پرنده (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرنده به رده بزرگی از شاخه
مهره داران خون گرم با بدنی پوشیده از
پر اطلاق می شود.
قرآن در
آیات گوناگونی به دو روش از پرندگان نام برده است:
در دستهای از آیات از
پرندهای خاص نام برده است، چنان که در آیه ۳۱
سوره مائده از نقش
کلاغ در ماجرای
هابیل و قابیل سخن گفته و در آیه ۲۳
سوره نوح در ضمن شمارش بت های
قوم نوح از بت «نسر» یاد کرده که احتمالاً به سبب شباهت به
عقاب به این نام شهرت یافته بود و در آیات ۵۷
سوره بقره ؛ ۱۶۰
سوره اعراف و ۸۰
سوره طه در ماجرای فرستادن عذابی آسمانی برای
بنی اسرائیل به «سَلْوی» اشاره کرده که بیشتر مفسران آن را نوعی
پرنده دانستهاند که از اطراف به اراضی مقدس بنی اسرائیل میآمده و آنها از
گوشت این پرندگان استفاده میکردند
و ظاهراً همان
بِلْدِرْچین است.
در دستهای دیگر از آیات
کلمه «طیر» به صورت عام به کار رفته است:
«اَلَم یَرَوا اِلَی الطَّیرِ مُسَخَّرت فی جَوِّ السَّـماءِ...»
؛
«و حُشِرَ لِسُلَیمـنَ جُنُودُهُ مِنَ الجِنِّ والاِنسِ والطَّیرِ فَهُم یوزَعون».
در یک
آیه نیز ابتدا واژه طیر و سپس نام
هدهد ذکر شده است:
«و تَفَقَّدَ الطَّیرَ فَقالَ ما لِیَ لا اَرَی الهُدهُدَ اَم کانَ مِنَ الغائِبین».
آیه ۲۶۰
سوره بقره به داستان
حضرت ابراهیم علیهالسلام و زنده شدن ۴
پرنده پرداخته است.
حضرت ابراهیم علیهالسّلام از
خداوند خواست تا جهت اطمینان
قلب نسبت به
رستاخیز چگونگی زنده شدن مردگان را به او بنمایاند. خداوند به او فرمود که ۴ نوع
پرنده را
ذبح کند. سپس پَرِ آنها را بکند و آنها را در
هاون بکوبد
تا کاملاً مخلوط و ممزوج شوند. حضرت ابراهیم علیهالسّلام
گوشت آنها را بر بالای ۱۰
کوه قرار داد و یکایک آنها را صدا زد. هریک که خوانده میشدند، زنده شده، به سویش میآمدند. او پس از دیدن این منظره گفت: «اَعلَمُ اَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر»
و بدین سان به آگاهی برینی دست یافت: «قالَ اَولَم تُؤمِن قالَ بَلی و لکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبی».
گفته شده که علت انتخاب
پرنده برای این منظور، قدرت
پرواز آن بوده است.
برخی، نوع پرندگان انتخاب شده را به روحیات و صفات مختلف
آدمی تاویل بردهاند که هر کدام مظهر یکی از صفات
انسان هستند؛
طاووس مظهر زیبایی و خودنمایی،
خروس مظهر تمایلات شدید جنسی،
کبوتر مظهر انس و الفت
و
کلاغ مظهر آرزوهای دور و دراز و
حرص و آز.
آیه ۳۸
سوره انعام ،
خطاب به مردم میفرماید:
جنبندگان
زمین و پرندگان نیز مانند شما امت هایی هستند:
«و ما مِن دابَّة فِی الاَرضِ و لا طئِر یَطیرُ بِجَناحَیهِ اِلاّ اُمَمٌ اَمثالُکُم ما فَرَّطنا فِی الکِتـبِ مِن شَیء ثُمَّ اِلی رَبِّهِم یُحشَرون».
درباره مماثلت، بعضی گفتهاند: مماثلت در
تکلیف و جزاست، با این تفاوت که تکلیف صاحبان
عقل (انسان و
جنّ ) با تکلیف صاحبان
شعور (حیوانات و پرندگان) متفاوت است، چنان که تکالیف صاحبان عقل نیز بر حسب مقدار عقلشان مختلف است.
عدهای نیز گفتهاند: «اُمَمٌ اَمثالُکُم» بدین معناست که هریک از آنها مانند شما
صنف خاصی دارند که با نام ویژهای شناخته میشوند
یا اینکه شباهت در
توحید و
تسبیح است یا منظور شباهت در
خلقت و
مرگ و برانگیخته شدن است.
