• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وقایع ظهور حضرت مهدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در زمان ظهور حضرت مهدی (علیهالسّلام) اتفاقاتی رخ خواهد داد، از جمله اجتماع یاران حضرت در مکه و بیعت با حضرت، تشکیل سپاه با سیصد و سیزده یار خاص حضرت، اصلاحات در مکه و مدینه، پایه گذاری حکومت اسلامی در کوفه، نزول عیسی بن مریم از آسمان و اقتدا به حضرت،کشته شدن دجال و گسترش عدل در جهان را در این نوشتار خدمت شما تقدیم می داریم.

فهرست مندرجات

۱ - اجتماع یاران خاص حضرت در مکه
۲ - کشته شدن نفس زکیه
۳ - خطبه حضرت مهدی به هنگام قیام
۴ - بیعت یاران خاص با امام زمان
۵ - سپاه حضرت مهدی
۶ - میراث پیامبران نزد حضرت مهدی
       ۶.۱ - پرچم رسول الله
       ۶.۲ - سنگ حضرت موسی
       ۶.۳ - پیراهن رسول الله
       ۶.۴ - پیراهن یوسف
       ۶.۵ - زره و شمشیر رسول خدا
       ۶.۶ - عصای موسی
۷ - اقدامات حضرت مهدی در مکه مکرمه
       ۷.۱ - اصلاح مسجدالحرام
       ۷.۲ - اصلاح مقام ابراهیم
       ۷.۳ - نهی از طواف مستحب
       ۷.۴ - بریدن دست‌های بنی شیبه
۸ - حضرت مهدی در مدینه منوّره
۹ - کوفه پایتخت حضرت مهدی
       ۹.۱ - سکنی گزیدن امام در رحبه
       ۹.۲ - وسعت بخشیدن شهر کوفه
       ۹.۳ - امر به توسیع مسجد کوفه
۱۰ - حضرت مهدی در فلسطین
       ۱۰.۱ - پیروزی در سرزمین رمله
       ۱۰.۲ - فرود عیسی بن مریم از آسمان
       ۱۰.۳ - اقتدا مسیح به امام زمان در نماز
              ۱۰.۳.۱ - ابهام‌گویی علمای عامه
              ۱۰.۳.۲ - تصریح‌ بعض عامه
       ۱۰.۴ - امر به کشتن دجّال
۱۱ - عناوین مرتبط
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع


تعدادی از یاران خاصّ حضرت در مکه اجتماع کرده حضرتش را جستجو می‌کنند. در این هنگام مردی از نزد امام به پیش آنان آمده از ایشان می‌پرسد: شما اینجا چند نفرید؟
پاسخ می‌دهند: حدود چهل نفریم.
آن مرد گوید: وضعتان چگونه خواهد بود؛ اگر سرورتان صاحب الزّمان حضرت مهدی (علیهالسّلام) را ببینید؟
آنان پاسخ دهند والله، اگر فرمان برخاستن دهند که همراه‌شان با کوه‌ها بجنگیم، با کوه‌ها پیکار خواهیم نمود (با بیان چنین جمله‌ای از عمق اعتقادشان به حضرت مهدی (علیهالسّلام) و آمادگی فراوان‌شان برای قربانی شدن و شهادت و انجام فرمان آن حضرت سخن می‌گویند).
شب بعد همان مرد نزد آنان آید و گوید: ده نفر برگزیده خود را به من معرّفی نمائید. آنان برگزیدگان خود را به وی نشان می‌دهند. وی نیز آنان را می‌آورد تا با حضرت مهدی (علیهالسّلام) ملاقات نمایند.
شب‌های دیگر برای افرادی دیگر فرصت پیش می‌آورند تا به صورتی علنی با حضرت مهدی (علیهالسّلام) ملاقات نمایند.
سرانجام تعداد مشخصی (یعنی سیصد و سیزده نفر) نزد امام حاضرگردیده با آن بزرگوار در مکه و یا یکی از نواحی اطراف آن جمع می‌شوند.


وقتی که روز بیست و پنجم ماه ذی حجّه فرا می‌رسد حضرت ولیّ عصر (ارواحنافداه) مردی ملقّب به نفس زکیّه را به سوی اهل مکه می‌فرستد ولی آنان وی را دستگیر نموده بین رکن و مقام شهید می‌نمایند و سر وی را به شام نزد سفیانی می‌فرستند.
پس از آن... حضرت بقیة الله روز عاشورا در مسجدالحرام حاضر گردیده چند رکعت نماز در مقام ابراهیم (علیهالسّلام) می‌گزارند و در حالی که یاران خاصّ در اطراف حضرت گرد آمده‌اند، این خطبه را القا می‌فرماید.


روایت شده که حضرت مهدی (علیهالسّلام) پشت به خانه کعبه خطبه تاریخی خود را آغاز می‌فرمایند:
فکر می‌کنید امام در خطبه خویش چه می‌فرمایند؟!
با ستایش خدای تعالی و ثنای بر او و درود بر رسول گرامی‌ و خاندان پاکش آغاز سخن می‌فرمایند. سپس چه؟
اینجا به حضرت باقر (علیهالسّلام) گوش فرا می‌دهیم تا ما را از آنچه که حضرت مهدی (علیهالسّلام) در ابتدای خطبه خویش به هنگام قیام بیان می‌کنند بیاگاهانند.
حضرت باقر (علیهالسّلام) چنین می‌فرمایند: «قائم در آن هنگام در مکه است پشت به بیت الله الحرام تکیه داده چنین ندا کند: ‌
ای مردم! ما از خدا یاری می‌طلبیم و از مردمی‌ که دعوت ما را اجابت کنند.
ما اهل بیت پیامبرتان محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستیم و از سزاوارترین مردم به خدا و به محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) . هرکه در مورد آدم (علیهالسّلام) با من محاجّه کند، باید بداند که من نزدیکترین کس به آدمم. هرکه درباره نوح (علیهالسّلام) با من به گفتگو برخیزد بداند که من سزاوارترین کس به نوحم. هر که در زمینه ابراهیم (علیهالسّلام) با من احتجاج نماید، بداندکه شایسته‌ترین مردمان به ابراهیمم. هرکه در مورد محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با من محاجه نماید، بداندکه من نزدیک‌ترین مردمان به محمدم. هرکه درباره پیامبران با من گفتگو نماید، من سزاوارترین مردمان به پیامبرانم. آیا خدای تعالی در کتاب خویش نمی‌فرماید:
«اِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحَاً و آلَ ابْراهیمَ و آلَ عِمرانَ عَلَی العالمینَ ذَرِّیَّةً بَعْضُها مِن بَعْضٍ و اللهُ سَمیعٌ عَلیم؛ خدای متعال آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید؛ فرزندانی که برخی از برخی دیگرند و خدا شنوا و دانا است.» من بازمانده آدمم و ذخیره‌ای از نوح و برگزیده‌ای از ابراهیم و انتخاب شده‌ای از محمد (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین).
بدانید! هرکه در کتاب خدا با من به محاجه برخیزد، من سزاوارترین مردم به کتاب خدا هستم. بدانید! هر که در سنت رسول خدا با من محاجه نماید، من به سنت رسول خدا سزاوارترینم.
شما را به خدا سوگند می‌دهم که هر که سخن مرا امروز بشنود، به دیگری که حاضر نیست، برساند. به حق خدا و حق پیامبرش و به حق خودم (حق من بر شما حق قرابت من به پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است) از شما می‌خواهم که ما را یاری نمایید و در برابر کسانی که به ما ظلم کردند از ما حفاظت کنید. ما را بیم دادند و به ما ستم نمودند و ما را از دیار و فرزندانمان راندند و برما جور نمودند و حقمان را سلب کردند و اهل باطل بر ما دروغ بستند.
خدا را! خدارا! ما را در نظر آورید. ما را رها نکنید و یاریمان کنید که خدای تعالی شما را یاری خواهد نمود.
خطبه دیگری برای امام (علیهالسّلام) روایت نموده‌اند که با خطبه ذکر شده مختصر اختلافی دارد؛ مانند اینکه ایشان فرموده‌اند: «ای مردم هرکه درباره موسی با من به محاجّه برخیزد من سزاوارترین مردمان به موسی (علیهالسّلام) هستم. ‌ای مردم، هر که درباره عیسی با من به محاجّه برخیزد من سزاوارترین مردمان به عیسی هستم.»


