نیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نیت عنصری است که در زمینه و مسائل متعدد مباحث علمی و اسلامی مطرح میشود. علمای
علم اصول، در یک تقسیم،
احکام شرعیه را به دو دسته «
تعبدیات» و «
توصلیات» تقسیم میکنند و در این تقسیم، فارق اصلی بین این دو قسم را، عنصر «نیت» میدانند.
در مبحث
معاد و چگونگی
پاداش و
کیفر الهی در روز
رستاخیز نیز که از مباحث
علم کلام است، مسئله نیت مطرح میشود.
فلسفه اخلاق نیز مسئله «نیت» را در ارزشگذاری اخلاقی مورد ملاحظه قرار میدهد.
«نیت» از دیدگاه خاصی، از مسائل
علم النفس فلسفی و
علم روانشناسی نیز محسوب میشود. «قصد و نیت» گاه به معنای توجه و التفات گرفته میشود و با توجه به این معنا، میتوان گفت که مسئله «نیت» در مسائل حقوقی و جزائی نیز به شکل خاصی مطرح گردیده است.
واژه «نیت» در مقام استعمال ما فارسیزبانان، گاه به معنای اسمی به کار میرود و مراد از آن، غایتی است که
فاعل از
فعل خود آن را در نظر گرفته است؛ مثلاً میگوییم: «نیت شما در این حرکت چیست؟» و پاسخ داده میشود: «زیارت دوستان». در اینجا میتوان گفت: «زیارت دوستان» نیت ماست؛ و البته این غیر از این معناست که بگوییم: زیارت دوستان موضوع و متعلق نیت ماست؛ بنابراین، در این استعمال، «نیت» به معنای مصدری یعنی نیت کردن نیست، بلکه به معنای «مَنوی» است.
استعمال دوم «نیت» در معنای مصدر است که از آن
فعل مشتق میشود. (لکل امرء ما نوی). «نیت» در استعمال سوم، به معنای توجه، التفات و
خطور ذهنی به کار میرود و غالباً در هنگام انجام
عبادات مطرح میشود. مثلاً به هنگام انجام
نماز از کسی سؤال میکنیم: «آیا نیت کردهای یا خیر؟» در اینجا، مقصود این است که آیا شخص مذکور در ابتدای انجام نماز، خصوصیات
فعل و قصد نهایی از آن، یعنی
قرب الهی را به ذهن خود خطور داده است یا نه؟ به عبارت دیگر، مقصود از نیت کردن در اینجا، توجه و التفات تفصیلی به
فعل نماز و تعداد رکعات آن و اینکه به چه مقصودی بایستی به جا آورده شود، میباشد.
در واژگان عربی نیز، نیت به معنای متعدد به کار میرود: نیت مثل «خیفة»، مصدر است که
افعال ماضی و
مضارع «نوی»، «ینوی» از آن مشتق میشود. در کتاب
المنجد آمده است: واژه «نیت» در کلام عرب، به معنای اسمی نیز به کار رفته و میرود و لذا در لسان روایات، به صورت جمع یعنی «نیات» آمده است.
اما در
زبان عربی، «نیت» به معنای توجه و التفات به کار نرفته است، از این رو، باید گفت که استعمال این واژه در
زبان فارسی به معنای توجه و التفات، غلط مشهور است.
به نظر میرسد، منشأ این توهم این است که
شارع اسلام، «نیت قربت» را در امتثال و قبولی احکام تعبدیه شرط کرده است و در بین فقها و اصولیین، بحثهای گستردهای پیرامون اینکه منظور از «نیت» در عبادات چیست؟ صورت گرفته است. بعضی بر این عقیدهاند که مراد از نیت کردن «اخطار بالبال» (در فکر آوردن) است. از همین جاست که گاه به غلط، واژه «نیت» در معنای توجه و التفات به کار میرود؛ اما باید دانست که صاحبنظران فن، همگی بر این اعتقاد نیستند و شرط صحت نیت را، اخطار بالبال نمیدانند.