بعضی گفتهاند: ارزاق و
آجال و اعمال آنها همانند شما، نوشته میشود
یا شباهت در
حشر و تنعّم در
بهشت است.
بعضی نیز شباهت در
وجود را مطرح کردهاند.
برخی مفسران گفتهاند: این شباهت تنها در کثرت و جماعت نیست، زیرا هر جماعتی را به صرف کثرت «
امت » نمیگویند، بلکه باید آن جمع کثیر، جهت جامعی داشته باشند و هدفی (اجباری یا اختیاری) را دنبال کنند. با استفاده از عبارت «ثُمَّ اِلی رَبِّهِم یُحشَرون» میتوان نتیجه گرفت که این شباهت تنها در احتیاج به
غذا و جفت گیری و... نیست، بلکه وجه اشتراک دیگری است که آنها را در مسئله بازگشت به سوی خدا شبیه
انسان کرده است.
همین مفسر معتقد است که با تفکر در زندگی حیوانات (از جمله پرندگان) فهمیده میشود که این مخلوقات مانند انسانها دارای
آرا و عقاید فردی و اجتماعی هستند و حرکات و سکناتی که در راه
بقا از خود نشان میدهند همه بر مبنای آن عقاید است.
قرآن در موارد مختلفی چون آیه ۴
سوره جاثیه مردم را به شناخت عموم حیوانات و تفکر در کیفیت
آفرینش آنها و اعمالشان، ترغیب و در برخی آیات به عبرت گرفتن از بعضی از آنها دعوت کرده است.
جمله «ثُمَّ اِلی رَبِّهِم یُحشَرون» در آیه ۳۸
سوره انعام و نیز آیه «و اِذَا الوُحوشُ حُشِرَت»
به
حشر پرندگان اشاره دارد.
بعضی گفتهاند: معنای حشر در پرندگان و عموم حیوانات همان حشر
انسان هاست که حشر برای اِنعام و انتقام است؛
انعام نیکوکار و
انتقام از ظالم و چون این دو وصف بین حیوانات نیز وجود دارد آنها نیز حشر دارند.
نیز گفته شده: حشر حیوانات و پرندگان از لوازم
تجردِ روح آن هاست. با اثبات حشر، تجرد روح آنها نیز ثابت میشود. البته
تجرد خود مراتبی دارد که پایینترین مرتبه آن در حیوانات است.
آیات ۱۹
سوره ملک و ۷۹
سوره نحل با جلب توجه مخاطبان به
پرواز پرندگان در
آسمان ، نگهداری آنها در آسمان را به
خداوند نسبت داده و این حیوان را وسیلهای برای
خداشناسی میشمرد:
«اَوَ لَم یَرَوا اِلَی الطَّیرِ فَوقَهُم صـفّـت ویَقبِضنَ ما یُمسِکُهُنَّ اِلاَّ الرَّحمـنُ...»؛ «اَلَم یَرَوا اِلَی الطَّیرِ مُسَخَّرت فی جَوِّ السَّـماءِ ما یُمسِکُهُنَّ اِلاَّ اللّهُ».
در
قرآن آیات بسیاری از
تسبیح و
حمد موجودات عالم، حکایت دارد:
آیه ۴۴
سوره اسراء به صورت کلی و روشن به این امر میپردازد:
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمـوتُ السَّبعُ والاَرضُ و مَن فیهِنَّ و اِن مِن شَیء اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ و لـکِن لا تَفقَهونَ تَسبیحَهُم...»
و در آیه ۴۱
سوره نور به طور مشخص از تسبیح پرندگان یاد شده و این عمل موجودات
عالم از جمله پرندگان از روی
علم و آگاهی شمرده شده است: «اَلَم تَرَ اَنَّ اللّهَ یُسَبِّحُ لَهُ... والطَّیرُ صـفّـت کُلٌّ قَد عَلِمَ صَلاتَهُ و تَسبیحَه».
یکی از مواهب
خداوند به
حضرت داود علیهالسّلام آن بود که کوه ها و پرندگان را مسخر او ساخته بود تا همراه وی
تسبیح حق بگویند:
«فَفَهَّمنـها سُلَیمـنَ وکُلاًّ ءاتَینا حُکمـًا وعِلمـًا و سَخَّرنا مَعَ داودَ الجِبالَ یُسَبِّحنَ والطَّیرَ و کُنّا فـعِلین».