از احادیث این گونه برمی‌آید که حضرت مهدی (علیهالسّلام) از اصحاب و یاران خویش بر اساس شرایطی که در کتاب‌ها ذکر گردیده بیعت می‌گیرد. برخی از این شرایط اموری هستندکه ارتکاب آنان در هر حال حرام بوده نیازی به شرط کردن ندارد، مانند زنا و سرقت و خوردن مال یتیم و مشابه آن.
برخی از این شرایط واجب‌اند و وجوب آنها ارتباطی با بیعت ندارد مانند: امر به معروف و نهی از منکر، برخی از این امور به زهد و اخلاق تعلق دارند آن زمان که یاران حضرت به این شرایط ملتزم گردیده براساس آنها بیعت نمودند حکم بر آنان مؤکدتر و شدیدتر می‌شود؛ مانند انسانی که سوگند می‌خورد که مرتکب سرقت نگردد و هنگامی‌که مرتکب دزدی شد مستحق دو گونه عقاب خواهد بود: مجازاتی به خاطر سرقت و مجازاتی به خاطر خلاف سوگند رفتار نمودن (بیعت درحقیقت پیمان مجددی است برانجام آنچه وظیفه بوده است، یعنی خود را کاملاً تسلیم آنچه از قبل «می‌بایست» می‌کند. بیعت کننده تاکید می‌کند که ولایتی را که خدا برای بیعت شونده مقرر فرموده است می‌پذیرد، بدیهی است این ولایت با بیعت ایجاد نمی‌شود، از قبل بوده است).
بیعت با حضرت مهدی (علیهالسّلام) نیز همین گونه است، چرا که بیعت با آن بزرگوار بیعت با خدا محسوب می‌گردد. خدای سبحان می‌فرماید: «اِنَّ الْذینَ یُبایِعُونَکَ اِنَّما یَبایِعُونَ اللهَ، یَدُ اللهِ فَوْقِ ایْدیهِم؛‌ای پیامبر کسانی که با تو بیعت می‌کنند با خدا بیعت می‌نمایند، دست خدا بالای دست آنان است.»
با وجود آنکه یاران حضرت مهدی (علیهالسّلام) از مزایا و شایستگی‌های فراوانی بهره‌مندند پایبندی به این شرایط لازم است، چرا که آن حضرت از یاران خویش می‌خواهند که نمونه‌های فضائل و کمالات باشند تا لیاقت فرماندهی و سرپرستی کره زمین را داشته باشند پس باید از محرمات اجتناب نموده به انجام واجبات پایبند باشند، از امور فریبنده و بی‌ارزش دنیا اجتناب نموده از هر گونه خوش گذرانی و اشرافیت باز ایستند و در زندگی طریقه زهد و سختی را برگزینند تا شایستگی اداء وظائفی را که بر دوش آنان نهاده شده به بهترین وجه داشته باشند.


از حضرت امام باقر (علیهالسّلام) روایت شده که (در حدیثی که راجع به حضرت مهدی (علیهالسّلام) سخن می‌گفتند) چنین فرمودند:
«... سپس از مکه بیرون نمی‌رود مگر آنکه در میان تعدادی به‌ اندازه حَلَقه باشد.»
راوی سؤال می‌کند حَلَقه چیست؟ فرمودند: ۱۰ هزار نفر
از حضرت صادق (علیهالسّلام) سؤال شد که: «همراه قائم چند نفر خروج می‌نمایند؟ می‌گویند: همراه وی عده‌ای به‌ اندازه نفرات بدرند، یعنی ۳۱۳ نفر. حضرت فرمودند: خروج نمی‌کند مگر با نیرومندانی که دارای توان باشند و تعداد نیرومندان کمتر از ۱۰ هزار نفر نیست.
ما در منابعی که نزدمان موجود است، توضیحی درباره حَلَقه (که ۱۰ هزار نفرند) نیافتیم ولی آنچه می‌توان استفاده کرد آن است که آنها جماعت‌ها و گروه‌هایی می‌باشند که از ایمان کامل و عقیده پابرجا و محکم بهره‌ای فراوان برده‌اند. آنان جزء سپاه حضرت مهدی (علیهالسّلام) محسوب‌اند ولی امتیازات آنان مانند امتیازات ۳۱۳ نفر نیست، جز آنکه آنان در مکه به حضرتش ملحق گردیده در زیر پرچم آن بزرگوار گرد می‌آیند.
در برخی از احادیث به جای کلمه «حَلَقه» کلمه «عقد» به کار رفته است که مراد از هر دو کلمه یکی است.
حضرت امام مهدی (علیهالسّلام) با این تعداد از لشکریان فراوان از مکه خروج می‌نمایند و طبیعی است که میلیون‌ها تن از مردم در طول راه و در ایام اقامت ایشان در کوفه به آن حضرت ملحق می‌شوند. بنابراین، نمی‌توانیم میزان فراوانی سپاهیان و لشکریان امام (علیهالسّلام) را تصور نمائیم ولی این مقدار را می‌توانیم بگوییم که هر مردی که به حضرت مهدی (علیهالسّلام) ایمان داشته و توانائی حمل سلاح داشته باشد از سپاهیان امام (علیهالسّلام) محسوب خواهد گردید و هنگامی‌که فرمان امام (علیهالسّلام) به آمادگی و بسیج صادر شود تمام طبقات در هر سنی و شرائطی که باشند برای لبیک گفتن به ندای آن حضرت بر یکدیگر سبقت می‌گیرد.


میراث‌های پیامبران که نزد حضرت مهدی (علیهالسّلام) است، میراث‌های پیامبران کدام است؟
پاسخ این است که: مقصود از میراث‌ها در اینجا آنچه شخصِِِِِِِ از دنیا رفته از مال و غیره برای ورثه خود باقی می‌گذارد نیست؛ بلکه مقصود اشیائی است نفیس و قیمتی که پیامبران برای اوصیاء پس از خود باقی می‌گذارند و از یک وصی به وصی بعد منتقل می‌گردد.
این میراث از پیامبرانی که قبلاً می‌زیسته‌اند به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید. پس از وفات پیامبر گرامی‌ نیز این مجموعه به علاوه میراث‌های شخص رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خلیفه شرعی آن بزرگوار یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) و پس از ایشان به حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) و به همین ترتیب به امام پس از وی... و سرانجام به خاتم الاوصیاء دوازدهمین جانشین یعنی حضرت امام مهدی منتظر (علیهالسّلام) رسیده است. هم اکنون نیز نزد ایشان موجود است و تا روز ظهورشان آنها را حفظ خواهند نمود.