افعال ارادی انسان، تماماً مبتنی بر دو مبدأ علم و گرایش است. تحقق و وجود میل، همواره مستلزم صدور
فعل نیست اما هر
فعلی که از
فاعل مختار - از آن حیث که مختار است - صادر میشود، متوقف بر تحقق دو عنصر علم و میل است. البته، این میل گاه مربوط به
قوای نفسانی است و گاه مربوط به اعضای حسی و بدنی.
بعضی چنین پنداشتهاند که
علم تصوری و
تصدیقی و صرف توجه و التفات به یک عمل، خود موجد میل و رغبت است؛ اما در حقیقت چنین نیست. چراکه «علم» فی حد
نفسه پدیدهای است که ذاتاً جز خاصیت کشف و حاکی بودن، خاصیت دیگری ندارد.
تنها نقشی که در این میان برای علم میتوان قائل شد، این است که علم شرط بیدار شدن میل و رغبت نهفته در
نفس است. به عبارت صحیحتر باید گفت که میل و رغبتی که در
نفس انسان نهفته است، برای تأثیر خود و وادار ساختن انسان به انجام
فعلی، بایستی زمینه و موضوعی برای خود بیابد، این زمینه و موضوع در واقع به وسیله همان علم تصوری و تصدیقی که به واسطه بعد علمی و ادراکی
نفس حاصل میشود، تأمین خواهد شد.
برای صدور یک
فعل ارادی از انسان، مطلق علم و میل کافی نیست. گاهی انسان
فعلی را تصور میکند و در ابتدا به مفید بودن انجام آن هم تصدیق میکند اما به محض مقایسه آن با
افعال ارادی دیگر، از اقدام به آن کار منصرف میشود. اینجا درواقع، تصدیق واقعی و پایدار به مفید بودن عمل حاصل نشده است. وقتی درجه علم ضعیف است، میل نیز به همان نسبت ضعیفتر خواهد بود. هر چه قدر علم، واضحتر و روشنتر باشد، میل نیز شدیدتر است.
برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در
افعال ارادی که در آنها «نیت» وجود دارد مثالی طرح میکنیم: هنگامیکه به شخصی سلام میکنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این
فعل، تنها و تنها برای ما و
خداوند معلوم است. فرض کنیم که این سلام کردن برای این است که به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در اینجا گفته میشود که این «سلام» به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است که ببینیم مفهوم نیت در این سلام حقیقتاً به چه معناست و از چه مقولهای است و یا منشأ انتزاع آن چیست؟
برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری که در صدور این
فعل یعنی «سلام کردن» دخیلاند میپردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل میشود. در بین خود این تصورات نیز، منطقاً ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل میشود. سپس، تصور «سلام» بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل میشود؛ و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام» صورت میگیرد که اینها همه از مقوله علماند. این علم - چنانکه گفتیم - هرچند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام کردن است. این میل نیز وقتی شدید شد،
نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... میدهد که این همان مرحله
اراده نفس است.
در اینجا، نکاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیت بایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:
۱- آیا قصد و اراده به یک معنا و حاکی از یک واقعیتاند؟ گاهی این دو به جای یکدیگر به کار میروند که خود حاکی از ترادف آنها است؛ اما از سویی، گفته میشود که اراده همان واقعیت
نفسانی قبل از انجام
فعل است که گاه «تصمیم و جزم» نیز نامیده میشود؛ اما قصد چنین نیست. ممکن است ما از فاصله صد متری که شخص مذکور را میبینیم، قصد سلام داشته باشیم اما در اینجا هنوز اراده صادق نیست.
۲- درصورتیکه قصد و اراده فرق دارند، ماهیت «قصد» چیست؟ آیا تصور و تصدیق از مقوله علم است یا همان میل است؟ ممکن است گفته شود قصد از مرتبه ضعیف میل و اراده از مرتبه شدید میل و شوق اکید انتزاع میشود، اما این مطلب چنانکه خواهیم گفت محل مناقشه است.