در چگونگی همصدا شدن پرندگان و
کوه ها با حضرت داود علیه السلام و اصل تسبیح آنها اختلاف است؛
بعضی گفتهاند: ممکن است
خداوند در پرندگان قدرت شناختی نهاده که امر و نهی حضرت داود علیه السلام را میفهمیدند و از او پیروی میکردند.
عدهای نیز گفتهاند که خداوند به این موجودات تسبیح مناسب و شایسته آنها را
الهام فرموده است
و برخی آن را از قبیل
تسبیح همه موجودات جهان: «اِن مِن شَیء اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمدِه»
دانسته یا تسبیح را به دلالت این پدیدهها بر قدرت خداوند
تفسیر کردهاند.
آیه ۱۰
سوره سباء نیز به این امر پرداخته:
«و لَقَد ءاتَینا داودَ مِنّا فَضلاً یـجِبالُ اَوِّبی مَعَهُ والطَّیرَ...» که به گفته بعضی از مفسران «اَوِّبی مَعَهُ» به معنای «سبِّحی معه = به همراه او تسبیح کنید» است،
بدین صورت که هرگاه
حضرت داود علیه السلام
زبور را تلاوت میکرد، کوه ها آن را تکرار میکردند و
پرندگان با او همصدا میشدند.
در همین مورد حدیثی از
امام صادق علیهالسّلام نقل شده که حضرت داود علیه السلام به بیابان میرفت و زبور تلاوت میکرد و هنگام تلاوت او هیچ کوه و سنگ و
پرندهای نبود، مگر اینکه با او همصدا میگشت.
در آیهای دیگر چنین آمده است: «اِنّا سَخَّرنَا الجِبالَ مَعَهُ یُسَبِّحنَ بِالعَشیِّ والاِشراق• والطَّیرَ مَحشورَةً کُلٌّ لَهُ اَوّاب».
در
قرآن آیاتی به صراحت
نطق پرندگان را مطرح کرده و افزون بر صدور برخی صداها از آنان به وجود نوعی
سخن گفتن مرموز نیز اشاره کرده است:
آیه ۳۸
سوره انعام نیز که آنها را امت هایی همچون
بشر میداند به نوعی مؤیّد این ادعاست.
در داستان
حضرت سلیمان علیه السلام نیز از
تسخیر پرندگان به دست حضرت سلیمان
و آشنایی وی با
زبان آنها اشاره شده است.
در
روایات نیز مطالب گوناگونی درباره نطق
حیوانات و پرندگان آمده است.
برخی مفسران گفتهاند: کلمه
نطق و
منطق هر دو به معنای
صوت یا اصوات متعارفی است که از
حروفی تشکیل یافته و طبق قرارداد
واضع لغت ، بر معانی مورد نظر
ناطق دلالت میکند و در اصطلاح این اصوات را «
کلام » میگویند و بنابه گفته بعضی لغت شناسان
این دو کلمه فقط به سخنان
انسان اطلاق میشود و مثلاً به صدای
گنجشک نطق یا منطق گفته نمیشود؛
ولی
قرآن با استعمال نطق در معنایی وسیع تر یعنی «دلالت شی بر معنای مقصود» آن را در مورد
شهادت پوست انسان در
قیامت به کار برده است:
«و قالوا لِجُلودِهِم لِمَ شَهِدتُم عَلَینا قالوا اَنطَقَنَا اللّهُ الَّذی اَنطَقَ کُلَّ شَیء...»
که این استعمال یا از باب
تحلیل معناست - که در آن معنایی که تنها برای امور مادی وضع شده به گونهای تحلیل میشود که در امور غیر مادی نیز به کار رود - چنان که قرآن بیشتر معانی و مفاهیمی را که تنها در جسمانیات به کار میرود در غیر جسمانیات نیز
استعمال کرده است یا برای اینکه لفظ نطق برای معنایی اعم
وضع شده است و اختصاص به انسان از باب
انصراف و به جهت کثرت استعمال است،
در هر صورت «
منطق طیر » عبارت است از هر طریقی که پرندگان با آن مقاصد خود را با هم
مبادله میکنند که البته مقصود
صدای ظاهری آنها نیست، بلکه معنایی دقیق تر و وسیع تر، چون اولاً
سیاق آیه گواهی میدهد که
حضرت سلیمان علیهالسّلام از نعمتی سخن میگوید که به خود وی اختصاص داشته و او با عنایت خاص الهی به آن دست یافته است، در حالی که معنای ظاهری منطق طیر چیزی نیست که کسی غیر از حضرت سلیمان به آن دست نیابد:
«وورِثَ سُلَیمـنُ داودَ وقالَ یـاَیُّهَا النّاسُ عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ واوتینا مِن کُلِّ شَیء اِنَّ هـذا لَهُوَ الفَضلُ المُبین».