۶.۱ - پرچم رسول الله

می‌پرسید: نقش این میراث‌ها در ظهور امام (علیهالسّلام) چیست؟
پاسخ آن است که این میراث‌ها بیانگر اولویت حضرت مهدی (علیهالسّلام) از دیگر مردم نسبت به انبیاء و اوصیا است و اینکه آن بزرگوار ادامه رسالت الهی انبیاء عظام می‌باشند از آنها بهره‌های دیگری نیز گرفته می‌شود. ذیلاً برخی روایات را در این مورد بررسی می‌نمائیم.
حضرت امام باقر (علیهالسّلام) فرمودند: «وقتی که قائم ظهور نماید، پرچم رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خاتم سلیمان و سنگ و عصای موسی را آشکار خواهد نمود.»
از امام صادق (علیهالسّلام) در حدیثی که از ایشان درباره پرچم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت گردیده چنین آمده است: «... جبرئیل آن را روز بدر آورد... رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن پرچم را در روز بدر برافراشت آنگاه آن را پیچید و به علی (علیهالسّلام) داد. آن پرچم نزد علی (علیهالسّلام) بود تا آنکه روز بصره پیش آمد. در روز بصره (یعنی جنگ جمل) امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) آن را باز کرد و خداوند وی را با آن پرچم پیروز فرمود آنگاه آن را در هم پیچید و هم اکنون نزد ماست. آن را کسی نمی‌گشاید تا آنکه قائم قیام کند وقتی قیام نمود آن را باز می‌کند»
اما خاتم سلیمان، درباره‌اش چنین روایت شده که وقتی آن را در دست می‌کرد خدای متعال برای وی باد و پرندگان و فرشتگان را مسخّر می‌فرمود.

۶.۲ - سنگ حضرت موسی

اما سنگ و عصای موسی، خدای تعالی می‌فرماید: «آن هنگام که موسی برای قومش از خدا آب خواست به وی گفتیم با عصای خود به سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشیدن گرفت هر یک از مردم آبشخور خود را می‌دانستند.» خدای سبحان چنین می‌فرماید: «به موسی وحی کردیم که عصای خود را بیفکن ناگهان به بلعیدن آنچه که آنان به دروغ ساخته بودند پرداخت»
حضرت امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «عصای موسی چوب درخت یاس بود از درخت‌های بهشتی وقتی موسی به سوی مَدیَن می‌رفت جبرئیل آن را برایش آورد.»
حضرت امام باقر (علیهالسّلام) می‌فرماید: «وقتی که قائم خروج کند... با خود سنگ موسی بن عمران را (که صخره‌ای به قدر بار شتر و بس سنگین است) حمل نماید در هیچ منزلی فرود نمی‌آید، مگر آنکه چشمه‌ها برایش جوشیدن گیرد.»

۶.۳ - پیراهن رسول الله

امام صادق (علیهالسّلام) به یعقوب بن شعیب فرمودند: «می‌خواهی پیراهن قائم را (که با آن قیام می‌کند) به تو نشان دهم؟» عرض کرد: آری، آن حضرت صندوقچه‌ای را خواستند آن را باز کرده پیراهنی از کرباس از آن بیرون کشیدند. سر آستین چپ پیراهن خونین بود سپس فرمودند: «این پیراهن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است همان که در روزی که دندانهای پیامبر شکست (دندانهای آن حضرت روز جنگ احد شکست.) بر تن رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود قائم با همین پیراهن قیام می‌کند.»
یعقوب بن شعیب می‌گوید: «خون را بوسیدم و آن را بر چهره نهادم حضرت آن را پیچیدند و دستور بردن آن را دادند.»

۶.۴ - پیراهن یوسف

حضرت امام صادق (علیهالسّلام) به مفضّل بن عمر فرمودند: «آیا می‌دانی پیراهن یوسف چه بود؟ (مفضل گوید: ) عرض کردم: خیر. فرمود: زمانی که برای ابراهیم (علیهالسّلام) آتش افروخته شد، جبرئیل برایش پیراهنی آورد و به تن او پوشاند و وجود این پیراهن باعث شد که گرما و سرما به او آسیب نرساند. وقتی که مرگش رسید آن را در بازوبندی قرار داده بر (بازوی) اسحاق آویخت، اسحاق نیزآن را بر (بازوی) یعقوب و او آن را و قتی یوسف متولد گردید بر (بازوی) او آویخت و در بازوی یوسف بود تا اینکه کار وی آن گونه شد. هنگامی‌که یوسف (علیهالسّلام) آن را از آن بازوبند بیرون آورد یعقوب بویش را استشمام نمود و این سخن خداوند است که «من بوی یوسف را استشمام می‌کنم، اگرکه مرا تخطئه ننمایید» پس آن پیراهن از بهشت بود.
عرض کردم: فدایت شوم! این پیراهن به نزد چه کسی رفت؟ فرمود: نزد اهلش. آن پیراهن وقتی که قائم قیام کند با وی خواهد بود. سپس فرمود: هر پیامبری که عملی یا چیز دیگری به ارث نهاد به آل محمد ‌(علیهم‌السّلام) رسید.

۶.۵ - زره و شمشیر رسول خدا

حضرت صادق (علیهالسّلام) می‌فرماید: «... بر تن او پیراهن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است؛ همان پیراهنی که در روز احد با پیامبر بود. دستارش سحاب و زره رسول خدا سابغه (از مطالب جالبی که مورخان گفته‌اند این است: تمام اشیائی که مربوط به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌گردید دارای نام خاصی بود؛ مثلاً عصای ایشان به نام ممشوق و یکی از دستارها به نام «سحاب» و شتر ماده‌شان به نام عضباء نامیده می‌شد.) و شمشیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذوالفقار نیز همراهش خواهد بود.»

۶.۶ - عصای موسی

حضرت باقر (علیهالسّلام) چنین فرمودند: «عصای موسی از آنِ آدم بود که به شعیب رسید، سپس به موسی بن عمران و اکنون نزد ماست، به تازگی آن را دیدم، عصائی است سبز رنگ به همان شکلی که از درخت بریده شد. اگر از آن بخواهند که سخن گوید زبان به سخن می‌گشاید آن را برای قائم ما (علیهالسّلام) آماده‌اش کرده‌اند و هرکاری که موسی با آن عصا انجام می‌داد، انجام دهد، عصا نیز هر چه به وی امر شود انجام می‌دهد و هر وقت او را بیفکنند با زبانش آنچه را که دشمن ساخته است خواهد بلعید.


