محمدتقی مصباح یزدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمدتقی مصباح یزدی (۱۳۱۳-۱۳۹۹ش)، فیلسوف،
مجتهد،
فقیه،
استاد اخلاق، مفسر، متکلم و از اساتید برجسته
حوزه علمیه قم بود.
وی از شاگردان
امام خمینی،
آیتالله بروجردی،
علامه طباطبائی،
سید ابوالقاسم خوئی و
محمدتقی بهجت بود. ریاست
مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، عضویت در
مجلس خبرگان رهبری و
شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضویت در
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و... از جمله مناصب ایشان میباشد.
از جمله خدمات ایشان میتوان به تأسیس
مدرسه حقانی، تأسیس دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، تأسیس بنیاد فرهنگی باقرالعلوم (علیهالسّلام)، تأسیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی و ... اشاره کرد. وی بهعنوان یکی از شخصیتهای مطرح در
جمهوری اسلامی ایران، از دوران قبل از
پیروزی انقلاب اسلامی همواره در عرصههای مختلف سیاسی، علمی و فرهنگی حضور داشته و از خود در زمینههای مذکور آثار فراوانی بهجای گذاشته است. ایشان در ابتدای انقلاب با مشاهده توطئههای اعتقادی دشمنان مخصوصا
مارکسیسم که با در اختیار داشتن امکانات در حال شبههپراکنی در سطح جامعه بودند، بر آن شدند تا برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب، در مراکز گوناگون خصوصا در مناظرات تلویزیونی و محیطهای دانشگاهی به سخنرانی و پاسخ بهشبهات بپردازد.
آیتالله مصباح در کنار مسائل مذهبی و علمی، به مسائل سیاسی نیز اهتمام ویژه داشته و پیوسته در صحنه سیاسی بهصورت یک عنصر فعال، ایفای نقش میکردند. ایشان در عرصه سیاسی با در نظر گرفتن
ولی فقیه بهعنوان کانون مرکزی نظام سیاسی در
حکومت اسلامی، به تفسیر و تاویل بقیه مفاهیم میپرداخت و همین امر موجب شد تا نظریه ایشان بهعنوان یک نظریه خاص در میان اندیشمندان مطرح شود.
ایشان سرانجام در غروب
روز جمعه ۱۲ دیماه سال ۱۳۹۹ در سن ۸۶ درگذشت و در
حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) دفن شد.
محمدتقی مصباح یزدی در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی در شهر کویری
یزد به دنیا آمد. وی تحصیلات مقدماتی حوزوی را در یزد بهپایان رساند و برای تحصیلات تکمیلی
علوم اسلامی عازم
نجف شد که البته بهعلت مشکلات فراوان مالی، ناچار شد بعد از یکسال از نجف هجرت کند و برای ادامه تحصیل به
قم رفت. ایشان در آنجا ضمن بهرهبردن از محضر اساتید بزرگ قم در حوزه علم، وارد فعالیتهای علمی، سیاسی و فرهنگی شدند. ایشان قبل و بعد از
انقلاب اسلامی ایران با حمایت و ترغیب
امامخمینی (رحمةاللهعلیه)، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راهاندازی کرد.
وی عضو
مجلس خبرگان رهبری و
شورای عالی انقلاب فرهنگی، همچنین رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امامخمینی (رحمةاللهعلیه) بود.
آیتالله مصباح یزدی در طول دوران تحصیل خود از محضر اساتید فراوانی بهره جست که پارهای از آنان عبارتند از:
حاج شیخ
محمدعلی نحوی، (ایشان در حوزه یزد، وقت بسیاری را برای تدریس خصوصی به ایشان صرف میکردند. آیتالله مصباح یزدی،
ادبیات عرب و بخش زیادی از دوره سطح را نزد ایشان خواند).
شیخ
عبدالحسین عجمین،
سید علیرضا مدرّسی (مقداری از
شرح لمعه و
رسائل را نزد ایشان خواندند).
حاج میرزا
محمد انواری (بخشی از کتاب
قوانین را نزد ایشان خواندند).
