرين،‌ كتابفروشى مرتضوى،‌ تهران،‌ ۱۳۷۵ ش، چاپ: سوم ، ج‌۱، ص۱۱۵.
التحقیق درباره معنای موت می‌گوید: مرگ نفی حیات است و حیات در هر چیز به مقتضای خصوصیات وجودیش است.
[۵] مصطفوى، حسن‌؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، تهران‌، سال: ۱۳۶۰ ش‌، ج‌۱۱، ص: ۱۹۶.
راغب در مفردات مرگ را پنج نوع می‌شمارد.
[۶] راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن‌، دمشق، بيروت‌، دارالعلم الدار الشامية، ۱۴۱۲ ق‌، چاپ: اول ، ص: ۷۸۲.

امام خمینی نیز در بیان ماهیت و حقیقت مرگ بر این باور است که مرگ، امری وجودی و انتقال از نشئه ملکی به نشئه ملکوتی است. و حیات دنیوی و ملکی، عرضی و زایل شدنی است ولی حیات ملکوتی، امری ذاتی است که به تبع استقلال نفس به دست می‌آید. امام خمینی با تفکیک شئون و مراتب مختلف حیات و موت، مرگ را پایان شئون مادی انسان می‌شمارد، اما شئون معنوی را در حیاتی برتر که همان حیات حقیقی است، باقی و مستمر می‌داند. بنابر نظر حضرت امام، حیات این دنیا، تنزل حیات حقیقی در عالم غیب است و مرگ در حقیقت رجوع به همان حیات حقیقی است.
امام خمینی در تبین چگونگی مرگ معتقد است، نفس انسان با حرکت تدریجی و جوهری در مراحل هستی به مرحله تجرد رسیده، مستقل می‌شود، اما این حرکت تدریجی توسط قوا و عمّال عزرائیلی صورت می‌گیرد و در این حرکت، قوای نفس به تدریج رو به ضعف می‌رود تا اینکه به طور کلی از عالم طبیعت جدا شده و به برزخ منتقل می‌گردد. این استقلال نفس و خروج از بدن به اختیار نفس نیست بلکه به محض استقلال و به آخر رسیدن حرکت نفس، جدایی نفس از بدن امری حتمی است و تاخیر ندارد.


معنای مرگ در قرآن کریم در قالب لفظ های گوناگونی آمده است که از جمله آنها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱. ماده (م و ت) بیشترین کاربرد معنای مرگ در قرآن کریم را به خود اختصاص داده، ماده موت ۱۶۵ بار در قرآن به کار رفته است.
۲. ماده (ق ت ل) مانند:
«قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ »
«مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است!»
این ماده در قرآن کریم به معنای مرگ حدودا۱۵۰ً بار به کار رفته است؛ البته این ماده در قرآن کریم ۱۷۰ بار به کار رفته است که برخی از موارد آن به معنای جهاد و... می‌باشد، نه به معنای مرگ.
۳. ماده (ه ل ک) این ماده در قرآن کریم ۶۸ بار به کار رفته است، و در بیشتر موارد به معنای مرگ است؛ مانند:
«وَ لَقَدْ جاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ في‌ شَكٍّ مِمَّا جاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَكَ »
«پيش از اين يوسف دلايل روشن براى شما آورد، ولى شما هم چنان در آنچه او براى شما آورده بود ترديد داشتيد تا زمانى كه از دنيا رفت.»
نکته: در چند قرن اخیر (ه ل ک) برای مرگِ با حقارت به کار می‌رفت اما در عصر نزول قرآن چنین نبوده و خود قرآن نیز "هلک" را در مطلق مرگ به کار برده است نه مرگ با حقارت.
[۱۴] قرشى، سيد على اكبر؛ تفسير احسن الحديث‌، تهران‌، بنياد بعثت،‌ ۱۳۷۷ ش‌، چاپ: سوم‌، ج‌۵، ص: ۱۶۹.