در پی انجام بیعت برای حضرت مهدی (علیهالسّلام)، امام (علیهالسّلام) پس از آنکه حکومت سابق سقوط کرد و نابود شد، بساط حکومت را در مکه می‌گسترانند و بر مراکز قدرت تسلط می‌یابند. در آن روز دولت وقت توان آن را که در برابر حضرت مهدی (علیهالسّلام) مقاومت کند ندارد و از برخی از احادیث استفاده می‌شود که مکه تسلیم می‌گردد و آن حضرت به طو ر کامل بر آن شهر استیلا می‌یابند.
در آن شهر حضرت مهدی (علیهالسّلام) به انجام کارهائی اقدام می‌فرمایند که برخی از آنها را (که در احادیث ذکر شده است) ذیلاً یادآور می‌گردیم.

۷.۱ - اصلاح مسجدالحرام

حضرت امام صادق (علیهالسّلام) می‌فرمایند: «زمانی که قائم قیام کند ساختمان مسجد الحرام را خراب می‌کند تا به صورت اولیه برگردد. مقام را نیز به محلی که قبلا ً بوده برمی‌گرداند.»
مسجد الحرام پس از وفات رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تاکنون مرتباً وسعت یافته مساحت‌های فراوانی از تمام جوانب به آن اضافه گردیده است ولی با وجود آن هنوز به‌اندازه قبلی که حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) ساخته بود نرسیده‌ است زیرا که اساس قدیم آن از «حَزْوَرَه» (حزوره اسم محلی بین صفا و مروه و جزء مسعی است.) بوده که اکنون در «مسعی» بین صفا و مروه قرار دارد.
از حضرت امام صادق (علیهالسّلام) درباره اضافاتی که در مسجدالحرام واقع شده است سؤال کردند که آیا جزء مسجد است یا نه؟ آن حضرت پاسخ فرمودند: «آری... آنان هنوز آن را به‌ اندازه مسجدی که ابراهیم و اسماعیل (علیهم‌السّلام) ساخته بودند نرسانده‌اند.» و نیز حضرت فرمودند: «خطّ ابراهیم (علیهالسّلام) در مکه بین حَزْوَرَه تا مسعی است.‌اندازه خط کشیدن ابراهیم (علیهالسّلام) همان است.» ( (دو توضیح لازم است؛ اول این که مؤلف فقید نشانی این حدیث را باب فضل الصلاه آورده‌اند اما در آنجا به جای خط، حق آمده است ثانیاً هم ایشان (رحمهُ الله) خطَّ ابراهیمُ ضبط کرده‌اند که حالت اضافی صحیح تر می‌نماید: خطُُّ ابراهیمَ) معنای جمله چنین است : پس مسجد قسمتی است که ابراهیم آن را مشخص ساخت.) )
وقتی حضرت مهدی (علیهالسّلام) ظاهر شوند، دیوار محیط بر مسجدالحرام امروزی را خراب کرده دیوار تازه‌ای بر پایه دیوار نخستین می‌سازند و این باعث سهولت طواف خواهد شد؛ به ویژه آنکه تعداد حاجیان در زمان ظهور حضرت به دهها میلیون نفر خواهد رسید.

۷.۲ - اصلاح مقام ابراهیم

قبلاً گفتیم که حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «زمانی که قائم قیام نماید... مقام ابراهیم را به همان محلی که بوده است برمی‌گرداند.»
مقام ابراهیم سنگی است که حضرت ابراهیم خلیل الرّحمان (وقتی که خانه کعبه را بنا می‌فرمود) برآن سنگ ‌ایستاد.
این مقام در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مجاور کعبه بود. وقتی عمر بن خطاب زمامدار شد، مقام ابراهیم را از مکانش منتقل ساخت و محلّش را تغییر داد.
زمانی که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) زمام حکومت را پس از کشته شدن عثمان به دست گرفت، تصمیم گرفت که هر زیاده و بدعتی را از دین بردارد و همه چیز را به همان صورتی که در زمان رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود برگرداند. از آن جمله مقام را به جای نخستینش در مجاورت کعبه برگرداند؛ ولی منافقان و دشمنان آن حضرت (که در برابر هر نوع قدم اصلاحی آن حضرت می‌ایستادند) قیام کردند؛ لذا مولا (علیهالسّلام) بهتر آن دیدند که با توجه به مسائل مهم‌تر، قضیه را تا زمان دیگر مسکوت نهند. این بود که مقام ابراهیم تا امروز در غیر محلّ خود باقی مانده است.
ازجمله اقداماتی که حضرت در مکه انجام می‌دهند، برگرداندن مقام ابراهیم به محل اول آن در جوار کعبه مکرمه است. این مطلب نیز برای تسهیل طواف حجّاج انجام می‌پذیرد؛ زیرا در آن صورت طواف بین رکن و مقام واجب نخواهد بود بلکه طواف گرد خانه فقط کفایت می‌کند و هر قدرکه حجاج به هنگام طواف از خانه کعبه دور شوند مانعی نخواهد داشت.
اگر امروزه بنابر نظر برخی از فقهاء طواف باید بین رکن و مقام انجام گیرد، این وجوب با برگرداندن مقام به جایگاه نخستین آن در زمان ظهور امام عصر (علیهالسّلام) برداشته خواهد شد.

۷.۳ - نهی از طواف مستحب

حضرت صادق (علیهالسّلام) می‌فرمایند: «اولین مطلبی که قائم از عدالت آشکار خواهد نمود آن است که منادی او ندا در دهد: آن کس که مشغول انجام استلام حجر الاسود و طواف مستحبی است جای خود را به کسی که طواف واجب بر عهده دارد تسلیم نماید.»
روی همین اصل حضرت مهدی (علیهالسّلام) به حجاج امر می‌فرمایند که به طواف واجب اکتفا و طواف‌های مستحب را رها نمایند تا فرصت برای کسانی که هنوز طواف واجب را به جا نیاورده‌اند گشاده گردد.

۷.۴ - بریدن دست‌های بنی شیبه

حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «بدانید وقتی قائم، قیام کند، بنی‌شیبه را می‌گیرد و دست آنان را قطع می‌نماید و سپس آنان را برمی‌گرداند و می‌فرماید: اینان دزدان خدا هستند.»
بنی شیبه پرده داران کعبه هستند که در دستانشان کلیدهای کعبه است. این سِمَت را فرزندان از پدران به ارث برده‌اند. اینان اموال و ذخائری را که به کعبه هدیه گردید می‌دزدیدند و (چنانکه می‌خواستند) در آنها تصرف می‌نمودند. به همین علت است که امام (علیهالسّلام) آنان را «دزدان خدا» نام نهاده‌اند؛ یعنی «دزدان اموال خدا». و شاید حدیث چنین باشد: «دزدان خانه خدا» که کلمه «خانه» حذف گردیده باشد و خدا داناست.
حضرت مهدی (علیهالسّلام) فقط به بریدن دست بنی شیبه اکتفا نفرموده بلکه امر می‌فرماید که آنان را برگردانند. این فرمان حضرت به این اعتبار صورت می‌گیرد که وسیله ترساندن و تهدید برای هر دزد و هر آن کسی باشد که در اموالی که از آنِ او نیست، تصرف غیر مشروع داشته باشد و بداندکه مکافات او بریده شدن دست و خواری دنیا و عذاب آخرت خواهد بود.
با این عمل حضرتش حدّی را برای سرقت و برای هرکس که تصرّف غیر مشروع در اموال و املاک و اوقاف و غیر آن داشته باشد اجرا خواهند نمود.