حاجآقا مرتضی حائری (درس
مکاسب را نزد ایشان خواندند).
شیخ
عبدالجواد جبلعاملی (جلد اول
کفایة الاصول را نزد ایشان خواندند).
امام خمینی (
درس خارج اصول را نزد امام خواندند).
آیت الله بروجردی (درس خارج فقه را نزد ایشان خواندند).
علامه سید محمدحسین طباطبایی (درس
تفسیر و
فلسفه را نزد علامه فراگرفتند).
آیت الله بهجت (مدت ۱۵ سال در درس آیت الله بهجت حضور پیدا کردند).
آیت الله خوئی زمانی که در نجف بودند، در درس تفسیر آیت الله خوئی شرکت میکردند).
و علامه
سید علی فانی (
اصول فقه را در نجف در محضر علامه فانی بودند).
از جمله فعالیتهای مهم آیت الله مصباح یزدی، دایر بودن کرسی تدریسشان بود. بهعنوان نمونه ایشان در
مدرسه حقانی و
موسسه در راه حق، به تدریس دروسی نظیر «
فلسفتنا» و «
اقتصادنا» نوشته
شهید صدر، و «
نهایة الحکمه»، نوشته علامه طباطبایی و «
اسفار اربعه»
ملا هادی سبزواری و «
شفا»
بوعلی سینا مشغول بودند.
از جمله آثار مهم و حیاتی آیت الله مصباح یزدی در حوزه علم، پروراندن شاگردان متعدد است. ایشان در طول دروان تدریس خود، شاگردان زیادی را به جامعه علمی تحویل داده است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
غلامرضا فیاضی،
محمود رجبی،
مرتضی آقاتهرانی،
عباسعلی شاملی،
احمد رهنمایی،
محسن غرویان.
شاید بتوان از تالیفات و آثار آیت الله مصباح یزدی بهعنوان مهمترین و یا حداقل یکی از مهمترین ثمرات فعالیتهای علمی ایشان یاد کرد. ایشان کتابهای فراوان و متعددی در زمینههای گوناگون اسلامی، نگاشته است که بخشی از آنها مربوط به دوران پیش از انقلاب و برخی مربوط به بعد از انقلاب میباشد. در اینجا نظر به گستردگی و فراوانی این کتابها، به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود که عبارتند از:
۱. خداشناسی، کیهانشناسی، انسانشناسی، راه و راهنماشناسی، معارف قرآن (این کتاب به بیان
معارف قرآن در زمینههای
خداشناسی،
جهانشناسی،
انسانشناسی،
راهشناسی،
راهنماشناسی،
قرآنشناسی،
اخلاق یا
انسانسازی برنامههای عبادی قرآن، احکام فردی قرآن و احکام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میپردازد).
۲.
اخلاق در قرآن (در این کتاب ده موضوع کلی بررسی شده است. از جمله: مفاهیم عام اخلاق در قرآن، تفاوت نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظامها، اساس ارزش اخلاقی در اسلام، راه تحصیل ارزشهای اخلاقی، عوامل کلی سقوط اخلاقی و اخلاق در قرآن و...).
۳.
فلسفه اخلاق (به برخی از مطالب این کتاب اشاره میشود:
مفهوم اخلاق،
علم اخلاق و
فلسفه اخلاق، مفاهیم ارزشی، مکتبهای اخلاقی، آیا اخلاق مطلق است یا نسبی؟ رابطه اخلاق با دین و ...).
۴.
جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن (این کتاب در دوازده بخش، شامل علوم اجتماعی، اصالت فرد یا جامعه، قانونمندی جامعه، تاثیر جامعه در فرد، نهادهای اجتماعی، دگرگونیهای اجتماعی و ... نوشته شده است)،
۵.
حقوق و سیاست در قرآن، اسلام و اخلاق (اخلاق چیست و چگونه پیدا میشود؟ نقش اخلاق در
سعادت و شقاوت انسان و ... مباحثی هستند که در این کتاب مورد بحث و بررسی قرار میگیرد).
۶.