ثانیاً محاورهای که
خداوند متعالی در آیات بعد، از حضرت سلیمان و
هدهد حکایت میکند، متضمن معارف بلندی است که در وسع صداهای ظاهری هدهد نیست:
«فَمَکَثَ غَیرَ بَعِید فَقالَ اَحَطتُ بِما لَم تُحِط بِهِ وجِئتُکَ مِن سَبَا بِنَبَا یَقین• اِنّی وجَدتُ امرَاَةً... قالَ سَنَنظُرُ...».
زمخشری از مفسران
معتزلی در نقطه مقابل این دیدگاه، نطق مرغان را
معجزه حضرت سلیمان علیه السلام شمرده و
تعمیم آن را به همه حیوانات درست نمیشمرد.
درباره آشنایی
امامان شیعه با زبان پرندگان به سان
پیامبران (علیهم السلام) نیز در میان
روایات ، دیدگاه های موافق و مخالفی ذکر شده است.
در
آیه «... اَنّی اَخلُقُ لَکُم مِنَ الطّینِ کَهَیـَةِ الطَّیرِ فَاَنفُخُ فیهِ فَیَکونُ طَیرًا بِاِذنِ اللّهِ...»
نسبت خلقت به
حضرت عیسی علیهالسّلام داده شده است.
لغت «
خلق » به معنای جمع آوری اجزای چیزی است.
بعضی از مفسران گفتهاند: نهایت دلالت آیه این است که خداوند چنین سرّی را به عیسی بن مریم علیهما السلام داده و او هم در مقام
احتجاج فرموده که من از طرف خدا چنین قدرتی دارم، به نحوی که اگر از او میخواستند، انجام میداد؛ اما آیه بر تحقق همه یا بخشی از این
معجزات دلالت ندارد.
در مقابل، گروه دیگری از مفسران چنین استدلال کردهاند که ظاهر آیه «اَنّی اَخلُقُ لَکُم» این است که این معجزات در عمل، از آن جناب صادر میشد، چون اگر صرف
تحدی بود شایسته بود آن را به قیدی که این مطلب را افاده کند، مقید سازد،
افزون بر این، آیه ۱۱۰
سوره مائده به طور کامل و روشن بر وقوع این معجزات از آن جناب دلالت دارد:
«اِذ قالَ اللّهُ یـعیسَی ابنَ مَریَمَ اذکُر نِعمَتی عَلَیکَ و عَلی ولِدَتِکَ اِذ اَیَّدتُکَ بِروحِ القُدُسِ... و اِذ تَخلُقُ مِنَ الطّینِ کَهَیـَةِ الطَّیرِ بِاِذنی فَتَنفُخُ فیها فَتَکونُ طَیرًا بِاِذنی و...»؛
اما در کیفیت
خلقت و نوع
پرنده اقوال مختلفی نقل شده که بیشتر نظرهایی شخصی و غیر مستند از برخی
تابعان و مفسران نخستین است؛
از باب نمونه گفته شده که
پرنده پس از
آفرینش به
پرواز درمی آمد و مادامی که مردم به آن نگاه میکردند به پرواز ادامه میداد و چون از دیدهها پنهان میشد و دیگر کسی آن را نمیدید، میمرد و به
زمین سقوط میکرد تا بین خلقت خداوندی و خلقت بشری، اختلافی باشد.
در نوع آن، گفته شده که آن حضرت به درخواست مردم،
خفاش را میآفرید،
زیرا این
پرنده نسبت به دیگر پرندگان دارای خلقت کامل تری است.
گفته شده که تسویه گل (و ساختن شکل) و دمیدن، کار
حضرت عیسی علیه السلام بوده؛ ولی خلقت از جانب
خداوند بوده است.
انهدام لشکر
ابرهه به وسیله پرندگان در
سوره فیل (آیات ۱ - ۵) آمده است.
اصل ماجرا مورد قبول عموم مورخان و قرار گرفتن آن به عنوان
مبدا تاریخ در دوره
قبل از اسلام مؤیّد آن است.
پرندگان مهاجم بنابر نظر مشهور مفسران،
پرستو بودند.