حضرت مهدی (علیهالسّلام) مکه مکرمه را به سوی مدینه منوره ترک می‌فرماید و این زمانی است که فرمانداری را در مکه از سوی خویش می‌گمارد.
پس از آنکه حضرتش مکه را ترک فرمود، برخی از بدکاران اهل مکه بر فرماندار شوریده او را به قتل می‌رسانند. این خبر به حضرت مهدی (علیهالسّلام) می‌رسد؛ لذا سفر را قطع فرموده به مکه باز می‌گردد و آن گروه سرکش را کشته ریشه‌های فتنه را قطع می‌سازد. آن گاه فرماندار دیگری برگزیده و به سوی مدینه منوره حرکت می‌نمایند.
در مدینه نیز به کارها و فعالیت‌هائی اقدام می‌نمایند که به یکی از آنها اشاره می‌نمائیم و آن عبارتست از شکافتن بعضی از قبور و خارج کردن و سوزاندن اجساد داخل در آنها. این از مسائلی است که نیازمند توضیح و تحلیل است ولی ما به ذکر اجمالی آن اکتفا نمودیم.


سؤالی که اکنون مطرح می‌شود این است که آن حضرت پس از مدینه منوره به کجا می‌روند؟ به سوی عراق.
حضرت مولی الموحدین (علیهالسّلام) می‌فرماید: «... سپس به کوفه می‌آید و در آن شهر منزل می‌کند. برده مسلمانی را نمی‌یابد مگر آنکه او را خریده آزاد می‌فرماید، مدیون نمی‌ماند مگر آنکه قرضش را ادا می‌نماید؛ مظلمه‌ای برگردن مسلمانی نمی‌باشد مگر آنکه ردش می‌نماید؛ بنده‌ای به قتل نرسیده باشد مگر آنکه بهایش را می‌پردازد؛ (دیه‌ای تسلیم شده به خویشانش)، کشته‌ای کشته نشده باشد مگر آن که وام او را پرداخته برای بازماندگان او جیره و مقرّری معیّن می‌فرماید تا آن که زمین را از عدل و داد آکنده سازد؛ آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.

۹.۱ - سکنی گزیدن امام در رحبه

او و اهل بیتش در رُحبه مسکن می‌گیرند. رحبه مسکن نوح بود و زمینی است پاک. هیچ یک از آل محمد ‌(علیهم‌السّلام) جز در زمین پاک سکنی نمی‌گزیند و کشته نمی‌شود؛ زیرا آنها اوصیاء پاک پیامبرند.»
حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) فرمودند: «یک جای پا در کوفه از خانه‌ای در مدینه مرا محبوب‌تر است.»

۹.۲ - وسعت بخشیدن شهر کوفه

و درباره شکوفایی و آبادانی در کوفه حضرت امام صادق (علیهالسّلام) چنین می‌فرمایند: «وقتی قائم آل محمد (صلوات‌الله‌علیهم) قیام نماید... خانه‌های کوفه به رود کربلا متصل خواهد شد.»
به هنگام ظهور حضرت مهدی (علیهالسّلام) و رسیدن‌شان به کوفه نظر مؤمنان به سوی کوفه متوجه خواهد شد؛ زیرا بیشتر شیعیان موجود در کره زمین تلاش و کوشش می‌نمایند تا به کوفه مهاجرت کنند. حدیثی نیز از نظر خواننده محترم گذشت که از گسترش شهر کوفه از تمام جوانب آن سخن می‌گفت و این که این شهر به شهر مقدس کربلا متصل می‌شود و امروزه بین این دو شهر بیش از ۶۰ کیلومتر فاصله است! !

۹.۳ - امر به توسیع مسجد کوفه

حضرت مهدی (علیهالسّلام) نماز جمعه را در مسجد جامع کوفه اقامه می‌کنند و مسلّم است که مسجد از نمازگزاران مالامال خواهد گردید؛ زیرا مسجد (با همه وسعت امروزیش) نمی‌تواند قسمت اعظم نمازگزارانی را که مشتاقند به امامت حضرت مهدی (علیهالسّلام) نماز بگزارند در خود جا دهد.
علت آن است که همه مردم، با اختلاف طبقاتشان و بدون استثنا، علاقه‌مندند که به حضرتش اقتدا نمایند و به انجام این کار نیز بر یکدیگر سبقت می‌گیرند. هیچ کس از این نماز (جز ناتوانی که از راه رفتن ناتوان است مانند شخص پیر و زمین‌گیر) تخلّف نمی‌کند.
در ذیل برخی از احادیثی را که از ماجرا خبر می‌دهند ذکر می‌نمائیم:
حضرت امام باقر (علیهالسّلام) در حدیثی طولانی چنین می‌فرمایند: «حضرت مهدی داخل کوفه می‌شود. در آن شهر سه گروه خواهند بود که با هم اختلاف دارند؛ ولی این اختلاف از بین می‌رود و زمینه برای آن حضرت آماده می‌شود.
داخل کوفه گردیده بر منبر بالا می‌رود و خطبه می‌خواند. بر اثر شدّت گریه هیچ کس نمی‌فهمد که او چه می‌گوید... وقتی که جمعه دوم می‌آید، مردم گویند:
‌ای فرزند رسول خدا... نماز در پشت سر شما برابر نماز در پشت سر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. مسجد گنجایش ما را ندارد. حضرت مهدی (علیهالسّلام) گوید: من مسجدی برای شما می‌سازم که شما را در خود جای دهد.
پس به سوی نجف رفته (در روایتی آمده که آن بزرگوار مسجدی را در پشت کوفه بنا می‌نهند.) مسجدی را طرح ریزی می‌کنند که دارای هزار درب باشد و مردم را در خود جای دهد.»
مانند این حدیث از حضرت صادق (علیهالسّلام) نیز روایت گردیده است. مخفی نماند که نسبت دادند بنای مسجد به امام (علیهالسّلام) از باب مجاز است و معنای آن اقدام شخص امام (علیهالسّلام) بر ساختن مسجد نیست؛ بلکه معنی چنین است که آن حضرت به انجام این کار امر می‌فرمایند، همان گونه که گفته می‌شود: امیر شهر را ساخت؛ یعنی، به این کار فرمان داد.
به هر حال آن چه از حدیث استفاده می‌شود آن است که حضرت مهدی (علیهالسّلام) به صحرا رفته به ساختن مسجد فرمان می‌دهند که مانندش در تاریخ بشر ساخته نشده و دارای هزار درب می‌باشد.
می‌توانیم ساختمان مسجد را چنین تصوّر کنیم که در هر جانب از جوانب چهارگانه مسجد ۲۵۰ درب ساخته می‌شود. طبیعی است که درها وسیع بوده با وارد و خارج شدن آن همه مردم مناسبت دارد. روی این اصل باید عرض هر درب حدَاقل ۳ متر باشد. بنابراین عرض درهای ورودی مسجد در هر طرف از اطراف چهارگانه ۷۵۰ متر است. به این مقدار باید مساحت دیوارهائی را که بین هر دو در دیگر قرار می‌گیرد، اضافه کرد و اگر فاصله بین هر درب تا درب دیگر را ۱۰ متر حساب کنیم، طول دیوار، بدون درب نظر گرفتن ارتفاع، دست کم۲۵۰۰ متر خواهد شدکه اگر به این عدد، مقدار ۷۵۰ را اضافه کنیم مجموعاً طول دیوار در یک طرف ۳۲۵۰ می‌شود و اگر این عدد را در خودش ضرب کنیم مساحت مسجد بالغ بر ۵۰۰، ۵۶۲، ۱۰ متر مربع می‌گردد.
طبیعی است که نزدیک مسجد اماکنی جهت تطهیر و وضو (که با این رقم و انبوه جمعیّت مناسبت داشته باشد) ساخته خواهد شد. این تعدادِ فراوان درب، برای آسان گرداندن دخول و خروج نمازگزاران و محافظت آنان از ازدحام و حوادث تعبیه می‌گردد. این اقدام بزرگ و امر شرعی عظیم یکی از اقداماتی است که حضرت مهدی (علیهالسّلام) در عصر درخشان و نورانی ظهورشان انجام خواهند داد.