آموزش فلسفه، شرح
نهایة الحکمه، شرح جلد اول
اسفار اربعه، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، دروس فلسفه اخلاق، خودشناسی برای خودسازی، (
کمال، شناخت کمال، آرای فلاسفه درباره کمال،
قرب به خدا، حقیقت
عبادت و موضوعات دیگر، مطالب اینکتاب را تشکیل میدهد).
۷.
بر درگاه دوست، نقدی فشرده بر اصول
مارکسیسم، آموزش عقاید، (این کتاب شامل شصت درس در زمینههای ذیل است: دین چیست؟ راه ساده خداشناسی،
صفات خدا،
جهانبینی مادی،
جبر و اختیار،
قضا و قدر،
عدل الهی،
عصمت انبیاء،
معجزه،
پیامبر اسلام، مصونیت قرآن از تحریف،
امامت،
حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف)،
معاد، تصویر
رستاخیز در قرآن،
شفاعت و ... میپردازد).
۸.
قرآن در آیینه نهجالبلاغه، نگاهی گذرا به نظریه
ولایت فقیه،
تهاجم فرهنگی، (در این کتاب به مقولهی مهم تهاجم فرهنگی میپردازد و به تفاوت آن با مفاهیمی از قبیل تعامل فرهنگی میپردازد).
۹.
نظریه سیاسی در اسلام، (مجموعهی سلسله سخنرانیهایی میباشند که قبل از نماز جمعه تهران، به صورت سلسلهوار برگزار میشد و بهصورت دو جلد در مباحث مشخص درآمدند).
۱۰.
آذرخشی بر آسمان کربلا (متن سخنرانی آیت الله مصباح میباشد که در دهه
محرم ایراد شده و در این کتاب بهتطبیق
قیام عاشورا بر اوضاع و شرایط زمانه خودمان پرداخته است) و....
از آنجایی که آیت الله مصباح از بدو ورود خود به
حوزه علمیه قم، متوجه یکسری کاستیهایی در سه حیطه آموزشی، اخلاقی و تبلیغی شده بودند، بر آن شدند تا با تهیه و تدوین برنامهای بهحل این مشکلات اقدام کنند. بر این اساس طرحی را ضمن نامهای که به امضای دویست تن از بزرگان حوزه رسیده بود بهمحضر آیت الله العظمی بروجردی تقدیم داشتند که آیت الله بروجردی نیز نامه را مورد عنایت قرار داده، محتوای آن را تایید نمودند. بر این اساس ایشان به همراه
شهید بهشتی و
آیت الله ربانی شیرازی مدرسهای با نام «حقانی» جهت پروراندن طلاب ممتاز تاسیس کردند.
آیت الله قدوسی نیز بهریاست این مدرسه منصوب گردید. پس از چهار سال، به درخواست شهید قدوسی مبنی بر شورایی شدن اداره مدرسه، آیت الله مصباح به عضویت هیات مدیره آن مدرسه درآمدند. ثمره این تلاش جمعی، تربیت طلابی فرهیخته بود که هماکنون در نهادهای گوناگون نظام جمهوری اسلامی به فعالیت مشغولند.
از دیگر خدمات آموزشی و پرورشی آیت الله مصباح یزدی، پذیرفتن بخش آموزش
مؤسسه در راه حق بود که آیت الله
سید محسن خرازی موسس آن بودند. ایشان بهسبب نفوذ عقاید ماتریالیستی و مارکسیستی
فرهنگ غرب در ذهن جوانان و با التفات به خلاء موجود در حوزه در زمینه این مباحث، تصمیم بهساماندهی بخش آموزش مؤسسه در راه حق گرفتند.