۳- «نیت» چیست؟ در همان مثال سلام کردن برای کسب ریاست، آیا نیت، همان علم تصوری یا تصدیقی است؟ آیا نیت داشتن به معنای توجه کردن
نفس به مطلوب یعنی ریاست است؟ که در واقع این همان عنصر علم، یعنی
تصور و
تصدیق ذهنی است؟ آیا نیت، آن میل و کشش
نفسانی به سوی مطلوب است؟ آیا نیت، در واقع همان مطلوب و غایت مورد نظر یعنی «منوی» است؟ و در این صورت، آیا «نیت» که بدان اطلاق میشود از حیث وجود خارجی آن است یا وجود ذهنی یا مطلقاً؟
۴- آیا «نیت» در
روانشناسی، همان «نیت» در اخلاق است؟ و در صورت اختلاف، تفاوت این دو در چیست؟
به نظر میرسد که قصد و اراده با یکدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده» به معنای حقیقی آن است.
فعل ارادی که از ما صادر میشود، به دنبال «قصد» و اراده صورت میگیرد و - چنانکه اشاره نمودیم - اراده آخرین مرحله
نفسانی نسبت به
فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به کار میرود.
آنچه مشترک بین قصد و اراده است این است که هر دو متأخر از «علم» یعنی تصور و تصدیقاند. وقتی میگوییم: «من قصد کردهام که به فلان مکان بروم» یعنی پس از تصور مکان مذکور، تصدیق به فایده رفتن نیز نموده، شوق پیدا کردهام که بدانجا بروم؛ بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در اینجا معمولاً کلمه «تصمیم» را به معنای قصد به کار میبریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل
نفسانی اطلاق نمیشود. چون گاه میگوییم: من فایده فلان کار را تصدیق میکنم و میل هم نسبت به انجامش دارم، اما هنوز تصمیمی در مورد آن نگرفتهام. این بیان، یا حاکی از این است که تصمیم امری غیر از خود علم و میل است و یا نشانگر این است که تصمیم تنها به مرحله شدید میل که به دنبال آن اراده صورت میگیرد، اطلاق میشود.
نکتهای که باید بدان توجه نمود این است که اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت میگیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست؛ به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن.
اما در مورد اراده باید گفت که اراده ذاتاً و ماهیتاً از مقوله میل نیست. چراکه میل
نفسانی را نمیتوان «
فعل» نامید، اما اراده در حقیقت، یک
فعل نفسانی است. اگرچه گاهی گفته میشود: «من اکنون به فلان چیز میل پیدا کردم» اما در واقع معنایش این نیست که
نفس من در این لحظه خاص، میل را ایجاد کرد، بلکه در اینجا «میل» یا به معنای «علم» و یا به معنای اراده به کار رفته است؛ یعنی منظور گوینده این است که «من حالا پی به فایده فلان کار برده، آن را تصدیق میکنم» و یا به این معناست که «من در این لحظه، اراده انجام
فعل را کردم.» به هر حال میل ایجاد شدنی نیست بلکه ظاهر شدنی است؛ اما اراده به نوبه خود
فعلی است که از
نفس صادر میشود؛ بنابراین، اگر «میل» در جمله مذکور به معنای واقعی آن مأخوذ باشد، مراد این است که در فلان زمان میل و گرایش من نسبت به پدیدهای خاص، بروز و ظهور پیدا کرد.
«اراده» اگرچه خود
فعل نفس است و خود نیز یک
فعل ارادی محسوب میشود، اما چنین نیست که خود، مسبوق به اراده دیگری باشد و بدین لحاظ متصف به وصف ارادی بودن شود. اگر هر ارادهای - از آن جهت که یک
فعل ارادی
نفسانی است - ضرورتاً مسبوق به اراده قبلی باشد، بنابراین برای صدور هر
فعل ارادی، لازم است در مرحله متقدم، بینهایت اراده تحقق پذیرد و این خود به معنای عدم صدور
فعل از
فاعل مرید است.