حضرت صاحب الامر (علیهالسّلام) برای تمام کردن کار سفیانی به شام می‌روند و این پس از آن است که به کوفه رفته امور را در آن جا به سامان می‌رسانند.

۱۰.۱ - پیروزی در سرزمین رمله

در آن وقت سفیانی در سرزمین رَمله در فلسطین یعنی در شمال شرقی بیت المقدس است. حضرت بقیّة الله (ارواحنا‌فداه) با سپاه عظیم خویش به فلسطین می‌رسند و در آن جا بین دو سپاه جنگ در می‌گیرد. سرانجام کار با پیروزی حضرت مهدی (علیهالسّلام) و فرار و نابودی سفیانی خاتمه می‌یابد.
احادیث گویند: حضرت مهدی (علیهالسّلام) نزد دروازه شهر لَد در فلسطین خواهند بود.
نمی‌دانیم موضع‌گیری قدرت‌های حاکم بر فلسطین و اردن در آن زمان در برابر حضرت مهدی (علیهالسّلام) چه خواهد بود؟! این مسلم است که حضرتش همه حکومت‌های ستمگر را برخواهند چید و تمام حکمرانان منحرف را قلع و قمع خواهند نمود.
آن جا (یعنی کنار دروازه شهر لَد) حضرت عیسی بن مریم (علیهم‌السّلام) از آسمان به زمین می‌آید تا با حضرت مهدی (علیهالسّلام) بیعت نماید.

۱۰.۲ - فرود عیسی بن مریم از آسمان

نزول پیامبر بزرگ خدا یعنی عیسی بن مریم (علیهم‌السّلام) از آسمان به هنگام قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) از حقایق ثابت نزد همه مسلمانان است، با همه اختلافاتی که در روش‌ها و مذاهب دارند و از اموری است که به هیچ وجه نمی‌توان درباره آن شکّ و مجادله نمود.
شاید تنها حکمت در نزول آن پیامبر بزرگ به هنگام قیام حضرت بقیة الله الاعظم (علیهالسّلام) تقویت جبهه امام عصر و اعتراف و تصدیق به این مطلب باشد که آن امام هُمام و بزرگوار، حق است و در آن تردیدی نتوان داشت؛ به ویژه پس از اقتداء آن حضرت به ولی عصر (ارواحنا‌فداه) در نماز؛ که به زودی خواهیم دانست.
نزول حضرت مسیح به زمین از عجیب‌ترین عجائب و مهم‌ترین حوادث و عظیم‌ترین نشانه‌ها و بزرگ‌ترین دلایل محسوب می‌شود. آیا شگفت نیست که انسانی در زمین زندگی می‌کرده، سپس به آسمان بالا رفته باشد و در آنجا بیش از هزار و نهصد سال زندگی نموده مجدداً به زمین بازگردد؟! با توجه به اینکه این انسان از دیگران به امتیازات زیر ممتاز می‌گردد:
اولاً اینکه، پیامبری از پیامبران خدا و از اولوالعزم است
ثانیاً، صاحب شریعت و کتاب آسمانی می‌باشد، هر چند پس از وی دست تحریف و زشتکاری به شریعتش راه یافته است.
ثالثاً، بدون پدر آفریده شده است.
رابعاً، امت وی امروز حدود یک میلیارد نفرند و در بین پیروان او پادشاهان و امیران و رؤسایِِ جمهور و غیر آنان از همه طبقات وجود دارند.
خامساً، میلیون‌ها تصویر و مجسمه او در کلیساها و مدارس نصب و بر گردن پیروانش آویخته و در خانه‌ها و محلات موجود است. علاوه بر آن، ترسایان عقایدی منحرف نسبت به حضرت عیسی بن مریم دارند؛ برخی از آنان معتقدند که او پسر خدا است و گروهی وی را خدا می‌دانند... و خدا بزرگتر است ازآن چه که کافران و مشرکان گویند.
به هر حال حضرت عیسی روح الله نزد همه مسیحیان مقدس است و بدیهی است که دیگر ملل و ادیان نیز نسبت به این شخصیت خود را به نادانی نمی‌زنند.
به همین ترتیب، مسلمانان به پیروی از قرآن کریم (که حضرت عیسی مسیح (علیهالسّلام) را چند جا به پاکی و بزرگی یاد کرده است) آن حضرت را از نظر عقیده در جایگاه سزاوارش می‌شناسند.

۱۰.۳ - اقتدا مسیح به امام زمان در نماز

نزول حضرت مسیح در زمان قیام و اقتدا به حضرت ولی عصر (عج‌الله‌تعالی‌فرجه) احادیثی را تقدیم می کنیم.

۱۰.۳.۱ - ابهام‌گویی علمای عامه

نظر به اهمیت این حقیقت (نزول حضرت عیسی (علیهالسّلام) از آسمان) احادیث فراوان و متواتری را می‌توان یافت که به این معنی تصریح نموده‌اند. اگر به منابع حدیثی مراجعه نمائیم، بسیاری از دانشمندان و حافظان اهل تسنّن و ائمه حدیث را می‌یابیم که نزول حضرت عیسی بن مریم را از آسمان به هنگام قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) ذکر نموده‌اند؛ گو آنکه برخی نخواسته‌اند به صراحت به این حقیقت اعتراف کنند و حدیث را دستکاری و اول و آخرش را حذف کرده‌اند یا به خاطر اهدافی (که خدای متعال می‌داند) با الفاظ حدیث بازی نموده‌اند.
ابن بخاری است (که نزد اهل تسنن از ائمه حدیث می‌باشد و کتاب او را در راس کتاب‌های صحیح می‌دانند) که اقتداء حضرت عیسی مسیح (علیهالسّلام) را به حضرت بقیة الله الاعظم ذکر می‌کند ولی با رعایت اجمال و ابهام؛ این گونه از ابو هریره نقل است که گوید: رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند:
«چگونه خواهید بود آن هنگام که فرزند مریم در میان شما فرود آید و امام شما از خودتان باشد؟»
حدیث فوق را مسلم در صحیح خودو دیلمی‌ در کتاب خود به نام فردوس الاخبار (درحرف کاف) و احمد بن حنبل در مسند خود نقل کرده‌اند.
[۳۵] شبلنجی، مؤمن بن حسن، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ص۱۷۰، مصر، ۱۳۸۴ ه. ق.