تاسیس دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و همچنین بنیاد فرهنگی باقرالعلوم (علیهالسّلام) از دیگر خدمات آیت الله مصباح بودند. ایشان در ابتدای انقلاب با مشاهده توطئههای اعتقادی دشمنان در آغاز انقلاب، بر آن شدند تا برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب، در مراکز گوناگون خصوصا محیطهای دانشگاهی به سخنرانی و پاسخ بهشبهات بپردازند. بدینمنظور ایشان در طرحی، تاسیس مرکزی به نام «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» را پیش نهادند که به تصویب ستاد انقلاب فرهنگی رسید و ثمرات آن تا هماکنون، در میان دانشگاهها آشکار است. در ادامه ایشان با تاسیس «بنیاد فرهنگی باقرالعلوم (علیهالسّلام) »، فارغالتحصیلان مؤسسه در راه حق را برای گذراندن دورههای تخصصی در یازده رشته
علوم قرآنی،
اقتصاد، تاریخ،
کلام و
دینشناسی،
روانشناسی، علوم تربیتی، مدیریت، علوم سیاسی،
فلسفه،
حقوق و
جامعهشناسی فرا خواندند. با توسعه این موسسه و همچنین گسترش روزافزون طلاب، نیاز بهفضایی گستردهتر با امکانات بیشتر، محسوس بود، تا اینکه با تدبیر آیت الله مصباح و عنایت
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) و
آیت الله خامنهای،
مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی بنا شد.
آیت الله مصباح یزدی در طول حیات خود، همواره در کنار مسائل مذهبی و علمی، به مسائل سیاسی نیز اهتمام خاص میداده و پیوسته در صحنه سیاسی بهصورت یک عنصر فعال، ایفای نقش میکردند.
ایشان در دوران قبل از انقلاب و همزمان با نهضت امامخمینی با همکاری برخی از روحانیون فعال در صحنه همچون آیت الله خامنهای،
حجةالاسلام هاشمی رفسنجانی، شهید قدوسی و آیت الله ربانی شیرازی، در راستای مبارزه با
رژیم پهلوی گروهی را تشکیل دادند، که این گروه در متون تاریخی به «گروه یازده نفره» یا «هیات مدرسین» معروف است.
ایشان همواره در این بیانیهها و نامهها، از سیاستهای دولت در زمینههای مختلف از جمله بدرفتاری با علما و فضلا، خفقان حاکم بر نظام سیاسی، محدودیت رفتاری و سانسور شدید، بهطور قاطع اعتراض کرده است.
که نمونهای از این اقدامات، نامه سرگشادهای است که ایشان بههمراه دیگر علماء به
هویدا در اعتراض به وضعیت حاکم بر کشور نوشته بودند. در این نامه از حاکمیت فضای سانسور، نبود آزادی و
تبعید امام خمینی به
ترکیه شدیدا اظهار تاسف کرده و خواستار بازگرداندن هر چه زودتر ایشان به
ایران شدند.
آیت الله مصباح یزدی در دوران خفقان پهلوی بهطور صریح حمایت خود را از رهبری امام خمینی اعلام میکرده که در این رابطه میتوان بهنامه سرگشاده ایشان بههمراه دیگر علما، خطاب به امام خمینی اشاره کرد که در این نامه، ضمن ابراز تألم ناشی از بدرفتاری با امام، از تبعید ایشان به
عتبات عالیات شدیدا ابراز تاسف کردند.
از دیگر فعالیتهای سیاسی ایشان در دوران قبل از انقلاب، میتوان به راهاندازی مطبوعات و نشریات مقابل رژیم یاد کرد که از جملهی آنان نشریه «بعثت» و «انتقام» بودند.
حضور فعال نیروها و گروهای فکری و سیاسی متعددی که در دوران پهلوی در حاشیه بودند، در دوران بعد از انقلاب بسیار محسوس و مسئلهساز بود. گروههای مذکور که تقریبا میتوان آنها را در چهار گفتمان کلی تقسیمبندی کرد.
در میان مردم به تبلیغ آراء و اندیشههای خود میپرداختند. در اینمیان مارکسیستها که بیش از دیگر گروهها کار سازمانی و تشکیلاتی کرده بودند
با انتشار دهها روزنامه و مجله و در اختیار داشتن بسیاری از نویسندگان، شاعران و روشنفکران مشهور بهتبلیغ ایدههای موردنظر خود میپرداختند
و در بسیاری از اماکن دانشگاهی و علمی رسوخ پیدا کرده بودند. بر این اساس تهدیدی بسیار اساسی بهشمار میرفتند. به همینجهت آیت الله مصباح یزدی بههمراه دکتر سروش در مناظرههای تلویزیونی با این گروهها و افرادی نظیر احسان طبری و فرخ نگهدار حضوری فعال و مثبت داشتند.