مؤلف کتاب «
دستور الاخلاق فی القرآن» در تعریف «نیت» چنین نوشته است: «نیت» به معنای وسیع آن، حرکتی است که از آن اراده نشات میگیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن
این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است؛ زیرا اولاً: مراد از حرکت چیست؟ ثانیاً: اگر نیت به معنای، منشأ
اراده باشد، این تعریف بر مبدأ علم و مبدأ میل نیز صادق خواهد بود و حالآنکه نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین میکند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق میکند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا میکند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث اینکه قوه محرکهای برای پدیدآوردن
فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق میشود.
آنچه در کلام فوق محل اشکال است همین است که گویا مؤلف مذکور برای عنصر
علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریک و انگیزندگی و خلاصه نوعی
فاعلیت قائل است - کما اینکه بعضی گفتهاند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة
فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نمودهایم که علم و تصور ذهنی جز خاصیت کشف و حکایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتاً متصف به وصف تحریک و انگیزندگی نمیشود؛ بنابراین،
صورت ذهنی جز یک حالت عقلی صرف نیست و هم از این روست که جز «غایت و هدف» به چیز دیگری نام نخواهد شد. در سابق گفتیم که علم، در حقیقت، شرط بروز و ظهور امیال نهفته در روح ماست و دافع و انگیزه برای حرکت و
فعالیت ما همان امیال و گرایشهای درونی است.
مؤلف مذکور سپس برای تقسیم نیت به اخلاقی و روانشناختی مینویسد: در هر عمل ارادی دو نظر و توجه وجود دارد: یک توجه و نظر بر خود عمل است و توجه و نظر دیگر به غایت. توجه اولی در واقع همان نیت روانشناختی است و علمای روانشناس نیز چنین نیتی را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. نظر و عنایت دیگری که
فاعل مرید در هنگام انجام
فعل به سوی غایت دارد، نیت اخلاقی است که در حوزه
علم اخلاق قرار میگیرد و متصف به ارزشهای اخلاقی - منفی یا مثبت - میشود.
نیت، به معنایی که در
روانشناسی مورد بحث واقع میشود، متصف به
ارزشهای اخلاقی نمیشود. این نیت در واقع به معنای قصد و عزم بر کار است، نه به معنای انگیزه و دافع که متصف به
حسن و قبح اخلاقی میشود. در اینجا ممکن است گفته شود که نیت روانشناختی یعنی توجه و عنایتی که بر خود
فعل است، در واقع یا به عنصر علم بازگشت میکند و یا همان اراده است؛ بنابراین، «نیت» یک معنا بیشتر ندارد و آن همان «نیت» اخلاقی است.
امام خمینی نیت را صورت
فعلی و جنبه ملکوتی عمل میداند.
امام خمینی با استناد به روایتی «النیة افضل من العمل» نیت را افضل از عمل میداند و بلکه نیت تمام حقیقت عمل است، زیرا نیت صورت کامل عمل و
فصل محصّل اوست و صحت و فساد و کمال و نقص اعمال به نیت است. چنانچه عمل واحد بهواسطه نیت گاهی تعظیم و گاهی مورد توهین است و گاهی تام و گاهی ناقص و گاهی بهواسطه نیت از سنخ
ملکوت اعلی و صورت جمیله میگردد و گاهی بهواسطه نیت از ملکوت اسفل و صورت موحشه و مدهشه میباشد.
به اعتقاد امام خمینی روح عمل و تمام حقیقت آن، نیت اصلی و اهمیت عمل بهواسطه قصد خالص و نیت صادقانه است، اگر روح عمل قوی و لطیف و از قلب سلیم صادر شده باشد دارای اهمیت خواهد بود. به اعتقاد امام خمینی در علوم عقلیه بیان شد که شیئیت شیء به
صورت آن است نه
ماده آن، بلکه تحدید و تعریف آن به فصل، به
حد تام است. پس تمام حقیقت اعمال همان صور اعمال و جنبه ملکوتی آنها است که نیت است. تمام اعمال در نیات فانی هستند و اعمال از خود استقلالی ندارد. «قل کل یعمل علی شاکلته» اعمال، تابع شاکله و نیت
نفس است.