نعیم‌بن حمّاد، استاد بخاری در حدیث، نزول حضرت عیسی مسیح (علیهالسّلام) از آسمان را ذکر می‌نماید ولی به نام حضرت مهدی (علیهالسّلام) تصریح نمی‌کند! وی حدیث را به اسناد خود از کعب این گونه نقل می‌کند:
«عیسی مسیح کنار پل سفید در دمشق شرقی، وقت سحر فرود می‌آید. ابری او را حمل می‌کند. دو دست خود را بر شانه دو فرشته نهاده دو پارچه سراسری در بردارد؛ یکی از آنها را برکمر بسته و دیگری را بردوش افکنده است. وقتی سر خود را خم می‌کند عرق از سر او مانند مروارید قطره قطره می‌چکد. یهود نزد او آمده گویند: ما یاران توییم.
گوید: دروغ می‌گویید. پس از آن مسیحیان نزد او می‌آیند و به او می‌گویند: ما یاران توییم. گوید: دروغ می‌گوئید. یاران من مهاجرانند؛ باقیمانده یاران حماسه. به مجمع مسلمانان (آنجا که هستند می‌آید) می‌یابد که خلیفه آنان با آنان نماز می‌گزارد وقتی مسیح او را می‌بیند عقب می‌ایستد آن خلیفه به وی گوید: ‌ای مسیح الله، با ما نماز بگزار. حضرت عیسی مسیح گوید: نه، تو با یارانت نماز بگزار، خداوند از تو خشنود است. من وزیر برانگیخته شده‌ام نه امیر.
پس خلیفه مهاجران یک نماز دو رکعتی با آنان می‌گزارد، درحالی که فرزند مریم در میان آنها است...»
[۳۷] سید بن طاووس، علي بن موسى، الملاحم و الفِتن، ص۸۳، باب ۱۸۷.

نعیم بن حمّاد حدیث دیگری را از حُذیفه‌بن یمان از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کند. در این حدیث مشخّص می‌شود که (نعیم بن حمّاد) چگونه با الفاظ حدیث بازی می‌کند. او می‌گوید: «حضرت عیسی فرود می‌آید. مردم به او خوشامد می‌گویند و از فرود آمدنش خوشحال می‌شوند. چرا که آمدن او راست بودن حدیث رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است آن گاه به مؤذّن گوید: برای نماز، اقامه بگو مردم گویند: پیشاپیش ما نماز بگزار. وی گوید: به سوی امام خود بروید تا با شما نماز بگزارد؛ او خوب امامی‌ است پس امامشان با آنان نماز می‌گزارد و حضرت عیسی هم با آنان در نماز خواندن همراهی می‌کند.»
[۳۸] سید بن طاووس، علي بن موسى، الملاحم و الفِتن، ص۸۴، باب ۱۸۷.

دیدید که چگونه با این احادیث به شدّت بازی کرده به نام حضرت مهدی (علیهالسّلام) تصریح نکرده‌اند؛ گاهی از ایشان به نام «امامتان» و زمانی به نام «خلیفه آنان» و در برخی کتاب‌ها «امیر آنان» تعبیر گردیده است.

۱۰.۳.۲ - تصریح‌ بعض عامه

در عین حال برخی از دانشمندان آنان (آنها که عقیده‌شان بر (حریت) قلم‌هایشان سبقت نگرفته است) این حدیث را بدون دستکاری و تحریف نقل نموده‌اند ذیلاً برخی از آن احادیث نقل می‌شود:
از ابو سعید خدری نقل است که می‌گوید: رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «از ماست آن که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می‌خواند.» (حافظ ابونعیم نیز آن را در دو کتاب خویش اربعین و حلیّة الاولیاء نقل می‌کند.)
حُذیفه بن یمان از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین نقل می‌کند: «وقتی عیسی بن مریم فرود می‌آید، مهدی (علیهالسّلام) به وی(که گویی از موی سرش آب می‌چکد) (یعنی موی سر او می‌درخشد گویی که آن را روغن آلود کرده است یا آنکه با آب شسته است.) روی می‌کند و می‌گوید: پیش آی و با مردم نماز بگزار. عیسی بن مریم گوید: نماز برای تو به پا شده است. پس حضرت عیسی پشت سر مردی از فرزندان من نماز می‌گزارد. وقتی نماز خوانده شد، عیسی برمی‌خیزد. تا آن که در مقام می‌نشیند و با وی بیعت می‌نماید.» (شافعی در عقد الدرر پس از ذکر حدیث گوید: حافظ ابو نعیم در مناقب المهدی و طبَرانی در معجم خود حدیث را نقل کرده‌اند.)
از عبدالله بن عباس نقل شده است که گوید: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «سوگند به آن کس که مرا به حق به عنوان بشیر مبعوث فرمود، اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خدای تعالی آن روز را آن قدر طولانی می‌فرماید تا در آن روز فرزندم حضرت مهدی (علیهالسّلام) ظهور کند پس عیسی بن مریم (علیهالسّلام) فرود آمده پشت سر او نماز می‌گزارد.»
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در داستان دجال می‌فرمایند: «... حضرت مهدی (علیهالسّلام) داخل بیت المقدس شده به عنوان امام جماعت بر مردم نماز می‌گزارد. وقتی روز جمعه شود و نماز اقامه شود، عیسی بن مریم (علیهالسّلام) با دو جامه درخشان قرمز فرود می‌آید؛ گویی که از سر او روغن می‌چکد موهای سر او صاف، چهره‌اش زیبا و شبیه‌ترین خلق خدا به پدرتان ابراهیم خلیل الرحمان است.
حضرت مهدی (علیهالسّلام) عیسی (علیهالسّلام) را می‌بیند و به عیسی می‌گوید‌ ای فرزند بتول با مردم نماز بگزار. (بتول زنی را گویند که خون حیض و نفاس نمی‌بیند، بانو مریم مادر عیسی (علیهالسّلام) چنانکه در احادیث آمده است طاهره بود و خون نمی‌دید.) عیسی گوید: نماز برای تو به پا شده است. پس مهدی (علیهالسّلام) پیش آمده با مردم نماز می‌گزارد و عیسی در پشت سر او نماز گزارده با وی بیعت می‌نماید.»
اکنون برخی از آنچه را علماء عامّه پیرامون فرود آمدن حضرت عیسی (علیهالسّلام) به هنگام قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) گفته‌اند ذکر می‌نمائیم:
آلوسی گوید: «مشهور آن است که او (یعنی حضرت عیسی (علیهالسّلام) در دمشق نازل می‌شود و مردم در حال گزاردن نماز صبح‌اند. امام (که حضرت مهدی (علیهالسّلام) باشد) عقب می‌ایستد اما عیسی (علیهالسّلام) وی را پیش می‌دارد و پشت سر او نماز می‌خواند و می‌گوید: نماز برای تو بر پا شده است.»
سیوطی در کتاب الحاوی علی الفتاوی (در رد کسی که نماز خواندن حضرت عیسی را به امامت مهدی (علیهالسّلام) انکار می‌کند) ‌گوید: «این از عجیب‌ترین عجائب است؛ چرا که نماز گزاردن حضرت عیسی (علیهالسّلام) پشت سر حضرت مهدی (علیهالسّلام) در احادیث صحیحی که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خبر داده‌اند مطلب ثابتی است و او راستگوی تصدیق شده‌ای است که خبر وی خلاف نخواهد شد.»
سپس برخی از آنچه را که در این زمینه روایت گردیده است ذکر می‌نماید. خواننده گرامی، آنچه گذشت برخی از احادیث و مصادر آنها از کتب عامّه و سخنان دانشمندان ایشان در موضوع نزول عیسی بن مریم از آسمان به هنگام قیام حضرت مهدی (علیهالسّلام) بود.
اما احادیث وارده درکتب شیعه (که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه طاهرین ‌(علیهم‌السّلام) روایت شده است) تماماًُ به اقتداء حضرت عیسی بن مریم (علیهالسّلام) به حضرت ولی‌عصر (ارواحنافداه) ‌تصریح نموده‌اند.
مبالغه نیست اگر بگوییم فرود آمدن حضرت عیسی مسیح از آسمان و اقتداء او به حضرت مهدی (علیهالسّلام) نزد شیعه از امور قطعی بلکه از مشهورترین امور محسوب می‌شوند؛ تا جایی که در کتاب عیون المعجزات (نوشته حسین بن عبدالوهّاب، از دانشمندان قرن پنجم هجری.) آمده که:
«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خروج حضرت مهدی خاتم الائمّه را به ائمّه خبر دادند؛ آن که زمین را از عدل و داد پر می‌کند؛ آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد و این که حضرت عیسی (علیهالسّلام) نزد او به هنگام خروج و ظهورش فرود آمده، پشت سر او نماز خواهد گزارد.»
سپس گوید: «‌این خبری است که شیعه بر آن اتفاق نظر دارند و علماء و غیر علماء و سنّیان و خاصّ و عام و پیران و کودکان، چرا که این خبر بسیار مشهور است.»