ایشان ماهیت تقابل با دیگران را اینگونه بیان میکند که: «ما جنگی که با دیگران داریم جنگ ایدئولوژی است؛ جنگ مکتبهاست ... همه جنگها و خونریزیها ... بهخاطر روشن شدن
حق است».
مصباح یزدی از شخصیتهای برجسته انقلاب اسلامی دارای اندیشه و عمل سیاسی قابل توجهی است که در ادامه به مولفههای اندیشه سیاسی ایشان اشاره میشود:
از مولفههای اصلی اندیشه سیاسی آیت الله مصباح، تاکید بر ساخت
حکومت اسلامی بر اساس تفسیری خاص از مفهوم
ولایت فقیه میباشد. ایشان ولایت فقیه را برای اجرای
احکام اسلامی در حکومت اسلامی لازم و ضروری میداند و بههمین جهت معتقد است نمیتوان در
حکومت دموکراتیک احکام اسلام را اجرا کرد.
بنابراین ایشان تنها شکل حکومت اسلامی را همان شکلی میداند که فقیهی جامعالشرایط، با همان اختیارات
معصوم (علیهالسّلام) در راس امور حکومتی قرار گیرد و به ایفای نقش رهبری بپردازد. در این شکل از حکومت همهی مقررات، آئیننامهها و دستورالعملها تنها و تنها با اذن ولی فقیه مشروعیت مییابند. حکومت غیر از حکومت ولی فقیه در حقیقت
حکومت طاغوت میباشد.
ایشان معتقد است در نظام اسلامی هم قانونگذاری و هم اجراء اولا مبتنی بر اصول و ارزشهای اسلامی و ثانیا نظارت این امر بر عهدهی ولی فقیه است.
در این شکل از حکومت، مردم و افراد جامعه نقشی در مشروعیت ولی فقیه ندارند، چرا که وی منصوب از طرف
خداوند است و نقش مردم صرفا تحقق بخشیدن به حکومت ولی فقیه میباشد. مردم در این نظم سیاسی موظف و
مکلف شرعی به
تبعیت از ولایت فقیه هستند. «اگر کسی بگوید من ولایت فقیه را قبول ندارم، مثل کسی است که بگوید من
امام معصوم (علیهالسّلام) را قبول ندارم، و اگر کسی بگوید من امام معصوم (علیهالسّلام) را قبول ندارم، به نوعی به خدا
شرک ورزیده است، چون منکر شانی از ربوبیت تشریعی خداوند شده است.»
طبق نظر آیت الله مصباح انتخابات برخلاف سیستمهای دموکراسی مرسوم، هیچگونه مشروعیتزایی ندارد و صرفا یک مکانیزم برای ابراز عقیده و خواست مردم به ولی فقیه میباشد. به اینمعنا مردم از طریق انتخابات شخص موردنظر را بهرهبری پیشنهاد میدهند و از ایشان میخواهند که در صورت صلاحدید رای آنان را تنفیذ نماید. بنابراین ولی فقیه در این موقع میتواند پیشنهاد مردم را بپذیرد و فرد موردنظر را منصوب کند و یا اینکه بهطور کلی انتخاب مردم را نفی نماید و درخواست پیشنهاد فرد دیگری را بدهد.