امام خمینی در بیان رابطه متقابل عمل و نیت با استناد به آیه: «کل یعمل علی شاکلته» معتقد است هر یک از دیگری متأثر است.
امام خمینی با استناد به حدیث «نیة المومن خیر من عمله» به فنای عمل در نیت و مُلک در ملکوت و مظهر در ظاهر معتقد بوده و بر این باور است که عمل همان نیت است و غیر از نیت چیز دیگری در کار نیست و تمام اعمال در نیّات فانی هستند و هرکس تابع شاکله
نفسانیت خود میباشد و میتوان گفت که ملکات، شاکله اولیه
نفس و نیات، شاکله ثانویه
نفساند و
اعمال تابع آنهاست؛ بنابراین به باور امام خمینی عمل بدون نیت صحیح نیست.
دانشمند معاصر استاد
محمدتقی مصباح یزدی در رساله خود: «
کلمة حول فلسفة الاخلاق» فرقی بین نیت و داعی نمیگذارند و پس از تقسیم رغبت و داعی به غریزی و غیر غریزی، داعی غیر غریزی را به «نیت» نام مینهند:
و الذی نرکز علیه هو ان جمیع
الافعال الارادیة مسبوقة بمیول فطریة و منتهیة الی رغبات کامنة فی
انفس تنبعث بنوع من انواع المنبهات الداخلیه او الخارجیه، سواء کانت الرغبة متعلقة باعضاء البدن او بقوی الروح و سواء کانت مشترکة بین الانسان و الحیوان او مختصه بالانسان و سواء کان تاثیرها فی الارادة بالمباشرة او بغیر المباشرة و نسمی الرغبة المؤثرة
بالفعل فی حصول الارادة مطلقا بالداعی سواء کان تاثیرها بمفردها او بالاشتراک مع داع او دواع اخری و سواء کانت الرغبة غریزیة او غیر غریزیة و سواء کانت غیر الغریزیة مشعورا بها و ملتفتا الیها تفصیلا او غیر مشعور بها کذلک بل کانت مغیبة بستار من الغفلة و نخص الداعی غیر الغریزی باسم النیه و ان کان الشعور به یختلف بالشدة و الضعف و الوضوح و الخفاء و التفصیل و الاجمال فلا نسمی الدواعی الغریزیة المؤثرة فی
افعال الاطفال الصغار و من ینسج علی منوالهم بالنیات.
در بیان فوق که در آن تعریف «نیت» آمده است، نیت به معنای مصدری به کار نرفته بلکه به معنای اسمی گرفته شده است؛ بنابراین، نیت عبارت است از: «داعی و انگیزه غیر غریزی که
فاعل در هنگام انجام
فعل توجه و عنایتی بدان دارد».
آنچه مهم و محل دقت است این است که هنگام انجام یک
فعل ارادی - چنانکه اشاره شد - نخست در مرتبه متقدم دو عنصر
تصور و
تصدیق (علم) و میل تحقق داشته، آنگاه اراده انجام
فعل و به دنبال آن،
فعل صورت میگیرد. وقتی «نیت» را به معنای داعی میگیریم، مسلماً
وجود خارجی و
عینی مطلوب، مراد نخواهد بود. چراکه تحقق خارجی و
بالفعل مطلوب هنوز حاصل نشده و متأخر از
فعل است و چیزی که وجود متأخر است، نمیتواند انگیزه و داعی برای صدور متقدم باشد.
ممکن است بگوییم مراد از نیت و داعی، صورت علمیه مطلوب و غایت است، اما گفته شد که صورت علمیه و بهطورکلی، عنصر «علم» ذاتاً جز خاصیت کشف و حکایت چیز دیگری ندارد. تنها عنصر دیگری که بر
فعل متقدم است و از مبادی
افعال اختیاری انسان محسوب میشود، عنصر میل است. از این رو، بایستی «نیت» در تعریف استاد تنها بر این عنصر تطبیق شود.