۱۰.۴ - امر به کشتن دجّال

این اسم از کلمه دجل مشتق شده است، به معنای حق را به باطل آلودن و پوشاندن حق و خدعه و دروغ. دجّال صفت مردی است که قبل از ظهور حضرت مهدی (علیهالسّلام) خروج می‌کند. مراد از این کلمه (چنان که برخی از معاصران پنداشته‌اند) تمدن غربی و یا تمدن جدید (که دلها را به خود می‌فریبد) نیست.
دجّال در روزهای قحطی و خشکسالی خروج می‌کند و جز افراد پست و رذل و کسانی که از طبقات ناپاک و منحط‌ند (مانند زنان بدکاره و فرزندان نامشروع و یهود و غیر آنان) از وی تبعیت نمی‌کنند از احادیث این گونه استفاده می‌شود، که دجّال مردی است یک چشم؛‌ اندکی شعبده بازی و سحر و چشم بندی می‌داند.
بر همین اساس به کارهای سحرآمیز دست می‌زند که در نظر مردم امور حقیقی به نظر می‌آیند. پس تعجّبی ندارد که وی ابتداءً ادّعای پیغمبری و سپس ادّعای خدایی می‌نماید و گوید: «اَنَا رَبَّکُمُ الاعلی» ما در گذشته درباره شلْمغانی و افراد نظیر او (از کسانی که ادّعای حلول و ربوبیّت نمودند) مقداری سخن گفتیم.
بسیاری از احادیثی که درباره دجال آمده قابل اعتماد نیستند؛ چرا که از نظر متن مشوّش و مضطربند چه می‌دانیم؟! شاید رموز و اشاراتی باشند که در زمان ما غیر مفهومند و آینده از حقایق آنها پرده برخواهد داشت!
به هر حال... زندگانی این پلید در فلسطین تمام می‌شود، آن گاه که حضرت مهدی (علیهالسّلام) به عیسی بن مریم (علیهالسّلام) فرمان می‌دهد و او دجال را کشته و بندگان و شهرها را از شرّ و فتنه او رهائی می‌بخشد.


وقت ظهور؛ چگونگی اطلاع مردم از ظهور؛ علائم غیرحتمی ظهور؛ علائم حتمی ظهور؛ زمینه‌های ظهور؛ خطبه قیام؛ خروج دجّال


۱. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ص۱۸۲.    
۲. شافعی، یوسف بن یحیی، عقدالدُّرر، ج۱، ص۲۰۱، باب ۵.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۳۵۳۳.    
۴. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج ۱، ص ۲۸۱، حدیث ۶۷ باب چهاردهم.    
۵. فتح/سوره۴۸، آیه۱۰.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۷.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۳.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۵۷.    
۹. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج ۱، ص۲۳۸، باب ۱۳، حدیث ۲۸.    
۱۰. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج ۱، ص۳۰۷، باب ۱۹، حدیث ۲.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۶۰.    
۱۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۷.    
۱۳. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج۱، ص۲۳۸، باب ۱۳، حدیث ۲۷.    
۱۴. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج۱، ص۲۳۸، حدیث ۲۹.    
۱۵. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج۱، ص۲۴۳، باب ۱۳، حدیث ۴۲.    
۱۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۲۷-۳۲۸.    
۱۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص ۶۷۴.    
۱۸. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۵۳.    
۱۹. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج۱، ص۳۰۸، باب ۱۹، حدیث ۲.    
۲۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۶۷۳، باب ۵۸، حدیث ۲۷    
۲۱. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص ۳۸۳.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴ ص۵۲۶، کتاب الحج باب فضل الصلاه فی المسجدالحرام.    
۲۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص۲۱۰، کتاب الحج باب حج ابراهیم و اسماعیل، حدیث ۱۲.    
۲۴. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۵، ص۴۵۴، حدیث ۲۳۱.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۷۴ به نقل از کافی.    
۲۶. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۴، ص۲۴۳.    
۲۷. نساء/سوره۴، آیه۹۳.    
۲۸. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶۶.    
۲۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۸۵، حدیث ۱۹۸.    
۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۶.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۱    
۳۲. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۶۸، باب نزول عیسی بن مریم.    
۳۳. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۳۶، کتاب الایمان، باب نزول عیسی بن مریم.    
۳۴. حنبل، احمد، مسند احمد، ج۲، ص۳۳۶، چاپ المیمنیه، مصر، ۱۳۱۳ق.    
۳۵. شبلنجی، مؤمن بن حسن، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ص۱۷۰، مصر، ۱۳۸۴ ه. ق.
۳۶. سلمی‌شافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر، ص۲۹۱.    
۳۷. سید بن طاووس، علي بن موسى، الملاحم و الفِتن، ص۸۳، باب ۱۸۷.
۳۸. سید بن طاووس، علي بن موسى، الملاحم و الفِتن، ص۸۴، باب ۱۸۷.
۳۹. سلمی‌شافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر، ص۲۳۰، باب دهم.    
۴۰. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۳۰.    
۴۱. سلمی‌شافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر، ص۲۹۲.    
۴۲. سلمی‌شافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر، ص۲۹۲.    
۴۳. حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السّمطین، ج۲، ص۳۱۲.    
۴۴. آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۱۳، ص۹۵ در تفسیر آیه ۵۹ از سوره زخرف.    
۴۵. سیوطی، الحاوی علی الفتاوی ج۲، ص۲۰۲.    



سایت‌ اندیشه قم، برگرفته از مقاله «وقایع ظهور حضرت مهدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۱۸.    






جعبه ابزار