یئوس و قَنوط (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یئوس و قَنوط:
(إِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ) يئوس و قَنُوطٌ: در اينكه
«يئوس» و
«قنوط» به يک معنى است.
يعنى
انسان نوميد، يا دو معنى مختلف دارد؟ تفاوت ميان اين دو چيست؟
در ميان مفسران گفتگوست: بعضى هر دو را به يک معنى (در
آیه براى تأكيد) دانستهاند.
ولى بعضى
«يئوس» را از ماده
«يأس» به معنى وجود نوميدى در درون
قلب و
«قنوط» را به معنى ظاهر ساختن آن در چهره و در
عمل دانستهاند.
به موردی از کاربرد
يئوس و قَنُوط در
قرآن، اشاره میشود:
(لَا يَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَيْرِ وَ إِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ) (
انسان هرگز از درخواست نيكى و نعمت خسته نمىشود و اگر شرّ و بدى به او رسد، بسيار
مأیوس و نوميد مىگردد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه يسئم از مصدر سامه است كه به معناى ملال و آزردگى است و كلمه يؤس و قنوط هر دو به معناى قطع شدن اميد است، كلمه دعا به معناى طلب است.
از اين آيه شريفه شروع به پايان دادن سوره شده و علت جحود و لجبازى
کفار در مقابل حق صريح را بيان مىكند و مىفرمايد: انسان به خودش مغرور است، وقتى شرى به او مىرسد كه از دفعش عاجز مىماند، از هر خيرى مايوس گشته، متوسل به دعاء و درخواست و توجه به پروردگارش مىشود. و اگر خيرى به او برسد به آن خير مشغول و سرگرم مىشود و دچار خودبينى و خودپسندى شده و همان خير، هر
حق و حقيقتى را از ياد او مىبرد.
معناى آيه اين است كه: انسان از طلب خير خسته نمىشود، هر چه را كه براى زندگيش نافع ببيند در طلبش برمىخيزد و اگر شرى به او برسد بيش از اندازه دچار نوميدى و ياس مىگردد، چون مىبيند اسبابى را كه به آنها تكيه داشت همه از كار افتاده. و اين نوميدىاش به بيانى كه خواهد آمد منافات ندارد با اينكه در همين حال به خدا اميد ببندد.
(يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ) علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه روح - به فتح راء و سكون واو - به معناى نفس و يا نفس خوش است، هر جا استعمال شود كنايه است از راحتى، كه ضد
تعب و خستگى است، و وجه اين كنايه اين است كه شدت و بيچارگى و بسته شدن راه نجات در نظر انسان نوعى اختناق و خفگى تصور مىشود، هم چنان كه مقابل آن يعنى نجات يافتن به فراخناى فرج و
پیروزی و
عافیت، نوعى تنفس و راحتى به نظر مىرسد.
(قٰالُوا بَشَّرْنٰاكَ بِالْحَقِّ فَلاٰ تَكُنْ مِنَ اَلْقٰانِطِينَ) علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: حرف باء در كلمه بالحق باء مصاحبت است كه آيه را چنين معنا مىدهد، بشارت ملازم با حق و غير منفك از آن است پس تو به صرف، اينكه بعيد به نظرت مىرسد آن را انكار مكن تا در زمره نوميدان از رحمت خدا نباشى، اين جمله پاسخ
ملائکه است به ابراهيم. ابراهيم (علیهالسلام) هم در قبال گفته آنان به طور كنايه سخنشان را تاييد و اعتراف نموده، به عنوان استفهام انكارى گفت: كيست كه از رحمت
پروردگار خود نوميد شود جز گمراهان.
چنين فهمانيد كه نوميدى از رحمت پروردگار از خصائص گمراهان است و من از گمراهان نيستم پس پرسشم پرسش يک نفر نوميد كه به خاطر نوميدى، فرزنددار شدن در اين سنين را بعيد بشمارد نيست.
مرحوم طبرسى در مجمع البيان در ميان اين دو چنين فرق گذاشته كه «يأس» نوميدى از خير است و «قنوط» نوميدى از رحمت. ولى آنچه از موارد استعمال واژه «يأس» و «قنوط» در قرآن مجيد به دست مىآيد اين است كه «يأس» و «قنوط» تقريبا در يک معنى به كار مىرود، مثلا در داستان يوسف مىخوانيم كه يعقوب فرزندان خود را از يأس از
رحمت الهى برحذر داشت، در حالى كه آنها در مورد پيدا كردن يوسف هم قلبا مأيوس بودند و هم نشانههاى يأس را ظاهر كرده بودند.
در مورد قنوط در داستان بشارت فرزند به
ابراهیم مىخوانيم كه او از اين مسأله اظهار تعجب كرد، امّا
فرشتگان به او؛
«گفتند: ما تو را به حق بشارت داديم، بنابراين از مأيوسان مباش»
(قٰالُوا بَشَّرْنٰاكَ بِالْحَقِّ فَلاٰ تَكُنْ مِنَ اَلْقٰانِطِينَ)
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «یئوس و قَنوط »، ج۴، ص۷۵۵.