ممکن است گفته شود که بنابراین، نیت جز همان عنصر میل و گرایش نیست و حالآنکه، هم از نظر روانشناسی و هم از منظر
اخلاق، بین نیت و میل اختلاف وجود دارد. چراکه بنابر بیان خود استاد، نیت داعی غیر غریزی است و به هر حال عنصری است که ذاتاً در نهاد و ذات
انسان نهفته نیست بلکه امری است که تحقق آن و تعیین متعلق آن، به اختیار خود فرد است اما از سوی دیگر، میل عنصری است که در نهایت ریشهای
فطری و ذاتی در انسان دارد.
با توجه به آنچه گفتیم عنصر «نیت» یا در حقیقت به یکی از دو عنصر علم یا میل بازگشت میکند و عنصر ثالثی نیست، بلکه نیت اصطلاح دیگری است که با لحاظ خاصی بر یکی از این دو عنصر اطلاق میشود و یا عنصری است که علم و میل هر دو در آن ملحوظاند.
به نظر میرسد که «نیت» را به معنای اسمی بتوان چنین تعریف کرد: نیت امری است آگاهانه که میل
فاعل مرید
بالفعل بدان تعلق گرفته باشد؛ بنابراین تعریف، نیت عنصری است که در آن هم عنصر علم و هم عنصر میل دخالت دارد و بهطورکلی، نیت عنصر بسیطی نیست بلکه امری است مرکب. در اینجا، ممکن است گفته شود که نیت اصلاً عنصر ثالثی جدای از میل و علم نیست، بلکه نیت مفهومی است که بر عنصر علم از آن حیث که میل
نفس بدان تعلق یافته و مورد گرایش
فاعل است اطلاق میشود؛ بنابراین بیان، نیت مفهومی است انتزاعی که منشأ انتزاع آن علم و میل هستند.
تذکر این نکته لازم است که «نیت داشتن» با «نیت کردن» تفاوت دارد. وقتی نیت با مصدر «داشتن» ترکیب میشود به معنای اسمی است و منظور همان مطلوب و غایت
فعل است؛ اما «نیت» در ترکیب با مصدر «کردن» به معنای مصدری است. آنچه به عنوان عنصری از عناصر
افعال اختیاری انسان شمرده میشود، نیت به معنای اسمی است و «نیت کردن» اگر به معنای «قصد کردن» باشد، ترکیب غلط اما مشهوری است.
در روایات متعدد، نیت به عنوان اساس عمل ذکر شده و معیار ارزشیابی و نیکی و زشتی آن نیز، نیت
فاعل دانسته شده است. البته در بحثهای روایی بدین نکات و تحلیل و تبیین آنها خواهیم پرداخت. آنچه در اینجا مورد نظر ماست بیان این نکته است که از نظر عقلی و بحثهای
علم انفس فلسفی، صعود و سقوط
نفس در رابطه با مسئله «نیت» چگونه تبیین میشود؟
نفس و
روح انسان موجودی است که ذاتاً
مجرد و برای انجام کارهایش محتاج
ماده است. هر
فعلی که از انسان صادر میشود، در حقیقت
فاعل آن،
نفس انسان است. حتی
افعالی که ظاهراً و مستقیماً به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام میشوند، در حقیقت
افعال نفس ما هستند که
نفس، آنها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما که مسخر او هستند، انجام میدهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل» و «توهم». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود میسازیم و صورت خیالی آن را میآفرینیم، در خود این عمل، هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیماً شرکت نمیکند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند.
پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه»،
فعلی از
افعال نفس ما محسوب میشوند که فی حد
نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همانگونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام
افعال خاصی صورت میگیرد مانند تغذیه مادی و... و یا عوامل و
افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوط
نفس و روح نیز از طریق
افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیدههای مجردی هستند حاصل میشود.