یکی از مهمترین و شاید بحثبرانگیزترین دیدگاههای ایشان در عرصه اندیشه سیاسی، جایگاه
قانون اساسی و نسبت آن با مقام ولایت فقیه میباشد. طبق نظر ایشان قانون اساسی کشوری مثل
جمهوری اسلامی ایران اعتبار خود را از اینجهت که قانون اساسی یک کشور است و درصد زیادی از مردم به آن رای دادهاند بهدست نیاورده است بلکه اعتبار این قانون از آنروست که به امضای ولی فقیه رسیده است. حال که قانون اساسی اعتبار خود را از ولی فقیه گرفته است پس صلاحیت آن را ندارد که محدودکننده اختیارات ولی فقیه باشد. طبق این برداشت، ولی فقیه مقام و منصبی است فوق قانون اساسی. این فقیه است که حاکم بر قانون اساسی است (طبق نظر ایشان ولی فقیه فوق قانون و حکم خدا نیست بلکه فوق قانون اساسی است، چرا که این قانون را نمیتوان برگردان بدون خطا از حکم خدا دانست، بلکه برداشتی مردمی از حکم خداست و این هم هیچگونه محدودیتی برای اختیارات فقیه نمیتواند ایجاد کند) نه آنکه قانون اساسی حاکم بر ولایت فقیه باشد.
علیرغم مشروعیت فراگیر سیستم حکومت دموکراسی و اهمیت داشتن رای و خواسته مردم در چگونگی ساخت جامعه، آیت الله مصباح نظریه خاصی در اینباره دارد. ایشان هیچگونه سنخیتی میان حکومت ولی فقیه و حکومت اسلامی بهمعنای صحیحش با سیستم حکومتی دموکراسی قائل نیست. در نظر ایشان تفاوت میان این دو سیستم حکومتی، تفاوتی فاحش و غیرقابل اغماض است. در این راستا نظریه خود را اینگونه بیان میکند که: «ما هیچگاه نمیتوانیم نظریه حکومت اسلامی و ولایت فقیه را بر
دموکراسی تطبیق کنیم و کسانی که خواستهاند یا میخواهند چنین کاری را انجام بدهند ... یا شناخت صحیحی از
اسلام نداشتند و ندارند و یا طبق اغراض خاص شخصی و سیاسی چنین کرده و میکنند».
طبق نظر آیت الله مصباح،
دین مجموعهای فراگیر از دستورها و احکام است که
دنیا و
آخرت انسان را دربر میگیرد و همه ابعاد فردی و اجتماعی زندگی انسانها را پوشش میدهد. طبق تفسیر ایشان، دین برای تمامی مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، قانونهای مدنی، جزایی و بینالمللی، زندگی خانوادگی،
ازدواج، تربیت فرزندان، معاملات و تجارت، خواب و بیداری و ... دستورالعمل و باید و نبایدهای خاص خود را دارد. بر همین اساس چیزی نیست که خارج از گستره دین وجود داشته باشد.
به همینجهت نمیتوان تقسیمبندی مرسوم
سکولاریسم را مبنی بر امور دنیوی و اخروی (جدایی دین از سیاست و عرفی بودن یکسری امور) را پذیرفت. بلکه این امر توطئهای است که از ناحیه جوامع غربی و فرهنگ غربی علیه جوامع اسلامی طراحی شده است.
حال که دین شامل تمامی امور دنیوی و اخروی میشود، باید مشخص کرد که کدام دین با کدام تفسیر. آیا هر تفسیر و قرائتی از اسلام میتواند معتبر باشد یا اینکه تنها تفسیری خاص از اسلام معتبر است. ایشان با رد نظریه قرائتهای مختلف از دین
و
پلورالیسم دینی،
تنها آن تفسیری از دین معتبر میداند که طبق اصول و معیارهای پذیرفته شده در
حوزههای علمیه باشد. بر همین اساس با اسلامی که برآمده از متد غیرحوزوی باشد و روشنفکران مذهبی سردمداران آن باشند بهشدت مخالف است.
محمدتقی مصباح یزدی به دلیل ضعف مفرط جسمانی و تشدید بیماری گوارشی روز ۱۱ آذرماه ۱۳۹۹ در منزل بستری شدند اما به دنبال پیشرفت علائم بالینی و با تشخیص پزشکان، روز ششم دی ماه همان سال برای ادامه مداوا به بیمارستانی در
تهران منتقل و در آنجا بستری گردیدند.
ایشان سرانجام در غروب
روز جمعه ۱۲ دیماه سال ۱۳۹۹ در سن ۸۶ سالگی چشم از جهان فرو بست.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «محمدتقی مصباح یزدی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۰/۱۱.