در بعضی روایات در بیان تفصیلی ماجرا گفته شده که دستهای
پرنده از سمت
دریا (احتمالا
دریای سرخ ) به سوی آنها گسیل شد که گویی پرستوهایی با گردن های سبز و
منقار سرخ بودند
و هریک از آنها سه
سنگ مانند دانههای
عدس همراه داشت
که یکی را با منقار و دو تا را با دو
پا حمل میکرد.
بعضی روایات نیز پرندگان را چنین وصف کرده است: پرندگانی شکاری بودند که سری شبیه
درندگان و پنجههایی شبیه پرندگان
گوشتخوار داشتند.
گروهی از مورخان
از وقوع بیماری
حصبه و
آبله در همین سال (
عام الفیل ) در
عربستان خبر دادهاند و در بعضی از روایات
نیز آمده که این سنگ ها به هر کس میخورد بدنش آبله بر میآورد و پیش از آن بیماری آبله در آنجا دیده نشده بود.
در
روایتی چنین آمده که هیچ سنگی بر احدی واقع نشد، مگر آنکه بدنش را مجروح ساخت و آبله برآورد. برخی مفسران معاصر با رویکرد
تفسیر علمی و با استناد به گزارش های تاریخی این احتمال را مطرح کردهاند که این سنگ ها، به
میکروب آبله آلوده بوده است.
یکی از
نعمت های بهشتی که مقربان در
بهشت از دست پسرکان زیبارو دریافت میکنند،
گوشت پرندگان است، آن هم از هر نوعی که خود بخواهند:
«یَطوفُ عَلَیهِم وِلدنٌ مُخَلَّدون• بِاَکواب واَباریقَ وکَاس مِن مَعین• لا یُصَدَّعونَ عَنها ولا یُنزِفون• و فـکِهَة مِمّا یَتَخَیَّرون• ولَحمِ طَیر مِمّا یَشتَهون».
در بعضی روایات آمده که هرگاه
بهشتیان به
گوشت پرندهای میل داشته باشند آن
پرنده،
بریان شده، در اختیار آنها قرار میگیرد و هرچه بخواهند از آن میخورند و آن
پرنده دوباره
زنده شده، پرواز میکند.
«و دَخَلَ مَعَهُ السِّجنَ فَتَیانِ قالَ اَحَدُهُما اِنّی اَرنی اَعصِرُ خَمرًا و قالَ الاخَرُ اِنّی اَرنی اَحمِلُ فَوقَ رَاسی خُبزًا تَاکُلُ الطَّیرُ مِنهُ نَبِّئنا بِتَاویلِهِ اِنّا نَرکَ مِنَ المُحسِنین.»
دو جوان زندانی از
حضرت یوسف علیه السلام
تاویل رؤیای خود را خواستند؛ یکی از آن دو گفت: من در خواب دیدم که مقداری
نان بر سر دارم و پرندگان از آن میخورند. حضرت یوسف علیهالسّلام
خواب وی را چنین
تعبیر کرد که او به
دار آویخته میشود و چندان بر فراز دار میماند که پرندگان از
گوشت سر او میخورند:
«یـصـحِبَیِ السِّجنِ اَمّا اَحَدُکُما فَیَسقی رَبَّهُ خَمرًا و اَمّا الاخَرُ فَیُصلَبُ فَتَاکُلُ الطَّیرُ مِن رَاسِهِ».
در چگونگی
تاویل ، برخی گفتهاند که این تاویل از سوی حضرت یوسف علیهالسّلام نوعی
مکاشفه و خبر غیبی بوده نه
تعبیر خواب ؛ ولی بعضی آن را صرفاً تاویل خواب دانستهاند.
«و مَن یُشرِک بِاللّهِ فَکَاَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّیرُ اَو تَهوی بِهِ الرّیحُ فی مَکان سَحیق.»
این
آیه ،
مشرک را در شرک ورزیدن و سقوط از درجات انسانی به هاویه
ضلالت و تباهی به چیزی تشبیه کرده که از
آسمان سقوط میکند و
پرندهای شکاری به سرعت آن را میرباید.
این تشبیه، به سقوط
انسان از درجات عالی وجود و گرفتار شدن در کام
شیطان اشاره دارد.
بحارالانوار؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نوین؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیرالقرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ فتح القدیر؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فرهنگ فارسی؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ لغت نامه؛ مجمع البیان فی تفسیرالقرآن؛ معارف قرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن.
دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «پرنده» .