یکی از ابعادی که
نفس و روح انسان در آن زمینه رشد و تکامل پیدا میکند بعد علمی است. علم یک عنصر مادی و مشت پر کن نیست و هم از این روست که میان افزایش و یا کاهش علم و وزن انسان هیچ تناسب و رابطه ثابتی برقرار نیست. علم و وزن هر یک از مقولهای خاصاند و هرگز ضرورتاً آنکه عالمتر است، سنگینوزنتر نیست و نه بالعکس. علم امری است مجرد و لذا سنخیت لازم با روح و
نفس انسان را داراست. تکامل
نفس بشر در بعد علمی از طریق اتحاد هر چه بیشتر
نفس با صور مجرده است. هرچقدر سعه وجودی و میزان
تجرد نفس افزایش یابد دایره علم و آگاهی
نفس نیز بیشتر میشود؛ بنابراین، تکامل
نفس انسان مستقیماً و منحصراً به وسیله حصول هرچه بیشتر اموری مجرد برای
نفس است.
نیت ماهیتاً هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی -
فعلی از
افعال نفس محسوب میشود؛ بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود
نفس است. لذا همچون عنصر «علم» میتواند در صعود و یا سقوط
نفس مؤثر باشد. همانطور که غذای فاسد میتواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز میتواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.
در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح» است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و
ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «
نطق» فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان
حیوان ناطق تعریف میشود.
مسئله اخلاق و ارزشهای اخلاقی اولاً و بالذات در رابطه با روح و
نفس انسان مطرح میشوند و
افعال مادی و بدنی هم اگر متصف به ارزشهای اخلاقی شوند، از حیث ارتباط آنها با روح انسان است. چراکه گفتیم در واقع هر
فعلی از انسان صادر میشود،
فاعل حقیقی آن روح است و همه این
افعال،
فعل نفس محسوب میشوند؛ بنابراین، هر
فعل ارادی که از انسان سر میزند - هر چند ظاهراً یک
فعل مادی و در رابطه با جسم و بدن باشد - اما از جهت ارادی بودن،
فعل نفسانی محسوب میشود و در حوزه اخلاق و ازرشهای اخلاقی قرار میگیرد.
آنچه در یک
فعل ارادی موضوع ارزشیابی اخلاقی قرار میگیرد کمیت مادی آن نیست، بلکه موضوع ارزشیابی اخلاقی اولاً و بالذات یک امر
نفسانی و مجرد است که همان عنصر نیت است و اگر هم بعد مادی و غیر مجرد یک عمل متصف به ارزشهای اخلاقی شود، باز هم از حیث یک بعد معنوی است. چراکه خوبی و بدی عمل اخلاقی هرگز نسبتی با زیادی یا کمی ندارد.
بنابراین، موضوع ارزشیابی اخلاقی یک عمل که یک جنبه مادی دارد و یک جنبه غیرمادی که همان نیت عمل است، در واقع همان بعد غیرمادی آن است.
قتل نفس بیگناه با اعدام کردن یک قاتل جنایتکار از نظر بعد فیزیکی و مادی هیچگونه تفاوتی با یکدیگر ندارند. هر دو در صورت و ظاهر، دو
فعل شبیه و یکسانند، اما یکی از این دو عملی قبیح و زشت شمرده میشود و دیگری عملی نیک و شایسته، چراکه نیتها در دو عمل تفاوت میکند.