۴. ماده (و ف ی) این ماده در ۱۴ آیه برای مردن به کار رفته است، مانند آیه: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْت‌ »
«بگو: فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده، (روح) شما را مى‌گيرد.»
"وفی" در اصل به معنای گرفتن به طور کامل است و به کار رفتن آن درباره مرگ می‌تواند به این دلیل باشد که مرگ نيستى و نابودى و فنا نيست، بلکه انتقال از عالمى به عالم ديگر است.
[۱۶] مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه‌، تهران‌، دار الكتب الإسلامية، ۱۳۷۴ ش‌، چاپ: اول، ج‌۲۰، ص: ۱۶۷.

۵. ماده (ص ع ق) برخی برای "صعق" همراه با معانی دیگری که در نظر گرفته‌ اند، معنای مرگ را نیز بیان کرده ‌اند. راغب در مفردات از قول برخی واژه شناسان می‌نویسد: واژه (صَاعِقَة) سه وجه دارد: (مرگ، عذاب، آتش )
اما خود راغب در پاسخ آن می‌نویسد: آنچه كه ذكر شد در واقع نتايجى است كه از صاعقه حاصل مى‌شود؛ زيرا صاعقه صداى سهمگين و شديد از آسمان است و نتیجه آن آتش، عذاب یا مرگ است پس در واقع صعق یک معنا دارد و اين ها نتايج آن است.
[۱۷] راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن‌، دمشق، بيروت‌، دارالعلم الدار الشامية، ۱۴۱۲ ق‌، چاپ: اول، ص: ۴۵۸.



آدمی در خواب نیز حالتی شبیه مرگ پیدا می‌کند و گویی روح او از بدن جدا می‌شود؛ امّا وقتی روح از گذر مرگ بدن را ترک می‌کند، دیگر بازگشت ندارد.


خداوند متعال‌ یکی از فرشتگان مقرب خویش را برای قبض روح آدمیان برگزیده است که قرآن با عنوان «ملک الموت» از او یاد می‌کند.
این فرشته مقرّب با یاری فرشتگانی دیگر، روح آدمیان را قبض می‌کند. از این رو، قرآن کریم، گاه قبض روح را به خدای متعال نسبت می‌دهد و گاه به ملک‌الموت و گاه به فرستادگان و فرشتگان الهی.
در حقیقت، خداوند است که روح را قبض می‌کند و ملک‌الموت و دستیارانش واسطه اجرای فرمان خدایند.
[۲۱] المیزان، ج۱۴، ص۲۶۹.
[۲۲] میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۷۸.



بیشتر مردم از مرگ می‌هراسند.این ترس ریشه در اموری بسیار دارد؛ از جمله نابودی پنداشتن مرگ، دوستی دنیا، گناهکاری و بی‌خبری از سرنوشت و پیشامدهای پس از مرگ و طولانی بودن راه آخرت.
[۲۳] میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۷۲.
[۲۴] میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۹۸.
[۲۵] میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۹۰.
[۲۶] معاد، ص۷۵-۷۶.



مرگ گونه‌های متعدّدی دارد: مرگ طبیعی، مرگ ناگهانی یا مفاجات و مرگ انتحاری و شهادت که مرگ در جهاد با دشمنان خدا و برترین گونه مرگ است.
امام خمینی به انواعی از مرگ اشاره کرده است: ۱- مرگ طبیعی: این نوع مرگ، رهایی تدریجی نفس از بدن و رویگردانی آن از عالم حس و روی آوردن به عالم ملکوت است. زمانی که نفس انسان به کمال فعلیت می‌رسد، دیگر نیازی به بدن ندارد آن را رها می‌کند. ۲- مرگ اخترامی: بدن انسان به سبب حادثه‌ای از قابلیت می‌افتد و یا منهدم می‌شود و نفس، دیگر نمی‌تواند در این بدن مستقر باشد؛ از این رو خارج می‌شود و مرگ اخترامی محقق می‌شود. ۳- مرگ ارادی: امام خمینی شکستن حجاب‌ها در زمان حیات را مرگ ارادی و اختیاری می‌داند و این مرگ را مختص انبیاء (علیه‌السّلام) و اولیای الهی می‌داند که به سبب رفع موانع در زمان حیاتشان به این قسم از مرگ رسیده‌اند و با موت اختیاری، بر نفس و قوای آن چیره شده‌اند.