دو محصلی که هر دو در کنار یکدیگر تحصیل علم میکنند و مباحثه، مطالعه و تحقیق علمی دارند، اما یکی به خاطر جاه و مقام مادی و احیاناً تکبر و فخرفروشی کتاب به دست گرفته و دیگری به خاطر استکمال روحی و شناخت و معرفت در راه تحصیل
قرب خداوندی قدم برمیدارد، هر دو در ظاهر یک عمل را انجام میدهند، اما از نظر اخلاقی، تلاش اولی، کاری ناپسند و عملی ضدارزش است و کار و
فعالیت دومی،
فعلی ارزشمند و مقدس محسوب میشود. چراکه نیتها در این دو
فعل و در اندیشه این دو
فاعل با یکدیگر فرق دارند. آنچه گذشت میتواند تبیینکننده مفهوم کلام
معصوم باشد که «انما الاعمال بالنیات»
گفتیم که آن جهت و بعد حقیقی که در یک عمل ارادی موضوع ارزش و
احکام اخلاقی است، بعد روحی و
نفسانی آن است که همان عنصر نیت است و ملاک خوبی و بدی عمل، همین عنصر است. با توجه به این مسئله، جزا و پاداش اعمال اختیاری نیز تبیین میشود. اگر ملاک خوبی و بدی عمل، عنصر نیت باشد که «انما الاعمال بالنیات»، ملاک جزا و پاداش عمل نیز همین عنصر خواهد بود؛ یعنی هر چند یک عمل ممکن است از نظر ظاهری و صوری و از ابعاد مادی ناچیز دیده شود، اما ممکن است نیت عمل چنان آن را ارزشمند گرداند که موجبات تحصیل سعادت ابدی
انسان را فراهم آورد ونیز ممکن است یک عمل بااینکه از نظر صورت ظاهری، بسیار بزرگ و عظیم جلوه مینماید، به خاطر این عنصر «نیت» نه تنها هیچگونه ارزش مثبت نداشته باشد، بلکه دارای ارزش منفی بوده، موجبات سقوط و شقاوت ابدی انسان را فراهم سازد.
با توجه به آنچه گفته شد، مسئله پاداش و کیفر جاوید اخروی نیز تا حدی قابل تبیین است. سؤال مهمی که همواره در این زمینه مطرح بوده و هست این است که چرا خداوند متعال کسانی را در قیامت به عذاب جاوید گرفتار میسازد، درصورتیکه آنان گناهان محدودی - از نظر بعد مادی - انجام دادهاند و به هر حال در این جهان مدت محدودی زندگی کردهاند؛ یعنی اگر تمام عمر خود را هم به گناه و معصیت سپری کرده باشند بازهم مدت محدودی خواهد بود؛ بنابراین، مسئله «خلود» در بهشت و دوزخ اخروی چگونه قابل تبیین است؟
گفته شد که ملاک ارزشیابی و خوبی و بدی عمل از نظر اخلاقی، نیت عمل است و نیز مسئله جزا و پاداش عمل مبتنی بر مسئله نیت است؛ بنابراین، باید گفت که اصلاً چنین سؤالی، از نظر منطقی بیپایه و سست است! چراکه مقایسه مدت زمان مادی یک عمل دنیوی با جزا و پاداش جاودانه و نامحدودی که در رابطه با نیت عمل طرح شود، یک مقایسه بیجا و غیرمنطقی است.
نیت عمل یک امر مادی و دارای کمیتهای محدود زمانی و مکانی نیست که میزان جزای اخروی را بتوان با آن مقایسه کرد و بهطورکلی، با نامحدود یا محدود هیچ نسبتی ندارد و نمیتوان کسری برای آن در نظر گرفت؛ بنابراین، با توجه به اینکه نیت در عمل، خود یک امر مادی و محدود نیست، مسئله پاداش و کیفر نامحدود اخروی نیز قابل تبیین عقلی است و اشکال مذکور به نظر ما، اشکالی بیجا و غیرمنطقی است. (در نقل آمده است که اگر خداوند بنده گناهکاری را تنها به خاطر یک گناه به عذاب جاوید گرفتار سازد، کاری به جا انجام داده است و آن بنده استحقاق این عذاب را دارد و اگر در عذاب او تخفیفی میدهد، با فضل خویش معامله کرده است نه با عدل!)
استاد مصباح (دام عزه) نوشتهاند: «آیا وجود نیت در
نفس قابلاندازهگیری زمانی هست یا نه؟ درصورتیکه جواب مثبت باشد - که البته هست - اشکال مزبور چندان غیرمنطقی نخواهد بود» پاسخی که به نظر میرسد این است که جزا و پاداش اخروی، بهعنوان معادل زمان وجود نیت در
نفس نیست، بلکه معادل خود نیت است که امری است مجرد (و الله اعلم).
•
سایت اطلاعرسانی حوزه، بر گرفته از مقاله «کاوشی در باره نیت»، تاریخ بازیابی ۹۸/۱۰/۸. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.