این کلمه از ریشه «سُکر» است به معنای از کار افتادن عقل انسان.
سکرات مرگ همان سختی‌هایی است که هنگام مرگ پیش می‌آیند و آدمی را سرگردان و حیران می‌کنند.
هر چند مؤمنین نیکوکار، پس از مرگ به جهانی پرنعمت و خوش می‌روند، امّا جدایی روح از بدن به گونه طبیعی سختی‌هایی می‌آورد. از این رو، در روایات آمده است که انسان را سه روز بسیار سخت است: یکی آن گاه که به دنیا می‌آید و این جهان را می‌بیند و دیگر آن روز که می‌میرد و مرگ را می‌بیند و سوم، آن روز که پا به میدان محشر می‌نهد.


بنابر روایات دوری از گناه و وابسته نبودن به دنیا و شهوت‌ها و انفاق مال و نیکی به والدین از سختی‌های مرگ می‌کاهند.
[۳۶] میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۹۸.



۱. الرحمن/سوره۵۵، آیه۲۶.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۵.    
۳. ابن منظور، محمد بن مكرم‌؛ لسان العرب‌، دار صادر، بيروت‌، سال: ۱۴۱۴ ق‌، چاپ: سوم، ج‌۲، ص۹۱.
۴. طريحى، فخر الدين؛ مجمع البحرين،‌ كتابفروشى مرتضوى،‌ تهران،‌ ۱۳۷۵ ش، چاپ: سوم ، ج‌۱، ص۱۱۵.
۵. مصطفوى، حسن‌؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، تهران‌، سال: ۱۳۶۰ ش‌، ج‌۱۱، ص: ۱۹۶.
۶. راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن‌، دمشق، بيروت‌، دارالعلم الدار الشامية، ۱۴۱۲ ق‌، چاپ: اول ، ص: ۷۸۲.
۷. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۳۲۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۸. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۸۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.    
۹. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۳۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۰. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۱. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۶۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۱۲. عبس/سوره۸۰،آیه ۱۷.    
۱۳. غافر/سوره۴۰، آیه ۳۴.    
۱۴. قرشى، سيد على اكبر؛ تفسير احسن الحديث‌، تهران‌، بنياد بعثت،‌ ۱۳۷۷ ش‌، چاپ: سوم‌، ج‌۵، ص: ۱۶۹.
۱۵. السجده/سوره۳۲،آیه۱۱.    
۱۶. مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه‌، تهران‌، دار الكتب الإسلامية، ۱۳۷۴ ش‌، چاپ: اول، ج‌۲۰، ص: ۱۶۷.
۱۷. راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ المفردات في غريب القرآن‌، دمشق، بيروت‌، دارالعلم الدار الشامية، ۱۴۱۲ ق‌، چاپ: اول، ص: ۴۵۸.
۱۸. زمر/سوره۳۹، آیه۴۲.    
۱۹. سجده/سوره۳۲، آیه۱۱.    
۲۰. انعام/سوره۶، آیه۶۱.    
۲۱. المیزان، ج۱۴، ص۲۶۹.
۲۲. میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۷۸.
۲۳. میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۷۲.
۲۴. میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۹۸.
۲۵. میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۹۰.
۲۶. معاد، ص۷۵-۷۶.
۲۷. بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۶.    
۲۸. بحارالانوار، ج۹۷، ص۸.    
۲۹. خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۳۲۷-۳۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۰. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۱۵-۵۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۳۱. مفردات راغب، ص۲۳۶.    
۳۲. مجمع البیان، ج۹، ص۲۴۰.    
۳۳. المیزان، ج۱۸، ص۳۴۸.    
۳۴. بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۸.    
۳۵. بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۸.    
۳۶. میزان الحکمة، ج۱۲، ص۵۶۹۸.



پژوهه    
فرهنگ شیعه، ص۴۰۸-۴۱۰.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار